گروه اخبار /
در ایــــن خاک زرخیز ایران زمیــــــن |
نبودنــد جز مردمــــی پـــاک دیـــــن |
همه دینشـــــان مردی و داد بــــــود |
وز آن کـشـــــــور آزاد و آبـــــاد بــــود |
چو مهر و وفا بود خـــود کیششـــان |
گـــــنه بود آزار کــــس پیششـــــان |
هــمه بنـــــــده ناب یـــــــزدان پـــاک |
هـمــــه دل پر از مهر این آب و خاک |
پــــدر در پـــــدر آریــایـــــی نــــــــــژاد |
ز پشـــــت فریــــدون نیکـــــو نهــــاد |
بـــزرگی به مـــــردی و فرهنــــگ بود |
گدایـــــی در این بـــوم و بر ننگ بود |
کــجا رفت آن دانش و هـــــــــوش ما |
که شد مهر میهن فــــراموش مـــــا |
که انداخت آتـــــش در ایـــن بوستان |
کــــز آن سوخت جان و دل دوستان |
چه کردیم کـــــین گونه گشتیم خار؟ |
خـــــرد را فکندیم این ســــــان زکار |
نبود این چــــنین کشور و دیـــــن ما |
کـــــجا رفـــــت آییـــــن دیریــــن ما؟ |
به یزدان که این کشـــــور آباد بـــــود |
همـــــه جـــــای مـــــردان آزاد بـــود |
در این کشور آزادگــــی ارز داشــــت |
کشـــــاورز خــود خانه و مرز داشت |
گرانمــایـــه بود آنکــــــه بودی دبـیـــر |
گرامـــــی بد آنکــــس که بودی دلیر |
نه دشمن دراین بوم و بر لانه داشت |
نه بیگانه جایی در این خانه داشت |
از آنروز دشمن بـــــما چیره گـــــشت |
که مـــــا را روان و خرد تیره گشـــت |
از آنـــــروز ایــن خـــــانه ویرانه شـــــد |
که نـــــان آورش مرد بیگانـــــه شـد |
چـــــو ناکس به ده کدخــــــدایی کند |
کشـــــاورز بایـــــد گدایـــــی کنـــــد |
به یـــــزدان که گـــــر ما خرد داشتیم |
کجـــــا این سر انجــــام بد داشتیم |
بســـــوزد در آتش گرت جـــــان و تـن |
بـــــه از زندگی کـــــردن و زیستـــن |
اگـــــر مایه زندگی بنــــــــدگی است |
دو صد بار مردن به از زنــدگی است |
بیـــــا تا بکوشیـــــم و جنگ آوریـــــم |
بـــــرون سر از این بار ننـــــگ آوریـم |
گروه اخبار /
کادر مدیریتی هنرستان های شهرستان نظرآباد استان البرز در نامه ای که برای سخن معلم ارسال گردیده است ، خواهان رسیدگی به مطالبات خود شدند
جناب آقای ساکی
مدیر کل محترم آموزش و پرورش استان البرز
سلام علیکم
بااحترام؛ همان گونه که استحضار دارید کار همکاران شاغل در پست های مدیریتی هنرستان ها (مدیر، معاونین،سرپرستان بخش،انبارداران و . . .) به ویژه هنرستان های کار و دانش،به دلیل شرایط خاص هنرستان ها (ساعت کار- حجم کار- مخاطرات کار کارگاهی – موقعیت جغرافیایی- کمبود اعتبارات و بالا بودن هزینه ها و . . .) و دانش آموزان ورودی (عمدتا ضعیف از نظر درسی و اخلاقی و رفتاری، عمدتا دچار مشکلات خانوادگی، عموما دارای مشکلات اقتصادی و . . .)،بسیار دشوارتر و پیچیده تر از دبیرستان های نظری می باشد و لذا کارشناسان امر بر همین اساس به منظور جبران بخشی از زحمات همکاران کادر مدیریتی هنرستان ها،حق الزحمه ای تحت عنوان اضافه کار ساعتی درنظر گرفته اند که انصافا هم هیچ گاه نتوانسته در مقام جبران زحمات فراوان این قشر پرتلاش برآید اما با کمال تاسف همین مبلغ ناچیز هم بیش از دو سال است که معوق گردیده و پرداخت نمی شود.
لذا همین امر از طرفی موجب کاهش انگیزه کاری و از طرفی دیگر باعث نارضایتی ایشان گردیده و مکاتبات رسمی هم متاسفانه تاکنون پاسخی را به دنبال نداشته است.
این درحالیست که در سنوات اخیر سیاست های کلان برنامه ریزان حوزه آموزش و پرورش ،هدایت تحصیلی به سمت هنرستان ها بوده که به یقین با چنین برخوردهایی، هرگز به سرانجام مطلوبی دست نخواهد یافت، زیرا ما به عنوان مجموعه مدیریتی هنرستان ها، بر این باوریم که نظام فعالیت ها در هنرستان ها باید اعتقادی و باوری باشد نه دستوری و تکلیفی.
لذا بار دیگر با تنظیم و تقدیم این مرقومه محضر حضرتعالی، ضمن اینکه حق هرگونه پیگیری حقوق حقه خود را نزد مراجع قانونی، محفوظ می داریم،بار دیگر بر پرداخت مطالبات خود دراین خصوص که تاکنون به بهانه؟! کمبود منابع مالی معوق گردیده پای فشرده و به صراحت اعلام می داریم اگر چنانچه به هر علتی پرداخت آن مقدور نمی باشد مرحمت فرموده ساعت کاری هنرستان ها را هم مانند دبیرستان های نظری اصلاح فرمایید.
با تشکر
کادر مدیریتی هنرستان های شهرستان نظرآباد استان البرز
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
اولیا و یا خانواده نقش مهمی را در موفقیت و یا شکست برنامه های مدرسه دارند .
هر گونه برنامه ریزی برای دانش آموز درمدرسه تناسب مستقیمی با همکاری و تعامل خانواده دارد .
بسیار دیده شده است که معلمان در کلاس ها به ویژه در مقاطع بالاتر تحصیلی به مشکلاتی برخورد می کنند که ریشه آن ها در خانواده است و متاسفانه این رفتارهای بعضا نادرست در خانواده نهادینه شده و اصلاح آن ها گاهی غیر ممکن می نماید .
دو نهاد مدرسه و خانواده کارکرد تقریبا مشترکی دارند و آن موفقیت تحصیلی ، رفتاری و شغلی دانش آموز است و در این جهت باید رویکرد ها به سمت هر چه نزدیک تر نمودن این دو واحد بنیادین پیش رود .
متاسفانه و طی سالیان متمادی ، کارکرد انجمن اولیا و مربیان به نهادی برای توجیه و اقناع خانواده ها برای پوشش قانونی دادن به اخذ وجه توسط مسئولان مدرسه تبدیل شده است و از آن جا که غالبا و بر طبق شواهد و قرائن این گونه کمک ها داوطلبانه و با رضایت خاطر صورت نمی گیرد ، نوعی فرار و نیز بی اعتمادی نسبت به کارکرد این انجمن شکل گرفته وبه تدریج نهادینه شده است .
مسئولان با سخنرانی ها و مصاحبه های متعدد سعی می کنند که این ذهنیت های غالبا منفی را اصلاح کنند اما تاکنون نتیجه لازم و کافی در این زمینه به دست نیامده است .
در دعوتی که مدیران مدارس از اولیاء برای حضور در نشست ها می کنند استقبال خوبی صورت نمی گیرد و هر سال این " دیوار بی اعتمادی " بلندتر و قطورتر " می گردد .
به نظر می رسد مهم ترین اقدامی که می تواند در این زمینه صورت گیرد ، استقلال این نهاد و تببین یک کارکرد مدنی و مردمی بدون وابستگی های دولتی است .
قائم مقام وزیر آموزش و پرورش در انجمن اولیا و مربیان در مهر ماه 1389 از تغییر اساسنامه گفته بود و این که سعی شده در اساسنامه جدید نقش همه جانبه و موثری را برای اولیا و مربیان در امور گوناگون تعریف شود .
با این حال از آن زمان تا کنون و با وجود تغییر اساسنامه ، تغییر چندانی در کارکرد و یا رویکرد این نهاد حاصل نشده است .
به عنوان مثال ، در اساسنامه این انجمن ، مدیریت این نهاد تحت عنوان " قائم مقام وزیر آموزش و پرورش " تعریف شده است که توسط وزیر تعیین می شود و شورای عالی این انجمن موضوع ماده 3 اساسنامه که متشکل از 12 نفر ( 11 نفر + یک نفر وزیر ) است باز هم توسط همان منصوب وزیر تعیین می شود .
