گروه اخبار /
طرح شهاب انگار قرار است کم کم روی غلتک بیفتد، انگار بناست ابرهای تیره و تار از پیش رویش کنار برود و افقی روشن برایش شکل بگیرد.
شهاب، طرح شناسایی و هدایت تحصیلی استعدادهای برتر، اگر تیرش به هدف بخورد شیرینی اش به کام دانش آموزان است که اگر این تیر به سنگ بخورد تلخی اش نیز سهم دانش آموزان می شود.
طرح شهاب از سال 86 که تار و پودش بافته شد به دنبال قالب شکنی بود و می خواست خلاف جهت سیستم مرزبندی میان دانش آموزان حرکت کند که چنین هم کرد.
شهاب مخالف تقسیم بندی آدم ها به دو گروه باهوش و کم هوش است. این طرح، داستان بی استعداد بودن برخی افراد و مستعد بودن عده ای دیگر را تخیلی می داند.
برای همین در سال تحصیلی 94-93، به گفته مدیر طرح و پژوهش مرکز ملی پرورش استعدادهای درخشان 128 هزار دانش آموز پایه چهارم ابتدایی در 32 منطقه تعیین شده در 32 استان کشور تحت پوشش طرح شهاب قرار گرفتند؛ چون اعتقاد بر این بود که تک تک این افراد دارای استعدادهای برتر هستند و فقط کافی است این استعدادها شناسایی شود. اما حالا قرار است از مهر ماه چتر این طرح گسترده تر شود و روی افراد بیشتری سرمایه گذاری کند.
طرح توسعه شهاب
این بار دانش آموزان پایه پنجم ابتدایی در فهرست هستند؛ البته همان 128 هزار نفری که پارسال نیز تحت پوشش شهاب بوده اند.
رضا گلشن، مدیر طرح و پژوهش مرکز ملی پرورش استعدادهای درخشان می گوید علت این است که دانش آموزان حداقل باید سه سال در سیستم شهاب پایش شوند تا استعدادهایشان مسجل شود؛ لذا این دانش آموزان زمانی که به پایه ششم ابتدایی وارد شوند نیز دوباره تحت پوشش شهاب و فرآیند شناسایی استعدادها خواهند بود.
البته به گفته گلشن، گروهی از دانش آموزانی که از مهر به کلاس چهارم ابتدایی می روند، امسال نیز مثل پارسال در 32 استان کشور تحت پوشش قرار می گیرند با این تفاوت نسبت به سال قبل که در هر استان یک منطقه جدید نیز به منطقه قبلی اضافه می شود. به این ترتیب دامنه فراگیری طرح شهاب کمی گسترده تر می شود و به گفته گلشن کمی بیشتر از 380 هزار دانش آموز پایه های چهارم و پنجم دبستان را دربرمی گیرد.
استعداد برتر چیست؟
استعداد را می شود یکی از مظلوم ترین واژه ها در فرهنگ ایرانی دانست. استعداد در ذهن بیشتر ما چیزی نیست جز درس خوان بودن، نمره عالی گرفتن، رتبه اول کنکور شدن، کشف کردن، مخترع بودن و... .
استعداد اما در طرح شهاب بسیار فراتر از این ذهنیت کلیشه ای تعریف شده، طوری که یک دانش آموز فقط درسخوانش به درد بخور تلقی نمی شود، بلکه حتی درس نخوان ترین ها نیز به معادن استعدادی تعبیر می شوند که لازم است کسی توانایی شان را کشف کند.
طبق تعریف شهاب، استعداد می تواند کلامی، ریاضی، هنری، حرکتی، اجتماعی، دینی، فرهنگی و تجربی باشد؛ به این معنا که یک دانش آموز موفق در ورزش یا کسی که استعداد ویژه برای مدیریت و رهبری دارد به همان اندازه با استعداد است که یک دانش آموز با هوش ریاضی بالا.
خاصیت این طرز نگاه این است که هیچ دانش آموزی بی استعداد تلقی نمی شود و هر فردی شانس شکوفا شدن و رسیدن به موفقیت را پیدا می کند.
سرنوشت مستعدها چه می شود؟
پیش از سال 90 که طرح شهاب در کشور اجرا نمی شد و از سال 86 فقط طراحان این طرح و اندکی افراد متخصص از ضرورتش آگاه بودند، استعداد در سیستم آموزشی ما چیزی نبود به جز هوش درسی. ریشه رشد قارچ گونه مدارس استعدادهای درخشان نیز تا حدی در این طرز نگاه قرار داشت طوری که اگر دانش آموزی از نظر درسی قوی تر از بقیه دانش آموزان بود، بلافاصله تشخیص بر این بود که باید از دیگران جدا شده و به مدارس سمپاد هدایت شود. نتیجه این فرآیند نیز به مرور زمان سرخورده شدن دانش آموزانی بود که در این چرخه دیده نمی شدند و نیز فربه شدن مدارس استعدادهای درخشان آن هم در حالی که این اواخر وزیر آموزش و پرورش بارها تاکید کرد که بخش قابل توجهی از دانش آموزان این مدارس نه استعدادهای درخشان که استعدادهای برتر هستند.
