مدتی است علاوه بر اجتماعات ساکت معلمان در بسیاری از شهرها، تقریبا هر روز نامهای از یک معلم از اقصی نقاط کشور به وزیر آموزش و پرورش و یا رییس جمهور نوشته میشود و در سایتها و شبکه های اجتماعی پخش و منتشر می شوند. این نامه ها که غالبا « گزارش الم » هستند محصول شرایط نامناسب و سخت اندیشگی و فشار معیشتی نویسندگان آنهاست تا از این طریق حرف دل خویش گفته باشند و آن را در گوش شنوایی نجوا کنند. واضح نیست، این نامهها مقابل دیده مخاطبان واقعی آنها (وزیر یا رییس جمهور) قرار داده خواهند شده یا نه؟
لذا چنین اعلامی را باید از روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش و نهاد ریاست جمهوری انتظار داشت. این نهادها در این راستا چه رویهای در پیش گرفته، واکنششان به این نامه ها چه بودهاست؟ آیا آنها را ندیده و نخوانده میپندارند؟ آیا به دلیل اینکه این نامهها رسما بدانجا ارسال نشده، آنها را نشنیده میگیرند و خود را مسؤل پاسخگویی بدانها نمیدانند؟ یا برعکس، مانند یک نهاد مردم مدار و مسؤل، با وظایف خویش آشنا هستند و از آنها فهرستی تهیه میکنند و لب مطالب و اهم مطالبات مندرج در آنها را جلوی میز وزیر و رییس جمهور می گذارند تا رابط مطمئنی باشند میان مردم و دولت.
اینکه معلمان و یا هر فرد یا گروه دیگری می توانند به آسانی به نامه نگاری با مقامات مسؤل بپردازند، نتیجه کم شدن فاصله بین فرودستان و فرادستان نیست بلکه بیشتر از برکات شبکه های اطلاع رسانی و اجتماعی مدرن روز است. اکنون دیگر مانند گذشته لازم نیست دست به قلم برد و تمبر و پاکت و هزینه پست را پرداخت و انتظار طولانی شنیدن پاسخ را کشید. بلکه هر فرد و یا جریانی می تواند به طور نسبی ضمن اعمال خودسانسوری بر قلم خویش، به انتشار حرف دل و عقل خویش بپردازد.
در پیوند با نامه هایی که این روزها معلمان در فضای مجازی منتشر میکنند، باید دو جنبه را از هم تفکیک کرد: نخست اینکه برخی از این نامهها جنبهی «دلنوشته» دارد و حاکی از ابراز حسی است که منشآ آن دل و احساس است. اما دلی که از کمبودهای زندگی و فقر معاش به درد آمده و به ناچار با نوشتن شکواییهای میخواهد همنوا و همدردی بیابد تا برای مدتی خود را از بغض های مانده در گلویش، رها سازد.
جنبه دیگر این نامهها را می توان از منظر عقل و فکر نگریست و به عبارت دیگر آنها را « عقلنوشته » به حساب آورد. از این رو برخی از این معلمان، به جای برجسته کردن نواقص و کمبودهای مادی و معیشتی زندگی خویش، به بعد غیرمادی و الزامات حرفهای خود به سان یک معلم می پردازند.
البته نگارنده بر آن نیست که هر آن کس که در پی معاش باشد، در پی عقل نتواند بود و یا از این موهبت بی بهره باشد؛ زیرا هر آن کس که بیمعاش باشد، لا اقل از کاربست تمام و کمال عقل خویش عاجز میماند.
مخاطب هر دو رویکرد میتواند از یک سو هر دو طیف، یعنی معلمان «معاش اندیش» و «عقل نگر» و از سوی دیگر دستگاه عریض و طویل و دیوان سالار اجرایی کشور را در برگیرد. نگاه هر دو رویکرد می تواند هم در میان معلمان موجب همدلی و برخورد استدلالی و عقلایی با مساله را به دنبال آورد و هم دولت را نیز به تدبیر و چاره اندیشی وا دارد. به تبع اینکه معلمان، خود بیشتر عضو کدام یک از دو طیف مذکور باشند و نیز دولت و نهادهای مسؤل به چه میزان مایل به رسیدگی به مطالبات آنان باشند، حدیثهای متفاوتی به دنبال خواهد داشت؛ اگر دولت، لااقل با رفع تبعیض در پرداخت ها از بدنه کارمندی کشور و قایل شدن جایگاه در خور شأن معلمان (نه به طور شعاری، بادکنکی و کاغذی)، بتواند زمینه فروکاهیدن طیف وسیعی از معلمان معاشاندیش و هجرت آنها به طیف عقل نگر را فراهم آورد، شاید بتوان از آن به عنوان یک نقطه عطف و کار ماندگار در نظام اداری ـ تربیتی ایران نام برد.
