امروز خوشحال هستم که در خدمت همکاران و معلمان محترم و کنش گر هستم .
پیش از ورود به بحث و گفت و گو لازم است مقدمه ای از آقای مصطفی ملکیان را در این جا نقل کنم .
ایشان در کانال سخنرانی ها می گوید :
جای بسی تأسف است که گفتار و کردار روشنفکران ایرانی از بیش از صد سال پیش تا کنون، همیشه و جز در مواردی بسیار استثنایی، چنان بوده است که گویی ایرانیان ملتی شجاع، آگاه، منصف، فداکار، غیور، مؤمن، آزادیخواه، عدالتطلب، و شریفاند که از بد روزگار همواره به زیر یوغ ستم و بیداد حکومتگران و دولتمردان سنگدل، نادان، فاسد، و بیصلاحیت کشیده شدهاند.
گویی این امر بر عهدهی روشنفکران بوده است که نماینده و سخنگوی این مظلومان بیگناه شوند و همچون وکیل مدافع، حقوقشان را از ظالمان استيفا کنند.
ستم و بیدادِ حکومتگران و دولتمردان، به هیچ روی، جای انکار ندارد، اما این مجیزگویی و چاپلوسیِ مردم، نیز، هم خلاف حقیقتطلبی و اخلاق است، و هم مردم را به خطا و بیراهه میکشاند و سبب میشود که به کمینگاه یکی از بزرگترین دشمنان خود، یعنی درون خود، راه نبرند.
واقعیت این است که وقتی یکایک اعضای جامعه، به درجات متفاوت، باورهای کاذب، خطا، توهمآمیز، و خرافی، و ترسها، اضطرابها، خشمها، غیظها، کنارهگیریها، مالیخولیاییها، بیتفاوتیها، نفرتها، کینهها، حسدها، وابستگیها، خودشیفتگیها و امیدهای نابهجا داشته باشند، و خواستهها، اهداف و آرمانهای نامعقول و واقعگریزانه داشته باشند، نمیتوان انتظار و توقع داشت که با تغییر نظام سیاسی فاسد یا سامانهای از مناسبات اقتصادی ناسالم، همه چیز این جامعه روی در خیر و صلاح نهد.
حال اگر بگوییم که، اصلاً، آن نظام سیاسیِ فاسد یا سامانهی مناسبات اقتصادیِ ناسالم، جلوهی بیرونی همان حالات درونی است، سخن گزافی گفتهایم؟
به نظر من امکان ندارد ۸۰ میلیون انسان، باورهای صادق، احساسات و عواطف بهجا، و خواستههای معقول داشته باشند، و زیر سلطه و سيطرهی چندصد تن انسان ظالم و فاسد قرار گیرند. چون حکومتگران از دل همان مردم برمیخیزند و از جنس همان مردماند. اگر قرار است نهادهای مدنی فرمایشی نداشته باشیم چاره ای نداریم که فرآیند تفکر انتقادی را در جامعه را بسط و توسعه دهیم .
در سرزمینی که فرهنگ سالمی دارد، دیکتاتوری برنمیخیزد. "
آقای حسن قاضی مرادی در کتاب " در پیرامون خودمداری ایرانیان " می نویسد :
در تببین مقدماتی خودمداری در جامعه ایران اشاره می کنم که در دوران جدید و به طور کلی در هر جامعه ای ، می توان دو دسته منافع و سه حوزه فعالیت برای زندگی فردی و اجتماعی در نظر گرفت .
دو دسته منافع عبارتند از :
منافع خاص شخصی و خصوصی و منافع عام اجتماعی و همگانی .
وحدت دیالکتیکی این دو دسته منافع با ایجاد جامعه طبقاتی و تشخص بعدی آن با واسطه جامعه ی مدنی ، مطابق با ویژگی های هر جامعه ی خاصی ، تجلیات گوناگون یافته است .
سه حوزه فعالیت را نیز می توان چنین برشمرد : حوزه شخصی و خصوصی ، حوزه ی عمومی ( حوزه ای که معرف فعالیت های مستقل خودانگیخته و خود سازمان ده اقشار و طبقات مردم است ) و حوزه سیاسی و حکومتی .
سامان عقلایی و انسان گرایانه ی زندگی اجتماعی ، حاصل ارتباط متقابل میان آن دو دسته منافع و این سه حوزه فعالیت است . "
پس از این مقدمات ، وارد بحث اصلی می شویم .
در آسیب شناسی تشکل های موجود در حوزه آموزش و پرورش مطالب و نقدهای گوناگونی نوشته شده است .
اما بنده به عنوان یک روزنامه نگار و کنش گر حوزه رسانه در حوزه آموزش می خواهم ابتدا نقد را از خود و حوزه فعالیت خودم آغاز کنم .
جامعه ای که نتواند درست و منطقی خودش را نقد کند دچار دست اندازها و تلاطم های فراوان و حتی بیهوده ای خواهد شد .
در حوزه رسانه و فعالیت آن در آموزش و پرورش متاسفانه رسانه های حرفه ای و مستقل بسیار کم هستند .
در واقع ، همان نگاه کارمندی که در میان بسیاری از فرهنگیان حاکم است در این جا نیز سایه خود را تثبیت کرده است .
ما فکر می کنیم چون رسانه هستیم هر چیزی بگوییم درست است .
رسانه و خبرنگاران وظایف سختی بر عهده دارند اما برخی اوقات ما فکر می کنیم که " عقل کل " هستیم و نیازی به نظارت و نقد از سوی مخاطبان نداریم و این موجب تولید غرور کاذب و حتی نادیده انگاشتن واقعیت های جامعه می شود .
برخی اوقات احساس می کنم رسانه ها نمی توانند نیازهای مخاطبان را به درستی احصا و تعریف کنند و یا در ورطه بزرگ نمایی و پوپولیسم رسانه ای گرفتار می شوند .
برخی اوقات این نهاد نظارتی که رکن چهارم دموکراسی نامیده می شود از کارکرد و وظایف اصلی خود منحرف می شود .
از یک نمونه شروع می کنم .
2 روز قبل نشست رسانه ای خبرنگاران با آقای رخشانی مهر رئیس سازمان نوسازی، توسعه و تجهیز مدارس کشور برگزار گردید .
در این نشست ها معمولا خبرنگاران خیلی به حرف های سخنران گوش نمی کنند و بیشتر مطالب را منتقل و بعدا منتشر می کنند .
" در سرزمینی که فرهنگ سالمی دارد، دیکتاتوری برنمیخیزد. "خیلی پرسش های جدی و بنیادین مطرح نمی شود .
کار در این حوزه بیشتر به انجام یک کار اداری و تکلیفی تمایل پیدا کرده است .
خبرگزاری فارس در بخشی به رئیس سازمان نوسازی انتقاد کرد که چرا شما در مورد مشکلات مدارس تخریبی و غیرمقاوم جدی حرف نمی زنید ؟
چرا شما در این مورد " ایجاد حساسیت " نمی کنید ؟
در نشست پیشین آقای زینی وند رئیس سازمان مدارس و مراکز غیردولتی و توسعه مشارکت های مردمی وزارت آموزش و پرورش نیز این خبرنگار و خبرنگار صدا و سیما و برخی در برابر این حرف مسئولان که غیر از " صدای معلم " در 2 سال اخیر هیچ رسانه ای به صورت جدی وارد بحث شوراهای آموزش و پرورش و چالش های آن نشده اند ؛ این رسانه ها سعی کردند که به جای قبول کم کاری و پذیرش اشتباه توپ را به زمین مسئولان بیندازند !
حساسیت ایجاد کردن وظیفه مسئولان نیست !
این باید به صورت منطقی رویکرد دائمی رسانه ها باشد .
همیشه بر این باور بوده ام که اگر آموزش و پرورش در اولویت مسئولان و جامعه نیست یک بخش مهم آن به کم کاری و بی تفاوتی و سایر موانع خودساخته و... برمی گردد .
کم کاری رسانه ها حتی توسط " معلمان " هم جبران نمی شود !
انگار در این جامعه تقریبا همه عادت کرده اند که تقصیرات و کوتاهی ها را به گردن یکدیگر بیندازند !
این وضعیت در مورد کارکرد ارکان تعلیم و تربیت مانند دانش آموز ، اولیاء دانش آموز و مدرسه نیز ساری و جاری است .
خانواده سعی می کند تکالیف ذاتی و انجام نداده خود را به گردن " مدرسه " بیندازد و از آن سو هم مدرسه ایمن مشکلات را به سمت خانواده فرافکنی می کند .
در واقع و پس از گذشت 40 سال در این حوزه هنوز به یک الگوی تعاملی و متعادل میان خانواده و مدرسه نرسیده ایم و دیوار قطور بی اعتمادی و سوء ظن میان آن دو حاکم است .
این وضعیت در مورد ستاد و صف آموزش و پرورش هم صادق است .
معلم ما خیلی با رسانه و کارکرد آن آشنا نیست .
برای خیلی از معلمان ما رسانه و اینترنت بیشتر در یک چیز خلاصه می شود :
ال تی ام اس !
تجربیات من می گوید زمانی که مشکلی برای یک معلم پیش می آید ابتدا سعی می کند آن را با شیوه های غیرمتعارف و الگوهای " ایلی " مانند پیدا کردن آشنا ، پارتی و... حل کند .
وقتی که امیدش از همه جا قطع می شود به رسانه روی می آورد . مهم ترین آسیبی که در حال حاضر برای حیات تشکل ها و احزاب حداقل در حوزه آموزش دیده می شود ، فقدان یک اتاق فکر برای تعریف تئوری و سپس طراحی تشکیلات و مکانیسم بازآرایی تشکیلات است .
تازه خودش هم نمی نویسد ، انتظار دارد دیگران برایش بنویسند !
معلمانی که به صورت " حرفه ای " و در " حوزه عمومی " برای حل مشکلات و چالش های نظام آموزشی به صورت منظم و پژوهشی قلم بزنند و تحلیل کنند بسیار در اقلیت هستند .
البته مشکلات معیشتی و اقتصادی یک واقعیت هستند و معلمان هم جزء اقشار آسیب پذیر اما نخست آن که نمی شود همیشه و برای توجیه کم کاری خودمان پشت سنگر معیشت خود را پنهان کنیم !
چه بسا مشکلات معیشتی خود معلول سایر عوامل و به ویژه متغیرهای غیرمعیشتی باشند .
برخی اوقات بسیاری از معلمان می گویند شما که این همه نوشته اید و انتقاد می کنید چه کاری از پیش برده اید ؟
البته این دسته از همکاران بدیل و یا آلترناتیوی هم معرفی نمی کنند .
در پاسخ باید گفت اگر مشکل و یا مساله ای را درست و کارشناسی شده مطرح کردی و پاسخ نگرفتی دوباره مطرح کن .
اگر نشد دوباره این کار را انجام بده .
5 بار ، 10 بار و حتی 100 بار .
هیچ حد و مرزی برای مطالبه گری در این زمینه تعریف نشده است .
قوانین حاکم بر افکار عمومی اثبات می کند که با این کنش گری مستمر و بدون وقفه فضای افکار عمومی به سمت " اصلاح " به ویژه در حوزه " مفاهیم " پیش خواهد رفت .
این مسیری برگشت ناپذیر است .
جامعه ما در کلیت خویش جامعه ای شتاب زده است که فقط به نتایج فکر می کند .
یک و یا 2 بار انتقاد می کند و زمانی که پاسخ نشنید به لاک انزوا ، سکوت و پس از یک دوره زمانی سر به شورش و طغیان بر می دارد . پس از گذشت 40 سال در این حوزه هنوز به یک الگوی تعاملی و متعادل میان خانواده و مدرسه نرسیده ایم و دیوار قطور بی اعتمادی و سوء ظن میان آن دو حاکم است
هیچ چیزی بدون دلیل تغییر نمی کند .
اگر آموزش ما دچار چالش ها و آسیب های متعدد و فراوان است باید به دنبال " متعیرهای مستقل " باشیم و خیلی روی متغیر های وابسته نایستیم .
ما در این جامعه تجربه جنبش مشروطیت را داریم .
جنبشی که به بیش از 1000 سال دوران اقتدار ایلی پایان داد .
ترجیع بند و حرف اصلی و روح مستتر در این جنبش معطوف به " قانون " و روح آن بود .
اما چر ا پس از گذشت بیش از یک سده هنوز در جامعه رفتارهای ایلی و قبیله ای به عنوان هنجار و یا نرم مطرح است و حرف اول را می زند ؟
باید به این موضوع به صورت جدی اندیشید .
چرا هنوز به جامعه مدنی و حتی الفبای آن نرسیده ایم ؟
این جامعه مدنی توسط نهادهای مدنی بنا می شود .
در واقع اورلپ ( Overlap ) دو حوزه شخصی و حکومتی و سیاسی ، نهادهای مدنی از جمله رسانه ها و تشکل ها هستند .
اما در جامعه ما ر فتارها اکثرا در حوزه " منافع شخصی " تعریف و تببین می شوند .
مردم دنبال منافع شخصی خودشان هستند و حکومت هم فکر خود و این وضعیت را به گونه ای مدیریت می کند .
مشکلات و چالش هایی که در حوزه رسانه به آن اشاره شد کم و بیش در مورد تشکل ها و احزاب هم مطرح هستند .
این دو نهاد نقش واسط میان این دو حوزه را دارند اما مشکل اصلی این است که این حالت میانجی بودن در کارکرد رسانه و تشکل اصلا شکل نگرفته است .
این دو نهاد به توالی و یا تناوب و به مقتضیات و شرایط به یک سو غش می کنند .
وقتی این دو نهاد درست تعریف نشوند و حکومت و یا دولت بدون " میانجی " با مردم رو به رو شود تصادم و برخورد غیرقابل اجتناب خواهد بود .
تشکل ها هم باید خودشان را نقد کنند .
اگر قرار است نهادهای مدنی فرمایشی نداشته باشیم چاره ای نداریم که فرآیند تفکر انتقادی را در جامعه را بسط و توسعه دهیم .
مهم ترین آسیبی که در حال حاضر برای حیات تشکل ها و احزاب حداقل در حوزه آموزش دیده می شود ، فقدان یک اتاق فکر برای تعریف تئوری و سپس طراحی تشکیلات و مکانیسم بازآرایی تشکیلات است .
تا این دو تعریف و تببین نشوند به لحاظ عقلی و منطقی نمی توان و نباید وارد فاز " حرکت " شد .
تشکل ها هم مانند دستگاه بوروکراتیک و دیوان سالار و خمود وزارت آموزش و پرورش دچار روزمرگی شده اند .
این تشکل ها نه تنها نمی توانند به کارکردهای خود عمل کنند که حتی بعضا خودشان به یک مساله تبدیل می شوند .
ادامه دارد
نظرات بینندگان
کمتر معلمی پیدا میشه ریسک کنه و خطرات سیاسی اجتماعی مسولیت صنفی سندیکایی معلمان و فرهنکیان رو قبول کنه و خطر احضار حبس و ...!!!
دوست عزیز ناشناس
1- از کسی که حتی شهامت و با جسارت نوشتن " نامش " را ندارد باید این حرف ها را به لحاط منطقی و عقلانی پذیرفت ؟
و یا این که به دنبال " قهرمان " و " ناجی " هستید که گره از مشکلات " خودساخته " ما بگشاید ؟!
2- پی گیری مطالبات در آموزش و پرورش از طریق " حوزه عمومی " امکان پذیر است .
این حوزه عمومی را دو عنصر " تشکل " و " رسانه " تشکیل می دهند .
شما در کدام حوزه فعالید ؟
تجارب بشری در این مورد شهادت می دهند .
3- و اما در این ساختار ناکارآمد هر چقدر هم پول تزریق شود تنها نتیجه اش افزایش نقدینگی و کاهش قدرت خرید در مقیاس کلان خواهد بود .
ساحتار بودجه ای آموزش ما ایرادهای محتوایی و شکلی فراوان دارد .
اگر راهکار عملیاتی و یا تئوری مشخصی دارید ما در خدمت شما هستیم .
پایدار باشید .