«یه مطلب فوری در باره تفنگ و تاریخ آن برایم آماده کن!» صدایش مضطرب و با التماس است.با تعجب می پرسم: «تو را چه به اسلحه ؟» می گوید:«برای پسرم می خواهم. ذلیل مرده تازه یادش افتاده که فردا باید تحقیق ببرد مدرسه».خیلی زود و البته به کمک جناب گوگل پیدا می کنم و برایش می فرستم.
او شرمنده من است و من شرمنده خودم.این اتفاق ، همواره درحال تکرار است. زمانه، زمانه رفع تکلیف است. در همین فصل پائیز، برای هر ماهش، حرف و حدیثی تازه داریم.دانش اندوزی را در مهرماه، کتابخوانی را آبان ماه و پژوهشگری را در آذر ماه، جار می زنیم. اما هنوز، در دانشمند سازی و کتابخوان نمودن و پژوهشگر ساختن نسل آینده ساز مشکل داریم.
به راستی موانع موجود برسرراه فرایند پژوهش در سرزمین ما کدامند؟
1. در باب پژمردگی روح پژوهش ، معمولا از ضعف نظام آموزشی یاد می شود. در حالی که این نظام در این زمینه ضعف ندارد بلکه اساسا به آن کار ندارد!
نظام آموزشی ما کنکور زده ، محتوا محور و حافظه پرور است و در آن، کتاب های درسی حرف اول و آخر را می زنند.
2. ما در سرزمین سمینارها زندگی می کنیم.هر از گاهی، مدیری و در اصل برای پاک کردن صورت مسئله، برپایی سمینار و همایشی را در دستور کار خویش قرار می دهند که علی رغم فراخوان عمومی، مناسبات خصوصی و هزینه های آن چنانی، حرف اول را می زند و به جای «چه نوشته»، به «که گفته» توجه می شود. در نتیجه پژوهش گران آزاد و مستقل را دچاریاس و انزوا می گردند.
3. بسیاری از پژوهش ها به محض تایپ و تکثیر،می میرند! چه بسیار پژوهش ها در باب متغیرهایی انجام می شود که ارتباط یا بی ارتباطی شان از همان ابتدا مثل روز روشن است؛ با این وجود ،در قالب مقاله هایی با ذهن و زبانی خشک و بی روح و برای کسب نمره و رتبه و بایگانی در کتابخانه ها تدوین می شود.دولت ها نیز این را به حساب تولید علم می گذارند و ماهیت واقعی شان را پشت آمار آنها پنهان می کنند.
4. پژوهشگران از تشکیلاتی منسجم و در قالب نهادهایی غیردولتی برخوردار نیستند. بنابراین شاهد نتایج تحقیقات موازی و تکراری هستیم که چه بسا با نتایج مختلف و مخالف با همدیگر، به انجام می رسند. کمترین ضرر این اتفاقات، اتلاف انرژی، صرف بودجه های اضافی، پرکردن آرشیو کتابخانه ها و بی قدرکردن پژوهشگران دلسوز و علاقمند است.
5. گاهی اداره امور پژوهشی نه به شایسته ها که به افرادی خاص و آن هم به واسطه ی سن، سابقه، لباس و رابطه ، سپرده شده است.آنها اگرچه هم نیت خدمت دارند، اماجرائت لازم برای پژوهشگری را ندارند.
6. گاهی مدیرانی در جای خالی وجدان کاری، آمار مورد نیز پژوهشگران را طبقه بندی شده و محرمانه عنوان می گردانند تا اسرار اهمال کاری شان برملا نگردد پاره ای تنگ نظری ها نیز ،فضای تحقیقاتی را مسموم ساخته و موجب شده تا بودجه ناچیزی به امر پژوهش اختصاص یابد.
7. امروزه محققان نه در پی پرسش که بیشتر برای نمره یا دستمزد، پژوهش می کنند و در این راستا نیز قبل از آنکه نگران و مشتاق یافته های تحقیق باشند، به فکر راضی ساختن مقامات پیشنهاد دهنده هستند..در پایان، اگر چه پژوهشگر محترم به مقصود خویش رسیده است اما فرایند پژوهش به درک مسئله ای که جامعه به آن مبتلاست، نرسیده است.
8. این تارهای اینترنت نیز بلای تازه ای است که روی تن تفکر مردم افتاده و آنها به نوعی تنبلی زبانی و بی تفاوتی ذهنی مبتلا نموده است. در تصورشان ، همه چیز را همگان دانند. بنا براین و با توجه به پخش اطلاعات وسیع و سریع دیجیتالی ،کسی ذوق و لذت خواندن و دانستن منسجم و هدفمند را ندارد.
9. چشم امید مردم برای پژوهش ، به دانشگاه است اما تعطیلی تحقیق در آنجا نیز بیداد می کند. بی انگیزه شدن استاد از کار اضافی، زد و بندهای مرسوم استاد و دانشجو، باری به هرجهت شدن تحصیل ،اسیر روزمرگی شدن دانشگاه،، بگومگو ها و باند بازی های سیاسی چنان استاد و دانشجو را سرگرم و مشغول ساخته که آنها را از پرداختن به فعالیت های تحقیقاتی غافل نموده است.
10. راستی، ما زیاد حرف می زنیم و کمتر کار می کنیم. «فرهنگ گپ» در میان ما نهادینه شده است. ماکم می خوانیم اما همه چیز می دانیم و در هر باب صاحب نظریم. اظهار نظرهای شفاهی و سرپایی ما درباره اقتصاد، سیاست، و احوال آن ور دنیا زمان و مکان نمی شناسد. عادت کردن به این روحیه ، کمتر کسی را مجبور می سازند که دمی خاموش بنشیند و بیندیشد و بنویسد و ...نقطه، سرخط!
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت داریداین آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید">
نظرات بینندگان