بدیهی است در عالم واقع، روی دادن چنین امری را نباید به آرمان گرایی شاعرانه و خیال پردازی دونکیشوتوار فرو کاست. اگر 50 سال پیش کرهایها در یک برنامه استراتژیک و بلندمدت بسیاری از بخش های هزینهبر و بدون اولویت کشور را به نفع آموزش و پرورش قطع کردند، امروز ثمره آن را دارند می بینند.
سال هاست که بودجه آموزش و پرورش لاغرتر می شود و تقریبا 99 درصد آن صرف امور جاری وزارت می شود. ناگفته پیداست، با این یک درصد کاری نمی توان انجام داد!
از سوی دیگر انجام تغییر اساسی و مآل اندیشی در توسعه غیرهیجانی کشور منوط به اولویت بخشی به آموزش و پرورش است. آموزش و پرورشی که از ساختمان و همه امکانات و لوازم سخت افزاری تا تربیت معلم و مجموعه لوازم نرم افزاری، همگی نیازمند پول و هزینه است. هزینهای که از آن به سرمایه گذاری پایه معنا میشود.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
لذا جدا نمودن عقل و معاش كارى نادرست و در وهله كنونى انحراف از خواسته هاى بحق معلمان است ، اين مطلب كه تظاهرات و دسته بندى معلمان كارى عقلايى نيست درست است اما پيگيرى منطقى و قانونى بدور از چند دستگيها و حزب بازى ها و يكرنگ شدن معلمان كارى صحيح و عقلايى بوده و تلاش معاش همانگونه كه بزرگان فرموده اند بمانند "جهاد در راه خدا است " و بايد تارسيدن به اين امر منطقى به تلاشهاى قانونى ادامه داد و انسان بى منطق و غير عاقل كسى است كه در حالى كه مشگل شديد مالى و حيثيتى دارد ژست روشنفكرى بگيرد و اداى مرفهان بى درد را در آورد براى رسيدن به حقوق قانونى لاجرم حتما نبايد بودجه آپ چند برابر شود بلكه با جلوگيرى از اسرافات و خاصه خرجيها و تبعيضات در پرداختها و جلوگيرى از حزب بازيها با همين بودجه هم مى توان عدالت را رعايت كرد بشرطى كه افتخار مسولين آپ در پايان سال مالى ندادن حقوق معلمين و به انحاء مختلف برداشت از حقوق اندك اين عزيزان نباشد والسلام
دوست عزیز،آقا بهلول
متشکرم از اینکه یادداشت مرا نقد کردی. اما آنچه که اینجانب در نوشته ام تفکیک کرده ام نامه های معلمان بوده و آنچه که در فحوای این نامه ها گنجانده شده است. من نمیدانم آمدن معلم به خیابان و تقاضای نان کردن میتواند معنای جهاد داشته باشد یانه اما میدانم که طلب آن در مقابل کار مهمی چون تعلیم و تربیت، یک حق است. اتفاقا این ادبیات جهادی که جنابعالی دنبالش هستید،موجب به وجود آمدن وضع موجود شده. کسی که بر بساطش نان نباشد دنبال خیالات و قهرمان بازی نیست این یعنی نادیدن عقل. این عقلی که ازش صحبت میشود لابد در یک کالبدی جا خوش کرده که بدون نان توان ادامه حیات ندارد.
بنده بر تحلیل خویش پای میفشارم که متاسفانه، معلمان انگار در منطقه حفاظت شده فقر نگه داشته شده اند و اراده ای برای بیرون آوردنشان از این حصار غمناک در کار نیست. بله درصد قابل توجه و بالایی از معلمان تنها در حصار تنگ معاش اندیشی متوقف شده اند و وارد وادی عقل نگری نشده اند. به این معنا که اهل کتاب نیستند و مدتهاست که از چشم دانش آموزان خویش و جامعه افتاده اند. عقل نگری را بنده به معنای برخورد عقلایی کردن با مقوله تربیت میدانم که اسباب آن بزرگی است. البته قابل به آن نیستم که این وضعیت تنها محصول رفتار معلمان است بلکه اراده ای از بالا در آن دخیل است که معلم فقط دنبال نان باشد و لاغیر.
آیا ندای ما را به مسئولین میرسانید ؟
لطفا پاسخ دهید ؟
آیا وزیر ومجلسیان ودولت تدبیر امید و شورای عالی انقلاب فرهنگی ودیگر عزیزان مسئول نقطه نظران فرهنگیان را دراین سایت دنبال میکنند ؟>آیا مطالبات قشر فرهیخته ی فرهنگی را رصد میکنند ؟
لطفا پاسخ دهید ؟
من هم فوق لیسانم ، چقدر باید اختلاف دریافتی داشته باشیم ؟؟؟؟
با یک کارمند اداره دیگر چی ؟؟
این عامل موجب شده که معلمی شغل اصلی اغلب ما نباشد ، ایا این وضعییت به نفع دانش آموزان و آینده کشور است ؟؟