همان گونه که ذکر شد ، انجمن اولیا و مربیان باید به عنوان نهادی مستقل با کارکردی " مدنی و مردم محور " تعریف شود تا بتواند ضمن تاسیس و توسعه فرآیند اعتماد سازی ، به عنوان بازوی مدرسه به وظایف خویش عمل کند .
چه اشکالی دارد که فرآیند انتخاب برای تشکیل نهاد انجمن اولیاء و مربیان در سطح بالا از سطوح پایین و از مدرسه شروع شود .
این استقلال لزوما به معنای مقابله نیست و راه برای تعامل و همکاری فراهم خواهد بود اما تعریف چنین کارکرد تازه ای ، می تواند هویت جدیدی را برای نقش اصلی " خانواده " در فرآیند تعلیم و تربیت بگشاید .
در سایه تعریف این هویت تازه می توان به شروع فرهنگ گفت و گو میان خانه و مدرسه امیدوار بود .
بسیاری از پیش داوری ها و بدبینی ها ، در سایه " ارتباط متقابل و موثر " مرتفع می شود .
پیامد های چنین تاسیس هویتی می تواند انتقال گفت و گو ها از حوزه " مدرسه – خانواده " به " عرصه عمومی " باشد .
کوتاه سخن این که نهاد خانواده باید در برنامه ریزی ها و تدوین استراتژی به بازی گرفته شوند و تنها اتاق فکر متشکل از خانه و مدرسه است که می تواند در اصلاح زیر ساخت ها و تغییر نگرش موثر و مفید باشد .
با پیگیری چنین فرآیندی می توان امیدوار بود که آموزش و پرورش به یک " موضوع ملی " تبدیل شده و مسیر برای " توسعه پایدار " در جامعه فراهم شود .
تشکل گریزی ما ریشه در تحزب گریزی ما دارد و تحزب گریزی ما میراث شوم استبدادی دیرینه است. استبداد یا هر صورتی دیگر از شیوه های حکومتی جامعه، خود بازتابنده ساختار اجتماعی ، فرهنگی، اقتصادی- جغرافیایی آن جامعه است. جماعات منتشر در ایران زمین ساختی قبیله ای- عشیره ای داشته و اقتضای این سازه ی اجتماعی، پدید آمدن فرهنگی بود که قادر به حفظ، استمرار و اجرای تخطی ناپذیر نوعی از مدیریت روابط انسانی به نام شیوه ی " آمریت " بوده است. آمریت از رئیس قبیله- عشیره به کل زیر مجموعه و از کلان خانواده های " هم بسته " به پدر در نهاد خانواده و در غیاب او به فرزند ارشد ذکور تسری می یافته است. این شیوه مدیریتی تعلیم و تربیت در خانواده، تعاملات گروهی و تمام ارتباطات و روابط فرد با فرد، فرد با جامعه و جامعه با فرد و جامعه با حکومت را در شمول خود قرار می داد. پایداری و گران جانی شیوه آمریت در اداره امور به آن حد بود که حتی به نیروی انقلاب بد فرجام مشروطیت خواهی مردم ایران هم به حاشیه رانده نشد و تغییر کیفی عالی تر پیدا نکرد و هم چنان نفاذ و نفوذ خود را در تاروپود روابط سیاسی-اجتماعی حفظ کرد.
چنان که دیدیم مجلس شورا به توپ محمد علی شاهی و فکر مشروطیت خواهی و مهار شیوه آمریت به تشرهای مخالفان کم رنگ شد تا باز همان روابط با بازتولیدی دیگر برقرار شود. شناخت شناسی علل پدید آمدن شیوه ی آمریت بوده ، چه در حکومت و چه در سایر نهادها و تلاش برای برون رفت از آن ، مقدمه لازم برای تشکل یابی و تشکل خواهی و تجمیع خردهای پراکنده در پیکره ای مهار پذیر ، محاسبه گر و چانه زن است که از یک سو می تواند حد و مرز خود را باعصیان گری های هر از گاهی و از سوی دیگر توان پی گیری بی وقفه خود را برای استیفای حقوق صنفی – شهروندی میسر سازد .
پیش از اشاره به سلسله علل پدید آمدن شیوه آمریت در روابط انسانی ، ضرورت دارد یادآور شویم که آمریت در مدیریت امور ، شیوه ای « پیش مدرن » و مربوط به توسعه نایافتگی دانایی انسان در سر و سامان دادن به جامعه ی خود است .
چراغ عمر این شیوه ی حکومتی از آغاز عصر روشنگری در مغرب زمین رو به خاموشی نهاد و فرآیند خاموشی آن در دیگر جوامع نیز کم و بیش در دستور مطالبات مردم قرار دارد .
اما در ایران ما زایش ، رشد و شمول آن در بند بند روابط انسانی معلول پراکندگی اقلیمی آب و آبادانی ، مساعد یا کمتر مساعد بودن محیط زیست ، کوچ برای دست یابی به زیست بوم بهتر ، نزاع برای تصاحب زیست بوم های آبادتر بین قبایل و عشایر در داخل کشور و حمله و تهاجم برای کسب امکانات بهتر در آن سوی مرزهای همسایگان و دفاع در مقابل حمله های مکرر همسایگان دور و نزدیک به داخل کشور ، از اصلی ترین بسترهای پدید آمدن شیوه ی آمریت در حکومت است که تسامحاً با استفاده از مفاهیم مدرن ، می توان آن را اداره امور به شیوه ی سرباز خانه و پادگان ها نامید .
مبانی فکری – شبه فلسفی مدیریت به شیوه ی آمریت ، ذهن و زبان ، اندیشه و عمل انسان ایرانی ( دیگر کشورها هم ) را به فلجی فکری مبتلا ساخت که جز در وضعیت حمله یا دفاع ، و یا تلاش برای مهار قهر طبیعت ، امکان مشارکت در امور مربوط به خود را نداشت . مبانی فکری – شبه فلسفی آمریت ، سوء ظن به قدرت سیاسی و بی اعتمادی به عمل سیاسی و ناسودمند بودن مشارکت در اداره ی امور را تأیید و بازتولید می کرد .
آن مبانی " سلامت " را در " برکنار بودن " از متن دریای زندگی می دانست . حق را جز در " پنهان " و " زیرلحاف " بیان نمی کرد و " سر سبز " را به دست " زبان سرخ " نمی سپرد که بر باد یا دار رود تا " دست از جان نمی شست " " خلاف رای سلطان " نمی گفت .
هم در ادبیات شفاهی و هم در گنجینه مکتوب ما شواهد بسیار در تأیید آن مبانی فکری – شبه فلسفی می توان یافت که ترس از ورود به میدان سیاست را توجیه و تبلیغ می کند .
البته از آن جا معنای سیاست به نازل ترین معنای غیر انسانی آن تقلیل پیدا کرده بود و کشتن و شکنجه کردن و چشم از چشم خانه بیرون آوردن و زبان و گوش بریدن و مثله کردن سیاست نامیده شد ، یقیناٌ ورود به آن ترس آور و هراس افکن بوده است .
گویا هنوز هم خاطره ی جمعی ما آن مصادیق و معانی سیاست را در خود نهفته دارد اما آمریت چه در مدیریت سیاسی و چه در تعلیم و تربیت ، پدیداری تاریخ مصرف سوخته و مربوط به گذشته است . ناکارآمدی و سرمایه سوز بودن آمریت ، ما را بر آن می دارد که : مشارکت در اداره امور و حل و فصل مسائل کشورمان را به عنوان تنها گزینه ی معقول و ممکن برای برون رفتن از هر نوع بحران پذیرا باشیم ، ولی نباید فراموش کرد که مشارکت ، قواعد خاص خود را دارد ؛ هر گونه کم توجهی به آن قواعد مشارکت را از محتوای حقیقی آن تخلیه می کند .
