صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

روز دانش آموز و دانش آموزان

در تمام دنیا ، دولت ها به حضور و حماسه دانش آموزان خویش افتخار می کنند. برای مواظبت از قدرت پنهان آن هاست که معمولا همه جا نوعی نگاه انقلابی به آن ها وجود دارد و از روز جان فشانی آن ها در راه میهن یاد می شود. برای همین است که در دنیا به یاد تمام دانش آموزانی که در طول جنگ جهانی دوم کشته شدند، 17 نوامبر به عنوان « روز جهانی دانش آموز » و  در مملکت ما ، 13 آبان که یادآور شهادت دهها تن از دانش آموزان است به عنوان « روز دانش آموز » تعیین شد. این روز روایت گر این نکته است که بار عملیاتی انقلاب بهمن 57 بر دوش دانش آموزان بود و دانش آموزان برای اولین بار در تاریخ این ملک دیده شدند.


 اکنون سال هاست که 13 آبان گرامی داشته می شود. صبح این روز، احساسات پاک میلیون ها دانش آموز  برانگیخته می شود و تا قبل از ظهر با قرائت بیانیه ای که لحنی خشک و رسمی دارد ، دوباره به خواب می رود و ما در مقام مسئول و معلم ، دانش آموزان را بچه هایی فرض می کنیم که باید سرگرم بازی باشند و ضمن آن درس هایشان را از بر کنند.

روز دانش آموز و دانش آموزان

اغلب از یاد می بریم که دانش آموزان، مردان و زنانی مهم و فقط کوچک هستند.کمتر به اندیشه های آنها، اندیشیده ایم و هیچ فکر نکرده ایم که ممکن است در سری کوچک، فکری بزرگ لانه کرده باشد.

طفلکی ها شاید بیشتر از ما ندانند اما هیچ معلوم نیست که بهتر از ما هم ندانند.

براي بچه ها راه رسيدن به حقيقت، بهتر از خود آن حقيقت است و اگر ما چگونه فكر كردن را به آنها ياد دهیم، آن گاه ، آن ها به چه فكر كردن را خودشان خواهند آموخت.

روز دانش آموز و دانش آموزان

یادمان نمی رود روز اولی را که سر کلاس رفتیم، هیچ نمی دانستیم چه باید بکنیم و بچه ها بی مزد و منت همه چیز را به ما یاد دادند. اکنون اما آن ها ذهن و زبان تازه ای پیدا کرده اند و مثل نسل خودمان در سال های انقلاب و جنگ، تشنه نیستند و همین فرایند تربیت را دچار مشکل می سازد. سعي نکنیم فقط به آن ها درس بدهیم.با رفتار خویش به بچه ها زندگی کردن را ، راست گفتن و راست بودن را بیاموزیم. نداشته‌ها و غم‌ها و عقده‌های خود را به کلاس‌ها نبریم. در کلاس‌ها کار خدایی کنیم نه ناخدایی

دیگر نگه داشتن دانش آموزان در صف های نماز جماعت و ترغیب آنها به شرکت در مسابقات چندگانه فرهنگی ، به راحتی گذشته نیست. دانش آموز امروز ،کمبودهای درس و مدرسه اش را مثل سایر مجامع صنفی فریاد می زند. دیگر ترحم به آنها جوابگو نیست و به شدت منتظر احترام هستند. خوش باورانه است که فکر کنیم تنها در بعضی از روزهای سال فقط به حضور حماسی و مشت های گره کرده و حنجره های رسایشان محتاجیم. بچه ها را نباید دست کم بگیریم. بسته به نوع نگاه و مواجه امروز ما با آن هاست که فردا، آینده ساز یا آینده سوز خواهند شد.


 البته که درس دادن به دانش آموزان مشتاق و باهوش بسیار لذت بخش است و تحمل کردن دانش آموزان تنبل و دردسرساز، گاهی آن قدر سخت می شود که معلمان ترجیح می دهند آنها را کاملاً نادیده بگیرند. ولی ناتوانی های یک معلم در همین ترجیح دادن های بیهوده به چشم می آید. کمبود زمان، قحط امکانات یا کم استعدادی ذاتی، گناه بچه ها نیست. وقتی تدریس فقط به شکل سخنرانی باشد و آنها را درگیر گفت و شنود نسازد ، معلوم است که برخی از آن ها به چشم نمی آیند .