در واقع فانی از همان ابتدای تصدی پست وزارت معتقد بود مدارس سمپاد باید به تدریج و با شیبی ملایم کوچک شوند و مکانی برای تعلیمات ویژه برای استعدادهای فوق برتر باشند که این سیاست نیز گرچه کند ولی در حال اجراست. طرح شهاب را شاید بشود به نوعی مکمل این سیاست دانست چرا که این طرح دنبال بزرگ کردن عده ای خاص، تولید سوگلی در نظام آموزشی یا قرنطینه آنها در محیط های ویژه نیست؛ بلکه دنبال اثبات این نکته است که همه آدم ها توانی برای موفق شدن و سرآمد بودن دارند، فقط کافی است کسی این توانایی ها را شناسایی کند.
اما این که دانش آموزان دارای استعدادهای برتر چه سرانجامی خواهند داشت، مهم ترین پرسش درباره طرح شهاب است که رضا گلشن درباره اش به ما پاسخ می دهد. به گفته مدیر طرح و پژوهش مرکز ملی پرورش استعدادهای درخشان، استعدادهای شناخته و مسجل شده در چرخه هدایت تحصیلی قرار می گیرند طوری که اگر کسی استعداد ریاضی داشت، سر از رشته تجربی درنیاورد یا اگر کسی استعداد هنری داشت تحت فشار خانواده ها از کارهای هنری دور نماند. البته نه فقط برای انتخاب رشته تحصیلی که به گفته گلشن، شناخت استعدادهای برتر دانش آموزان در انواع کلاس ها از جمله دوره های تابستانی که خانواده ها برای بچه ها تدارک می بینند نیز موثر است.
تیر شهاب به سنگ نخورد
شیوه نامه اجرای طرح شهاب سال 1386 نوشته شد، ولی تا این طرح از آب و گل درآید و از پیچ و خم تعیین متولی بگذرد چهار سال طول کشید.
اولین سال اجرای طرح شهاب سال 1390 بود، اما اجرای محکم ترش در سال تحصیلی 92-91 اتفاق افتاد که 35 هزار دانش آموز از هفت استان را شامل شد اما این وضع زیاد دوام نیاورد و در سال تحصیلی 93-92 طرح شهاب به علت مشکلات اعتباری زمین خورد البته این نیز فقط یک سال طول کشید؛ چون در سال تحصیلی 94-93 طرح شهاب جان گرفت و در ضمن یک میلیارد و 200 میلیون تومان اعتبار.
حالا این طرح 128 هزار دانش آموز ابتدایی را تحت پوشش دارد و قرار است این رقم از مهر امسال بیش از دو برابر رشد کند. با این حال با وجود سابقه طرح شهاب، بیم بر زمین ماندن این طرح همچنان وجود دارد، به ویژه این که شناسایی و هدایت تحصیلی استعدادهای برتر در مدارس نیازمند استمرار است و هر وقفه ای در آن ما را از اهداف طرح دورتر می کند.
جام جم
آذربایجان شرقی
گروه اخبار / سرپرست دانشگاه فرهنگیان گفت: احکام دانشجو معلمان ورودی 93 با پیگیری های به عمل آمده به زودی و حداکثر تا چهار ماه آینده از سوی مراجع ذیربط صادر می شود.
تیتر فوق مربوط به عنوان خبری بود که روز چهارشنبه 94/05/21 شاهد پخش آن از اخبار رسانه ملی بودیم. شبیه این خبر در روز بعد ( پنج شنبه 94/05/22) نیز به شکل تکمیلی پخش شد. منشاء و آغاز این خبر و کش و قوس ناشی از آن از اواخر سال 93 آغاز شد، زمانی که از سوی مسئولان آموزش و پرورش خبر جذب پنج هزار معلم در این دستگاه دولتی اعلام شد.
در مدت این شش ماه اخیر، در اخبار و جراید و در اثناء مختلف به اشکال و انواعِ پردازش، شاهد اعلام این خبر بودهایم و بالاخره مسئولین امر، در اوایل مردادماه 94 شرایط، زمان، مواد آزمون و نحوه گزینش و به کارگیری این افراد به عنوان معلم را بیش از پیش رسانهای کردند. کار تا جایی کش و قوس داشت که بازار پیامکهای تجاری در این خصوص گرم شد. چند نوع خبر و شایعه در مورد مواد و تعداد سوالات و حتی رشتهها به طرق مختلف مانند شبکههای اجتماعی ومجازی، پیامک و... پخش و تکذیب شد که حاصل بی خبری مردم و بی توجهی مسئولان مربوطه بود.
