زیرآب زنی؛ اقدامی ناشایست برای هتک حرمت افراد، تضعیف جایگاه اجتماعی دیگران و تلاش برای به زیر کشیدن افراد با توسل به روشی غیراخلاقی است.
زیرآب زنی؛ محصول جامعه ی ناسالمی است که افرادی با شخصیت ناسالم و از نظر اخلاقی، پرورش نیافته می سازد. زیرآب زنی را می توان در ۳ سطح خُرد، میانه و کلان مورد بررسی قرار داد.
در سطح کلان، جامعه شناسان را رسم بر این است که ساختارهای کلان در جامعه را مسئول به وجود آمدن چنین اخلاقیات سفیهانه و رذیلانه بدانند. چنانچه جامعه ای، راه های سالم و مشروع و اخلاقی را برای ارتقای افراد نگشوده باشد، در چنین جامعه ای، احتمال توسلِ افرادِ از نظر معنوی پرورش نیافته به راه های غیراخلاقی برای تاختن به دیگران و تخریب آنها بسیار محتمل است.
جامعه ی ناسالم غرق در بی اخلاقی است و این بی اخلاقی، خود را در همه ی ساختارهای جامعه و از جمله در بخش آموزش و دانشگاه که باید مددکار سالم سازی فرهنگ باشند نیز نمایان می کند و این مراکز، کارگزار تولید انسان هایی فاقد اخلاق انسانیِ سازنده می شوند. بدین ترتیب، انسان پرورش نیافته گرگ انسان می شود و دیگران را مورد تخریب قرار می دهد و زیرآب زنی یکی از این مصادیق تخریب انسانی در سطح جامعه است. شوربختانه در جوامع جهان سوم، معمولن از مدرن بودن تنها ظواهر و ژست آن اخذ می شود و باطن آن که از جمله همین اصول ارتباطاتی است، مورد توجه و اهتمام و رعایت قرار نمی گیرد، چندان که در این جوامع عقب مانده، ژست ها مدرن است، اما اخلاقیات و رفتار: ماقبلِ سنتی است.
ساختار اقتصادی معیوب نیز کارکرد و نقش مشابهی در تولید انسان فاقد فضیلت اخلاقی ایفا می کند. سفاهت اخلاقی برآمده از ساختارهای مختلف اجتماعیِ ناسالم می تواند سبب ظهور انسان هایی بشود که برای از میدان به در کردن رقبای خود به هر روش غیراخلاقی دست بزنند. عرصه ی کلان از آن دو سطح خُرد و میانه هرگز جدا نیست و در سطح خُرد، ویژگی های شخصیتی و فردی مورد توجه قرار می گیرند. هرچند که فرد در این سطح از منظر جامعه شناسی، محصول روابط اجتماعی است، اما همزمان پای روانشناسی نیز به این سطح باز می شود. در هر صورت در این سطح بایسته است به این موضوع پرداخته شود که چه مراحلی طی می شود تا فرد دچار عقده های شخصیتی بشود و کدام دوران زندگی سبب ایجاد عدم عزت نفس راستین و حس عدم خودارزشمندی حقیقی و عدم امنیت روانی کافی در فرد شده که با شنیدن نقد، ناگهان همه ی وجود او به هم می ریزد و افترا و پرخاش و نفی و تهاجمی تخریبی و عیب گویی و تخطئه و زیرآب زنی را اتخاذ می کند؟
روانشناسی نیز در این سطح کمک می کند تا رابطه ی میان نقد ناپذیری و خودمطلق انگاری و خوب دانستن مطلق خود و خوب ندانستن منتقد خود را در چنین فردی مورد تجزیه و بررسی قرار دهد.
در سطح میانه نیز به ویژه خانواده، مدرسه و دانشگاه و رسانه ها نقش مهمی ایفا می کنند.
خانواده ایستگاه نخست در فرآیند جامعه پذیری است. اگر در این مرحله، خانواده به شکل گیری شخصیتی سالم در فرد کمک نکند و وجود اعضای خود را در کودکی پر از عقده کند، آنها در بزرگسالی وجودی متوهم و مخرب پیدا می کنند و همه ی دیگرانِ رقیب را با هر روش غیراخلاقی ممکن از میدان به در می کنند و تلاش خود را صرف نفی و اثبات خوب نبودنِ دیگران می کنند.
زیرآب زنی یکی از این روش هاست که آنها برای اثباتِ توهمِ «خود_خوب پنداری مطلق» در زندگی خود به کار می گیرند.
مدرسه نیز می تواند در کار پروراندن انسان نقشی سالم یا مخرب ایفا نماید. معلمان و مدرسان دارای شخصیت بی عقده و سالم و اخلاق مند قادرند در فرآیند تولید شخصیت های سالم و با فضیلت و فرهیخته و خویشتن دار در جامعه کارگزارانی مؤثر باشند. اما اگر معلمان خود از فضیلت های اخلاقی بهره ی کافی نداشته باشند، آنگاه آنها خود انسان هابی شبیه به خودِ ناسالم اشان را در جامعه بازتولید می کنند که همچون خود آنها از فضیلت های اخلاقی راستین تهی اند و این تهی بودن به ویژه هنگامه ی واکنش آنها به نقد، خود را عیان می سازد.
این کارکرد برای رسانه ها نیز معتبر است. اگر رسانه ها که در دنیای امروز نقشی بسیار مهم در شکل گیری شخصیت ایفا می کنند، به جای مبانی اخلاق و فضیلت انسانی، رذیلت و سفاهت اخلاقی را به جان مردم تزریق کنند، و مثلن در برنامه های طنز خود، غیبت کردن، دروغ گفتن برای رسیدن به منافع، تهمت زدن و پرخاش و تهاجم تخریبی و زیرآب زنی را برای رسیدن به هدف امری عادی جلوه دهند و چنین نشان بدهند که برای به زیر کشیدنِ دیگری می توان به هر راهی متوسل گردید، آنگاه این نهاد اجتماعی، کارگزار ترویج بی اخلاقی ها در جامعه خواهد شد.
البته این سازوکارها همیشه آگاهانه صورت نمی پذیرد و خیلی وقت ها فرد توانایی شناسایی پیامدها و تأثیرات رفتار خود بر محیط پیرامون اش را ندارد و به طور غیرعمد، خود قربانی پرورش نیافتگیِ خود می شود.
در جوامع توسعه یافته ی مدرن، احترام به دیگری و رعایت دیگران و دیگران را در نظر گرفتن و رعایت کردن و حقوق شخصی و فردی آنها را مراعات نمودن و به ساحت وجودی آنها تهاجم و توهین نکردن از اصلی ترین اصول زندگی اجتماعی است.
شوربختانه در جوامع جهان سوم، معمولن از مدرن بودن تنها ظواهر و ژست آن اخذ می شود و باطن آن که از جمله همین اصول ارتباطاتی است، مورد توجه و اهتمام و رعایت قرار نمی گیرد، چندان که در این جوامع عقب مانده، ژست ها مدرن است، اما اخلاقیات و رفتار: ماقبلِ سنتی است.
کانال اندیشه انتقادی
نظرات بینندگان
آیا انتقاد کردن از سوی استفاده گرانی که صرفا با دین فروشی و چاپلوسی به جایی رسیده اند و برای بقای خود چاره ای جز ظلم، ستم، تبعیض، رانت خواری و غارت و چپاول و ترور شخصیت منتقدان خود نمی بینند هم زیر اب زنی است؟!
با سپاس از پاسختون
قانونی، عرفی و ...