به نام خالق زیبایی ها
یر آنکه کنار تخته فرسود سلام
خود سوخت ولی روشنی افروخت سلام
بر موی سپید و تن افتاده زتاب بر دست و بر انگشت گچ آلود سلام
بنده فرهنگی بازنشسته هستم . دردم درد جامعه معلمین کشور است و هدفم نقد است و گفتن حرف هایی که شاید به طور طبیعی فرصت گفتن و فریاد زدنش را پیدا نکرده ام .
در اینجا می خواهم بگویم و بنویسم که شاید گوش شنوا و چشم بینایی باشد ، شاید نقدم کمی تلخ باشد ولی می تواند با داشتن مزه ای تلخ برای بخش های غبار آلود و بیمار نظام آموزشی کشور و جامعه شفا بخش باشد و بنده هیچ گونه قصد تخریب کسی یا گروهی را ندارم ولی رسالت معلمی ام ایجاب می کند که واقعیت های موجود و دردهای جامعه معلمین کشور را بیان کنم .
به نظر بنده ، بازنشستگان فرهنگی به مثابه آیینه و تاریخ فرهنگ یک کشور محسوب می گردند ، معلمی که سی سال از بهترین دوران عمر گرانبهایش را در سخت ترین شرایط و با کمترین امکانات آموزشی و در بدترین شرایط نابرابری اجتماعی در دریافت حقوق و مزایا به طور صادقانه مشغول خدمت به تعلیم و تربیت فرزندان میهن عزیزش بوده است آیا زیبنده و سزاوار است که در آخرین روز کاری اش از داخل بخشنامه یک تکه کاغذی به عنوان لوح تقدیر توسط مدیر یا معاون مدرسه تحویل آنان گردد و سپس بگویند خداحافظ !
بنده از بی تجلیلی و عدم قدردانی از سوی مسئولین اداره و سازمان و وزارت مربوطه گلایه ندارم ، زیرا ما معلمان در طول سی سال خدمت مان بارها و بارها مورد بی مهری از سوی تصمیم گیران و تصمیم سازان قرار گرفته ایم ؛ به نظر بنده ما معلمان بزرگتر از آنیم که با این رفتارها برنجیم و سپید مویی ما نقطه کمال ماست و از این سپید مویی رستم دستان زاده می شود. یک فرد بازنشسته محتاج یک برگ لوح تقدیر نیست زیرا هر معلمی در طول سی سال خدمتش صدها لوح تقدیر از مقامات مختلف کشور را در پرونده اش دارد ؛ فقط در ذهن یک بازنشسته فرهنگی این سوال پیش می آید :
1- چه فرقی میان ما بازنشستگان با سایر بازنشستگان سازمان های دیگر وجود دارد وقتی معلمان چگونگی قدردانی و تجلیل با ارزش سازمان ها و نهادهای دیگر با کارکنانش را می بینند و یا می شنوند روح و روانش آکنده از غم و اندوه می شود...
2- کو و چه شد آن شعارهای رمانتیک در مورد ایثار و خوبی های شغل معلمی که بارها و بارها از زبان دست اندر کاران و تصمیم گیران و تصمیم سازان در طول این سی سال شنیده بود ؛در این ها به پوچی این همه شعارها پی می برم و به یاد راز سرودن شعر بوعلی سینا می افتم که:
کفر چو منی گزاف و آسان نبود
محکمتر از ایمان من ایمان نبود
در دهر چو من یکی آن هم کافر
پس درهمه دهر یک مسلمان نبود
به نظر بنده ، این رفتار بی مهری با معلمان بازنشسته یک اتفاق ساده نیست بلکه بیانگر آنست که دست اندرکاران و تصمیم گیران و تصمیم سازان کشور ارزش و اهمیتی به متولیان تعلیم و تربیت قائل نیستند و هیچ طرح عملی و برنامه برای استفاده از تجربیان گرانقدر و ارزشمند بازنشسته ها ندارند.
در اینجا می خواهم به همه دلسوزان نظام توصیه کنم زیبنده و شان جامعه اسلامی مان نیست که معلمانش در دوران بازنشستگی احساس حقارت کنند .
برادران بزرگوار مسئول !
