خنیفر :
در همین چند روز پیش رئیس جدید دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی خانم الهه حجازی در اینجا تشریف داشتند به همراه رئیس ما قبل آنجا و چند نفر از اساتیدشان. جلسات متعددی داشتیم. هم خودم آنجا رفتم و هم آنها به اینجا آمدند. ارتباط خیلی خوبی داریم. الآن دانشکده های روان شناسی و علوم تربیتی دانشگاه های مختلف خودشان دارند به ما چراغ سبز نشان می دهند که ما حاضریم ، آماده هستیم هم در جهت تبادل استاد و هم مجلاتتان در بخش پژوهش و بحث تربیت معلم. یعنی آمادگی وجود دارد. حالا آقای دکتر مهرمحمدی می فرمایند به او محل نگذاشته اند شما حاضرید من دعوت می کنم ببینید چگونه می آیند !
من امروز صبح در دانشکده روان شناسی علامه طباطبایی سخرانی داشتم. اولین همایش اقتصاد در آموزش و پرورش. من از اطلاعات خودم از اقتصاد استفاده کردم. از گری بیکر شروع کردم تا آمدم نیومن و گفتم همه اینها را کنار بگذارید فکر نکنید من اقتصاد نمی دانم من خیلی از اقتصاد می دانم. اما بحث کشور ما با این نظریات درست نمی شود. یک بحث ویژه است. باید بومی فکر کنیم. این نظریات را می گیریم به عنوان اندوخته و بومی. الآن دکتر عباس عباسپور و دوستانی که آنجا هستند همه استقبال کردند. حتی آقای دکتر می گفتند چرا ما را دعوت نمی کنید. اینقدر مشتاقند. قبل من یک سخنرانی بود بعد من سخنرانی کردم که بعد از سخنرانی من همه بلند شدند و کف زدند. به خاطر این که من به چالش های اقتصاد آموزش و پرورش پرداختم و بحث تامین و تضمین و تجهیز در کشورهای دیگر را بر اساس 1945 که تجربه شده بود اشاره کردم.
منتها آقای دکتر مهرمحمدی آدم فاضلی است من این را انکار نمی کنم. آدم بلند مرتبه ای است. آدم بزرگی است. منتها چیزی که نقد می شد این بود که ایشان اعتقادی به این دانشگاه نداشت و حتی مقاله ای علیه این دانشگاه نوشته است. نمی دانم. یا مثلا گفته اند که من جایی رفتم که اصلا به آن اعتقادی ندارم. ولی من به این دانشگاه اعتقاد دارم. اعتقادم این است که این به عنوان آخرین فرصتی است که ما کمبود معلم را تامین کنیم. هر کسی راه بهتری دارد بسم الله. ما نمی توانیم یک شبه کلاس های درس را تعطیل کنیم. من بارها در مصاحبه ها گفته ام مطالبات ملت ها بعد سال 1945 سه چیز است یکی امنیت و غذا یکی رفاه و آسایش و پوشاک یکی آموزش عمومی نه دانشگاه. دانشگاه های آزاد تعطیل شدند اما آب از آب تکان نخورد ولی کلاس های تربیتی شان تعطیل بشود آشوب ایجاد می شود. آموزش عمومی مطالبه است. من می گویم کسی که می گوید این دانشگاه بد است بدیلش چه است؟ آیا فقط از دانشگاه های دیگر بگیریم. آیا دانشگاه های دیگر این قدر فارغ التحصیل دارند که به من بدهند. طبق اساسنامه اگر می خواهید از دانشگاه های دیگر دانشجو بگیرید یک سال باید آموزش بدهید. سه دوره قبل از ما گرفتند. سه دوره دوازده هزار تا گرفتند. چطور اینها را با آموزش چهار جلسه و یک ماه به کلاس درس فرستادند. پداگوژی بلد است فنون تدریس بلد است. تکنولوژی بلد است. ارزش یابی بلد است. مشاوره خوانده است. روان شناسی تربیتی خوانده است. نخوانده این آسیب است مگر می شود با نظام تعلیم و تربیت بازی کرد؟ من همان کارشناسی که می دهم کارورزیش را رفته تکنولوژی را دیده باز بهتر است. ما الآن اجلاسی که در نسیبه داشتیم مدیران آموزش و پرورش تهران اعلام کردند این دانشجویانی که از دانشگاه شما فارغ التحصیل شده اند خیلی بهتر از آن هایی است که فوق لیسانس دارند ...