*قواعد توفیق آمیز مشارکت که در تشکل صنفی صورت می بندد می تواند به شرح زیر باشد :
در پروسه استکمال و رشد و سعادت، دوران پرتلاطم و عجیب و شگفتی آفرین جوانی، نقشی اساسی و تعیین کننده را رقم می زند. اگر چه در این مقطع از عمر آدمی، مرحله صرف احساسات و عواطف و غرائز و تمایلات احساساتی و عاطفی پشت سر گذاشته است و صد البته، جوان از محاسبات، تعقل، تفکر و تدبر برخوردار می باشد و دوران امر و نهی مطلق به او سپری شده، مع الوصف به صرف جوانی و این که او برای خود کسی شده و از قوه تشخیص در حد بالاتری برخوردار شده است، هرگز نمی توان او را به حال خود رها کرد و به او آزادی عمل مطلق العنان و بی حد و حصر داد. آن چنان که بزرگان گفته اند هیچ گاه نباید دام های زیر نام ها و دانه ها را فراموش نمود و تفاوت ظرفیت ها و قابلیت ها را نادیده انگاشت. تأثیر محیط، خانواده، جامعه، وراثت، حکومت، معلم، مربی، دوستان و همسالان، جرائد، وسایل صوتی، تصویری، تکنولوژی مدرن و نوین، مراودات، تعامل ها، دیالوگ ها، دیالکتیک های گوناگون مادی، معنوی،پارادایم های سیاسی، اقتصادی، معیشتی، روانی، تبلیغی، صداقت و بی رنگی ها و بالعکس تزویر و نیرنگ ها و سایر عوامل و فاکتورهای فردی، جمعی را در چگونگی ساخت جوان و ساحت جوانی نباید از نظر دور داشت. این که معصوم (ع) می فرماید: مردم به رهبرشان شبیه ترند تا به پدران شان و یا آن جا که "امرسون" می گوید: به ندرت می توان باور داشت یک جوان از تأثیرات روانی، اخلاقی و تربیتی خانواده بیرون باشد و یا "لوبن" از تأثیرات جمع بر فرد سخن می راند و ... جملگی در همین چارچوب ارزیابی می شوند. این که خیام می سراید:
مقصود ز جمله آفرینش ماییم در چشم خرد ، جوهر بینش ماییم
این دایره جهان چو انگشتری است بی هیچ شکی نقش نگینش ماییم
و یا آن جا که از ناحیه معصومین چنان آمده:
" مردم همچون معدن هستند؛ معدن طلا و نقره "
یک جوان در صورت تعلیم و تربیت سالم و نظارت عاقلانه و متعادل با ظرائف خاص و تکریم، سهم والایی از محتوا و جوهره مطالب وزین بالا را دارند و لذاست که امام خمینی (ره) معتقد بودند که جوانان به ملکوت نزدیک ترند.
از آن جا که گفته شده انسان ها در چهل و حتی در مواردی در شصت سالگی به پختگی می رسند، لذا نبایستی نسبت به دوران جوانی بی تفاوت ماند و دوران جوانی را سرسری گرفت و به مثابه علف هرز و گیاه خودرو به آن نگریست. مسئله تعلیم و تربیت و پردازش به جوان آن قدر اهمیت دارد که علی (ع) به فرزند خویش می فرماید: " فرزندم قبل از آن که منحرفین در سرزمین قلب تو، بذر کفر و گناه و نفاق بکارند، من بذر ایمان افشاندم." و یا می بینیم آن امام همام با وجود معصوم بودن فرزندان خویش برای آنان مربی و معلم مناسب و کارشناس و خبره برمی گزیند.
از منظر دانشمند بزرگ و روان شناس برجسته "اریکسون" دوران جوانی، دوران هویت یابی جوان و مرحله ای بسیار مهم و حساس و سرنوشت ساز می باشد. حضرت رسول اکرم (ص) جوانی را به لحاظ شگفتی های محیرالعقول و نوسانات روانی، روحی و احساسی و اهمیت والایی که از حیث ذاتی و تربیتی دارد، شعبه ای از جنون قلمداد می فرمایند.
پر واضح است که چنین جنونی با معنی و مفهوم مصطلح آن تفاوت داشته و از اعجاب و هزارتوی جوانی و تعقل توأم و مشحون از عواطف و احساسات آن خبر می دهد! روان شناسان معروف معتقدند در قسمت پسین سر جوانان به خصوص دختران، انبان و مرکزی از احساسات و عواطف وجود دارد که هرگز نبایستی نسبت به اهمیت و نقش بارز و تأثیر گذار آن بی توجه بود. گاهاً تصمیمات عجولانه و احساسی گرفتن از ناحیه جوانان، خنده ها و گریه های علی الظاهر نابهنگام جوان، قهر و آشتی آنان و همچنین سادگی ها و زودباوری های جوانان و عشق آتشین آنها را که نیاز به کنترل دقیق اما معقولانه و متعارف دارد را در همین راستا بایستی به ارزیابی و قضاوت نشست.
به نظر می رسد چگونگی ساختار و چشم انداز آتی یک کشور و تمدن و نظام و ملت، به میزان پردازش رهبران، مسئولان و مربیان و معلمان و خانواده ها به جوانان بستگی تام و تمام دارد و هر چه این مسئولان و دست اندرکاران امر سیاست و حکومت و تربیت مهذب تر و شایسته تر و پاک تر و درست کردارتر باشند به همان میزان و درجه به سلامت و سعادت و بهروزی و رشد معنوی ، انسانی و آرمانی و علمی جوانان می توان امیدوار بود. زیرا رهبران و مربیان، دانسته و ندانسته نقش الگو و مدل را ایفا می کنند و اما تا آن جا که به آموزش و پرورش مدیران و معلمان و مربیان برمی گردد، نکاتی چند در همین زمینه متذکر می شویم. آن چنان که جامعه شناسان بزرگ و کارشناسان ارشد امور فرهنگی و تربیتی اذعان داشته اند هرگز نباید میان فلسفه آموزش و پرورش و برنامه ها و منشور کلی مدارس و دانشگاه ها با رسانه های عمومی و جمعی و فرهنگ و عرف کوچه و بازار و کلیت جامعه و خانواده و راهبرد و راهکارهای حکومت و دولت تضاد و فاصله و یا تناقض وجود داشته باشد.
احساس نگرانی امثال ساموئل کینگ، ریمون آرون و دنیجستر و یاروان شناسان و فیلسوفانی نظیر یونگ، کارنگی الکسیس کارل و ژان ژاک روسو، از چنین فواصلی، بسیار مهم بوده و تأمل و تعمق فراوانی را می طلبد. عدم حل چنین معضلی و مشکلی، بر روان پریشی ، اختلالات ذهنی و روحی، از خود بیگانگی ، درون گرایی مفرط و خطر ساز و پوچ گرایی و به بن رسیدن و امراض فراوان و چه بسا خشونت، خودکشی و بحران های درون ساختی و برون ساختی عدیده ای منجر و منتهی می گردد.
القصه؛ آموزش و پرورش سالم و معقول و منطقی و متوازن و کارساز را کسانی می توانند به چرخش درآورده و راهبری و هدایت و عملیاتی نمایند که به این مقوله از منظر انتفاعی و سود انگاری و سیاست بازی ننگریسته و ایده و نگاهی کاملا انسانی و خداپسندانه داشته باشند.
و اما معلم: امام محمد غزالی هدف از طلب علم را نزدیک شدن به خدا می داند و برای آموزش و پرورش نیز همین هدف را تعیین و تأکید می کند و شخص را از هر گونه فخر و تظاهر و رقابتی که به حقه و نفرت منجر می شود برحذر می دارد. وی در وصف حرفه معلمی می گوید: " معلم در قلب و روح انسان نفوذ می کند و بدون تردید ، شریف ترین مخلوق روی زمین، انسان است و شریف ترین قسمت انسان ، قلب است که کار معلم، پاک سازی آن و راهنمایی آن به سوی خداوند می باشد." به نظر امام محمد غزالی، معلم باید دارای خصایص زیر باشد:
1-به دانش آموزان مهر و محبت ورزد و با ایشان همچون فرزندان خود رفتار کند و این همان ویژگی است که آموزش و پرورش جدید تأکید می کند و می گوید: " میزان موفقیت یک معلم در کارش به میزان نفوذ او در دل محصلانش بستگی دارد." به بیان دیگر، معلم هر قدر هم به اصول و قواعد آموزش و پرورش آشنا و در رشته آموزشی خود متخصص باشد در کارش موفق نخواهد شد مگر این که به دل دانش آموزان خود راه یابد. معلمی که قلبش را به دانش آموزان خود نمی بخشد محال است که دانش آموزان، قلب های خود را به او ببخشند.
2-از پیغمبر اسلام (ص) پیروی کند و رضای خدا را در کارش فراموش نکند و در کارش مخلص باشد.
3-از راهنمایی دانش آموزان هیچ وقت غفلت نکند.
4-تا می تواند دانش آموزان را به طور غیر مستقیم از ارتکاب عمل زشت و اخلاق فاسد برحذر دارد و از روش های مهر و محبت بیش از توبیخ استفاده کند و رفتارش در این مورد طوری باشد که به هتک حرمت میان او و دانش آموزان منجر نشود.
5-سایر علوم را در نظر دانش آموزان بد جلوه ندهد.
6-در آموزش خود میزان و سطح فهم دانش آموزان را در نظر بگیرد.
7-معلم باید به علم خود عامل باشد و عملش قولش را تکذیب نکند.
در مقالات و مباحث آینده از نظرات سایر اندیشمندان نیز بهره خواهیم جست.
ان شاء الله
امام خمینی (ره ):
« کلید سعادت وشقاوت یک ملت، دست قشر فرهنگی است »
مقام معظم رهبری :
« اهمیت دادن به معلم، یک اصل مهم و درجه اول در نظام اسلامی است »
گروه اخبار /
در اهمیت آموزش و پرورش همین بس که صاحبان فکر و اندیشه، آن را مهمترین نهاد درساخت یک جامعه موفق با تربیت « شهروندان خوب ونیک کردار » می دانند.شهروندانی که در بعداخلاقی،روان شناختی و ارزشی قادرهستند سهمی به سزا درجامعه ایفا نمایند .
درجامعه ای که مردم از آموزش وپرورش باکیفیت بهره مندهستند ، هزینه ها و آسیب های اجتماعی کاهش و سلامت عمومی افزایش و زمینه مشارکت فعال در عرصه های مختلف افزایش می یابد ؛ چرا که ارتقای کیفی خدمات نهادهای دولتی و اجتماعی و . . .تا حد زیادی به چگونگی عملکرد آموزش و پرورش بستگی دارد.
برهمین اساس ، محورتوسعه همه جانبه و عادلانه در اغلب کشورهای توسعه یافته،نظام آموزشی است.متاسفانه بعد از سال ها پیگیری مطالبات فرهنگیان -که بعضا هزینه های سنگینی هم برای قشر فرهیخته و دلسوز انقلابی به همراه داشته (بازداشت ، تبعید و . . .) - لایحه مدیریت خدمات کشوری یا به عبارتی نظام هماهنگ پرداخت با همه ایراداتی که برآن وارداست تهیه و تصویب شد و به مرحله اجرا درآمد. این لایحه که قراربود کلیه نهادهای کشوری را تعدیل یا هماهنگ سازد رفته رفته شاهد انفکاک برخی دستگاه ها ازجمله وزارتخارتخانه های کشور، دادگستری،نفت،علوم و تحقیقات و فناوری و . . . بود و به جای اینکه آموزش وپرورش با این نهادهای برونی هماهنگ شود،شاهد هماهنگی در پرداخت های درون سازمانی شد. نگاه غیر اصولی و تبعض ناعادلانه به مجموعه ی آموزش و پرورش موجبات رنجش فرهنگیان رافراهم ساخته است.فرهنگیانی که بیش از هر قشردیگری درانقلاب،دفاع مقدس، دوران سازندگی و دیگر عرصه های مختلف ازجمله انتخابات سهمی بزرگ را برعهده داشته و کارنامه درخشان از خود بر جای گذاشته اند.
متاسفانه امروزه عده ای ناآگاهانه یا مغرضانه ازسویی مطالبات فرهنگیان را محدود به مطالبات مادی و از سویی دیگر دریافتی وی رامتناسب باساعت کاری وی می کنند.
انجمن اسلامی معلمان شهرستان نظرآباد به صراحت اعلام می دارد مطالبات مربوط به حقوق و مزایا همواره ، تنها بخشی ازخواسته های فرهنگیان بوده و بخش قابل توجهی هم معطوف به محورهای زیراست :
- سیستم آموزشی بیمار و ناکارآمد (به عنوان نمونه برای تدوین اسناد بالا دستی از جمله سند تحول بنیادین با این همه تاکیدی که بر اهمیت آن شده و حکم قانون اساسی نظام آموزشی یک کشور ازآن یاد می شود، هیچ نظری نه تنها از معلمان و معاونین و مدیران مدارس گرفته نشد بلکه مناطق و استان ها هم ظاهرا هیچ دخالتی در تنظیم و تدوین آن نداشته اند .
-نگاه ابزاری به آموزش و پرورش و دربطن آن،به محتوای آموزشی و معلم و دانش آموز و . ..
- نگاه هزینه ای به آموزش وپرورش و کاهش مستمر بودجه سالیانه آن علی رغم افزایش هزینه ها ، موجب حذف یا کاهش بسیاری از موارد مصرح درقوانین ازجمله؛ نوسازی و بازسازی مدارس،سرانه مدارس، پاداش ضمن خدمت، پاداش خدمت درمناطق کمتر توسعه یافته، یارانه مسکن، حق ماموریت، اضافه کارساعتی ادارات و هنرستان ها،اضافه کار ساعتی آموزشی، افزایش تراکم، هزینه انتقال، هزینه سرویس ایاب و ذهاب،ارتقای شغلی و فوق العاده شغل بازنشستگان و یا معوق شدن بسیاری دیگر از جمله، اضافه کارآموزشی، اضافه کار عوامل اداری ادارات و مدارس،کمک هزینه ازدواج وفوت و . . . گردیده است .
- عدم توجه به تشکل های صنفی ، علمی، سیاسی و . . .در آموزش و پرورش که باعث گردیده بزرگترین وزارتخانه و عظیم ترین و مردمی ترین اجتماع کشوری هیچ تریبون رسمی و ابزار اطلاع رسانی مستقل دراختیارنداشته باشد.
- و . .
و اما درخصوص ساعت کاری همکاران هم باید گفت که اولا بخش قابل توجهی از فرهنگیان، شاغلین درادارات و پست های اداری مدارس هستند که به اندازه یا بیشتر ازکارمندان سایر نهادها کار می کنند.ثانیا باتوجه به جنس کار معلمی، ساعت کاری فرهنگیان محدود به 24 یا 36 ساعت نمی شود وبه زعم صاحب نظران و کارشناسان امر، مطالعه، طراحی آموزشی، طراحی سوال، تصحیح اوراق و . . .وقت قابل توجهی می طلبد که عموما درخارج از وقت اداری انجام می گیرد و در همه جای دنیا از کشورهای توسعه یافته تا جهان سوم بدین صورت می باشد.
علی ایحال ، با توجه به تاکیدات ریاست محترم جمهوری بر نقدسازنده و با توجه به دیدگاه هایشان،که معلمان رابه منزله ستون فقرات جامعه نامیده اند، مواردی چند را پیرامون انتظارات جامعه فرهنگیان ازدولت و مجلس محترم متذکر می شود:
اگر چنانچه به دنبال پیشرفت، توسعه ،عدالت و سلامت هستیم بایدهمه اینها را درسیستم آموزشی کارآمد جست و جو کنیم و در این عرصه معلمان بعنوان محور آموزش، بایستی مورد توجه وحمایت قرارگیرند. هیچ برنامه ای هرچند مترقی و پیشرفته درعرصه تعلیم و تربیت،بدون توجه به عنصر رضایت مندی شغلی معلمان ، به سلامت به سرمنزل مقصود نخواهدرسید.
درجامعه ای که معلمان نگران تامین معاش یومیه خویش باشند، به طورحتم ابتدایی ترین برنامه های اجرایی هم باشکست مواجه خواهند شد.علی رغم اقدامات ارزشمندی که پس از انقلاب درحوزه های مختلف صورت گرفته،آموزش و پرورش به طور عام و فرهنگیان به طور خاص آن چنان که شایسته و بایسته بوده مورد توجه قرار نگرفته و نارضایتی ومشکلات این عرصه شیبی روز افزون داشته است.
جامعه نجیب و فهیم فرهنگی بادرکی درست ازتنگناهای مالی کشور و دولت،همچنان که درگذشته نشان داده تاپای جان به پای انقلاب،ایران و آرمان های رفیع امام (ره) و شهدای گرانقدر ایستاده و این ایستادگی تداوم خواهد داشت و پیوند فرهنگیان با انقلاب ، ناگسستنی است اما آنچه آزارشان می دهد ناعدالتی موجود در توجهات (رسمی وغیررسمی) بین نهادهای مختلف دولتی و حاکمیتی است.
