نوروز از کهن ترین جشن های تاریخ جهان است که همچنان بالنده و پویا به حیات خود ادامه می دهد و گستره ای وسیعی از مردمان فلات ایران که در ایران و کشورهای همسایه ایران زندگی می کنند آن را پاس می دارند و به آن وفادارند.
ایرانیان نوروز را در لحظه ای قراردارند که طبیعت در لحظه اعتدال بهار از سرمای سخت و سوزان زمستان به باروری دوباره طبیعت قدم می گذارد و این هوش ایرانی بوده است که آغاز گاه سال جدید خود را هم زمان با طبیعت قرارداده است .
در اساطیر ایرانی از جمله در شاهنامه جمشید به عنوان اولین بنیان گذار نوروز معرفی شده است وچنین جشن فرخ ازآن روزگاربه ما یادگار مانده است .
نوروز را حتی اگر جمشید بنیادگذاشته باشد اما همیشه جشن مردم بوده و شاید بتوان نوروز را جشن انسان نامید که آن را با طبیعت در هنگامه رستاخیز بهاری برپا می دارند . انسان ها بوده اند که نوروز را بزرگ داشته اند و مردمان بوده اند که برآن ارج نهاده اند .
نوروز در کنه خود پیام آشتی انسان و طیبعت را به ارمغان می آورد ،انسان هایی که روز نوی طبیعت را به جشن می نشینند و طبیعتی که مهربانانه و مادرانه به نگاهبانی انسان ها مشغول است . تلقی انسانی از نوروز با خود جهانی از معانی دارد که در جشن های مردمی نوروز هویدا بوده است و هم اکنون نیز این روح انسانی در جشن نوروز جاری و تپنده است و در پس زمستان می آید و به همگان نوید خوشباشی بهاران را می دهد و از این روی است که خیام می گوید:
بر چهره گل نسیم نوروز خوش است در صحن چمن روی دلافروز خوش است
از دی که گذشت هر چه گویی خوش نیست خوش باش و ز دی مگو که امروز خوش است

از این رو است که نوروز فقط جشنی برای تاریخ و یا یک جشن سنت گرایانه نیست بلکه روح شهروندی را می توان درتارو پود نوروز یافت و آن را جشنی در راستای پاسداشت حقوق شهروندی برشمرد . بزرگترین پیوند نوروز و حقوق شهروندی حق حیات است . همان گونه که حقوق شهروندی بر حق حیات به عنوان مهم ترین حق انسان تاکید دارد نورز پیام آور حیات هم برای انسان و هم برای طبیعت است و نوروز پیام آور حیات است و با نوید بهاران زندگانی جدید را برای انسان و طبیعت مژده می دهد .
دومین نقطه پیوند میان نوروز و حقوق شهروندی تاکید همزمان بر کرامت و ارزش والای انسان و طبیعت است . نوروز در همه ادوار حیات خود جشن انسان ها یی بوده که همزمان با طبیعت به جشن و پایکوبی پرداته اند و انسان ها برگزارکنندگان و نگهدارندگان روح کرامت انسانی آن بوده اند . درنوروز انسان فراتر از اصطلاحات حقوقی به معنای انسانی خود وبه عنوان زیست کنندگان عرصه حیات خود کرامت واقعی خود را به ظهور می رسانند و نشان می دهند که انسانیت فراتر از هر طبقه و مقام می توانند در برگزاری و پاسداشت طبیعت شراکت و همراهی کنند .
نوروز به یک معنا آفریننده امنیت و آزادی است . نوروز با توسع صلح و دوستی امنیت را تحکیم می کند و با توسعه گفت و گو زمینه ساز آزادی می گردد . لذا نوروز به مثابه امر سیاسی و امر اجتماعی به ساختارهای سیاسی و اجتماعی شکل می دهد و همین نقش مهم نوروز موجب گردیده است که سرزمین ایران با وجود همه حمله هایی که در طول تاریخ دیده است و دشمنی هایی که تمامیت ارضی آن را تهدید کرده است با وجود سنت هایی کهنی همچون نوروز بالنده وسرافراز باقیست . ما به عنوان انسان ایرانی نکوشیدیم توسعه را در سایه تحولات سرزمینی و بومی خود بفهمیم و با تخریب طبیعت به این روز که امروز افتاده ایم دچار نشویم
نوروز هویت جامعه ای است که نشان داده در تندباد حوادث توانسته است با درآمیختن با هویت دینی – اسلامی بالندگی بیشتری یافته است و بر مبنای این هویت دینی – ایرانی خواستگاه رشد و حفاظت از حریم انسان و طبیعت شده است .
نوروز تجلی گاه حقوق شهروندی در هویت ایرانی – اسلامی است و جشن پاسداشت انسان و طبیعت است ولی ما ایرانیان امروز دست در دست هم داده ایم که طبیعتی را که یادگار طولانی نیاکان ما و سرمایه ای برای همه بشریت است را نابود کنیم .
حوادث این روزهای نوروزی در استان های گلستان ، فارس ، خوزستان ، لرستان و ..... نشان داد که ما به عنوان انسان ایرانی نگهبان های خوبی برای روح نوروز نبوده ایم و نکوشیده ایم با بزرگداشت طبیعت زیست انسانی خود را در دامان آن با لدت ادامه دهیم .

ما به عنوان انسان ایرانی نکوشیدیم توسعه را در سایه تحولات سرزمینی و بومی خود بفهمیم و با تخریب طبیعت به این روز که امروز افتاده ایم دچار نشویم .
نوروز برای ما میزانی برای سنجش رفتارهایمان است وهرچه دراین سرمین روح نوروز که انسان مداری و طبیعیت مداری است را ارتقا دهیم سرزمینی بهتر خواهیم داشت .
همه ساله بخت تو پیروز باد همه روزگار تو نوروز باد !
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه استان ها و شهرستان ها/
متعاقب شکایت « مهدی بهرامی اقدم » روحانی بنابی از صدای معلم ده ها نفر از نویسندگان ، همکاران و مخاطبان این رسانه با ارسال یادداشت هایی حمایت خود را از صدای معلم بیان کردند . ( این جا )
تاکنون مسئولان وزارت آموزش و پرورش در برابر نامه های این رسانه در مورد عملکرد خویش سکوت کرده اند .
آخرین مورد نامه ی صدای معلم به ریاست سازمان مدارس و مراکز غیردولتی و توسعه مشارکت های مردمی وزارت آموزش و پرورش بود که تاکنون پاسخی به آن داده نشده است . ( این جا )
« مدیر صدای معلم » در دیدار با علیرضا کمرئی مدیر کل ارزیابی و رسیدگی به شکایات وزارت آموزش و پرورش در نشست خبری معاونان وزیر آموزش و پرورش و رؤسای سازمانها در اردوگاه منظریه تهران ( شهید باهنر )، سالن شهید فهمیده به موضوع ارسال نامه ی این رسانه در مورد مشکلات مدیریت آموزش و پرورش بناب و عملکرد مدیر کل آموزش و پرورش آذربایجان شرقی و ثبت آن در این اداره کل اشاره کرد و خواهان پاسخ آن اداره کل گردید .
به این نامه هم پس از گذشت بیش از یک ماه پاسخی داده نشده است .
پیش تر از آن و در 19 دی ماه سال گذشته صدای معلم در گزارشی با عنوان : " پرسش و البته درخواست صدای معلم در جهت شفاف سازی و تنویر افکار عمومی از مسئولان اداره آموزش و پرورش بناب آن است که اسامی افراد ( حقیقی – حقوقی ) به همراه قراردادنامه ها و اجاره نامه ها به انضمام "فیش های واریزی " به صورت کامل همراه با جزئیات یا برای صدای معلم ارسال گردد و یا در پرتال این اداره منتشر گردند "
اداره آموزش و پرورش بناب شفاف سازی کند ! ( این جا ) ؛ خواهان رسیدگی و پاسخ مسئولان اداره کل آموزش و پرورش آذربایجان شرقی گردید . به این گزارش هم پاسخی داده نشده است .
« صدای معلم » بار دیگر بر بر اساس منشور حقوق شهروندی و اصل گردش آزاد اطلاعات مسئولان وزارت آموزش و پرورش را به پاسخ گویی و مسئولیت پذیری در برابر عملکرد خویش فرا می خواند .
با این حال بر اساس ابلاغیه ای که شعبه 101 کیفری دادگاه کیفری دو شهر بناب برای علی پورسلیمان مدیر صدای معلم ارسال کرد خواسته شده بود تا 28 اسفند ماه ساعت 9 صبح در آن جا حضور پیدا کند . ( این جا )
یادداشت « مینو امامی » همکار صدای معلم را می خوانیم .
خرابه گوگلوم اولار عشق یار ایلن معمور
دوشه مدیر الینه، ملک دل ادارهلنه...
"صراف تبریزی"

خدای را سپاسگزاریم که در هنگامه دمیدن خورشید نوبهار، و شکفتن جوانه های امید بر شاخسار درخت کهنسال و زخمی تعلیم و تربیت، سرانجام تکلیف آموزش و پرورش استان زنجان، با آمدن ابراهیم رفیعی، مشخص شد.
این همنوایی و همهنگامی را به فال نیک گرفته و انتصاب وی؛ با داشتن رزومه ای خوب، به سمت مدیرکلی را تبریک می گوییم.
1- روابط عمومیها آیینه تمام نمای سیرت و صورت ارگانها هستند؛ رفیعی در اولین جلسه خود با معاونان اداره کل و روسای نواحی و مناطق، خبر از پیگیری اخبار و آثار سرای 14 سر آموزش و پرورش استان، از طریق پورتالها، و آشنایی با چند و چون امور میدهد. این نکته علاوه بر این که میتواند نشانهای از روحیه شناختن و فهمیدن و چارهجویی وی باشد، بیانگر فهم نوین و نیکوی او از فلسفه اطلاعرسانی و ارتباطات در مدل نوین مدیریت سازمانی نیز باشد.
امروزه هنگامه تعاریف نسل اول و دوم از روابطعمومیها؛ که آن را چشم و چراغ، و قلب تپنده هر سازمان مینامیدند؛ نیز گذشته است. و مدیران نوگرا میدانند که روابطعمومیها، در عصر انفجار اطلاعات و سرعت ارتباطات، تحلیلگران ژرفاندیش هر ارگانی محسوب میشوند.
از همین خردک روشنایی آغازین، از رفیعی امید ارتقا جایگاه و تحول در روند کار روابطعمومیها، خصوصا در حوزه تغییر نگرش مدیران سنتی، داریم.
2- بیر بیریزدن آیریلمایین آماندی...!
مدیرکل جدید، پس از دیدارهای سازنده با آیتالله خاتمی؛ نماینده معزز ولیفقیه در استان و امام جمعه محبوب زنجان؛ و دکتر حقیقی؛ استاندار توانمند زنجان؛ بیدرنگ استراتژیها و راهبردهای اصلی مدیریت خود را؛ باز هم با اعتقاد به اصل اطلاعرسانی و گفت و گوی عمومی؛ منتشر میکند. جدای از تازگی این حرکت، دقت در محتوای این اصول 8 گانه، اعتقاد هوشمندانه رفیعی به مشارکت پایدار، مسئولانه، آگاهانه و عمومی همه اشخاص حقیقی و حقوقی دخیل در امر تعلیم و تربیت، هویدا است.
وی در این نامه سرگشاده به توسعه حرفهای معلمان؛ به عنوان محور اصلی نظام تعلیم و تربیت کشور؛ تاکید بر نقش مدیران مدارس و نگرش مدرسهمحوری، و استفاده از ظرفیتهای پیدا و پنهان نیروی انسانی خانواده بزرگ و شریف فرهنگیان استان تاکید کرده است.
رفیعی در این نامه، و همچنین خوانش رندانه قطعاتی از منظومه جهانی حیدربابایه سلام شهریار، به همدلی و انسجام همه عناصر اثرگذار، و دوری از کدورتها، در راستای پیشرفت و بهبود امور، انگشت اشارت گمارده است.
3- مدیریت جهادی، در سایه درایت و دانش، راهگشای مشکلات کشور است. (مقام معظم رهبری) مقام عالی آموزش و پرورش استان، از آغازین لحظات انتصابش، با مدیریتی جهادی و میدانی کارش را آغاز کرده و از وضعیت مراکز اسکان فرهنگیان در شهرستانهای ابهر و خرمدره، و سپس شهرستان ایجرود بازدید میکند. سرزده از وضعیت عناصر بصری و نمای بیرونی نواحی 1 و 2 دیدار می کند و قس علی هذا...
باید بگوییم امروز با حجم مشکلات ریز و درشت وزارت عریض و طویل آموزش و پرورش؛ از مشکلات صنفی و معیشتی، تا کمبود امکانات رفاهی و آموزشی مدارس، و مسائل منزلتی گرفته، تا موارد دیگر؛ و نیز همان طور که در سخنان رهبر انقلاب پیداست، تنها در سایه کارهای میدانی و شبانهروزی، و مدیریت جهادی مبتنی بر دانش و خرد جمعی، میتوانیم این کشتی به گل نشسته را بر موجهای امید و پیشرفت سوار کنیم.
