"مرا برای دزدیدن تکه نانی به زندان بردند و 19 سال در آنجا ، هر روز یک قرص نانِ مجانی خوردم ." (ویکتور هوگو)
مقدمه
زندگی گاه خیلی بی رحم است. البته بیشتر افرادی که زندگی کردن را معنا می بخشند چنین هستند ، چون ما هستیم که آن را به جریان می اندازیم . اهمیت تربیت در یک محیط امن و متعادل ، برای همین از اهمیت زیادی برخوردار است. داشتن پدر و مادری که خود از سلامت عقلی برخوردارند و یا قابلیت و آمادگی لازم برای ازدواج و تولد فرزند و یا فرزندان را دارند. ما باید این اصل را بدون هر نوع قضاوتی ، بپذیریم که در برابر تولد نوزاد و رشد و نمو او و نوع و ترکیب داده های مان به او ، مسئولیتی سنگین اجتماعی برعهده داریم و این فقط یک انتخاب شخصی و خصوصی نیست ، ما در قِبال جامعه مسئولیم و برعکس .
تصور نمی کنم کسی اثر جاودانه ویکتور هوگو را با نام بینوایان نشناسد. ژان والژان قهرمان اصلی و نقش مثبت داستان ، نمی تواند گرسنگی کودک گرسنهٔ خواهرش را تحمل کند لذا ناچار به دزدی یک قرص نان می گردد. و در گرداب روزگار ، اسیر شخصیتی کینه توز و متنفر از زندگی ( بازرس ژاور ) می شود.
رمان بینوایان اثر ویکتور هوگو ، از بزرگ ترین و معروف ترین رمان های تاریخ بشر است که در آن به خوبی بیعدالتیهای اجتماعی و فقر و فلاکت مردم فرانسه در قرن نوزدهم تشریح شده است ، همان عوامل و محرکهای اجتماعی که منجر به سقوط ناپلئون سوم و انقلاب فرانسه شد.
شخصیت منفی رمان
این شخصیت همان بازرس ژاور است ، برای آشنایی از دلیل رفتار بی رحمانه بازرس ژاور ، مختصری ریشه زندگی او را بشناسیم :
ژاور در حوالی سال ۱۷۸۰ در یک زندان متولد شد. مادر او زنی فالگیر و پدرش محکوم به اعمال شاقه بود. وقتی بزرگ شد ، متوجه شد که نمی تواند وارد اجتماع شود. او مشاهده کرد که اجتماع ، دو طبقه از مردم را از خود می راند: یکی مجرمان و دیگری محافظان اجتماع .
او به خاطر کینهٔ شدیدی که نسبت به طبقهٔ خود داشت ، تصمیم گرفت محافظ اجتماع شود و پلیس شد. در ایام جوانی ، در زندان تولون به عنوان نگهبان خدمت کرد و در آن جا با ژان والژان که محکوم به اعمال شاقه بود آشنا شد. ژاور نام شخصیت منفی داستان بینوایان اثر ویکتور هوگو است. او یک بازرس پلیس است که در طول داستان ، برای دستگیری ژان والژان تلاش میکند. او در انتهای رمان ، خود را به رودخانهٔ سِن ، پرت کرده ، خودکشی میکند. خودکشی هم یک آسیب اجتماعی است که تصور فردی بودن رفتار ، کاملا اشتباه است. دلیل این خودکشی می تواند باور بی گناهی ژان والژان و خصال نیکوی او در کمک به محرومان پس از شهردار شدن باشد.
هر چند روایت بدنامی زندان وقتی که سکه یک پسر به طور تصادفی زیر پای او ، بازرس ژاور را به تعقیب دوباره ژان والژان وا می دارد. این شاید فقط یک رمان است اما ویکتور هوگو ، چنان به زیبایی ، زندگی واقعی دردمندان و بینوایان و گرسنگان را درهم آمیخته است که خواننده با آن احساس بیگانگی نمی کند ، مخصوصا در جامعه ای که فقر ، چهره حقیقی آن است. این رمان در کشور ما تا چاپ بیست و ششم در سال 1397 ، رسیده است.
عدم قبول زندانیان در جامعه
بدنامی زندان چون کمتر کسی به اشخاصی که به هر دلیلی پایشان به زندان رسیده اعتماد می کنند و آنها را به کار می گیرند. شاید چون تضمینی برای تغییر رفتار آنها وجود ندارد و یا مسیر انقلاب روحی آنان را نمی شناسیم . اما همه آنان به عمد و با نقشه شیطانی زندانی نشده اند ، بسیاری یا قربانی نقشه های شوم دیگران بوده اند و یا همانند ژان والژان قربانی فقر و گرسنگی . قضاوت در خصوص چنین مسأله اخلاقی ، سخت است. یعنی به دلیل گرسنگی باید ناچارا دزدی کرد؟
این دزدی ، ترسیم یک نوع انتقام از بی تفاوتی انسانهایی است که هرگز گرسنه نبوده اند و قادر به درک آن نیستند. رهگذرانی که از کنار آنان بی اعتنا می گذرند و برای سهیم و شریک شدن داشته هایشان با گرسنگان ، نمی اندیشند. ویکتور هوگو از زبان خود و به جای ژان والژان این جمله را بیان می دارد :
"مرا برای دزدیدن تکه نانی به زندان بردند و 19 سال در آنجا ، هر روز یک قرص نان مجانی خوردم ." در واقع نوعی کنایه و دهن کجی به همان جامعه ای است که فقط برای دزدی یک قرص نان ، او را به زندان انداخته است. همان دست های نامرئی انتقام او از جامعه بی اعتناست.

آسیب های اجتماعی و جامعه
تلفیق نقش او با بازرس ژاوری که بِستر مناسبی برای تربیت و بزرگ شدن در کانونی به نام خانواده را نداشته ، فریادی است که هوگو سعی دارد تا خوانندگانِ رمان را متوجه سازد که فقر یک موضوع فردی نیست ، فقرِ قلیل و یا کثیری از افراد یک جامعه ، به همه افراد آن جامعه مربوط است. یا تربیت بد تعدادی از والدین ، فقط در محیط خانه و خانواده به خود آنان مربوط نمی شود ، بلکه واقعیتی است تلخ و مهارناپذیر که می تواند به کل جامعه آسیب های جبران ناپذیری وارد سازد. یا همان طور که ما به سلامت ظاهری و جسمی نیازمندیم باید به سلامت روان نیز توجه داشته باشیم تا گزندی به جامعه و افراد آن وارد نیاید. امر تعلیم و تربیت در هر دو نهاد اجتماعی یعنی خانواده و مدرسه ، می بایست با توجه به واقعیت های زندگی و در جهت محافظت و مراقبت از افراد انجام بگیرد. بی توجهی و غفلت ما از این جریان بسیار مهم و با ارزش ، می تواند شخصیت های منفی زیادی به جامعه ارمغان بخشد. پدیده ای سرایت پذیر و تکثرآمیز که کنترل آن سخت و پرهزینه است.
مناسب ترین گزینه کدام است؟
هزینه کدام یک کمتر و سرمایه گذاری در کدام بخش مقرون به صرفه تر است ؟
هزینه کردن برای آموزش والدین جهت تربیت شایسته فرزندان و سرمایه گذاری در تثبیت عدالت آموزشی و ایجاد فرصت های شغلی برای همه افراد جامعه و هزینه برای آموزش عمومی و جلوگیری از ترک تحصیل و....؟
یا هزینه کردن در زندان برای افراد خاطی که قربانی بی عدالتی در جامعه اند و یا تربیت و آموزش لازم و مناسب نداشته اند و یا بیماران روانی که از بِستر مناسب برای بزرگ شدن محروم بوده اند ؟
تحول معنوی ژان والژان فقر یک موضوع فردی نیست ، فقرِ قلیل و یا کثیری از افراد یک جامعه ، به همه افراد آن جامعه مربوط است. یا تربیت بد تعدادی از والدین ، فقط در محیط خانه و خانواده به خود آنان مربوط نمی شود ، بلکه واقعیتی است تلخ و مهارناپذیر که می تواند به کل جامعه آسیب های جبران ناپذیری وارد سازد.
ژان والژان مرد میانسال خسته است با نیم تنهٔ کهنه و شلواری وصله دار که پس از گذراندن نوزده سال زندان با اعمال شاقه و تمام شدن ایام محکومیت جایی برای رفتن ندارد و کسی پناهش نمیدهد حتی در لحظهای حاضر میشود به زندان باز گردد ، ولی راهش نمیدهند. در اوج درماندگی و سیه روزی به خانهٔ اسقفی پناه میبرد. اسقف با خوشرویی و مهربانی از او پذیرایی میکند ولی این مهمان ناخوانده نیمه شب ظروف نقرهٔ اسقف را به سرقت میبرد. در نتیجه مهربانی و عاطفه برایش امر فراموش شده است. لحظه خروج از کلیسا ، دو پلیس به کیسه در دست والژان مشکوک می شوند و او را مؤاخذه می کنند و وقتی می خواهند او را دستگیر کنند ، کشیش می گوید : من خودم آنها را به او دادم و حتی بیشتر هم می دهد. والژان با این رفتار کشیش و در مقایسه با برخورد قانون هنگام دزدیدن فقط یک قرص نان ، مسیر زندگی اش کاملا عوض می شود.
سر انجام نیک منشی یک مرد روحانی ، درهای نیک بینی و خیر اندیشی را به روی او باز میکند . روح ژان والژان با عمل یک اُسقف یا پدر روحانی منقلب می شود و در اینجا تمام مسیر زندگی او تا مقام شهرداری تغییر می یابد.
در واقع یک برخورد سخاوت آمیز ، توانست ذات بی گناه والژان را به خود آورد و سیرت پاک او را یادآور شود. شاید در این قسمت رمان ، هوگو قصد دارد بیان کند که اگر آن نانوا ، فریادزنان والژان را دزد خطاب نمی کرد و دنبالش نمی دوید و یا در همان محل فردی حاضر می شد تا پول آن تکه نان را به نانوا بدهد و یا پلیس دعوت به گذشت می کرد ، این همه مصیبت هم پیش نمی آمد.
رسالت تعلیم و تربیت کودکان
تعیین کردن مسیر تربیت و آموزش یک کودک ، امری بسیار سخت است. قلب و مغز او آماده پذیرش هر نقشی است که قصد داریم به او بدهیم . هر واقعیت زندگی با رعایت تعادل ، می بایست فقط بخشی از اهداف آموزشی و تربیتی ما باشد. ما هدایت گر و راهنمای کودک هستیم نه صاحب و ارباب او . حق تلقین یا شست و شوی مغزی او را با اعتقادات و باورهای سلیقه ای خود نداریم . برای حلیم انداختن تعلیم و تربیت کودک ، می بایست به او فرصت انتخاب درست را بدهیم . او بندبازی است که افراط و تفریط ما می تواند هم باعث سقوط او شود و یا هم از او بندبازی ماهر و قهار بسازد. همین جاست که آموزش مهارت زندگی اهمیت می یابد . ما باید دانش مهارت زندگی را داشته باشیم تا به او منتقل سازیم تا او به انتخاب درست در سر سه راهه ها و چهار راهه های زندگی قادر باشد. و شاید تحت تأثیر رمان بینوایان ویکتور هوگو و بعدها انقلاب فرانسه است که آموزش و پرورش و قانون اساسی کشور فرانسه ، الگویی مناسب برای دیگر کشورها می گردد.
در واقع این رمان با بررسی ماهیت قانون و بخشش ، تاریخ فرانسه ، معماری و طراحی شهریِ پاریس ، سیاستها ، فلسفه اخلاق ، ضد اخلاقیات ، قضاوتها ، مذهب ، نوع و ماهیت عشق را شرح میدهد. ترسیم واقعیت های یک جامعه در کالبد یک رمان که تیپ های شخصیتی متفاوت و متضادی دارد.یک اثر جاودانی وصف حال تمامی دوران ها و تعداد قابل توجهی از کشورها .
1) ویکی پدیا . دانشنامه آزاد . بینوایان . آخرین به روز رسانی در ۱۷ ژانویهٔ ۲۰۲۰ .
2) به دخت ، پایگاه تخصصی زنان و دختران . بینوایان ، تصویر راستین فرانسه قرن نوزدهم . 30 خرداد 1394.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه استان ها و شهرستان ها/
نامه ی زیر توسط یکی از فرهنگیان زنجان برای صدای معلم ارسال گردیده است .
این رسانه آمادگی خود را برای انتشار پاسخ مسئولان اعلام می کند .
گروه رسانه/

در خبرها آمده است که مریم جمشیدی، مدیرعامل خبرگزاری پانا از یکی از کانال های تلگرامی فرهنگیان به دادگاه شکایت کرده است .
شکایت علیه معلمان منتقد و رسانه های مستقل معلمی از زمان به وزارت رسیدن « سیدمحمد بطحایی » آغاز گردید .
تعدادی از معلمان در نقاط مختلف کشور به دادگاه فراخوانده شده و برای برخی از فعالان صنفی معلمان نیز در هیات های تخلفات اداری وزارت آموزش و پرورش پرونده تشکیل گردید .
علیه رسانه « صدای معلم » نیز شکایت هایی اقامه گردید .
« صدای معلم » ضمن انعکاس اخبار این رویدادها و مورد خطاب قرار دادن وزیر آموزش و پرورش و سایر مسئولان به جد از آنان درخواست کرد که ضمن احترام به " امنیت فرهنگی " از سوق دادن محیط تعلیم و تربیت به سوی " فرهنگ امنیتی " جدا خودداری کنند .
این وضعیت تقریبا تا پایان دوران وزارت بطحایی و استعفای وی استمرار یافت .
آخرین مورد شکایت وزارت آموزش و پرورش علیه مدیر کانال تلگرامی " اخبار فرهنگیان " بود که با دستور مستقیم « جواد حسینی » سرپرست پیشین وزارت آموزش و پرورش شکایت پس گرفته شد . ( این جا )

این رسانه مستقل معلمی در گزارشی با عنوان " پیشنهاد صدای معلم به " سیدجواد حسینی " ؛ سرپرست وزارت آموزش و پرورش مدیران زیرمجموعه خود را موظف کند که حق شکایت از هیچ رسانه ای را ندارند ! " نوشت : ( این جا )
" یکی از نقدهای مهم به وزارت " سیدمحمد بطحایی " پر رنگ شدن فرهنگ امنیتی در آموزش و پرورش ، شکایت از منتقدان توسط مدیران وزارت آموزش و پرورش و تشکیل پرونده برای آنان بود .
« صدای معلم » در زمان وزارت بطحایی با انتشار گزارش های متعدد از این وضعیت انتقاد کرد اما واکنش وزیر سابق آموزش و پرورش فقط " سکوت " بود .
این رسانه در گزارشی نوشت : ( این جا )
" قرار بود " فرهنگ امنیتی " به جای مانده از دولت های نهم و دهم جای خودش را به " امنیت فرهنگی " بدهد .
فانی و دانش آشتیانی تا حد قابل قبولی در این زمینه کارنامه موفقی داشتند اما شکایت علیه معلمان منتقد و رسانه در آذربایجان شرقی ، خوزستان ، قم ، البرز و... در وزارت سیدمحمد بطحایی ، پرسش های فراوانی را ایجاد کرده است و به تدریج دارد به یک " فرهنگ سازمانی " در نظام تعلیم و تربیت تبدیل می شود . بدون تردید اقدام قابل تامل و تقدیر جواد حسینی در این مورد و برگرداندن آرامش به فضای تعلیم و تربیت در اذهان معلمان باقی خواهد ماند .
اخیرا هم علیه رسانه « صدای معلم » شکایت شده است.
اخیرا برخی از فعالان صنفی معلمان به هیات های تخلفات اداری وزارت آموزش و پرورش احضار شده اند ؛ چیزی که در وزارت فانی و دانش آشتیانی سابقه نداشته است .
بطحایی چه می کند ؟
چرا وزیر آموزش و پرورش در مورد این وقایع تلخ و قابل تامل سکوت کرده است ؟
چرا کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس و حداقل اعضای فراکسیون امید آن در برابر این مسائل حرفی نمی زنند ؟
تشکل هایی که نام " معلم " و " فرهنگیان " را با خود یدک می کشند قرار است در آینده چگونه از عملکرد خویش در برابر افکار عمومی دفاع کنند ؟
آیا برپایی چند نشست با بطحایی که برون داد و یا دستاورد خاصی برای جامعه معلمان نداشته است می تواند فلسفه وجودی آن ها را به اثبات برساند ؟
برگزاری نشست مخفیانه با " سعید جلیلی " بر اساس کدامین اصول و مانیفست مدنی و صنفی صورت گرفته است ؟
آیا قرار است آقای جلیلی مشکل آزادی بیان را در جامعه آموزش و پرورش حل کند ؟
« منشور حقوق شهروندی » مصوب توسط دولت تدبیر و امید تاکنون چه کاربرد و فایده ای در آموزش و پرورش و برای معلمان داشته است ؟

معاون رئیس جمهور و رییس سازمان اداری و استخدامی کشور می گوید: ( این جا )
" برخی کارگزاران، مدیران و کارکنان دولت به مفهوم حقوق شهروندی آشنا و مسلط نیستند .
آموزش حقوق شهروندی در نظام اداری به کارکنان بر اساس برنامه ای که از سوی سازمان اداری و استخدامی کشور ابلاغ شده است باید در دستور کار مدیران باشد. کار رسانه مچ گیری ، ضایع کردن و نیز بازی کردن روی " بند " برخی مدیران فرصت طلب ستادی برای حصول برخی اهداف شخصی و جناحی نمی تواند باشد .
مردم باید مطالبه گری کنند و مدیران ملزم به پاسخ گویی هستند ... "
اما هنوز بسیاری از مدیران آموزش و پرورش پاسخ گو نبوده و یا خود را موظف به پاسخ گویی نمی دانند .
کسی هم آن ها را به این علت بازخواست نمی کند .
تاکنون سیدمحمد بطحایی نشست های مختلفی را با عنوان گفت و گو و ترویج فرهنگ گفت و گو و نقادی با دانش آموزان و اولیاء دانش آموزان برگزار کرده است .
اگر گفت و گو خوب است و راه گشا ؛ پس چرا زیرمجموعه مدیریتی ایشان وقعی به سخنان وزیر نمی گذارند و اولین و آخرین راه و مسیر را " شکایت " در مجامع قضایی دانسته و ادامه می دهند ؟
آیا قرار است در محافل و مجامع یک چیزی گفته شود اما در عمل چیز دیگری را شاهد باشیم ؟
مجموعه ای که نمی تواند در داخل خودش گفت و گو و نقد داشته باشد و همدیگر را تحمل نمی کنند ؛ قرار است چه چیزی را به دانش آموزان و جامعه آموزش دهند ؟
« صدای معلم » از وزیر آموزش و پرورش می خواهد که با این مسائل واقع بینانه و صادقانه برخورد کرده و زمینه باروری و رشد حرفه ای معلمان را با نقادی و گفت و گو فراهم کند .
اگر بطحایی واقعا آن گونه که در نشست با مشاوران زنان در ادارات کل سراسر کشور در باشگاه فرهنگیان بیان کرد ( این جا ) "نوکر مدرسه " است و باور دارد که همه چیز روال طبیعی خود را طی کند باید در عمل آن را نشان دهد .
مجموعه ای که بخواهد دهان منتقدان را ببندد و یا جو ارعاب و تهدید را نهادینه کند پایدار و پویا نخواهد بود و فرجام خوبی نخواهد داشت . "
این رسانه در گزارش دیگری با تقدیر و تشکر از حرکت " پیروز حناچی " شهردار تهران نوشت : ( این جا )
" در حالی که شکایت علیه معلمان و رسانه های مستقل در وزارت سیدمحمد بطحایی متاسفانه به یک رویه تبدیل شده و تاکنون با سکوت و انفعال وزیر آموزش و پرورش همراه بوده است ؛ پیروز حناچی به تمامی مجموعه ها و عوامل خود صریحا گفته است که حق شکایت از هیچ رسانه ای را ندارند .
سرپرست مرکز ارتباطات و امور بین الملل شهرداری تهران تصریح کرده است: رویکرد مدیریت شهری این است که حتی در صورت انتشار اخبار خلاف واقع و کذب به جای طرح شکایت، با برگزاری جلسه با مسئولان و خبرنگاران رسانه منتشرکننده خبر، در راستای اقناع رسانه و تنویر افکار عمومی گام بردارد.
حال که سرپرست وزارت آموزش و پرورش قرار است طرحی نو در اندازد و از استقلال این نهاد و شان معلمان دفاع کند پیشنهاد می کنیم تا آقای حسینی در چارچوب " منشور حقوق شهروندی " برای اعتماد سازی در دستورالعملی از همه مدیران در سراسر کشور بخواهد که حق شکایت از هیچ رسانه ای در حوزه آموزش را ندارند .
همچنین می توان در مورد پرونده معلمانی که در زمان وزارت بطحایی و در هیات های تخلفات اداری تشکیل شده اند تجدید نظر کرد .
« صدای معلم » به سرپرست وزارت آموزش و پرورش پیشنهاد می کند در مورد ادامه کار مدیرانی که در زمان تصدی مدیریت خویش علیه رسانه ها و معلمان منتقد شکایت کرده اند بازنگری داشته باشد . "
بدون تردید اقدام قابل تامل و تقدیر جواد حسینی در این مورد و برگرداندن آرامش به فضای تعلیم و تربیت در اذهان معلمان باقی خواهد ماند .
با این حال باید به این نکته مهم و اهبردی توجه داشت که " رسانه " کارکرد مشخصی دارد .

هدف از تاسیس رسانه ارتقای آگاهی عمومی و انعکاس صدای معلمانی است که در گستره آموزش و پرورش اصلا دیده نمی شوند و مهم تر از آن باید تاسیس و تثبیت " فرهنگ گفت و گو " و " تفکر انتقادی " در حوزه آموزش باشد .
کار رسانه مچ گیری ، ضایع کردن و نیز بازی کردن روی " بند " برخی مدیران فرصت طلب ستادی برای حصول برخی اهداف شخصی و جناحی نمی تواند باشد .
اصول رسانه باید شفاف بوده و به همان میزان که مدیران و مقامات را مورد خطاب و پرسش قرار می دهند نباید دچار خودشیفتگی ، مظلوم نمایی و قلب واقعیات شوند .
رسانه بر اساس کارکرد علمی خود باید محیطی برای تضارب آرا و گفت و گو فراهم کند .
اما انتظار می رود که مدیران آموزش و پرورش در هر سطح و مرتبه ای برخورد حر فه ای با رسانه ها از هر سلیقه و جریانی داشته و پاسخ گو باشند .
پایان گزارش/
گروه اخبار/
پرتال اداره کل آموزش و پرورش استان کرمان نوشت :

به گزارش اداره اطلاع رسانی و روابط عمومی آموزش و پرورش استان کرمان، امید سلاجقه صبح شنبه ۵ بهمن ماه ۹۸ در گردهمایی دو روزه مدیر آموزش و پرورش شهرستان ها و مناطق استان کرمان در شهرستان جیرفت با اشاره به اینکه مدیران آموزش و پرورش باید به رسانهها احترام بگذارند و برخورد حرفهای با آنها داشته باشند، افزود: آموزش و پرورش به دلیل وجود افراد مختلف با ایده ها و تفکرات متفاوت مشکل تر از سایر دستگاه هاست، چون پاسخگویی به نیازهای آنان و راضی نگه داشتن این قشر کاری بس دشوار و مشکل است، لذا فراهم کردن زمینه مشارکت همه جانبه فرهنگیان در مدیریت آموزش و پرورش به منظور افزایش کارآیی نظام تعلیم و تربیت امری انکار ناپذیر است که جز به مدد اطلاع رسانی و همت و پشتیبانی مسئولان و کارگزاران روابط عمومی این دستگاه امکان پذیر نخواهد بود.
وی با اشاره به اینکه محور اصلی ارتباط با جامعه و مخاطبان باید روابط عمومی باشد، اظهارداشت: اگر سازمانی بدون توجه به این ستون اصلی در سازمان، بخواهد عمل کند در آینده به مشکل بر می خورد و مقبولیت و مشروعیت خود را از دست خواهد داد.
سلاجقه با بیان اینکه ایجاد تعادل و توازن بین مولفه های داخل و خارج یک مجموعه از وظایف روابط عمومی ها و سخنگوی دستگاه ها است، بیان داشت: دستگاه عظیم آموزش و پرورش برای اطلاع رسانی موثر و مفید باید به صورت مستقل و باز عمل کرده و امکان تبادل اطلاعات و جریان چند سویه اطلاعات در مجموعه و محیط بیرون از آن را فراهم کند.
رئیس اداره اطلاع رسانی و روابط عمومی آموزش و پرورش استان کرمان با بیان اینکه شبکه های اجتماعی برای روابط عمومی ها فرصت های بی نظیری را به وجود آورده اند، گفت: مدیریت فضای مجازی و اجتماعات مجازی از رویکردهای جدیدی است که در روابط عمومی ها به شدت پر رنگ شده است و یکی از وظایف روابط عمومی ها در کنار سایر وظایف شان شبکه سازی و مدیریت آنهاست.
امید سلاجقه تنویر افکار عمومی برای همراهی و همگرایی با تغییرات و اجرای سند تحول بنیادین آموزش و پرورش و مشارکت در آن را از مهم ترین وظایف روابط عمومی دستگاه بزرگ تعلیم و تربیت برشمرد و افزود: استفاده از ظرفیت دیگر دستگاه ها برای امر اطلاع رسانی در آموزش و پرورش لازم و ضروری است.
وی خاطرنشان کرد: شایستگی هر نظام آموزشی بستگی به میزان شایستگی دست اندرکاران آن نظام آموزشی دارد که چگونه می توانند از چالش ها و موانع موجود فرصت های بی نظیری برای توسعه و پیشرفت آموزش و پرورش به وجود آورند.
پایان پیام/
خراسان رضوی
تهران