صدای معلم :
به بحث کیفیت خروجی های دانشگاه فرهنگیان بعدا می پردازیم .
شما فرمودید به عنوان روزنامه نگار یا رسانه چرا راهکار نمی دهید؟ اولا وظیفه رسانه یا روزنامه نگار دادن راهکار نیست.
خنیفر :
شما معلمید. من به شما به عنوان یک خبرنگار نگفتم. من به عنوان یک آسیب شناس گفتم.
صدای معلم :
جزء وظایف ذاتی یک روزنامه نگار ارائه راهکار نیست.
خنیفر :
خبرنگاری لحب شماست. اصالت شما معلم است . من از آن باب می گویم.
صدای معلم :
شما از من راهکار خواستید من به شما راهکار می دهم. وقتی که دانشکده های روان شناسی و علوم تربیتی با معیارهای حداقل استاندارد روز دنیا و دانشکده هایی که می شناسیم و خود من در آن درس خواندم حداقل کیفیت شان تا حدود زیادی تضمین شده است. وقتی اینها دارند دانشجو تربیت می کنند و رشته هایی که شما و یا هم عرض آن را شما هم دارید چرا و برای چه آنها دارند فارغ التحصیل تربیت می کنند ، شما برای چه تربیت می کنید؟
من الان دارم خودم به وضوح می بینم دانشجویانی که دارند در دانشگاه تحصیل می کنند بی انگیزه اند چون آینده شغلی ندارند. اینجا دانشگاهی درست شده به دلایل مختلف با حداقل امکانات با حداقل کیفیت آموزشی دارید این دانشگاه را اداره می کنید ، آنها هم دارند کار خودشان را می کنند.
من پرسیدم آیا در این مورد اتلاف منابع و پرت بودجه هست؟
پیشنهاد می دهم در دانشگاه های ما معلمان دوره های بازآموزی ندارند.
خنیفر :
ما متولی اش نیستیم .
صدای معلم :
شما پیشنهاد خواستید من هم دارم همین کار را می کنم !
می گویم معلم که از دانشگاه فرهنگیان وارد آموزش و پرورش می شود تا سی سال ول است. کسی با او کاری ندارد. کسی او را بازآموزی نمی کند ، کسی این را از نظر اطلاعات و به روزآوری رفرش نمی کند. می گویند دانشگاه فرهنگیان بیاید به عنوان یک نهاد مکمل در زمینه بازآوری و به روزآوری دانشجو معلمان کار بکند ، این کار را انجام بدهید این را بسپارید به دست دانشگاه ها و دانشگاه ها نیرو تربیت کنند و خودشان به عنوان کارفرما کیفیت خروجی خودشان را تضمین بکنند. چون شما به عنوان دانشگاه فرهنگیان نیرو به داخل آموزش و پرورش تزریق می کنید و دیگر کاری با آن ندارید. مثلا برو دیگر درس بخوان من با شما دیگر کاری ندارم. همان می شود که ما الآن داریم متاسفانه. این هم راهکار که خدمتتان دادم. اگر مشکل جای دیگری است ، مسئولان عالی نظام می گویند این دانشگاه به هر ترتیبی باید باشد ، دانشگاه حاکمیتی است که این خودش جای بحث دارد که چگونه می شود آموزش و پرورش خودش طبق قوانین نهاد حاکمیتی نیست اما دانشگاه که می خواهد برای او معلم تربیت بکند دانشگاه حاکمیتی است. نمی شود دانشگاهش حاکمیتی باشد ولی معلمش حاکمیتی نباشد. شغلش حاکمیتی نباشد. این خودش یک نوع تناقض است.
خنیفر :
چند دانشگاه در توکیو هستند مانند دانشگاه ناگویا، دانشگاه کیوشو، شیکاگو، هونشو و هکایدو که همه معروفند اینها دانشگاه های معروف در ژاپن هستند. مگر این دانشگاه ها علوم تربیتی ندارند ، مگر روان شناسی ندارند مشاوره ندارند رشته های مختلف دارند. ژاپن اگر در نقشه نگاه کنید اندازه استان خراسان و مازندران است. اندازه بیست و سه کشور در ایران جای می گیرند. 138 میلیون جمعیت دارد. هشتاد درصد سنگ و بیست درصد خاک است. چرا این کشور 52 عدد دانشگاه تربیت معلم دارد ؟ این جواب را به من بدهید. اگر یک نگاه بین المللی هم بکنیم اعتقاد بر این است که تربیت معلم چه در سطح لیسانس یا کاردانی یا حتی فوق لیسانس باید متفاوت باشد. باید دروس اضافه داشته باشد. باید کارورزی باشد. باید شبانه روزی باشد. این بایدهای نظام حاکمیت یا بالادستی ها نیست ، مطالعات است و بی دلیل در زمان قدیم ایجاد نشده است که مراکز تربیت معلم ایجاد شد ، دانشسراهای شبانه روزی ایجاد شد و انواع دار المعلمات و دارالمعلمین ایجاد شد به خاطر این که یک تجربه است. هم در انگلیس تجربه شده در فرانسه تجربه شده هم در ژاپن تجربه شده هم در کشورهای ضعیف تجربه شده است حتی در کوبا. این خاصیت نظام تعلیم و تربیت است که شبانه روزی باشد که معلم بتواند فردا در آن روستا دوام بیاورد. مثل زمانی که در جنگ می خواستند آموزش بدهند مانند آبی خاکی باید شما در قسمت شبیه به آن قسمت آموزش ببینی. حتی در فوتبال هم داریم بعضی تیم ها می دانند با کدام تیم می خواهند بازی کنند می روند در همان کشور اردو می زنند که آب و هوا و جو در ریه شان برود که اگر با آن تیم مسابقه دادند آمادگی آن را داشته باشند. این یک بحث فارغ از بحث های حاکمیتی و سیاسی است. یک بحث مطالعه شده ای است. حالا شاید الآن مستنداتش نیست و در آن تصمیم گیری نکرده اند ولی یقینا آن تصمیم گیرندگان این مسئله را ملاحظه کرده اند. ما دو نفر سخنران داشتیم که از ژاپن آمده بودند گفتند ما 52 دانشگاه تربیت معلم داریم. اینها جدا از دانشگاه های دیگرند. اگر دنیا این مسیر را رفته ما هم می رویم. دنیا این مسیر را نرفته است دوستان مطالعه کنند و ببینند. ما می گوییم حالا که این دانشگاه شکل گرفته و امکان کمک به آن است و جالب است آدمی که به این دانشگاه می آید و درس می خواند مانند بقیه دانشگاه ها نیست که بعد از فارغ التحصیلی رها بشود ، برای ما قطعی استخدام است و قطعی استخدام من تحمیل به دولت نیست چون جایش و کلاسش مشخص است. کلاس خالی اش هم مشخص است. همین الآن هفتاد و هشت هزار معلم کف نیاز داریم. سوال من این بود اگر می توانید جواب بدهید. من می گویم این نمودار سنگ ریزه ای در پنج سال قبل از بنده است که بیست و یک هزار نفر سال 91 ،شانزده هزار در سال 92 ، نه هزار در سال 93، سه هزار در سال 94، دوهزار در سال 95 رسیدیم به هزار در سال 96 چرا؟ چه کسی این را به من جواب می دهد. امسال همه ما نگران بودیم که کلاس های درس را در مهر چطور پر کنیم ؟
چرا باید استانی مانند خوزستان چهارده هزار معلم کم داشته باشد. چرا استان فارس هشت هزار و پانصد معلم کم داشته باشد ؟
من نافی این نیستم که بعضی جاها تورم هم داریم ولی کم است. الآن ما در کف مان هفتاد و هشت هزار معلم کم داریم. در سقفمان که آقای چهاربند گزارش دادند صد و بیست و سه هزار معلم است و دو تا سونامی دارد می آید. بارها در این مورد صحبت کردیم اگر دروغ است بروید بررسی کنید ، از جمعیت شناسان سوال کنید. شما نهصد و ده هزار نفر معلم دارید .سال 1399 سیصد و بیست هزار نفر معلم بازنشست می شوند. سال 1400 ، هزار و سیصد یعنی دوسوم، دانش آموز در 1399 می شود پانزده میلیون در سال 1404 می شود هفده میلیون. دوازده سال دیگر دانش آموزان ما نوزده میلیون هستند. تحرکات جمعیتی این را به ما می گوید. اگر ده تا، بیست تا، صد تا، بود می شد حل کرد شما با ارقام درشت روبه رو هستید و کلاس درس شوخی بردار نیست. اگر ما بسپاریم به دانشگاه ها با کدام تمهید ، با کدام بودجه ریزی مستقل آن هم در کشور ما که آشفتگی بودجه وجود دارد و الآن بهتر نیست که یک جا مستقر و مستقل است و بودجه و ردیف دارد و اگر الآن خطا دارد آن را اصلاح می کنیم. اگر کیفیت پایین است بالا می بریم. کمیت را بگذارید درست بکنم . مثالی هست از ماری انتوانت در غرب، به او گفتند مردم نان ندارند بخورند گفت بیسکوییت بخورند ! بابا نان نیست. من الآن معلم ندارم.
صدای معلم :
ببخشید شما گفتید تجربیات دانشکده های دیگر این را مستند عرض می کنم. باید دید که تجربه کشورهای توسعه یافته و یا عرف جهانی در مورد تامین نیروی انسانی آموزش و پرورش چه می گوید .
از نظر عرف جهانی ، آموزش عالی، عهده دار تربیت معلم از طریق دانشگاه ها و مثلا دانشکده های علوم تربیتی است.
در کشورهای صنعتی ، دانشگاه بر آموزش و پرورش اشراف دارد و در رشته های مختلف و مورد نیاز آموزش و پرورش ، کارشناس تربیت می کند و آن را دراختیار آموزش و پرورش و جامعه قرار می دهد.
در این کشورها ، دانشکده های علوم تربیتی ، عهده دار نظارت بر کیفیت آموزشی فارغ التحصیلان هستند و تا 4 سال معلم فارغ التحصیل خود را از طریق استاد و دانشجوی رشته رهبری و سیاست گزاری آموزشی تحت پوشش قرار می دهند . بدین ترتیب که دانشجوی رشته رهبری و یا مدیریت آموزشی با ارشدیت استاد درس خود ، نیارهای آموزشی ، فنی و ارتباطی معلمان را مورد ارزیابی قرار می دهد و بر اساس این نیازسنجی ، هر ساله در تابستان ، دانشکده علوم تربیتی ، کلاس های آموزشی در قالب رشد کارکنان برگزار می کند که تنگناهای تخصصی آن ها را مرتفع می کند و به همین ترتیب ، ارزشیابی دیگری در سال آینده از آن معلم در مورد کاربست آموزش ها در فرآیند آموزش به عمل می آورد و به همین ترتیب تا 4 سال ، دانشگاه بر ارزیابی معلم فعلی خود که دانشجوی قبلی خود باشد نظارت دارد و فرآیند کیفیت بخشی آموزش از این طریق به روز می شود .
درست کردن یک تشکیلات خاص با بودجه نسبتا بالا که به قول خود مسئولان آموزش و پرورش به تدریج در حال تبدیل شدن به پارکینگ وزارت آموزش و پرورش است در کنار حضور دانشکده های علوم تربیتی که سابقه ای طولانی تر ،قابل اتکاتر و تخصصی تر در زمینه های علمی و پژوهشی دارند نوعی موازی کاری و اتلاف بودجه عمومی است .
خنیفر :
وینگشتاین این رشته از بازی زبان های خوب تعریف می کند.
خطای شما اینجاست. خطای عزیزان این است که فکر می کنند که دانشکده های علوم تربیتی این قدر زیاد است که می تواند این قدر معلم تربیت کند. مگر چند دانشکده علوم تربیتی وجود دارد. فوقش پذیرشش هر سال دو یا سه کلاس است و خیلی از دانشجویانش رغبتی به معلمی ندارند. بروید آمار بگیرید. من در دانشکده روان شناسی علوم تربیتی دانشگاه تهران زندگی کرده ام در زمانی که بزرگانی مانند دکتر شکوهی، دکتر کاردان، دکتر محمود منصور، خانم دکتر نیک چهره محسنی اینها استادان من بودند ،همین دانشکده روان شناسی. کسی از دکتر شکوهی نمره نوزده نمی گرفت بالاترین نمره اش پانزده بود. من نوزده شدم. دکتر غلامحسین شکوهی وارد کلاس که می شد می گفت خنیفر آمده یا نیامده است. من معلم بودم و در آنجا تحصیل می کردم. می خواهم بگویم با شما هم رای هستم با این سیستم آشنا هستم. اما دانشکده های علوم تربیتی چند تا است که بخواهیم به آنها بسپاریم بعد به ما معلم تحویل بدهند ، بعد آزمایش خطا کنیم .من با 98 پردیس و مرکز اگر تخته گاز بروم و سالی پنجاه هزار بگیرم تا پنج سال دیگر نمی توانم این کف را جبران کنم. این واقعیت ها را ببینیم تا این که اتوپیایی فکر کنیم. این اتوپیایی است. من این اتوپیایی ها را نمی توانم هضم کنم. من می گویم نان نیست تو می گویی بیسکوییت بخورند معلم نیست ، کلاس خالی است. از فارغ التحصیلان آزاد پیام نور حق التدریس گرفتند. در یکی از شهرستان ها بیست و هفت هشت نفر مستخدم را وارد کردند و معلم کردند. حرف شما زمانی قابل تامل است که ثبات اقتصادی ثبات جمعیتی پراکندگی کم و فاصله ما با این کشورها کم باشد. من یک ماه امریکا بودم. فاصله ما خیلی است. من رفتم اروپا ، ایتالیا سوئیس آلمان سوئد ... همه اینها را دیدم. بعد گفتم آخر دنیا اینجاست. آفریقا هم آیسسکو نماینده بودم. آسیا هم تا کوتاکینو بالو رفتم دورترین جزیره اندونزی. وقتی رفتم آمریکا متوجه شدم فاصله یا گپ امکانات و زیر ساخت بین آمریکا و اروپا 150 سال است. فاصله ما با اینها صد سال است فاصله آنها با هم 150 سال است. اگر ما به آن تراز برسیم همه چیز شفاف و فارغ التحصیل همیشه در اختیار است می شود روی این بحث کرد. اما وقتی من الآن در تامین معلم مهر مشکل دارم چون بعد از عید ویبره شروع می شود. چگونه می توانیم معلم تامین کنیم. چگونه استان ها را می توانیم تامین کنیم. این مصیبت من است. خیل خروشان بازنشسته هایی که به اسم و به استان و به رشته و به روزند و می دانیم چه کسانی اند. چرا چون معلمان مشخصند. چون ما می دانیم کدام معلم چه زمانی استخدام شده است.
صدای معلم :
ببخشید شما می فرمایید الآن وضعیت ما این است. من از شما سوال می پرسم . البته سوال من از مسئولان عالی نظام است ، از سازمان برنامه و بودجه از دپارتمان آموزش ؛ خوب اینها در این 40 سال چه کار کردند ؟
خنیفر :
خوب از خودشان سوال کنید ؟
صدای معلم :
شما دارید توجیه می کنید ؟!
خنیفر :
من دارم توجیه خودم را می کنم.
صدای معلم :
شما می گویید ما با اینها فاصله داریم ؟
خنیفر :
کعبه خدا دارد من نگران شترهایم هستم به قول عبدالمطلب . من نگران این وضعیتم. من نگران اینجا هستم. به من این امانت را سپردند و به من اعتماد کردند.
صدای معلم :
شما در نشست رسانه ای گفتید ما در این کشور مدیریت سیستمی نداریم. مدیریت دانش بنیان است. شما هم که دارید خودتان مثل این سیستم می شوید ؟!
خنیفر :
من مطالعه کردم گفتم تا پنج سال این مشکل کف را حل می کنم. مدیریت سیستمی یک ورودی دارد ، یک پردازش دارد ، یک برون داد دارد بعد بازخورد. من می گویم اگر بر اساس درون داد باشد رفتم گرفتم. اولین کاری که کردم متوجه شدم کسی جواب من را نمی دهد چرا نه شما نه دیگران جواب من را نمی دهد، چرا کاهش ؟ سوال علمی است ، سوال شخص نیست. شاید آقای مهرمحمدی هم مقصر نباشد نمی دانم چرا این سنگریزه مدام سنگریزه ریزشی ، من نمی دانم مگر پا به پای این بازنشست نداشتیم. مگر پا به پای این جمعیت بالا نرفت ؟ مگر پا به پای این کلاس بی معلم نبود. من حرفم این است که پا به پای این که نشان می دهد با این کسری سی هزار معلم از دست دادیم از تربیتش تا شصت هزار، چرا خالی است ؟
پردیس علامه امینی 502 دانشجو دارد 230 تخت خالی. پردیس فاطمة الزهرا 393 دانشجو دارد 500 تخت خالی. پردیس شهید رجایی در آذربایجان شرقی 497 و 86 تخت خالی. رفتم راستی آزمایی کردم دیدم در مراغه هم 1000تخت خالی و سراب هم نزدیک 500 تخت خالی در بستان آباد 500 تخت خالی همه برای یک استانند. کل استان ها را درآوردم. فاجعه اینجاست !
دانشگاه پردیس علامه طباطبایی اردبیل با 353 دانشجو 190 تخت خالی دارد. شما اگر جای من باشید چه کار می کنید؟
پردیس علامه طباطبایی بوشهر 180 دانشجو دارد 400 تخت خالی. من می گویم امکانات ریخته ، فیزیکی از بین می رود بالاخره این اتاق هجده نفر جا می گیرد ولی دو نفر داخلش هستند ، آب برق گاز تلفن دارد خرج می شود معلم هم نداریم از دانشگاه هم اجازه نداریم. راهکاری چیده نشده است .
رحیمی :
سوال اصلی شما در مورد فلسفه وجودی دانشگاه بر آن پیش فرض استوار است آن پیش فرض را مطرح کردید و این ادعا را من هنوز برایم مسجل نیست. شما گفتید آموزش و پرورش یک نهاد حاکمیتی نیست . یک نهاد مدنی می دانید. در حالی که این خودش جای سوال دارد.
صدای معلم :
حاکمیتی نیست. ماده نه قانون خدمات کشوری می گوید که به صراحت می گوید که آموزش و پرورش در ذیل نهادهای امور خدمات اجتماعی و تصدی گری طبقه بندی شده است.
ادامه دارد
پیاده سازی و ویرایش : زهرا قاسم پور دیزجی
نظرات بینندگان
نیز نمی دانید چه چیز می خواهید و یا
سر کارید و یا گمگشته !!!! سررشته را در
دستانتان نمی بینم. تربیت معلم صلابت
رای و عمل می خواهد نه من من من !!