انگار تحریم های ظالمانه استکبار،فقط قشر فرهنگی راهدف گرفته است و لاغیر. متاسفانه درطول چندسال گذشته که تورم 40 درصد یابیشتر بوده،بدون توجه به قانون مصوب مجلس درخصوص افزایش حقوق متناسب با نرخ تورم، با افزایش حداقلی، جفای بزرگی درحق فرهنگیان رواداشته شد که اکنون بافرض تطبیق افزایش سالیانه با نرخ تورم،به دلیل عمق مصایب این قشر محروم ومظلوم،مشکلات کماکان پابرجاست.
جامعه فرهنگیان ازدولت ومجلس محترم انتظاردارد،باعنایت به شان ومنزلت آموزش وپرورش وبه تبع آن معلمان به ویژه باتوجه به آموزه های دینی اسلام،گامی موثر و عملی درجهت بهبودکارایی سیستم و وضع معیشتی معلمان دلسوز و تاثیرگذاربردارند.
درانتها لازم به یادآوریست،انجمن اسلامی معلمان شهرستان نظرآباد، برحسب وظیفه انقلابی و اسلامی خود، بادقت مسایل، مشکلات وتحولات آموزش وپرورش را رصدکرده و مانند گذشته، در آینده هم سعی خواهد نمود در راستای قوانین موجود،نظرات اصلاحی و دلسوزانه فرهنگیان عزیز را به متولیان امر،منتقل نماید .
مازنده از آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ما عدم ماست
ومن الله التوفیق
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
شهروند| روزهای پرشکایت برای آموزش و پرورش. اجرای نادرست یک مصوبه توسط وزارت آموزش و پرورش برای معلمان باعث شده در روزهای اخیر ٢٠٠ شکایت در دیوان عدالت اداری ثبت شود؛ مصوبه امتیاز فوقالعاده شغل. خبر را دیروز موسی قربانی، معاون قضایی دیوان عدالت اداری اعلام کرده؛ او گفته است بعد از ثبت روزانه ۲۰۰ شکایت علیه آموزشوپرورش در روزهای اخیر به دلیل اجرا نشدن صحیح امتیاز فوقالعاده شغل، با معاون راهبری ریاستجمهوری برای حل این مشکل تماس گرفته است.
اما این مصوبه برمیگردد به ١٧فروردینسال گذشته؛ وقتی معاونت توسعه مدیریت و سرمایه انسانی ریاستجمهوری به استناد اصل ١٣٧ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و بند ٥ ماده ٦٨ قانون مدیریت خدمات کشوری و بند الف ماده ٥٠ قانون برنامه پنجم توسعه جمهوری اسلامی ایران دستگاههای اجرایی را که تا زمان ابلاغ این تصویب نامه از فوقالعاده برای پرسنل خود بهرهمند نشدهاند مجاز کرد تا با توجه به اصلاحات ساختاری و ساماندهی نیروی انسانی نسبت به برقراری فوقالعاده شغل اعمال کنند. بر این اساس فوقالعاده شغل متناسب با تخصص و مهارتهای شغلی تا سطح کاردانی ٧٠٠ امتیاز، کارشناسی ١٥٠٠ امتیاز، مشاغل بالاتر ٢٠٠٠ امتیاز اعمال میشود که از محل منابع حاصل از صرفهجویی با رعایت مقررات مربوطه پرداخت خواهد شد.
حالا اما داستان برای معلمان عوض شده؛ آنها میگویند آموزش و پرورش این مصوبه را با دادن نمرههای پایینتر اجرا میکند و امتیازی را که در این مصوبه آمده رعایت نمیکند. آن طور که معلمان میگویند درحال حاضر برای افراد دارای مدرک کارشناسی امتیاز ٧٠٠ اعمال میشود درحالیکه آنها باید امتیاز ١٥٠٠داشته باشند.
معلمان حالا علاوه بر شکایت در دیوان عدالت اداری، دست به تجمع در مقابل این دیوان هم زدند تا شکایت شان را دراینباره اعلام کنند. قربانی، معاون قضایی دیوان عدالت اداری درباره تجمع دیروز این معلمان به «تسنیم» گفته است: «آنها مقابل دیوان تجمع کرده بودند که من به جمع آنها رفته و با آنها صحبت کردم. همچنین از طرف رئیس دیوان عدالت اداری با آقای نوبخت معاون برنامهریزی و نظارت راهبردی ریاستجمهوری تماس گرفتیم تا این مصوبه بهطور دقیق در آموزش و پرورش اجرا شود.
ناصری معاون حقوقی وزارت آموزش و پرورش روز شنبه به دیوان عدالت اداری مراجعه خواهد کرد و جلسهای را درخصوص امتیاز فوقالعاده شغل معلمان و اجرای آن خواهیم داشت.» معاون قضایی دیوان اداری در امور شعب دیوان عدالت اداری گفته «از فرهنگیان درخواست داریم تا اجازه دهند دیوان عدالت اداری مذاکرات خود را با آموزش و پرورش انجام دهد و فعلا دادخواستی را ثبت نکنند و اگر این مذاکرات به نتیجهای نرسید آنگاه برای ارایه دادخواست اقدام کنند. در بحث اجرای مرخصی زایمان فرهنگیان هم شاهد بودیم که آموزش و پرورش این قانون را اجرا نمیکرد اما طی جلساتی که دیوان عدالت اداری با مسئولان این وزارتخانه داشت توانستیم به نتایج مثبتی رسیده و شاهد اجرای این طرح در آموزش و پرورش باشیم.»
به گفته او «این مصوبه دولت برای آموزش و پرورش الزامی نیست و در مصوبه نیز ذکر شده که دستگاهها مجاز به اجرای آن هستند اگر آموزش و پرورش پول ندارد میتواند آن را اعمال نکند اما زمانی که این مصوبه را اعمال میکند نمیتواند امتیازها را کاهش دهد و باید به همان صورتی که در مصوبه دولت قید شده است امتیازات را اجرایی کند.» قربانی ادامه داده است: «این مورد خاص فعلا از وزارت آموزش و پرورش شروع شده و ما به مسئولان این وزارتخانه توصیه میکنیم که هرچه سریعتر قانون و مصوبه دولت را اجرا کنند تا کارکنان و معلمان به دیوان عدالت سرازیر نشوند. درخواست ما اجرای قانون و مصوبه دولت است، نه زیادتر و نه کمتر.»
یکی از این معلمان درباره مراجعه به دیوان عدالت اداری، گفته است: «هماکنون آموزش و پرورش امتیاز فوقالعاده شغل برای فرهنگیان را کمتر از مصوبه تعیینشده از سوی دولت اعمال میکند. این درحالی است که طبق مصوبه دولت برای مدرک کاردانی ٧٠٠امتیاز، کارشناسی امتیاز و فوقلیسانس و دکترا ٢٠٠٠ امتیاز باید اعمال شود اما آموزش و پرورش برای فرهنگیان دارای مدرک کارشناسی و کارشناسی ارشد ٧٠٠ امتیاز را لحاظ میکند.»
طبق گفته یکی دیگر از فرهنگیان، او با ٢٠سال سابقه کار و داشتن مدرک کارشناسی ارشد هماکنون از امتیاز فوقالعاده شغل ٨٠٠ برخوردار است درحالیکه طبق مصوبه دولت این امتیاز باید برای او٢٠٠٠ اعمال شود و اگر این امتیاز به درستی اعمال شود: «میزان حقوق دریافتی بنده با توجه به سابقه کار ٢٠ساله، افزایش خوبی مییابد. ادارات آموزش و پرورش نیز در پاسخ به مشکل معلمان عنوان میکنند به دیوان عدالت اداری شکایت کنید.» محمدتقی سبزواری، عضو کانون فرهنگیان شیراز هم از اعمال تبعیض بین کارمندان دولت و فرهنگیان در پرداخت فوقالعاده شغل خبر داده است. او دراینباره میگوید: «میزان فوقالعاده شغل کارمندان دولت در مصوبه هیأت وزیران در مقاطع کاردانی، کارشناسی و کارشناسی ارشد به ترتیب ۷۰۰، ۱۵۰۰ و ۲۰۰۰ تعیین شده است ولی این اعداد در احکام کارگزینی فرهنگیان به ۵۰۰ و ۸۰۰ کاهش پیدا کرده است. مابین مصوبه هیأت وزیران و احکام اجرایی فرهنگیان اختلافی فاحش وجود دارد و به نظر میرسد آموزش و پرورش توانایی دفاع از پرسنل خود را ندارد.»