علی رغم نیاز چندین هزار نفری وزارتخانهی عریض و طویل آموزش و پرورش به معلمان جدید در رشتهها و محلهای مختلف در سراسر کشور و لزوم تزریق انرژی جدید و توانمند از قشرجوان در بدنه آن ، متاسفانه شعار « کمکردن تعداد معلمان » باب شده و همچنین در ده الی پانزده سال گذشته نیز شاهد تعطیلی مراکز جذب و تربیت معلم در ساختار این وزارتخانهی مهم و تاثیرگذار بودیم و هیچ کس و هیچ مسئولی حاضر پاسخگویی یا اعتراضی در این خصوص نشد و همه تسلیم شرایط بودند و گویا روش « آزمون و خطا » بهترین گزینه در مملکت ماست.(در حالی که در علوم انسانی و حوزههای مرتبط با آن، مانند مدرسه و معلم و دانش آموز و...، این روش محکوم به شکستِ جبران ناپذیری است.) طُرفه آنکه تعدادی از افراد مسئولِ امروز در همان روزها هم مسئول بودند.
عدم جذب نیروی جوان در این سنوات، منجر به کهولت و پیری نیروی انسانی (شما بخوانید سرمایه انسانی، منابع انسانی و... ) در آموزش و پرورش شد، تا جایی که برای جبران در بخشهایی، هجوم سیلآسای معلمان بازنشسته برای اشتغال حقالتدریس در کلاسهای درس را شاهد بودیم. (ظلم نشات گرفته از اجرای بازنشستگی پیش از موعد در بدنه آموزش و پرورش، بدون ضابطه و اولویت بندی و توجه به نیازها و شرایط این دستگاه، نیز مساله ای است که در مجال دیگری و به صورت مرتبط با این موضوع می توان به آن پرداخت. )
همه این فراز و نشیبها کار را به جایی رسانده که با هزار و یک زحمت! مجوزی به وزارت آموزش و پرورش اعطا میشود تا 5 هزار نفر را به عنوان مربی پیشدبستانی یا معلمی استخدام کند. این درحالیاست که طبق اعلام مسئولان مربوطه از این تعداد 1296 نفر هم مربوط به سهمیه ایثارگران است و با توجه به اطلاعیه آزمون مندرج در سایت سازمان سنجش، فقط 3704 نفر از طریق آزمون به رقابت خواهند پرداخت .
در اخبار روز پنجشنبه 22 / 5 / 94 و خبرهای تکمیلی ( توسط مسئولین سازمان سنجش) اعلام شد تعداد 178062 نفر در سایت سازمان سنجش برای بهره مندی از این فرصت (علاقهمندان به معلمی) ثبتنام کردهاند. یعنی از هر 48 نفر فقط یک نفر پذیرفته خواهد شد.
خوشبینانهترین و شاید سادهانگارانهترین برداشت از این خبر این است که ادعا شود مشتاقان معلمی چه بسیارند ! (که تیتر خبر نیز شاید حاکی از همین موضوع است) و برداشت دیگر اینکه چه غم انگیز است برای حداقل ظرفیت، متقاضیان فراوانی وجود دارد (مَثَلِ یک مویز و صد قلندر ).
به راستی به کدامین انصاف و صداقتی، خیل عظیم جوانان را به سراب یا تعبیر دیگری به برهوت، امیدوار می کنیم؟! (فارغ از کفاف یا عدم کفاف هزینههای ثبتنام در قبال زحمات و مشقتهایی که برای مجریان در گسترة کشور تحمیل خواهد شد و هزار و یک اما و اگر دیگر که همواره به دنبال این گونه آزمونها بوده و هست، و اضافه کنید مطالبات معلمان را به این مسائل )
یکی از سوالات اساسی از برخی نمایندگان محترم مجلس، که این روزها سنگ مردم، جوانان و از همه بیشتر معلمان را به سینه می زنند، این است که:
چرا مفاد مندرج در قانون مدیریت خدمات کشوری برای استخدام یک به سه در قبال بازنشستگان و خروجی های هر دستگاه را در سنوات گذشته برای آموزش و پرورش فراموش کرده بودند که امروز برای جایگاه 5 هزار نفری شاهد تقاضای حدود 180000 نفری باشیم، چرا با این تعلل اجازه دادند دستگاهی به وسعت خدمترسانی در جایجای کشور عزیزمان ایران، با مشکلات عدیده و بغرنج در بعد نیروی انسانی مواجه شود؟ و تازه امسال و در آستانه انتخابات دور جدید مجلس به یادشان افتاده است و مجوز اخیر را به دولت داده اند؟
و اما سخن آخر :
در این سالها به طرق متعدد خبر استخدامهای مختلف را در دستگاههای دولتی و غیردولتی میشنویم و شاهد برگزاری این آزمونها بوده و هستیم. تا این جای ماجرا کاملاً عادی و قابل قبول است. اما وقتی آنها را در مقام مقایسه با آزمونِ پرطُمطُراق و پرهیاهوی آموزش و پرورش قرار میدهیم، باز هم به مظلومیت معلمان و آموزش وپرورش پیمی بریم.
