صاحب نظران و كنش گران عرصه تعليم و تربيت به ميزاني در اين عرصه اثر گذار هستند كه با جرات و جسارت و احساس مسووليت ورود پيدا كنند، ملاحظات و احتياطهاي سياسي، اداري و عقيدتي نه تنها مشكلي را حل نميكنند بلكه موجب فهم غلط مسائل آموزش و پرورش و انعكاس غير واقعي آن ميشود.
متاسفانه آموزش و پرورش بيش از آنكه بايد توسط انديشمندان و صاحب نظران اين حوزه مورد توجه قرار گيرد توسط سياستورزان به بحث گذاشته شده است آن هم در چالشهاي بين دولت و مجلس، اين واقعيت تلخ موجب شده تا همواره مسائل آموزش و پرورش در فضا و بستري غيرحرفهاي طرح شود.
شايد اين پرسش ايجاد شود كه چه نوع نگرشها و كنشهايي راه گشاي مسائل است؟ يا به عبارتي اگر نگرشها و كنشهاي موجود تاكنون اين دستگاه را از بن بست خارج نكرده است پس چه بايد كرد؟
در پاسخ به اين پرسش سخت فقط ميتوان چند نكتهاي را كه به نظر ميرسد بيشتر روي آن توافق وجود دارد مورد تاكيد قرار داد.
۱-هرگونه نگرشي كه فضاي آموزش و پرورش را امنيتي كند و اجازه ابراز نظر آزاد و حرفهاي و تخصصي را ندهد ، در واقع استمرار بخش وضعيت نامطلوب موجود است لذا مبتني بر اين ضرورت كنشهاي صنفي و علمي نيز بايد اجازه بروز و ظهور بيابند.
۲-بياعتمادي صف و ستاد به يكديگر و شكافي كه بين اين دو سطح وجود دارد ناشي از يك نگرش نهادينه شده در جامعه ما بهطور كلي و در جامعه فرهنگيان بهطور خاص است و از آنجا كه نيروهاي ستادي بخشي از دولت محسوب ميشوند و بياعتمادي به دولت در كشورمان ريشه تاريخي دارد و تلاش هم براي رفع آن صورت نگرفته ، لذا همواره اين بياعتمادي در آموزش و پرورش هم وجود داشته و دارد به حدي كه يك نيروي آموزشي و مقبول بدنه پس از ورود به حوزه ستاد بلافاصله مورد خشم و غضب بدنه قرار ميگيرد ، بنابراين از هر دو جهت بايد تلاشهاي اعتمادساز صورت گيرد تا نگرش شكافانداز و بيگانهساز كه منجر به تضاد و تقابل ميشود اصلاح شود و سپس كنشهاي راه گشا شكل گيرد.
۳- تخصصي ديدن و محققانه و مسوولانه نگريستن به مسائل آموزش و پرورش نگرشي است كه از غيبت آن اين مجموعه در رنج است به اين معنا كه هر كس خود را در اين حوزه صاحب نظر ميداند و با ورود به اين عرصه موجب ميشود اظهارنظرهاي غيرحرفهاي بر حرفهاي در فضاي جامعه غالب شود و هميشه مسائل در هياهوها و ابرازاحساسات و سليقهها حل نشده باقي بماند لذا نگرش و كنش حرفهاي كاري است كه بايد انديشمندان تعليم و تربيت و معلمان به آن بپردازند.
۴-همهجانبه نگريستن لازمه فهم صحيح از مسائل آموزش و پرورش است ، نگرشي كه تك بعدي بودن مسائل را بهشدت رد ميكند و تاكيد دارد بايد از سادهانديشي و سطحي نگري در مقوله آموزش و پرورش پرهيز كرد عدهاي ريشه مسائل را اقتصادي، برخي ديگر عقيدتي و دستهاي آن را سياسي و بعضي آن را مديريتي ميدانند ، لذا اين همان لمس فيل در خانه تاريك است و هر كسي به زعم خود توصيف و تبييني از مسائل را ارايه ميدهد لذا به نظر ميرسد نيازمند روشن كردن چراغ همهجانبهنگري هستيم.
۵- استمرار در نقش آفريني ميتواند پيوستگي ايجاد كند ، متاسفانه بهطور فصلي عدهاي ورود پيدا ميكنند و با پايان فصل اثري از آنها باقي نميماند هنگام انتخابات يا معرفي وزرا قدري جامعه حساس ميشود يا هر گاه فرياد اعتراضي سر داده ميشود صداهايي پراكنده وسطحي از مسوولان و صاحب نظران شنيده ميشود و بعد كه آب از آسياب ميافتد دوباره همهچيز به دست فراموشي سپرده ميشود ؛ لذا نگرش مبتني بر استمرار و كنش متكي بر آن ميتواند ما را در مسير حل مسائل قراردهد.
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.