کار وزیر قانونی است
حسن حسینی، مدیرکل امور اداری تشکیلات و تحول اداری وزارت آموزش و پرورش اما در گفتوگو با «شهروند» میگوید که این کار وزیر آموزش و پرورش قانونی است: «بر اساس مصوبه سال ٩٢ و ٩٣ بالاترین رده دستگاه مجاز است که تا حدی که قانونگذار گفته مصوبه را اجرا کند. در ماده ٧٧ قانون مدیریت خدمات کشوری آمده که تعیین این امتیازها که در بند ٥ ماده ٦٨ این قانون آمده، تا سقف تعیین شده توسط مراجع ذیربط با وزیر یا رئیس دستگاه اجرایی خواهد بود. یعنی وزیر میتواند بگوید که به کدام رده شغلی با تحصیلات کاردانی ٧٠٠ بدهد به کدام ٦٠٠ . به هرحال مشاغل مختلفی برای فرهنگیان وجود دارد. حالا چون شغل آموزگاری شرایط خودش را دارد، وزیر گفته به معلمان ابتدایی ١٥٠٠ میدهد چون قبلا هم بیشتر بوده و به دبیران ٧٠٠ داده است. کار وزیر قانونی است.»
او ادامه میدهد: «در کل حقوق کارکنان وزارت آموزش و پرورش نسبت به سایر دستگاهها کم است و این موضوع از قدیم هم وجود داشته است و بنابراین فرهنگیان با سایر دستگاهها قابل مقایسه نیستند. آموزش و پرورش کاری خلاف ضابطه و قوانین انجام نداده است چرا که ردهبندیهای سازمانی آموزش و پرورش با سایر دستگاهها فرق دارد.»
تاريخچه شكلگيري انجمن اوليا و مربيان در ايران:
در هر مدرسه هيات منتخبي از اولياي دانشآموزان و مربيان همان مدرسه كه با تفاهم و صميميت براي تقويت همكاري و مشاركت اولياي دانشآموزان و بهمنظور كمك به ارتقاي كيفيت فعاليتهاي آموزش و پرورش و گسترش ارتباط خانه و مدرسه، بر پايه مقررات و ضوابط انجام وظيفه ميكند كه آن را انجمن اوليا و مربيان مينامند. شروع فعاليت اين نهاد مشاركتي با عنوان خانه و مدرسه در ايران از سال ۱۳۲۶ آغاز به كار كرد كه در مهرماه ۱۳۴۶ انجمن خانه و مدرسه به نام «انجمن ملي اوليا و مربيان» تغيير نام پيدا كرد و امروزه عنوان «انجمن اوليا و مربيان» را به خود گرفته است. پس از پيروزي انقلاب و در سال ۱۳۵۸ با تصويب يك ماده واحده توسط شوراي انقلاب، كاركنان انجمن ملي اوليا و مربيان مشمول قانون استخدام كشوري شدند و سازمان انجمن اوليا و مربيان بهطور مستقل و به سرپرستي قائم مقام وزير آموزش و پرورش پايهريزي شد. اساسنامه انجمن در سال ۱۳۶۷ مورد تصويب شوراي عالي آموزشوپرورش قرار گرفت. در همين راستا هفته پيوند اوليا و مربيان هر ساله در ايران از تاريخ ۲۴ تا ۳۰ مهرماه برگزار ميشود.
دكتر احمدي: لزوم مشاركت اوليا در امور مدرسه امري بديهي و روشن است چرا كه مسووليت تعليم و تربيت فرزندان برعهده پدر و مادر و خانواده است، نميشود پدر و مادر فرزند خود را به مدرسه بسپارند و ديگر كاري نداشته باشند، بدون همراهي آنها تربيت به سرانجام نميرسد
دكتر عباسپور: مشاركت اوليا يك حق است. در منشور كودك آمده اوليا در مورد روش تربيت فرزندانشان حق دارند اظهارنظر كنند ؛ بنابراين ركن اصلي در مدرسه، اوليا هستند و ميتوانند در جهت غنيتر شدن برنامهها و ارتقاي مديريت مدرسه نقش موثري داشته باشند .
گروه مدرسه اعتماد| اشاره به اهميت و جايگاه تعليم و تربيت، پيچيدگي و دشواري آن و گستردگي و طولاني بودن فرآيند اين مهم موجب شده است تا همچنان با وجود روشن شدن زواياي زندگي بشر در ابعاد ديگر هنوز جوامع مختلف در اين امر حياتي دچار مشكلات، مسائل و ترديدهاي فراواني باشند. علاوه بر نگرشهاي فلسفي و رويكردهاي محتوايي در امر آموزش و پرورش در اجرا نيز دولتها و دستگاههاي خصوصي با موانع متعددي روبهرو هستند ، هرچند برخي جوامع به موفقيتهايي دست يافتهاند اما بسياري از جوامع هنوز راه به جايي نبردهاند و به همين دليل در مسير توسعه پايدار قرار نگرفتهاند. يكي از متغيرهاي اساسي در كم و كيف نظام آموزشي در هر كشور رويكرد اوليا و نقش آنان در اين مسير است حال اين نقش ممكن است همسو و هماهنگ با دولتها ايفا شود يا اينكه به موازات دولت در بخش خصوصي صورت پذيرد. در كشور ما كه آموزش و پرورش كاملا دولتي است و در اسناد بالادستي يكي از وظايف حاكميت قلمداد ميشود ، بيترديد نقش اوليا را بايد همسو و هماهنگ با نظام رسمي و دولتي مورد ارزيابي قرار داد چراكه نقشي كه مردم خارج از اين سيستم و براي رفع دغدغههاي مربوط به تربيت و آموزش فرزندان خود انجام ميدهند به گونهاي متفاوت و حتي اغلب متناقض با سياستها و رويكردهاي رسمي است. در ساختار آموزش و پرورش كشور ما سازمان انجمن اوليا و مربيان متولي جلب مشاركت اولياست؛ سازماني كه در يك ساختار اداري فراگير از وزارتخانه تا ادارات كل و مناطق و سپس مدرسه مبتني بر دستورالعملهايي هرساله فعاليتهايي را انجام ميدهد. تشكيل انجمن اوليا و مربيان در هر مدرسه در واقع يك نهاد مدني بايد باشد كه مشاركت اوليا را در ابعاد مختلف آموزش و پرورش ممكن سازد؛ نهادي كه با برقراري پيوند ميان خانه و مدرسه بايد انتقالدهنده دانش و تجربه معلمان و مربيان به پدران و مادران و بهرهگيرنده از استعدادها، توانمنديها و نظرات اوليا باشد.اينكه ميزان مشاركت اوليا در كشور چگونه است و چه موانعي بر سر اين مشاركت وجود دارد و راهكارهاي جلب مشاركت چيست؟
موضوع گفتوگوي ما با رييس سازمان انجمن اوليا و مربيان كشور و يكي از اساتيد دانشگاه فرهنگيان و يكي از مديران با سابقه مدارس و يك فعال عضو انجمن اوليا و مربيان است.
از متولي انجمن اوليا و مربيان كشور كه خود از صاحب نظران حوزه تعليم و تربيت و پيش كسوتان اين عرصه است، خواستيم ارزيابي خودشان را از ميزان مشاركت اوليا در كشور بيان كند، ايشان در پاسخ گفت: بهطور مستند كه مبتني بر دادههاي يك تحقيق علمي و متكي بر شاخصهاي مربوط باشد، نميشود پاسخ داد چرا كه چنين تحقيقي وجود ندارد لذا نميتوان گفت در چه درجهاي از مطلوب بودن قرار داريم.
دكتر علياصغر احمدي در ادامه پاسخ به اين پرسش افزود: اما براساس گزارشاتي كه به ما ميرسد و فعاليتهايي كه اوليا در مدارس و مناطق مختلف انجام دادهاند ميبينيم نسبت به گذشته بهطور چشم گيري مشاركت اوليا افزايش داشته است.
پرسش دوم ما در مورد تفاوت ميزان و نوع مشاركت اوليا در مدارس مختلف بود كه ايشان اينگونه پاسخ داد: نوع و ميزان مشاركت ما در مدارس مختلف فرقي ندارد. در مدارس دولتي، نمونه مردمي، تيزهوشان و غيردولتي ميزان مشاركت مردم بستگي به مديريت مدرسه دارد ، به طوري كه گاهي به دليل توان مدير مدرسه و جلب اعتماد اوليا در يك مدرسه منطقه محروم بيشترين مشاركت وجود داشته در حاليكه در مدرسه منطقه برخوردار ما شاهد چنين مشاركتي نبوديم.