یک معلم بازنشسته دارای تجربه ارزنده و دانش حرفه ای است که می توان گفت یک منبع و مرجع غنی و آگاه به مسایل تعلیم و تربیت است حتی با یک نگاه به صورت دانش آموز می تواند ده ها پیام و اطلاعات از نوع نگاه دانش آموز کسب کند و یا بررسی نقاشی و نوع رنگ آمیزی و از پر رنگی و کم رنگی و از چگونگی انتخاب تصاویر در نقاشی آزاد و یا از بررسی تکالیف و نوع نوشته اش و درشتی و ریزی نوشته ها و... صدها پیام و اطلاعات از دانش آموزان به دست می آورد که همه اینها یک شبه به وجود نیامده اند بلکه معلم در طول سی سال خون دل ها خورده و شب و روز بررسی و تحلیل کرده و این تجربیات ارزشمند را کسب نموده است و وقتی معلم بازنشسته را فراموش می کنید و یا به آنان بی توجهی می کنید این رفتار به معنی دفن کردن این همه اطلاعات مفید و تجربیات ارزنده و سازنده می باشد.
به نظر بنده ، اگر خواهان توسعه همه جانبه کشور و کاهش چالش ها و مسایل آموزش و پرورش و بهبود سیستم آموزشی کشور هستید تلاش کنید راهکارهایی را کشف کنید که بازنشسته ها امکان ارتباط و تعامل سازنده و مفید با جامعه معلمان و مدیران مدارس داشته باشند تا پیوند محکمی بین تجربیات ارزشمند آنان با دانش معلمان جوان برقرار شود و همچنین معلمان بازنشسته به درستی آسیب های سیستم تعلیم وتربیت را شناسایی و با استفاده از تجربیات خود با اتخاذ راهکارهای نوین گام های اساسی در حل آسیب ها بر داشته می شود .
پیشنهادی به وزارت آموزش و پرورش و دولت محترم تدبیر و امید دارم ، به دنبال راهکار قانونی جهت استفاده از تجربیات بازنشسته ها به عنوان مشاوران در مدارس در خدمت همکاران و ارائه راهکارهای سازنده به مدیران در اداره بهتر مدارس و یا استفاده از اندوخته های بازنشستگان در اداره مراکز خدماتی و رفاهی کشور باشید که می تواند به کارآیی بیشتری بینجامد.
در پایان می خواهم توصیه ای برادرانه یه همکارا ن شاغلم داشته باشم :
همکاران فرهیخته ام سلام و خدا قوت به شما بزرگواران
ما جوانی مان را در این راه گذاشتیم و زکات علم مان را دادیم و از هیچ کوشش صادقانه ای دریغ نکریم ، عاقبت این طور با ما نامهربانی رفتار کردند همکاران قدر هم را بدانید و سعی کنید با هم بسیار مهربان باشید ، با هر گرایش فکری و سیاسی که دارید به طوری که از مهربانی لبریز باشید و اگر در ایام بازنشستگی مثل ما ها با شما نیز با نامهربانی رفتار کردند از لحاظ روحی و روانی آسیبی یه شما وارد نشود چون بازنشسته ها نیز همچون شما از زیر خط فقر زندگی کردن و کاهش قدر و منزلت شان رنج می برند ولی در بازنشستگی غیر از این دردها آسیب ها و درد های دیگری اضافه خواهد شد که تحملش بسیار سنگین است .
به نظر بنده ، از همین امروز به فکر ایام بازنشستگی خود باشید ، از طریق سرمایه گذاری های مختلف و یا خرید ملکی و یا تجارتی هر چند اندک و خرید بیمه عمر و یا یادگیری حرفه و فنی و هزاران مورد دیگر که خود شما بزرگواران استاد بنده اید ؛ زیرا سیستم آموزشی ما را طوری طراحی کرده اند که نه تنها در ایام شاغلی بهاء و ارزشی قایل نیستند بلکه در دوران بازنشستگی اصلا شما را نخواهند شناخت !
ولی یک چیز را فراموش نکنید !
فرزندان این ملت فرزندان ما نیز هستند ؛ از هیچ کوششی در ساختن نسل آینده دریغ نورزید چون مردم فهیم و فقیر جامعه اول به خدا و سپس به معلمان چشم امید بسته اند .
در خاتمه یک سوال قابل تامل از وزارت آموزش و پرورش دارم :
چرا افزایش های جدید مثل افزایش فوق العاده شغل معلمان برای بازنشسته ها اعمال نشد ؟
جناب آقای وزیر
بنده در اول دی ماه نودوسه 1 / 10 / 93 بازنشسته شدم ، درست برای در همان زمان افزایش فوق العاده شغل برای معلمان ابتدایی اعمال شد که متاسفانه شامل بنده نشد البته ناراحت نیستم که به همکاران شاغل شامل شد ؛ حرف بنده این است که این افزایش می بایستی از مرداد ماه نود و دو اجرایی می شد ولی متاسفانه به علت عدم پیش بینی بودجه لازم با 18 ماه تاخیر انجام شد و بابت این تاخیر در اجرا بنده و امثال بنده متضرر شدند هم در حقوق ماهیانه بازنشستگی و چهار پنج میلیون در پاداش پایان خدمت .
گناه ما چه بود ...
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
استاد عزیز اموزش و پرورش برای نیروهای شاغل خود که به کار و تخصصشان محتاج است, ارزشی قایل نیست!
تو خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل...
پیشنهاد من به بازنشستگان عزیز این است که به نوشتن تجربیات و خاطرات خود و ارایه آن در قالب کتاب و مقاله, هم دوران بازنشستگی خود را پر بار و شیرین نمایید و هم به این طریق تجربیات خود در زمینه مدیریت کلاس و شیوه های تدریس, برخورد با دانش آموزان در موقعیت های مختلف و.... در اختیار معلمان تازه کار خواهید گذاشت.
این کار در بین معلمان کشورهای اروپایی سابقه دارد آنها معمولا تجارب خود را به رشته تحریر در آورده و منتشر میکنند, خوبه عزیزان بازنشسته ما نیز به این کار همت گمارند.
برای همه معلمان بازنشسته آرزوی سلامتی و توفیق دارم.
سالهاست كه مى بينيم مسولين ما تبديل به گزارشگر شده اند يك گزارشگر وقتى مطلبى را گزارش مى دهد نسبت به صحت و سقم يا بدى و خوبى يا موارد ديگر آن مسوليتى ندارد وفقط گزارش مى دهد وسالهاست كه وظيفه مسولين ما هم همين شده .....ادامه دارد
مسولين ما وقتى اتفاق يا اختلاسى پيش مى آيد فقط به مردم گزارش مى دهند ( البته گاهى ازهمين مورد هم دريغ مى كنند) ولى نمى گويند اگر آنها مسول هستند و اين اتفاقات در حيطه كارى آنها اتفاق افتاده ، آنها در قبال اين اتفاقات و عدم برنامه ريزى جهت جلوگيرى از آن مسول هستند آنها حتى در اين مورد مدعى بوده و از مردم طلبكار نيز مى شوند ويا مى گردند يك نفر را پيدا كنند و آنرا بگردنش بياندازند
كه قضيه زودتر ختم شود و بلا از سرشان بگذرد و بعد مى گويند " اين نيز بگذشت "
مسولين سازمان بازنشستگى ما فقط بلدند پول شاغلين را در طول خدمتشان بگيرند و جمع كنند و سالها بعد در دوران بازنشستگى يك بخور و نمير نيم بند تحويل دهند گر چه در اين مدت با اين پولها هزار كار ديگر مى كنند اما كارشان شده مثل دونده هاى دو امدادى و يا مانند بازيكنان بازى قديمى" دست رشته" هيچ ابتكار و خلاقيتى ندارند يعنى همانگونه كه مى بينيم يك صندوق امانات هستند ....ادامه دارد
بانكها ى ما پول را از مردم مى گيرند و به آنها سود مى دهند و سپس همان پول را با سود بيشترى به ديگرى قرض مى دهند و شده اند يك صندوق امانات البته كارهاى اقتصادى و سودهاى كلان تابع تورم و هيجانات بازار را معلوم نيست بدست چه كسى مى دهند و توى جيب چه كسى مى رود
خلاصه اينكه همه دارند در اين مملكت يا " واسطه گرى "مى كنند و يا " گزارشگرى" و مردم بيچاره هم شده اند واسطه خير و بازيچه دست آنها و تنها نقش آنها شنيدن گزارشها ( البته نه همه گزارشها ) و واسطه خير شدن براى " واسطه گرها " هركس پستى ميگيرد اول دنبال آنست كه " در اين پست چقدر نان دارد " و تا هفت پشتش از طريق رانتهاى اقتصادى و درز اطلاعات اقتصادى چگونه بايد ثروتمند شوند و وقتى پشت ميزش مى نشيند بيت المال را جزء داراييها و ميراث خود مى داند .....ادامه دارد
وقتى هم بعد از سالها كنار رفت و مثلا تبديل به مشاور ويژه شد بيايد و همه تقصيرها را گردن مردم بياندازد و قوانين را بگونه اى دور بزند كه انگار نه انگار همه اين خلافها در دوران ايشان و اعوان انصار ايشان اتفاق افتاده و همه اينها بدليل اينست كه در فرهنگ ما چيزى بنام اشتباه ، عذر خواهى ، توبه از خطاها و گناهان ، نظارتهاى پلهكانى ، استعفا ، مجازات خطاكاران ، بركنارى ، وجود ندارد و فرد پس از سالها جرم و خطا حتى حاضر به يك عذر خواهى هم نيست و دنبال باند بازى و سفسطه گرى براى پوشاندن خطاهاى خود و گزارش خطاهاى ديگران است ...والسلام
مرخصی ای که حق بوده ونرفته ایم نباید برایمان امتیازی داشته باشد ؟
نابرده رنج گنج میسرهمی شود
مزدآن گرفت جان برادرکه اختلاس کرد
حقوقم را گرفتم والبته قبل از گرفتن مالیاتش را کسر کردند.وسپس رفتم فروشگاه وسیله که ماهها پیش قولش را داده بودم خرید کردم ودرانجا نیز نه درصد مالیات بر ارزش افزوده گرفتند وخلا صه سرتان را درد نیاورم این ماه حسابی از ما مالیا ت گرفتند البته هر ما می گیرند ولی ماههای قبل به چشمم نمی امد. القصه ساعت یک شب دیدم توی کوچه سرو صداست .چند جوان ونوجوان مشروبات الکلی مصرف کرده بودند وتوی معابر حرکت میکردن وبه تمام کسانی که توی کوچه بودند فحش میدادند ودونه دونه با مشت ایینه ی ماشینهارا می شکاندند وکسی را یارای اعتراض ویا حرفی نسبت به این اراذل نبود که چند همسایه تصمیم گرفتیم به 110
عزیزان از گفتن این ماجرا که درددلی بود . می خواستم این را بگویم وقتی دریک روز این همه مالیات معمول وغیر معمول یک بار به حقوق بار دوم به خرید از فروشگاه بر ما تحمیل می شود ایا تامین امنیت جز حقوق ما خواهد بود .یاخیر ایا فرزند من حق دارد در کوچه ای تردد کند .که من ترس نداشته باشم اتفاقی برایش نمی افتاد .وایاماحق داریم در منطقه ای زندگی کنیم که محله عاری از مواد فروش ومعتاد و....باشد توانایی من فرهنگی این است که در حاشیه شهر ها زندگی کنم پس آیا محکوم به این هستیم
ضمن قدردانی از جامعه محترم وفرهیخته پزشکی و ضمن عرض اراذت بیان میدارد :
یک پزشک که تازه دوره تخصص را تمام کرده وازطرف وزارت بهداشت دوران طرح را میگذراند علاوه بر درآمدخودش از طبابت فقط وفقط برای 3ماه بالغ بر حدود110/000/000تومان از دولت طلبکار است .که البته این ابتدای درآمد یک پزشک است .
پزشکان متعهد ودلسوز هرچقدر درآمد دارند ملالی نیست چونکه پزشکان کارآمد وتلاشکر باعث افتخارند .
ولی در عین حال به فکر ما فرهنگیان بازنشسته باشید - که با حقوق 1/500/000ت درماه باید گذران کنیم .
انصاف نیست که قشر فرهیخته ی فرهنگی دغدغه معیشت داشته باشد وحقوقش جز پایین تریین حقوق ها باشد