در هشتمین دوره مجلس دانش آموزی با وجود وقوع تقلب و تخلفات در انتخابات هیات رئیسه این مجلس و روشنگری های بی وقفه صدای معلم به نظر می رسید که مسئولان سازمان دانش آموزی و برنامه ریزان چنین مجلسی – شاید بهتر باشد به آن نام " محفل " اطلاق کنیم – اجازه دهند تا مجلس دانش آموزی خودش باشد و تریبون واقعی و تاثیرگذار 14 میلیون دانش آموز شود اما روند وقایع و تحولات نشان می دهد که خیلی نباید در این مورد خیلی خوش بین بود .
نخست آن که کشاندن حداقل 150 دانش آموز به همراه هیات های همراه شان به یک ساختمان متروکه که مسئولان حتی زحمت مرمت و بازسازی برخی از بخش های مجلس سابق را هم به خودشان نمی دهند آن هم تحت تدابیر شدید امنیتی و حراستی که موجب تعجب و حتی دل زدگی دانش آموزان و سایرین می شود با چه هدفی صورت می گیرد ؟
ممکن است برخی دانش آموزان از این که این گونه و با این " تشریفات " وارد یک محل می شوند احساس " مهم بودن " به آنان دست دهد اما واقعا ، " واقعیت " این نیست !
مهم ترین دلیل برای این مدعا آن است که مسئولان وزارت آموزش و پرورش به ویژه معاون پرورشی و فرهنگی این وزارتخانه و رئیس دبیرخانه مجلس دانش آموزی که جایگاه خویش را " ثابت " تصور کرده است در هیات " یک شهروند " معمولی سری به مدارس بزنند و از وجود و عمر این مجلس پس از سپری شدن 18 سال پرس و جو کنند .
اگر این نهاد واقعا می توانست در سرنوشت دانش آموزان تاثیری داشته باشد منطقی این است که قاطبه دانش آموزان باید از حضور آن مطلع بودند .
« صدای معلم » بر اساس دکترین انتقادی خویش دو گزارش در مورد دومین نشست از نهمین دوره مجلس دانش آموزی منتشر کرد . ( این جا ) و ( این جا )
در گزارش این رسانه آمده بود :
" یکی از نمایندگان مجلس دانش آموزی که نمی خواهند نامش برده شود به صدای معلم می گوید :
" نطق های نمایندگان مجلس دانش آموزی قبلا کنترل می شوند .
نمایندگان مجلس دانش آموزی برای ایراد نطق ابتدا باید متن صحبت های خود را به رئیس کمیسیون مربوطه ارائه کنند .
سپس این متن ها توسط هیات رئیسه مجلس دانش آموزی تحویل رئیس دبیرخانه مجلس دانش آموزی می شود .
رئیس دبیرخانه مجلس دانش آموزی پس از کنترل این متن ها آن ها را به حراست وزارت آموزش و پرورش ارسال می کند .
دست آخر هم این متن توسط یکی دیگر که نمی خواهد نامش را ببرد کنترل می شود .
این نماینده مجلس دانش آموزی در پاسخ به پرسش صدای معلم مبنی بر آن که اگر این نطق تایید شده توسط آن نماینده ارائه کننده ایراد نگردد و مطالب دیگری بیان شود چه اتفاقی می افتد پاسخ داد که آن نماینده مجلس دانش آموزی توسط رئیس دبیرخانه مجلس دانش آموزی توبیخ می شود .
زمانی که کاظمی شروع به صحبت می کند یک باره سر و کله خبرنگاری پیدا می شود که با اصرار فراوان خواهان گرفتن مصاحبه از ایشان می شود .
البته اعتراض مدیر صدای معلم به این حرکت غیرحرفه ای و غیراخلاقی فایده ای ندارد و کاظمی قول می دهد تا دوباره برای توضیح بازگردد اما گفت و گو میسر نمی شود .
زمانی که نمایندگان مجلس دانش آموزی به ترتیب برای ایراد نطق های کوتاه در جایگاه قرار گرفتند و مسئولان وزارت آموزش و پرورش حضور داشتند نوبت به سخنرانی « مانی اسدی عراقی » نماینده مجلس دانش آموزی از شهر تهران رسید .
به محض قرائت نام ایشان از سوی رئیس مجلس دانش آموزی به یک باره از آقای اسدی خواسته شد تا در جای خود بنشیند و از معاون پرورشی و فرهنگی وزارت آموزش و پرورش خواسته شد تا برای سخنرانی در جایگاه قرار گیرد . "
بخش طنز و البته تلخ این نشست ، سخنرانی مانی اسدی عراقی بود .
زمانی ایشان شروع به صحبت کرد که اکثریت مسئولان پاسخ گو به ویژه وزیر آموزش و پرورش این نشست را ترک کرده بودند .
علیرضا کاظمی معاون پرورشی و فرهنگی وزارت آموزش و پرورش در سخنرانی خود در این مجلس دانش آموزی می گوید :
«باید تلاقی برگزاری این نشست در آستانه مهر ۹۸ و اولین روزهای انتصاب آقای حاجیمیرزایی به سمت وزارت آموزش و پرورش را به فال نیک بگیریم و امیدوارم حضور ایشان به تحقق شعار دانشآموزمحوری دانشآموزیاوری کمک کند.»
پرسش این است زمانی وزیر آموزش و پرورش بلافاصله پس از اتمام نطق اش مجلس را ترک می کند و ایشان و بقیه هیات همراه شان حوصله نشستن حداقل به مدت 45 دقیقه را ندارند این فال نیک چه شانی می تواند داشته باشد و اساسا آیا " دانش آموز محوری " بیش از یک شوخی است ؟
کاظمی در ادامه می گوید :
«مجلس دانشآموزی برخاسته از ۶۳ هزار عضو شورای دانشآموزی و هشت هزار دانشآموز عضو مجامع دانشآموزی مناطق و دو هزار دانشآموز مجامع استانی است.
ما در مجلس دانشآموزی اعتماد به نفس، نقادی، احساس مسئولیت و ارتقای توانمندیهای روانی و اخلاقی خود را تمرین میکنیم. در کنار این مهارتها آگاهیهای دانشآموزان را نیز ارتقا میدهیم.»
وقتی که مطلع شدم نطق های دانش آموزان در فرآیند گفته شده سانسور می شود مساله را با آقای کاظمی مطرح کردم .
به نظر می رسید که معاون این وزارتخانه یا پرسش من را متوجه نشده و یا قصد دارد با کلمات و عبارات " بازی "کند .
شاید اگر " آن خبرنگار مامور " از سوی کسی و یا کسانی که دوست دارند همواره این مجلس را مطابق سلیقه ی خودشان مدیریت و مهندسی کنند از راه نرسیده بود ؛ دانش آموزان ناظر و حاضر بر گفت و گوی من و آن مقام مسئول بیشتر متوجه مفاهیم مورد نظر آقای معاون می شدند !
وزیر آموزش و پرورش نیز در این نشست با بیان اینکه مجموعه مصائب و مشکلات امروز جامعه نیازمند نهادینه کردن فرهنگ گفت و گو در جامعه است زیرا گفت و گو پشتوانه امنیت ملی و آرامشآور است، می گوید: نگرانی که امروز در خصوص آسیبها وجود دارد، بیشتر متوجه خانوادههایی است که در آن خانوادهها گفت و گو وجود ندارد لذا مشاهده میکنیم خانوادههایی که گفت و گو در بین اعضایش وجود دارد از آسیبهای اجتماعی مصون هستند.
اگر فرهنگ گفت و گو در خانواده، مدرسه و جوامع بزرگ تقویت شود، مشکلات راهگشا خواهد بود بنابراین هیچ مسئلهای حل نمیشود مگر با تفاهم. لذا جامعهای موفق است که بتواند با سایر جوامع گفت و گو کند.
وزیر آموزش و پرورش واگرایی را یکی از مشکلات جوامع برشمرد و گفت: بسیاری از مسئولین نگران واگرایی در جامعه هستند زیرا انرژی جامعه را هدر میدهد؛ اینکه چگونه میتوان پیوندها را محکم کرد، از طریق گفت و گو است، لذا گفت و گو در عصر ما از نکات کلیدی است.
برای تحقق سند تحول باید تلاش کرد و مجلس دانش آموزی در این خصوص میتواند فرهنگ سازی کند.
حاجی میرزایی با اشاره به اینکه برای اجرایی کردن سند تحول نیازمند وجود درک مشترک ذینفعان این سند هستیم، تصریح می کند: باید درک مشترکی از ساحتهای تعلیم و تربیت به وجود بیاوریم تا دسترسی به چنین هدفی امکان پذیر شود.
وی با این پیشنهاد که در مجلس دانش آموزی، توجه ویژهای صرف فرهنگ سازی سندتحول شود، اظهار کرد: درکنار سند تحول، وجود مجلس باشکوه دانش آموزی یک امتیاز برای نظام تعلیم وتربیت است زیرا این مجلس میتواند نقش ارزیابی داشته باشد.
وی با بیان اینکه شما نمایندگان چند میلیون دانش آموز هستید لذا کل نظام آموزشی در معرض ارزیابی شما قرار میگیرید، تصریح می کند: ارزیابیهایی که معطوف به نتیجه نیستند، کمک کننده و سودمند نیست.
به نظرم ؛ مخاطب این سخنان حاجی میرزایی در درجه نخست خودشان و سپس مسئولانی هستند که ایشان را احاطه کرده اند .
آیا وزیر آموزش و پرورش توانست در این نشست الگویی عملیاتی پیش چشم دانش آموزان پرسش گر و نقاد در مورد ادعاهای خویش را به نمایش بگذارد و یا این که روزمرگی و فرهنگ شوآف همه رویدادها را " نمادین " و " ساختگی " کرده است .
آیا آقای حاجی میرزایی نمی داند دانش آموزی که حرف دلش سانسور شود و برخی خود را " قائممان بالذات " تصور کنند که همه چیز باید کنترل شده باشد ؛ دیگرکسی به این شعارها توجهی نمی کند .
این یادداشت را زودتر از این ها می خواستم بنویسم اما سخنرانی کوتاه « گرتا تونبرگ » دانش آموز 16 ساله سوئدی در اجلاس سازمان ملل و در انتقاد از سیاست های رهبران جهان هر کسی را می توانست متحیر کند .
سفر او با یک " قایق " و عبور او از اقیانوس برای این که خود را به این نشست برساند نشان از درست بودن شاخص های نظام آموزشی آن کشور در تربیت افراد مسئول دارد .
جنبشی که " گرتا " با یک اعتراض ساده آغاز کرد در مدت زمان کوتاهی اکنون به بیش از 150 کشور دنیا سرایت کرده است و کم تر دانش آموزو یا معلمی است که نام او را نشنیده باشد .
و اکنون دوباره بر می گردیم به آغاز داستان ...
هنوز مجلس دانش آموزی را حتی دانش آموزان خود ما هم نمی شناسند .
معلم در فرهنگ دینی و ملی ما واژه مقدسی است، خوبی های او را به ماهیان دریا که غیر قابل شمارش است تشبیه کرده اند، مقام او مقام انبیای الهی است.
" من علمنی حرفا، فقد صیرنی عبدا " در شان و منزلت او گفته شده است.
پرکردن دهان او از در گرانبها بخشی از جبران تعلیم خیر توسط اوست.
بوسیدن دست مبارکش از جمله موارد مجاز دست بوسی عنوان شده است.
تکریم منزلت او در ادبیات فاخر ما آن چنان بزرگ شمرده شده که بسیاری از بزرگان هستی خود را در هست او دانسته اند.
چند روزی است که مردی بزرگ و مهربان از خیل عظیم معلمان باکرامت وطن، جناب آقای فرج کمیجانی محبوس و از جمع دوستان خود دور شده است.معلم پیش کسوتی که دغدغه موفقیت و حضور فعال فرهنگیان در عرصه های مختلف سازندگی و مشارکت او را لحظه ای از تلاش شبانه روزی باز نداشته است.
در خوی و خصلت دلسوز و مهربان و مورد احترام قاطبه فرهنگیان ، در مشی سیاسی اهل گفت و گو و مشورت و در تفکر تشکیلاتی عملگرا و فعال، و در دوستی ورفاقت اهل معرفت و مودت است.
دور کردن او از فضای خدمت به آموزش و پرورش مورد ابهام وسوال قاطبه فرهنگیان است که طبعا درحد و اندازه خود می تواند در کندی مشارکت اجتماعی وسیاسی دیگر معلمان در این دوره حساس موثر واقع گردد.
در این دوره جدید وتحولی، که قوه محترم قضاییه همت خود را بر مبارزه با ریشه های فساد و دولتمردان و سیاستمداران و اهالی قوه مقننه همت خود را بر بسیج همگان برای حضور فعال درانتخابات آینده قرار داده اند ؛ حضور و وجود معلمان پیش کسوت تشکیلاتی معتدل و معتقد به نظام ، همچون فرهنگی پیش کسوت، تلاشگر و دارای قوت تشکیلاتی فوق العاده بالا، جناب آقای فرج کمیجانی در درون جامعه یک ضرورت اجتناب ناپذیر است.
امید است همان گونه که تعلیق حکم قبلی ایشان به راحتی برای قوه قضاییه امکان پذیر بود، ملغی کردن آن نیز، بار دیگر چهره رافت ، گذشت و کرامت نظام را به فرهنگیان کشور برای تداوم مشارکت در عرصه های سازندگی کشور نشان دهد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار/
به مناسبت 13 مهر ماه برابر با پنجم اکتبر روز جهانی معلم، وزیر آموزش و پرورش پیامی صادر کرد .
جستار گشایی
آذربایجان مهد خرد و اندیشهورزی است و نام شهر تبریز به عنوان شهر اولینها در ایران هماره خواهد درخشید. یکی از پیشگامان این ادعا ، میرزا حسن رشدیه تبریزی مؤسس مدارس نوین در کشور است.
در اینجا با استناد به سخنرانیها و یادداشتهای صاحبنظران حوزه فرهنگی، نگاهی به زوایای پیدا و پنهان زندگانی پر فراز و نشیب میرزا حسن رشدیه میاندازیم.
بنا بر یادداشت دکتر رحمتاله بیگدلی قائم مقام بنیاد آذربایجان:
میرزا حسن رشدیه در سال ۱۲۳۰ شمسی در محله چرنداب تبریز چشم بهجهان گشود. تحصیلات مقدماتی چون صرف و نحو، فقه، احکام، عربی و ادبیات فارسی را در مکتبخانه و نزد پدر خود بهپایان رساند و در زمانی کوتاه و در ۲۲ سالگی امامتجماعت یکی از مساجد تبریز را بر عهده گرفت.
دکتر رحمتاله بیگدلی
وی مؤسس نخستین مدرسه جدید در تبریز و دومین مدرسه در ایران بود که با توصیه پدرش که از علمای بزرگ بود بهجای حضور در نجفاشرف و ادامه دروس حوزوی، روانه استانبول، مصر و بیروت شد تا آموزگاری نوین را یاد بگیرد.
از وی تألیفات متعددی برجای مانده است که آثاری چون وطندیلی، بدایه التعلیم، نهایه التعلیم، کفایه التعلیم، تاریخ شفاهی، صد درس، کلمات قصار برای کلاس دوم، اخلاق و اصول عقاید، شرعیات ابتدایی و جغرافیای شفاهی از مهمترین آنها بهشمار میرود.
پایهگذار مدارس نوین ایران که رنجهای بسیاری در حد تکفیر را از سوی متحجران و مستبدان متحمل شد، بعد از سالها خدمت صادقانه در ۱۳ تیر ۱۳۲۳ شمسی بهسن ۹۳ سالگی در قم درگذشت و بر روی دوش شاگردان مدارس قم تشییع و خاکسپاری شد.
به قول احمد عزتیپرور:
در ایران کسانی کوشیدند که عقل و عشق را با هم آشتی دهند تا بتوانند به قول حافظ طرحی نو دراندازند که در آنجا درخت دوستی افشانده و نهال دشمنی برکنده شود.
یکی از کسانی که این پیوستگی و پیوند میان خرد و مهر را برگزار کرد میرزا حسن رشدیه بود.
قبل از رشدیه میرزا عبدالرحیم طالبوفتبریزی با کتاب «سفینه طالبی» یا « کتاب احمد» که خود ترجمهگونۀ «امیل» ژان ژاک روسو بود، زمینۀ تئوریک یا عقیدتی دگرگونی نظام آموزشی را فراهم و نقشۀ راه را روشن کرده بود.
کاری که رشدیه کرد به این طرح میرزا عبدالرحیم طالبوفتبریزی جامه عمل پوشاند و با تأسیس مدارسی خردمندی و عشق و دانایی را میآموخت که همۀ این سه منجر به آزادی میشد.
احمد عزتی پرور
* اهتمام میرزا حسن رشدیه بهآموزش دختران:
بهدخت رشدیه، نوۀ میرزا حسن رشدیه با اشاره به اسناد خانوادگی پدربزرگ خود با اشاره به حوزههای گستردۀ فعالیت ایشان میگوید:
رشدیه علاوه بر اینکه آموزش را برای عموم خیلی مهم میدانست، آموزش دختران هم برایش اهمیت داشت و این بخشی از تاریخ شفاهی خانواده است؛ اینکه او وقتی به قم تبعید شده بود و بچههایش کوچک بودند و مدرسۀ دخترانه نبود، سر دو دختر بزرگش به اسم شهناز و مهینبانو را میتراشید و با لباس پسرانه به مدرسه میفرستاد.
تا زمانی که دبستان را تمام کردند و به منزل برگشتند و به آنها گفت که دیگر بروید و چادرهایتان را سرتان کنید و فعلا تا همین حد کافی است.
اکثر کسانی که مدارس دخترانه را راهاندازی کردند همه از بستگان نزدیک رشدیه بودند.
یعنی او اینها را ترغیب میکرد که در منازلشان مدارس دخترانه راه بیاندازند؛ اصول تعلیم را به آنها آموزش میداد و متأسفانه با مشکلات زیادی هم برخورد میکرد و برنامهریزی دروس را برایشان انجام میداد.
بهاین نکته در کتاب «سوانح عمر» که پسر رشدیه، شمسالدین نوشته و مستندترین کتابی است که از او در دست هست، اشاره شده است.
بهدخت رشدیه
* آیتالله دکتر سیدمصطفی محقق داماد استاد برجسته حوزه و دانشگاه:
رشدیه نه تنها بر آموزش ابتدایی حق عظیم دارد، بلکه در آموزش زبان فارسی ذیحق است. تا آن زمان کودکان ایرانی زبان فارسی را نه خوب میدانستند و نه خوب مینوشتند. ایشان به گواهی کتابهای درسی که تألیف کرده اول کسی است که برای زبان فارسی دستور زبان نوشته است. مرحوم عبدالعظیم قریب پس از ایشان دستور زبان را تکمیل کرد. انتشارات بنیاد موقوفات اخیرا موفق شد که این اثر بزرگ را مجددا چاپ و منتشر سازد.
آیت اله دکتر سیدمصطفی محققداماد
* آموزش زبان ترکی با الفبای صوتی توسط میرزا حسن رشدیه در ایران
به نوشته فريدون کوچرلی، در تمام دنيای اسلام، آذربايجان نخستين خطهای است که تدريس با اصول صوتی را آغاز کرده است.
(محمدعلی حسينی ـ رشديه و وطن ديلی ـ مهد آزادی ـ تورکجه ادبيات صحيفهسی ـ ۷۹/۱۰/۴)
کتاب درسی «وطن ديلی» نوشته ميرزا حسن رشديه که در مدرسه به دانشآموزان دوره ابتدایی تدريس میکرد در سال ۱۳۱۲ ه. ق در چاپخانه دارالفنون تبريز چاپ شده است. در صفحه اول آن، شناسنامه کتاب به زبان ترکی آذربايجانی نوشته شده که ترجمه فارسی آن بدين شرح است:
«کتابخانهای است که مشتمل بر الفبای جديد که خواندن و نوشتن را بر اساس الفبای صوتی، به شاگردان مبتدی قبل از شش سالگی آموزش میدهد.» رشدیه علاوه بر اینکه آموزش را برای عموم خیلی مهم میدانست، آموزش دختران هم برایش اهمیت داشت و این بخشی از تاریخ شفاهی خانواده است؛ اینکه او وقتی به قم تبعید شده بود و بچههایش کوچک بودند و مدرسۀ دخترانه نبود، سر دو دختر بزرگش به اسم شهناز و مهینبانو را میتراشید و با لباس پسرانه به مدرسه میفرستاد.
در نگارش کتاب «وطن ديلی» که به زبان ترکی آذربايجانی و با روش علمی نگاشته شده مؤلف از طرز معيشت مردم آذربايجان الهام گرفته است. مردم ترکزبان با خواندن آن در عرض ۶۰ ساعت با سواد میشدند.
اين کتاب دو بخش دارد، قسمت اول را الفبا و قسمت دوم را مثالها تشکيل میدهند. تدريس الفبا بر اساس ادبيات شفاهی مردم آذربايجان تدوين گرديده و مؤلف برای تفهيم مباني کلمات و واژهها برای نوباوگان از امثال و حکم و آتالار سؤزو استفاده کرده و در نتيجه توانسته است با کمک کلام پندآموز بزرگان معانی مختلف را به دانشآموزان بياموزد.
اين سخنان حکمتآميز، دانشآموزان را نسبت به خيرخواهي و نوعدوستی تشويق و آنان را از شرارت، دروغگويی و رياکاری منع ميکند.
مثلا:
▫️اؤزگهيه قويو قازان اؤزو دوشر.
▫️خائن هئچ زآمان آرتماز.
▫️درس اوخويان درسدن دوْيماز.
▫️بوگون ايشينی صاباحا قوْيما.
و ديگر مثلها...
کتاب وطن ديلی به طرز زيبايی با زبان مادری مؤلف و با شيوهای ساده و سليس نوشته شده است. در اين اثر، جملهها کوتاه و روش و مثالها سهل و منسجم هستند.
مثلا در صفحه ۱۰۴ کتاب در حکايتی تحت عنوان خسته مارال حادثهای را با استادی اينچنين ترسيم میکند:
مارالين بيری خسته اوْلموشدور، دوْست و آشنالاری اونون کئف و احواليندان خبر آلماق اوچون ياتديغی محلّه يهگليرديلر.
بونلار گليب گئتديکلردن زامان او يئرده کی اوت و علفی يئييب تلف ائتميشديلر.
مارال خستهليکدن خلاص اولدو، اما اطرافيندا يئيهجک هئچ بير شئی قالماديغي اوچون آجيندان تلف اولموشدور!
در اين شرايط بود که يادگيری زبان فارسی هم در کنار زبان مادری نوباوگان آذربايجان آسانتر مینمود و به همين علت است که طبق نظر بعضی از محققان خارجی، وقتی آموزش زبان دوم مبتنی بر يادگيری زبان مادری باشد، نتيجه بهتری خواهد داد و يادگيری زبان دوم برای کودک آسانتر خواهد بود از همين روست که در به کار بردن زبان مادری کودک لااقل در آغاز تعليم، تأکيد شده است.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه رسانه/
یکی از اقدامات قابل توجه در دوران ریاست مرتضی نظری بر مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش راه اندازی " استودیو الفبا " در این مرکز و دعوت از مسئولان و نیز چهره های علمی و دانشگاهی بود .
اما به نظر می رسید بنای این اقدام از همان ابتدا " کج " نهاده شد .
علی رغم آن که برخی از خبرنگاران که اکثرا از " خبرگزاری ها " بودند ؛ " پای ثابت " این نشست های بودند اما به تدریج همان خبرنگاران " مقرب " نیز به این جلسات دعوت نشدند و گفت و گو با مدیران و چهره ها توسط " روابط عمومی " وزارت آموزش و پرورش صورت می گرفت .
در نشست های استودیو الفبا در دوران ریاست نظری و معاونت رسانه ای نجات بهرامی از صدای معلم فقط یک بار دعوت به عمل آمد .
این وضعیت تا زمان سرپرستی « سیدجواد حسینی " استمرار یافت .
انتقاد عمومی خبرنگاران نسبت به عملکرد " استودیو الفبا " موجب شد تا عملا این واحد تعطیل شود و مدت هاست که دیگر گزارشی از آن منتشر نشده است .
اقدام نسنجیده و غیرکارشناسی « سیدمحمد بطحایی » در ادغام دفتر وزارتی و مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی همین وضعیت ناقص و نصفه و نیمه را کاملا به محاق برد .
در حال حاضر وضعیت به گونه ای شده است که رسانه ها کار خود را می کنند و روابط عمومی وزارتخانه هم تقریبا تعطیل است .
چند درصد مدیران همین وزارتخانه اخبار پرتال را پی گیری می کنند ؟
در این سیستم چه تفاوتی میان " مدیر پاسخ گو و مسئول " و " مدیر بی تفاوت " گذاشته می شود ؟
آیا وظیفه روابط عمومی فقط این باید باشد که گزارش و یا خبر فلان رسانه را به مسئول مربوطه احاله دهد و پی گیری های بعدی صورت نگیرد ؟
آیا این گونه " رفع تکلیف ها " و " رفع مسئولیت ها " در نهاد مهم روابط عمومی که قاعدتا باید پلی میان صف و ستاد باشد به ارتقای سیستم و کارآمدی آن کمک خواهد کرد ؟
آن ها که رسانه های منتقد و مستقل را به افزایش ناامیدی متهم می کنند قبل از همه باید به دنبال علت اصلی بگردند .
آیا برخی کارمندان روابط عمومی در وزارت آموزش و پرورش به جای انجام و تاکید بر وظایف سازمانی باید خودشان " یادداشت نویس " برخی رسانه ها شوند ؟
وزیر آموزش و پرورش درهمان ابتدای کار خود از " معلمان " خواست تا انحرافات را به ایشان گزارش دهند .
پرسش صدای معلم این است که وقتی روابط عمومی در وزارت آموزش و پرورش عملا تعطیل است و پاسخ گویی مدیران جایگاهی ندارد ؛ آن ها باید چگونه و با چه ابزاری این انحرافات را به گوش آقای حاجی میرزایی برسانند ؟
بارها صدای معلم تاکید کرده است که مدیر غیرپاسخ گو نباید جایی در این سیستم داشته باشد . اما به نظر می رسد که صدای معلمان در این ستاد پیچیده و ناکارآمد شنیده نمی شود .
و اما انتقاد دیگر صدای معلم به نحوه پاسخ گویی وزارت آموزش و پرورش به رسانه هاست .
با اندک نگاهی به صفحه پرتال وزارت آموزش و پرورش متوجه خواهید شد که این وزارتخانه فقط در برابر برخی رسانه ها پاسخ گوست .
از 1 / 4 / 1398 ارسال جوابیه به رسانه ها تا 3 / 7 / 1398 تعطیل شد اما در یک دوره کوتاه وزارت آموزش و پرورش فقط برخی رسانه ها را " دیده است " هر چند ملاک و معیار برای صدای معلم دیده شدن میان معلمان و افکار عمومی است .
به نظر می رسد این وضعیت نیاز به یک بازنگری کلی داشته و اگر اراده ای برای اصلاح و تغییر وجود دارد فراتر از شعار باید دیده شود .
پایان گزارش/
گروه استان ها و شهرستان ها/
نامه ی زیر توسط یکی از فرهنگیان شهرستان خمین برای صدای معلم ارسال گردیده است .
این رسانه آمادگی خود را برای انتشار پاسخ مسئوولان اعلام می کند .