فارس
گروه گزارش/
پرتال وزارت آموزش و پرورش می نویسد :
چهاردهمین گردهمایی هیات های بدوی تجدید نظر رسیدگی به تخلفات اداری با هدف تبیین سیاست ها، راهبردها ،آموزش و تبادل نظر و تجربیات اعضای هیات ها به مدت 2 روز در آذربایجان غربی شهر ارومیه درحال برگزاری است .
بنا بر این گزارش د راین گردهمایی ،حجت الاسلام والمسلمین علی عسکری معاون وزیر آموزش و پرورش، خرازی دبیر هیات عالی نظرات کشور، مولابیگی معاون دیوان عدالت کشور و سرکار خانم مظفر مدیرکل ارزیابی عملکرد و رسیدگی به شکایات و دلقندی رئیس مرکز حراست حضور و سخنرانی دارند.
زهرا مظفر در ادامه می گوید : صداقت، صراحت، صمیمیت و سرعت چهار کلید واژه حوزه ارزیابی عملکرد و رسیدگی به شکایات وزارت آموزش و پرورش است.
وی با بیان اینکه آگاهی، پیشگیری و بهبود عملکرد باید در اولویت قرار گیرد؛ خاطر نشان کرد: جایگاه ارزیابی و نظارت بر نیروی انسانی بسیار حساس است.
شناسایی مهمترین گلوگاه های فساد اداری در راستای صیانت از حقوق مردم در دستور کار قرار دارد.
این مقام مسئول با بیان اینکه موضوع ثبت نام مدارس همواره مورد توجه حوزه رسیدگی به شکایات می باشد؛ گفت: کیفیت برنامه های فوق برنامه در مدارس که بابت آن شهریه دریافت می شود، باید ارزیابی شود.
نخستین پرسش « صدای معلم » از مدیر کل ارزیابی و رسیدگی به شکایات وزارت آموزش و پرورش آن است که " جایگاه پاسخ گویی " در این اداره کل کجاست ؟
آیا هیات های تخلفات اداری در اهداف ترسیم شده برای آن ها موفق بوده و توانسته اند به اهداف از پیش تعیین شده دست پیدا کنند ؟ به همین صورت اگر ادارات ارزیابی عملکرد و رسیدگی به شکایات آموزش و پرورش در کار خود موفق بوده و توانسته اند حقوق قانونی ذی نفعان آموزش و پرورش را اقناع کنند پس آن همه پرونده در دیوان عدالت اداری چه معنایی دارد ؟
محض اطلاع خانم مظفر باید بیان کنیم که موضوع شکایت در آموزش و پرورش فقط مختص و منحصر به دو مقوله معرفی شده توسط ایشان نیست .
بهتر است مدیرکل ارزیابی عملکرد و رسیدگی به شکایات وزارت آموزش و پرورش گزارشی در مورد تخلفات مدیران آموزش و پرورش در سطوح مختلف را نیز به اطلاع افکار عمومی برساند .
هنوز اداره کل ارزیابی عملکرد و رسیدگی به شکایات وزارت آموزش و پرورش به آخرین گزارش صدای معلم ( این جا ) و نیز گزارش های قبلی پاسخی نداده است .
پایان گزارش/
ایرانی ها در روند توسعه کشورشان دو اشتباه بنیادی انجام داده اند .اولین قدم های این اشتباه در حدود 100 سال پیش درست در زمانی که اولین مکتب خانه های جدا از مساجد به نام مدرسه تشکیل شد، برداشته شدند.
اولین اشتباه احداث مدارس در مقابل مساجد بود و دومین اشتباه احداث تربیت معلم در مقابل حوزه علمیه.
از حدود 100 سال پیش ما به صورت ناخواسته ، به ضمیرناخودآگاه کودکانمان می آموزیم که علم از دین جداست ، معلم مدرسه با سوادتر و فهمیده تر از یک روحانی است، روحانی ها قادر به حل مسائل فیزیک، شیمی و ریاضی نیستند و در کل علم بهتر از دین است .امروز بعد از 100 سال این تصور در مردم نهادینه شده است که اگر به دنبال علوم دینی هستید باید پای منبر یک روحانی بنشینید و اگر به دنبال علوم پیشرفته هستید باید در مدارس و دانشگاهها پای درس معلمین و اساتید غیر روحانی بنشینید. خروجی چنین سیستمی امروزه فاجعه به بار می آورد و کودکانی را تربیت می کند که نفس وجودی خود را در مقابل دین می داند و در بهترین شرایط دین را جوابگوی زندگی روزمره خود نمی داند و دین را جدای از هر چیزی می داند که می شناسد.
این در حالی است که دیانت ما عین علم و دانش مااست و علم و دانش ما عین دیانت ما است. برای اثبات این حرف تاریخ 500 سال اول اسلام و دانشمندان تربیت شده در این دوره کافی است و برای مثال هم امام جعفر صادق (ع) و دانشجویانش کافی است.(بعداز این 500 سال به دلیل جدایی دین از معلمین اصلی آن که همان امامان معصوم میباشند ، متأسفانه دین از تعادل خارج گشته و جنبه عرفانی آن بر جنبه علمی آن چیره گشته است و به روز رسانی جنبه علمی دین به فراموشی سپرده شده که بررسی این مسئله در مقاله و مجالی دیگر باید.)
منظورمان رد کلی تعلیم و تربیت نیست، بلکه نقد بر خارج شدن مسیر تعلیم و تربیت از مساجد است.همه می دانیم که اولین پایگاههای آموزش محصلین در زمانهای نه چندان دور ایران مکتب خانه هایی بودند که در مساجد قرار داشتند.
در این دوره خدمات متقابل محصلین و مساجد به یکدیگر به صورت جدی قابل بررسی است.
کودکان با ورود به مساجد برای تعلیم و تربیت ، مساجد را به یک مکان زنده ، پویا و یک پایگاه فعال به معنی واقعی کلمه تبدیل می کردند.
کودکان اولین آموزش های کارجمعی و مشارکتی را در کارهای عمومی و روزانه مساجد فرا می گرفتند که اوج این کار جمعی نماز جماعت بود.انجام کارهای جانبی مساجد مانند تمیز کردن و آراسته نگهداشتن مساجد نیز همانند سیستم فنلاندی توسط دانش آموزان انجام می گرفت.(کشور فنلاند دارای پیشرفته ترین سیستم آموزشی کودکان در جهان می باشد ، در این سیستم آموزشی شخصی به نام مستخدم در مدارس تعریف نشده است و تمام کارهای روزانه مدارس شامل تمیز کردن و نگهداری ،با مشارکت دانش آموزان انجام می شود.)
در عوض مساجد هم با جَو روحانی خود کار تعلیم و تربیت کودکان را آسانتر می کردند و تربیت دینی آنها را به صورت مستقیم و غیر مستقیم بر عهده داشتند.تمام کارهایی که امروزه در کانونهای فرهنگی خلوت و بی رونق مساجد تعریف می شود ،در آن سالها با سیل عظیم محصلین در مساجد انجام می گرفت.
اگر همین رویه تابه امروز ادامه داشت هم اکنون مساجد این گونه مغفول ، خالی از سَکَنه ، کوچک ، مهجور ، و بی تحرک نبودند.
اگر به جای احداث مدارس جدید ،مساجد جدید احداث می شدند و مساجد قدیمی توسعه پیدا می کردند، امروزه از کمبود مساجد در شهرهای بزگ و کوچک شاکی نبودیم و شکایت و ناله نمی کردیم و وانفسا نمی گفتیم.(آیت الله قرآئتی چندین بار در درس های قرآنی خود از خیرین مدرسه ساز درخواست کرده که به جای ساخت مدارس در ساخت مساجد نیز کمک کنند.).
اگر به جای احداث مدارس جدید ،مساجد جدید احداث می شدند و مساجد قدیم توسعه پیدا می کردند و مجهز به پیشرفته ترین ابزار آموزشی شامل لوازم آزمایشگاهی و ورزشی می شدند، امروزه ما شاهد پیشرفته ترین ، به روزترین و زنده ترین مساجد دنیا ، تاریخ و هستی بودیم .
امروزه از خلوتی و بی رونقی مساجد شکایت داریم؛ تصور کنید که مساجد مرکز تعلیم و تربیت هستند ، آیا بازهم چنین شکایتی داشتیم؟
امروزه در مدارس با هزار مکر و حیله سعی بر آن داریم تا والدین دانش آموزان را در فرایند تعلیم و تربیت دانش آموزان در گیر کنیم، برای همین به بهانه های مختلف مانند انجمن اولیا ،جشن گل ریزان ، مسائل تربیتی و انظباطی و ... والدین را (که به حق از ستون های اصلی تعلیم و تربیت هستند) به مدرسه فرا می خوانیم ؛اما تصور کنید مسجدی را که هر روز و هر روز در هنگام نماز جماعت و یا مراسم های مذهبی دیگر، همه والدین دانش آموزان برای شرکت در این مجالس در مسجد حاضر می شوند و والدین ،دانش آموزان ؛ فامیلهای دور و نزدیک ، پدر بزرگها و مادربزرگها ، برادرها و خواهرها ،روحانیون مسجد و .... در یک صف باهم نماز می خوانند .آیا از تاثیر شگفت انگیز چنین عبادت دسته جمعی که روزانه و روزانه دانش آموزان شاهد آن هستند می توان به این سادگی گذشت؟
امروزه شکایت داریم که خروجی تعلیم و تربیت در مدارس انسانهای کاهل در احکام دینی، بی دین،بد اخلاق و بد تربیت هستند؛ با توضیحاتی که در سطور قبل در مورد تاثیر تعلیم و تربیت در مساجد داده شد آیا باز هم شاهد چنین شکایتهایی از تعلیم و تربیت خواهیم بود؟
امروزه شکایت داریم که منابع مالی برای تعلیم و تربیت و مساجد کم است؛ تصور کنید که منابع مالی مربوط به احداث و نوسازی مدارس توسط چهار نهاد والدین ، مراجع تقلید ، دولت و خیرین مدرسه ساز به مساجدی اختصاص می یافت که مرکز تعلیم و تربیت هستند .با یکی شدن مساجد و مدارس تمام منابع مالی مربوط به تعلیم و تربیت در مساجد متمرکز می شدند و در چنین شرایطی دیگر شاهد کمبود بودجه در مسائل دینی و تربیتی نخواهیم بود .در چنین جامعه ای که کمک مالی به مساجد ، عین سرمایه گذاری برای آباد کردن دنیا و آخرت استآیا بازهم شاهد شکایت از کمبود منابع مالی خواهیم بود؟
آری در چنین جامعه ای ،کمک کردن به مساجد ، هم آباد کردن دنیا خواهد بود و هم آباد کردن آخرت؛ دنیایش آباد می شود چون نسلی را تربیت می کند که متخصص و متضمن آبادانی و پیشرفت کشور هستند و هم آخرتش را آباد می کند چون مساجدی را آباد می کنند که متخصص و متضمن تعلیم و تربیت دینی هستند.
طبق قانون اساسی کشور ، تعلیم و تربیت رایگان است و با محقق شدن ، مسجد محوری در امر تعلیم و تربیت دیگر جایی برای مدارس خصوصی و غیر انتفاعی وجود نخواهد داشت و این بند از قانون اساسی به صورت عینی قابل اجرا است.
2.دومین اشتباه ، احداث تربیت معلم در مقابل حوزه علمیه است.
افرادی در ایران برای اولین بار به صورت ناخواسته و شاید از روی خیرخواهی، اولین قدمهای سکولاریزه کردن علم را برداشتند و همان گونه که در قبل اشاره شد این تصور را به وجود آوردند که علم از دین جداست و حوزه های علمیه و افراد محصل در آن قادر به آموزش علم رایج و روز دنیا نمی باشند. پس برای اولین بار به فکر تربیت افرادی افتادند که این افراد بتوانند جدا از عالمان دینی ، علوم اولیه و پیشرفته را به محصلین ایرانی آموزش دهند.مرکز آموزش این افراد در ایران مراکز آموزش عالی به نام تربیت معلم هستند.
امروز بعداز 100 سال این تصور در مردم نهادینه شده است که اگر به دنبال علوم دینی هستید باید پای منبر یک روحانی بنشینید و اگر به دنبال علوم پیشرفته هستید باید در مدارس و دانشگاهها پای درس معلمین و اساتید غیر روحانی بنشینید. خروجی این مسیر آموزشی و این تصور در مردم کاملا امروزه مشخص است و چیزی جز انسانهای بدبین به دین نیست . شعارهای بیهوده ، سطحی و احمقانه در مورد پیوند بین حوزه و دانشگاه حاصل و خروجی این مسیر آموزشی است .چندین سال است افرادی سعی دارند ارتباط بین حوزه و دانشگاه را افزایش دهند ، ولی از اصل ماجرا غافلند و نمی دانند که دیر شروع کرده اند و این کار باید از مدارس و با اشتغال روحانیون در آموزش تمام سطوح درسی در مدارس آغاز شود. سپس روحانیونی که در تحصیل علوم پیشرفته دارای استعداد و علاقه هستند ، مراکز تربیت مدرس را هدف قرار دهند و با مدارج عالی ،استادی علوم پیشرفته را در تمام زمینه های علمی در دانشگاهها را به دست گیرند.
آن وقت می شود پیوند بین حوزه و دانشگاه به معنی واقعی کلمه.
چرا امروزه از روحانیون و مخصوصا مراجع تقلید کسی دانش آموخته و یا استاد فیزیک هسته ای ، معماری و نانوتکنولوژی نیست؟ چرا از روحانیون کسی به عنوان پزشک و جراح مجرب شناخنه نمی شود؟چرا کسی از مراجع تقلید، علاوه بر آموزش دروس خارج فقه در حوزه ها ،هفته ای دو روز کرسی تدریس بیوتکنولوژی و یا سلولهای بنیادی در دانشگاها ندارند؟ چرا روحانیون در زمینه علوم پیشرفته تحقیقاتی و آزمایشگاهی ، مقاله های معتبر ISI در نشریات معتبر بین المللی ندارند؟چرا امروزه از روحانیون کسی در سمینارها و کنفرانسهای بین المللی در موضوع علوم پیشرفته شرکت نمی کند و صاحب نظر نیست؟
در صورت محقق شدن دانش آموختگی روحانیون در مدارج علوم پیشرفته، بسیاری از معضلات و شبهاتی که امروزه به واسطه عدم حضور فعال عالمان دینی در علوم پیشرفته وجود دارند ، به وجود نمی آمدند و یا به صورت تخصصی پاسخ داده می شدند. به عنوان مثال دیگر لازم نبود به معماران التماس کنیم که معماری اسلامی را پایه طراحی ها و نقشه کشی های خود قرار دهند ، چون خود روحانیون با تخصص معماری خود یافته های روز دنیا در معماری را در طراحی های اسلامی خود به کار میبردند و زیبا ترین و چشم نواز ترین معماری های اسلامی را در معرض نمایش قرار می دادند؛ به گونه ای که معماری اسلامی به عنوان یکی از سبکهای پر کاربرد در کشورهای اسلامی و غیر اسلامی به کار می رفت.
در صورت محقق شدن دانش آموختگی روحانیون در مدارج علوم پیشرفته، دیگر روحانیون با نظریه هایی مانند نظریه تکاملیو یا فرگشت داروین ، غافل گیر نمی شدند و از روی دستپاچگی کل نظریه فرگشت را رد نمی کردند. چون روحانیون متخصص در زمینه های سلولی مولکولی می توانستند با استفاده از تخصص خود در هر دو زمینه ، حداقل 20 درصد نظریه داروین را به سادگی رد کنند و نظریه تکاملی و یا همان فرگشت را در ریل الهی باز تعریف کنند و مظهر و پشتیبان اصلی جدایی دین از علم (که همان فرگشت است) را برای همیشه به نفع دین مصادره کنند.
دوباره از خود سئوال می کنم که چه کسی این لذت دینی را از ما گرفت.چه کسی با احداث مدارس و تربیت معلم علم را از دین جدا کرد . نه تنها علم را از دین جدا کرد بلکه در طول زمان علم را در مقابل دین قرار داد.
و اما بعد...
شاید این سئوال پیش آید که آیا روحانیون صلاحیت تربیت محصلین ما ، در مدارس و دانشگاهها را دارند یا نه؟ برای اثبات صلاحیت روحانیون برای انجام صحیح تعلیم و تربیت ، یادآوری دروسی که روحانیون در طی 10 سال تحصیلشان در حوزه های علمیه می آموزند، کافی است. یک روحانی در طول 10 سال تحصیل خود علاوه بر علوم دینی ، تحصیل علوم تربیتی و علوم روانشناسی را با مطالعه سیره تربیتی بزرگان دین مانند پیغمبران الهی و امامان معصوم به خوبی می آموزند و به کار می برند.به عنوان مثال در کجای تاریخ نوشته است که یک روحانی مخاطبین پای منبر خود را به بهانه خطبه گوش ندادن ، با شلاق و خط کش به باد کتک گرفته است؟در کدام حوزه علمیه اساتید حوزوی و مراجع تقلید با ضرب و شتم ،به محصلین علوم دینی یاد می دهند؟ روحانی جماعت در روش آموزشی خود از صبر و بردباری خود استفاده می کند چون هزاران داستان دینی در مورد برخورد مهربانانه و با عطوفت بزرگان دین ،پیامبران و امامان معصومدر این حوزه خوانده اند.
اما امروزه متاسفانه شاهد آن هستیم که معلمین مدارس با بدترین ابزار تنبیهی بزرگترین ستمها رادر حق دانش آموزان انجام می دهند و بزرگترین صدمات جسمی و روحی را به فرزندانمان می رسانند.
یک آخوند یاد می گیرد که چگونه به سئوالات تکراری مردم با صبر و حوصله پاسخ دهد و یاد می گیرد که شبهات مردم را با نرمی و استدلال جواب دهد. آیا یک معلم معمولی چنین توانایی را دارد؟
در تربیت معلم انسانها و نیروهایی که آموزش می بینند تنها 4 سال درس می خوانند که قسمت اعظم واحدهای درسیشان مربوط به دروس تخصصی علمی است و واحدهای آموزش تربیتی و روانشناسی به مراتب کمتری نسبت به حوزه دارند.این افراد علاوه بر سواد تربیتی کمتر ، سواد دینی کمتری هم نسبت به یک روحانی دارند.در مدارس امروزی شبهات علمی و دینی دانش آموزان را چه کسی باید پاسخگو باشد.ما فکر فعال ،ذهن پرسشگر ،بی باک و جسور کودکانمان را به چه کسانی سپرده ایم؟
امروز شاکی هستیم و ناراحت از اینکه علم در مقابل دین تعریف می شود ؛ دانشمندان علمی از دین جدا هستند ؛ خروجی آموزش و پرورش انسانهایی سکولار و بی دین هستند و.... .اما هیچ وقت از خود نمی پرسیم که چه کسی قرار بود به کودک ما مسیر الهی زیستن را بیاموزد؟چه کسی قرار بود ادب دینی را بیاموزد؟ در جواب باید گفت که کسی که ابزار آموزشی ا ش تنبیه فیزیکی و فحاشی است و مسیر تربیتیش کم کاریدر کلاس درس برای گرفتن پول کلاسهای خصوصی است ، معیاری به نام ادب دینی و مسیر الهی تعریف نشده است ؛ چه برسد به این که بخواهد این مضامین را با رفتار و کردار خود به محصلین آموزش دهد.
تصور کنید جامعه ای را که محل تعلیم و تربیت آن مساجد پیشرفته و مجهز هستند و نیروهای آموزشی آنها روحانیون متخصص به علوم روز دنیا..
چه کسی این لذت وصف ناپذیر را از ما گرفت؟ آیا در چنین جامعه ای تقابل بین دین و علم را می توان تصور کرد؟
امروزه شکایت م یشود که تعداد روحانیون نسبت به تعداد افراد جامعه بسیار کم است و همین تعداد کم از نظر معیشت و درآمد جزء کم درآمدترین افراد جامعه هستند؛ اما تصور کنید جامعه ای را که روحانیون آن بعداز 10 سال فراگیری علوم حوزوی ، حداقل 4 سال هم علوم تخصصی روز دنیا را فرا می گیرند و وارد بدنه آموزش و پرورش می شوند.در این صورت تمام بودجه آموزش و پرورش که بیشترین ردیف بودجه را در میان سایر ردیفهای بودجه دارد ، در اختیار روحانیونی قرار می گرفت که مسئول تعلیم و تربیت محصلین هستند . البته علاوه بر بودجه دولتی، وجوهات مراجع تقلید و کمک مالی مردم و خیرین نیز پشتوانه این حرکت در مسیر توسعه الهی خواهند بود. اگر چنین می شد ما امروز شاهد حجم انبوهی از روحانیونی بودیم که علاوه بر علوم دینی ،در علوم روز دنیا نیزمتخصص بودند.ما شاهد حجم انبوهی از منابع مالی و انسانی برای تربیت روحانی متخصص بودیم.ما شاهد حجم انبوه احترام به مقام روحانیت در کشورهای اسلامی و غیر اسلامی بودیم.
اما افسوس و صد افسوس که:
خشت اول گر نهد معمار کج تا ثریا می رود دیوار کج
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
آموزش و پرورش با 15 میلیون دانش آموز و بیش از یک میلیون نیروی انسانی خدوم و وارسته در قالب عوامل آموزشی و اداری ظرفیت عظیمی را فراهم ساخته است تا صیادان فرصت طلب ، یکی پس از دیگری مترصد صیدخویش از این خوان گسترده باشند.
از سیاست پیشگان لاف زن گرفته تا مافیای بازار کنکور ،حراج کنندگان کتابهای کمک درسی، فروشندگان نوشت افزار ، چرتکه سازان بازار خلاقیت،صاحبان مدارس غیر دولتی ، آموزشگاه داران ، شرکت ها و موسسات بیمه گر و قس علیهذا. اما در این میان ،معلم ،تنها عنصر فراموش شده ای است که از کانون توجهات به حاشیه رانده شده است.
حتی بیمه گری با عنوان " بیمه معلم " که نام معلم را با خود به یدک می کشد حاضر نیست در بیمه درمان تکمیلی او، خطر کند. شرکتی که صندوق سرمایه گذاری فرهنگیان یکی از سهامداران اصلی آن به شمار می آید شش سال متوالی است که در ارائه دیگر خدمات بیمه ای مثل بیمه دانش آموزی، مسوولیت و...با وزارت آموزش و پرورش کنار آمده اما بیمه درمان تکمیلی معلمان شاغل و بازنشسته به بیمه گری سپرده شده است که تنها مشتری ثابت آن آموزش و پرورش است.
آتیه سازان حافظ، تنها شرکت بیمه ای بی خاصیتی است که مانند بیمه پایه اش یعنی "خدمات درمانی" بود و نبودش توفیری در حال و روز معلم نمی کند!
بیمه گر بد حق و حسابی که پزشکان ، مراکز درمانی ، بیمه گذار یا مشتری نیز به اتفاق از شنیدن نامش ابا دارند اما از آنجا که کسی هزینه برای سلامت معلم را سرمایه گذاری تلقی نمی کند باید همچنان با آن بسوزد و بسازد!
در ابتدای راه اندازی و تاسیس صندوق سرمایه گذاری فرهنگیان ، چنین عنوان می شد که قرار است این صندوق ،عصای ایام پیری و ذخیره روز مبادا باشد یا مدام در گوش معلمان می خواندند با گردش این اندوخته ها، چه گره ها که از کار معلمان گشوده نخواهد شد.
امروز از آن وعده ، وعیدها خبری نیست! اندوخته کلانی که یقه سفید های بانک سرمایه، یک شبه بر بادش دادند، تا ،تلی از خاکستر حسرت و ندامت ،از آن برجای مانده باشد. دیاری که دختر وزیرش از فرط بیکاری به سفارش پدر ، با ورود به مافیای قاچاق دارو،به بیماران مستاصلش رحم نکند بر صدر نشاندن معلم در آن، انتظاری بیهوده و بی حاصل است.
در برابر کسی که در آغاز سالت حصیلی جدید اطلاع درست و درمانی از شاخص معیشت معلم در اختیار نداشته و در یک مغالطه آشکار آماری ، سعی می کند میانگین دریافتی معلمان را چنان" چاق و چله" جلوه دهد تا با نادیده گرفتن طوفان تورمی، بدون توجه به رشد حداقل 5 برابری نرخ کالا و ارز در یک سال گذشته ،پرداختی به معلم را چهار برابر سال 91 نشان دهد تنها کاری که از دست معلم ساخته است به خدا پناه بردن است و بس!
صندوقی که در حمایت از سلامت امروز و فردای معلم عاجز باشد سرمایه اش نصیب رهزنانی خواهد شد که با توصیه و سفارش این و آن ، میلیاردها تومان را خرج اتینای خویش کرده و به صاحبان اصلی آن، نم پس نمی دهند.
اما در پایان توصیه ای نیز به وزیر محترم دارم شاید شنیدنی و قابل تامل باشد.
جناب فانی هم با آمدنش وعده داد در اولین فرصت ممکن که هرگز میسر نشد با راه اندازی معاونت اقتصادی در ساختار و تشکیلات فراخ آموزش و پرورش ،گشایشی در حال و روز آن ایجاد کند.
شنیده ام که اکنون شما نیز چنین سودایی را بر سر می پرورانید.
با تمام احترامی که برای جنابعالی و دکتر طیب نیا قائلم ،مایلم باستحضار برسانم اگر دکتر طیب نیا ،طبیب حاذقی در حوزه اقتصاد خرد و کلان بودند نباید اکنون تن رنجور اقتصاد ما آماج این همه عارضه های مهلک و متعدد باشد.
اما اگر ایشان بنا دارند راه و چاه خصوصی سازی در آموزش و پرورش را به جناب وزیر دیکته کنند تا از بار سنگین و کمر شکن هزینه ها بکاهند باید عرض کنم که با "چلانیدن " دوباره هزینه ها، دیگر چیزی از آموزش و پرورش دولتی برجای نخواهد ماند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه استان ها و شهرستان ها/
نامه ی زیر توسط ولی یک دانش آموز برای صدای معلم ارسال گردیده است .
این رسانه آمادگی خود را برای انتشار پاسخ مسئولان اعلام می کند .
گروه گزارش/
به تازگی معاون حقوقی و امور مجلس وزارت آموزش و پرورش مطالبی را در مورد " املاک متعلق به آموزش و پرورش " بیان کرده است . ( 1 )
ایشان گفته است :
" نیمی از املاک متعلق به آموزش و پرورش به نام آموزش و پرورش سند نخورده است و باعث افزایش دعاوی در محاکم و تصرف عدوانی املاک شده است."
وی همچنین از مصوبه ای توسط مجلس گفته است که بر اساس آن باید دستگاههای اجرایی که ملکی از آموزش و پرورش در اختیار دارند آنها را ظرف شش ماه واگذار کنند .
پرسش « صدای معلم » از وزرای پیشین وزارت آموزش و پرورش آن است که آن ها در این مدت چه می کرده اند و چرا اقدامات قانونی برای حفظ و نگهداری این املاک را به عمل نیاورده اند ؟
از سوی دیگر نقش نهادهای تقنینی - نظارتی مانند مجلس که حتی بر اجرای مصوبات قانونی خود نظارت نکرده است چیست ؟
پرسش ما این است ؛ فردی مانند « محمد مهدی زاهدی » رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس که آن گونه در مورد یک مطلب " شخصی " توسط یک " مدیر زن " برآشفته می شود و برای دیگران خط و نشان می کشد ؛ چرا در این موارد سکوت کرده و اقدامی انجام نمی دهد ؟ ( این جا )
پرسش صدای معلم از رئیس فراکسیون فرهنگیان مجلس که نقش خود را فراتر از کمیسیون آموزش می پندارد این است که این " نقش " کجا باید معنا پیدا کند ؟
هنوز « حمیدرضا حاجی بابایی » به گزارش صدای معلم در مورد واگذاری املاک آموزش و پرورش در زمان وزارتش پاسخی نداده است . ( این جا )
چه کسی باید حافظ « قانون " و اجرای بی کم و کاست آن در جامعه توسعه نایافته ما باشد ؟
( 1 )
حجتالاسلام تیمور علی عسگری درباره ساماندهی املاک آموزش و پرورش اظهار کرد: در کمیسیون لوایح دولت تصویب شده است که بیش از ۲۰۰۰ ملک و ساختمان باید به آموزش و پرورش واگذار شود و پیگیر هستیم تا دولت موافقت نهایی خود را اعلام و سند املاک را به نام آموزش و پرورش کند.
وی با اشاره به ابلاغ مصوبهای با امضای معاون اول رئیسجمهور پیرامون ساماندهی املاک اظهار کرد: پیش از این هم مصوبهای از مجلس داشتیم که بر اساس آن باید دستگاههای اجرایی که ملکی از آموزش و پرورش در اختیاردارند آنها را ظرف شش ماه واگذار شود. برای برخی موارد اقدامات قانونی صورت گرفته است و برای برخی دیگر نیز مجدانه پیگیر هستیم.
معاون حقوقی و امور مجلس وزارت آموزش و پرورش همچنین از معافیت هزینههای ثبتی خبر داد و گفت: از نظر پرداخت وجه و هزینه کرد مالی برای ساماندهی و به نام زدن اسناد متعلق به آموزش و پرورش در تنگنا بودیم که خوشبختانه لایحهای در مجلس بعد از تعطیلات عید نوروز امسال مصوب شد و مشمول معافیت از هزینههای ثبتی شدیم که آموزش و پرورش را بسیار کمک میکند.
علی عسگری ادامه داد: این مصوبه بیش از ۴۰۰میلیارد تومان صرفهجویی مالی به همراه داردکه بستر آمادهای برای مستندسازی و گرفتن سند از سازمان ثبت املاک است لذا این قانون اکنون اجرایی شده و دیگر هزینه ثبتی پرداخت نمیکنیم.
وی بابیان اینکه در این کار درمجموع یک عقبماندگی جدی دارد که به دورههای گذشته مربوط میشود و هنوز نیمی از املاک متعلق به آموزش و پرورش به نام آموزش و پرورش سند نخورده و باعث افزایش دعاوی در محاکم و تصرف عدوانی شده است، گفت: پیشنهاد شکلگیری کمیتهای اقتصادی را در زمان آقای بطحایی مطرح کرده بودیم که به هر دلیلی محقق نشد و اکنون وزیر جدید کمیته اقتصادی با حضور دکتر طیب نیا را تشکیل داده که از آن استقبال میکنیم و تلاشمان را مضاعف میکنیم تا سنددار شدن املاک هرچه سریعتر به نتیجه برسد.
معاون حقوقی و امور مجلس وزارت آموزش و پرورش در پاسخ به اینکه آیا اگر املاک سنددار شوند به فروش میرسند؟ افزود: خیر، هیچ فروشی در کار نیست و این بحث منتفی است. املاک مرغوب زیادی داریم که در موقعیت جغرافیایی خوبی قرار دارند، بهعنوانمثال بر خیابان هستند یا در محدوده حرم امام رضا مدارسی داریم که امکان ادامه فعالیتشان وجود ندارد و جزو حریم حرم شدهاند که باید تبدیل به احسن شوند.
علی عسگری افزود: مجلس مجوز تبدیل به احسن املاک را به ما داده است. این دور از مجلس مصوبات خوبی برای آموزش و پرورش در سال ۹۸داشت، ازجمله اینکه بودجه عمرانی سه برابر شد. ما میتوانیم به طرق مختلفی ازجمله مشارکت با شهرداریها به درآمد پایدار برسیم.
ایسنا