تعهد و تلاش ایثارگرانه (در مقابل روزمرگی و جمود عناصر ستادی)، حضور و لمس از نزدیک مشکلات، همدلی و همراهی با جامعه مخاطب (با در نظر گرفتن اصل دوری از پوپولیسم)، و... از برکات این روحیه میتواند باشد.

سخنی با ابراهیم رفیعی:
سه اپیزود از شما، میتواند جوانههای امید را در دل خانواده بزرگ و شریف فرهنگیان عاشق و ایثارگر استان زنجان بشکوفاند. از شما انتظار معجزه نداریم! چرا که میدانیم بسیاری از مشکلاتمان (از جمله مسائل معیشتی و اقتصادی) در اشلی بزرگتر قابل حل هستند، اما از شما انتظار دوندگی و خستگیناپذیری داریم.
بیر: از شما میخواهیم با برقراری ارتباطات پایدار، سازنده، و مطالبهگرانه با وزارتخانه؛ با عنایت به حضور چندین ساله حضرتعالی در ردههای مختلف مدیریتی در پایتخت؛ نسبت به جذب اعتبارات بیش از پیش به پروژههای آموزشی و عمرانی (از جمله مطالبات، دیون و اضافهکاری انبوه عناصر صف و ستاد، و ساختمان نصفهکاره فاز 2 باشگاه فرهنگیان و...) تلاش کنید.
ایکی: از شما میخواهیم هر چه سریعتر نسبت به انتشار برنامهها و تاکتیکهای مدیریتی خود، که بر آن استراتژیها و اصول راهبردی متشره سوار خواهند شد، اقدام کنید.
اوچ: می خواهیم و حق داریم بدانیم که قرار است شما در طول دوران تصدیگری خود چه کارهای نو و ماندگاری؛ جدای از امور جاری؛ انجام دهید؟!
دورت: تأکید بر استفاده از ظرفیت های نیروی انسانی دانشمند و اخلاقمدار؛ به عنوان مهمترین سرمایه مدیریتی؛ در سایه تهیه بانک اطلاعاتی نیروهای نخبه استان، و استفاده از خرد جمعی حلقههای مشورتی واقعی (نه سمبلیک) از جمله ادامه راسخ و موثر طرح مشاوران جوان، و نشستهای مداوم با نمایندگان دلسوز و مقبول و واقعی فرهنگیان برای تصمیمگیرهای درست، و داشتن روحیه نقدپذیری، مهمترین انتظارات ما از شماست.
بئش: امیدواریم در سایه اعتدال، خردورزی، انصاف و داشتن روحیه اصلاح امور، نسبت به تغییر نگرشها و رفتارهای نادرست سازمانی در مدیران؛ و در صورت نیاز تغییر مهرههای ناکارآمد، و انتصاب مدیران بر اساس شایستهسالاری (با عنایت به تعیین تکلیف سرپرستیها)؛ قدم بردارید. چرا که داشتن کابینهای قوی و کارآمد، ضامن موفقیت شما خواهد بود.
آلتی: استقرار کامل و نیکوی مدیریت جهادی و میدانی (همسو با استاندار محترم)، دوری از سانترالیزم، و حضور منظم و پررنگ در نواحی و مناطق، خصوصا مدارس روستایی، از انتظارات به حق جامعه فرهنگیان استان است.
یئددی: نظارت و کنترل قاطعانه و مسئولانه مستقیم و غیرمستقیم بر مجموعههای باشگاه فرهنگیان، درمانگاه فرهنگیان، شرکتهای تعاونی فرهنگیان در نحوه سرویسدهی و خدماترسانی، سالنهای ورزشی مدارس و ساختمانها و مغازههای درآمدزای آموزش و پرورش استان، و همکاری بیش از پیش با ادارات ادارهکل نوسازی، و کانون پرورشی فکری کودکان و نوجوانان استان، از دیگر خواستههای مهم ما معلمان است.
سککیز: توجه ویژه به دبیرستان دکتر شریعتی (تنها مدرسه ماندگار استان، و سمبل هویت آموزش و پرورش زنجان) و تلاش برای تبدیل آن به یک مجموعه فرهنگی آموزشی برای فرهنگیان و همشهریان؛ از جمله احیای کتابخانه مشهور، قدیمی و غنی آن، و ترجیحا ایجاد موزه تعلیم و تربیت در آنجا (همچون موزه تعلیم و تربیت شهر قزوین؛ با استفاده از وسایل و اسناد کهن موجود که در چهارگوشه استان خاک میخورند)؛ رایزنی جهت اختصاص یک برنامه تلوزیونی دائمی ویژه بررسی مسائل آموزش و پرورش زنجان در شبکه استانی اشراق؛ برگزاری جشن سمبلیک گذر معلم در مجموعه پیادهراه سبزهمیدان زنجان، به همراه برنامههای متنوع فرهنگی و هنری همچون نمایشگاه دستاوردها در روز معلم، (طرح اینجانب که در شورای آ.پ شهرستان زنجان ارائه نمودم)، انتشار مجدد نشریه داخلی آموزش و پرورش استان (نسیم مهر)، طرح تجلیل از فرهنگیان استان با عنوان چهرههای ماندگار آموزش و پرورش استان با همکاری صدا و سیما، و فرهنگ و ارشاد استان، و ... از پیشنهادهای بنده به جنابعالی است.▫️در پایان شایسته است از زحمات و خدمات جناب نعمتالله محمدی سرپرست پیشین ادارهکل، که خود از گزینههای جدی مدیرکلی بودند، در دوران سرپرستیشان کمال تشکر را داشته باشیم.
از خداوند متعال میخواهم قلمم همواره در سایه انصاف و شجاعت، بیانگر خدمات، و خطاهای احتمالی شما باشد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

درخواست غیرمعقول نبی هزارجریبی نماینده گرگان و آق قلا از رییس جمهور (در گفت و گو با سایت الف، 7 اردیبهشت 1398) برای اختصاص سهمیه به دانش آموزان پشت کنکوری مناطق سیلزده گرگان و آق قلا به بهانه بردهشدن کتابهایشان توسط باران و سیل صدای بیشتر مردم را درآورد و داغ سهمیهبازی و سهمیهبازار را دوباره تازه کرد. اینکه انگیزه ایشان از طرح این درخواست معنیدار در این فصل از سال سیاسی یا مالی چیست بماند اما حتی اگر نیت این وکیل ملت را خالص و نه عوامفریبانه و پوپولیستی بدانیم و سهمیه مناطق سیلزده را قبول و تصویب کنیم در عمل و اجرا در جامعهای مانند ایران چه وضعیتی پیش میآید. با مدبریت برتر و بی نظیر و جهانی که ما داریم میتوانیم پیش بینی کنیم که دانش آموزان از مناطق مجاور به این مناطق هجوم می آورند تا از این خوان نعمت گسترده توشهها بگیرند.
آنهایی هم که دارای نفوذ هستند و اینحا و آنجا آدمهای خودشان را چیده اند حسن یا سواستفادههای خود را از این فرصت طلایی خواهند کرد تا دکتر شوند و پول پارو کنند. از آن گذشته مسافرانی که در شیراز یا مناطق دیگری از کشور اموال و خودرو خود را از دست داده اند یا افرادی که اعضای خانوادهشان را از دست داده اند تکلیف شان چه می شود و آیا مشمول این سهمیه میشوند یا نه. وقتی از وفاق یا آشتی ملی بحث میکنیم آفتی که بر جان این وفاق و وحدت میافتد و آن را تنها در حد حرف و شعار متوقف نگه میدارد تبعیض است
بنابراین مطرح کردن چنین درخواست هایی شاید برای مردم سیلزده این مناطق دلخوشکنک و مسکنی فوری باشد و خوشایند به نظر برسد. حتی ممکن است خدمات زبانی او را ارج نهند و به این نماینده افتخار هم کنند که خداوند نمایندهای این چنینی قسمت و نصیبشان کرده است. اما همه به خوبی می دانیم که مایه گذاشتن از علم و خرج کردن از حبیب دانشگاه و کنکور چه بلایی سر مملکت میآورد. هنوز زخم کهنه سهمیههایی که از قدیمالایام بوده التیام نیافته تصویب سهمیهای دیگر چوب لای زخم گذاشتن و لوث کردن علم و دانش و کنکور خواهد بود. به این ترتیب فرمایشات کنکوری این نماینده بهانهای شد تا دوباره به بحث سهمیهها بپردازم.
می شد به جای «کمپین فرزندت کجاست؟» که بیشتر با پاسخ های غیردقیق، مبهم و کلی مسئولین و مدیران نظام برای نشان دادن اینکه بله «ما نیز هم!» تو عروسی هستیم جواب داده میشود یا در شبکه های اجتماعی پست میشود یک کار دیگر کرد، و اندکی تخصصی با مساله برخورد کرد: از این آقایون و خانمها که فرزندانشان همه دارای مدارک دکترا و فوق لیسانس از دانشگاههای ملی و معتبر هستند و همیشه تمام فکر و ذکرشان کشور و انرژیشان صرف خدمت به خلق خدا که خود عین عبادت است می شود پرسید: مدارک تحصیلی خودتان و فرزندانتان را چگونه و به چه نحوی کسب کردهاید؟ آیا از رانت علمی، بورسیه دولتی یا از سهمیههای کنکور و دانشگاهها استفاده کردهاید؟ بی شک درصد قابل توجهی اگر اندکی صداقت به خرج بدهند خواهند گفت که از بورس دولتی، سهمیهها و ... سود برده و مدرک کسب کردهاند. و از اینجا بحث سهمیههای کنکور کلید میخورد، زخم کهنه ای که نیاز مبرم به درمان دارد. اما هنوز چوب لای این زخم گذاشته میشود تا خوب نشود و بیدرمان باقی بماند.
نه! این طوری که نمیشود ما که همش به خودمان رسیدیم همه چیز را برای خود برداشتیم، فقط به خود فکر کردیم. رسیدههایش را برای خود و خانواده و عزیزانمان سوا کردیم، ملاحظه هیچ کسی را هم نکردیم تمام آش را بین خود تقسیم کردیم به پایین مجلس نرسید، بقیه گرسته ماندند: استخدام، مدرک، وام، پست و ... را همه را برای خود کنار گذاشتیم و برای خود سهمیههای رنگارنگ وضع کردیم. پس چرا ادای آدم های منصف را در میآوریم؟ قبول که ظاهرا همه چیز را ما به دست آوردهایم اما برای منافع کشور اندکی هم کوتاه بیاییم. حداقل برای استارت به جامه عمل پوشاندن به تن نحیف شعار رفع تبعیض و عدالت آموزشی چرا از حذف سهمیههای کنکور شروع نکنیم. برای دهها سال حرف همان بود: رفع تبعیض! اما تنها حرف بود و بس! اما چرا قدمی برداشته نمی شود برای برقراری عدالت آموزشی. قرار ما این نبود قرار ما یادتون رفت! قرار بود همه چیز را تقسیم کنیم و شریک بشویم، «کوکولا و نان را قسمت کنیم»... و قرار بود همه حق تحصیل و ادامه تحصیل داشته باشند.

صداها بیشتر شده است. سهمیهها آرام آرام صدای بیسهمیه ها را درآورده و کلافهشان کرده است. همه میپرسند! آنها می پرسند: چه دلیلی برای ادامه سهمیههای کنکور هست؟ فرزندان با دیدن کارنامههای سهمیهایها می پرسند چرا ما سهم و سهمیهای نداریم؟ این منصفانه نیست! صداها اندکی بلندتر شدهاند: لطفا سهمیههای کنکور از هر نوعش را جمع کنید! کارنامههای سهمیهایها که با درصدهای ناچیز رشتههای پزشکی و مهندسی دانشگاههای درجه یک قبول شدهاند در شبکه های اجتماعی دست به دست میشود. فلسفه برقراری یا تشدید سهمیهها دیگر کسی به غیر از دارندگان این نوع سهمیهها را قانع و خوشحال نمیکند. نیازی به آوردن توجیه و دلیل و حجت برای حذف سهمیهها و سهمیهبازی و سهمیهسازی نمیبینم. ادامه سهمیه ها بازی خطرناک و ناشیانه و غیرحرفهای است و اصلا آفتی برای نظام و انقلاب است، عملا نوعی تقسیم کردن و درجه بندی کردن آحاد جامعه و فرق گذاشتن بین فرزندان کشور و دلسرد کردن آنهاست، ریشه به تیشه علم زدن است و خود عین سد کردن رشد علمی کشور است. حقوق شهروندی ایجاب می کند که فکری اساسی برای حل این معضل شود.
یکی از استادان دانشگاه علامه طباطبایی در پستی با عنوان «اصلاح یک قانون غلط: سهمیه ایثارگری» در یکی شبکه های احتماعی با دست گذاشتن روی «سهمیه ایثارگری» با تاکید بر اینکه ما همه قدردان خانوادههای ایثارگران هستیم و با دعوت از خواننده برای «از کوره درنرفتن» استدلال قانع کنندهای برای حذف سهمیهها میآورد: «تصور بفرمایید سواد زبان انگلیسی یا فرانسه یا هر نوع زبان خارجی مان در سطح پایینی قرار دارد. آیا فردی که به این زبان ها مسلط است می تواند تمام یا بخشی از سواد زبانیش را به ما ببخشد؟ یعنی بدون این که ما تلاشی بکنیم بخشی از سوادش به یکباره به ما منتقل شود؟ به نظر می رسد به غیر از علم، دانش و مهارت همه چیز را می توان به دیگران بخشید. مشکلی هم پیش نمی آید. مثلا فردی که مشکل مالی دارد، شما می توانید تمام یا بخشی از دارایی تان را به دیگران منتقل کنید. بدون اینکه وی تلاشی بکند. اما آیا قابل تصور است که فوکو، ژیرو، فوکویاما، اینشتین بتوانند دانش خود را به یکباره به ما منتقل کنند و ما یک شبه فوکو، ژیرو، اینشتین و .... شویم؟ آیا این عملی است؟»

روزنامه شرق در شماره 3214 تاریخ 16 مرداد 397 در یادداشتی با عنوان «پيامدهاي منفی نظام سهمیهبندی در کنکور» به قلم مهدی بهلولی با انتقاد از ادامه این روند مینویسد: «اين موضوع که در اين کشور روزبهروز از اعتبار سواد، دانش، پژوهش، مدرسه و دانشگاه کاسته ميشود و بر شمار مدرکداران بی يا کمسواد افزوده ميشود، بيعلت نيست. اين روند بيش از هر چيز پيامد سياستهای نادرستی است که از بيرون فضای دانش بر آن بار میشود. نمونه بارز اين سياست نادرست و بیبنياد که اين روزها سخت محل پرسش بخشی از جوانان اين کشور است، نظام سهمیهبندی در کنکور است. با چه استدلالي، کسي که در درسخواندن انگيزه و توان بايسته را نداشته و رتبه کنکور او مثلا 50 هزار است، با اعمال سهميه، رتبهاش ميشود پنج هزار؟! اگر از انتقادهاي بسيار که به کنکور وارد است، بگذريم، در کل بايد پذيرفت که پيشرفت در سطح و رتبه دانشي، بايد از رهگذر کوشش در کسب دانش و انديشهورزي در اين زمينه باشد. هيچ عامل ديگري نبايد باعث جهش يکباره از يک سطح به سطح ديگري در دانش شود. اعمال اين دست سياستها- که در واقع مانند مواد نيروزا و دوپينگ در مسابقات ورزشي عمل ميکنند- بيش از هر چيز به نابودي انگيزه تلاش در راه بهدستآوردن دانش ميانجامد و پيامد تربيتي نادرست براي کسي دارد که از آن استفاده ميکند؛ چراکه درمييابد هميشه از امتيازي ويژه برخوردار است که او را از ديگران جلو مياندازد. بر ديگران هم اين اثر را ميگذارد که تلاش و توان راستين نيست که مشخص ميکند چه کسي در چه سطحي است و بايد در کجا قرار گيرد.» حقوق شهروندی ایجاب می کند که فکری اساسی برای حل این معضل شود
خبرگزاری دانشجوبان ایران (ایسنا) در 30 خرداد 1397 خبر زیر را مخابره کرد:
با تصویب مجلس سهمیه ورود به دانشگاه همسران و فرزندان جانبازان و رزمندگان افزایش مییابد
نمایندگان مجلس شورای اسلامی ماده واحده طرحی را تصویب کردند که بر اساس آن سهمیه ورود به دانشگاه همسران و فرزندان جانبازان و رزمندگان افزایش مییابد.به گزارش ایسنا، نمایندگان مجلس در جلسه علنی امروز طرح اصلاح بند الف ماده ۹۰ قانون برنامه ششم را در دستور کار قرار دادند و ماده واحده این طرح را با ۱۱۹ رای موافق ۵۸ رای مخالف و ۱۲ رای ممتنع از مجموع ۲۱۳ نماینده حاضر به تصویب رساندند که بر اساس آن سهمیه ورود با ۵ درصد سهیمه اختصاصی برای همسران و فرزندان جانبازان زیر ۲۵ درصد و همسران و فرزندان رزمندگان با حداقل ۶ ماه حضور داوطلبانه در جبهه به ۳۰ درصد افزایش یابد.
عرفان کسرایی، پژوهشگر مطالعات علم در واکنش به این خبر افزایش سهمیه ایثارگران در کنکور در مقالهای با عنوان «سهمیهها، بورسیهها و ژنهای خوب» در یکی از وبسایتهای خبری مینویسد: «استفاده از یک رانت حکومتی، آن هم در ابعادی این چنین وسیع، سطح علمی دانشگاه ها را به شدت تنزل خواهد داد و با ایجاد یک فرصت تحصیلی نابرابر، فارغ التحصیلانی را وارد بازار کار خواهد کرد که فاقد صلاحیت و توانایی علمی لازم هستند.»
کسرایی وجود سهمیه مناطق (سهمیه مناطق یک و دو و سه) که بر اساس میزان دسترسی به امکانات آموزشی طراحی شده منطقی و عادلانه می داند، اما سهمیه هایی نظیر ایثارگران و جانبازان، سهمیه بسیجی فعال (برای دانشگاه آزاد)، ساختگی، رانت تحصیلی و مغایر با عدالت آموزشی و فرصت های برابر می داند، و آن را چیزی می داند که در کمتر نقطه ای در دنیا می توان یافت.در طول سالها فاصلهای بین سهمیهایها و آزادها ایجاد شده است. وقتی صحبت از ایثارگران میشود معمولا چیزی که در ذهن تداعی می شود سهمیه و امتیازات خاص است
او با اشاره به بورسیهها و سهمیههای رانتی و گرایش مدیران نظام به عضویت در هیئت علمی دانشگاهها مینویسد: «این سوءاستفاده ها و رانت ها نه تنها نظام آموزش عالی کشور را با فاجعه ای جبران ناپذیر مواجه می کند بلکه دانشجویان و دانش آموختگان و اساتید واقعی دانشگاه های ایران را در نزد مجامع علمی بین المللی بی اعتبار می سازد.»
اما از نگاهی دیگر پدران در خانه به شوخی یا به جد مورد سرزنش فرزندان قرار می گیرند که چرا رزمنده یا آزاده نیستند یا بلایی سرشان نیامده تا فرزندان خلف یا ناخلف آنها از سفره سهمیههای بادآورده و رنگارنگ به نان و نوایی برسند. وقتی از وفاق یا آشتی ملی بحث میکنیم آفتی که بر جان این وفاق و وحدت میافتد و آن را تنها در حد حرف و شعار متوقف نگه میدارد تبعیض است. اگر یکی از بدترین اختراعات بشر را پلاستیک بدانیم شاید یکی از بهترین دستاوردهای بشر در قرون اخیر «دموکراسی» و یکی از بدترین پدیدههای مقابل دموکراسیها تبعیض است که در طول تاریخ، روح بشر را خورده و او را از هر شکنجه فیزیکی دیگر بیشتر عذاب داده است. ادیان آسمانی آمدهاند تا مرهمی باشند بر تبعیضی که بر بشر رفته و ظلمی که انسانها از قبل آن متحمل شدهاند.
«تبعیض» در معنای عام و خاصش دارای نسخههایی پیچیده در جهان معاصر بوده و تنوع بالایی دارد. بیشک همه ما در زندگی اشکالی از تبعیض را تجربه کردهایم. در سادهترین شکلش در دوران درس و مدرسه از اینکه معلم، سوگلی برای خود انتخاب می کرد و تنها یکی از دانشآموزان را مامور دادن ورقههای امتحان به دانشآموزان میکرد یا همیشه از یک شخص واحد میخواست تخته پاککن را بشوید در رنج و عذاب بودیم. ما حاضر بودیم هفتهها گرسنگی و تشنگی بکشیم اما این تبعیض به زعم ما آشکار را نبینیم. چقدر دلمان میخواست یک بار هم که شده معلم به ما بگوید برو گچ بیاور یا دفتر کلاسی را از مدیر بگیر و بیاور. حساسیت انسانها به تبعیض بسیار بالاست و کوچکترین تبعیض را میتوانند با حسگرهای روحی خود تشخیص دهند. حتی فرزندان قادرند تبعیض در نگاه والدین را هم تشخیص دهند. تبعیض برای همه ناگوار است و انسانها عکسالعملهای متفاوتی در مقابل آن از خود نشان میدهند که ممکن است با خشونت هم همراه باشد. اما تبعیض از نوع دولتی نتایج فلاکتباری ببار میآورد و روابط اجتماعی بین مردم را تیره و خدشهدار میسازد.

زمانی که بر آمریکایی ها از تبعیض و ظلمی که در طول تاریخ خود بر سیاهان روا داشتهاند خرده میگیریم معمولا در جواب میگویند: «ما ادعای دموکراسی کامل نداریم و داریم تمرین دموکراسی میکنیم. ما زمانی سیاهها را به صورت کتابی و سرپا و فلهای با کشتی از آفریقا برای بردگی به امریکا می آوردیم اما به مرور به جایی رسیدیم که یک سیاه پوست رییس جمهور ما میشود و حداکثر سعیمان را میکنیم که حق و حقوق همه اقلیتها را به رسمیت بشناسیم.» لذا دموکراسی را شاید به نوعی باید فرآیند در نطر بگیریم که هیج وقت نتوان به حالت ایدهآل آن رسید، اما می توان به آن نزدیک شد یا آن را تمرین کرد. همانطور که اشاره شد در این میان دخالت و سیاستهای حکومتها در روابط مردم و اقوام و شهروندان تاثیرات زیادی دارد و با توجه به درجه درک صحیح از موقعیت و وضعیت جهان و عقلانیت و اتخاذ سیاستهایی که منافع ملی را در نظر داشته باشد نه منابع گروهی خاص را دولتمردان، هم میتوانند موجب همدلی و امیدواری شوند و هم باعث کینه و دشمنی. اگر زمانی همسایهها در صلح و صفا و یکدلی و آرامش با هم زندگی می کردند و با هم روابط حسنه داشتند دخالت دولت و دادن رانتهای علمی و اقتصادی و امتیازات دولتی به گروههایی خاص این روابط را خدشه دار کرده است.
همان طور که اشاره شد دخالت دولت در روابط بین آحاد ملت و حتی همسایه ها عواقب فاجعهباری به بار آروده است. فرزند دلبند شما همت به خرج داده و روزها و شبها تلاش کرده درس خوانده و رتبهای قابل قبول در کنکور کسب کرده است اما همسایه دیوار به دیوار شما با تلاش جزئی با استفاده یا سوءاستفاده از سهمیههای دولتی هم بهترین دانشگاه قبول شده و هم در سازمانی دولتی استخدام شده است. اینجاست که تبعیض خودش را تمامقد نشان میدهد. شما به مرور از همسایهات که رانت خواری میکند خوشتان نمیآید و به تدریج از او نفرت پیدا میکنید از دولت هم. هنوز قادر نیستید مساله را برای خود توجیه کنید. دیگر از آن روابط صمیمی که در سالهای دور با هم داشتید خبری نیست. این کار حکومت است که با لوس کردن گروههای خاص و دادن امتیازات خاص و رانتی روابط شما را خدشهدار کرده است.
ماراتن کنکور ظاهرا برای همه مسافتش باید برابر باشد اما در عمل یکی نیست و در این گوشه جهان قواعد خاص خود را دارد. در این ماراتن قواعد بازی جوانمردانه رعایت نمیشود. به هنگام شروع مسابقه، گروهی خاص را از خط استارت کنکور 15 تا 20 کیلومتر جلوتر قرار می دهند تا از آنجا مسابقه دو خود را شروع کنند و به خط پایان برسند!
داستان سهمیّهایها قرار نیست به این زودی پایان یابد. تصویب یا تقویت سهمیهها دوباره زخم کهنهای است که سرباز کرده است و به این زودی التیام نخواهد یافت. اصلا اگر از همان اول چیزی به نام سهمیه ایثارگران، سهمیه رزمندگان، سهمیه خانواده شهدا، سهمیه آزادگان، سهمیه فرزندان اساتید و شاید سهمیه زلزله زدگان و سیل زدگان و ... برای استخدام یا ورود به دانشگاه اختراع نمیشد و به فرهنگ لغات اضافه نمیشد شاید حقی برای صاحبان این سهمیهها ایجاد نمیشد و الان کسی به برچیدن و خذف این رسم نامیمون و مظهر تبعیض علمی فکر نمیکرد. کسی که مبدع سهمیهها بوده شاید فکر نمیکرد که سهمیهها تا دهها سال و تا زمان فعلی ادامه داشته باشد.
واقعیت این است که در گذر زمان حقی برای گروهی ایجاد شده است که آن قدر به مذاق آنها خوش آمده است که دل کندن و ترک اعتیاد به آن بسی سخت و دشوار به نظر می رسد. اما آن گروههای خاص تا الان اگر از مزایای آن استفاده کرده اند اعتراضی نیست اما همان طور که اشاره شد لازم است اندکی هم کوتاه بیایند، مردانگی و همت به خرج داده و شاخ و برگ سهمیهها را کوتاه کرده، آن را هرس کنند و موتور سهمیهبازی را برای همیشه خاموش و متوقف کرده و کرکره مغازههای سهمیّهبازار را پایین بکشند و تعطیل کنند. این به عدالت بسیار نزدیکتر است. نه اینکه هر روز به سهمیهها شاخ و برگ داده و سهمیهای نو وضع کنند و درصدها را ناجوانمردانه دستکاری کنند. یکبار و برای همیشه این دندان فاسد باید کشیده و دور انداخته شود. این کار شدنی و واجب عینی است. فرزندان و وارثان صاحبان سهمیهها بزرگ شده و به بلوغ فکری رسیدهاند تا موضوع را حلاجی کرده و درک کنند.
صاحبان سهمیههای رنگارنگ و ذینفعان بیشترشان صاحبنفوذ و دارای مناصب دولتی ردهبالا در مجلس و سازمانها و نهادهای حکومتی و نظامی و از قدرت سیاسی و اقتصادی بالایی برخوردار هستند. شاید به همین علت است که داستان سهمیهها هر از چندی ابعاد تازهای به خود میگیرد و فصل جدیدی به آن افزوده و در مقابل حذف و برچیدهشدن آن مقاومت میشود. مردانگی و آیین فرهنگ ایرانی ایجاب میکند که این گروه ها اندکی کوتاه بیایند و حداقل به خاطر محفوظ نگه داشتن ارزش خدمات و جان فشانیهای درخشان خود و به احترام خون شهدا و برقراری عدالت آموزشی و اجتماعی و جلوگیری از کم رنگ جلوه دادن ایثارگریهایشان و درنیامدن صدای اعتراض مردم و بیسهمیهها داستان سهمیه را برای همیشه تمام کنند و به این تبعیض و رانت علمی آشکار مهر «باطل شد» بزنند. بوی بد این تبعیض علمی و ظلم آموزشی و عواقب آن به آن ور مرزها هم رسیده و وجهه علمی کشور ا خدشهدار کرده است.
در طول سالها فاصلهای بین سهمیهایها و آزادها ایجاد شده است. وقتی صحبت از ایثارگران میشود معمولا چیزی که در ذهن تداعی می شود سهمیه و امتیازات خاص است. برقراری سهمیهها به نوعی سوءاستفاده از قدرت و به خود رسیدن و به خود فکر کردن است.
آیا زمان آن نرسیده که نگاهی به بیرون از خود بیاندازیم و سهم را با بقیه برابر کنیم؟ وقتی قدرت و نفوذ دست ماست دور از انصاف و دموکراسی است که فقط به خود فکر کنیم و برای خود بهترین قسمت گوشت را کنار بگذاریم. باید اندکی هم به منافع عموم ملی فکر کنیم. برای شروع شفافیت و عدالت برچیدن سهمیههای رنگارنگ میتواند استارت خوبی باشد.
در خاتمه ضروری است با توجه به درجهبندی کیفی دانشگاهها اشاره کوتاهی هم داشته باشم به سهمیه و امتیازاتی که برای فرزندان اعضای هیئت علمی دانشگاهها در نظر گرفته می شود از جمله «تسهيلات مربوط به انتقال فرزندان اعضا هيات علمي دانشگاهها». این نوع هم در طبقه بندی رانتی قرار می گیرد و با عدالت آموزشی همخوانی ندارد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه استان ها و شهرستان ها/

مشهدی منصور تنوره از فرهنگیان شهرستان بهبهان و از طایفه رودتلخی در وصیتی پیکر خود را برای پیشرفت در علم پزشکی و خدمت به جامعه و با نیتی خیر خواهانه وقف دانشگاه علوم پزشکی اهواز کرد.
پیکر این فرهنگی فرهیخته امروز صبح با رضایت خانواده و طبق وصیت مرحوم بعد از مراسم تشییع در منطقه رودتلخی و خواندن نماز میت، تحویل دانشکده علوم پزشکی اهواز شد. ( وبسایت رسمی خورنا )
« صدای معلم » این ضایعه را به خانواده محترم ایشان تسلیت می گوید .
پایان پیام/
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ، در لایحه بودجه سال 98 کشور ، بودجه ای که دولت برای جمعیت هلال احمر در سال 98 پیش بینی کرده ، رقمی حدود یک هزار و 519 میلیارد تومان است .این در حالی ست که طبق لایحه تقدیم شده به مجلس، بودجه مصوب هلال احمر در سال گذشته ، 147 میلیارد تومان بوده است. یعنی بودجه پیشنهادی این نهاد در سال جاری بیش از ده برابر افزایش یافته است.
دولت در لایحه بودجه سال 98 ، بودجه ای را هم به عنوان کمک به کمیته امداد امام خمینی (ره ) پیش بینی کرده ، که رقمی معادل 5 هزار و 406 میلیارد و 995 میلیون و 100 هزار تومان است که نسبت به بودجه مصوب سال گذشته با چهار هزار و 814 میلیارد و 50 میلیون تومان ، حدود 600 میلیارد افزایش را نشان می دهد.
در نتیجه کمیته امداد امداد خمینی (ره ) و هلال احمر سازمان های مردم نهاد نیستند که با کمک های مردمی اداره شوند پس چرا این گونه بین مردم جا می اندازیم، هر بار که اتفاقی می افتد به جای آنکه از بودجه مشخص برای این بخش ها تمام و کمال استفاده شود ، ارزش و کرامت مردم ایران زیر سوال برود و انواع صندوق ها در کوچه خیابان ها گذاشته شود و همچون گداها برای مردم مصیبت زده ، تکه پاره ارزاق و کمک مالی جمع آوری شود؟
چرا مجلس شورای اسلامی زمانی که بودجه برای این ارگان ها و دستگاه ها تعیین می کند ، به فکر حیثیت مردم ایران نیست؟
ایران کشور فقیری نیست که مردمش نتوانند از پس اتفاقات سربلند بیرون بیایند.مقاومت مردم در برابر قناعت اقتصادی انگار به حدی رسیده است که اگر در صف و هجمه جمعیت برای گرفتن مایحتاج روزانه خود نباشند ، از موقعیتی مهم برایشان کاسته می شود.
دنیای امروز بر پایه ی خدمات الکترونیک پیش می رود و دنیای توسعه یافته خریدشان را هم به صورت اینترنتی انجام می دهند ، آن وقت هنوز هر ایرانی باید کوپن دریافت کند؟
مسئولیت دولت و مجلس کجا می رود ، اگر مردم همه جا پابرهنه در میدان باشند؟
قبول که این کشور برای همه مردم ایران است ولی اگر این چنین است باید در همه زمینه ها باشد.
اگر زحمت می کشید و با سرانه های دولتی به سفرهای خارجه می روید لااقل کمی به تکلیف مهارت محوری بپردازید و خوبی های آنجا را ببینید و رنجی از بی کرامتی که در کشور برای مردمتان ساخته اید را از بین ببرید!
واقعا باید تاسف خورد که بعد از چهل سال هنوز دو تا صندوق در چهارراه ها گذاشته شود و برای مردم شمال کشور در یک صندوق و مردم غرب کشور در صندوقی دیگر کمک مالی جمع آوری شود.
برای چه لااقل در کمک کردن ، مردم را جدا می کنید؟
مگر برای شما فرق می کند که به کدام یک چگونه کمک کنید؟
این صندوق ها را جمع کنید و به جای این رفتار صحیح حرکت کنید.لایحه بودجه بدین جهت در مجلس مطرح می شود و قریب به سه ماه وقت نمایندگان محترم را می گیرد که زندگی آبرومندانه ای برای مردمی که احتمالا از خانواده های خود شما هم در میان آن ها هستند در زمان و وقت مناسب هزینه شود.
آقای لاریجانی ، نماینده مردم قم و رییس مجلس شورای اسلامی اگر حسب اتفاق می تواند به کنار مردم سیل زده برود و با چند کلمه ای آلام مردم را بیشتر یا کمتر کند، یک فرد نیست ، نماینده یک فکر است.او وقتی معتقد است که همین که سلامتید ، خوب است ، یعنی که تمام ذهنیت این نوع از مسئولان همین است. کمپین سلبیریتی ها باید به کمپین دعوت از دولت و مجلس برای حضور پیوسته در صحنه مبدل شود.
در این شرایط کسانی که وضع مالی خوبی داشته اند ، از این بحران به راحتی خارج می شوند و مردم کم بضاعتند که مجبورند از سر دست تنگی منتظر خیریه و سلبیریتی ها ، آن هم با کلی منت باید سرانه ملی خود را دریافت کنند.

دولت کوچک ، ملت مسئول
به جای پول جمع کردن سلبیریتی ها و افرادی که پول زیادی دارند و با یک شماره حساب دادن پول جمع می کنند تا چند سرپناه جزیی بسازند ، دولت و مجلس را به صحنه بکشانیم تا از سرمایه های کشور برای مردم خرج کنند.
ردپای بی کفایتی آموزش و پرورش در همه مکافات ها هست. ای آموزش و پرورش به هوش باش.
آموزش دهیم که پای هر صندوقی نباید رفت.
صندوق های رای با سایر صندوق ها فرق دارد.
باید مردم ما یاد بگیرند وقتی رای خود را به جماعتی می دهند که مسئول باشند ، نیاز نیست هر دو سه هفته ای اگر اتفاقی در کشور افتاد ،صندوق ببینند.
مجلس و دولت باید پاسخگوی مردم باشند.
بلاهای طبیعی برای همه مردم دنیاست.
عزت و ارجمندی مردم ما این نیست که مشت مشت برنج دریافت کنند و یا برای یک بطری آب یقه یکدیگر را بگیرند.
احسنت بر حرکت مردم گلستان که برای حفظ آبروی ایران و ایرانی به جای نشستن و دست دراز کردن ، به آسمان و دستانشان نگاه کردند.
کشاورز غیور این چنین گفت:
کشاورز زحمت کشیده گدا نیست.در زمان بحران اگر ارتش و نیروهای مسلح و هلال احمر و اورژانس و کمیته ی امداد در کشور پیشتاز نباشند باید چه کسانی جلودار باشند؟
وظیفه ای ست که خودمان و خودتان پذیرفتید.
تشریفاتی که ما در ایران داریم واقعا خسته کننده است.
برای کمک کردن هم منت می گذاریم. کلی از همدیگر باید تقدیر و تشکر کنیم که زمان از کف می رود.
مسئولین ما را باید با درشکه و جارچی و کلی دوربین و خبرنگار اینور اونور ببرند که اگر حرکت ساده ای را بر حسب عادت روزمره انجام دادند آن لحظه پررنگ دیده شود.
این کارهای شما به درد مملکت نمی خورد.
ناز و عشوه موقع اضطرار به کار نمی آید. باید این مواقع به ثانیه ها و دقیقه ها فکر کرد. بحران حقوق من معلم نیست که دو سال پرداخت نمی کنید و با وعده وعید آن را به شوخی می گیرید و دست آخر هم نمی دهید و می گویید می توانی بیا بگیر!این ها را اگر یادمان رفته ، یادآوری کنیم .
یک معلم باید دانش آموزان را با کمال میل دوست داشته باشد تا آموزشش به بار بنشیند.
یک پزشک باید ظرفیت درد و رنج را داشته باشد تا بتواند بیماران را درمان کند.
یک مهندس راه و ساختمان باید هر راهی که می سازد را مسیری برای رفت و آمد عزیزترین افراد خانواده خود بداند تا برای آن طراحی نمونه ای داشته باشد.

یک کشاورز باید برای نعمتی که می کارد ارزش قائل شود تا برکت محصولش بر سر سفره ها بنشیند.
یک مسئول باید مردم را عاشقانه دوست داشته باشد تا بتواند به آن ها خدمت کند.
قلبی که نمی تپد همان بهتر که زنده نباشد. اگر این مسئولین و مقامات مردم را نمی خواهند ، مردم هم نمی توانند آن ها را بخواهند.
هشتاد و پنج میلیون نفر که نمی توانند نابود شوند که ده هزار نفر پیروز باشند. بهتر است اگر این تعداد برای مردم سر و دست می شکنند پسندیده است به نفع هشتاد و پنج میلیون نفر کنار بروند.
اندیشیدن جرات می خواهد. حال این شما و این هم وجدان خودتان .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
رضوان حکیم زاده معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش اخیرا مطالبی را در مورد نقش تربیتی معلمان و جدا کردن این نقش بیان کرده است .
ایشان در گفت و گو با ایسنا می گوید : " شاید نکته اساسی جداکردن نقش تربیتی از کار معلمان بود. اکثر زمانی که دانش آموزان در مدرسه میگذرانند با معلمان است.
معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش معتقد است: اگر بخواهیم نقش تربیتی را فقط به معلم پرورشی بسپاریم باعث میشود فرصت هایی که میتوانستیم از رهگذر نقش تربیتی معلمان داشته باشیم از دست بدهیم. "
« صدای معلم » در این راستا گفت و گوی تفصیلی را با معاون آموزش ابتدایی در این زمینه انجام داده است .
بخش نخست گفت و گو را می خوانیم.