معاون وزير آموزش و پرورش و رييس سازمان انجمن اوليا و مربيان كشور در مورد اهميت و ضرورت مشاركت اوليا به گروه مدرسه «اعتماد» گفت: لزوم مشاركت اوليا در امور مدرسه امري بديهي و روشن است چرا كه مسووليت تعليم و تربيت فرزندان برعهده پدر و مادر و خانواده است، نميشود پدر و مادر فرزند خود را به مدرسه بسپارند و ديگر كاري نداشته باشند، بدون همراهي آنها تربيت به سرانجام نميرسد.
اين مقام مسوول در ادامه از كشور چين به عنوان نمونه موفق در جلب مشاركت اوليا نام برد و گفت:باتوجه به قوانين اين كشور پيش از آغاز سال تحصيلي اوليا در مدارس حاضر ميشوند و باتوجه به نوع مهارتهاي خود براي همكاري با مدرسه ثبتنام ميكنند و هرگاه مدرسه به كمك آنها نياز داشته باشد از آنها استفاده ميكند.
دكتر علياصغر احمدي در پايان تاكيد كرد: بدون همسويي مدرسه و خانه و بدون مشاركت فعال و همهجانبه اوليا نميتوان برنامه مدون و همهجانبهاي داشت ، لازمه موفقيت در تربيت همراهي و همسويي اوليا و مربيان و معلمان است ؛ اين گام نخست براي آغاز فرآيند پيچيده و گسترده امر تعليم و تربيت است. نورعلي عباسپور، استاد و محقق دانشگاه در مورد مشاركت اوليا و ميزان اين مشاركت به خبرنگار گروه مدرسه «اعتماد» گفت: ميزان مشاركت در مناطق و مدارس متفاوت است. به عنوان مثال در حوزههاي شهري چون خانوادهها دغدغه جدي تربيت فرزندان خويش را دارند و ميدانند تعليم و تربيت در آينده سرنوشت فرزندانشان تاثير عميق و گستردهاي دارد بهطور قطع مشاركت بيشتري صورت ميگيرد اما در مناطق محروم و جاهايي كه مردم دغدغه معيشت دارند و مسايل اقتصادي اولويت نخست آنهاست بيترديد اهميت كمتري براي تربيت فرزندان خود قايل هستند و مشاركت آنها خيلي كمتر است. آنها در حد دستورالعملهاي اوليه با مدرسه همكاري دارند.
اين فرهنگي استاد دانشگاه فرهنگيان در مقايسهاي گفت: هيچ واحد آموزشي در دنيا نيست كه رابطه اوليا و مدرسه در آن تعريف نشده باشد. در اين ميان آنچه مهم است كيفيت آموزشي است ، مثلا در ژاپن اوليا در تعيين محتوا و انتخاب مدير نقش دارند و اين حضور و نقش آنان باعث افزايش كيفيت آموزشي شده است. دكتر عباسپور در پاسخ به اين پرسش كه چرا مشاركت اوليا ضرورت دارد، گفت: مشاركت اوليا يك حق است. در منشور كودك آمده اوليا در مورد روش تربيت فرزندانشان حق دارند اظهارنظر كنند ، بنابراين ركن اصلي در مدرسه اوليا هستند و ميتوانند در جهت غنيتر شدن برنامهها و ارتقاي مديريت مدرسه نقش موثري داشته باشند.
ايشان در ادامه اين گفتوگو به تبيين رويكرد موردنظر خويش پيرامون مشاركت اوليا پرداخت و افزود: بايد در سه بخش مديريت، تامين منابع مالي و برنامهريزي آموزشي اوليا مشاركت داشته باشند. اين تلقي كه فقط در جنبه مالي به مشاركت آنها توجه شود در واقع بيتوجهي به ساير توانمنديهاي آنان است و اين امر انگيزه آنان را براي مشاركت كاهش ميدهد.
اين استاد دانشگاه تاكيد كرد كه انجمنهاي اوليا و مربيان بايد از وضعيت صوري و اتكاي صرف به بخشنامهها و دستورالعملها خارج شوند. لازمه ايجاد انگيزه در اوليا براي مشاركت به بازي گرفتن آنها در تصميمات مدرسه است.
نورعلي عباسپور در پاسخ به اين پرسش كه چه موانعي در مسير مشاركت اوليا وجود دارد، گفت: سه دسته موانع قانوني، فرهنگي و انگيزشي در مسير مشاركت خانوادهها وجود دارد. از طرفي ، حجم كارهاي يك مدير مدرسه آن قدر زياد است كه اجازه و امكان و فرصت براي پرداختن به كيفيت آموزش و جلب مشاركت اوليا بهطور جدي را به آنها نميدهد.
اين استاد دانشگاه در بخش پاياني پاسخ به پرسشهاي مدرسه «اعتماد» پاشنه آشيل مشاركت اوليا را به كيفيت آموزشي ارتباط داده و گفت به طور يقين هر مدرسهاي كه از لحاظ كيفيت مطلوبتر باشد و خدمات مناسبي را ارايه كند در چنين مدرسهاي مشاركت اوليا پررنگتر خواهد شد ، لذا اين امر نشان ميدهد ميان ميزان مشاركت مردم در امر آموزش و پرورش و كيفيت خدمات آموزشي ارتباط مستقيم و معناداري وجود دارد.
در اين گفتوگو ما پرسشهايمان را از يك مدير باسابقه آموزش و پرورش پرسيديم؛ كسي كه ٢٥ سال از ٣٠ سال خدمت خود را به مديريت مدرسه پرداخته است، فروغالزمان نجفيان يكي از مديران باسابقه مدارس كشور است كه در اين گفتوگو به پرسشهاي «اعتماد» پاسخ داده است. او در مورد ضرورت مشاركت اوليا گفت: به دليل محدوديت منابع دولتي براي رفع تنگناها و مشكلات مدارس چارهاي جز مشاركت اوليا نداريم؛ مشاركتي كه هم در بعد كمي و هم در بعد كيفي بايد صورت گيرد. خانم نجفيان بلافاصله راهكار ارايه ميدهد و ميگويد براي تقويت مشاركت اوليا بايد روابط صحيح توام با اعتماد متقابل و همدلي و صميميت بين معلمان و مربيان و اوليا برقرار شود ، چراكه تا ديوار بياعتمادي فرو نريزد هيچ مشاركت معنادار و موثري صورت نخواهد گرفت.
اين مدير مدرسه كه بهرغم بازنشسته شدن همچنان مديريت يكي از مدارس را بر عهده دارد، افزود: ارايه گزارشهاي آموزشي، پرورشي و مالي مدرسه به اوليا، برگزاري كلاسهاي آموزشي خانواده، برگزاري جلسات عمومي اوليا و تشكيل نمايشگاه از دستاوردهاي دانشآموزان از ديگر راهكارهاي جلب مشاركت اوليا است. فروغالزمان نجفيان به نقش رسانهاي به ويژه صدا و سيما اشاره كرد و گفت: از طريق صدا و سيما و انجام تبليغات ميتوان بر ميزان مشاركت اوليا تاثير گذاشت و آنها را ترغيب كرد تا بيشتر براي تربيت نسل آينده سرمايهگذاري كنند. وي عدم توجه مناسب راديو و تلويزيون را يكي از مهمترين علل پايين بودن سطح مشاركت اوليا در آموزش و پرورش دانست.
ايشان در پايان افزود: برقراري روابط مستمر براي استفاده از توانمنديهاي اوليا در امور مدارس مستلزم ايجاد اعتماد متقابل است به اين معنا كه من به عنوان يك مدير مدرسه بايد امين پدران و مادران باشم. برگزاري جلسات پرسش و پاسخ و طرح مسائل مدرسه نه فقط مالي و دريافت نظرات اوليا زمينهساز جلب اعتماد آنها خواهد بود. صداقت ميتواند بر عمق اين اعتماد بيفزايد. در حال حاضر با توجه به توسعه فناوريهاي ارتباطي ميتوان به طور دايم اوليا را در جريان فعاليتها و مسائل مدارس قرار داد.
علي پورنقي، يكي ديگر از كساني است كه ما با او در مورد مشاركت اوليا در آموزش و پرورش گفتوگو كرديم اما او از جنس ديگري است يعني نه معلم است و نه مدير و نه مقام مسوول در آموزش و پرورش بلكه يكي از پدراني است كه سالها با علاقهمندي و عضويت در انجمن اوليا و مربيان تجربه ارزشمندي را اندوخته است. از او پرسيديم مشاركت اوليا در آموزش و پرورش را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
ايشان پاسخ داد: گرچه اعتماد خانوادهها به مراكز آموزشي شرط اساسي براي سپردن فرزندانشان به اين مراكز است اما بديهي است كه كيفيت خدمات اين مراكز هم شرط اساسي براي جلب اين اعتماد است ، اما به نظر ميرسد در اين امر كه رسالت اصلي انجمنهاي اوليا و مربيان است كوتاهي زيادي صورت گرفته به اين معنا كه هم اوليا و هم مربيان تلاش لازم را براي تحقق اين دو شرط اساسي نكردهاند. نايبرييس انجمن اوليا و مربيان آموزشگاه مفيد منطقه ٢ تهران درخصوص ضرورت مشاركت اوليا هم گفت: همگرايي و همراهي خانوادهها با مدارس و نظام آموزش و پرورش كشور ركن حياتي و كليد طلايي رشد و تعالي همهجانبه فرزندان اين مرز و بوم است؛ كليدي كه متاسفانه به نحو شايستهاي از آن استفاده نشده و هنوز بسياري از درها روي فرزندانمان بسته است.
علي پورنقي، كارشناس امور فرهنگي و مطالعات اجتماعي با ٢٥ سال سابقه فعاليت در رسانه ملي و بيش از ١٥ سال عضويت و رياست انجمنهاي انواع مدارس دخترانه و پسرانه، دولتي و غيردولتي تهران در مقاطع تحصيلي ابتدايي تا پيشدانشگاهي، با اشاره به راهكارهاي تقويت مشاركت اوليا به گروه مدرسه، شناسايي توانمنديها و مجموعه پتانسيل علمي، شغلي و اجتماعي والدين و بهرهگيري بهنگام و هوشمندانه از اين نيروي عظيم و خودجوش را گام موثر و اقدام مساعدي در پيشبرد اهداف آموزشي و تربيتي مدارس دانست و خاطرنشان كرد: برگزاري انتخابات پرشور و هدفمند در ابتداي سال تحصيلي به تفكيك پايههاي مختلف، حضور و تاثير اوليا و مربيان در ساختار هستههاي مشاورهاي و اتاق فكر مدرسه، اجراي نظام جامع پيشنهادات در مدرسه با برقراري ارتباط موثر توسط اعضاي انجمن، تشكيل كميتههاي موضوعي و تخصصي بر مبناي دانش فني و تجارب والدين دانشآموزان، برنامهريزي هدفمند، دقيق و همجهت با تقويم اجرايي مدارس در جلسات انجمن و تدوين دستور جلسات بر مبناي استراتژي آموزشي و برنامههاي فرهنگي مراكز آموزشي، همكاري و مشاوره در تنظيم برنامههاي دانشافزايي خانواده با بررسي اهم موضوعات درگير و موردنظر والدين و انجام پژوهش، نظرسنجي و فراخوانهاي دورهاي توسط انجمن اوليا و مربيان را از مهمترين جنبههاي اثربخشي انجمن ذكر كرده و معتقد است طراحي و بهرهبرداري از سامانههاي ارتباطي اينترنتي و شبكههاي اجتماعي و رسانههاي نوپديد در راستاي انتقال اطلاعات، مصوبات و ارزيابي برنامهها و شكلگيري ارتباط سريع و كارآمد با خانوادهها و مسوولان مدارس با توجه به شرايط رشد فزاينده تكنولوژيها امري اجتناب ناپذير و ضروري است.
قدرت می تواند قدرت را تغییر دهد اما نوک هرم این قدرت چه کسانی ایستاده اند؟
چقدر پای بند بایدهایی هستند که هنوز محقق نشده است؟
کارگروه هایی که اصول و مبانی قانونی را می شناسند و می دانند اعتبارات و بودجه بندی این سال ها هرگز پاسخگوی نیاز های وزارتخانه ی عریض و طویل آموزش وپرورش نبوده است، همچنان برنامه ها و راهکارهای تکراری گذشته را می آزمایند ،گویی بایدهای نانوشته ای دارند که باید بر لوح نامریی پیاده کنند،
آیا مصداق این سخن : قدرت می تواند قدرت را تغییر دهد. می توانند باشند؟
امروز بستری باز شده است و به یمن این فضا می توانیم به تعامل بنشینیم و از کمبودها و کم و کیف آموزش و پرورش بگوییم و از ناهنجاری هایی بنویسیم که رفته رفته در سیستم آموزش و پرورش فعلی به هنجار بدل می شود و این بستر باز اگر بازخوردی نداشته باشد،محکوم به شکست است.
ساختار ناهمگون مدیریتی در آموزش و پرورش در شرایط فعلی چاره ای جز تعامل و گفت و گوی رو در رو با نمایندگان معلمان ندارد و در این ساختار باید به شکلی اصولی ضمن تقویت و به رسمیت شناختن تشکل های معلمان جهت رفع پاره ای ابهامات با این تشکل ها به رای زنی بنشیند.
در روزها اخیر شاهد نظرات و پیشنهادات این گروه ها و تشکل ها از طریق سایت ها و روزنامه ها هستیم ؛ نظر به تجارب و اتفاقات سال های پیش شاید مدیران تصمیم بر این دارند با تأمل و بi دور از تعصبات جناحی آهسته تر و محتاط تر قدم بر دارند اما آنچه مهم است ترسیم دورنمایی واقع بینانه از سوی هرم قدرت است و لااقل واکنش درخصوص حسی که با هدف مطالبه خواهی فرهنگیان ایران در حال خیزش است.
این روزهای ملتهب شاید با یک حس همدردی از سوی هرم قدرت مبنی بر اینکه صدای شما را می شنویم و مطالبات شما را دنبال می کنیم، می تواند چونان مسکنی التیام بخش باشدبرای احساسات جریحه داری که نمی دانند چرا دیده نمی شوند و صدای آنان در هیچ رسانه ی رسمی به گوش نمی رسد.
اگر بناست مدیران ،ماهانه روند کار و شیوه تدریس معلمان را بررسی کنند و در پایان سال تحصیل نیز معلمان ارزشیابی شوند پس چرا مدیران در سطوح بالای مدیریتی از چنین بازرسی هایی فارغند؟
آیا پاسخگوی روند مدیریتی نیستند و اگر چنین است چرا سوالات پی در پی فرهنگیان بی پاسخ مانده است؟ و یا شاهد گره های کور در آموزش و پرورش هستیم که حاصل پیامدهای چند دهه آموزشی است که مهمترین آن ها را در زیر فهرست وار آورده ایم :
۱- قبل از اجرای سیستم ۶_۳_۳ آیا مدیران وزارتی نمی دانستند با حذف یک پایه ازمقطع تحصیلی متوسطه با نیروی مازاد مواجه می شویم ؟ چگونه است با صحبت های ضد و نقیض مواجه هستیم ، برخی نیروی مازاد آموزش و پرورش را رد می کنند اما همچنان برخی بر آن پافشاری می کنند؟
۲ - آیا مسأله معیشت و کیفیت پایین آموزشی بحث جدیدی است ؛ چرا تاکنون شاهد راهکاری علمی از سوی مدیران نبوده ایم؟
۳ -سال هاست شاهد نارضایتی همکاران فرهنگی از عملکرد بانک ملی بوده ایم ؛ چرا به خواست بر حق فرهنگیان مبنی بر داشتن بانک فرهنگیان جامعه عمل پوشانده نمی شود ، از این رهگذر شاید مشکل نیروهای مازاد نیز رفع شود و عملا فرهنگیان عهده دار فعالیت های مالی خویش به صورتی شفاف باشند .
۴- عملکرد صندوق ذخیره فرهنگیان در طول این سال ها شفاف نبوده و درهاله ای ابهام است.چرا تاکنون دراین خصوص به فرهنگیان پاسخ داده نشده است؟
۵_سازمان دهی نیروها در آموزش و پرورش تابع هیچ ضابطه ای نیست ؛ اگر با تغییر دولت ها قرار است سطوح بالای مدیریتی تغییر کند چرا این روند تا عزل و نصب مدیران مدارس و حتی معلمان گسترش می یابد ، چرا امتیازاتی چون سوابق سنواتی، مدرک و توانایی های علمی لحاظ نمی شود؟
می دانیم که شما بیش از این آگاهید و معضلاتی که بر شماردیم شاید در نظر شما معضل نباشد !
اما بایدها و نباید های وزارتخانه ی آموزش وپرورش را فقط آن معلمی می تواند تعیین کند که خود درگیر گرداب های سهمگین آموزشی است ؛ فقط اوست که می داند راه گریز از سیلاب های وقت و بی وقت کدام است البته به شرط آن که خود گرفتارگردابی دیگر نباشد...
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید