
درس را شروع کرده بودم.
بچهها به دقت گوش میدادند.
ناگهان چشمم به او افتاد که بازهم مثل هفته قبل خوابش برده بود و در عالم دیگری سیر میکرد.
حین تدریس دوسه باری بهعمد صدایم را بالا بردم تا از خواب بپرد؛ خودش را جمع وجور میکرد، دستی به چشمهایش میکشید و چند ثانیه بعد دوباره خوابش میبرد.
به ناچار بالای سرش حاضرشدم، بیدارش کردم و با لحنی نسبتا معترضانه به او گفتم: « اینجاکلاسه! چرت نزن پسر!»
دست و پایش را گم کرده بود.
حرف خاصی نزد و فقط عذرخواهی کرد.
رنگ و رخسارش داد میزد که ماجرایی در پس خوابیدنش وجود دارد و بعید است این خواب آلودگی نتیجهی وررفتن های شبانه با تلگرام و اینستاگرام و...باشد.
راستش را بخواهید از کارم پشیمان شدم و منتظر زنگ پایان بودم تا دلش را به دست آورم.
تا پایان زنگ پنج شش بار دیگر خوابید و از خواب پرید و من هم دیگر کاری به کارش نداشتم. زنگ به صدا درآمد. صدایش کردم.
بچهها هم یکی یکی از كلاس خارج میشدند.
قبل از آن که حتی یک کلمه بر زبان جاری کنم، تندتند شروع کرد به عذرخواهی و ابراز شرمندگی!
عذرخواهیهایش که تمام شد، من هم بابت لحن نسبتا تندم حلالیت خواستم و دلش را به دست آوردم و اتفاقا کلی با هم گفتیم و خندیدیم؛ اما علت خواب آلودگیاش را نگفت.
هفتهی بعد، همان زنگ،باز هم سعید غرق خواب بود و من هم کاری به کارش نداشتم و به شدت کنجکاو بودم بدانم چرا مدام سرکلاس میخوابد.زنگ قبل هم یکی از همکاران، سعید را به همین خاطر از کلاس اخراج کرده بود و در دفتر بحثش بود.
این هفته پس از تعطیلی مدرسه، باز صدایش زدم و برای دومین بار دلیل خوابیدنش را پرسیدم و گفتم اگر کمکی از دستم بربیاید، دریغ نخواهم کرد.
قرمز شده بود و تند و نامفهوم حرف میزد.دستی برسرش کشیدم و گفتم: «یه نفس عمیق بکش. آروم و خونسرد حرف بزن، عزیزدلم.»
به خودش که آمد شروع به درد دل کرد.درد دلهایی که مثل شلاق بر روح و روانم نواخته میشد.
باورش سخت بود که سعید با آن جسم نحیف و چهرهی مظلومش هر روز کارگری میکند و کمکخرج خانواده است.
آری، سعید که سال قبل شاگرد دوم آن مدرسه شده بود از فرط خستگیِ ناشی از کار، سرکلاس به سان فرشتهای به خواب میرفت و هر کس به گونهای توبیخ و قضاوتش میکرد. پنج سالی از فوت پدرش گذشته بود و سعید حکم پدر را برای دو خواهرش داشت. میگفت وضعیت مالیِ به شدت نابه سامانی دارند و او مجبور است پابهپای مادرش کارکند.مادرش سبزی فروش بود.سعید میگفت که بارها مادرش را از این کار منع کرده و از او خواسته است تا دست از این کار بکشد تا خودش به تنهایی کارکند و خرج خانواده را بدهد.به غیرت سعید خیلی غبطه خوردم.
نقطهی عطف ماجرا آنجایی بود که سعیدحرف از آینده و پیشرفت میزد و امیدوار بود روزی بتواند به جایی برسد و به درد خانواده و جامعهاش بخورد. از برنامههایش برای کنکور سال آینده گفت. مصمم بود در رشته و دانشگاهی ممتاز قبول شود.سعید میگفت کنکور باعث شده بیشتر و سختتر کارکند تا بتواند پول یک سری کتب کمک آموزشی و شرکت در کلاس ریاضی کنکور را تامین کند و از رقبا عقب نماند.
یک ساعتی از تعطیلی مدرسه گذشته بود و من عین یک شاگرد به حرفهای سعید گوش میدادم.معلم واقعی سعید بود نه من!
داستان زندگی این دانشآموز درسخوان و زبده والبته رنجکشیده، بدجور مرا بههم ریخته بود.

از آن روز به بعد هرگاه پس از مدرسه به خانه میآمدم و میخواستم قدری استراحت کنم، چهرهی محجوب و جثهی نحیفِ سعید مقابل چشمانم بود ومیدانستم سعید بهمحض فراغت از مدرسه سرکار میرود و خبری از استراحت نیست. حقیقتا زندگی سخت سعید بدجور ذهنم را درگیر کرده بود.
کاش جامعهی ما آنقدر متعالی میشد که نیازِ به کار کردن امثال سعید در این سن وسال نبود. چرا یک بچه محصل باید در قامت پدری فداکار و زحمتکش ظاهرشود؟!
دردآورتر ازاین، دوچندان شدن تلاش و تکاپوی سعید برای تامین هزینهی کلاس و کتابهای کنکور بود.
کاش تمام رقابتهای درسی به همان کلاسِ درس و کتابهای آموزشی ختم میشد تا دانشآموز زرنگ و آیندهداری مثل سعید مجبور نباشد برای عقب نماندن از رقابت، ساعات کارگریاش را بیشتر کند.
البته سعید خیلی کمتر از رقبایش کلاس میرفت و کتاب میخرید؛ اما برای همانها نیز راهی جز بیشتر کار کردن نداشت.
امسال دیگر در آن مدرسه نیستم.آخرین بار که سعید را دیدم، تقریبا سه ماه پیش بود.اتفاقی در خیابان او را دیدم.میگفت مدتی است به کمر درد شدیدی دچار شده است که سخت آزارش میدهد.
سعید امسال کنکوری است.به امید موفقیت سعیدهای سرزمینم که شایستهی ستایش هستند.
نسخه دي ماه ماهنامه پيوند
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت داریداین آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید">

آقای بطحایی وزیر آموزش و پرورش هفته گذشته در پنجمین همایش ملی مدیریت جهادی گفت : "یکی از اهدافی که در وزارت آموزش و پرورش مجدانه دنبال آن هستیم این است که مدیریت جهادی را در کودکان مان پرورش دهیم و آنان را با ابعاد گوناگون آن آشنا سازیم." بطحایی در توضیح مدیریت جهادی می گوید : "بالا رفتن تحمل و پایداری برای رسیدن به اهداف، مهمترین مولفه مدیریت جهادی است. همچنین نیت الهی مهمترین وجه افتراق میان این شیوه مدیریت با سایر موارد مدیریت است."

آقای وزیر برحسب موقعیت و نوع مخاطبان حرفهای متفاوت و گاه متضادی می زند. یعنی وزیر استراتژی مشخصی ندارد. فرمایش وزیر در مورد مدیریت جهادی را بگذارید کنار توئیت هایی که به نام ایشان در فضای مجازی در زمینه تعلیم و تربیت کودکان منتشر می شود. شادی ، نشاط ، حذف تکالیف درسی ، آموزش بازی محور و... که همگی از آموزه های آموزش و پرورش مدرن است چه نسبتی با مدیریت جهادی و نیت الهی و تحمل و پایداری برای رسیدن به هدف ، آن هم از نوع اهداف سیاسی و حکومتی دارد؟ آقای بطحایی چیزهای قشنگی را در ویترین مجازی خود نمایش داده ، اما کالای بنجل تحویل مشتری می دهد
آقای بطحایی در این همایش گفتند : " امروز از حیث کیفی هیچ گونه تفاوت و تبعیضی میان دختران و پسران ما برای رسیدن به فرصت های تحصیلی وجود ندارد." منظور ایشان احتمالا کمی بوده نه کیفی. از نظر "کمی" البته تبعیض چندانی نیست، درصد دانش آموزان دختر دو سه درصد کمتر از پسران است. اما تبعیض کیفی علیه دختران دانش آموز از همان سال اول دبستان و حتی از پیش دبستانی اعمال می شود. غیر از پوشش اجباری دختران ، مهم ترین تبعیض تعریف نفش های اجتماعی بر اساس جنسیت در کتاب های درسی است.
دخترها قبل از آنکه هویت جنسی خود را بشناسند در قالب های جنسی محبوس می شوند
نگاه کتاب های درسی ، حاوی تبعیض جنسیتی است. این نگاه نه تنها معطوف به آینده نیست ، بلکه از واقعیت های موجود حضور زنان در عرصه های اجتماعی (وضع موجود ) ایران عقب تر و محافظه کارانه تر و منطبق با نگاه لایه های سنتی جامعه است و از واقعیت های جهان و حتی ایران فرسنگها فاصله دارد. تقسیم مشاغل و نقش های اجتماعی بر اساس جنسیت در کتاب های درسی چه در متن و چه در تصویر ، بدترین نوع القای تبعیض و نابرابری و شست و شوی مغزی کودکان است. تقسیم نقش های اجتماعی به زنانه – مردانه و القای اینکه زنان به دلیل خلقیات خود باید کارهای ویژه ای انجام دهند با آموزه های تعلیم و تربیت مدرن در تضاد است.

آقای بطحایی چیزهای قشنگی را در ویترین مجازی خود نمایش داده ، اما کالای بنجل تحویل مشتری می دهد. ارتباط وزیر با واقعیت گسسته است. وزیر در ویترین مجازی خود، مدرسه اورستد دانمارک و فوجی ژاپن و مدرسه فرهاد توران خانم را تبلیغ می کند اما در محفل رسمی، طرفدار مدرسه جهادی است. آنچه در واقعیت می بینیم نه مدرسه اورستد و فوجی است و نه مدرسه جهادی . دیوار لرزان مدرسه ، کمبود معلم ، نداشتن سرویس بهداشتی ، خشونت علیه دانش آموز ، بی انگیزگی معلم، خالی بودن صندوق مالی مدرسه و آموزه های دینی کتاب های درسی در حد اشباع و جنگ و دعوای مدیران بر سر پست و مقام سیمای واقعی آموزش و پرورش امروز است.
گروه تلگرامی
گروه گزارش/
« صدای معلم » در گزارشی با عنوان : " پرسش های صریح صدای معلم از سیدمحمد بطحایی وزیر آموزش و پرورش "
وزارت آموزش و پرورش و لزوم شفاف سازی در مورد " تلویزیون تعاملی سینا " در 4 دی ماه سال جاری نوشت :
" نشست و یا جلسه ای را نمی بینی که سیدمحمد بطحایی وزیر آموزش و پرورش در مورد « تلویزیون تعاملی سینا » سخنرانی نکند و یا فرمایشاتی در این زمینه نداشته باشد .
دامنه تبلیغات " این رسانه وزیرپسند " حتی به " سامانه ضمن خدمت فرهنگیان " هم رسیده است طوری که تکمیل فرآیند آموزش دوره آموزشی منوط به « نصب اپلیکیشن سینا » و معرفی آن به والدین دانش آموزان شده است .
این تلویزیون تعاملی سینا چیست و در عصری که رسانه های قدرتمند و فراگیری حضور دارند و مهم تر از آن وضعیت فقیر وزارت آموزش و پرورش در زمینه بودجه و اعتبارات که حتی از پرداخت حق التدریس و معوقات معلمان عاجز است و بیش از یک سوم مدارس آن تخریبی است و دانش آموزان در آتش بی تدبیری و بی کفایتی مسئولان آن می سوزند ؛ چه توجیهی می تواند داشته باشد ؟
نخستین پرسش « صدای معلم » آن است که میزان بودجه این پروژه را دقیقا مشخص کند و این که آیا مراحل و تشریفات قانونی و مزایده برای واگذاری این پروژه طی گردیده است ؟بر اساس اخبار و گزارش ها ، وزارت آموزش و پرورش در این زمینه قراردادی را با " سازمان تبلیغات اسلامی " منعقد کرده است .
وزارت آموزش و پرورش برای شفاف سازی و تنویر افکار عمومی مفاد قرارداد را در پرتال وزارت آموزش و پرورش منتشر کند .
صبح زاگرس در گزارشی در 25 مرداد ماه 97 در مورد فرزند بطحایی چنین می نویسد :
" آقازاده این وزیر محترم، سید سبحان بطحائی در حال حاضر امریه سرباز سازمان تبلیغات اسلامی است (که این خود رانت محسوب می شود) و جالب تر اینکه همزمان با سربازی معاون محتوایی کل موسسه تبیان است.به گزارش پایگاه تحلیل و اطلاع رسانی صبح زاگرس، یکی از وزرایی که در کمپین فرزندت کجاست توضیحی در خصوص وضعیت فرزندانش بیان کرد؛ وزیر آموزش و پرورش بود که گفت: فرزندش سرباز است.آقازاده این وزیر محترم، سید سبحان بطحائی در حال حاضر امریه سرباز سازمان تبلیغات اسلامی است (که این خود رانت محسوب می شود و افراد عادی و مستضعف نمی توانند امریه سرباز اینجا شوند، مگر با سفارشات ویژه...) و جالب تر اینکه همزمان با سربازی معاون محتوایی کل موسسه تبیان است و طبق گفته های سید سبحان در جمع دوستان و همکارانش، حقوق هم از این مجموعه دریافت می کند. "
پیشنهاد صدای معلم در این مورد تقویت جایگاه روابط عمومی ها در بیش از 750 منطقه و ناحیه آموزشی کشور است که بسیاری از آن ها جنبه فرمالیته داشته و حتی از نوشتن یک جوابیه برای رسانه ها هم ناتوانند .
« صدای معلم در ادامه پرسش کرده بود :
هزینه های تبلیغ همیشگی تلویزیون تعاملی سینا در برنامه پربیننده خندوانه و تعیین جایزه برای استفاده از آن و اعلام در این برنامه پرمخاطب چگونه و از کجا تامین شده است و در حالی که آموزش و پرورش برای پیش پا افتاده ترین مسائل خود با بحث مالی درگیر است، هزینه تبلیغات این اپلیکیشن از کجا تامین شده و اسناد مالی آن چرا در دسترس کسی قرار نمی گیرد؟
« صدای معلم » در جهت شفاف سازی و احترام به افکار عمومی از وزیر آموزش و پرورش انتظار دارد صادقانه و مسئولانه پاسخ گوی موارد مذکور باشد .
البته پس از انتشار گزارش صدای معلم بلافاصله تبلیغات تلویزیون تعاملی سینا از سامانه ضمن خدمت فرهنگیان حذف شد .
اکنون یک نماینده مجلس در این مورد به وزیر آموزش و پرورش تذکر داده است .
گروه رسانه /

« پایگاه خبری – تحلیلی صدای معلم » حسب تکالیف قانونی و رسالت هایی که برای خود قائل است راستی و درستی و اتقان مطالب منتشره را سرلوحه فعالیت های خود قرار دهد و از حق ؛ بدون هر گونه جانبداری غیرمنطقی دفاع نماید .
بر همین اساس ، در خصوص یادداشت منتشر شده در تاریخ 27 / 8 / 97 به قلم آقای احمد حج فروش و تحت عنوان « مافیای کنکور در ایران و سرکرده و اعضای آن » قطع نظر از آن بخش از یاددادشت مذکور که صرفا با نگاه نقادانه به بررسی کنکور و سازمان سنجش پرداخته ( که متاسفانه این بخش قسمت بسیار اندکی از یادداشت مذکور را شامل می شود ) از قسمت اعظم آن که شامل توهین ها ، افتراها و اکاذیبی در حق شخص رئیس محترم سازمان سنجش و مدیران و کارکنان خدوم آن سازمان وزین می باشد ، صمیمانه عذرخواهی نموده و به کوتاهی خود در نظارت کافی بر یادداشت مذکور اذعان نماید .
بی تردید این پایگاه خبری – تحلیلی که با نام مقدس « معلم » همراه است وظیفه خود می داند به رسالت گفت و گوی نقادانه اما مبتنی بر قانون ، فرهنگ ملی و دینی و اقتضائات علمی ادامه دهد .
پایان پیام/
گروه رسانه/
همان گونه که پیش تر نیز آمد ( این جا ) ؛ « مهدی بهرامی اقدم » روحانی و موسس مدرسه قرآن و عترت بناب از مدیر صدای معلم به اتهام " نشر اکاذیب در فضای مجازی " شکایت کرده است .
به تازگی « سازمان سنجش آموزش کشور » هم به صف شکات علیه صدای معلم پیوسته است .
« صدای معلم » پیش تر و در دفعات متعدد نسبت به ادامه چنین روندی در برخورد با معلمان منتقد به « سیدمحمد بطحایی » وزیر آموزش و پرورش هشدار داده بود .
معاون رئیس جمهور و رییس سازمان اداری و استخدامی کشور به تازگی گفته است : ( این جا )
" برخی کارگزاران، مدیران و کارکنان دولت به مفهوم حقوق شهروندی آشنا و مسلط نیستند .
آموزش حقوق شهروندی در نظام اداری به کارکنان بر اساس برنامه ای که از سوی سازمان اداری و استخدامی کشور ابلاغ شده است باید در دستور کار مدیران باشد.
مردم باید مطالبه گری کنند و مدیران ملزم به پاسخ گویی هستند ... )
پورمحمدی، استاندار آذربایجان شرقی در دیدار با هیئت مدیره انجمن صنفی روزنامهنگاران، مدیران مسوول و خانه مطبوعات آذربایجانشرقی گفته است: هیچ مدیر دولتی حق شکایت از اصحاب رسانه را ندارد.
موضع وزیر آموزش و پرورش تاکنون " سکوت " بوده است .
بخشی از کارنامه « سید محمد بطحایی » وزیر آموزش و پرورش در مورد " معلمان منتقد " :
* در وزارت بطحایی مدیر آموزش و پرورش بناب از معلمان شکایت کرد .
* در وزارت بطحایی مدیر کل آموزش و پرورش استان آذربایجان شرقی از معلمان منتقد شکایت کرد .
* در وزارت بطحایی مدیر کل آموزش و پرورش استان خوزستان از سایت عصر خبر شکایت کرد . ( این جا )
* مدیر کل آموزش و پرورش قم هم در ردیف شکات قرار گرفته است .
* اخیرا هم مدیر کل آموزش و پرورش استان البرز به صف شکایت کنندگان پیوسته است .
یکی از نکات قابل توجه ، قابل تامل و البته قابل تحسین در وزارت فانی و دانش آشتیانی سعه صدر بالا و تحمل مخالفان و منتقدان نسبت به سیاست ها و عملکردهای وزارت آموزش و پرورش بود .
اما گویی « سید محمد بطحایی » دارد در این زمینه رکورد می زند .
شاید بتوان پایه گذار چنین فضایی را در وزارت یک ساله بطحایی ، « علی اللهیار ترکمن » دانست ...... ( این جا )
« صدای معلم » در این زمینه گفت و گویی را با آقای « داود کریمی » کارشناس سابق معاونت آموزشی در وزارت آموزش و پرورش انجام داده است .
« صدای معلم » از همه همکاران و دوستانی که در این مدت حمایت های بی دریغ خود را نسبت به رسانه خودشان ابراز داشته اند تشکر و قدردانی می کند .