
* برگزاری ضمن خدمت پولی
* راه اندازی مراکز آزمون جداگانه در مناطق و نواحی که معلم فقط در آن مراکز آزمون دهد .
* برون سپاری آموزش ضمن خدمت به موسسات خود ساخته به اسم موسسات غیر انتفاعی آموزش ضمن خدمت و کسب سود از این طریق برای مسئولان ذینفع.
* ایجاد بازار داغ برای افراد سودجو که اکثرا غیرفرهنگی بوده و درآمد بالایی که در قبال انجام این آزمون ها با دریافت پول از معلمان کسب می کنند و تبلیغاتی که در سطح وسیع در فضای مجازی انجام می دهند و هیچ نهاد و مسئولی پیگیر این بی اخلاقی نیست.
* محتواهای ناقص و بی سر و ته که بعضا حتی حوصله تایپ کردن هم وجود نداشته و کتاب و جزوه به همان شکل اسکن می شود و در سایت بارگذاری شده و به هیچ رفرنسی چه معتبر و چه غیر معتبر در محتواهای بارگزاری شده اشاره نمی شود و حقوق مولف رعایت نمی شود.
* برگزاری دوره های غیر مفید که به اسم دوره تخصصی ثبت می شود و هیچ کمکی به معلمان در جریان امر تربیت و آموزش در کلاس درس نمی کند.
* مورد خفت بار دیگری که متاسفانه تمامی ندارد و کسی گوشش به این همه بی رضایتی بدهکار نیست! ،عدم وجود زیر ساخت فنی مناسب در سامانه جامع مدیریت یادگیری و آموزش فرهنگیان (ltms.medu.ir) است که باعث هدر رفت وقت معلمان می شود.
این بار چندم است که مرکز آموزش نیروی انسانی آموزش و پرورش بدون در نظر گرفتن زیر ساختهای فنی، دوره هایی در این سایت برگزار می کند که معلمان نمی توانند وارد سایت شوند چه برسد که آزمون بدهند!

هر یک از موارد اشاره شده در بالا نیازمند تحلیل عمیق وجداگانه است؛
ولی سوال من در اینجا از مسولان امر این است که وقتی عاجز از گسترش پهنای باند سایت خود هستید !
وقتی توان برنامه ریزی برای جمع و تفریق تعداد افراد ثبت نام شده و ظرفت پذیرش سایت خود را ندارید چه اصراری برای برگزاری این دوره ها با این حجم ثبت نامی و زمان محدود آزمون دارید؟
واقعا یک دوره شش ساعته ،به این همه سردرگمی و هدر رفت وقت معلمان می ارزد ؟
حضرات برنامه ریز ،شما که توان برنامه ریزی های کلان و قدرت تغییر رویه های غلط را ندارید حداقل یک خواهش ساده داریم :
افزایش زمان آزمون تا همکاران به سهولت وارد سایت شده و بتوانند آزمون دهند!
البته بماندکه کل فلسفه آموزش ضمن خدمت با این سایت و این دوره ها و کیفیت برگزاری زیر سوال برده شده ،ولی کاش روزی فرا برسد که چنین آزمون هایی که فقط در آموزش و پرورش می توان یافت، آن هم در نهادی که خود مسئول آموزش است ! تمام شود ؛ و کلاس های حضوری آموزش ضمن خدمت که به بهانه عدم وجود منابع مالی تعطیل شده است بار دیگر رونق بگیرد ،چرا که برگزاری دوره های الکترونیکی هیچ سودی برای فراگیران نداشته است جز پر کردن تعداد ساعت دوره ضمن خدمت در برگه ارزشیابی.
ترس این می رود که با این وضع فردا کلاسهای درس را هم به بهانه ایجاد هزینه مالی تعطیل کنید و الکترونیکی برگزار کنید!
البته کاری که الان با خرید خدمات آموزشی به طریقی انجام می دهید و کلاس درس کاملا غیر حضوری تشکیل شده و آموزشی اتفاق نمی افتد!
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
همان گونه که پیش تر نیز آمد ( این جا ) ؛ دوشنبه 14 بهمن نشست خبری حجت الاسلام والمسلمین علی ذوعلم با خبرنگاران در محل این سازمان برگزار گردید .
در این نشست « صدای معلم » پرسش هایی را مطرح کرد .
آن چه در زیر می آید ، پرسش های صدای معلم و پاسخ « علی ذوعلم » رئیس سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی به این پرسش هاست .

زیرآب زنی؛ اقدامی ناشایست برای هتک حرمت افراد، تضعیف جایگاه اجتماعی دیگران و تلاش برای به زیر کشیدن افراد با توسل به روشی غیراخلاقی است.
زیرآب زنی؛ محصول جامعه ی ناسالمی است که افرادی با شخصیت ناسالم و از نظر اخلاقی، پرورش نیافته می سازد. زیرآب زنی را می توان در ۳ سطح خُرد، میانه و کلان مورد بررسی قرار داد.
در سطح کلان، جامعه شناسان را رسم بر این است که ساختارهای کلان در جامعه را مسئول به وجود آمدن چنین اخلاقیات سفیهانه و رذیلانه بدانند. چنانچه جامعه ای، راه های سالم و مشروع و اخلاقی را برای ارتقای افراد نگشوده باشد، در چنین جامعه ای، احتمال توسلِ افرادِ از نظر معنوی پرورش نیافته به راه های غیراخلاقی برای تاختن به دیگران و تخریب آنها بسیار محتمل است.
جامعه ی ناسالم غرق در بی اخلاقی است و این بی اخلاقی، خود را در همه ی ساختارهای جامعه و از جمله در بخش آموزش و دانشگاه که باید مددکار سالم سازی فرهنگ باشند نیز نمایان می کند و این مراکز، کارگزار تولید انسان هایی فاقد اخلاق انسانیِ سازنده می شوند. بدین ترتیب، انسان پرورش نیافته گرگ انسان می شود و دیگران را مورد تخریب قرار می دهد و زیرآب زنی یکی از این مصادیق تخریب انسانی در سطح جامعه است. شوربختانه در جوامع جهان سوم، معمولن از مدرن بودن تنها ظواهر و ژست آن اخذ می شود و باطن آن که از جمله همین اصول ارتباطاتی است، مورد توجه و اهتمام و رعایت قرار نمی گیرد، چندان که در این جوامع عقب مانده، ژست ها مدرن است، اما اخلاقیات و رفتار: ماقبلِ سنتی است.
ساختار اقتصادی معیوب نیز کارکرد و نقش مشابهی در تولید انسان فاقد فضیلت اخلاقی ایفا می کند. سفاهت اخلاقی برآمده از ساختارهای مختلف اجتماعیِ ناسالم می تواند سبب ظهور انسان هایی بشود که برای از میدان به در کردن رقبای خود به هر روش غیراخلاقی دست بزنند. عرصه ی کلان از آن دو سطح خُرد و میانه هرگز جدا نیست و در سطح خُرد، ویژگی های شخصیتی و فردی مورد توجه قرار می گیرند. هرچند که فرد در این سطح از منظر جامعه شناسی، محصول روابط اجتماعی است، اما همزمان پای روانشناسی نیز به این سطح باز می شود. در هر صورت در این سطح بایسته است به این موضوع پرداخته شود که چه مراحلی طی می شود تا فرد دچار عقده های شخصیتی بشود و کدام دوران زندگی سبب ایجاد عدم عزت نفس راستین و حس عدم خودارزشمندی حقیقی و عدم امنیت روانی کافی در فرد شده که با شنیدن نقد، ناگهان همه ی وجود او به هم می ریزد و افترا و پرخاش و نفی و تهاجمی تخریبی و عیب گویی و تخطئه و زیرآب زنی را اتخاذ می کند؟
روانشناسی نیز در این سطح کمک می کند تا رابطه ی میان نقد ناپذیری و خودمطلق انگاری و خوب دانستن مطلق خود و خوب ندانستن منتقد خود را در چنین فردی مورد تجزیه و بررسی قرار دهد.
در سطح میانه نیز به ویژه خانواده، مدرسه و دانشگاه و رسانه ها نقش مهمی ایفا می کنند.
خانواده ایستگاه نخست در فرآیند جامعه پذیری است. اگر در این مرحله، خانواده به شکل گیری شخصیتی سالم در فرد کمک نکند و وجود اعضای خود را در کودکی پر از عقده کند، آنها در بزرگسالی وجودی متوهم و مخرب پیدا می کنند و همه ی دیگرانِ رقیب را با هر روش غیراخلاقی ممکن از میدان به در می کنند و تلاش خود را صرف نفی و اثبات خوب نبودنِ دیگران می کنند.
زیرآب زنی یکی از این روش هاست که آنها برای اثباتِ توهمِ «خود_خوب پنداری مطلق» در زندگی خود به کار می گیرند.
مدرسه نیز می تواند در کار پروراندن انسان نقشی سالم یا مخرب ایفا نماید. معلمان و مدرسان دارای شخصیت بی عقده و سالم و اخلاق مند قادرند در فرآیند تولید شخصیت های سالم و با فضیلت و فرهیخته و خویشتن دار در جامعه کارگزارانی مؤثر باشند. اما اگر معلمان خود از فضیلت های اخلاقی بهره ی کافی نداشته باشند، آنگاه آنها خود انسان هابی شبیه به خودِ ناسالم اشان را در جامعه بازتولید می کنند که همچون خود آنها از فضیلت های اخلاقی راستین تهی اند و این تهی بودن به ویژه هنگامه ی واکنش آنها به نقد، خود را عیان می سازد.

این کارکرد برای رسانه ها نیز معتبر است. اگر رسانه ها که در دنیای امروز نقشی بسیار مهم در شکل گیری شخصیت ایفا می کنند، به جای مبانی اخلاق و فضیلت انسانی، رذیلت و سفاهت اخلاقی را به جان مردم تزریق کنند، و مثلن در برنامه های طنز خود، غیبت کردن، دروغ گفتن برای رسیدن به منافع، تهمت زدن و پرخاش و تهاجم تخریبی و زیرآب زنی را برای رسیدن به هدف امری عادی جلوه دهند و چنین نشان بدهند که برای به زیر کشیدنِ دیگری می توان به هر راهی متوسل گردید، آنگاه این نهاد اجتماعی، کارگزار ترویج بی اخلاقی ها در جامعه خواهد شد.
البته این سازوکارها همیشه آگاهانه صورت نمی پذیرد و خیلی وقت ها فرد توانایی شناسایی پیامدها و تأثیرات رفتار خود بر محیط پیرامون اش را ندارد و به طور غیرعمد، خود قربانی پرورش نیافتگیِ خود می شود.
در جوامع توسعه یافته ی مدرن، احترام به دیگری و رعایت دیگران و دیگران را در نظر گرفتن و رعایت کردن و حقوق شخصی و فردی آنها را مراعات نمودن و به ساحت وجودی آنها تهاجم و توهین نکردن از اصلی ترین اصول زندگی اجتماعی است.
شوربختانه در جوامع جهان سوم، معمولن از مدرن بودن تنها ظواهر و ژست آن اخذ می شود و باطن آن که از جمله همین اصول ارتباطاتی است، مورد توجه و اهتمام و رعایت قرار نمی گیرد، چندان که در این جوامع عقب مانده، ژست ها مدرن است، اما اخلاقیات و رفتار: ماقبلِ سنتی است.
کانال اندیشه انتقادی
چند مدتی است بحث حقوق دانشجویان دانشگاه فرهنگیان بر سر زبانها افتاده است و هر کسی نسبت به آن موضعی میگیرد و اعلامنظر میکند.
موضوعی که در مدت اخیر با انعکاس در برخی رسانهها بیشتر شنیده میشود.
حقیقت این است دانشجویان دانشگاه فرهنگیان صرفا در پی اصلاح یک قانون نیازمند اصلاح نیستند! با کمی ریز بینی و با اندکی تغییر زاویه نگرش نسبت به این موضوع میتوان به درک بهتری نسبت به این اقدام دانشجو معلمان رسید.
تعلیم و تربیت همواره مورد تاکید مسئولین ادوار مختلف بوده و همگی با تاکید بر در اولویت بودن آموزش و پرورش به اهمیت آن صحه گذاشتند اما آیا واقعا شعارها و آنچه در عمل اتفاق افتاده با هم همگرایی و همسو است؟
یکی از مهمترین بخش های دستگاه آموزش و پرورش کشور دانشگاه فرهنگیان است که با توجه به سیاستگذاری و اسناد بالادستی به ویژه سند تحول بنیادین دارای نقش ویژه و عملیاتی است،دانشگاهی که میتواند در صورت تجدید نظر در نوع نگاه برخی به آن مبدا تحولات تعلیم و تربیت کشور باشد و در راستای اجرای سند تحول بنیادین حرکت کند اما این دانشگاه و دانشجویانش درگیر حرفها و حدیث های فراوانی است، یکی از این موارد مباحث مالی و حقوقی دانشجویان دانشگاه است از صدور حکم حداقل حقوق تا کسر ۴۵ درصد ثابت!
اینها بخشی از دغدغههای مالی و حقوقی دانشجویان است،حداقل حقوقی که با پیگیری ها و اما و اگر های فراوان به نتیجه رسید اما غافل از آن که وجود قانون نانوشته کسر ۴۵ درصد ثابت تاثیر آن را تقریبا هیچ میکند!
مسئولین با استناد به قوانین متعهدین خدمت کسر از حقوق دانشجویان را قانونی میدانند به همین منظور متن ماده مورد اشاره مسئولین در پی خواهد آمد...
تبصره (6) قانون متعهدین خدمت در آموزش و پرورش:
«پرداخت حقوق کارآموزی و حقوق به دانشآموزان و دانشجویان مذکور مانع از استفاده آنان از امکانات رفاهی عمومی از قبیل خوابگاه و وام صندوق رفاه و غیره که دانشسراها و مراکز تربیتمعلم و آموزشکدههای فنی و دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی و حوزههای علمیه معمولاً در اختیار آنان قرار میدهند نخواهد بود، اما هزینههای شبانهروزی و هزینه خوابگاه از وجوه پرداختی کسر خواهد شد».
قضاوت با شما!
اگر در متن فوق عبارت درصد ثابت ۴۵ درصد را یافتید به نمایندگی از تمام دانشجومعلمان (به عنوان عضو کوچکی از دانشجویان شاغل در این دانشگاه) اعلام می دارد از پیگیری این مورد منصرف خواهیم شد!

بر فرض بودن چنین قانونی مجددا بیان میگردد آیا قانون چند دهه اخیر نیازمند اصلاح و به روزآوری نیست؟
برخی مسئولین اما در پاسخ به مطالبهگری های دانشجو معلمان ورود دانشجویان به اینگونه موارد را آغاز زودهنگام فعالیت صنفی خوانده بودند در پاسخ به این عزیزان میگوییم که اتفاقا این موضوع بایستی مایه خرسندی شما به عنوان مسئولین در راس این دانشگاه باشد،زیرا که نشان میدهد نسلی در این دانشگاه راهبری در حال تربیت است که نه تنها بی تفاوت نیست بلکه اصلاح را از خود و از درون آغاز کرده است و خواستار احقاق حقوق خود است و این یعنی خروج از جوزدگی شعارها و اقدام و عمل.
در ضمن آنکه دانشجویان با این مطالبهگری حقا از همین ابتدا دارند تعلیم میدهند، درسی را که عنوان آن مطالبهگری است و متن آن پیگیری در چارچوب فعالیت مدنی و قانونی و نظاممند.
این کنش دانشجو معلمان درسی عملی است برای نسل بعد چرا که اگر دانشجویان و معلمان کنونی نتوانند حقوق خود را مطالبهکنند و خواستار عدالت و رفع فرقهای موجود باشند چگونه میتوانند الگوی آینده سازان فردای این مملکت قرار بگیرند در حالی که از پیگیری حقوق خود عاجز بودهاند؟
چگونه میتوانند نسلی مطالبهگر، در چارچوب قانون تربیت کنند در حالی که نسبت به حقوق خود بی تفاوت بودهاند؟
این همان موضوعی است که با نگاه به بطن حرکت دانشجو معلمان در پیگیری و مطالبهگری میتوان دریافت.
به نظر نگارنده ورود دانشجو معلمان به فعالیت های صنفی نشانه درخشش ستاره بلوغ فکری دانشجویان این دانشگاه است (هر چند باید مراقب بود شان و جایگاه و دیگر ابعاد اصلی و ذاتی معلم از فعالیت های صنفی خدشهدار نشود و این مهم مدنظر همگی دوستان دانشجو هست)
در شرایطی که برخی اقدام برای حل مشکلات دانشجویان را حرکات پوپولیستی و در آستانه انتخابات مینامند بیان می دارد متاسفانه امروز برچسب پوپولیسم بر روی پوپولیست های واقعی نیست بلکه پوپولیسم ابزار دست کسانی است که کرختی و بی عملی خود را با زدن این برچسب به دیگران توجیه میکنند و سعی میکنند تلاش نکردن خود را بدین واسطه بپوشانند.
در این راستا با وجود نقد و انتقاد های مختلف از ریاست محترم فراکسیون فرهنگیان مجلس که با رایزنی های گسترده سعی در پوشش و حل مسائل و مشکلات دانشجومعلمان شاغل در دانشگاه فرهنگیان را دارند کمال امتنان را داریم هر چند باید منتظر بود در آینده چه رخ خواهد داد.
در تفکر ما دانشجویان این دانشگاه مسئولین نه در رو به روی ما، بلکه کنار ما برای رفع مسائل و مشکلات هستند پس بهتر است بیش از پیش ما را یاری کنند و با اعلامنظر های همسو و دلگرم کننده و اقدام عینی حامی عملی تغییرات مثبت در دانشگاه فرهنگیان باشند.
پ ن: با وجود قول رئیس فراکسیون فرهنگیان مجلس و مصاحبه اخیر آقای معاون وزیر که پرداخت عیدی به دانشجو معلمان مانعی ندارد و پرداخت میشود اما بخشنامه امروز جناب معاون صریحا مبنی بر عدم تعلق گرفتن عیدی به دانشجویان این دانشگاه بود!
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/

پرتال اداره کل آموزش و پرورش آذربایجان شرقی نوشت : ( این جا )
" به دنبال انتشار تصاویر و خبر ضرب و شتم دانش آموز یکی از مدارس تبریز و واکنش و برخورد سریع با خاطی، والدین وی با حضور در دفتر کار مدیر کل از برخورد مناسب با موضوع قدردانی کردند.
به گزارش اداره اطلاع رسانی و روابط عمومی اداره کل آموزش و پرورش استان آذربایجان شرقی، به دنبال انتشار تصاویر و خبر ضرب و شتم دانش آموز یکی از مدارس تبریز و واکنش و برخورد سریع با خاطی، به دستور با قید فوریت مدیر کل آموزش و پرورش استان، والدین وی با حضور در دفتر کار مدیر کل، از برخورد مناسب با موضوع قدردانی کردند.

مدیر کل آموزش و پرورش استان در این خصوص گفت: این اداره کل، نسبت به این گونه تخلفات و رفتارها حساسیت ویژه ای دارد و موضوع ضرب و شتم یا هر گونه تنبیه بدنی به هر دلیل و به انحاء مختلف تخلف بوده و این بحث بارها در جلسات مختلف تاکید و طی بخشنامههای مکرر به مراکز آموزشی و پرورشی استان ابلاغ شده است و به هیچ وجه این قبیل مسائل قابل قبول نیست.
گفتنی است که پس از بررسی و تایید موضوع، به دستور مدیر کل آموزش و پرورش استان، معاون خاطی مدرسه غیر دولتی از نیروهای آزاد شاغل در مجموعه، از هرگونه فعالیت در مراکز آموزشی منع و پرونده مدرسه مزبور برای بررسی صلاحیت فعالیت مدارس به هیئت نظارت ارجاع داده شد. "
« صدای معلم » 26 فروردین 1398 در خبری نوشت : ( این جا )
" یکشنبه 18 فروردین ماه سال جاری معلم ورزش مدرسه شهد همت روستای بیگ بلاغی از توابع هشترود آذربایجان شرقی توسط اولیای یک دانش آموز به شدت مورد ضرب و شتم قرار می گیرد .
یکی از معلمان این مدرسه به « صدای معلم » می گوید :
در جریان مسابقه فوتبال در مدرسه ، معلم ورزش که داور بازی بوده است یکی از از دانش آموزان را به خاطر خطا در مسابقه اخراج می کند .
بعد از اخراج از مسابقه ، دانش آموز سر معلم داد و فریاد می کشد سپس از مدیر اجازه گرفته به خانه می رود و به همراه اولیا به مدرسه بر می گردد .
بین معلم و خانواده ایشان درگیری رخ داده و عموی دانش آموز با لگد زدن به دست معلم باعث شکستن دست معلم می شود.

این خبر تاکنون انعکاسی در رسانه های متعدد این استان نداشته است .
مسئولان اداره متبوع و اداره کل آموزش و پرورش آذربایجان شرقی تاکنون به این واقعه واکنشی نشان نداده اند .
« صدای معلم » آمادگی خود را برای انتشار پاسخ مسئولان اعلام می کند . "
نخستین پرسش این رسانه آن است که مدیر کل آموزش و پرورش آذربایجان شرقی در برابر این توهین و ضرب و شتم این معلم روستایی کار خاصی پس از انتشار خبر صدای معلم انجام داد ؟
خشونت در همه ابعاد و از سوی هر فرد ، گروه و یا مقامی آن امری غیرمنطقی و غیرقابل قبول است .
اما آیا مسئولان دلسوز و زحمتکش وزارت آموزش و پرورش فقط در برابر یک رکن تعلیم و تربیت " حساسیت ویژه " دارند ؟
آیا معلمان حق ندارند این پرسش را مطرح کنند که چرا در این موارد عدالت و انصاف رعایت نمی شود ؟
چه فرد و یا مقامی باید حافظ حقوق شهروندی معلمان و امنیت شغلی و فرهنگی آنان باشد ؟
پایان گزارش/
گروه گزارش/
همان که که در گزارش های پیشین « صدای معلم » و در مورد طرح رتبه بندی معلمان منتشر شد ؛ آن چه که اکنون تحت عنوان « شیوه ی نامه اجرای طرح رتبه بندی معلمان » در آموزش و پرورش انجام می شود با آن چه که کارشناسان و صاحب نظران بر روی آن کار علمی و کارشناسی انجام داده بودند تفاوت های ماهوی و حتی شکلی فراوانی دارد .
آن گونه که « منیره رضایی » عضو هیات علمی پژوهشگاه مطالعات آموزش و پرورش و عضو گروه پژوهشی اقتصاد و نیروی انسانی پژوهشگاه مطالعات در گفت و گو با صدای معلم شرح می دهد برای " طرح رتبه بندی معلمان " کارگروه های مشخصی تشکیل شده و حدود 2 سال کار و بیش از 50 جلسه کاری بر روی آن صورت گرفته بود .
« رضایی » در این گفت و گو به شرح ماهیت طرح می پردازد و تاکید می کند طرح فعلی مورد تایید ایشان نبوده است و نمی تواند صلاحیت های حرفه ای معلمان را مورد سنجش و ارزیابی قرار دهد .
بخش پایانی این گفت و گو منتشر می شود .

صدای معلم:
در طرح رتبه بندی معلمان مدیر مدرسه یا معاون مدرسه را هم جزء رتبه بندی آورده اند یا حتی گفته می شود که نیروهای اداری گفته اند که این طرح باید شامل حال ما هم بشود .حتی بازنشستگان هم می گویند که ما را هم در این رتبه بندی دخیل کنید .
پرسش از شما این است آیا ما حتی در مدرسه بیاییم مدیر یا معاون را که جزء نیروهای اداری در آموزش به حساب می آیند در طرح رتبه بندی معلمان دخالت بدهیم با توجه به صحبت هایی که شما قبلا فرمودید و قسمت اعظم طرحی که شما روی آن کار کرده بودید منبعث از رتبه بندی در سیستم اموزش عالی بود ؛ به نظر شما این تا چه حد می تواند علمی باشد؟
رضایی:
در طرحی که ما کار کردیم داشتن تدریس حداقل یک روز الزامی بود. کارمند پرسنلی اداری یا حوزه ستادی هم اگر تدریس داشتند شامل حال آنها می شد. ولی نمی دانم چند روز یا چند ساعت بود ولی حتما باید ابلاغ تدریس را می داشتند ، در آن صورت شامل حال آنها می شد. به این صورت نمی شود ! طرف باید از ابتدا تکلیف خودش را روشن بکند. یا من می خواهم بروم در آن چهارچوب کلاس با دانش آموزان سر و کار داشته باشم و با همکارانم تبادل فکری داشته باشم یا این که می خواهم مدیر باشم و از مزایای مدیریت استفاده کنم.
صدای معلم:
شما فرمودید که طرح اعظم این طرح را از سیستم آموزش عالی گرفتید . آیا در دانشگاه وقتی می خواهند استاد دانشگاه یا اعضای هیات علمی را رتبه بندی کنند ، آیا عوامل اداری دانشگاه یا معاون دانشگاه یا رئیس دانشگاه یا کادر اداری و... را هم که بروید شش ساعت یا دوازده ساعت درس بدهید ما به شما رتبه دانشیاری یا استاد یاری و... می دهیم؟
رضایی:
نه شامل حال آنها نمی شود !
طرح دیگری برای آنها اجرا کردند . طرحی اداری برای کارمندان اداری اجرا کردند. البته آن بعد از افزایش حقوق اعضای هیات علمی بود. در اینجا چون مدیر و معاون، آموزشی حساب می شوند منوط به داشتن تدریس است. نمی دانم چند ساعت ولی شرط آن رفتن به کلاس است.
صدای معلم:
شما فکر می کنید این تجربه داخلی چقدر با استانداردهای جهانی و آموزش تطبیقی تطابق دارد؟
رضایی:
البته در آن جمع چون یک سری از آنها افراد اداری بودند خیلی تلاش می کردند که حتی حوزه ستادی هم شامل حالش بشود.
صدای معلم:
منظور شما این است که در آن کارگروه ها که شما کار می کردید وزنه اداری بیشتر از وزنه نیروهای آموزشی بود؟
رضایی:
بله ! زیاد بودند !
صدای معلم:
یعنی غلبه داشت بر بدنه آموزشی؟
رضایی:
بله. چون آنها اداری هستند و از جاهای مختلف می آمدند . من مخالف این کار بودم ولی رای گیری می شد. من مخالف بودم کسی که در اداره کار می کند حتی به قیمت یک روز تدریس اش بخواهد از این طرح استفاده کند.
من معتقدم کسی که تمام وقتش را به تدریس اختصاص می دهد باید این طرح شامل حالش شود. حتی مدیر یا معاون الزام داشت که شش ساعت سر کلاس درس برود. این هم توجیه نمی کند که بخواهد از این طرح استفاده کند. چون بحث ما رتبه بندی معلمان است. معلم هم کسی است که تمام بیست و چهار ساعتش سر کلاس است. چون از مزایای دیگر آن بهره مند می شود . اگر می خواهد بهره مند بشود از کارش و مزایای آن صرف نظر کند وسر کلاس برود تا بهره مند بشود. البته این نظر من است.
بالاخره ترکیبی که در جلسات است من نظر خودم را می دهم و بقیه هم نظرات خود را دارند و رای دارند.
صدای معلم:
یعنی بر اساس نظری که شما داشتید در رتبه بندی معلمان بر اساس صلاحیت ها ، سهیم کردن نیروهای اداری و نیروهای آموزشی مبنای علمی ندارد ؟
رضایی:
خیر. چون ویژگی هایی که ما در آنجا می گوییم برای معلم می گوییم. مشخصات و درخواست هایی که ما مطرح می کنیم خاص نیروی آموزشی است. شرح وظایف مدیر یا معاون با شرح وظایف معلم متفاوت است و این هم با شرح وظایف نیروی اداری متفاوت است. بنابراین آن صلاحیت ها و ویژگی ها را که بیان می کنیم مخصوص معلم است بنابراین فقط باید شامل حال معلم بشود.
صدای معلم:
یعنی این برمی گردد به این که هنوز یک نگاه جامع حرفه ای نسبت به پیشه معلمی وجود ندارد. می توانیم این گونه نتیجه گیری کنیم که نگاه اداری یا نگاه کارمندی بر حرفه ی معلمی حاکم است و این خلط هایی که به وجود می آید و قاطی شدن ها به خاطر همان نگاه نادرستی است که نسبت به معلمی وجود دارد در سیستم برنامه ریزی و تصمیم گیری؟

رضایی:
دقیقا !
شما اشاره ای کردید مثلا طرف معلم است بعد می آید مدیر می شود در حالی که نباید به این صورت باشد !
البته این مستلزم بررسی دقیق تری است .
ولی باید طرف از ابتدا تکلیف خودش را روشن کند ، من می خواهم معاون بشوم یا معلم بشوم یا مدیر بشوم کسی که می خواهد معلم بشود دیگر باید معلم بشود برای این که خوب و بد و سود و زیانش در قالب معلمی باشد ؛ در آن موقع می تواند به عنوان یک حرفه تلقی بشود که من معلمم من مدیر مدرسه نیستم.
صدای معلم:
شما فعلا چشم انداز روشنی را نسبت به افق تاسیس یا در پیدایی معلم حرفه ای در نظام آموزشی ایران با این وضعیت نمی بینید؟

رضایی:
خیر. وقتی همه ما باور کنیم حتی در مرحله گزینش هم من باید با این منظور، نگاه کنم که داوطلب معلمی انتخاب کنم یعنی شامل مجموعه ای توان مندی ها باشد ؛ منظور من هم گزینش حراستی نیست . حتی در مرحله کنکور هم بگوییم کسانی که می خواهند به شغل معلمی بیایند باید در آنجا یک سری ویژگی هایی را مطرح کنیم مثلا اینها را در مصاحبه لحاظ کنیم . از آن جا تا آموزش دادن و تخصیص دادن ردیف ها و...همه باید نگرش شان روی معلم حرفه ای باشد ، در آن صورت تحقق پیدا می کند والا اگر شما بخواهید با نگاه اداری نگاه بکنید طبیعتا وقتی منافعی در کار باشد خودتان را با آنها قاطی می کنید !
آنجا که معلم زحمت می کشد و در چهارچوب کلاس با چهل دانش آموز سر و کار دارد طرف نمی خواهد خود را با این مسائل قاطی کند زحمت بکشد ولی وقتی که یک منافعی برایشان مترتب می شود خودش را قاطی می کند !
خیر!
به این صورت نمی شود ! طرف باید از ابتدا تکلیف خودش را روشن بکند. یا من می خواهم بروم در آن چهارچوب کلاس با دانش آموزان سر و کار داشته باشم و با همکارانم تبادل فکری داشته باشم یا این که می خواهم مدیر باشم و از مزایای مدیریت استفاده کنم.
نمی شود شتر پلنگ شد هم مدیر باشد و از مزایا آن استفاده بکند هم معلم باشد و در این طرح خودش را قاطی بکند !
صدای معلم:
البته خانم رضایی این صحبت هایی که اخیرا آقای اللهیارترکمن اشاره کرده بودند که یک مقدار باید مرزبندی ها و تفکیک ها باید شفاف بشود. مثلا این که در سیستم اداری آموزش و پرورش دبیر شاغل در پست مدیر کلی داشته باشیم و این باید تکلیفش روشن شود ؛ یکی از نکات مثبت که در مقام حرف بیان کردند این بود و این که چقدر در عمل پیاده بشود خودش جای بحث دارد.
شما چقدر به شیوه نامه جدید اشراف دارید ؟
آیا اشرافی دارید تا در این زمینه مطالبی را بیان کنید یا نکاتی را بیان بکنید. حرف هایی که شما زدید درست است ولی به نظر می رسد این عملکردی که آن حرف هایی که اقای اللهیار یا پایه گزاران یا مجریان اصلی رتبه بندی گفتند در مورد نیروهای اداری ؛ خیلی جامه عمل نپوشیده است. یعنی اگر قرار باشد در نیروهای اداری به قول شما تکلیف شان مشخص شود این حتی باید شامل نیروهای مثل مدیر مدرسه یا معاون مدرسه و سایر نیروهایی که خارج از حوزه کلاس تعریف می شوند شامل حال آنها هم بشود؟ ولی آن دیدگاهی که در بدنه اداری آموزش و پرورش وجود دارد این است که مدرسه را با کل اجزای آن و عوامل آموزشی در نظر می گیرند.
رضایی:
در ادبیات هم همین را می گوید. در ادبیات کارکنان آموزشی یعنی در ادبیات انگلیسی هم مدیر و معاون را به عنوان کارکنان آموزشی تلقی می کند غیر از معلم. مثلا وقتی به مدیر می گوییم رهبر آموزشی یعنی می تواند طرف مشورت معلم قرار بگیرد. می تواند راهنمای معلم باشد و این منوط به این است که او با کلاس آشنا باشد و شاید به سبب همین بود که بحث آن شش ساعت مطرح شد که مدیر سر کلاس برود و از نزدیک با بچه ها ارتباط داشته باشد. کلاس را درک کند.
صدای معلم:
درست است. در ماهیت آموزش و فرایند آموزش اینها درست هستند ولی با این حال در تعریف صلاحیت های معلمی ما نمی توانیم اینها را با همدیگر مخلوط کنیم. درست است؟
رضایی:
بله. باید وزن بدهیم. باید آن ملاک ها و شاخص هایی را که قرار است مبنای امتیاز باشد به اینها وزن داده شود. فرضا معلمی که بیست و چهار ساعت تدریس می کند تا آن مدیر یا معاونی که قرار است شش ساعت تدریس کند ؛ اینها باید وزن بگیرند. مثلا من الآن در هیات پژوهشی هستم ، من تدریس موظف ندارم. برای من چهار ساعت تدریس در نظر گرفته اند. اگراین تدریس را بگیرم امتیازش را می گیرم اگر نداشته باشم امتیازش را نمی گیرم ولی در ابلاغ آمده که من می توانم چهار ساعت تدریس داشته باشم به عنوان یک هیات علمی پژوهشی. به مدیر و معاون هم باید یک چنینی وزن هایی باید داده بشود که کلاس می رود یا نمی رود. من مخالف این کار بودم ولی رای گیری می شد. من مخالف بودم کسی که در اداره کار می کند حتی به قیمت یک روز تدریس اش بخواهد از این طرح استفاده کند.
صدای معلم:
در واقع ، الان در حال حاضر این وزن ها دیده نشده است؟
رضایی:
این وزن ها دیده نشده است. خیلی کار دارد. به قول شما تا آن چشم اندازی که معلم به عنوان یک فرد حرفه ای دیده شود مسیری طولانی در پیش داریم .
تاکید می کنم اگر این رتبه بندی درست انجام شود یک اعتباری برای معلم می آورد که برای کسی که در رتبه پایین تر است تلاشش را بکند که به رتبه بالاتر ارتقا پیدا کند. این می توانست یک مبنای تلاش علمی باشد. ولی تا آن مرحله ما خیلی فاصله داریم. تا وقتی معلم را به عنوان یک معلم به رسمیت نشناسیم نمی توانیم بگوییم که در این زمینه درست قدم برداشتیم .
پیاده سازی و ویرایش : زهرا قاسم پور دیزجی