گروه گزارش/
وزارت آموزش و پرورش دارای اردوگاه ها ، مراکز تفریحی و اقامتی قابل توجهی است که متاسفانه بر اثر سوء مدیریت و ناکارآمدی مدیران آن به مثابه " باری " برای آموزش و پرورش تبدیل شده است .
برخورد بد و غیرفرهنگی تعدادی از مسئولان و گردانندگان این مجموعه ها در فرهنگی ترین نهاد و دستگاه کشور خود به معضلی لاینحل تبدیل شده است که اراده ای جدی و نافذ برای اصلاح این وضعیت نیز مشاهده نمی شود .
تنها هنر و تدبیر مسئولان وزارت آموزش و پرورش در این موارد ، " برون سپاری " است . این در حالی است که به شهادت گزارش ها و نیز دیدگاه های صاحب نظران اقتصادی ، بخش " آموزش " از جمله بخش های مهم و راهبردی است که نباید به بخش " خصوصی " سپرده شود .
با این وجود ؛ " نظارت و " کنترل " نیز در این موارد عناصر همیشه غایب در مدیریت های آموزش و پرورش هستند .
یکی از فرهنگیان به « صدای معلم » می گوید :
" برخی از عوامل دست اندرکار در این مجموعه های تفریحی ، خانه های معلم ، مراکز اقامتی و... تا می شنوند که معلم هستید تا حد امکان با جواب های سر بالا و منفی سعی می کنند تا شما را از سر باز کنند . اگر هم نشد با برخوردهای بد و غیرفرهنگی کاری می کنند تا دیگر هوس آمدن به این مکان ها به سرت نزند !
چون برای فرهنگیان اندکی " تخفیف " هم منظور شده است و از سوی این مراکز به بخش خصوصی واگذار شده اند ؛ این سیاستی " نانوشته " در بسیاری از مراکز تفریحی و اقامتی برای دور کردن معلمان از آنان است ."
« صدای معلم » گزارشی را در تاریخ 21 اردیبهشت 1398 در مورد اردوگاه میرزاکوچک خان جنگلی منتشر کرد . ( این جا )
تاکنون مسئولان این اردوگاه و نیز وزارت آموزش و پرورش زحمت پاسخ گویی به خود را نداده اند .
موضع وزارت آموزش و پرورش در مورد " تصرفات و ساخت و ساز در اردوگاه میرزاکوچک خان جنگلی رامسر ؟! " هم که در صدای معلم منتشر شد نیز تاکنون " سکوت " بوده است . ( این جا )
« سینا سلیمی » از فرهنگیان البرز گزارشی را در مورد " اردوگاه شهید رجایی " رامسر برای صدای معلم ارسال کرده است .
سلیمی می نویسد :
" یکی از عوامل اصلی بهبود شرایط و اوضاع دستگاه تعلیم و تربیت مطالبه گری و بی تفاوت نبودن معلمان نسبت به نقایص و مشکلات آموزش و پرورش است .
میزان و کیفیت مطالبه گری ، نمایان نگر میزان مسئولیت پذیری ، سرزندگی و حساسیت افراد زیر مجموعه هر نظامی می باشد ، که تاثیر مستقیم و به سزایی در تصمیم سازی و تصمیم گیری مسئولان امور دارد.
بنا به مقدمه فوق ، اینجانب نیز خود را مکلف دیدم که این چند سطر را بنگارم شاید تلنگری شود برای بهبود شرایط و جلوگیری از هدر رفت سرمایه و بیت المال دانش آموزان این مرز و بوم .
مهر ماه امسال در سفری که به خطه سرسبز شمال داشتم ، گذرم به اردوگاه شهید رجایی رامسر افتاد . اردوگاهی زیبا در پای جنگل ، که دل هربیننده ای را می برد .
در بدو ورود با ساختمان نیمه کاره بزرگی روبه رو شدم که چون خراشی بر تصویر زیبای اردوگاه خودنمایی می کرد .
پس از پرس و جو متوجه شدم که این ساختمان نیمه کاره ، ساختمان استخر سرپوشیده اردوگاه می باشد که از سال 92 به حال خود رها شده است .
نکته جالب و تاسف بر انگیز ماجرا اینجاست که به گفته یکی از کارکنان اردوگاه حتی تجهیزات استخر هم خریداری شده است . اما این تجهیزات در محوطه اردوگاه رها شده اند ، و با توجه به رطوبت و شرجی شمال کشور احتمالا آسیب های جدی هم دیده اند .
حال پرسش اینجاست که چرا اداره کل آموزش و پرورش شهر تهران نسبت به تکمیل این پروژه از سال 92 اقدامی نکرده است ؟ آیا رواست که اموال دانش آموزان این گونه حیف و میل شود ؟
و پرسش مهمتر اینست که اداره کل آموزش و پرورش تهران و مسئولان محترم معاونت پرورشی چه برنامه برای تکمیل استخر اردوگاه دارند ؟ و بخت خفته این پروژه چه زمانی باز می شود ؟
نکته قابل ذکر دیگر در مورد اردوگاه شهید رجایی اینست که ، اردوگاه به شدت با کمبود نیرو دست و پنجه نرم می کند ؛ به طوری که این کمبود نیرو برکیفیت خدمات دهی اردوگاه تاثیر سویی گذاشته است ."
پایان گزارش/
گروه رسانه/
به مناسبت 13 آبان روز دانش آموز محسن حاجی میرزایی، وزیر آموزش و پرورش در دبیرستان دخترانه دوره اول «علی اکبر داور» منطقه ۷ تهران حضور یافت .
زنگ ملی مبارزه با استکبار جهانی ( استکبار ستیزی ) توسط وزیر آموزش و پرورش نواخته شد .
حاجی میرزایی به این مناسبت در اتاق معلمان این مدرسه نیز حضور یافت .
تصویر زیر نشست وزیر آموزش و پرورش با معلمان را نشان می دهد .
صندلی وزیر و همراهان با صندلی مورد استفاده معلمان مدرسه اگرچه از " یک رنگ " هستند اما تفاوت دارند .
پیدا کنید مفهوم " استکبار " را !
گروه استان ها و شهرستان ها/
نامه ی زیر توسط یکی از دانشجو معلمان برای صدای معلم ارسال گردیده است .
این رسانه آمادگی خود را برای انتشار پاسخ مسئولان اعلام می کند .
گروه اخبار/
نماینده مردم اصفهان در مجلس شورای اسلامی در مورد مشکل ایجاد شده برای برخی از پذیرفته شدگان در دانشگاه فرهنگیان انتقاداتی را مطرح کرده است .
این نماینده مجلس در حالی مسئولان این دانشگاه را با عنوان" غیرپاسخ گو " مورد خطاب قرار می دهد در حالی که دانشگاه فرهنگیان تاکنون در مورد گزارش های متعدد صدای معلم در سال های اخیر حتی یک پاسخ هم ارائه نکرده است .
در روزهای گذشته تنبیه دانش آموزی توسط معلم خود در خوزستان دوباره خبر ساز شد.
شبکه های اجتماعی این مساله را در سطح وسیعی مطرح نموده و از چرایی گسترش آن پرسش کردند. اگر چه از رسانه ای شدن یک پدیده نمی توان لزوما افزایش آن را نتیجه گرفت ولی واقعیت این است که نوعی تحول کیفی در پدیده تنبیه دانش آموزان طی سی سال گذشته قابل مشاهده است. از همین رو معتقدم که برای تبیین دلایل تنبیه در دهه شصت باید بیشتر از رویکرد روان شناسی بهره جست و برای تحلیل علل تنبیه در دهه نود باید بیشتر به سراغ جامعه شناسی رفت!
دهه شصت:
برای همه ما این دهه پیوندی استوار با پدیده تنبیه داشت. معلمان به عنوان سوژه های قدرتمند تغییر که توانسته بودند با بسیج دانش آموزان انقلاب ۵۷ را رقم بزنند اکنون از مرجعیت و احترام فراوانی در جامعه برخوردار بودند. فرهنگ پدرسالاری موجود هم هنوز توسط فردیت های دانش آموزان با چالش جدی روبه رو نشده بود، لذا معلمان می کوشیدند تا در نقش یک هدایت گر دلسوز مسیر آینده را به دانش آموزان نشان دهند. کلاس ها اگرچه پرجمعیت بود ولی انگیزه های درسی هم فراوان بود.
تنبیه جزء ضروریات مدارس تلقی می شد آن چنان که حجم و شدت آن کمتر با اعتراض دانش آموزان مواجه می شد. معلمان دانش آموزان را همچون فرزندان خود می دیدند و چه بسا از سر دلسوزی شلاق را بر دست های آنها می نواختند.
به نظرم رویکرد روان شناسی به خوبی می تواند واقعیت های آن روز کلاس های درس ایران از منظر نگاه معلمان به دانش آموزان را تبیین کند! گویا والدین دانش آموز خوزستانی هم با چاقو و چماق به معلم فرزند خود حمله و او را روانه بیمارستان کرده اند!
دهه نود:
این دهه اما متفاوت از گذشته است. مرجعیت معلمان به دلیل تنگناهای معیشتی و تکثر منابع معرفتی دچار چالش های جدی شده است. امید به آینده رنگ باخته و مدیریت کلاس های پرازدحام و سرشار از دانش آموزان کم انگیزه به بحرانی جدی انجامیده است. همین امر موجب شده که زمام کلاس در برخی اوقات از دستان معلمان خارج و بازگرداندن آن به نظم اولیه مستلزم تنبیه برخی خاطیان باشد. دانش آموزانی که اکنون با بحران های متعدد جنسی، هویت و اعتماد در زندگی خود مواجهند و در عوض می کوشند تا محیط مدرسه را به فرصتی برای کشتن زمان و خوش باشی تبدیل کنند.
ورود به عصر فرزند سالاری هم موجب ظهور فردیت ها و به چالش کشیده شدن اقتدار معلمان در کلاس ها شده است. دانش آموزانی که اکنون برای معلمان غوطه ور در انبوه مشکلات روزمره، دیگر نه به عنوان فرزند بلکه به مثابه مزاحمی سمج تلقی می شوند.
بر همین اساس معتقدم که نگاه جامعه شناختی بهتر می تواند چنین وضعیتی را توضیح دهد!
نکته پایانی:
برخی جامعه شناسان از دانش آموزان امروز با عنوان " نسل آبی" یاد کرده اند که می تواند ترجمان اندوه و سرگشتگی این نوجوانان در کشاکش تحولات امروز ایران باشد. نسلی بی پناه، دیجیتالی شده، بدون فرصت کودکی کردن، درگیر با بحران اعتماد به مراجع ارزشی، بدون آینده ای روشن و کلافه از امر و نهی های روزمره! روشن است که معلمی کردن برای این نسل بیش از همه مستلزم شناخت عمیق از زمانه ای است که در آن به سر می بریم. آموزش و پرورش اما با گرفتار آمدن در تامین نیازهای اولیه ای مانند کمبود کلاس و معلم، مدارس را به محیطی فرسایشی برای معلمان و دانش آموزان تبدیل کرده است!
پ.ن: گویا والدین دانش آموز خوزستانی هم با چاقو و چماق به معلم فرزند خود حمله و او را روانه بیمارستان کرده اند!
کانال مهران صولتی
گروه گزارش/
پرتال اداره کل آموزش و پرورش استان مازندران نوشت :
"عسکری نیکزاد" در نشست مدیران، فرهنگیان، خیرین و نخبگان استان با وزیر آموزش و پرورش در نوشهر ضمن عرض خیرمقدم به حاضران در این نشست و همچنین تشکر ویژه از مقام عالی وزارت گفت: آموزش و پرورش جایی است که فرهنگ کشور در آن ساخته می شود و ضرورت دارد مورد توجه ویژه باشد.
به گزارش اداره اطلاع رسانی و روابط عمومی آموزش و پرورش مازندران "نیکزاد" به جایگاه آموزش و پرورش به عنوان یک رسانه موثر اشاره کرد و گفت: براساس اسناد بالادستی، اولویت ما بر دانایی محوری و تربیت شهروندان فردا و انسان تحلیلگر است.
« صدای معلم » پیش تر در گزارشی نوشت : ( این جا )
این رسانه در گزارش پیشین به شیوه انعکاس خبرهای مربوط به نشست رسانه ای مدیر کل آموزش و پرورش خراسان رضوی انتقاد کرد . ( این جا )
در این گزارش آمده بود : "
به نظر می رسد رسانه عیل رغم جایگاه بی بدیلش در عصر دانایی هنوز جایگاه واقعی خود را در جامعه و نیز آموزش و پرورش سنتی و متصلب ما باز نکرده است .
مدیران و مقامات در وزارت آموزش و پرورش در سطوح مختلف از کارکرد واقعی و اصلی رسانه با رویکرد انتقادی گریزان بوده و تمایل چندانی برای پاسخ گویی و مسئولیت پذیری در آنان مشاهده نمی شود .
کسی هم برای این موضوع معمولا بازخواست نمی شود .
این وضعیت از قاعده به راس هرم و بالعکس جاری است .
علی رغم گنجاندن درس " سواد رسانه ای " در مواد درسی مدارس اما لازم التعلیم ترین افراد پیش از دانش آموزان ، معلمان و مدیران هستند .
نشست های رسانه ای در آموزش و پرورش بیشتر به صورت سخنرانی و یک طرفه برگزار می شود و مدیران به رسانه ها به دید " روابط عمومی " می نگرند .
در گزارش های منتشر شده انگار خبرنگاران فقط شنونده بوده اند و همه چیز عادی بوده و کسی پرسشی ندارد .
به نظر می رسد این وضعیت به یک " نرم " در میان مدیران آموزش و پرورش تبدیل شده است . "
مدیر کل آموزش و پرورش مازندران از آموزش و پرورش به عنوان " یک رسانه موثر " اشاره می کند .
صدای معلم بارها و در گزارش های متعدد یکی از دلایل در اولویت نبودن موضوع آموزش را ضعف روابط عمومی در این دستگاه و مهم نبودن آن برای رسانه ها برشمرده است .
آموزش و پرورش به زعم " این مدیر "چگونه می تواند رسانه ای موثر باشد در حالی که در ساختار خود هنوز چیزی به نام " روابط عمومی " را مطابق نرم های علمی و استاندارد تعریف و تبیین نکرده است ؟
مدیرانی که رسانه را نمی شناسند و یا با آن در ستیزند چگونه می توانند ادعا کنند که می توانند پیام درست و واقعی را به مخاطبان منتقل کنند ؟
آقای نیکزاد به این پرسش بنیادین پاسخ دهد که آیا در نظام آموزشی ایدئولوژیک و سیاست زده می توان شهروندان فردا و انسان تحلیلگر تربیت کرد ؟
به عمل کار برآید !
پایان گزارش/