
"ما هم اشتباه کرديم آمديم معلم شديم و با شما کلهپوکها سر و کله میزنيم، اگر رفته بوديم به بازار، حالا وضعمان بهتر از اينها بود..."
این جمله مشهور را یکی دو دهه پیش برخی معلمان در کلاسهای درس عنوان میکردند.... بار منفی این جملات به راحتی میتواند انگیزه دانشآموزان را نسبت به درس و مشق مخدوش نماید. این یعنی رضایت شغلی معلمان با افت و خیز تحصیلی رابطه مستقیم و معناداری دارد.
افت و خیز تحصیلی کاهش (افزایش) نسبی فعالیت درسی و مطالعه یک دانشآموز در یک دوره نسبی در مقایسه با دوره نسبی قبل از آن میباشد.
صاحب نظران شش دسته مهم را در افت و خیر تحصیلی دانشآموزان تقسیمبندی نمودهاند:
نظام آموزشی:
چشمانداز واقعبینانه و دورنمای منطبق بر امکانات و نیازهای زمانی و مکانی،
مدارس طبقاتی و تبعیض آموزشی،
ضوابط و مقررات آموزشی، مدیریت و رهبری آموزشی، فرهنگ سازمانی، هدایت تحصیلی و...
عوامل فردی:
عوامل فیزیولوژیکی و جسمی مانند ضعف بینایی و شنوایی و غیره،
عوامل ذهنی و روانی مانند سلامت روان، هوش و حافظه، اضطراب در امتحانات، افسردگی، فقدان هدف واقعی و عینی روشن از تحصیل، فقدان اعتماد به نفس کافی، ضعف اراده در تصمیمگیریها و اجرای تصمیمات، انگیزه تحصیلی دانشآموز، اختلالهای عاطفی، توجه و تمرکز حواس، روشهای مطالعه و...
عوامل خانوادگی:
شرایط اقتصادی، اجتماعی و عاطفی خانواده، نظام آموزشی حاکم بر جامعه در خصوص افراد تحصیل کرده، مقایسه فرزندان با همقطاران به جای قیاس با خود و تحقیر و سرزنش آنها، تبلیغات رسانههای گروهی و شبکههای اجتماعی در ارائه الگوهای موفق تحصیلی، اشتغال و بیکاری تحصیل کردگان، خانوادههای آسیبپذیر، طلاقهای فزاینده واقعی و عاطفی، حاشیهنشینی و آسیبهای اجتماعی، کودکان کار، و...
عامل معلم:
رضایت شغلی معلمان، توانمندسازی صلاحیت حرفهای، متناسب بودن رشته تحصیلی با ماده تدریس، دبیران متخصص در سطح استان و منطقه، تعهدات سازمانی معلمان، آیین کلاسداری، آشنایی با روشهای نوین تدریس، تفکر و سواد رسانهای، تسلط بر آموزش الکترونیکی و....

برنامهریزی درسی:
تناسب محتوای آموزشی با نیازهای بازار کار، تناسب نیازهای جامعه با برنامههای آموزشی، تناسب زمان آموزش با حجم و محتوای آموزشی کتب درسی، تخصیص زمان و مکان مناسب برای تمرین و تکلیف دانشآموزان، برخورد نامناسب اولیای مدرسه با دانشآموز، عدم توجه به تفاوتهای فردی، دوستان ناباب، مهارتهای صحیح مطالعه، ارتباط نازل اولیا و مربیان، و...
فضای تجهیزاتی:
امکانات اجرایی برنامه درسی، برنامهریزی درسی، ثبات در برنامه و تغییرات شتابزده در مدرسه، دسترسی به کتب کمک آموزشی، مجهز بودن به تکنولوژیهای روزآمد آموزشی و امکانات کلاسهای هوشمند، فضای استاندارد، تراکم دانشآموزی، مدرسههراسی و ترس از معلم، و...
سخن آخر:

برای داشتن مدرسهای پویا و سرزنده باید چند اتفاق همزمان رخ دهد تا افت آموزشی به خیز بدل گردد:
▫️* نگاه مصرفگرایانه حکومت به آموزش و پرورش پایان پذیرد.
▫️* شرکای آموزش و پرورش (اولیا، دانشآموزان و معلمان) در تصمیمسازیها و تصمیمگیریها مشارکت فعالانه داشته باشند و از غلظت سانترالیسم مرکزگرا کاسته شود.
▫️* شیوههای سنتی معلم محوری و مونولوگ به تدریس مشارکتی و دیالوگ محور تغییر یابد.
▫️* رضایت شغلی معلم از حیث منزلت و معیشت تأمین گشته و « سازمان نظام معلمی » بر عملکردشان نظارت نماید.
▫️* محتوای کهنه و غیرکاربردی کتب درسی با لحاظ آموزههای دینی و انگارههای ملی به روز رسانی شود.
▫️* مدارس طبقاتی و تبعیضآمیز برچیده شده و به حقوق شهروندی و تفاوتهای فردی دانشآموزان توجه شود.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

والدین به مثابه معلمان نخستین، نقش حیاتی در تعلیم و تربیت فرزندانشان دارند و این نقش مهم را هنگامی که فرزندان را به منظور دستیابی به علم و آگاهی، راهی مدرسه مینمایند، ادامه میدهند (استین هاور و همکاران، 1984). آنچه امروزه مسلم است آن است که تعلیم و تربیت در نهاد مدرسه جز با مشارکت والدین امکان پذیر نمیباشد (ایمانی، 1382)؛ چرا که بر خلاف گذشته که مدارس به مثابه مؤسساتی به حساب میآمدند که نقش والدین، صرفا فرستادن کودکان به مدرسه و حمایت از مدارس برای نظم دادن به فرزندانشان بود، مشارکت والدین در امر تحصیل فرزندانشان و همکاری با معلمان دگرگون گشته و به یکی از مباحث مهم و اساسی تعلیم و تربیت بدل گردیده است(Coleman & McNeese, 2009).
بر مبنای چنین رویکردی، این باور شکل گرفته است که والدین، دانشآموز و معلم – به مثابه سه رکن تعلیم و تربیت- در انجام وظایف آموزشی و تربیتی مکمل یکدیگرند (Englund et al.,2004)؛ خانه مدرسهی اول کودک و مدرسه، خانه دوم اوست و اگر این دو نهاد روشها و برنامههای هماهنگی نداشته و در روند تعلیم و تربیت یا یکدیگر مشارکت نداشته باشند، در روند رشد کودک و کسب مهارتهای آموزشی و تربیتی وی، اختلال بهوجود میآید. بر این مبنا، والدین و معلمان به عنوان یک «بال» با همافزایی و مشارکت، تلاش مینمایند بین روشها و منشهای خانه و مدرسه، همسویی و تشابه بوجود آید و یکی از این دو کانون، کار دیگری را خنثی نکند.
این مشارکت امروزه، بنیادی قلمداد میگردد بدان سبب که دانشآموزان که سابق بر این نیمی از وقت روزانه خود را در خانه و با هدایت والدین خود میگذارنند (ادیب و اربط، 1396: 69)، اکنون در شرایط کنونی شیوع بیماری کرونا که به جهت پیشگیری از ابتلای کودکان و نوجوانان به این بیماری مهلک شاهد رواج سبک آموزش مجازی و عدم حضور فیزیکی دانش آموزان در فضای آموزشی و بهرهمندی از آموزش معلمان در بستر فضای خانه و خانواده در بسیاری از کشورهای جهان از جمله ایران میباشیم، ضرورت مشارکت و همکاری میان «والدین و معلمان» یا به تعبیری «خانه و مدرسه» در امر تعلیم و تربیت، بیش از پیش احساس میگردد؛ چرا که در شرایط کرونایی دانشآموزان ارتباط حضوری محدودتری با معلمان خود داشته و در چنین شرایطی که دانشآموزان ساعات بیشتری را در خانه میگذرانند و بيشتر با والدین در ارتباط هستند، میطلبد که والدین ارتباط بیشتر و مؤثرتری با معلمان داشته و از توصیهها و ظرایف آموزشی و تربیتی آنان بهرهمند گردند؛ مضافاً آنکه با وجود تلاش شبانه روزی معلمان، نگرانی از افت تحصیلی دانشآموزان در چنین شرایطی اجتناب ناپذیر و نیازمند توجه بیشتر والدین به فرزندانشان در حین آموزش است.
بر این مبنا، در کنار رسالت و مأموریتهایی که نظام آموزشی و متولیان آن برعهده دارند تا چالشهای پیش آمده در فرایند یادگیری در دوران کرونا را حلوفصل نمایند، والدین نیز نقش به سزایی در یادگیری با کیفیت و مداوم دانشآموزان بر عهده دارند و اثربخشی این سبک از آموزش، وابسته به شیوهها و روشهایی خواهد بود که بتوانند مشارکت و همراهی خانواده و معلمان در فعالیتهای یادگیری را افزایش دهند. بر این مبنا در این نوشتار در تلاش میباشیم برخی رویکردهای موفق افزایش مشارکت که در کشورهای توسعهیافته، اجراییگردیده و نتایج چشمگیری را نیز نمایان نمودهاست، مورد واکاوی قرار دهیم.

واکاوی رویکردهای موفق
به طورکلی، مدرسه باید پیشاهنگ ارتباط با خانه باشد و با روشهای گوناگون اسباب مشارکت فکری والدین را در امر تعلیم و تربیت دانشآموزان فراهم نماید؛ در طرحی با عنوان «مدارس ایمن و پاسخگو» که در برخی کشورهای توسعه یافته اجرایی گردیده، شش سازوکار موفق که معلمان از آنها برای تشویق مشارکت والدین استفاده نمودهاند، عملیاتی شد و در راستای آن مشخص گردید، برای اینکه کودکان بیشترین موفقیت را داشتهباشند، سه گوشه یک مثلث آموزشی شامل خانوادهها، معلمان و دانشآموزان باید همیشه با هم ارتباط داشته باشند. برای تحقق این مهم، معلمان باید مشارکت والدین در سه سطح فعالیتهای مدرسه، رویدادهای روزانه مدرسه و فرآیندهای تصمیمگیری را تشویق نمایند (Olender et al., 2010). سازوکار عملیاتی نمودن این مهم در کشورهای توسعهیافته، مبتنی بر شش رویکرد ذیل میباشد:
رویکرد یک: درک نقشهایی که والدین میتوانند در آن سهیم باشند و گسترش آنها در زندگی دانشآموز
درگیرشدن و مشارکت والدین در آموزش کودک مستلزم آن است که خانوادهها تلاش بیوقفه و تمرکز زیاد بر موضوع آموزش داشتهباشند و این مهم، مستلزم این است که خانوادهها کلاههای زیادی بپوشند و بر روی چهار نقش خاص در طول زندگی کودک تمرکز کنند: پرستار، هماهنگکننده، معلم و محافظ. در این میان معلمان میتوانند به خانوادهها در انجام مسئولیتهایشان، یاری رسانند(Lueder, 2011)؛ بدین ترتیب که:
اول، خانوادهها نقش پرستار را بازی میکنند و از آنها میخواهند که محیط ایمن و مناسبی را برای کودک فراهم کنند چون کودک از نظر فیزیکی، روانی و احساسی رشد میکند. مسئولیتهای یک پرستار موثر شامل ایجاد یک برنامه روزانه خانوادگی، در دسترس قرار دادن لوازم مدرسه و تجهیزات ضروری، و اطمینان از اینکه معاینات پزشکی و واکسیناسیون به روز هستند. علاوه بر آن، خانوادهها باید استفاده از تلویزیون، اینترنت، تلفن و بازیهای ویدیویی را تنظیم کنند در عین حال زمان انجام تکالیف روزانه را نیز برنامهریزی و نظارت کنند.
دوم، خانوادهها با ایجاد و حفظ ارتباط دو طرفه بین خودشان و فرزندانشان و همچنین بین خودشان و مدرسه، نقش ارتباطدهنده را ایفا میکنند. چنین ارتباطی باید شامل بحث درباره موفقیتها و مشکلات کودکان، شیوههای حمایت از کودکان و پیشرفت تحصیلی آنها باشد. در حالی که در آموزش کودکان شرکت میکنند، خانوادهها نقش معلم را نیز بر عهده میگیرند و از آنها میخواهند تا به رشد فکری، عاطفی و اجتماعی کودکان خود کمک کنند. این مشارکت میتواند با اطمینان از مطالعه کودکان در خانه، کارکردن با آنها در حل مساله و مهارتهای استدلال، هماهنگی کار در کلاس درس با فعالیتهای یادگیری در خانه و.. حاصل شود.
مسئولیت دیگر والدین، ایفای نقش حمایتی در زندگی کودک با حمایت فعال از فعالیتهای یادگیری در مدرسه و برنامهدرسی مدرسه است. برای عملیاتیشدن این مهم، والدین میتوانند در فعالیتهای مدرسه مانند کنسرتها، بازیها و اجتماعات، جشنهای عمومی و از همه مهمتر در جلسات اولیا و مربیان شرکت کنند(Lueder, 2011)؛ چرا که خانه و مدرسه در صدر عوامل تاثیرگذار بر روند رشد و تکامل رفتار فرزندان قرار دارد و در این میان مهمترین عامل در هماهنگی و همسویی نظری و عملی میان این دو نیز به واقع انجمن اولیاء ومربیان است که فرصتی برای والدین خواهد بود تا با آموزگاران فرزندانشان دیدار نموده و موضوعات مرتبط با عملکرد دانشآموزان را بررسی کنند. همچنین این انجمن میتواند در پیشبرد هر چه بهتر امور آموزش و پرورش دانشآموزان نقش مفید و مؤثرتری داشتهباشد؛ چرا که این گونه جلسات، مشکلات دانشآموزان را به گوش والدین رسانده، هماهنگی میان والدین و معلمان را بیشتر میکند؛ البته لازم است، ترتیب برگزاری این جلسات در شرایط کرونایی به صورت مجازی صورت پذیرد.

رویکرد دوم: ادغام آموزش در سبک زندگی خانوادهها
علاوه بر درک نقش خانوادهها در زندگی فرزندانشان و سپس گسترش آنها به کلاس درس، معلمان باید از موانع بالقوه بین خانواده و مدرسه در هنگام تشویق به مشارکت آگاه باشند. موانع میتوانند روانشناختی باشند و شامل ترس، اضطراب و از خود بیگانگی باشند که منجر به ایجاد ترس در خانوادههایی میشود که مدرسه را غیرقابل دسترس و تهدید میدانند((Iowa State Dept. of Education, 1994.
چنین افکار منفی نسبت به مدرسه باعث میشود که والدین احساس بیارتباطی نموده و منجر به این میشود که احتمالاً آنها درخواست مشارکت مدرسه را نپذیرند. فاصله بین والدین و معلم میتواند بیشتر شود اگر اعضای خانواده خودشان در مدرسه شکست را تجربه کرده باشند زیرا احساسات در مورد مدرسه معمولا ریشه در برخوردهای گذشته دارد. شکست آموزشی میتواند والدین را به بیاعتمادی نسبت به مدرسه و دوری از محیط سوق دهد و این فرض وجود دارد که فرزند آنها نیز با شکست مواجه خواهد شد و این امر به افزایش احساس بیگانگی ناشی از شکست میانجامد((Lueder, 2011.
علاوه بر این، موانع مشارکت خانواده میتواند شامل موانع ساختاری مانند زمان، فاصله، و فقدان مراقبت از کودکان باشد ( .(Iowa State Dept. of Education, 1994در این مورد، خانوادهها احساس میکنند که نمیتوانند زمان، منابع یا انرژی بیشتری را برای درگیر شدن در فعالیتهای مدرسه به خاطر برنامه شلوغ و مشکلات شخصی خود پیدا کنند. این موانع میتوانند باعث شوند که خانوادهها حامی نبوده، مخالف و غیرمسئول باشند(Hornby, 2000). استراتژیهایی که به معلمان اجازه میدهند تا بر موانع ذکر شده قبلی غلبه کنند شامل انعطافپذیر بودن در جلسات برنامهریزی، استقبال شخصی از والدین، نوشتن یک کتابچه راهنما برای والدین و.. میباشد. معلمان باید تلاش کنند تا همه خانوادهها را بدون توجه به موانع درک کرده و از آنها حمایت کنند تا آموزش را در سبک زندگی خود ادغام کنند. هنگامی که اهمیت آموزش به رسمیت شناخته شد، برقراری مشارکتهای واقعی و عملی که هدف مشترک آنها آموزش بهتر دانشآموزان باشد، ممکن میگردد (Iowa State Dept. of Education, 1994). معلمانی که به دقت به والدین گوش میدهند، بدون اینکه نظرات آنها را ارزیابی و قضاوت کنند، توانایی درک نقطهنظر متفاوتی را کسب میکنند. جدا کردن خود از تعصبات شخصی و تمرکز بر افکار دیگران منجر به یادگیری و افزایش آگاهی میشود. در واقع، تحقیقات بیان میکنند که گوش دادن به سادگی شکل ارتباطی خودش است.
رویکرد سوم: استفاده از استراتژیهای مداخله ای مشارکت
به منظور غلبه بر موانع ذکر شده قبلی بین معلمان و والدین، معلمان باید استفاده از استراتژیهای مداخلهای مشارکت را مدنظر قرار دهند (Lueder, 2011) که مشتمل بر سازوکارهایی اتصالدهنده، ارتباطدهنده، هماهنگکننده و کوچینگ (مربیگری) هستند.
کارکرد اتصال، این امکان را برای معلمان فراهم می آورد که با ایجاد یک محیط -کلاس/ مدرسه- جذاب به والدین دسترسی پیدا کنند. در مرحله اتصال، برای معلمان نیز مهم است که بر موانعی که ممکن است از شکلگیری روابط مشارکتی و باعث برقراری ارتباط دوطرفه بین خود و والدین جلوگیری کرده، غلبه کنند. صرف زمان برای برقراری ارتباط با خانوادهها موثر است، زیرا به عنوان اولین معلم کودک، اعضای خانواده میتوانند دانش لازم را در مورد کودک برای معلمان خود فراهم کنند. این دیدگاههای شخصی ارزشمند به معلمان کمک میکند تا سبک تدریس خود را توسعه دهند و در میان کودکان و والدینشان یک محیطی امن ایجاد کنند. استراتژیهایی که یک معلم میتواند برای اجرای این روش استفاده کند شامل خوشآمدگویی، فضای پارکینگ والدین، رفتار اداری، برنامههای آموزشی و پرورشی مدرسه، پوسترهای ساخته شده توسط معلم که خود را توصیف میکنند، کتابهای راهنمای مدرسه و تورهای خانوادگی است(Kyle & McIntyre, 2000).
عملکرد ارتباطی، جریان ارتباطی دوطرفه بین معلمان و والدینی است که معلمان در مرحله اتصال آغاز کردهاند را ایجاد میکند. در طی این مرحله، معلمان به ایجاد روابط مثبت والدین - معلم ادامه میدهند و آگاهی خانواده از برنامهها و فعالیتهایی که مدرسه باید ارائه دهد را افزایش میدهند ((Lueder, 2011.
تحقیقات بیان میکنند که مشارکت افزایشیافته خانواده نتیجه مستقیم ارتباط بهتر است و اثربخشی این عملکرد را نشان میدهد (Johannes & Roach, 1999). بهترین راه برای این کار برقراری ارتباط کتبی، از طریق تلفن و اینترنت (ارسال پیامک یا ایمیل) و همچنین ارتباط رو در رو (حضوری) است. در هنگام برقراری ارتباط کتبی، معلمان و مدارس باید انواع خوشامدگویی، یادداشتهای مثبت، پوشههای هفتگی، برگههای تکالیف هفتگی، گزارش پیشرفت، کارتهای گزارش و دفترچه راهنمای خطمشیها را برای والدین تهیه کنند. این کتابهای راهنما باید قوانین مدارس دولتی، بازدید و فرصتهای داوطلبانه، شمارهتلفن پرسنل مدرسه و اهداف یادگیری در سطح کلاس را ذکرکنند.
در ارتباط از طریق تلفن و فنآوری اینترنت، معلمان میتوانند یک سیستم پست صوتی ایجاد کنند که به خانوادهها اجازه تماس و ارسال پیام را بدهد. آنها همچنین میتوانند یک آدرس ایمیل برای خانوادهها فراهم کنند، یک وب سایت برای اطلاعات مهم ایجاد کنند و شمارهای برای یک خط تلفنی ویژه تکالیف مدرسه فراهم کنند. در نهایت، در طول ارتباط رو در رو، معلمان باید کنفرانسهای والد - معلم را برنامهریزی کنند. برای انجام این کار، آنها باید خانواده را از هدف جلسه مطلع کنند، از کودک دعوت کنند که در جلسه شرکت کند، پیشنهاد دهند که خانوادهها سوالات را از قبل آماده کنند و لیستی از موضوعات جلسه احتمالی را برای والدین بفرستند؛ همچنین لازم است برای آمادهشدن برای کنفرانس، معلمان پوشهای را با نمونههای کار دانش آموزان سازماندهی کنند. پس از جلسه، آنها باید با یک تماس تلفنی پیگیریهای لازم را در خصوص تصمیماتی که در جلسه حضوری گرفتهاند، داشتهباشند ((Lueder, 2011.
و امّا، هدف از عملکرد هماهنگی، افزایش آگاهی خانواده از خدمات و منابع ارائهشده توسط مدرسه و معلمان است. همچنین برای معلمان مهم است که بدانند منابع موجود چیست و چگونه میتوانند با آنها ارتباط مناسب برقرار کنند. بهترین راه برای اجرای عملکرد هماهنگی، ایجاد یک دایرکتوری از خدمات و منابع ارائهشده توسط مدرسه و معلمان و قراردادن آن در وبسایت در دسترس همه خانوادهها است. معلمان همچنین میتوانند جلسات اطلاعرسانی خانواده را برنامهریزی کنند و یک کمیته خدمات و منابع داوطلب والدین و معلمان برای گسترش مطالب و کمکهای موجود ایجاد کنند. تحقیقات تایید میکنند که هماهنگی رویدادها، برنامهها و ارتباطات به طور موثر مشارکت خانواده، دانش خانواده، و همکاری والدین- معلم را بهبود میبخشد. این مزایا نتیجه افزایش مشارکت خانواده در آموزش کودکان است(Akkok, 1999).
عملکرد کوچینگ (مربیگری)، تواناییهای والدین برای شرکت در نقشهایی که باید در آن سهیم باشند و نیز سطح کلی دانش و مهارتهای آنها را افزایش میدهد. ثابت شدهاست که آموزش والدین بسیار موثر است چون منجر به نتایج مثبت تحصیلی و اجتماعی برای کودکان میشود. بررسیها حاکی از آن است، دانش آموزانی که والدینی دارند که در مورد اثرات مشارکت آگاه هستند، تمایل دارند برای فرآیند آموزشی آمادگی بهتری داشته باشند. برای انجام این مهم، معلمان میتوانند کارگاهها و کلاسهایی جهت آموزش والدین، برنامهریزی نمایند(Coleman & McNeese, 2009)

رویکرد چهارم: حفظ نتایج استراتژیهای مداخلهای مشارکت
مهمترین نتیجه عملیاتی کردن استراتژی مداخله ای مشارکت، ایجاد یک رابطه مثبت با خانوادهها است. معلمان باید این ماحصل را با اطمینان از ارتباطات طولانیمدت میان والدین و خود، سرمایهگذاری کنند. آنها باید دریابند که روابط تا حد زیادی به شخصیتهای مربوطه متکی است. برای معلمان ضروری است که هم دیدگاههای خود و هم دیدگاه خانوادهها را درک کنند، به تفاوتهای فردی احترام بگذارند و به افکار خانوادهها گوش دهند. به منظور کاهش نکات منفی، هنگام برقراری ارتباط با خانوادهها، معلمان باید آرامش خود را حفظ کنند و وضعیتهای دشوار را به صورت عینی ارزیابی کنند، حقایق را ارائه دهند، از شخصی نگریستن به امور جلوگیری نموده و از پیش فرضها خودداری کنند (Norris, 2011). استراتژیهایی که باید پیشگیرانه باشند عبارت است از: گوشدادن دقیق به خانوادهها، علاقه به خانوادهها، یافتن اهداف و منافع مشترک و ایجاد احساس اهمیت در خانوادهها ( Olender et al., 2010)
همچنین معلمان باید از سوگیریهای شخصی و یا نگرانیهایی که ممکن است بر ایجاد روابط مشارکتی تاثیر منفی بگذارد، آگاه باشند. این مسایل شامل روند سختگیری و انعطاف ناپذیری برنامهها، منافع شخصی یا نگرانیهای که ممکن است نیازهای دانشآموز را تحتالشعاع قرار دهد، احساساتی که ناشی از آن است که دانشآموزان از یک نگرانی یا معضل خانوادگی رنج ببرند و.. (Ibid).
رویکرد پنجم: استفاده از ارتباط یک طرفه و دوطرفه
ارتباط یک طرفه از سوی معلمان با والدین یک روش موثر برای ترویج تعامل است. معلمان میتوانند از طریق خبرنامهها، دفترچههای مدرسه-خانه، ایمیلها و بستههای آموزشی، درگیر چنین ارتباطاتی شوند. با این حال، وقتی معلمان به این شکل ارتباط برقرار میکنند، استراتژی خوبی است که اطلاعات را دقیق و منسجم ارائه نموده تا خانوادهها به راحتی پیام را درک نمایند؛ البته، محصور نکردن والدین با اطلاعات و زبان ویژه آموزشی یک قانون مهم است که باید معلمان بخاطر بسپارید تا والدین تحت فشار قرار نگیرند(Graham-Clay, 2005).
امّا در جایگاه مقابل، برقراری ارتباط دوطرفه از طریق گفت و گوی مستقیم روش دیگری برای تعامل با خانوادهها است. رایجترین نوع این ارتباط تماسهای تلفنی و کنفرانسهای والد - معلم است. معلمان باتجربه توصیه میکنند که گاهی اوقات با خانوادههای به منظور انتقال خبرهای خوب تماس بگیرید تا روابط مثبت را ارتقا دهید. با انجام این کار، خانوادهها تمایل بیشتری به مشارکت با معلمان در صورت بروز مشکلات خواهند داشت. استراتژی دیگری که به ارتباط موثر دو طرفه کمک میکند تمرکز بر گوش دادن است. معلمانی که به دقت به والدین گوش میدهند، بدون اینکه نظرات آنها را ارزیابی و قضاوت کنند، توانایی درک نقطهنظر متفاوتی را کسب میکنند. جدا کردن خود از تعصبات شخصی و تمرکز بر افکار دیگران منجر به یادگیری و افزایش آگاهی میشود. در واقع، تحقیقات بیان میکنند که گوش دادن به سادگی شکل ارتباطی خودش است. (Garcia, 1975) معلمان باید این روش را در تعامل با خانوادههایی که نگرانی، مشکلات و ایدهها را بیان میکنند، اتخاذ کنند.
رویکرد ششم: تأکید بر مشارکت بعنوان سازوکاری که پیشرفت تحصیلی دانش آموزان را افزایش میدهد
در زمان تدوین استراتژی چگونگی تشویق مشارکت خانواده، معلمان باید بر این یافته مهم که تمامی تحقیق در مورد رویکردهای مشارکت خانواده میگویند، مبنی بر آنکه مشارکت والدین و معلمان، منجر به افزایش پیشرفت تحصیلی دانش آموزان میشود، تمرکز نمایند(Jeynes, 2011). بیشک، برگزاری کلاسهای آموزش خانواده با عنوان تأثیر مشارکت اولیا در اتقاء فرایند آموشی و تربیتی فرزندان در عملیاتی شدن این مهم، اثرگذار خواهد بود.
نتیجهگیری
ضرورتی مشارکت والدین و معلمان در امر آموزش و پرورش، در شرایط گسترش بیماری کرونا و دگرگونی در سبک زندگی بشر در ابعاد گوناگون در عصر کنونی، بیش از پیش احساس میگردد. معلمان در هنگام آموزش به حمایت والدین و دانش آموزان به کمک خانوادهها در محیط خانه نیازمند هستند. امروزه آموزش نه تنها در درون دیوارهای یک مدرسه، بلکه کودکان را تا خانههایشان دنبال نموده است؛ بر این مبنا، یک آموزش مجازی موفق نیاز به فعالیت پویا و کارآمد دانشآموزان، نظارت و همراهی خانوادهها و نوآوریهای آموزشی معلمان دارد. با کمک معلمان مصمم و والدین دلسوز، دانشآموزان این فرصت را پیدا خواهند نمود تا بنیادی قوی در سطح علمی بدست آورند.
این مشارکت مطلوب سهگانه والدین، دانش آموزان و معلمان در آموزش مجازی میتواند پیامدهای مطلوبی برای هر سه طیف در پی داشتهباشد که از جمله برجستهترین و قابل تأملترین آنها برای دانشآموزان، تسهیل شرایط آموزش و یادگیری و به تبع آن پیشرفت تحصیلی، کمک به رشد همه جانبه، عمق بخشیدن به یادگیری مطالب درسی، بالارفتن انگیزه درسخواندن و به تبع آن کاهش نرخ ترکتحصیل، خود کارآمدی، اعتماد به نفس و..؛ از سویی دیگر برای والدین، بهبود تربیت فرزندان، شناسایی بهتر نقاط قوت و ضعف آنها و بر همین اساس یاری رساندن به فرزندان و احساس توانمندی و امنیتخاطر در این خصوص که وضعیت تحصیلی فرزندانشان در شرایط مطلوب، برنامهریزیشده و تحت کنترلی قرار دارد؛ و در آخر برای معلمان، بهبود رفتار و عملکرد آنها و در نتیجه رضایتشغلی بیشتر و روحیه بهتر خواهد بود.
منابع
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
کانال « نجات بهرامی » می نویسد :

روزی در کتابفروشی نشسته بودم که دیدم جلوی مغازهام تجمع و هیاهو شد. رفتم بیرون و دیدم جوان خوشچهرهای با چشمهای درشت و صورت روشن در حال کشمکش و دعوا با کسی است. رفتم وسط و آنها را جدا کردم و همین جوان را کشیدم کنار و علت دعوا را از او جویا شدم. معلوم شد خسرو گلسرخی است .
تعهداتش را تقبل کردم و همین سبب آشنایی شد و او کتابی به نام «واپسین دم استعمار» از فرانتس فانون برای چاپ به من داد ... که به نام خسرو کاتوزیان منتشر کردم ... پس از انقلاب، عاطفه گرگین (همسر گلسرخی) و پسرش روزی آمدند و حقالترجمه را محاسبه و پرداخت کردم.
بعد تصمیم گرفتم کتاب را ... به اسم خسرو گلسرخی منتشر کنم، اما روزی کسی آمد که نامش به خاطرم نیست. مردی محترم و موقر که پایش میلنگید. گفت من دایی خسرو گلسرخی هستم و کارمند ادارهٔ رادیو و این کتاب را من ترجمه کردهام و نه او. گفت خسرو اصلاً زبان خارجی نمیدانست.
من کتاب را فصل به فصل ترجمه میکردم و خسرو ویرایش میکرد و به اسم خودش در مجلات انتشار میداد ... گفتم بنده بیاطلاع و بیتقصیرم، اما خوب بود که خانم گرگین این نکته را میگفت.»
▪️از گفتوگوی محسن باقرزاده، بنیانگذار انتشارات توس، با پروژه تاریخ شفاهی نشر ایران| ( منبع )
پایان پیام/
گروه رسانه/
پرتال اداره کل آموزش و پرورش شهرستان های تهران نوشت : ( این جا )

جلسه شورای معاونین آموزش و پرورش شهرستان پردیس با حضور یوسف بهارلو معاون پژوهش ، برنامه ریزی و توسعه منابع اداره کل آموزش و پرورش شهرستانهای استان تهران ، روسای ادارات معاونت پژوهش برنامه ریزی و توسعه منابع اداره کل آموزش و پرورش شهرستانهای استان تهران و مدیر آموزش و پرورش منطقه در پردیس برگزار شد.
به گزارش اداره اطلاع رسانی و روابط عمومی اداره کل آموزش و پرورش شهرستانهای استان تهران ،یوسف بهارلو معاون پژوهش ،برنامه ریزی و توسعه منابع اداره کل آموزش و پرورش شهرستانهای استان تهران با اشاره به اینکه مدیریت در شرایط بحران است که میتواند منجر به خلاقیت و ایجاد امید و انگیزه در جامعه شود، اظهار داشت : مدیریت در شرایط عادی چندان کار پیچیدهای نیست بلکه ما باید بتوانیم در شرایط خاص و با وجود مشکلات به طرحها و برنامههای ابتکاری دست یابیم .
وی با اشاره به اینکه پاسخ گویی و مسئولیتپذیری فرهنگ سازمانی اداره کل آموزش و پرورش شهرستانهای استان تهران است ، تاکید کرد: شفافیت ،اعتماد سازی ، پاسخ گویی و مسئولیتپذیری باید در هر سازمانی نهادینه شود تا آن مجموعه بتواند به اهداف سازمانی خود دست یابد.
بهارلو با تاکید بر اینکه انتقال تجارب در بین همکاران باید به شکل جدی دنبال شود، تصریح کرد: تا وقتی که ذهن ها در یک مجموعه به یکدیگر نزدیک نشود نمیتوان در آن مجموعه به موفقیت دست یافت و نباید فراموش کنیم کار سیستمی در حوزه مدیریت نخستین عامل موفقیت در هر سازمانی است .
این مقام مسئول با اشاره به اینکه اداره کل آموزش و پرورش شهرستانهای استان تهران در توسعه فضاهای رفاهی در سطح کشور در جایگاه بالا و خوبی قرار دارد ،خاطرنشان کرد : در ایجاد فضاهای رفاهی و فراهم نمودن امکانات معیشتی برای همکاران فرهنگی از هیچ کوششی دریغ نخواهیم کرد و توسعه و گسترش این فضاها در دستور کار جدی این معاونت است.
معاون پژوهش برنامه ریزی و توسعه منابع اداره کل آموزش و پرورش شهرستانهای استان تهران با اشاره به جمعیت پذیری شهرستانهای استان تهران و تراکم جمعیت دانش آموزی در این استان اظهار داشت : باید در زمینه فراهم نمودن زیرساختهای لازم در این راستا ها حرکت های گسترده ای صورت گیرد و بتوانیم با برنامه ریزی دقیق از منابع موجود حداکثر استفاده را ببریم. »
این سخنان معاون پژوهش ،برنامه ریزی و توسعه منابع اداره کل آموزش و پرورش شهرستانهای استان تهران در حالی بیان می شوند که هنوز این اداره کل به گزارش منتشره در « صدای معلم » با عنوان : « انتقاد از از وضعیت مدیریت آموزش و پرورش در نواحی یک و دو شهرری » پاسخی ارائه نکرده است . ( این جا )

در این گزارش که توسط مسئول سازمان معلمان شهر ری برای این رسانه ارسال شده بود به مسائلی مانند : « فقدان امکان گفت و گو میان مدیران آموزش و پرورش و سازمان معلمان ری و عدم اقبال به شنیدن نقد و گفت و گو به دلیل فقدان شفافیت، وضعیت تاسف بار و فرمایشی شکل گیری انجمن های اولیاء و مربیان، عدم کارایی کانون های فرهنگی تربیتی و مبدل شدن به حیاط خلوت و ایفای نقش صرفا به عنوان مکان برگزاری جلسات به جای ایفای نقش مولد در حوزه فرهنگ و هنر و فعالیت های تربیتی محتوایی، ضعف های حوزه معاونت پرورشی در آموزش و پرورش نواحی یک و دو شهرری به دلیل عدم حضور نیروهای آشنا به حوزه فرهنگ و هنر و ظرفیت های اجتماعی فرهنگی شهرری، عدم استقلال مدیران در تصمیم گیری ها و ضعف های فاحش مدیریتی ایشان در نواحی یک و دو شهرری، اعمال فشارمافیایی تشکل های سنتی انحصارطلب و برخی نمایندگان مجلس در انتصاب مدیران که مانع از انتصاب مدیران شایسته و کارآمد در شهرری در طول سالیان گذشته شده است، وضعیت خودمختار و افسارگسیخته برخی مدارس هیات امنایی خاص شهرری در اخذ سلیقه ای شهرری و تحمیل و تدریس برخی مواد درسی فراتر از ظرفیت کتاب های درسی به دلیل ایجاد فضای کاذب رقابتی جهت ثبت نام در آن مدارس و اخذ امتیازات از اولیاء جهت ثبت نام در این گونه مدارس به اصطلاح خاص شده که حتی به سیستم بازرسی و پاسخگویی به شکایات و سایر سیستم های نظارتی آموزش و پرورش هم پاسخگو نیستند ... » اشاره گردیده بود .
پایان پیام/

مقدمه
علوم اجتماعی حول تحولات و دگرگونی پدیده های اجتماعی می چرخد. اگر قوانین علوم محض نسبتا پایدار به نظر می رسند این مهم در علوم اجتماعی با تأثیرپذیری از بسیاری از عوامل طبیعی و غیرطبیعی ، تغییرپذیرند. به امر آموزش در مدارس اشاره می نمایم.
روزگاری ، وقتی از واژه یا فرآیند آموزش سخن گفته می شد حداقل در جامعه ما دیگر از حضوری بودن آن ، هیچ بحثی به میان نمی آمد. اما امروز با تأثیر پذیری از تسرّی جبری ویروس کرونا و جهان شمولی آن با تمامی عوارض هولناک و مخاطره آمیزش ، آموزش حضوری در مقابل آموزش مجازی قرار گرفته و عوالم و تظاهرات نمادی خود را گم کرده است. البته این مهم بیشتر در کشورهای کمتر توسعه یافته مشهود است ، چون کشورهای پیشرفته همانند ما در برابر این اتفاق ناگوار ، غافلگیر نشده اند و از آن به عنوان بحران مدیریت یاد نکرده اند ، آنان دهه ها و یا سده هاست که آموزش رایج خود را با تکنولوژی آموزشی ترکیب نموده اند.
منظورم حضور کم رنگ تکنولوژی آموزشی در مدارس ما نیست. جایی که ما تکنولوژی را در اتاقی محبوس کرده ایم و هیچ دانش آموزی و حتی گاه معلمی (که البته حوصله و فرصت و میل معلمان کمتر به استفاده شخصی و منفرد از آن گرایش دارد) اجازه استفاده از وسایل الکترونیکی موجود در آن را بدون حضور آقا بالا سر ندارد. تکنولوژی سال هاست که در اختیار آموزش و پرورش کشورهای پیشرفته است و نگاه پادگانی ما در مدارس متاسفانه اجازه تصوری به جز ایجاد محدودیت و کنترل انضباطی دانش آموزان نداشته است. آنان آموزش حضوری را ولو با احتمال ریسکی بالا برای تضمین و حفظ سلامتی ، ترجیح می دهند ولی ما تصور کرده ایم که آسمان دهان باز کرده و آموزش مجازی به عنوان یک معجزه الهی و تنها طریق مصلحت نظام آموزشی بر ما نازل شده است.

یکی از وظایف اصلی وزارتخانه آموزش و پرورش چیست ؟
تا دیروز بیشتر صحبت وزیر آموزش و پرورش و سازمان نوسازی توسعه و تجهیز مدارس کشور ، پیرامون مدرسه سازی و بازسازی مدارس مخروبه و خطرآفرین طرح می شد و با تحریک حس نیکوکاری خیّرین مدرسه ساز ، آنان را بدین فعلِ حسنه ترغیب می نمود. تا حدی که این خیّرین خود تبدیل به یکی از ساز و کار ساختار اداری این سازمان گردیده و عمل خیر بیشتر به یک کارکرد نمایشی غیرقابل اعتماد و غیر قابل تحسین برانگیز تبدیل می شد.
و امروز در وانفسای تبادل بی سرانجام اعتقادی به ارجحیّت آموزش حضوری یا مجازی توسط معلمان و فرهنگیان و مسئولان و اولیا و حتی دانش آموزان و به دور از بهترین شرایط و حالت ممکن یعنی ترکیبی از هر دو ، آنچه که ظاهرا فراموش شده است نیاز چندین دهه ای مدارس به مرمت و بازسازی و تعمیرات جزئی و کلی است. نیک می دانیم که یک ساختمان خالی به دلیل عدم انجام کارهای ضروری برای حفظ نظافت و نگهداری ، به مرور مستهلک تر می شود و تخریب آن اجتناب ناپذیر است.
حال در این شرایط که هزینه برق و آب و گاز و سرانه مدارس ، صرف مدارس نمی شود و به آب و برق و گرمایش کل مدرسه ای که شاید فقط مدیر و معاون و چند نقش محدود دیگر در آن است نیازی نیست ، بهترین فرصت برای مدیران مدارس و مسئولان ادارات هست تا به تشخیص نیازهای ضروری ساخت و ساز و یا تعمیر و نصب رادیات و تازه کردن سیم کشی کهنه و خطرناک برخی از مدارس ، تخریب سرویس های بهداشتی عهد عقیق و ساخت دوباره آن ، رنگ آمیزی و نقاشی کلاس ها و کریدورها و سرویس های بهداشتی و غیره ، شناسایی کانون های خطر و بهینه سازی حیاط مدارس ، ایجاد فضای سبز در جای جای مدارس ، نصب شیشه های جدید به جای شکسته های آن ، تعمیر لولاهای خراب درهای کلاس که اکثرا با تخته پاک کن بسته می شوند ، تکمیل و تجهیز امکانات ورزشی و آزمایشگاهی و کتابخانه ای و تکنولوژی آموزشی و....

جناب وزیر و معاون محترم نوسازی توسعه و تجهیز مدارس کشور ،
الان اگر جبر روزگار ، درِ مدارس را بسته و غم و اندوهی وصف ناپذیر به جامعه تحمیل نموده است و طراوت و شادابی و نشاط حضور در مدرسه و کلاسِ درس را از منِ معلم و دانش آموز گرفته است ، بهترین فرصت برای شماست تا قدر گوهر زمان را بدانید و برای فردای نه چندان دور سرمایه گذاری ارزشمند و تحسین برانگیزی بنمایید.
از عنوان معاونت مربوطه دو واژه ارزشمند " توسعه " و " تجهیز" گویای کارکرد اصلی آن است اما دریغ و صد افسوس که برداشت ما با عجین کردن خیّرین مدرسه ساز با این واحد اداری ، هر دو را به وادی فراموشی سپرده است. اگر سرکشی به تمام مدارس کشور در تمامی مناطق روستایی و شهری و..... به دلیل سختی امر غیرممکن و به دلیل حاکمیت ویروس کرونا مخاطره آمیز هست ، از مدیران حاضر در مدارس بخواهید تا نیازهای بازسازی و تعمیر مدارس خود را فهرست بندی و از طریق همان فضای مجازی به شما نیروهای ستادی ارسال نمایند تا جهاد نوسازی حقیقی را با همکاری یکدیگر ممکن بسازید.

حال با استناد به بودجه پیش بینی شده در سال 1400 برای وزارت آموزش و پرورش پرسشی که به ذهن می رسد این است که اعتباری مشابه با کمی بیشتر و یا کمتر از آن را در سال 1399 چگونه و کجا هزینه کرده اید ؟!
با هم نیم نگاهی به جدول بودجه سال 1400 بیندازیم تا شاید قدری به تأمل بنشینیم !
جدول جزئیات بودجه آموزش و پرورش در سال 1400
| عنوان | بودجه ( تومان) |
|
وزارت آموزش و پرورش |
۴۸۱ میلیارد و ۳۱ میلیون و ۴۰۰ هزار |
|
دبیرخانه شورای عالی آموزش و پرورش |
۱۱ میلیارد و ۶۰۰ میلیون |
|
ادارات كل آموزش و پرورش استانها |
۸۹ میلیارد |
|
سازمان پژوهش و برنامه ريزي آموزشي |
۱۱ میلیارد و ۶۰۲ میلیون |
|
كسورات بازنشستگي سهم دولت مشتركين صندوق بازنشستگي كشوري |
۸ هزار میلیارد |
|
كمك به تامين سرانه دانشآموزي |
هزار و ۱۲۸ میلیارد و ۱۳۷ میلیون و ۶۰۰ هزار |
|
طرح جامع حمايت و ارتقا |
هزار و ۶۵۶ میلیارد و ۳۶۲ و ۶۰۰ هزار |
|
کمک به صندوق حمایت از توسعه مدارس |
۱۰۰ میلیارد |
|
سازمان مدارس غير دولتي و مركز توسعه مشاركت هاي مردمی |
۴۰ میلیارد و ۱۵۷ میلیون و ۶۰۰ هزار |
|
سازمان ملي پرورش استعدادهاي درخشان |
۷۲ میلیارد |
|
برون سپاري و توسعه مشاركت در آموزش کاردانش |
هزار و ۱۶۳ میلیارد و ۶۱۶ میلیون |
|
فعاليت هاي پرورشي و امور تربيتي |
۳۳۷ میلیارد و ۴۹۸ میلیون |
|
كمك به صندوق ذخيره فرهنگيان |
۵۹ میلیارد و ۸۵۰ میلیون |
|
دانشگاه شهيد رجائي |
۱۱۸ میلیارد و ۸۵۴ میلیون و ۷۰۰ هزار |
|
فعاليتهاي تربيت بدني و ارتقای سلامت |
۶۱۴ میلیارد و ۲۸۳ میلیون و ۳۰۰ هزار |
|
توسعه كمي و كيفي آموزش پيش دبستانی |
۷۰ میلیارد و ۴۰۰ میلیون |
|
كيفيت بخشي به فعاليتهاي آموزشي، پرورشی و توسعه عدالت آموزشي |
۲۰۹ میلیارد و ۴۹۱ میلیون |
|
سازمان پژوهش و برنامه ريزي آموزشي - موزه تاريخ تعليم و تربیت |
یک میلیارد |
|
سازمان نوسازي ، توسعه و تجهيز مدارس كشور |
۴۵ میلیارد |
|
اداره مدارس خارج از كشور |
۴۷ میلیارد و ۱۰۰ میلیون |
|
خريد خدمات آموزشي در مناطق مورد نياز |
۹۴۰ میلیارد و ۱۲۵ میلیون |
|
دانشگاه فرهنگيان |
هزار و ۸۴۶ میلیارد و ۳۵ میلیون |
|
سازمان آموزش و پرورش استثنايي |
۲۴۲ میلیارد و ۷۲۵ میلیون |
|
سازمان پژوهش و برنامه ريزي آموزشي- پژوهشگاه مطالعات |
۱۲ میلیارد و ۴۵۰ میلیون |
|
نهضت سواد آموزي |
۳۰۷ میلیارد و ۱۱۱ میلیون و ۵۰۰ هزار |
منبع جدول : YJC ( سایت باشگاه خبرنگاران جوان )
از منبع ذکر شده جهت استحضار خوانندگان گرامی ، نکاتی مهم تقدیم می گردد :
" در بندهای لایحه بودجه علاوه بر ردیفهای اعتباری که در آموزش و پرورش بخش عمده آن اعتبارات هزینهای است، به وزارتخانههای آموزش و پرورش علوم و بهداشت اجازه داده میشود به منظور ساماندهی و بهینه سازی کاربری بخشی از املاک و فضاهای آموزشی ورزشی و تربیتی خود با رعایت ملاحظات آموزشی و تربیتی نسبت به احداث بازسازی و بهرهبرداری از آنها اقدام کند.
تغییر کاربری به پیشنهاد شورای آموزش و پرورش استان همچنین هیئت امنای هر دانشگاه و تصویب کمیسیون ماده ۵ قانون تاسیس شورای عالی شهرسازی و معماری ایران با اصلاحات و الحاقات بعدی صورت میگیرد و از پرداخت تمامی عوارض شامل تغییر کاربری نقل و انتقال املاک هفت گواهی بهره برداری احداث تخریب بازسازی و سایر عوارض شهرداری معاف است.

علاوه بر آن به دولت اجازه داده میشود مبلغ ۲۰ هزار میلیارد ریال اوراق مالی اسلامی منتشر کند تا برای احداث تکمیل و تجهیز فضاهای آموزشی ، پرورشی و ورزشی آموزش و پرورش به مصرف برسد این اوراق خارج از سقف پیش بینی شده در جدول شماره ۴ ماده ۷ قانون برنامه ششم توسعه بوده و بر اساس ابلاغ اعتبار و تخصیصهای صادره به مصرف میرسد. از عنوان معاونت مربوطه دو واژه ارزشمند " توسعه " و " تجهیز" گویای کارکرد اصلی آن است اما دریغ و صد افسوس که برداشت ما با عجین کردن خیّرین مدرسه ساز با این واحد اداری ، هر دو را به وادی فراموشی سپرده است.
همچنین در راستای تحقق ماده ۷۸ قانون الحاق برخی مواد به قانون تنظیم بخشی از مقررات مالی دولت و در جهت اجرای اصل سیام قانون اساسی آستان قدس رضوی و آن دسته از موسسات و بنگاههای اقتصادی زیرمجموعه نیروهای مسلح و ستاد اجرای فرمان امام به استثنای مواردی که به اذن ولی فقیه مبنی بر عدم پرداخت مالیات یا نحوه تصفیه آن را دارند موظفند نسبت به واریز مالیات خود به خزانه اقدام کنند؛ معادل درآمد واریزی از محل ردیفهای مربوط به منظور توسعه عدالت آموزشی ، نوسازی مقاومسازی و خرید تجهیزات برای مدارس روستایی و مناطق محروم و همچنین خوابگاههای دانش آموزی کمیته امداد در اختیار وزارت آموزش و پرورش قرار میگیرد.
آن طور که در لایحه بودجه سال ۱۴۰۰ آمده در بندهای بودجه به این موضوع اشاره شده است که تمام واحدهای آموزشی دولتی وزارت آموزش و پرورش از پرداخت هزینههای آب برق و گاز در صورت رعایت الگوی مصرف معاف هستند و سقف الگوی روبه رو شده طی دستورالعملی توسط وزارتخانههای نفت ، نیرو و آموزش و پرورش همچنین سازمان برنامه و بودجه حداکثر تا سه ماه تهیه و ابلاغ میشود." (1)
1) شهر آرا نیوز . جزئیات بودجه آموزش و پرورش در سال 1400 . کد خبر 51533 . 13 آذر 1399.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

من انشا را نزدیکترین جا به وجود خودمان میدانم. نزدیکترین نقطهای که فردیت، حس و خلاقیت ما امکان بروز و ظهور پیدا میکند.
انشا را جایی میدانم که میاندیشم و معنای عینی پیدا میکنم. انشا را انسان مکتوب میدانم، نه انسان شفاهی. متنی که بودن ایرانی را در لحظة اکنون عینیت میبخشد. حتی اگر آن انشا را در مقالۀ علمی در رشتة خاص نوشته باشند. چنین چیزی را خیلی نادر میبینم. اگر از استادان دانشگاه بخواهید یک صفحة خلاقه بنویسند، بسیاری توانایی آن را ندارند. چون آنها اصولاً نمیدانند انشا چیست. به همین دلیل میگویم انشا سرکوب شده است.
انشا در جامعهای امکان ظهور و بروز پیدا میکند که من، از حداقل آزادی و مشروعیت برخوردار باشد. در نظام آموزشی ما به نوعی دستگاه ایدئولوژی که ارزشهای ایدئولوژیگرایی و سیاسی را به رسمیت میشناسد، منِ فردیتیافته تعریف نشده است. به همین دلیل انشاهای بچهها تمرین انشانوشتن نیست، تمرین تقلید و رونویسی از ایدئولوژی، آموزهها و روایتهای از پیش آمادهشدهای میکنند که قرار است آنها را حفظ و تمرین کنند و قرار است به آنها القا شود. طبیعی است در چنین سیستمی اگر کسی بخواهد واقعاً انشا بنویسد، درواقع نوعی کنش مقاومت انجام میدهد. (ماهنامۀ انشا و نویسندگی شمارۀ 102)

معلمان زیادی هستند که خلاف جهت وضع موجود حرکت میکنند و تلاش دارند که انشا را از زیر بار فشارهای ایدئولوژیک نظام آموزشی نجات دهند و با همه محدودیتها دست بچهها را بگیرند و یک قدم جلو ببرند. منِ فردی دانشآموزان را به رسمیت میشناسند و تمام تلاششان پرورش این «من» است. همچنین این قبیل معلمان مراقبت میکنند تا انشا و نگارش را از زیر سایه املا و دستور و آرایههای ادبی، معنی شعر و تست دور نگهدارند. و البته کار سختی است وقتی اولیای بچهها، مدرسه، کنکور و رقابت سهمگین آن از معلم چیز دیگری یعنی همان دوپینگ تست و نمره را میخواهد.
کانال انشا و نویسندگی
فارس
گروه رسانه/
کمبود مدرسه یا امکانات آموزشی در برخی مناطق، ممانعت اغلب خانوادهها از تحصیل دختران در دوره راهنمایی و متوسطه، ترک تحصیل پسران بهدلیل بیانگیزگی یا اشتغال زودهنگام، کمبود یا مهاجرت معلم از برخی روستاها و چندین علت دیگر باعث شده هنوز آمار کودکان و نوجوانان بیرون از مدرسه در این مناطق بالا باشد. آذر امسال، مدیران آموزش و پرورش چند استان کشور از جمله خوزستان، خراسان رضوی و قزوین آمار بالایی از بازماندگی تحصیلی کودکان و ترک تحصیل نوجوانان در مناطق خود ارائه کرده و نسبت به ایجاد موج کم سوادی و بیسوادی هشدار دادند.
در اینباره با علی اصغر فانی وزیر اسبق آموزش و پرورش گفتوگویی داشتیم. کسی که بهگفته خودش نزدیک به ۵۰ سال از عمرش را در مدارس، مناطق آموزشی کشور، دانشگاه و دست آخر وزارت آموزش و پرورش گذرانده و حالا در آستانه ۶۸ سالگی با دوستان و همکاران معلمش بهدنبال شناسایی نقاط ضعف آموزشی مناطق محروم و ارائه خدمات به آنها هستند.
او برایمان از روزهایی گفت که وزیر بوده و حین بازدید از مدارس مناطق محروم خجالتزده شده و به این فکر میکرده که چرا سرنوشت مردم در همه این سالها هنوز تغییر نکرده است. «وقتی وزیر بودم و به بعضی از این مناطق میرفتم، واقعا از اینکه وزیرم خجالت میکشیدم. پیش خودم میگفتم من وزیر مملکت باشم و این وضع مردم باشد. نه روشویی دارند، نه توالت دارند، نه بهداشت دارند. نه دانشآموز نحوه تست زدن بلد است، برخی روستاها معلم ندارند و... این شد که بعد از وزارت تصمیم گرفتم کاری برای آنها کنم.» آنچه در ادامه میخوانید بخشی از گفتوگوی تفصیلی همشهری با اوست:
* آقای فانی شما بهگفته خودتان نزدیک به ۵۰ سال از عمرتان را در آموزش و پرورش سپری کردهاید و در کارنامه کاریتان از معلمی و مدیریت در مناطق محروم تا وزارت را داشتهاید، برایمان بگویید چرا دولتهای بعد از انقلاب در بهبود وضعیت آموزش در برخی استانها مانند سیستان و بلوچستان، خراسانشمالی و جنوبی، چهارمحال و بختیاری، جنوب کرمان و حتی حاشیه تهران موفق عمل نکردند و هنوز هم شاهد بیسوادی و کمسوادی در بین کودکان و نوجوانان این مناطق هستیم؟

فانی :
من بعد از وزارت تصمیم گرفتم که دیگر هیچ کار دولتی را نپذیرم و گفتم اگر ما خیر بودیم، بس است و اگر شر هم بودیم، بس است. آخر عمری برای خودمان و آخرتمان کاری کنیم. ماهها گذشت و ذهنم درگیر پاسخ دادن به این سؤال بود که چرا با وجود هزینههای زیادی که دولتهای مختلف بعد از انقلاب در مناطق محروم کردهاند، هنوز هم این مناطق محرومند؟ یادم آمد که وقتی وزیر بودم و به بعضی از این مناطق میرفتم واقعا از اینکه وزیرم خجالت میکشیدم. پیش خودم میگفتم من وزیر مملکت باشم و این وضع مردم باشد. نه روشویی درستی دارند، نه توالت دارند، نه بهداشت دارند، مدرسه امکانات ندارد یا معلم گذاشته و رفته، دخترها ترک تحصیل کردهاند یا پسرها حتی نمیتوانند درست از روی یک متن بخوانند. در بعضی مناطق دانشآموز حتی صندلی ندارد که روی آن بنشیند و روی زمین درس میخواند. این سؤال چندین ماه ذهنم را مشغول کرد. پاسخی که برای آن داشتم، شاید دقیق نباشد ولی حداقل مؤثر بود.
حرف این است که چون مناطق محروم از خودشان نیروی انسانی متخصص بومی ندارند، محروم میمانند؛ مثلا ما در وزارتخانه شاهد آن بودیم که خیّر مدرسهساز یا دولت بودجه کلانی میگذارد و در منطقه محروم مدرسه میسازد، بعد دچار چالش میشود که حالا معلمش را از کجا بیاوریم؟ در منطقه میگردند و میبینند معلم ندارند. این میشود که از ۱۰۰ کیلومتر آن طرفتر و حتی دورتر کسی را به روستا آوردهاند و گذاشتهاند سر کلاس و بعد او از ردیف استخدامی منطقه محروم استفاده کرده و به استخدام آموزش و پرورش درآمده اما ۲ یا ۳ سال بعد از کار کردنش در آن منطقه محروم، خودش را به شهر منتقل کرده و دوباره این روستا و مدرسه بیمعلم مانده است. بار دوم باز آموزش و پرورش ردیف استخدامی داده و نفر دیگری را برگزیده و استخدام کرده اما او هم ۳ یا ۴ سال مانده و بعد انتقالی گرفته و باز هم همان داستان و سیکل معیوب تا سالهای سال ادامه پیدا کرده است.

اگر شما در آموزش و پرورش، وضعیت معلمان این مناطق را رصد کنی، میبینی که سابقه خدمت آنها زیر ۵ سال و حتی ۴ سال است و این یعنی معلمان مناطق محروم اغلب از نیروهای تازهکار و کمتجربه هستند مگر در جایی استثنا باشد. در مورد بیمارستان هم این مسئله صدق میکند. دولت بیمارستانهای زیادی ساخته ولی معطل پزشک و پرستار است. اما اگر آن شهرستان یا روستا از خود پزشک، معلم و پرستار داشت، قطعا رشد میکرد. بنابراین پاسخ آن سؤال ما این شد که باید آموزش و پرورش مناطق محروم را تقویت کنیم.
در نهایت تصمیم گرفتیم با جمعی از دوستان و فرهنگیان قدیمی از پتانسیل و ارتباطاتی که داریم استفاده کنیم و وضعیت مدارس مناطق محروم را سر و سامان بدهیم. برگزاری کلاسهای تقویتی برای دانشآموزان، ارسال کتابهای کمکآموزشی، آموزش معلمان و مدیران این مدارس، ارائه خدمات مشاورهای برای داوطلبان کنکور و مشاوره تحصیلی به دانشآموزان از کارهایی است که ما به دنبال آن هستیم.
* اشاره کردید به کمبود نیروی انسانی متخصص بومی مانند پزشک، پرستار، معلم و مهندس در این مناطق؛ ریشه مشکل در کجاست؟ چرا مثلا داوطلب کنکور در سیستان و بلوچستان یا کهگیلویه و بویراحمد شانس قبولی در پزشکی یا پرستاری را ندارد و به طور محدود در برخی رشتههای علومانسانی و فنی و حرفهای میتواند تحصیلش را ادامه دهد و آخر هم از شهرهای اطراف برایشان پزشک و پرستار برسد؟
فانی :
ببینید ما ۷۵۰ منطقه آموزشی در کل کشور داریم که وقتی با ۱۴ شاخص مورد تأیید وزارت آموزش و پرورش آنها را بررسی کردیم، متوجه شدیم ۱۰۵ منطقه در انتهای لیست قرار میگیرند که از نظر آموزشی محروم هستند. ما و دوستان فرهنگیمان از این ۱۰۵ مورد، ۴۰ منطقه آخر را برای ارزیابی وضعیت آموزشی و ارائه خدمات انتخاب کردیم. در یکی از بررسیهایمان دیدیم که در ۳۵ منطقه کشور اصلا رشته ریاضی و تجربی را تدریس نمیکنند و این یعنی از ۳۵ نقطه از ایران هیچگاه پزشک، پرستار و مهندس وارد جامعه نمیشود.

همچنین در ۴۰ منطقه ۱۲ هزار دانشآموز پایه دوازدهم داریم که فقط ۵۰۰ نفرشان رشته ریاضی هستند. حدود ۹ هزار نفر در ادبیات و علومانسانی درس میخوانند و بقیه هم تجربی هستند. در رشته فنی و حرفهای هم متأسفانه بیشتر هنرستانها، رشتههایشان به درد نیازهای آن منطقه نمیخورند. بنابراین یکی از برنامههای ما تقویت معلمان برای ارائه این رشتهها از یکسو و تقویت درس علوم و ریاضی دانشآموزان سال نهم شد تا بتوانیم این دو رشته را در ۳۵ منطقه راه بیندازیم.
شاید باورتان نشود اما خیلی از دانشآموزان پایه دوازدهم در این مناطق حتی بلد نیستند تست بزنند، اصلا نمیدانند کجا را با مداد سیاه باید علامت بزنند و پر کنند. یا دانشآموز از این مرحله گذشته و رتبه قابلقبولی هم گرفته اما بلد نیست رشته انتخاب کنند. این معضل را مقایسه کنید با تهران که مؤسسات زیادی انتخاب رشته میکنند و مشاوره مفصل میدهند و دانشآموز از سالهای اول متوسطه دسترسی فراوانی به منابع آموزشی دارد. البته در آن ارزیابی شاخصهای دیگری هم بررسی شده، مثل آموزش دختران، معدل نهایی سال آخر دبیرستان، گذر تحصیلی و... که نشان داد این مناطق وضعیت خوبی ندارند.
* در مورد وضعیت آموزش دختران، وزارت آموزش و پرورش هیچ وقت آمار واقعی بازماندگی و ترک تحصیل آنها را نداده اما گزارشهای میدانی و پراکنده خبرنگاران در طول یک دهه اخیر نشان میدهد تعداد ترک تحصیل دختران در دوره متوسطه اول و دوم زیاد است. شما بهعنوان وزیر اسبق آموزش و پرورش نظرتان در این باره چیست؟
فانی :
اتفاقا یکی از شاخصهای ما در ارزیابی ۱۰۵ منطقه آموزشی، مسئله تحصیل دختران بود. ببینید معمولا میزان تولد دختران و پسران مساوی است. مثلا اگر یک سال نسبت تولد پسران به دختران ۵۱ به ۴۹ درصد باشد، سال آینده این رقم برعکس میشود. هیچگاه نبوده که این نسبت در تولد تفاوت معناداری پیدا کند پس طبیعتا باید نیمی از دانشآموزان ما دختر باشند اما شاهد این هستیم که فقط ۲۵ تا ۳۰ درصد دانشآموزان در این مناطق را دختران تشکیل میدهند این یعنی آموزش و پرورش و نهادهای فرهنگی دیگر در ترغیب خانوادهها برای تحصیل دختران دچار ضعف جدی هستند و باید در اینباره برنامهریزی کنند. ما هم در انجمنی که با همکارانمان بهعنوان انجمن مردم راهاندازی کردیم دنبال حل این دست از معضلات هستیم.
به جز این مورد، گذر تحصیلی هم یک شاخص مهم است که ارزیابی ما نشان داده در مناطق محروم وضعیت خوبی نداریم. برای آنهایی که نمیدانند گذر تحصیلی یعنی چه به زبان ساده توضیح بدهم که وقتی دانشآموز یک مقطع تحصیلی را تمام کرد، بررسی میشود که آیا وارد مقطع بعد شده یا نه؟ در ۴۰ منطقه آخر از ۷۵۰ منطقه آموزشی کشور، جمعیت دانشآموزان در متوسطه اول (راهنمایی قدیم) نصف میشود یعنی از ۱۰۰ دانشآموز پایه ششم، فقط ۵۰ نفر به پایه هفتم میروند و بدتر اینکه در دوره متوسطه دوم دوباره ورودیها نصف میشود و این یعنی ریزش و ترکتحصیل دانشآموزان در این مناطق.

* گروههای دانشجویی و نهادهای مردمی زیادی در چند دهه گذشته تلاش کردهاند که فقر آموزشی در مناطق محروم کشور را برطرف کنند اما بهدلیل ناکارآمدی سیستم آموزش و پرورش کشور، که شما هم به آن اشاره کردید، این اتفاق نیفتاده. حالا شما و دوستانتان از دل همان سیستم ناکارآمد که حتی مدتی در راس آن بودید، سر در آورده و تصمیم دارید این مشکلات را برطرف کنید. دسترسی خوبی هم به اطلاعات، آمار و منابع دارید، به ما بگویید حالا که بیرون از گود نشستهاید چگونه میخواهید این معضلات را در مناطق محروم برطرف کنید؟
فانی :
بله من گفتم که ۵۰ سال در این سیستم کار کردهام و از معلمی تا مدیریت مدرسه و مدیریت آموزش و پرورش منطقه و بعد استان و معاونت وزارتخانه و در نهایت خود وزارت را هم تجربه کردهام و اندوختههای فراوانی در این مسیر کسب کردم. قطعا پتانسیل و تجارب و ارتباطات زیادی در اختیار ما هست که هیچ انجمن و نهاد دیگری ندارد. ما خواستیم این پتانسیل که کشور برای ایجاد آن هزینه زیادی کرده را خارج از مجموعه رسمی آموزش و پرورش بالفعل کنیم و بیکار و بیتفاوت ننشینیم. دنبال تغییر سیستم آموزشی کشور یا دخالت در امور وزارتخانه هم نیستیم و در چارچوب آنها میخواهیم خدماتی را به مناطق محروم ارائه بدهیم.
مثلا من با مدیران مدارس مطرح و موفق غیردولتی که درآمدهای خوبی دارند، ارتباط دارم و از آنها خواستم که بیایند و خواهرخوانده مدارس ما در این ۴۰ منطقه شوند. از آنها نام نمیبرم اما اغلب آنها موافقت کردند و تا الان توانستیم ۱۵ مدرسه را تحت پوشش بگیریم. آنها باید هر نوع خدمات آموزشی که به دانشآموزان خود ارائه میدهند، به خواهرخوانده خود هم بدهند. کتابخانه را مجهز کنند، فیلمهای آموزشی معلمان خود را ارسال کنند.
جزوه درسی در اختیار دانشآموزان منطقه محروم بگذارند و... ما پول نداریم ولی اعتبار داریم و از همین اعتبار استفاده کردیم که بتوانیم به مناطق محروم کمک کنیم. میخواهیم با کمترین هزینه همافزایی کنیم و نیکوکاران را در قالبهای متفاوتتری از مدرسهسازی در این مناطق فعال کنیم. اینها حرفهای جدیدی است و کار ما ۱۰ سال دیگر جواب میدهد. میدانیم که یک منطقه با منطقه دیگر تفاوتهای زیادی در فرهنگ، امکانات، ظرفیت، علاقهمندی و نیازها دارد. کار ما اصلا دستوری نیست. ما با مدیرانکلی که الان فعال هستند یا بازنشسته شدهاند و در آن منطقه اعتبار دارند ارتباط میگیریم و به کمک آنها که شناخت دقیقی روی منطقه دارند، برنامههای خود را پیاده میکنیم.

* شیوع ویروس کرونا از بهمن سال گذشته تاکنون، آسیبهای اساسی و بعضا غیرقابل جبرانی را به دانشآموزان زد. بسیاری از آنها بهعلت دسترسی نداشتن به آموزش مجازی یا تعطیلی مکرر مدارس در مناطق محروم مجبور به ترک تحصیل شدند، شما و دوستان فرهنگیتان از کدام پتانسیلتان برای بهبود وضعیت آنها استفاده کردید؟

فانی :
از کارهای مهمی که کردیم، برگزاری کلاس آنلاین برای دانشآموزان پایه دوازدهم مناطق محروم بود. اکثر این مناطق معلمان قوی ندارند، بهخصوص در مقطع متوسطه دوم. ما یک تفاهم نامه با مدیریت دبیرستان البرز تنظیم کردیم و از معلمان آنجا که خیلی قوی هستند، خواستیم که برای این بچهها کلاس بگذارند که خوشبختانه قبول کردند در این کار خیر شرکت کنند. این شد که عصر چهارشنبهها و کل روز پنجشنبه معلمان همزمان در رشته ریاضی، تجربی و انسانی در ۳ تیم مجزا برای دانشآموزان پایه دوازدهم مناطق محروم تدریس میکنند. دانشآموزانی که موبایل، تبلت، لپتاپ و اینترنت دارند، را به آنها لینک دادیم که وصل شوند و از کلاس استفاده کنند، آنهایی هم که هیچ دسترسی نداشتند، از آموزش و پرورش منطقه خواستیم در دبیرستانهایی که سالن دارند، صندلیها را با فاصله ۲ متر بچینند و بچهها با رعایت پروتکلهای بهداشتی روی پرده ویدئویی کلاسها را ببینند. در مناطقی هم که هیچکدام از این امکانات نبود، برایشان کتاب کنکور و کمکآموزشی میفرستیم. برای پایه دهم و یازدهم هم دروس ضبط شده را آفلاین در اختیارشان گذاشتیم تا هر زمان دسترسی پیدا کردند، کلاسها را ببینند. ما میخواهیم هر طور شده دانشآموزان متوسطه دوم را تقویت کنیم تا شاهد قبولی آنها در رشتههای برتر دانشگاهی باشیم.
همچنین امسال برای آموزش معلمان ابتدایی در تدریس درس علوم و ریاضی برنامهریزی کردیم و با مجوز آموزش و پرورش برای آنها لوح فشرده آموزشی فرستادیم. برای آموزش مدیران مدارس مناطق محروم هم خودم میخواهم تدریس کنم چون اگر مدیر موفق عمل کند، بسیاری از مسائل مدرسه حل میشود. در یکی از بررسیهایمان دیدیم که در ۳۵ منطقه کشور اصلا رشته ریاضی و تجربی را تدریس نمیکنند و این یعنی از ۳۵ نقطه از ایران هیچگاه پزشک، پرستار و مهندس وارد جامعه نمیشود.
* در ابتدای صحبتهایتان اشاره کردید که علاوه بر توسعه نامتوازن رشتههای نظری، هنرستانهای فنی و حرفهای و کاردانش هم در مناطق محروم ضعیف هستند، در اینباره دقیقتر توضیح میدهید که منظورتان چیست؟
فانی :
گفتم که در اغلب این مناطق رشتههای ریاضی و تجربی بهدلیل کمبود معلم از یک سو و ضعف پایه درسی دانشآموزان از سوی دیگر آموزش داده نمیشود و از 12هزار دانشآموز پایه دوازدهم 9هزار نفرشان در رشته ادبیات و علومانسانی تحصیل میکنند. در رشته فنی و حرفهای و کاردانش هم نیازهای منطقه اصلا در نظر گرفته نشده، مثلا توسعه رشته انیمیشن یا حسابداری در مناطق محروم خیلی زیاد است تازه آموزش آن هم کیفیت لازم را ندارد. شما به من بگویید در یک منطقه که یک ریال و ۲ ریال بودجه نمیآید، این همه حسابدار برای چه تربیت میشود؟ یا برای اینکه خودشان را راحت کنند و نرخ پوشش تحصیلی را بالا ببرند، رشته مدیریت خانواده که همان خانهداری است یا چهرهپردازی را توسعه دادهاند. این یعنی وضعیت فنی و حرفهای هم خوب نیست و فقط آمارسازی میکنند. یک هماهنگی و تفاهم با سازمان آموزش و پروش فنی و حرفهای داریم که در ۱۰ منطقه شروع به استعدادیابی کنیم تا از دانشآموزان پایههای نهم تست سنجش شغلی بگیرند. مناطقی را هم انتخاب کردیم که سازمان فنی و حرفهای وابسته به وزارت کار داشته باشند.
علاوه بر این قرار شد سازمان برای هنرآموزان سال آخر فنی و حرفهای و کاردانش مربی بفرستد و دوره عملی برایشان برگزار کند که مهارتشان بهتر شود. ما نمیخواهیم در مدیریت آموزش و پرورش دخالت کنیم فقط گفتیم رشتههای مورد نیاز منطقه را در هنرستان آنجا تقویت میکنیم. مثلا رشته کشاورزی، زراعت یا دامداری و از طریق خیرین یا هر جایی که بتوانیم توسعه دهیم. جهتگیری ما به سمت ایجاد توازن در رشتهها و شاخههاست. اینها بخشهایی از برنامههای ماست که میخواهیم بهعنوان فرهنگیان بازنشسته و فعال انجمن مردم در کنار آموزش و پرورش دنبال کنیم.

پایان گزارش/
همشهریآنلاین