یادمان باشد قبل از آن كه آن ها ما را به عنوان معلم خود «انتخاب» كرده باشند، در واقع ما براي آنها «انتصاب» شده ايم و دوست داشتن كسي كه نتوانسته باشي از ميان چند نفر او را انتخاب كرده باشي، درابتدا كمي دشوار است.اين جاست كه وظيفه ما در محكم كردن اين رابطه دوستانه، از آن ها بيشتراست.

در این راستا نباید كودكي خویش را فراموش  کنیم. باور کنیم كه تا وقتي كودك درونمان گرم بازيگوشي باشد، ما نيز در کارمان موفق تر هستیم.

روز دانش آموز و دانش آموزان

ضمنا اگر مي خواهیم نتيجه بهتري از کارمان بگیریم، معلمي خود را فقط انجام وظيفه اي به خاطر ديگران حساب نکنیم و تلاش کنیم تا از آن واقعا لذت ببریم. یادمان باشد كه هر كدام از بچه ها فقط مثل خودش است وسعي کنیم هر كدام از آنها را همان طور كه هست بپذیریم، نه آن طور كه ما انتظار داشته ایم. روزهاي بعد هم كاري نکنیم كه كنجكاوي  وهيجان اول مهر بچه ها، از بين برود يا ضعيف شود.

سعي نکنیم فقط به آن ها درس بدهیم.با رفتار خویش به بچه ها زندگی کردن را ، راست گفتن و راست بودن را بیاموزیم. نداشته‌ها و غم‌ها و عقده‌های خود را به کلاس‌ها نبریم. در کلاس‌ها کار خدایی کنیم نه ناخدایی.

اصلا اگر قرار باشد وظيفه ما تنها درس دادن باشد، تلويزيون نیز چه بسا بهتر و بيشتر از ما در طول شبانه روز به آن ها درس مي دهد .

پایان کلام این که ؛ بچه ها خیلی زود به ما « اعتماد» می کنند اگر به آن ها «اعتقاد» داشته باشیم و ...

نقطه، سرخط!


 روز دانش آموز و دانش آموزان

منتشرشده در دانش آموز

ایرانی ها و گفت و گو  یکی از خصلت های ما ایرانی ها این است که اهل گفت و گو نیستیم و یا بهتر بگویم توان گفت و گو نداریم و اگر هم گفت و گویی شکل بگیرد، تمام تلاشمان را به کار می گیریم تا خودمان را به اثبات برسانیم و به هر قیمتی در بحث برنده شویم.

در خانواده های ایرانی آنچه که گفت و گو تعریف می کنیم را می توان در حد رد و بدل شدن نوعی اطلاعات خام و یا اتفاقات روزمره تلقی کرد. در حالی که  گفت و گو در ذات خودش نوعی تعامل فعالانه و دو سویه را می طلبد که با تجزیه و تحلیل یک مسئله ما به تراز بالاتری از آگاهی می رسیم و یا لااقل نسبت به آن اطلاعات و دانش بیشتری را کسب می کنیم.

ما کمتر خانواده ای را سراغ داریم که یکی از اعضای آن کتابی را مطالعه کند و بخواهد درباره محتوای آن با خانواده اش صحبت کند و یا یکی از فیلم های سینما را ببینند و بتواند در کنار خانواده به نقد و بررسی آن فیلم بپردازد.

ایرانی ها و گفت و گو

بهتر است بدانید که میانگین گفت و گوی بین اعضای خانواده در ایران به طور میانگین 15 دقیقه است و عموماً این زمان اندک هم به صحبت در رابطه با مسائل اقتصادی خانواده  سپری می شود که این واقعیت تلخ را می توان به عنوان زنگ خطری برای نظام اجتماعی تلقی کرد.

در پژوهشی با موضوع “وقتی خانم ها دور هم می نشینند درباره ی چه چیزی صحبت می کنند؟” صورت گرفت، نشان داده شده که در این گفت و گوها اطلاعاتی درباره ی مد، آرایش وسایل خانه مطرح شده و صحبتی در رابطه با مسائل اساسی زندگی نشده است.

