گروه گزارش/
وزیر آموزش و پرورش در گردهمایی مدیران و روسای آموزش و پرورش مازندران می گوید: ( این جا )
تاکید و تلاش ویژه ما بر تعلیم و تربیت چند ساحتی است و سعی خواهیم کرد زیر نظامهای 6 گانه را تحقق بخشیم.
مدرسه بهعنوان اصلی ترین رکن تعلیم و تربیت باید در نظر باشد و هر اتفاقی باید در مدرسه بیفتد اما تا امروز این امر، تحقق کامل نیافت.
مهارت آموزی و ایجاد فرصتهای شغلی یکی از برنامههای ما است و آموزش به گونهای باشد که دانش آموزان باید در پایان 12 سال، بتوانند فرصتهای شغلی برای خود ایجاد کنند.
اما رئیس پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش ظاهرا نظر دیگری دارد. ( این جا )
ایشان ضمن بیان اینکه با مجمع الجزایری از نهادهای آموزشی مواجه هستیم، می گوید: بین آموزش و پرورش و آموزش عالی هماهنگی وجود ندارد و این دو نهاد بیشتر اسیر نظام اشتغال شدهاند.
فرهاد کریمی در نشست تخصصی کنکور؛ چالش ها و راهبردها که در دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی برگزار شد با بیان اینکه کارکرد نظام آموزشی یعنی آموزش و پرورش و دانشگاه به عنوان نهاد یکپارچه دچار اختلال شده است و ما با مجمع الجزایری از نهادهای آموزشی فرهنگی مواجه هستیم، تاکید می کند: نهاد آموزش در ایران با توجه به اینکه تاریخچه طولانی دارد با ویژگی های جامعه ایرانی هماهنگ نبوده و از جامعه ایرانی برنخاسته است؛ بنابراین با یک نهاد قرضی مواجه هستیم که کارکردهای خود را ندارد.
وی در ادامه تصریح می کند: از سوی دیگر، بین آموزش و پرورش و آموزش عالی هماهنگی وجود ندارد و این دو نهاد بیشتر اسیر نظام اشتغال شده اند؛ به طوری که سامانه اشتغال در کشور با توجه به اینکه دارای آسیب های متعدد است ظرفیت های خود را در حوزه تاثیرگذاری بر قشر متوسط از دست داد، در حالی که دانشگاه و آموزش باید نهاد شکل دهنده به سیاست های اشتغال باشند، وضعیت اشتغال و سیاست های آن موثر بر ظرفیت نهاد آموزشی واقع شده است.
پرسش « صدای معلم » این است که آیا تفسیر وزیر از کارکرد مدرسه ؛ در نظر گرفتن مدرسه به عنوان یک " نهاد اقتصادی " است ؟
رئیس پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش ضمن انتقاد از این سیاست اما بر این باور است که مدرسه و دانشگاه باید سیاست های اشتغال را تعیین کنند.
تفسیر کدام مقام با کارکردهای نوین مدرسه هماهنگی و تجانس دارد ؟
آن چه مبرهن است این است که در آموزش نوین ، مدرسه نمی تواند نهاد مذهبی ، سیاسی و یا اقتصادی باشد .
پایان گزارش/
بالاخره ورزشگاه آزادی، در بازی تیم ملی فوتبال مردان ایران و کامبوج، میزبان زنان فوتبال دوستی خواهد بود، که سالها مطالبه ورود به ورزشگاه داشته اند اما همواره با مخالفت روبه رو می شدند، تا امروز که با فشار های فدارسیون جهانی فوتبال ( فیفا)،زنان حق ورود به ورزشگاه،ان هم به صورت محدود یافتند. و متن کتاب درسی مدرسه ات هم این را ثابت می کند که مانند تمام سالهای گذشته اگر سکوت کنی ،و به دنبال حقوقت هرچند بدیهی نروی، آن وقت کم کم حق های دیگرت نادیده گرفته می شود و وقتی حق ها نادیده گرفته شود، توحذف می شوی ،حتی اگر نیمی از جمعیت کشور ایران، تو باشی.
اینکه چراز نان این سرزمین باید برای رسیدن به بدیهی ترین حقوق خود، سالها وقت و انرژی بگذارند ؟
اینکه چرا رسیدن به یک حق بدیهی، با پیگیری مطالبات عمومی صورت نمی گیرد و وجود فشاری خارج از مرزهای یک کشور سبب احقاق آن می شود ؟
اینکه چرا این پرسش در میان بعضی افراد مطرح می شود که_ آیا تمام دغدغه های یک زن ورزشگاه رفتن یا نرفتن است ؟و اصلاچه دردی درمان خواهد شد که این گونه پی گیر این مطالبه هستید؟
پاسخ به این چراها و هزاران چرای دیگر را می توانید در متن آمده در عکس زیر مشاهده کنید.
لطفا عکس را دوباره بخوانید.
این نوشته از یک تجربه و خاطره مشترک بین نسلی حکایت دارد.
راوی این متن می گوید : با پدرش به ورزشگاه رفته است و هر آنچه دیده، روایت می کند .
اما چرا این متن می تواند مهم باشد و پاسخگوی پرسش های بیشمار در خصوص چرایی تلاش زنان برای رسیدن به مطالبات جمعی آنان؟
زیرا این متن بخشی از درس سوم کتاب جامعه شناسی پایه دوازدهم رشته ی انسانی ست .
مولفین کتاب درسی که احتمالا کارشناسانی از حوزه علوم اجتماعی هستند، برای تعریف مبحث نظم اجتماعی ، از بی نظمی مشاهده شده توسط راوی خاطره ،کمک می گیرند.
اما قبل از انکه درس نظم اجتماعی آغاز شود ،مولفین کتاب ناخواسته واقعیت های دردناکی از جامعه را به دانش آموزان این مقطع تحصیلی نشان می دهند.
واقعیتی به نام حذف شدن.
کتاب درس جامعه شناسی ۳ مقطع متوسطه دوم با آگاهی به این موضوع که زنان اجازه ورود به ورزشگاه را ندارند به روایت این خاطره می پردازند، خاطره ای که راوی آن مطئنن نمی تواند یک دختر باشد.
اما کتاب این گونه القا می کند که من (پسر) و تو (دختر) نداریم، خاطره و تجربه ی من (پسر) خاطره و تجربه ی تو(دختر).
و باز یادآور می شودکه این تجربه ، تجربه خوبی نبود.
چون جز شلوغی و بی نظمی ، زباله و ناسزا در ورزشگاه، هیچ ندیدم و نشنیدم، پس به خانه برمی گردیم.
این متن حتی، حکم آخر را صادر می کند ،که حتی اگر حق ورود هم داشته باشید باز هم ورزشگاه نمی تواند جای مناسبی باشد برای حضور شما.
با توجه به متن کتاب درسی جامعه شناسی ۳ یک سوال مهم می توان مطرح کرد.
اینکه چرا زنان برای رسیدن به حقوق خود از حق ورود به ورزشگاه شروع کرده اند؟
شاید چون این حق ،از بدیهی ترین حقوق ها است.
و متن کتاب درسی مدرسه ات هم این را ثابت می کند که مانند تمام سالهای گذشته اگر سکوت کنی ،و به دنبال حقوقت هرچند بدیهی نروی، آن وقت کم کم حق های دیگرت نادیده گرفته می شود و وقتی حق ها نادیده گرفته شود، توحذف می شوی ،حتی اگر نیمی از جمعیت کشور ایران، تو باشی.
و وقتی حذف بشوی حق انتخاب نخواهی داشت و زندگی را تجربه نخواهی کرد و بعد خاطره ای نخواهی ساخت .
آن گاه به جای تو انتخاب می کنند، به جای تو زندگی می کنند ،به جای تو تجربه می کنند و به جای تو خاطره می سازند.
و تو تجربه ها و خاطره های آنان را مجبوری به تن کنی هر چند عاریه ای و بدقواره.
متن بالا برگرفته از کتاب جامعه شناسی۳ مقطع متوسطه دوم است ،کتابی که باید آینه تمام نمای جامعه خود باشد و به راستی که آینه ی تمام قد و راستگویی ست.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
«تا کودک نشوید، وارد ملکوت پدر آسمانی من نمیشوید..»
عیسی مسيح (ع)
ویژگیهای پنجگانۀ کودکان از نگاه روسو
روسو میگوید: «ببینید بچهها تا به دست ما بزرگ سالها ضایع نشدهاند، چه ویژگیهای جالبی دارند!». سپس، پنچ ویژگیِ کودکان را میشمارد و معتقد است: این که مسیح در سه انجیل از چهار انجیل میگفت «تا کودک نشوید، وارد ملکوت پدر آسمانی من نمیشوید» به خاطر همین پنج ویژگی است که بچه دارند. امّا این پنچ ویژی اصلاً در ما بزرگ سالها نیست.
1- این که بچهها تا وقتی که احتیاج به چیزی نداشته باشند، سراغاش نمی روند.
یعنی تا گرسنه نشوند سراغ غذا نمیروند. و تا احتیاجاش برطرف شد، از آن چیز دست میکشد. امّا ما بزرگسالها درست عکسِ این هستیم. به چیزی احتیاج پیدا نکرده، به آن اقبال میکنیم. بعد هم که احتیاجمان برآورده شد، باز دست بردار نیستیم.
2- بچهها در اینجا و اکنون زندگی کردن است.
هیچ بچهای در گذشته و آینده زندگی نمیکند. در اینجا و اکنون زندگی میکند. امّا ما بزرگ سالها در اینجا و اکنون زندگی نمیکنیم.
3- این که بچهها تظاهر ندارند.
بچه اگر الآن خشم نشان میدهد، واقعاً خشمگین است. امّا ما بزرگسالها گاهی دارد قند توی دلمان آب میشود، ولی، به تظاهر، خشم نشان میدهیم. این به خاطر مصلحتهایی است که در نظر میگیریم. مثلاً میدانیم که احتیاجاتی نسبت به طرف مقابل داریم. به خاطر همین، با این که در دل میخواهیم خونِ طرف را بریزیم، در ظاهر لبخند میزنیم و ماچ و بوسه و صبّحکم الله و.. از این بازیهایی که بلدیم در میآوریم. امّا بچّهها اینجور نیستند. بچّهها اصلاً فیلمبازی نمیکنند. ما دائماً در حال فیلم بازی کردن هستیم. یعنی تهِ دلمان یک چیز است، امّا دستمان پی یک کار دیگر میرود. زبانمان چیزی میگوید، دلمان چیز دیگری. ولی بچهها ظاهر و باطن همیناند که هستند. تا از یک دوستاش بدش میآید، میگوید که : «من با تو قهرم!». با خودش نمیگوید: «بگذار محاسبه کنم ببینم به نفعام هست با او قهر کنم یا نه! اگر قهر کنم، این قهر یک تبعاتی خواهد داشت. مثلاً فردا ممکن است من از پاککن بخواهم و او ندهد. یا اصلاً شاید یک روز شیرینیای داشت که من خیلی دوست داشتم..». ولی وقتی هم که آمد و گفت: «من با تو آشتیام!»، واقعاً دیگر کینهای از طرف به دل ندارد. امّا من و شما خیلی وقتها با هم قهریم، در حالی که واقعاً با هم آشتی هستیم. خیلی وقتها هم با هم آشتیایم، در حالی که واقعاً با هم قهریم. که این دوّمی اش بیشتر است. خب، این بازیها در ما بزرگسالها وجود دارد و در بچهها نیست.4️⃣ بچهها فاصلۀ بین احساسات عواطفشان خیلی کم است.
نمیدانم شما هیچوقت توجّه کردهاید که گاهی بچه هنوز اشک دارد از چشمهایش میسُرد پایین، هوز به گونهاش نرسیده، ازدیدنِ یک چیزِ خندهدار ميزند زیرِ خنده. امّا مثلاً ما اگر در جلسهای از یک چیزی ناراحت شویم، حالا ولو این که بعد از گذشت زمانی آن ناراحتی برطرف شود و در دل شاد هم باشیم، با خودمان میگوییم نباید به این سرعت شادیمان را بروز دهیم. باید چند ساعتی بگذاریم بگذرد، بعد. میترسیم بگویند: «این چه حالی است که این آقا دارد؟ الآن غمگین بود، حالا میخندد..!». پس سعی میکنیم آهستهآهسته از شادی به غم، و از غم به شادی، تغییر چهره دهیم. چون برایمان مهّم است که دیگران دربارۀ ما چه نظری داشته باشند. امّا بچهها اینجور نیستند.5️⃣بچهها خیلی گریه میکنند. ما بزرگسالها گریه کردن را زشت تلقّی میکنیم. نمیدانیم که چقدر، از لحاظ روانی، گریه کردن برایمان سلامت میآورد.
حالا اگر ازهمۀ حرفهایی که ممکن است راجع به این ویژگیها گفته شود بگذریم، بالاخره ژان ژاک روسو میگفت: شما بزرگسالها کدامتان اینجوری هستید؟ هیچ کداممان نیستیم. بعد میگفت: چرا تا وقتی بچه بودید اینگونه بودید، نازنین بودید، و حالا که بزرگ شده اید اینگونه نیستید؟
اوّل تو چنان بُدی که کس چون تو نبود
و آخر تو چنان شدی که کس چون تو مباد..!
گزیدهای از «مبانی معرفتشناسی و روششناسی علومانسانی»
کانال مصطفی ملکیان
گروه گزارش/
پس از گذشت حدود یک ماه از آخرین گزارش صدای معلم با عنوان : " گفت و گوی صدای معلم با معلمان مدارس غیرانتفاعی ؛ رئیس سازمان مدارس غیردولتی و توسعه مشارکت های مردمی و خانواده وزارت آموزش و پرورش پاسخ گو باشد ! معلمان مدارس غیرانتفاعی : کسی صدای ما را نمی شنود ! " هنوز مجتبی زینی وند رئیس سازمان مدارس و مراکز غیردولتی و توسعه مشارکت های مردمی نسبت به آن واکنشی نشان نداده است . ( این جا )
اخیرا ، کوچکی نژاد نائب رئیس کمیسیون آموزش مجلس شورای اسلامی با اشاره به وضعیت معلمان شاغل در مدارس غیردولتی گفته است :
" معلمان شاغل در مدارس غیردولتی تنها باید در مدارس خودشان جذب شوند اما مجلس دولت را مکلف کرده تا بخشی از حق بیمه این معلمان را دولت و بخش دیگر را مؤسسان مدارس غیردولتی پرداخت کنند اما این قانون به درستی اجرا نمیشود و معلمان را با نگرانی روبه رو کرده است.
وی در خصوص دریافتی حداقلی معلمان شاغل در مدارس غیردولتی نسبت به درج حقوق قانونی و مصوب در سیستم مؤسسات آموزشی غیردولتی تصریح کرده است: باید آموزش و پرورش با نظارتی که انجام میدهد، اجازه ندهد مدیران مؤسسات به معلمان شاغل در این مدارس ظلم کنند هرچند در تلاشیم تا حداقل حقوق کارگری و یا مصوب آموزشی به این معلمان را در مجلس مصوب کنیم.
کوچکی نژاد با بیان این که مجلس قوانین کلی مربوط به مدارس غیردولتی را وضع و به دولت ابلاغ کرده، تاکید می کند: دولت باید در تدوین آییننامهها به حقوق و دستمزد معلمان شاغل در مدارس غیردولتی بیشتر توجه کند تا حق آنها ضایع نشود. "
کوچکی نژاد در این گفت و گو به درج حقوق قانونی و مصوب در سیستم مؤسسات آموزشی غیردولتی اشاره کرده است و این که مدیران موسسات به معلمان شاغل ظلم می کنند .
پرسش « صدای معلم » از رئیس سازمان مدارس و مراکز غیردولتی و توسعه مشارکت های مردمی این است که چرا پرداختی ها به این معلمان و نیز دریافتی ها از اولیاء دانش آموزان تحت عنوان " شهریه " از طریق طراحی یک سامانه شفاف سازی نمی شوند ؟
موضع " شورای نظارت بر مدارس غیردولتی " در مورد سخنان نایب رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس و نیز شفاف سازی پرداختی ها به معلمان شاغل چیست ؟
اگر این شورا با چنین طرحی مخالف است دلایل آن را به طور شفاف به اطلاع افکار عمومی برساند .
پرسش دیگر صدای معلم در مورد سکوت « سیدمحمد جواد ابطحی » به عنوان « نماینده کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس » در " شورای نظارت بر مدارس غیردولتی " است .
چرا آقای ابطحی در این موارد سکوت کرده است و از حقوق این معلمان دفاع نمی کند ؟
پیش تر صدای معلم در مورد مواضع اخیر زاهدی رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس در مورد « خدیجه گلین مقدم » از ایشان و اعضای این کمیسیون به جد خواست تا در در مورد عملکرد 4 ساله خویش به افکار عمومی پاسخ گو باشند . ( این جا )
وظیفه کمیسیون آموزش فقط توصیه و نصیحت نیست !
چرا کمیسیون آموزش و تحقیقات از " ابزارهای قانونی " برای اجرا و نظارت بر قوانین مصوب خودش در این موارد استفاده نمی کند ؟
پایان گزارش/
گروه رسانه/
به فاصله یک روز پس از انتشار گزارش صدای معلم در انتقاد از رفتار مدیر کل آموزش و پرورش استان چهارمحال بختیاری با عنوان : " پرسش صدای معلم این است که در موضوع " مدیریت " و در مواردی این چنین چه تفاوتی میان زنان و مردان قابل رویت و یا تشخیص است ؟ هنگامی که رسانه ای مانند صدا و سیما که از بودجه عمومی مصرف می کند نسبت به چنین مناسبت هایی و فرهنگ سازی برای آن بی اعتناست از اهالی آموزش و پرورش انتظار می رود که حداقل جایگاه و منزلت خودشان را محترم بشمارند "
مدیر کل " زن " آموزش و پرورش استان چهارمحال و بختیاری " برای هفته نیروی انتظامی " تبریک می گوید و پیام می دهد اما دریغ از " روز جهانی معلم " ؟! ( این جا ) ؛ فرحناز قائد امینی در آئین نمادین انتخابات انجمن اولیا و مربیان ، روز جهانی معلم را تبریک گفت .
چرخ های اقتصادی کشور در بین تمامی وزارتخانه ها بیشتر با وزارت نفت می چرخد چون تک محصولی بودن و وابستگی ما به این موهبت الهی و طبیعی هنوز به پایان نرسیده است که صد البته نامش این همه در بوق رسانه ها نیست . شاید منزلت و اهمیتی که دولت و مجلس برای آموزش و پرورش مدام متذکر می شوند نه در پی انجام سیاست های پشتیبانی و واجبات ملزوم ، بلکه در طرح حباب گونه و شبانه روزی مطالبات و افزایش حقوق فرهنگیان در رسانه هاست و از این بابت حق دارند چون هیچ صنفی به اندازه فرهنگیان آرتیست خبری و یا زیرنویس بخش های گوناگون آن در شبکه های متعدد نیست !
البته ناگفته نماند که خود معلمان نیز به این روال شدیدا معتاد و وابسته شده اند و حتی اکثر آنها فقط برای تعقیب همین نوع اخبار و زیر نویس ها ، پای تلویزیون کاشته می شوند و انتظار شنیدن دروغ را می کشند و وقتی نوبت بیان چنین اخباری می رسد چقدر مشعوف می گردند و زمانی که در این خصوص ، هیچ اشاره ای نمی شود اخم در هم فرو برده و به زن و بچه هم رحم نمی کنند! یعنی تلویزیون برای من معلم مساوی است با تداوم چنین رسالتی !
ما معلمان به این کارکرد دولت و مجلس و رسانه ملی که چه عرض کنم ، شدیدا معتاد شده ایم و ناگفته نماند بدین طریق شدیدا ایزوله هم شده ایم. من معلم به جای مطالعه و کسب آگاهی و استفاده از یک رسانه برای تنویر افکار و ترویج آگاهی ، به ابزاری برای تأیید رفتار ناشایست رسانه ها جهت بالا بردن تیراژ چاپ و بیننده برنامه های آب رفته شان ، تبدیل شده ام . هیزم این آتش را خود من معلم را روشن و داغ نگه می دارم چون خوش باورم.
اگر به جای مصروف داشتن وقت گرانبهایم برای شنیدن دروغ پردازی های غیرعملی آنان ، مطالعه نمایم و یا برای کلاس درس خود طرحی نو بیندیشم آنگاه : جرقه آگاهی من دامنگیر آنان می شود ، آنان از خود گفتن و خود شنیدن منزجر می شوند و رسانه ها در برابر دانایی و توانمندی من مغبون می گردند.
من معلم تا خود را از منجلاب چیزی که آن را نجابت و مظلومیت می نامم نرهم ، داستان هر روز شغلی من و حتی ایام بازنشستگی ام ، ادامه همین سریال تکراری دلزده خواهد بود.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
پس از گذشت بیش از 2 هفته از آغاز سال تحصیلی اخبار و گزارش ها حاکی است که دانش آموزان در برخی مدارس و مناطق کتاب های درسی خود را دریافت نکرده اند .
متولی این امر ، سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی است .
جدیدا این سازمان در اطلاعیه ای که صادر کرده است از ایجاد فرصتی دوباره برای دانش آموزانی که تا کنون موفق به دریافت کتاب های درسی نشده اند خبر داده و اعلام کرده است :
" در سال جاری کتابهای درسی به دو شیوه، یکی از طریق آموزش و پرورش و دیگری از طریق کتاب فروشی مجاز توزیع شده است.
همچنین؛ کتابهای درسی دوره ابتدایی، دوره دوم متوسطه شاخه (نظری، فنی و حرفهای وکاردانش) و کتابهای تکمیلی دانش آموزان مدارس استعداد درخشان پس از ثبت نام در سامانه فروش و توزیع مواد آموزشی، از طریق مدرسه توزیع شده و کتابهای درسی دوره اول متوسطه از طریق کتاب فروشی مجاز در سطح کشور توزیع شده است.
شایان ذکر است: کتابهای درسی بر اساس آمار سناد و سامانه فروش و توزیع مواد آموزشی، تا قبل از شهریور به استانها و مناطق ارسال شده و مناطق نیز براساس تعداد ثبت نام در سامانه، کتاب درسی را به مدارس تحویل دادهاند و مدارس نیز در اولین روز سال تحصیلی به دانش آموزان تحویل دادهاند." تمالا تفسیر آقایان در مورد " مدرسه محوری " در چنین اموری تعریف و تبیین می شود !
سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی در ادامه گفته است :
" اگر دانش آموزی به هر دلیل موفق به دریافت کتاب درسی نشده است میتواند به روشهای زیر اقدام کند:
1- مراجعه به مدرسه برای ثبت نام
2- ثبت نام در سامانه سناد توسط مدرسه
3- ثبت نام در سامانه فروش و توزیع مواد آموزشی (یادآور میشود در صورتی که کتاب درسی برای دانش آموز، در سامانه ثبت نام شده باشد و پایه یا رشته تحصیلی و یا محل تحصیل وی تغییر کرده باشد، ضرورت دارد اصلاح سفارش انجام پذیرد تا صدور حواله از منطقه به مدرسه امکان پذیر شود).
4- ارسال کتاب از منطقه به مدرسه
5- تحویل کتاب به دانش آموز از طریق مدرسه
مدیران مدارس موظف هستند تمامی دانش آموزان حاضر در مدرسه را در سامانه سناد ثبت نام نمایند (مدرسه نباید دانش آموز ثبت نام نشده، در سناد داشته باشد)، همچنین تعداد دانش آموزان بدون سفارش کتاب درسی هر مدرسه در سامانه فروش و توزیع مواد آموزشی باید صفر باشد.
مدارس باید وضعیت کتاب درسی هر یک از دانش آموزان مدرسه را کنترل نمایند و در صورت نیاز سریعاً نسبت به ثبت نام کتاب درسی در سامانه فروش و توزیع مواد آموزشی اقدام و جهت دریافت کتاب درسی جاماندهها از منطقه پیگیری نمایند.
مسئولیت حسن تحویل کتاب درسی به دانش آموزان بر عهده مدیران محترم آموزش و پرورش مناطق و مدیران مدارس است."
نخستین پرسش « صدای معلم » از این سازمان آن است مبنای منطقی و کارشناسی برای ایجاد دو شیوه برای توزیع کتب درسی دانش آموزان چیست ؟
این سازمان مدعی شده است که مدارس نیز در اولین روز سال تحصیلی به دانش آموزان تحویل دادهاند .
اگر این ادعا درست باشد و همه دانش آموزان کتاب های خود را دریافت کرده اند پس صدور این اطلاعیه چه شانی دارد ؟
کافی است حجت الاسلام علی ذوعلم از آن سازمان فاخر بیرون آمده و در قامت یک شهروند معمولی سری به مدارس بزند .
چه کسی مصوب کرده است که میلیون ها کتاب درسی باید از طریق مدارس توزیع شوند ؟ آیا این کار شان مدیران مدارس را در حد یک " کتاب فروش " تنزل نخواهد داد ؟
آیا مشغول کردن مدارس به چنین امور سطحی که توام با چالش های فراوان بوده آن ها را از کارهای اساسی تری در زمینه برنامه ریزی آموزشی بازنخواهد داشت ؟
احتمالا تفسیر آقایان در مورد " مدرسه محوری " در چنین اموری تعریف و تبیین می شود !
« محمد » یکی از معلمان به صدای معلم می گوید :
" چرا کتاب های درسی مثل سالهای گذشته در متوسطه اول و دوم به کتاب فروشی ها داده نشد که خود مردم تهیه کنند نه اینکه در اختیار آموزش و پرورش قرار داده اید و دانش آموزان که شهریور قبول نشده اند و یا ثبت نام نکرده اند هنوز کتاب دریافت نکرده اند و مدارس گرفتار شده اند . دانش آموز اول باید در مدرسه ثبت نام کند ، بعد از سه روز سیستم سناد به روز شود تا بشود برای دانش آموز ثبت نام کتاب را انجام داد بعد مدرسه باید از اداره نامه بگیرد و برود جای که مشخص کرده اند کتاب بگیرند تازه اگر کتاب باشد. من خود یک فرهنگی هستم تا امروز ده نفر از دانش آموزان هنوز کتاب ندارند.مگر مدیر مدرسه مسئول خرید کتاب است ؟! "
یکی از مدیران مدارس به صدای معلم می گوید :
" امسال زحمت توزیع کتب دوره دوم متوسطه رو هم انداختند گردن مدیران و سازمان چاپ و نشر از این بابت سود خوبی به جیب زد !
چرا که 18 % هزینه توزیع کتب درسی را که به عاملین توزیع شهرستانی و کتاب فروشی ها می پرداخت را از چرخه خارج کرد ! "
اگر سخن این مدرسه صحیح باشد آیا شان سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی که به نوعی باید اتاق فکر آموزش و پرورش باشد رعایت شده است ؟
و متاسفانه این وضعیت به " صف " نیز سرایت کرده است .
متاسفانه سیاست گذاری و برنامه ریزی غلط موجب شده است تا " مدرسه " از غایت و فلسفه خود خارج شده و اموری مانند کتاب فروشی ، لباس فرم فروشی و... آن را در حد یک بنگاه کوچک اقتصادی تنزل داده است .
پایان گزارش/