به راستی چرا و به چه علت در درجه اول، مسئولان آموزش و پرورش و در درجه دوم، صدا و سیما علاقهمندند دائماً به اخبار حوزه این وزارتخانه دامن بزنند! آیا تا به حال مثلاً وزیر محترم دادگستری، یا هر مسئول دیگری مثلاً فرمانده نیروی انتظامی (حتی درحد یک خبر) به نوع، زمان و دیگر جوانب آزمونهای استخدامی جاری و یا انجام شده در دستگاه تحتامر خویش پرداختهاند؟
سبککردن و ضایع نمودن اُبهت و اهمیت آموزش و پرورش یکی از ثمرات این گونه برخوردهاست. (همین ماجرا را در مورد افزایش حقوق معلمان در اوایل سال و یا دیگر برنامهها میتوان تسری داد که شاهد مثال اخیر، موضوع رتبه بندی معلمان! در مهرماه است.)
به عنوان یک معلم، به تمام متقاضیان ثبت نام کننده برای این آزمون هشدارمیدهم که به تمام مشکلات، رنجها،کمبودها و البته دلخوشیها، محاسن و باقیاتالصالحات این شغل شریف به طور واقعی و جدّی بیاندیشند و سپس گام در عرصهی این وزارتخانه بگذارند،که دانایی پیش از انتخاب شایستهتر است از دانایی پس از آن.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
توسعه را فرآيند تحول بنيادين باورهاي فرهنگي، نهادهاي اجتماعي، سياسي و اقتصادي به منظور خلق و متناسب شدن با ظرفيت هاي جديد و ارتقاء كمي و كيفي قابليتها و تواناييهاي انساني، آموزشي، اقتصادي و ... دانستهاند كه نيل به چنين مرتبهاي، بيش و پيش از همه،مستلزم تحول فرهنگي و ارزشي جوامع ميباشد. مطالعات و تجربيات بين المللي، جملگي مبين و مؤيد اين نكتهاست كه توسعه پايدار و همه جانبه، الزاماً بايد از بستر نيروي انساني بگذرد و پيش شرط توفيق، تثبيت و تداوم هرگونه توسعه و تحولي، سرمايه گذاري در توسعه انساني به منزله ركن و هسته اصلي و محوري آن ميباشد.
به بيان امروزي، دانش و دانايي ملي، ركن اصلي توسعه ، و نظام آموزشي هم گذرگاه نيل به دانايي ملي به شمار ميآيد و جامعه زماني به اهداف خود دست مييابد كه از طريق توسعه انساني مسير خود را هموار كند، در واقع بنياد حيات جمعي انسان را تعليم و تربيت تشكيل ميدهد و ما «آن گونه زندگي ميكنيم كه تربيت ميشويم». از اين رو، هر تعبيري كه از توسعه داشته باشيم، براي رسيدن به آن تماميتلاشها بر دوش انسانهايي است كه بايد بار اين قافله را به سر منزل مقصود برسانند، و از آنجايي كه در دنياي معاصر، نهاد آموزش و پرورش مسئوليت تربيت نيروي انساني در جامعه را بر عهده دارد، از اين رو، مهمترين بستر توليد و تربيت نيروي انساني به شمار ميآيد، كه با توجه به نقش و شكل فراگير امروزي آن، يكي از بنيادهايي است كه با جامه عمل پوشاندن به كاركردهاي تعريف شده خود، اگر نگوئيم سهامدار اصلي، دست كم يكي از سهامداران عمده اين فرآيند به حساب ميآيد.
بر اين اساس، بر خلاف پيشگامان نظريه توسعه، كه همواره بر اهميت ايجاد و گسترش منابع مادي و كالبدي تاكيد داشتند، امروزه، به لحاظ اهميت آموزش و پرورش در زندگي اقتصادي –اجتماعي افراد و جوامع، از هزينههاي آموزشي به عنوان يك سرمايه گذاري بنيادي ياد ميشود.نظريه سرمايه انساني، ضمن تاكيد بر بهرهورزا بودن سرمايه گذاري در منابع انساني، استدلال ميكند كه اين سرمايهگذاريها، سبب افزايش ظرفيت و توان توليد و بهرهوري افراد ميشود. از نقطه نظر اقتصادي، گرچه بازگشت سرمايه گذاري در نيروي انساني، اغلب مستلزم فرآيندي طولاني و بلند مدت است، ليكن بازدهي آن بسيار عميق و گسترده بوده و در تمام كنشهاي فردي و جمعي افراد آموزش ديده –اعم از رفتار، گفتار، خوراك، پوشاك، نرخ جمعيت و ... و در نتيجه كاهش هزينههاي اقتصادي، بهداشتي، قضايي و ... –انعكاس مييابد.
با اين همه، متاسفانه شواهد و قراين موجود حاكي از آن استكه نگرش و روند كنوني آموزش و پرورش ايران و كيفيت منفي يا نازل خروجيهاي آن، نه تنها متضاد با موج ياد شده ، بلكه حتي مغاير با ادعاي طرفداران سودآوري و بهرهزا بودن سرمايهگذاري در نيروي انساني ميباشد. شايد عدم رغبت بخش خصوصي و حتي خانوادهها در مشاركت و سرمايهگذاري در بخش آموزش، و شكاف موجود بين مدرسه و دانشگاه با كارخانه و صنعت و نيز فاصله و گسست عميق نظام آموزشي ايران با واقعيت ها و انتظارات پيراموني –اعم از ملي و فراملي –از سويي، و بي انگيزه شدن دانشآموزان براي درس خواندن يا ادامه تحصيل، به ويژه در بين پسران، مهاجرت نخبگان و فرار مغزها و ... از سوي ديگر؛ همگي علائم و جلوههايي از واقعيت تلخ مزبور باشد كه با توجه به نقش كليدي سرمايه انساني در رشد و شكوفايي كشور در بلند مدت، نشانههاي اميدواركنندهاي بشمار نميآيند.
نگاهي گذرا و اجمالي به جايگاه آموزش و پرورش و معلم در بين برنامههاي كلان ملي و در سند بودجه و نيز جايگاه و منزلت آن در سطح و در سلسله مراتب سازماني و ارزشي جامعه، حاكي از آن است كه در واقع عظيمترين دستگاه و نهاد ملي كه بايد چشم و دل و چراغ جامعه باشد، و همه خانوادهها و افراد جامعه بنحو مستقيم و غير مستقيم با آن مرتبط و عزيزترين كسان خود را به آن سپردهاند، نهادي حاشيهاي، فراموش شده و تحقير شده ميباشد كه نميتواند نقش پويا و زندهاي را در حيات و تلاش و بالندگي جمعي جامعه ايفا كند و علي رغم اينكه زيرساختيترين سنگ بناي تحولات جامعه در آن رقم ميخورد،در سلسله مراتب ارزشي سازمانهاي كشوري، سازماني حاشيهاي و صغير به شمار ميآيد كه ساير سازمانها با نگرش قيموميت و فرادستي بدان مينگرند .
اقتصاد آموزش و پرورش
بيترديد، پيشرفت و توسعه در نظام آموزش و پرورش مانند هر نهاد ديگري نيازمند يك محيط خاص با تدارک شرايط خاص آن بويژه وضعيت مالي و اقتصادي آن است. نميتوان آموزش و پرورش را مهم ترين رکن پيشرفت جوامع ناميد ولي آنرا به عنوان بزرگترين دستگاه هزينه ساز با نيروي زياد معرفي کرد. نظام آموزشي نيازمند صرف هزينه است، اما چنانچه هزينههاي صرف شده در آموزش و پرورش را به روشهاي «هزينه- فايده» با مقدار بازگشت سرمايه، مورد بررسي قرار دهيم، آنگاه به ميزان سودآوري اين سرمايهگذاري خواهيم رسيد که نمونه آن مقايسه ميزان بهرهوري افراد با توجه به تحصيلات آنهاست.
با توجه به سياستهاي دولت و ميزان بودجه آموزش و پرورش در نظام بودجهريزي سالانه، اقتصاد آموزش و پرورش را از دو منظر ميتوان تعريف کرد.
الف: نگاه نخست، نگاهي است که ورد زبان بسياري از شهروندان و حتي برنامهريزان است که اجراي اهداف آموزش و پرورش، بخش عمدهاي از هزينههاي دولتي را شامل ميشود. اين نگاه، بهرهوري شهروندان امروز را ناشي از تحصيل آنها در مدرسه نميبيند. بنابراين نظام آموزشي را يک دستگاه هزينهبر ميداند که بايد سعي در کاهش اين هزينه داشت.
ب: نگاه دوم، تمامي فعاليتهاي اقتصادي را در نظر ميگيرد که در مسير فرآيند آموزش و پرورش ايجاد ميشود و تمامي صنايع توليدي و بازرگاني در ارتباط با نظام آموزشي را دربرميگيرد که اگر جريان آموزش و پرورش را حذف كنيم، صرفه اقتصادي و گاه ماهيت وجودي اين صنايع به ميزان بالايي کاهش يافته و يا از بين خواهد رفت. به استناد قانون اساسي، اتکاي عمده منابع آموزش و پرورش ما بر منابع دولتي است، بودجه رسمي آموزش و پرورش، نزديک به هفت هزار ميليارد تومان است و عملکرد بودجهاي ما نزديک به 13 هزار ميليارد تومان را نشان ميدهد يعني برآيند نظام آموزشي دو برابر وظيفهاي است که براساس بودجه رسمي به آن محول شده است و اين برآيند در هيچ دستگاهي ديده نميشود در حالي که اين فعاليت افزوده شش هزار ميليارد کسر بودجه تاريخي براي آموزش و پرورش رقم زده است.
از سوي ديگر، اين منابع محدود هم كه به موقع توزيع نميشود، نظام آموزشي را با مشكل روبرو ميكند و در نتيجه در ميزان بهرهوري دچار افت ميشويم . پس بايد بودجه نظام آموزشي را با وظيفهاي که در جامعه ايفا ميكند، برآورد کرد. نقش بي بديلي که هيچ دستگاهي حتي آموزش عالي نيز اين کار را انجام نميدهد.
تحقق ارزش هاي فرهنگي
الف- پايداري ملتها و ارزشهاي ملي: کشورما شامل اقوام و مذاهب مختلفي است، که همگي آنها در كنارهم ملت ايران را تشكيل ميدهند. تمام احساسي که دانشآموزان نسبت به کشور پيدا ميكنند در دوران کودکي يا نوجواني خود از آموزش و پرورش فرا ميگيرند.
ب- فرهنگسازي نظامهاي اجتماعي: آموزش و پرورش، نظامهاي اجتماعي را شکل ميدهد. دانش آموزان از همان روزهاي نخستين ورود به مدرسه براي خود افراد و گروههايي را انتخاب کرده و با آنها به تعامل ميپردازند که در سالهاي اخير دستگاههايي خارج از نظام آموزشي با نظام مندي آنها براي اجراي اهداف خود از گستردگي اين گروهها استفاده کردهاند. بهعنوان مثال وزارت بهداشت، مقررات بهداشتي خود را از طريق مدارس ميتواند توسعه دهد. پليس راهنمايي و رانندگي طرحي با نام هميار پليس را با همکاري آموزش و پرورش اجرا ميكند و اين امر سبب شده تا بسياري از حوادث کاهش يابد که با هيچ برنامهاي نميتوانست به اين نسبت از موفقيت براي کنترل حوادث رانندگي برسد.
ج ـ نقش آموزش و پرورش بر نظام سياسي کشور که عبارتند از: 1ـ ايجاد يگانگي سياسي در جامعه. 2ـ مدرسه، مشروعيت اقتدارنظام سياسي را انتقال ميدهد. به کودکان ميآموزد که نماد سياسي کشور خود را بپذيرند و نسبت به اقتدار سياسي و حکومت وفادار باشند. آموزش وپرورش ميتواند به تغيير در نظام سياسي از طريق کارکرد تربيت اعضاي جديد کمک کند مثل گزينش و تربيت رهبران سياسي که در کشورهاي در حال توسعه اهميت دارد. مدرسه عامل مهمي در وحدت قومي به شمار ميآيد به ويژه براي کشورهايي که تازه به استقلال رسيدهاند و داراي جمعيت ناهمگون از لحاظ زبان يا قوم هستند.
3ـ آخرين کارکرد سياسي آموزش وپرورش رسمي از گروههاي ذي نفع است که اين گروهها ميکوشند تصميم گيريهاي سياسي را تحت تاثير قرار دهند مثل انجمنهاي دانشجويي. با اين اوصاف، آموزش و پرورش، نتوانسته خدمات و مطالبات خود را به درستي گزارش كند و قانون گذاران هم به استناد اصل 30 قانون اساسي، اين خدمات را وظيفه نظام آموزشي ميدانند.
بنابراين، تمامي آنها كه نقش آموزشوپرورش را اساسي ميدانند اما در هنگام عمل آنرا هزينه بر دانسته و توجه نميكنند که اگر آموزش و پرورش زياد است اما زيادي نيست.
آموزش و پرورش دركشورهاي توسعه يافته
بررسي عوامل مؤثر بر پيشرفت و ترقي و توسعه در جوامع پيشرفته نشان ميدهد که همه اين کشورها از آموزش و پرورش توانمند و کارآمد برخوردار هستند. تبلور آموزش و پرورش در تربيت نيروهاي انساني متعهد، دانشمند، متخصص و ماهر است.در دنياي امروز که علم و تکنولوژي با رشد و گسترش وسيع و جهان شمول به عنوان عامل مهم و اساسي در فرآيند رشد و توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي جوامع بشري به حساب ميآيند، نهادها و نظامهاي آموزش و پرورش نقش بس عظيم و پراهميتي را به دست آوردهاند. توجه روزافزون به نوع و گسترش آموزش ضرورتي انکار ناپذير است که ناشي از آهنگ سريع تغييرات در عرصههاي مختلف فعاليتهاي اقتصادي، اجتماعي جوامع ميباشد.براي رسيدن به آگاهي و سواد، امروزه ديگر بينش و ضرورت آموزش و پرورش در بسياري از کشورها کاملاً شناخته شده و تلاش آنها در جهت بهبود اين رکن اساسي و انسان ساز جوامع است و مستلزم رسيدن به اين باور است که امروز دانايي، و توانايي است.
پياژه عقيده دارد: «هدف اساسي آموزش و پرورش بار آوردن افرادي است که بتوانند دست به کارهاي خلاق و تازه بزنند، نه اينکه فقط به تکرار کارهاي گذشتگان بپردازند. غرض، ساختن اشخاصي است که خلاق، مخترع و کاشف باشند».آگوست کنت پدر علم جامعهشناسي ميگويد: «پيشرفت و ترقي بشر به آموزش و پرورش صحيح بستگي تمام و کمال دارد زيرا تعليم و تربيتي صحيح است که حس تفاهم را بين افراد پرورش ميدهد». وارد جامعهشناس آمريکايي معتقد است: «تعليم و تربيت در پيشرفت اجتماع اثر فراوان دارد زيرا اگر انسان صحيح پرورش يابد، قادر به حل مشکلات موجود خود خواهد بود و مشکلاتي را که در راه پيشرفت و ترقي اقتصادي و اجتماعي است، از بين خواهد برد».
جهان امروز دريافته است که آموزش افراد نوعي سرمايهگذاري ملي است و هرکشوري که در اين راه تلاش بيشتري نمايد، بدون شک از رشد و توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي بيشتري در آينده برخوردار خواهدشد. سرمايه انساني که در نتيجه آموزش حاصل ميشود از مهمترين عوامل رشد و توسعه اقتصادي به شمار ميآيد. هاربيسون در اين زمينه اظهار ميدارد: «منابع انساني پايههاي اصلي ثروت ملتها را تشکيل ميدهد. سرمايه و منابع طبيعي عوامل تبعي توليدند در حالي که انسان ها عوامل فعالي هستند که سرمايه ها را متراکم ميسازند، از منابع طبيعي بهره برداري ميکنند، سازمانهاي اجتماعي، اقتصادي و سياسي را متراکم ميسازند».هدف توسعه تغيير و دگرگوني مطلوب و همه جانبه در زمينههاي اقتصادي اجتماعي، سياسي و فرهنگي ميباشد که آن نيز بستگي به پرورش مغزهاي آموزش يافته داردکه ميتواند تحقيق کنند، نوآوري داشته باشند و خود و جامعه را با محيط مناسب سازگار نمايند. آموزش و پرورش عامل اصلي و يکي از ارکان آن، معلمان، ميتوانند نقش بسزايي را در راه توسعه کشور ايفا نمايند.
چالشهاي آموزش و پرورش
آموزش و پرورش ما با کمبود معلم مواجه نيست، بلکه با توزيع نامناسب معلمان مواجه است که باعث ايجاد نيروي مازاد در مناطق برخوردار و کمبود معلم در برخي مناطق محروم شده است وسياستهاي استخدامي اين وزارتخانه نتوانسته تا کنون اين معضل را حل کند.
آموزش، به چگونگي جذب، آموزش و نگهداشت معلمان برميگردد. اغلب معلمان آموزشهاي لازم براي حرفه معلمي را نديدهاند و در طول خدمت به ندرت در کلاسهاي ضمن خدمت، اطلاعات و دانش و روش هاي آموزشي خود را بازنگري و اصلاح کردهاند. انگيزه شغلي معلمان و دلبستگي حرفهاي آنها ، پايين است، معلمان بهطور مستقيم و غيرمستقيم نارضايتي خود را از اوضاع معيشتي ابراز ميکنند، اغلب معلمان حقوق و مزاياي پايين را عامل بي انگيزگي خود معرفي ميکنند.
ادامه دارد
روزنامه اطلاعات
گروه اخبار /
خبر درگذشت مادر گرامی جناب آقای " کاظم حمیدی " از اعضای محترم شورای مرکزی سازمان معلمان ایران موجب تاثر و تالم همکاران و اعضاء گردید .
ضمن تسلیت به جناب حمیدی و خانواده محترم برای روح آن مرحومه طلب آمرزش و برای بازماندگان صبر و بردباری مسئلت داریم .
" سازمان معلمان ایران "
« گروه سخن معلم » این ضایعه را به خانواده محترم این معلم گرامی تسلیت می گوید .
پایان پیام /
گروه گزارش / دکترین سخن معلم ، تاسیس و تثبیت " تفکر انتقادی " و " گفت و گو " به عنوان حلقه مفقوده در چرخه نظام تعلیم و تربیت است .
در این راستا ، سعی می کنیم تا همه دیدگاه ها و نقطه نظرات در این رسانه منتشر شوند . اخیرا نامه ای از سوی آقای ابوالفضل هنانیان منتشر شد ( این جا ) . همکار دیگری نقدی بر این نامه نوشته است .ضمن احترام به نظر هر دو همکار ، از همه دوستان و مخاطبان گرامی درخواست می کنیم تا نظرات و دیدگاه های خود را ارائه کنند .
سخن معلم آمادگی خود را برای انتشار دیدگاه های اولیاء دو دانش آموز نیز اعلام می کند .
جايگاه ممتاز و منحصر به فرد آموزش و پرورش به عنوان مهم ترين متولي تعليم و تربيت و عامل توسعه و تسهيل فرآيند توسعه فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و فناورانه برکسي پوشيده نيست. در چنين دستگاهي نقش مهم و اساسي منابع انساني که درون داد، فرآيند و برون داد آن با انسان و تربيت او عجين شده است، اهميت مضاعفي مييابد. به نحوي که مقايسه فرآيند تصميمگيري در خصوص مراحل جذب، نگهداشت ، توانمندسازي و ارتقا، نظارت و ارزشيابي و ... منابع انساني در آموزش و پرورش با ساير سازمانها امکان پذير نيست.
جذب و تأمين نيروهايي که از صلاحيتهاي عمومي، تخصصي و حرفهاي جهت فعاليت در سازماني که مرجع سياست گذاري در حوزه وظايف آموزش و پرورش عمومي و متوسطه در چارچوب سياست هاي کلي و قوانين و مقررات موضوعه ميباشد، نيازمند بازنگري در شرايط، تدوين و بررسي و تصويب آيين نامه اي است که مراحل فوق بهصورت کاملاً نظام مند و ساختار يافته و با استفاده از روشهاي علمي بتواند از خيل نيروهاي موجود در آموزش و پرورش افرادي را در سازمان اداري شوراي عالي آموزش و پرورش جذب نمايد که از تواناييهاي لازم جهت فعاليت در چنين سازماني برخوردار باشند.
در اين نوشتار سعي ميشود دستورالعملي در 4 بخش تدوين گردد که هر بخش پاسخگوي شرايط لازم براي داشتن منابع انساني با صلاحيت و کارآمد باشند.
ضرورت و اهميت:
در عصر حاضر موجوديت سازمانها وابسته به منابع متعددي چون منابع انساني، مالي، اطلاعاتي و علمي است که مديران را به پاسخگويي در قبال ترکيب و هماهنگي اين منابع براي نيل به اهداف سازماني ملزم ميکند. به همين دليل مديريت اثربخش منابع انساني براي سازمانها بهعنوان يک اصل مهم و اساسي که داراي کارکردي حياتي است، محسوب ميشود، به گونه اي که سازمانها براي بقا، انتظام و بالندگي خود ميکوشند از طريق جذب منابع انساني فرهيخته به رشد سريع، بهسازي مستمر، کارآمدي، انطباق پذيري، و برخورداري از موقعيت ممتاز در عرصه فعاليت خود نائل شوند.
تا جايي که منابع انساني به عنوان کليد موفقيت يا شکست سازماني به شمار ميآيد.
اهميت مديريت منابع انساني در سازمان اداري شوراي عالي آموزش و پرورش به عنوان مرجع سياست گذاري در حوزه وظايف آموزش و پرورش و تاثيري که منابع انساني در فرآيند تصميم گيري چنين سازماني دارد، دوچندان شده و از اولويتهاي اساسي سازمان به شمار ميرود.
مديريت منابع انساني در سازمان اداري شوراي عالي ميتواند با طراحي برنامه ها و سيستم هايي براي جذب، بهکارگيري، توانمندسازي و ارتقا و نظارت و ارزشيابي منابع سازمان نقش مهمي در حيات،ثبات و کارايي سازمان ايفا کند.
چشماندازها و مأموريتها:
- اتخاذ شيوههاي جديد در بهبود عملکرد سازمان اداري شوراي عالي با توجه ويژه به سند تحول بنيادين
- انطباق با رويکردهاي استراتژيک
- توسعه کيفي علمي و فرهنگي
- گسترش فعاليتهاي مبتني بر فناوري اطلاعات و دانش و ارتباط آن با سرمايه انساني
- کاهش هزينههاي نيروي کار و افزايش بالاي بهره وري
- اعمال معيارهاي زبده گزيني و جد و جهد براي پيشي جستن در فعاليت ها
- تفويض اختيارات بيشتر به کارکنان
- تأکيد فزآينده بر آموختن مستمر
اهداف:
نظام مند کردن فرآيند گزينش، جذب و توانمندسازي و ارتقاي منابع انساني
آموزش و بالندگي مسير شغلي کارکنان شوراي عالي آموزش و پرورش
طراحي سازوکار تعيين پاداش و مزاياي کارکنان شوراي عالي آموزش و پرورش
افزايش رضايتمندي در کارکنان شوراي عالي آموزش و پرورش
ايجاد وحدت رويه در انتخاب و به کارگيري نيروي انساني در سازمان اداري شوراي عالي آموزش و پرورش
زمينهسازي براي استقرار عدالت در تأمين نيروي انساني و افزايش بهره وري در شوراي عالي آموزش و پرورش
بخش دوم: تامين منابع انساني
*وظايف و ماموريت هاي شوراي عالي
* برنامهريزي نيروي انساني
*صلاحيت ها و شايستگيها
* کارمنديابي و جذب
*گزينش (فرآيند جذب)
بخش سوم: بهکارگيري
*کارشکافي و تعيين احراز
* تعيين پيشرفت شغلي
* به کار گماري
بخش چهارم: آموزش و توسعه
* نيازسنجي آموزشي
*اهداف وروش هاي آموزشي
* برنامه ريزي اجرايي آموزشي
بخش پنجم: ارتقا
*عوامل انگيزشي
* مراحل توانمندسازي
*اقدامات عملي براي توانمندکردن
بخش ششم: ارزيابي عملکرد
*ارزشيابي عملکرد
*نظارت و کنترل
*فرآيند ارزشيابي کارکنان
*جبران خدمات
* ارزشيابي مشاغل
* حقوق ودستمزد
* پاداش
بخش هفتم: حفظ و نگهداري نيروي انساني
*خدمات رفاهي
*خدمات درماني، بهداشتي
* بيمه و بازنشستگي
* روابط کار
روزنامه اطلاعات