کسانی که در شهرستان های استان تهران از پنج و نیم صبح درگیر مسائل اداره کل هستند و تقریبا پنج و نیم بعداز ظهر به منزل مراجعه می کنند یعنی به اندازه دو شیفت معلم در مدرسه کار انجام می دهند. حقیقت این موضوع این است که اگر زندگی این آدم به اندازه ای که توان سیستم است دیده نشود خیلی نباید با قواعد مدیریتی انتظار داشت که او کارکرد خیلی فوق العاده ای از خود نشان بدهد.
ما محدودیت هایی داریم و شما هم می دانید روزهای اول هم عرض کردم که برخی از عدالت ها در پرداخت ها نه به جهت این که وجود نداشته بلکه به جهت این است که سلایق متفاوت بوده است اما سلیقه بنده این است که پرداخت ها به گونه ای باشد که اعتدالی در آن وجود داشته باشد عدالتی باشد و این گونه نباشد که یک بزرگواری در هر ماه از قِبَلِ ماموریت های مختلفی که برایش تعریف می شود و یا در قالب حق الزحمه دریافتی هایی دارد چهار برابر یا پنج برابر کسانی باشد که احتمالا دسترسی ندارند به جاهایی که به آن دسترسی داشته باشند. در این زمینه ظاهرا رضایت وجود داشته و تقریبا اکثر دوستانی که مطلبی نوشتند چنین رضایتی را اظهار کردند و یا به جهت لطفی بوده که به کار این تیم داشتند یا منطبق بر واقعیتی است که دریافت کردند. بعضی ها هم گله مند بودند که چرا اضافه کاری ما کم شد.
بنده عرض می کنم که برای من قابل تحمل نیست که در اداره کلی که همکار بنده شصت ساعت هفتاد ساعت یا هشتاد ساعت اضافه کار می گیرد کسی باشد که صد و هفتاد ساعت اضافه کاری بگیرد. این قابل تحمل نیست و طبعا آدم باید ناراحت باشد و نسبت به این مسئله دلخور باشد و از نظر بنده چنین گله و شکایتی قابل توجه و قابل اعتنا نیست. بله بوده صد و هفتاد ساعتی که بنده آورده ام در سطح دیگران قرار دادم که قاعدتا باید چنین نارضایتی وجود داشته باشد.
مسئله دوم مسئله داخلی در اداره است و همه گیر بوده و من نمی خواهم آن را سانسور بکنم مسئله غذای همکاران است. مخصوصا شنیسل را که هیچ کدام از شما آن را نپسندیدید. این بیشترین فراوانی بوده که در آن نظرسنجی وجود داشته است. ما برای اجرای یک برنامه ای که خیلی راحت در کنار همدیگر باشیم بنده می خواهم امانتداری بکنم و بگویم که آقای ... دوستان از شنیسل راضی نیستند. هزینه مدیریت بنده و شما را مردم دارند می پردازند
برخی از دوستان نسبت به انتصابات گله مند بودند که چرا به این شکل انجام شده است. بنده هم مثل شما در این مملکت بیست و هشت سال کار کرده ام و قسمت زیادی از این بیست و هشت سال را تقریبا کار اداری انجام داده ام. ما اگر در انتصابات هر کسی به غیر از خودمان مصداق ارتقا باشد قاعدتا نسبت به او گله مندی شخصی داریم. برای انتصاب مدیران باید مکانیزم استانداردی طراحی بشود.
من یک سوال می پرسم : همه شما و بنده چگونه در سیستم اداری وارد شدیم و چگونه ارتقا پیدا کردیم؟ چگونه در این جایگاهی که هستیم قرار گرفتیم؟
قاعدتا باید کسی ما را در سیستم اداری می شناخته و قابلیتی از ما سراغ داشته که دعوت به کار کرده و برای ما فرصت کار به وجود آمده و بعد کسانی که در سطوح بالاتر بودند این قابلیت را دیدند و حس کردند که ما را در سطح بالاتری قرار بدهند. کسانی حتما باید ببینند، این معیوب است . بنده هم قبول دارم این مکانیزم، مکانیزم معیوبی است. کدام یک از ما را از بین چهل و هفت هشت هزار معلم آمده اند بر اساس شرایط روانی خیلی ویژه ای که داریم یا تبحر خیلی ویژه ای داریم یا بر اساس تست ها و آزمون های مختلف توانستیم فیلترهای متفاوت را رد بکنیم انتخاب کرده اند و در این جایگاه گذاشته اند. این غلط است ، بنده هم قبول دارم که غلط است. اما بنده هم مانند مدیران دیگر ناچار بودم از بین کسانی که می شناسم که بیشترین کمک را که بتوانند به بنده بکنند انتخاب بکنم. باید این کار را انجام می دادم.
من علاقه مندم در مورد بعضی از انتصابات مصداقی صحبت بکنم از آن چه که در ذهنم می گذرد.
جناب آقای بهارلو به عنوان معاون پشتیبانی قریب بیست سال در این حوزه کار کردند. در همین حوزه ای که الآن معاونتش را دارند در سطوح مختلف کار کرده اند و قریب چهار سال رئیس اداره بودجه بودند. این منطق به نظر من منطق قابل قبولی است.
سرکار خانم دکتر حسن پور به عنوان کسی که قریب بیست سال در این حوزه کار کردند رئیس اداره بودند ، اکثر این سال ها را رئیس اداره بودند و اگر قرار است که سراغ کسی برویم که این ارتقا برایشان منطقی اتفاق بیفتد به نظر من اولین کسی که باید به سراغشان من نمی رفتم ایشان بودند به عنوان اولین معاون تربیت بدنی خانم در کشور و فکر می کنم این منطق قابل قبولی است.
( تشویق حاضران )
جناب آقای مصطفایی دانشجوی دکترای حقوق که روزهای آخر دانشجویی حقوق را سپری می کنند. قریب چهار سال مسئول ارزیابی و عملکرد در یک منطقه بودند و کار حقوقی هم انجام می دادند و تخصص این موضوع را دارند و ارتباطات سازمانی ایشان با دوستان وزارتخانه می تواند مواهب بسیار زیادی برای استان ما داشته باشد.
فکر می کنم عرایضی که به خدمتتان عرض کردم این کفایت را بکند. جناب آقای مقدم که کمک می کنند در حوزه ارزیابی و عملکرد و تقریبا اکثر دوارن اصلاحات در زمان آقای خاتمی ایشان رئیس منطقه بودند. ایشان زحمت های فراوانی کشیدند. بعد از آن، مورد اعتماد مردم بودند در شورای شهر و رئیس شورای شهر و در همین دولت معاون محترم فرماندار بودند. چه کسی را بهتر از ایشان من پیدا بکنم برای این که از ایشان کمک بگیرم برای کار کردن در تیمی که اعتقاد دارم و دلم می خواهد به نفع مردم کار انجام بدهم. سرکار خانم مقیسی مشاور امور جوان که از سال هشتاد بنده به خدمتشان ارادت داشتم و از معدود کسانی که وقتی روزی نوبت ما نبود که در سیستم باشیم. ما پنج نفر بودیم در سال 85 و دوستان صلاح دیدند که ما نمی توانیم کمک بکنیم. ما پنج نفر به همراه رئیس وقت از اداره خارج شدیم تنها خانمی که از اداره با ما خارج شد سرکارخانم مقیسی بودند که مردانه ایستادند نه به جهت این که به سیستم لج بکنند بلکه فضا را آماده کردند برای کسانی که می خواهند خدمت بکنند و خارج شدیم تا دوستان بتوانند راحت کار را انجام بدهند. مسئول مدارس کار و دانش بودند و بعد در استان خدمتشان بودیم و بنده ایشان را به استان نیاوردم و به جهت ظرفیت استانی و به جهت ارتباطاتی که با برخی از نمایندگان محترم دارند بنده از ایشان خواستم که ارتباط با پارلمان و مجلس را به عهده بگیرند و این ظرفیت را به عنوان کسی که ارتباطات خوبی در این زمینه بگیرند و انشاء الله به نفع اداره کلمان هزینه بکنند.
نکته آخری که به دوستان عزیز عرض می کنم و همان طور که خدمت رؤسای عزیز هم عرض کردم و هم خدمت شما در روز اول در شورای اداری که بنده مایل نیستم با کسی دعوا بکنم. این امانتی است از مردم در اختیار بنده و شما که هزینه اش را مردم می پردازند.
هر کدام از ما اگر امروز از پشت این میز با مسئولیت بلند بشویم و سری به مدرسه غیردولتی بزنیم نهایت دقت را می کنیم که یک ریال از جیبمان که دارد خرج می شود هدر نرود. ارزیابی بسیار دقیق رضایت مردم از عملکرد تک تک کارکنانمان خواهیم داشت. هزینه مدیریت بنده و شما را مردم دارند می پردازند. ما مدیون مردم هستیم. باید به آنها پاسخ بدهیم. ممکن است که الآن نتوانند بپرسند ولی یک روز از من و شما خواهند پرسید.
بنده حق ندارم اگر موهبتی در حوزه آموزش و پرورش نصیب مردم می شود به جهت این که ادای قهرمان ها را در این طرف و آن طرف در بیاورند بروند با جنگیدن با کسانی که می توانند کمک بکنند این مواهب را از مردم بگیرند و مردم را محروم بکنند.
بنده خدمت رؤسا هم عرض کردم که با حفظ چهارچوب نظام تعلیم و تربیت ارتباط با فرماندار، امام جمعه و نماینده و با تمام کسانی که حرمت ما را حفظ می کنند و به ما کمک می کنند هیچ منعی برای آن نمی بینم و اگر این مانع ذهنی که من بروم سراغ کسی که می تواند کمک بکند اما ممکن است برخی از دوستان با نگاه هایی که با نگاه حرفه ای من کاری ندارند خیلی سازگار نباشد.
بنده این را مشروع نمی دانم که موهبتی را از مردم دریغ بکنم و مردم را محروم بکنم به جهت برخی از مسائلی که ممکن است خیلی واقعیت بیرونی نداشته باشد. بنده عرض کردم بعضی از دوستان گهگاهی من را متهم می کردند که البته خودشان هم می دانستند که خیلی راست نمی گویند در سال 85 رفتم سراغ زندگی خودم و در سال 92 توانستم برگردم و البته در محل زندگی ام هم نتوانستند کاری انجام بدهند. آقای احمدوند به عنوان مدیر مدرسه بودند و رئیس منطقه به او زنگ می زد و می گفت که به این آقا معاونت مدرسه را هم ندهید، بنده را می گفتند و هیچ ابایی ندارم از این که دعا بکنم برای کسانی که آن موقع بنا به سلیقه خودشان تلاش کردند که برای مردم اتفاق خوبی بیفتد.
به هر حال آنها به اندازه درکشان نسبت به مسئله تلاش کردند و بنده ابایی ندارم. اما این که امروز من به عنوان کسی قبلا مسئولیتی در ستاد آقای روحانی داشته امروز گله مندی عمیق من نسبت به کسانی است که اتفاقا می خواهند به اسم اصلاح طلبی و به اسم طرفداری از دولت کمک بکنند اما به سلیقه خودشان کمک می کنند.
امروز هیچ کس به اندازه اصلاح طلبی که درک درستی نسبت به شرایط ندارد اصلاح طلبان را بیچاره نکرده است و هیچ کس به اندازه اصولگرایی که درک درستی نسبت به اصولگرایی و مبانی مورد اعتقاد اصولگرایان واقعی را دارد برای اصولگرایان بیچارگی ایجاد نکرده است. مردم ما نه اصولگرا هستند نه اصلاح طلب، مردم ما گرفتارانی هستند در برخی از حوزه ها مخصوصا اقتصادی که هر کس به آنها امیدی می دهد به آن سمت و سو حرکت می کنند.
کسانی که نخبگان جامعه هستند خوب است که به مردم راست بگویند، درست عمل بکنند و مردم عملکرد درست آنها را انتخاب بکنند.
اگر قرار است کاری انجام بدهیم بنده خیلی مایل نیستم در این جایگاه بازی سیاسی انجام بدهم. تکلیف سیاسی من روشن است اما نمی خواهم بازی سیاسی در این جایگاه انجام بدهم. دلم می خواهد برای مردم و به نفع مردم کار انجام بدهم و این فرصتی که احتمالا در دوره خدمتم ممکن است منحصر به فرد باشد.
می خواهم خوب و باکیفیت انجام بدهم که زمان سپری شدن این خدمت خیلی متأسف نباشم از آن چه که می نتوانستم انجام بدهم و انجام ندادم.
امیدوارم انشاءالله در جلسات بعدی که خدمت شما می رسم رضایت بیشتری از دوستانم بگیرم و من می دانم دوستان عزیزم و همکاران محترم اداری همان طور که معلمان عزیزمان امروز به جهت عدم پرداخت این شش ماهه گذشته در خصوص حق التدریس گله مندند شما هم اضافه کار چند ماه را دریافت نکردید به جهت بعضی از محدودیت ها، این گله مندی وجود دارد اگر چه با نجابت و و بزرگی که دارید و به زبان نمی آورید و حرفی نمی زنید و صحبت نمی کنید. امیدوارم به همدیگر کمک بکنیم و همدیگر را درک بکنیم و هم درک خوبی نسبت به محرومیت های استان داشته باشیم و هم عزم جزمی برای حل مشکل مردم در اندازه ای که حدود اختیارات و مسئولیت مان ایجاب می کند انشاءالله برای مردم داشته باشیم.
پیاده سازی و ویرایش : زهرا قاسم پور دیزجی
پایان گزارش/
نظرات بینندگان
برای آموزش و پرورش همان کسی که با لباس طوسی با
حیوان بی زبان ملاعبه زشت میکرد بهتر از کسی
است که دارای پتانسیل و توفیقات پنهان شده و ماندهای
است ولی صرفاً به جرم جرائمی مسخره و نهایتاً سن و
سال نتوانست وارد سیستم شود!
پناه بر پروردگار منتقم و به تأخیر اندازنده عذاب اخری و
صاحب الزمان مستجاب الدعوه!