در واقع، به جای گفت و گو شاهد رد و بدل شدن یک سری اطلاعات هستیم که هیچ کدام از اینها کمکی به یادگیری مهارت های زندگی و یا حل مسائل خانوادگی نمی کند. میان سطح مطالعه ی  افراد جامعه و بروز خشونت های رفتاری، یک رابطه ی معناداری وجود دارد

خانواده به عنوان مهم ترین نهاد اجتماعی تبلور و انعکاس جامعه است و بخشی از اجزا و مشخصه های جامعه را در خود جای داده است. وقتی ما در خانواده گفت و گو نداریم، می توانیم به این نتجه برسیم که در جامعه هم گفت و گو به معنی اصلی خودش وجود ندارد. یعنی اگر خوب تعمق کنیم، در می یابیم که ارتباطی بین کارگر و کارفرما و یا رئیس و مرئوس وجود ندارد و اگر هم وجود داشته باشد در حد بخشنامه است.

اگر به شیوه های درسی مدارس نگاهی بیندازیم در آنجا هم خواهیم دید که یا معلم محور است و یا کتاب محور و با نیم نگاهی به محیط دانشگاهی پی می بریم که نوعی استاد محوری حاکم  بوده و یا جزوات دانشگاهی ارتباط اصلی استاد و دانشجو را شکل می دهد. بنابراین، مشاهده می کنیم که کلاً گفت و گو در جامعه کمتر اتفاق می افتد.

حال این پرسش بنیادین مطرح می شود که چرا ما به این وضعیت گرفتار شده ایم؟ چرا فهم مشترکی از موضوعات نداریم؟ چرا  هر گفت و گویی که در میان زوجین شکل می گیرد به خشونت های کلامی و فیزیکی منجر می شود؟

خدمتتان عرض کنم که فقدان فرهنگ گفت و گو در جامعه ما پیامد ناخواسته ی کمبود مطالعه است. ما نمی توانیم  از فرض غلط نتیجه ی درستی بگیریم، زیرا از کوزه همان برون تراود که در اوست. 

گفتنی است که  سرانه ی مطالعه ی هر ایرانی در روز به 12 دقیقه کاهش پیدا کرده است که اگر با شهروندان فرانسوی مقایسه کنیم که در هر روز به طور متوسط دو ساعت مطالعه می کنند، عمق فاجعه مشخص خواهد شد.

ایرانی ها و گفت و گو

در واقع، وقتی فرهنگ کتابخوانی در جامعه وجود نداشته باشد، چگونه می توانیم تفکر، تجزیه و تحلیل در گفت و گو را یاد بگیریم؟ به عبارتی گفت و گو در هر زمینه ای احتیاج به دانایی و آگاهی دارد و بر همین اساس است که ما ایرانی ها در پله ی اول گفت و گو یعنی همان رد و بدل کردن اطلاعات سطحی مانده ایم.

با واکاوی و تحلیل محتوا در شبکه های اجتماعی در می یابیم که  اکثر کاربران ایرانی در دنیای مجازی تنها ابزاری برای انتقال داده ها هستند و کمتر کسی به تولید محتوا و گفت و گو می پردازد.

مهم ترین دلیلی که ما هیچ انگیزه ای برای دانستن نداریم، این است که هیچ پرسشی در ذهن ما  شکل نمی گیرد! تا ما را وادار به دانستن کند. زیرا ما ایرانی ها  لبریزیم از توهم همه چیز دانی هستیم. در واقع، انسانهایی با دو مشخصه ی اصلی کم خوانی و پرگویی هستیم.

ایرانی ها و گفت و گو

اگر در مراودات اجتماعی دقت کنیم مشاهده می کنیم که خیلی از ما ایرانی ها در همه ی امور خود را صاحب نظر و متخصص می دانیم. به علت مطالعه ی کم در جامعه مشاهده می کنیم که دامنه ی لغات افراد جامعه بشدت پایین است و هر چقدر دامنه ی لغات افرد کمتر باشد، خشونت های کلامی و رفتاری ابزاری برای حل مسئله و عاملی برای کنترل دیگران خواهد بود.

در واقع، میان سطح مطالعه ی  افراد جامعه و بروز خشونت های رفتاری، یک رابطه ی معناداری وجود دارد.

به عبارتی هر چقدر جامعه از سطح آگاهی و مطالعه ی بیشتری برخوردار باشد، افراد از دامنه ی لغات بیشتری برخوردار بوده و بالطبع قدرت متقاعد کننده تری را در گفتگوها پیدا می کنند. زیرا افراد اهل مطالعه، در بیان عواطف، احساسات و یا نگرانی موفق تر عمل می کنند و برعکس هر چه بار ذهنی و احساسات انباشته شود و نتواند به شکل مفاهیم درست و در قالب یک ارتباط موثر قرار گیرد، افراد برای به دست آوردن مطالبات خود از رفتارهای خشونت آمیز کلامی و فیزیکی استفاده خواهند کرد که بخش بزرگی از مشکلات خانوادگی در جامعه ی امروز ما از فقدان مهارت های ارتباطی موثر ناشی می شود.

جامعه شناسان جوان


ایرانی ها و گفت و گو

منتشرشده در یادداشت

فوتبال و خلاقیت و نظام آموزشی  آیا مردم از وضعیت خدمات آموزش و پرورش که نسبت به چند دهه که بدون تغییر مانده رضایت دارند و آیا فرآیند خلاقیت در مدیریت آن جایی دارد؟

خلاقیت فرآیندی است که انسان با تجارب و عناصر قدیمی در مواجه با یک مشکل ایده جدیدی ارائه می کند.
مشکل آموزش و پرورش ما بیشتر از اینکه پول و اعتبار باشد فرسودگی و خمودگی و بیگانگی با خلاقیت است.
بسیاری از برنامه های آموزش و پرورش هنوز با همان روش ۳۰ سال قبل اجرایی می شوند.

 اگر اجباری بودن نظام آموزشی را در وزارت بزرگ آموزش و پرورش نداشتیم این پروسه هم مثل فرایندهای تکمیلی مثل اوقات فراغت تنها درصد کمی از دانش آموزان را جذب می کرد.

وقتی صحبت از تحول و بازنگری می شود تنها به تغییر سطحی محتوای کتب و تجدید چاپ آنها می اندیشیم و از تغییر بنیادین برخی دروس و محتوایشان و از آن مهمتر به بازنگری در تعریف مدارس می هراسیم.

 از ۹ سالگی به ما گفتند مدرسه خانه دوم است ولی سال به سال دیدیم خانه هایمان زیباتر و دلپذیر تر می شوند ولی این خانه دوم کمترین تغییری نداشت و برای دانش آموزان که رسانه ها و جذابیت های بیرون از مدرسه متنوع تر و جذاب تر می شدند؛ این مدارس مانند یک زندان است.

 البته تغییرات محدودی در نهاد مدارس در برخورداری از تخته های هوشمند در برخی کلاس های درس صورت گرفت ولی از آنجا که تغییرات اساسی مستلزم اعتبارات زیادی برای تغییر فکرها و آموزشهاست دیده می شود در برخی مدارس از این تخته های هوشمند به عنوان یک " تخته سفید" و از سیستمش صرفا در برخی موارد کم اهمیت استفاده می شود.

خلاقیت نوشداری آموزش و پرورش امروز ماست.

فوتبال و خلاقیت و نظام آموزشی

آموزش و پرورشی که مثل "به روز آوری"  منازل مردم مدارسش را برای کودکان مان دوست داشتنی کند.

سید محمد بطحایی در یک حرکت خلاقانه با ارسال پیام خود در شبکه های مجازی برای اینکه مدیران سعی کنند تماشای رقابت فوتبال پرسپولیس و تیم کاشیما را در مدارس برای دانش آموزان اجرایی کنند ؛ موجب شدند از پنجشنه تا شنبه بسیاری از مدیران و معاونان و عوامل مدرسه سعی کنند با امکانات مدرسه این خواطته را عملی کنند.
البته بسیاری هم با وجود امکاناتی چون ده ها مانیتور و دیتا و تلوزیون به خاطر نبود یک قطعه ای مثلا آنتن نتوانستند این خواسته را عملی کنند.

 پیام فوتبالی وزیر آموزش و پرورش برای بسیاری از مدیران ، کارکنان ، دانش آموزان و مردم پیام داشت.
خواسته فوتبالی بطحایی از مدیران تلنگری بر پیکره جامعه تعلیم و تربیت کشور بود تا با چابکی خود را مطابق نیاز مردم به روز و دوست داشتنی کنند.

 آموزش و پرورشی هم که مطابق نیاز و خواسته مردم نباشد نمی تواند خواسته هایش برای برخورداری از مطالبات حتی به حق برای کارکنانش را برآورده کند.

بی شک بطحایی با هوشمندی این پیام فوتبالی را ارائه کرد تا بعد از ایام عزاداری اربعین مدارس روحیه شاداب سازی مدارس را فراهم کنند تا روز دانش آموزشان با طراوت بیشتری برپا شود.


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

فوتبال و خلاقیت و نظام آموزشی

منتشرشده در یادداشت

آذربایجان غربی

منتشرشده در نامه های دریافتی

گروه استان ها و شهرستان ها/

نامه ی زیر توسط یکی از فرهنگیان بوشهر در مورد عملکرد مدیر کل آموزش و پرورش استان برای صدای معلم ارسال گردیده است .

این رسانه آمادگی خود را برای شفاف سازی و پاسخ گویی مسئولان اعلام می کند .

منتشرشده در یادداشت

دو بیتی ها

حاصل حب و بغض نادانی
آن یکی شرم و این پشیمانی
گر ادامه دهی دلا دانی
حاصلش مرگ و افت انسانی

در جمع حضور دوست داران
شرمنده روز و روزگاران
ای دوست بیا ترحمی کن
تا کی غم دل ز هوشیاران

مداد و خون چه گویم کدام یک برتر
شنیده ام که بگویند اولی بهتر
شما که دوست بدارید دانش و ایمان
به من بگو پسرم آشنای سیمین بر

نهان به خاک سیاه است گنج قارون دوست
به گنج خویش مناز و به ناز نیست درست
ولی به عشق تو دادیم سلطنت این بار
که هست خادم دهرهرکه چون گلی خود روست

هر چند شکست دوست من نشکستم
عهدی که وفاست با خدایی بستم
ای دوست چه گویی سخن عشق مرا
چون شمع گداخت عهد دل نگسستم

کیست گوید رمزی از آلاله دشت
از شقایق از نشان روح مست
والیا رمزی بگو آهی شنو
تا نگویی بر کسی رمز الست


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت داریداین آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید">

دو بیتی ها

منتشرشده در یادداشت

گروه اخبار/

وزیر آموزش و پرورش و مافیای کنکور و خیرین مدرسه ساز

سید محمد بطحایی وزیر آموزش و پرورش در سفر یک روزه خود به شهرستان‌های گلپایگان و خوانسار در بیستمین جشنواره مجمع خیرین مدرسه ساز گلپایگان حضور یافت.

وی در این مراسم، اولین قدم برای رسیدن به آموزش و پرورش توسعه یافته و مطلوب را فضا و تجهیزات آموزشی دانست و گفت: نیمی از کلاس‌هایی که در سال جدید تحصیلی به بهره‌برداری رسید، از سوی خیرین مدرسه ساز ساخته شده است و این قدم بسیار مهمی است چون شما خیرین در ساختن فرهنگ کشور مشارکت می‌کنید.

بطحایی خطاب به خیرین مدرسه ساز گفت: فضایی که شما می‌سازید، درست است که از گچ و خاک و آجر ساخته شده است اما این فضا یک معلم محسوب می‌شود زیرا که در نظام تعلیم و تربیت امروز فضا نقش یک معلم را ایفا می‌کند.

وزیر آموزش و پرورش اظهار کرد: بسیار امیدوارم که یک روز در چنین جلسه‌ای رئیس آموزش و پرورش در گزارش خود به جای گفتن از رتبه‌های زیر صد و تک رقمی در کنکور، بگوید که دانش‌آموزان گلپایگانی در مهربانی کردن‌ و در دست‌گیری از مستمندان و نیکی کردن به افراد رتبه برتر را کسب کنند. این مسئله آرزوی همه معلمان است‌ و آموزش و پرورش عمومی ما باید مسیر خود را به این سمت تغییر دهد.

وی افزود: برای رسیدن به این هدف بزرگ موانعی وجود دارد که برداشتن آن کار یک روز و یک ماه و یک سال نیست. ما برای برداشتن این موانع از دوره ابتدایی شروع به کار کرده‌ایم.

بطحایی یکی از موانعی که به شدت اهداف اصیل تعلیم و تربیت را تحت تاثیر قرار داده است را آزمون‌های مکرر و توجه به حافظه محوری دانست و گفت: بنده را متهم به ضد علم بودن می‌کنند؛ من نمی‌گویم به علم بی‌توجه باشیم حرف من این است که توجه ما به ساحت علم در سطح بسیار سطحی و حافظه محوری آن قدر زیاد شده که ساحت‌های دیگر تعلیم و تربیت را به فراموشی سپرده‌ایم.

وزیر آموزش و پرورش به مقوله کنکور اشاره کرد و گفت: مخالفت ما با کنکور که تیشه به ریشه تربیت صحیح دانش‌آموزان وارد می‌کند، به خاطر تلاش برای تغییر شکل و شیوه برگزاری آن نیست؛ ما معتقدیم کنکور اجازه نمی‌دهد معلم و دانش‌آموز ما در کلاس به ساحت‌های دیگر تعلیم و تربیتی توجه کند.

بطحایی تصریح کرد: از تمام خانواده ها می‌خواهم در کنار زدن موانعی که باعث دور شدن آموزش و پرورش از مسیر اصلی‌اش شده است، کمک کنند و آموزش و پرورش اصلاح این مسیر را آغاز کرده است؛ از همه خانواده‌ها و رسانه‌ها دعوت می‌کنم به کمک آموزش و پرورش بیایند.

وی افزود: برای کشوری که نیاز فرزندانش تمرین مهارت‌های زندگی است خیلی بد است که منافع برخی از بازار کاذب کنکور و مهارت‌های بیهوده تست زنی بیش از چند ده هزار میلیارد تومان باشد. من مطمئنم به زودی و با کمک همه دلسوزان تعلیم و تربیت، آموزش و پرورش به مسیر اصلی خود بر می‌گردد.

بطحایی با اشاره به فلسفه اردوهای دانش‌آموزی گفت: کودکان در اردوهای دانش‌آموزی باید صبر کردن و تحمل رفتار دیگران را یاد بگیرند، اما امروز اردوهای ما محلی برای تمرین تست و آزمون و کنکور شده است. همچنین سیطره کنکور در کار مدارس ما اختلال ایجاد کرده است.

وی گفت: خانواده‌ها و همه آحاد جامعه باید این مطالبه را داشته باشند که در کلاس درس یک بخش از یادگیری به تمرین مهارت‌های اخلاقی و اجتماعی زندگی تعلق داشته باشد طوری که فرزندان ما بعد از فارغ التحصیلی و ازدواج به دلیل نبود این مهارت‌ها، کارشان به طلاق و پله‌های دادگستری نرسد.

وزیر آموزش و پرورش ادامه داد: رسیدن به این هدف نیازمند فضاهای آموزشی مناسب است. من چگونه از معلم خود توقع داشته باشم که در کلاسی با جمعیت ۴۵ دانش‌آموز، علاوه بر مهارت‌های شناختی بر روی سایر مهارت‌های اجتماعی و فردی و زندگی کار کند؟

وی افزود: برای من به عنوان عضوی از هیأت دولت باعث تاسف است که در بازدید سرزده از برخی از شهرهای کشور ، در کنار ساختمان شیک و مستحکم دستگاه‌های دولتی، یک مدرسه فرسوده که سقف و دیوار آن در حال خراب شدن است را می‌بینم؛ این مسئله برای کشوری که همه ارکان و مدیران آن معتقدند آینده جامعه در مدرسه ساخته می‌شود، یک نقص بزرگ است.

بطحایی تأکید کرد: همه آحاد جامعه باید ایمان بیاورند که تا مدرسه درست نشود، تعارضات اجتماعی و اعتیاد حل نمی‌شود؛ این مسئله باید به مطالبه اجتماعی تبدیل شود و کار یک وزیر و مدیر کل و نماینده مجلس نیست.( فارس )


وزیر آموزش و پرورش و مافیای کنکور و خیرین مدرسه ساز

نظرسنجی

انتصابات علیرضا کاظمی تا چه میزان با تعهدات و قول های مسعود پزشکیان هم خوانی داشته و توانسته رضایت معلمان را جلب کند ؟

خیلی زیاد - 1.9%
زیاد - 0.9%
متوسط - 2.3%
کم - 2.5%
خیلی کم - 92.4%

مجموع آرا: 1986

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور