والدین به مثابه معلمان نخستین، نقش حیاتی در تعلیم و تربیت فرزندانشان دارند و این نقش مهم را هنگامی که فرزندان را به منظور دستیابی به علم و آگاهی، راهی مدرسه مینمایند، ادامه میدهند (استین هاور و همکاران، 1984). آنچه امروزه مسلم است آن است که تعلیم و تربیت در نهاد مدرسه جز با مشارکت والدین امکان پذیر نمیباشد (ایمانی، 1382)؛ چرا که بر خلاف گذشته که مدارس به مثابه مؤسساتی به حساب میآمدند که نقش والدین، صرفا فرستادن کودکان به مدرسه و حمایت از مدارس برای نظم دادن به فرزندانشان بود، مشارکت والدین در امر تحصیل فرزندانشان و همکاری با معلمان دگرگون گشته و به یکی از مباحث مهم و اساسی تعلیم و تربیت بدل گردیده است(Coleman & McNeese, 2009).
بر مبنای چنین رویکردی، این باور شکل گرفته است که والدین، دانشآموز و معلم – به مثابه سه رکن تعلیم و تربیت- در انجام وظایف آموزشی و تربیتی مکمل یکدیگرند (Englund et al.,2004)؛ خانه مدرسهی اول کودک و مدرسه، خانه دوم اوست و اگر این دو نهاد روشها و برنامههای هماهنگی نداشته و در روند تعلیم و تربیت یا یکدیگر مشارکت نداشته باشند، در روند رشد کودک و کسب مهارتهای آموزشی و تربیتی وی، اختلال بهوجود میآید. بر این مبنا، والدین و معلمان به عنوان یک «بال» با همافزایی و مشارکت، تلاش مینمایند بین روشها و منشهای خانه و مدرسه، همسویی و تشابه بوجود آید و یکی از این دو کانون، کار دیگری را خنثی نکند.
این مشارکت امروزه، بنیادی قلمداد میگردد بدان سبب که دانشآموزان که سابق بر این نیمی از وقت روزانه خود را در خانه و با هدایت والدین خود میگذارنند (ادیب و اربط، 1396: 69)، اکنون در شرایط کنونی شیوع بیماری کرونا که به جهت پیشگیری از ابتلای کودکان و نوجوانان به این بیماری مهلک شاهد رواج سبک آموزش مجازی و عدم حضور فیزیکی دانش آموزان در فضای آموزشی و بهرهمندی از آموزش معلمان در بستر فضای خانه و خانواده در بسیاری از کشورهای جهان از جمله ایران میباشیم، ضرورت مشارکت و همکاری میان «والدین و معلمان» یا به تعبیری «خانه و مدرسه» در امر تعلیم و تربیت، بیش از پیش احساس میگردد؛ چرا که در شرایط کرونایی دانشآموزان ارتباط حضوری محدودتری با معلمان خود داشته و در چنین شرایطی که دانشآموزان ساعات بیشتری را در خانه میگذرانند و بيشتر با والدین در ارتباط هستند، میطلبد که والدین ارتباط بیشتر و مؤثرتری با معلمان داشته و از توصیهها و ظرایف آموزشی و تربیتی آنان بهرهمند گردند؛ مضافاً آنکه با وجود تلاش شبانه روزی معلمان، نگرانی از افت تحصیلی دانشآموزان در چنین شرایطی اجتناب ناپذیر و نیازمند توجه بیشتر والدین به فرزندانشان در حین آموزش است.
بر این مبنا، در کنار رسالت و مأموریتهایی که نظام آموزشی و متولیان آن برعهده دارند تا چالشهای پیش آمده در فرایند یادگیری در دوران کرونا را حلوفصل نمایند، والدین نیز نقش به سزایی در یادگیری با کیفیت و مداوم دانشآموزان بر عهده دارند و اثربخشی این سبک از آموزش، وابسته به شیوهها و روشهایی خواهد بود که بتوانند مشارکت و همراهی خانواده و معلمان در فعالیتهای یادگیری را افزایش دهند. بر این مبنا در این نوشتار در تلاش میباشیم برخی رویکردهای موفق افزایش مشارکت که در کشورهای توسعهیافته، اجراییگردیده و نتایج چشمگیری را نیز نمایان نمودهاست، مورد واکاوی قرار دهیم.
واکاوی رویکردهای موفق
به طورکلی، مدرسه باید پیشاهنگ ارتباط با خانه باشد و با روشهای گوناگون اسباب مشارکت فکری والدین را در امر تعلیم و تربیت دانشآموزان فراهم نماید؛ در طرحی با عنوان «مدارس ایمن و پاسخگو» که در برخی کشورهای توسعه یافته اجرایی گردیده، شش سازوکار موفق که معلمان از آنها برای تشویق مشارکت والدین استفاده نمودهاند، عملیاتی شد و در راستای آن مشخص گردید، برای اینکه کودکان بیشترین موفقیت را داشتهباشند، سه گوشه یک مثلث آموزشی شامل خانوادهها، معلمان و دانشآموزان باید همیشه با هم ارتباط داشته باشند. برای تحقق این مهم، معلمان باید مشارکت والدین در سه سطح فعالیتهای مدرسه، رویدادهای روزانه مدرسه و فرآیندهای تصمیمگیری را تشویق نمایند (Olender et al., 2010). سازوکار عملیاتی نمودن این مهم در کشورهای توسعهیافته، مبتنی بر شش رویکرد ذیل میباشد:
رویکرد یک: درک نقشهایی که والدین میتوانند در آن سهیم باشند و گسترش آنها در زندگی دانشآموز
درگیرشدن و مشارکت والدین در آموزش کودک مستلزم آن است که خانوادهها تلاش بیوقفه و تمرکز زیاد بر موضوع آموزش داشتهباشند و این مهم، مستلزم این است که خانوادهها کلاههای زیادی بپوشند و بر روی چهار نقش خاص در طول زندگی کودک تمرکز کنند: پرستار، هماهنگکننده، معلم و محافظ. در این میان معلمان میتوانند به خانوادهها در انجام مسئولیتهایشان، یاری رسانند(Lueder, 2011)؛ بدین ترتیب که:
اول، خانوادهها نقش پرستار را بازی میکنند و از آنها میخواهند که محیط ایمن و مناسبی را برای کودک فراهم کنند چون کودک از نظر فیزیکی، روانی و احساسی رشد میکند. مسئولیتهای یک پرستار موثر شامل ایجاد یک برنامه روزانه خانوادگی، در دسترس قرار دادن لوازم مدرسه و تجهیزات ضروری، و اطمینان از اینکه معاینات پزشکی و واکسیناسیون به روز هستند. علاوه بر آن، خانوادهها باید استفاده از تلویزیون، اینترنت، تلفن و بازیهای ویدیویی را تنظیم کنند در عین حال زمان انجام تکالیف روزانه را نیز برنامهریزی و نظارت کنند.
دوم، خانوادهها با ایجاد و حفظ ارتباط دو طرفه بین خودشان و فرزندانشان و همچنین بین خودشان و مدرسه، نقش ارتباطدهنده را ایفا میکنند. چنین ارتباطی باید شامل بحث درباره موفقیتها و مشکلات کودکان، شیوههای حمایت از کودکان و پیشرفت تحصیلی آنها باشد. در حالی که در آموزش کودکان شرکت میکنند، خانوادهها نقش معلم را نیز بر عهده میگیرند و از آنها میخواهند تا به رشد فکری، عاطفی و اجتماعی کودکان خود کمک کنند. این مشارکت میتواند با اطمینان از مطالعه کودکان در خانه، کارکردن با آنها در حل مساله و مهارتهای استدلال، هماهنگی کار در کلاس درس با فعالیتهای یادگیری در خانه و.. حاصل شود.
مسئولیت دیگر والدین، ایفای نقش حمایتی در زندگی کودک با حمایت فعال از فعالیتهای یادگیری در مدرسه و برنامهدرسی مدرسه است. برای عملیاتیشدن این مهم، والدین میتوانند در فعالیتهای مدرسه مانند کنسرتها، بازیها و اجتماعات، جشنهای عمومی و از همه مهمتر در جلسات اولیا و مربیان شرکت کنند(Lueder, 2011)؛ چرا که خانه و مدرسه در صدر عوامل تاثیرگذار بر روند رشد و تکامل رفتار فرزندان قرار دارد و در این میان مهمترین عامل در هماهنگی و همسویی نظری و عملی میان این دو نیز به واقع انجمن اولیاء ومربیان است که فرصتی برای والدین خواهد بود تا با آموزگاران فرزندانشان دیدار نموده و موضوعات مرتبط با عملکرد دانشآموزان را بررسی کنند. همچنین این انجمن میتواند در پیشبرد هر چه بهتر امور آموزش و پرورش دانشآموزان نقش مفید و مؤثرتری داشتهباشد؛ چرا که این گونه جلسات، مشکلات دانشآموزان را به گوش والدین رسانده، هماهنگی میان والدین و معلمان را بیشتر میکند؛ البته لازم است، ترتیب برگزاری این جلسات در شرایط کرونایی به صورت مجازی صورت پذیرد.
رویکرد دوم: ادغام آموزش در سبک زندگی خانوادهها
علاوه بر درک نقش خانوادهها در زندگی فرزندانشان و سپس گسترش آنها به کلاس درس، معلمان باید از موانع بالقوه بین خانواده و مدرسه در هنگام تشویق به مشارکت آگاه باشند. موانع میتوانند روانشناختی باشند و شامل ترس، اضطراب و از خود بیگانگی باشند که منجر به ایجاد ترس در خانوادههایی میشود که مدرسه را غیرقابل دسترس و تهدید میدانند((Iowa State Dept. of Education, 1994.
چنین افکار منفی نسبت به مدرسه باعث میشود که والدین احساس بیارتباطی نموده و منجر به این میشود که احتمالاً آنها درخواست مشارکت مدرسه را نپذیرند. فاصله بین والدین و معلم میتواند بیشتر شود اگر اعضای خانواده خودشان در مدرسه شکست را تجربه کرده باشند زیرا احساسات در مورد مدرسه معمولا ریشه در برخوردهای گذشته دارد. شکست آموزشی میتواند والدین را به بیاعتمادی نسبت به مدرسه و دوری از محیط سوق دهد و این فرض وجود دارد که فرزند آنها نیز با شکست مواجه خواهد شد و این امر به افزایش احساس بیگانگی ناشی از شکست میانجامد((Lueder, 2011.
علاوه بر این، موانع مشارکت خانواده میتواند شامل موانع ساختاری مانند زمان، فاصله، و فقدان مراقبت از کودکان باشد ( .(Iowa State Dept. of Education, 1994در این مورد، خانوادهها احساس میکنند که نمیتوانند زمان، منابع یا انرژی بیشتری را برای درگیر شدن در فعالیتهای مدرسه به خاطر برنامه شلوغ و مشکلات شخصی خود پیدا کنند. این موانع میتوانند باعث شوند که خانوادهها حامی نبوده، مخالف و غیرمسئول باشند(Hornby, 2000). استراتژیهایی که به معلمان اجازه میدهند تا بر موانع ذکر شده قبلی غلبه کنند شامل انعطافپذیر بودن در جلسات برنامهریزی، استقبال شخصی از والدین، نوشتن یک کتابچه راهنما برای والدین و.. میباشد. معلمان باید تلاش کنند تا همه خانوادهها را بدون توجه به موانع درک کرده و از آنها حمایت کنند تا آموزش را در سبک زندگی خود ادغام کنند. هنگامی که اهمیت آموزش به رسمیت شناخته شد، برقراری مشارکتهای واقعی و عملی که هدف مشترک آنها آموزش بهتر دانشآموزان باشد، ممکن میگردد (Iowa State Dept. of Education, 1994). معلمانی که به دقت به والدین گوش میدهند، بدون اینکه نظرات آنها را ارزیابی و قضاوت کنند، توانایی درک نقطهنظر متفاوتی را کسب میکنند. جدا کردن خود از تعصبات شخصی و تمرکز بر افکار دیگران منجر به یادگیری و افزایش آگاهی میشود. در واقع، تحقیقات بیان میکنند که گوش دادن به سادگی شکل ارتباطی خودش است.
رویکرد سوم: استفاده از استراتژیهای مداخله ای مشارکت
به منظور غلبه بر موانع ذکر شده قبلی بین معلمان و والدین، معلمان باید استفاده از استراتژیهای مداخلهای مشارکت را مدنظر قرار دهند (Lueder, 2011) که مشتمل بر سازوکارهایی اتصالدهنده، ارتباطدهنده، هماهنگکننده و کوچینگ (مربیگری) هستند.
کارکرد اتصال، این امکان را برای معلمان فراهم می آورد که با ایجاد یک محیط -کلاس/ مدرسه- جذاب به والدین دسترسی پیدا کنند. در مرحله اتصال، برای معلمان نیز مهم است که بر موانعی که ممکن است از شکلگیری روابط مشارکتی و باعث برقراری ارتباط دوطرفه بین خود و والدین جلوگیری کرده، غلبه کنند. صرف زمان برای برقراری ارتباط با خانوادهها موثر است، زیرا به عنوان اولین معلم کودک، اعضای خانواده میتوانند دانش لازم را در مورد کودک برای معلمان خود فراهم کنند. این دیدگاههای شخصی ارزشمند به معلمان کمک میکند تا سبک تدریس خود را توسعه دهند و در میان کودکان و والدینشان یک محیطی امن ایجاد کنند. استراتژیهایی که یک معلم میتواند برای اجرای این روش استفاده کند شامل خوشآمدگویی، فضای پارکینگ والدین، رفتار اداری، برنامههای آموزشی و پرورشی مدرسه، پوسترهای ساخته شده توسط معلم که خود را توصیف میکنند، کتابهای راهنمای مدرسه و تورهای خانوادگی است(Kyle & McIntyre, 2000).
عملکرد ارتباطی، جریان ارتباطی دوطرفه بین معلمان و والدینی است که معلمان در مرحله اتصال آغاز کردهاند را ایجاد میکند. در طی این مرحله، معلمان به ایجاد روابط مثبت والدین - معلم ادامه میدهند و آگاهی خانواده از برنامهها و فعالیتهایی که مدرسه باید ارائه دهد را افزایش میدهند ((Lueder, 2011.
تحقیقات بیان میکنند که مشارکت افزایشیافته خانواده نتیجه مستقیم ارتباط بهتر است و اثربخشی این عملکرد را نشان میدهد (Johannes & Roach, 1999). بهترین راه برای این کار برقراری ارتباط کتبی، از طریق تلفن و اینترنت (ارسال پیامک یا ایمیل) و همچنین ارتباط رو در رو (حضوری) است. در هنگام برقراری ارتباط کتبی، معلمان و مدارس باید انواع خوشامدگویی، یادداشتهای مثبت، پوشههای هفتگی، برگههای تکالیف هفتگی، گزارش پیشرفت، کارتهای گزارش و دفترچه راهنمای خطمشیها را برای والدین تهیه کنند. این کتابهای راهنما باید قوانین مدارس دولتی، بازدید و فرصتهای داوطلبانه، شمارهتلفن پرسنل مدرسه و اهداف یادگیری در سطح کلاس را ذکرکنند.
در ارتباط از طریق تلفن و فنآوری اینترنت، معلمان میتوانند یک سیستم پست صوتی ایجاد کنند که به خانوادهها اجازه تماس و ارسال پیام را بدهد. آنها همچنین میتوانند یک آدرس ایمیل برای خانوادهها فراهم کنند، یک وب سایت برای اطلاعات مهم ایجاد کنند و شمارهای برای یک خط تلفنی ویژه تکالیف مدرسه فراهم کنند. در نهایت، در طول ارتباط رو در رو، معلمان باید کنفرانسهای والد - معلم را برنامهریزی کنند. برای انجام این کار، آنها باید خانواده را از هدف جلسه مطلع کنند، از کودک دعوت کنند که در جلسه شرکت کند، پیشنهاد دهند که خانوادهها سوالات را از قبل آماده کنند و لیستی از موضوعات جلسه احتمالی را برای والدین بفرستند؛ همچنین لازم است برای آمادهشدن برای کنفرانس، معلمان پوشهای را با نمونههای کار دانش آموزان سازماندهی کنند. پس از جلسه، آنها باید با یک تماس تلفنی پیگیریهای لازم را در خصوص تصمیماتی که در جلسه حضوری گرفتهاند، داشتهباشند ((Lueder, 2011.
و امّا، هدف از عملکرد هماهنگی، افزایش آگاهی خانواده از خدمات و منابع ارائهشده توسط مدرسه و معلمان است. همچنین برای معلمان مهم است که بدانند منابع موجود چیست و چگونه میتوانند با آنها ارتباط مناسب برقرار کنند. بهترین راه برای اجرای عملکرد هماهنگی، ایجاد یک دایرکتوری از خدمات و منابع ارائهشده توسط مدرسه و معلمان و قراردادن آن در وبسایت در دسترس همه خانوادهها است. معلمان همچنین میتوانند جلسات اطلاعرسانی خانواده را برنامهریزی کنند و یک کمیته خدمات و منابع داوطلب والدین و معلمان برای گسترش مطالب و کمکهای موجود ایجاد کنند. تحقیقات تایید میکنند که هماهنگی رویدادها، برنامهها و ارتباطات به طور موثر مشارکت خانواده، دانش خانواده، و همکاری والدین- معلم را بهبود میبخشد. این مزایا نتیجه افزایش مشارکت خانواده در آموزش کودکان است(Akkok, 1999).
عملکرد کوچینگ (مربیگری)، تواناییهای والدین برای شرکت در نقشهایی که باید در آن سهیم باشند و نیز سطح کلی دانش و مهارتهای آنها را افزایش میدهد. ثابت شدهاست که آموزش والدین بسیار موثر است چون منجر به نتایج مثبت تحصیلی و اجتماعی برای کودکان میشود. بررسیها حاکی از آن است، دانش آموزانی که والدینی دارند که در مورد اثرات مشارکت آگاه هستند، تمایل دارند برای فرآیند آموزشی آمادگی بهتری داشته باشند. برای انجام این مهم، معلمان میتوانند کارگاهها و کلاسهایی جهت آموزش والدین، برنامهریزی نمایند(Coleman & McNeese, 2009)
رویکرد چهارم: حفظ نتایج استراتژیهای مداخلهای مشارکت
مهمترین نتیجه عملیاتی کردن استراتژی مداخله ای مشارکت، ایجاد یک رابطه مثبت با خانوادهها است. معلمان باید این ماحصل را با اطمینان از ارتباطات طولانیمدت میان والدین و خود، سرمایهگذاری کنند. آنها باید دریابند که روابط تا حد زیادی به شخصیتهای مربوطه متکی است. برای معلمان ضروری است که هم دیدگاههای خود و هم دیدگاه خانوادهها را درک کنند، به تفاوتهای فردی احترام بگذارند و به افکار خانوادهها گوش دهند. به منظور کاهش نکات منفی، هنگام برقراری ارتباط با خانوادهها، معلمان باید آرامش خود را حفظ کنند و وضعیتهای دشوار را به صورت عینی ارزیابی کنند، حقایق را ارائه دهند، از شخصی نگریستن به امور جلوگیری نموده و از پیش فرضها خودداری کنند (Norris, 2011). استراتژیهایی که باید پیشگیرانه باشند عبارت است از: گوشدادن دقیق به خانوادهها، علاقه به خانوادهها، یافتن اهداف و منافع مشترک و ایجاد احساس اهمیت در خانوادهها ( Olender et al., 2010)
همچنین معلمان باید از سوگیریهای شخصی و یا نگرانیهایی که ممکن است بر ایجاد روابط مشارکتی تاثیر منفی بگذارد، آگاه باشند. این مسایل شامل روند سختگیری و انعطاف ناپذیری برنامهها، منافع شخصی یا نگرانیهای که ممکن است نیازهای دانشآموز را تحتالشعاع قرار دهد، احساساتی که ناشی از آن است که دانشآموزان از یک نگرانی یا معضل خانوادگی رنج ببرند و.. (Ibid).
رویکرد پنجم: استفاده از ارتباط یک طرفه و دوطرفه
ارتباط یک طرفه از سوی معلمان با والدین یک روش موثر برای ترویج تعامل است. معلمان میتوانند از طریق خبرنامهها، دفترچههای مدرسه-خانه، ایمیلها و بستههای آموزشی، درگیر چنین ارتباطاتی شوند. با این حال، وقتی معلمان به این شکل ارتباط برقرار میکنند، استراتژی خوبی است که اطلاعات را دقیق و منسجم ارائه نموده تا خانوادهها به راحتی پیام را درک نمایند؛ البته، محصور نکردن والدین با اطلاعات و زبان ویژه آموزشی یک قانون مهم است که باید معلمان بخاطر بسپارید تا والدین تحت فشار قرار نگیرند(Graham-Clay, 2005).
امّا در جایگاه مقابل، برقراری ارتباط دوطرفه از طریق گفت و گوی مستقیم روش دیگری برای تعامل با خانوادهها است. رایجترین نوع این ارتباط تماسهای تلفنی و کنفرانسهای والد - معلم است. معلمان باتجربه توصیه میکنند که گاهی اوقات با خانوادههای به منظور انتقال خبرهای خوب تماس بگیرید تا روابط مثبت را ارتقا دهید. با انجام این کار، خانوادهها تمایل بیشتری به مشارکت با معلمان در صورت بروز مشکلات خواهند داشت. استراتژی دیگری که به ارتباط موثر دو طرفه کمک میکند تمرکز بر گوش دادن است. معلمانی که به دقت به والدین گوش میدهند، بدون اینکه نظرات آنها را ارزیابی و قضاوت کنند، توانایی درک نقطهنظر متفاوتی را کسب میکنند. جدا کردن خود از تعصبات شخصی و تمرکز بر افکار دیگران منجر به یادگیری و افزایش آگاهی میشود. در واقع، تحقیقات بیان میکنند که گوش دادن به سادگی شکل ارتباطی خودش است. (Garcia, 1975) معلمان باید این روش را در تعامل با خانوادههایی که نگرانی، مشکلات و ایدهها را بیان میکنند، اتخاذ کنند.
رویکرد ششم: تأکید بر مشارکت بعنوان سازوکاری که پیشرفت تحصیلی دانش آموزان را افزایش میدهد
در زمان تدوین استراتژی چگونگی تشویق مشارکت خانواده، معلمان باید بر این یافته مهم که تمامی تحقیق در مورد رویکردهای مشارکت خانواده میگویند، مبنی بر آنکه مشارکت والدین و معلمان، منجر به افزایش پیشرفت تحصیلی دانش آموزان میشود، تمرکز نمایند(Jeynes, 2011). بیشک، برگزاری کلاسهای آموزش خانواده با عنوان تأثیر مشارکت اولیا در اتقاء فرایند آموشی و تربیتی فرزندان در عملیاتی شدن این مهم، اثرگذار خواهد بود.
نتیجهگیری
ضرورتی مشارکت والدین و معلمان در امر آموزش و پرورش، در شرایط گسترش بیماری کرونا و دگرگونی در سبک زندگی بشر در ابعاد گوناگون در عصر کنونی، بیش از پیش احساس میگردد. معلمان در هنگام آموزش به حمایت والدین و دانش آموزان به کمک خانوادهها در محیط خانه نیازمند هستند. امروزه آموزش نه تنها در درون دیوارهای یک مدرسه، بلکه کودکان را تا خانههایشان دنبال نموده است؛ بر این مبنا، یک آموزش مجازی موفق نیاز به فعالیت پویا و کارآمد دانشآموزان، نظارت و همراهی خانوادهها و نوآوریهای آموزشی معلمان دارد. با کمک معلمان مصمم و والدین دلسوز، دانشآموزان این فرصت را پیدا خواهند نمود تا بنیادی قوی در سطح علمی بدست آورند.
این مشارکت مطلوب سهگانه والدین، دانش آموزان و معلمان در آموزش مجازی میتواند پیامدهای مطلوبی برای هر سه طیف در پی داشتهباشد که از جمله برجستهترین و قابل تأملترین آنها برای دانشآموزان، تسهیل شرایط آموزش و یادگیری و به تبع آن پیشرفت تحصیلی، کمک به رشد همه جانبه، عمق بخشیدن به یادگیری مطالب درسی، بالارفتن انگیزه درسخواندن و به تبع آن کاهش نرخ ترکتحصیل، خود کارآمدی، اعتماد به نفس و..؛ از سویی دیگر برای والدین، بهبود تربیت فرزندان، شناسایی بهتر نقاط قوت و ضعف آنها و بر همین اساس یاری رساندن به فرزندان و احساس توانمندی و امنیتخاطر در این خصوص که وضعیت تحصیلی فرزندانشان در شرایط مطلوب، برنامهریزیشده و تحت کنترلی قرار دارد؛ و در آخر برای معلمان، بهبود رفتار و عملکرد آنها و در نتیجه رضایتشغلی بیشتر و روحیه بهتر خواهد بود.
منابع
- ادیب، یوسف و مردان اربط، فاطمه (1396)، تجارب والدین از مشارکت در امر تحصیل فرزندان: یک تحقیق کیفی، مجله علوم تربیتی دانشگاه شهید چمران اهواز، دوره ششم، سال 24، شماره 1: 96- 69.
- ایمانی، محسن (1382)، خانواده و تعلیم و تربیت، تهران، انتشارات انجمن اولیا و مربیان.
- Akkok, F. (1999). Parental involvement in the educational system: To empower parents to become more knowledgeable and effective. Retrieved from http://search.ebscohost.com/login.aspx?direct=true&AuthType=ip,cookie,url,cpid,uid&custid=s8863137&db=eric&AN=ED445183&site=edslive&scope=site&authtype=ip,uid
- Coleman, B., & McNeese, M. (2009). From home to school: The relationship among parental involvement, student motivation, and academic achievement. International Journal of Learning, 16(7), 459-470.
- Englund, M., Luckner, A., Whaley, G., & Egeland, B. (2004). Children's achievement in early elementary school: Longitudinal effects of parental involvement, expectations, and quality of assistance. Journal of Educational Psychology, 96(4), 723-730.
- Garcia, A. (1975). Communicating and working with parents (Doctoral dissertation). Retrieved from Educational Resources Information Center (ERIC).
- Graham-Clay, S. (2005). Communicating with parents: Strategies for teachers. School Community Journal, 16(1), 117-129.
- Kyle, D., & McIntyre, E. (2000). Family visits benefit teachers and families —and students most of all. Santa Cruz, CA: eScholarship, University of California.
- Lueder, D. (2011). Involving hard-to-reach parents: Creating family/school partnerships. Lanham, MD: Rowman & Littlefield Education.
- Olender, R., Elias, J., & Mastroleo, R. (2010). The school-home connection: Forging positive relationships with parents. Thousand Oaks, CA: Corwin.
- Hornby, G. (2000). Improving parental involvement, New York: Cassell.
- Iow State Dept. of Education (1994), Parent involvement in education: A resourse for parents, educators and communities, Des Moines, IA: State Bord of Education.
- Jeynes, W. (2011), Parental involvement and academic success, New York: Routledge.
- Johannes, H.,& Roach, A, (1999), Parental involvement activities in the school (Doctoral dissertation), Retrieved from Educational Resources information Center (ERIC).
- Steinhauer‚ P. D.‚ Santa- Barbara‚ J., & Skinner‚ H. (1984). The process model of family functioning. Canadian Journal of Psychiatry‚ 29‚ 77-88.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان