حال كه نظام آموزشي در حال تغيير است و اين تغييرات از سال 96-95 به دبيرستان ها خواهد رسيد ،پيشنهاد مي شود رشته اي به نام ديپلم عمومي در دبيرستان ها برقرار شود.
اين رشته تلفيقي از علوم انساني و مهارت هاي پايه ي زندگي است . هدف از اين رشته ،پرورش شهروند دانا و توانا است. اين رشته با توجه به اينكه آموزش علوم پايه در آن وجود ندارد مناسب براي دانش آموزاني است كه از لحاظ علوم پايه ضعيف هستند .
در سال اول اين رشته، علوم پايه اي ( رياضي، علوم تجربي و زبان فارسي) كه در دبيرستان دوره ي اول آموزش داده شده است ،مجدادا مرور خواهد شد.در سال هاي دوم و سوم ديگر به اين دروس پرداخته نمي شود. تجربه نشان داده است بسياري از ديپلمه هاي رياضي و تجربي ، علوم رياضي ، فيزيك و شيمي را كه در دبيرستان فرا گرفته اند در زندگي آينده ي آن ها چندان كاربردي ندارد. لذا در سال هاي دوم و سوم اين رشته آموزش چنين دروسي در دستور كار نخواهد بود .
در سال دوم ، يك روز در هفته دانش آموزان پسر مهارت هاي پايه فني را در كارگاه آموزش مي بينند . مهارت هايي از قبيل ورق كاري، سوهان كاري، دريل كاري ، پرچ كاري ، حديده و قلاويز كاري و جوش كاري ساده . در اين كارگاه با ساخت قطعات فلزي مانند ماكت اتومبيل، جعبه ،چكش و ... دانش آموزان مهارت هاي ذكر شده را فرا مي گيرند . دانش آموزان دختر نيز در كارگاه خود مهارت هايي از قبيل آشپزي ،خياطي ،گلدوزي ، سفره آرايي، آرايشگري وكودك ياري و....را در سال هاي دوم و سوم آموزش خواهند ديد . دانش آموزان پسر در كارگاه سال سوم خود با مهارت هاي ديگري مانند برق ساختمان ، تاسيسات لوله كشي، گاز، صنايع چوب و..آشنا خواهند شد. البته واضح است كه در فرصت يك روز كار در كارگاه در هر هفته به صورت كامل اين مهارت ها را ممكن است ياد نگيرند ولي با آشنايي كه با اين مهارت ها پيدا خواهند كرد مي توانند در تابستان در مراكز آموزش فني و حرفه اي در رشته اي كه علاقه مند شده اند، ثبت نام كرده و به صورت كامل آن مهارت را بياموزند.
از دروس تئوري كه در اين رشته مي تواند وجود داشته باشد مي توان به دروسي مانند تاريخ، جغرافي انشاو گزارش نويسي ، جامعه شناسي ،حقوق، زبان انگليسي، كاربرد رايانه ، اقتصاد ، محيط زيست ،ديني و قرآن، روان شناسي ، بهداشت و درمان ، تغذيه و... اشاره كرد .
آموزش اين مهارت ها و دروس تئوري نهايتا باعث مي شود دانش آموز فارغ التحصيل اين رشته ضمن اينكه بسياري از مهارت هاي فني را كه در زندگي آينده ي او لازم است فرا بگيرد ، از لحاظ تئوري نيز با بسياري از مباحثي كه كاربرد مستقيم در زندگي آينده ي او دارد آشنا شده و آن ها را مي آموزد.
در ذير جدول پيشنهادي دروس اين رشته در سه سال دبيرستان ارائه شده است.
سال اول |
سال دوم |
سال سوم |
|||
نام درس |
ساعت پيشنهادي |
نام درس |
ساعت پيشنهادي |
نام درس |
ساعت پيشنهادي |
مرور رياضي |
4 |
مهارت هاي فني 1 |
8 |
مهارت هاي فني 2 |
8 |
مرور فارسي |
4 |
آموزش نرم افزار Word |
2 |
آموزش نرم افزار Power point و اينترنت |
2 |
مرور علوم تجربي |
4 |
آيين نگارش |
2 |
گزارش نويسي و خاطره نويسي |
4 |
ديني و قرآن |
2 |
انشا نويسي |
2 |
جغرافياي جهان |
2 |
ورزش |
4 |
جغرافي ايران |
2 |
روانشناسي تربيتي |
2 |
جغرافي استان |
2 |
جامعه شناسي |
2 |
مباني حقوق |
2 |
تاريخ ايران قبل از اسلام |
2 |
روانشناسي كودك |
2 |
تاريخ جهان |
2 |
مباني رايانه و ويندوز |
2 |
تاريخ ايران بعد از اسلام |
2 |
ديني و قران |
2 |
مباني اقتصاد |
2 |
تاريخ اسلام |
2 |
ورزش |
4 |
علوم اجتماعي |
2 |
ديني و قرآن و احكام |
2 |
زبان انگليسي |
4 |
انشاء |
2 |
ورزش |
4 |
جوانان و جامعه |
2 |
زبان انگليسي |
4 |
مكالمه زبان انگليسي |
4 |
بهداشت و درمان |
2 |
محيط زيست |
2 |
تغذيه |
2 |
||
جمع ساعات |
36 |
جمع ساعات |
36 |
جمع ساعات |
36 |
یارانه ما هنوز قطع نشده است ولی دلشوره ما را کشت ! باور کنید جدی عرض می کنم ! دوست ندارم بدبین باشم ولی با ادامه وضع کنونی به نظر می رسد مابقی فرهنگیان نیز نباید خیلی روی این پول برای پرداخت اقساط و هزار چاله چوله دیگر زندگی حساب بازکنند !
در یادداشت هایی که در این سایت در خصوص مطالبات فرهنگیان از جمله طرح رتبه بندی معلمان در طی ماه های گذشته انتشار یافته بودند در بخش نظرات کاربران نوشتم که ظاهرا سرنوشت این طرح در نهایت مصداق مثل "از این جیب به آن جیب" خواهد شد و دولت بودجه همین طرح را از خود ما خواهد گرفت و به خود ما برگشت خواهد داد .
اینکه یک نفر در کشوری حقوق بگیر خود دولت باشد و از عرق جبین خود نان بخورد ولی در نهایت باز هم به حمایت های دولتی متکی باشد ، خود جای بسی تعجب و تاسف دارد! ولی چه توان کرد که فرهنگیانی که همیشه از میزان کم حقوق خود نسبت به تورم موجود در جامعه گله مند بوده اند و برروی این کمک های دولت ( یارانه ) حساب ویژه ای باز کرده اند ، امروز خود را جزو متمولین جامعه و اولین گروه هایی می بینند که مشمول قطع یارانه نقدی می شوند.
به نظر می رسد با نبود بانک اطلاعاتی مناسب ازمیزان درآمد واقعی افراد و مشاغل کشور ، دولت دم دستی ترین افراد را برای قطع یارانه نقدی ، حقوق بگیرانی دیده است که حقوق ماهانه آنها را خودپرداخت می نماید و میزان دریافتی آنها نزد دولت مشخص است و با قانون موجود برای قطع یارانه شان حق هیچ گونه اعتراضی را نیز نباید داشته باشند .
بی راه نیست اگر فکر کنیم که احتمالا یکی از اولین گام های بعدی برای حذف یارانه نقدی ، قطع یارانه نقدی فرهنگیان باشد. با نگاهی به میزان دریافتی کارکنان دولت درمی یابیم که یکی از شفاف ترین پرداختی ها به کارکنان دولت ، حقوق ماهانه فرهنگیان است. حکم حقوقی ( نه درآمد واقعی ) فرهنگیان از اغلب کارمندان هم تراز خود بیشتر است و آنچه که ظاهرا مبنای عمل و قضاوت ها قرار می گیرد همین دریافتی است . چرا که با نامشخص و متغیر بودن بسیاری از دریافتی دیگر کارمندان مانند وام های چند ده میلیونی ( که سود بانکی برخی از این وام ها با دریافتی ماهانه یک فرهنگی برابری می کند ) و اضافه کاری ها و پاداش های ماهانه و سالانه و پرداختی به مناسبت های گوناگون و کمک هزینه ایاب و ذهاب و امکانات رفاهی مختلف و حق مسکن و بن خواروبار و .... به ظاهر نمی توان آنها را جزو دریافتی های ثابت کارمندان به شمار آورد .
حال برای شروع کدام گروه بهتر از مجموعه آموزش و پرورش ؟! کما اینکه همیشه مجموعه آموزش و پرورش به خاطر زیاد بودن ( لطفا با زیادی بودن اشتباه نگیرید ) طلایه دار اجرای تمامی طرح های اقتصادی و فرهنگی و ... دولت ها بوده اند و خواهند بود !
هرچند در گام اول ظاهرا یارانه فرهنگیانی قطع شده است که همسرشان نیز کارمند می باشند ولی یک سوال مطرح این است که آیا حقوق همسر می تواند جزو درآمد های یک خانواده باشد ؟
آیا تصمیم گیران دولتی مطمئن هستند که حقوق همسران این افراد حتما به درآمد سرپرست خانواده اضافه می شود ؟ درحالی که شاید عده ای باشند که به هر دلیلی نمی توانند بر روی حقوق همسر خود حساب کنند ( همکارانی هستند که خانم ایشان قبل از ازدواج عنوان کرده که دریافتی خود را پس انداز کرده در اختیار شوهر نخواهد گذاشت یا کمک خرج خانواده خود است و از قبل از عقد زناشویی این شرط را گذاشته است که تمام یا بخشی از درآمد خود را صرف هزینه پدر و مادر یا خواهر و برادر و ... خود خواهد کرد . شخصا همکارانی را سراغ دارم که همسرانشان ماهانه بخشی از درآمد خود را صرف کمک به پدر و مادر خود می کنند یا همکارانی که ماهانه چیزی از حقوق خود را نیز بابت مهریه همسر می پردازد علی رغم اینکه با ایشان زیریک سقف زندگی می کند )
به نظر می رسد اگر اعتراضات فرهنگیان و پی گیری های مجلس محترم هم کارگشا باشد و اندکی در میزان دریافتی فرهنگیان تغییر مثبتی حاصل شود به خودی خود با این افزایش ناچیز جزو افرادی باشند که میزان دریافتی آنها اندازه ای باشد که مشمول قطع یارانه باشند. با بودجه مصوب و توضیحاتی که وزیر محترم فرموده اند معلوم است که اکثریت فرهنگیان افزایش دریافتی در حدود دویست هزار تومان خواهند داشت و با فرض اینکه یک خانوار چهار نفره باشند با قطع یارانه تقریبا همان مبلغ از دریافتی ایشان کم خواهد شد .
در دیگر روی سکه نیز شاید در یک مقطع زمانی تمامی کارمندان دولت اعم از فرهنگیان و ... مشمول قطع یارانه نقدی شوند .
حال باید منتظر شد و برای تحقق و عدم تحقق این پیش بینی منتظر اتفاقات ماه های بعد بود .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
هر ساله پس از اتمام سال تحصیلی در مدارس و دانشگاه ها، میلیون ها دانش آموز و دانشجو سه ماه متوالی در تابستان از تحصیل به دور هستند.آنهایی که موقعیت کاری دارند، در کنار خانواده یا نزدیکان به فعالیت هایی مانند کار در مغازه، کشاورزی، صنعت و تولیدی مشغول هستند.عده ای هم مشغول درس خواندن دروس تجدیدی یا دروس ترم تابستان هستند.با این اوصاف افراد زیادی از این خیل عظیم، در تابستان کار خاصی انجام نمی دهند و وقت خود را به هدر می دهند. وقت طلاست و زمان از دست رفته به هیچ قیمتی قابل بازگشت نیست.
لذا ضروری است این فرصت مطلوب که معمولا در همه کشورها وجود دارد، همگان استفاده لازم راببرند نه اینکه این ایام به هدر برود.
ضروری است که خانواده ها و مسئولان با برنامه ریزی مناسب، از پتانسیل این جمعیت میلیونی استفاده کنند و آنها را به کار مورد علاقه شان هدایت نمایند. هر چند مدرک گرایی ،غرور کاذب ،توقع بالا و نبود فرهنگ کار باعث شده که نسل جدید حتی در کارهای منزل هم به خانواده خود کمک نکنند!
اما باید به آنها بفهمانیم در آینده ،تشکیل خانواده خواهند داد و مسئولیتی در کشور به عهده می گیرند.
تعطیلات تابستانی برای مسئولیت دادن، ایجاد وجدان کاری، حس نوع دوستی، برخورد مناسب با دیگران،نظم و انضباط، مطالعه روزانه، ورزش، برنامه ریزی،تغذیه صحیح و سایر موارد وقت مناسبی می باشد.
برای استفاده صحیح از وقت تابستان،برخی از راه حل ها به شرح زیر ارائه می گردد.
البته برخی از راه حل های به دلیل بار مالی برای خانواده ها،برای همگان امکان پذیر نیست:
1- کلاس های غیر درسی مانند زبان،رایانه، آموزش مهارت ها
2- کلاس های رباتیک، طراحی، خوشنویسی، نقاشی
3- انواع فعالیت های ورزشی مانند فوتبال، والیبال، شطرنج، شنا
4- کار در تعمیرگاه های مورد اعتماد برای کسب مهارت
5- کارهای کشاورزی مانند کار در باغات، مزارع
6- عضویت در کتابخانه ها و مطالعه کتاب هایی مانند داستان یا رمان
7- مرور درس های پایه مانند ریاضی و مطالعه دروس سال تحصیلی آینده
8- کسب درآمد برای تامین مخارج تحصیلی از روش ممکن ،جهت افراد و خانواده های ضعیف
یکی از رموز پیشرفت سریع در کشورهای جنوب شرقی آسیا، چین و مخصوصا ژاپن این است که افراد در آن کشور ها،به شدت کار می کنند و ساعات کار مفید بالایی دارند. اما متاسفانه در کشور ما،هم ساعت کار مفید و هم ساعت مطالعه، خیلی پایین است و این عوامل سرعت پیشرفت ما را بسیار کند خواهد کرد.
امیدوارم روزی فرهنگ کارکردن و تلاش در کشور ما به صورت همه گیر ایجاد شود و تن پروری و تنبلی و وقت تلف کردن ریشه کن شود و همه به نوعی در برابر دیگران و کشور خود، احساس مسئولیت کنند.
هر آنچه امروز کاشت می کنیم،در آینده آن را درو خواهیم کرد.
نظام اداری ناکارآمد، فساد، بداخلاقی یا خشونت، رشوه، زیرمیزی، نداشتن وجدان کاری، عدم رعایت حقوق دیگران و موارد این چنین به جهت عدم کار فرهنگی مناسب در خانواده ها،مراکز آموزشی و توجه نشدن به مقوله تربیت صحیح در کشور است.
ایام تابستان، فرصت مناسبی است که بتوانیم فرزندان و آینده سازان کشور را به صورت صحیح هدایت و تربیت کنیم و آنان را به افرادی مسئولیت پذیر ، در برابر خود و جامعه تبدیل کنیم.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
فارس / انتقاد از وضعیت دانشگاه فرهنگیان شیراز
الگوی رایج در آلمان، انگلستان و فرانسه
بررسی شرایط ازنظر تاریخی بهخوبی نشان میدهد که مجموعهای از رخدادهای سیاسی چه نقشی مهمی در آموزش فنی و حرفهای ایفا کردهاند. شکست فرانسه در جنگ در سال ۱۹۴۰ بهخصوص سبب شد تا آموزش فنی-حرفهای بهخصوص تحت کنترل دولت مرکزی قرار بگیرد، البته بههیچعنوان نباید این فرآیند را به یک ارادهی سیاسی منسجم و مداوم نسبت داد. بااین وجود شکی نیست که در نظام ایجادشده، می توان برخی از مشخصههای ثابت جامعهی فرانسه، حال چه نقش دولت باشد و چه تأثیر نظام آموزشی را بازشناخت. جامعه شناسان بر همین ویژگیها تکیه میکنند تا بتوانند نشان دهند در حال حاضر منطق جامعه، فرهنگ و اقتصاد فرانسه نیز تأثیر به سزایی در آموزش حرفهای جوانان این کشور دارد.
مارک موریس، فرانسوآ سلیه و ژان ژک سیلوستر، در سال ۱۹۸۲، یکی از اولین نوشته هایی را به رشتهی تحریر درآوردند که نشانگر این مسئله بود.[1] ایشان در تحقیق خود آلمان و فرانسه را باهم مقایسه کرده بودند و نشان داده بودند که آموزش حرفهای در آلمان بهطور خاص توسط نهادها و مراکز صنعتی و حرفهای به منصهی اجرا درمیآید. آموزش حرفهای در این کشور بر پایهی مجموعهای از ارزشهای جمعی بناشده که رابطهی بین جامعه و آموزش و همچنین کارگرهای ماهانه را شکل میدهد. در اصل بهتر است این مسئله به اینگونه عنوان شود که به کاری که توسط کارگران ماهانه در آلمان صورت میگیرد، نهتنها به دیدهی اقتصادی که به دیدهی آموزشی نیز نگاه میشود. موریس، سلیه و سیلوستر نشان دادند که همین مسئله سبب شده تا آموزش و یادگیری رشتهی فنی – حرفهای بهاندازهی همهی رشتهها در آلمان ارزش داشته باشد. در این کشور کارگران نیز در کارخانهها جایگاه قابلاحترامی دارند و نسبت به همکاران فرانسوی خود پرتعدادتر بوده و نیز حقوق بیشتری دریافت میکنند.
سایر نویسندگان با مدنظر قرار دادن مقالهی عنوانشده و بهروز کردن آن، ویژگیهای ساختاری جامعهی فرانسه و رابطهی بین آموزش و کار را در این کشور به تصویر کشاندهاند. اریک وردیه[2] برای نشان دادن ویژگیهای خاص جامعهی فرانسه، از مفهوم عرف جامعه گانی[3] بهره میبرد. بهاینترتیب او توانسته سه عرف مختلف در جوامع فرانسه، انگلستان و آلمان را به تصویر بکشد.
در آلمان، کارفرمایان، سندیکاها و خانوادهها ازلحاظ اخلاقی دید یکسانی به کاردارند. در نظر ایشان کار آنقدر ازنظر اجتماعی و اقتصادی اهمیت دارد که کنشگران سیاسی محلی خودشان وظیفهی آموزش آن را بر عهده بگیرند و دخالت دولت مرکزی در این میان محدود باشد. در انگلستان برداشت کالایی از کار نسبت به سایر جنبههای آن ارجحیت دارد. اصول ارجاع گری در این کشور بیشتر بر پایهی رقابت بین مراکز آموزشدهنده و نیز آزادی عملی که متقاضیان در انتخاب این مراکز بر عهدهدارند بناشدهاند. این مسئله البته به این معنا نیست که بعد اخلاقی در این کشور ارزشی نداشته باشد اما این بعد تنها در مشاغلی شناختهشده که رابطهی بین قیمت و کیفیت امکان آن را فراهم میکند، یعنی جایی که مشتری احساس میکند باید برای دریافت کیفیت بهتر، پول بیشتری پرداخت کند. دخالت دولت انگلستان در حوزهی آموزش فنی-حرفهای تنها محدودشده به نظارت بر معیارهای حداقلی توانایی می باشد تا هر کس حداقل تواناییهای لازم را در حرفهی خود داشته باشد و بهاینترتیب مدرک فنی حرفهای ارزشمند شود؛ اما الگوی فرانسه با الگوی حرفهای و بازاری در آلمان و انگلستان مخالف است. عرف رایج در فرانسه در برابر نقطهی مخالف عرف ارزشگرایانه است که وردیه از آن صحبت به میان آورده است. در فرانسه مدرک تحصیلی تنها نقطهی اتکای موجود برای تضمین رقابتی برابر بهمنظور یافتن شغل در آینده است. حال تضمین رقابت برابر در مدرسه نیز تنها بهواسطهی دخالت کنشگری عمومی با مشروعیت بالا امکانپذیر است. این مسئله در شرایطی است که از زمان جمهوری سوم به بعد، تنها دولت است که از این مشروعیت برخوردار است. در چنین شرایطی بهتمامی نهادهای کاری و حرفهای که با کنشگران حرفهای خصوصی همکاری میکنند، با این دید نگاه میشود که ممکن است سبب شکلگیری بیعدالتی شوند. از طرفی دیگر تحقیقات دیگری نیز نشان دادهاند که شرکتهای کارفرمایی خودشان تمایل دارند که در تمامی شاخههای حرفهای موجود در مراکزشان، پس از اعطای دورههای کارآموزشی، حتماً مدرک ارائه شود چراکه معتقدند این مسئله سبب روشنی فعالیتهای ایشان در جامعه میشود. فابین ماییار در این مورد مینویسد: «برخی از کارفرمایان حتی تا جایی پیش رفتهاند که میگویند تنها راه تأسیس دورهی آموزشی حرفهای در مراکز صنعتی، شکلگیری یک شاخهی آموزشی جدید در وزارت آموزشوپرورش است.»[4]
نویسندگان دیگری نیز به این مسئله اشارهکردهاند که آموزش فنی-حرفهای به جوانان در یک کشور، به الگوهای کاپیتالیسم خاص رایج در آن کشور نیز بستگی دارد.
ایشان به این مسئله اشاره میکنند که در کشورهایی مثل ایالاتمتحده یا انگلستان که روحیهی لیبرالیسم قوی ای بر آنها حاکم است، سهامداران شرکتها و مراکز صنعتی توقع سوددهی سریع دارند. این مسئله سبب میشود که آنها به دنبال کاهش هزینههای تولید و بهخصوص نیروی کار انسانی باشند. در این شرایط سازماندهی آموزش حرفهای با مشکل همراه میشود، این امر از یکسو به علت هزینههای موجود و از سوی دیگر به علت رقابت بین شرکتهاست. شرکتها نمیخواهند شاهد این امر باشند که نیروهایی کاریای که خودشان برای آموزش آنها هزینه کردهاند، در شرکتهای دیگری مشغول به کار شوند. الگوی کاپیتالیستی حاکم در آلمان و ژاپن اما آزادی عمل بیشتری به رؤسای شرکتها و مراکز صنعتی میدهد. به همین ترتیب سازمانهای حرفهای (آلمان) و شرکتهای بزرگ صنعتی (ژاپن) میتوانند روی ارزش آموزش حرفهای حساب باز کنند. آموزشی که در آلمان بر کار و در ژاپن بر آموزش پایه ای مستقرشده است. از این دیدگاه هم میتوان وضعیت فرانسه را مستثنا دانست. فرآیند مدرن سازی به آن صورت که از اول جمهوری پنجم به منصهی ظهور رسید بهطور خاص بر پایهی نوآوری دولت بنا شد؛ چراکه در آن زمان دولت فرانسه کنترل بخش مهمی از شرکتها و مراکز صنعتی را در بخشهای صنعتی کلیدی کشور در دست داشت. نویسندهای انگلیسی در این میان صحبت از توطئه بین دولت مدرنیزه گر و نظام قدرتمند سرمایهداری به میان میآورد.[5] در یک چنین شرایطی تنها دولت مرکزی است که میتواند با هماهنگی با نیازهای مراکز بزرگ، وظیفهی آموزش حرفهای را عهدهدار شود.
زیر سؤال رفتن تمامی نظامهای موجود
بدون شک تحلیلهای ارائهشده توسط جامعه شناسان جذاب است، اما با توجه به تحولاتی که در آموزش فنی-حرفهای در کشورهای اروپایی در طول زمان شکل داده، به هیچ نمیتوان تعداد این تحقیقات را بیشازحد نیاز قلمداد کرد. به نظر میرسد که در این میان حق تاریخ ادا شده باشد، درواقع تمامی نظامهایی که ما بهصورت گذرا به آنها اشاره کردیم، امروزه زیر سؤال رفته است. از سالها پیش، نظام آموزش در آلمان که از آن تحت نظام دوگانه[6] یاد میشود، با بحران روبهرو شده است. یادگیری ازلحاظ تقاضا با رقابتی دوگانه دستوپنجه نرم میکند. ازیکطرف بهواسطهی این امر که تعداد زیادی از دانشآموزانی که در مراکز فنی و صنعتی آموزش میبینند در آنها باقی نمانده و ترجیح میدهند تحصیلات خود را ادامه دهند. از طرف دیگر در طول دههی نود میلادی تعداد مراکز آموزشدهنده و نیز متقاضیان آموزش به طرز قابلتوجهی کاهش داشته است. آلن لاتار[7]معتقد است که این بحران نشاندهندهی اتمام یک تغییر اجتماعی عمیق است. او معتقد است که امروزه کارگران و بهطورکلی نیروی کار انسانی دیگر در چشم جوانان و نوجوانان متعلق به طبقهی متوسط یک شغل ایدئال نبوده و از طرف دیگر انتظار اکثریت مراکز صنعتی و شرکتها را برآورده نمیکنند.
در انگلستان نیز به نظر میرسد که امروزه نارضایتیهای بسیاری از نحوهی آموزش فنی –حرفهای وجود داشته باشد. آموزش در مراکز صنعتی و شرکتها بهواسطهی از میان رفتن بخشهای کلی از صنعت انگلستان و نیز هجوم دولت لیبرال این کشور به سندیکاهای کارگری - که بهطور آموزش فنی-حرفهای را در دست داشتند- دچار مشکل شده است. در شرایط فعلی به نظر نمیرسد که شکلگیری سطح دانشپایه ای برای برقرار کردن تعادل بین مراکز مختلف آموزشی و نیز نظم دهی به شاخههای موجود و نحوهی اعطای مدرک کافی باشد.
درنهایت در فرانسه نیز از دو دههی پیش دولت بهصورت محسوسی کنترل آموزش فنی-حرفهای را در دست گرفته است. آموزش بهواسطهی قانونی که در سال ۱۹۸۷ به تصویب رسید احیا شد و امکاناتی که در این عرصه اعطا میشد افزایش قابلتوجهی یافت، حتی باوجوداینکه با توجه به تعداد جوانانی که پس از پایان دوران تحصیل اجباری خود وارد این رشته میشدند نیز کافی به نظر نمیرسید. آموزش بهخصوص وارد رشتههای مرتبط به فناوری شد که تا به آن زمان هرگز به آنها پرداخته نشده بود. بهطور موازی مدرکهای تحصیلی جدیدی نیز شکل گرفت که دولت روی بخشی از آنها کنترلی نداشت.
بخشی از این مدارک مربوط به دیپلمهای حرفهای (CQP) میشود که توسط شرکتهایی اعطا میشود که زیر نظر وزارت آموزشوپرورش فعالیت نمیکنند؛ بخش دیگر آنها نیز گواهی تأییدیه دانش تجربی (VAE) است. نحوهی اعطای این گواهی به این شکل است که یک هیئت داوری از طرف وزارت آموزشوپرورش وضعیت یک فرد متقاضی را بررسی کرده و به نسبت دانشی که در یک حرفهی مشخص دارد، به وی مدرک کامل و یا بخشی از مواد مندرج در آن اعطا میشود.
نقش کلیدی حوزههای منطقهای
فرآیند منطقه بندی[8] نیز سبب توسعهی آموزش حرفهای شده است. از سال ۱۹۹۳ به بعد، مناطق نیز ازلحاظ قانونی این توانایی را به دست آوردهاند که اهداف مشخصی را برای آموزش حرفهای تعریف کرده و روی آنها سرمایهگذاری کنند. این سرمایهگذاری هم شامل دبیرستانهای مخصوص فنی حرفهای میشود و هم شامل شاخههای فنی-حرفهای در دبیرستانها. در این مراکز آموزشی فرآیند تعامل بین مدرسه، مرکز صنعتی و اداره به منصهی ظهور رسیده است، بهخصوص در مورد مدارک حرفهای که آموزش آنها نیازمند دورههای طولانی کارآموزی در ادارههاست که در مدرک تحصیلی بهحساب میآیند.
درنهایت اینگونه به نظر میرسد که مجموعهی تدابیری که امروزه برای آموزش فنی-حرفهای در این کشورهای ثروتمند به کار گرفتهشده، حال با هر ویژگی منحصربهفرد ملی که باشد، زیر سؤال رفته است. آموزش در این کشورها به نیازهای الگوهای جدید تولید و تجاری شدن[9] پاسخ مناسبی نمیدهد؛ چراکه صنعت بهخصوص در بخش زمینی رشد چشمگیری داشته است. فعالیتهای نوین صنعتی و تجاری نیاز به تواناییهایی دارند که شیوههای سنتی آموزش حرفهای قدرت انتقال آن را ندارند. توسعهی جریان سرمایهداری معاصر به همان اندازه که بعد اخلاقی کار در آلمان را تحتالشعاع قرار داده، افسانهی ارزشگرایی فرانسوی و نیز آزادی عمل بسیار زیاد تجارت در انگلستان را نیز تحت تأثیر خود قرار داده است. آیا این امر به این معناست که الگوهای رایج در این کشورها به هم نزدیک خواهد شد؟
گروه اروپا[10] در همین مسیر تلاش میکند اما تحلیلهایی که در این زمینه صورت گرفته نشان میدهد که بهتر است بااحتیاط عمل شود. مقولهی کنوانسیون اجتماعی بهخوبی به ریشهای که آموزش حرفهای در ارزشهای اساسی یک جامعه می دواناند توجه دارد. در این میان صحبت از ارزشهایی مثل اخلاق در آموزش، عدالت اجتماعی و نیز کار و نقش آن در جامعه مطرح است. زمانی که نحوهی آموزش و نیز دسترسی به کار در یک کشور تغییر میکند، در اصل بنای جامعه متحول میشود؛ بنابراین بهاحتمالقوی، تغییراتی که در حال شکلگیری است، حال هرچه قدر ضروری و غیرقابلاجتناب هم که باشد، مدت زیادی به طول بیانجامد.
[1] M. Maurice, F. Sellier, J.-J. Silvestre, Politique d’éducation et organisation industrielle en France et en Allemagne. Essai d’analyse sociétale, +Puf, 1982.
[2] E. Verdier, « La France a-t-elle changé de régime d’éducation et de formation ? », Formation-Emploi, n° 76, 2001.
[3] Convention sociétale
[4] F. Maillard, « Diplômes du tertiaire, les ambiguïtés d’une politique », dans G. Moreau, Les Patrons, l’Etat et la formation des jeunes, op. cit.
[5] D. Soskice, B. Hanke, « De la construction des normes industrielles à l’organisation de la formation professionnelle, une approche comparative », dans M. Möbus, E. Verdier, Les Diplômes professionnels en Allemagne et en France. Conception et jeux d’acteurs, L’Harmattan, 1998.
[6]système dual
[7]A. Lattard, « Permanence et mutation du système dual. Où va le modèle allemand ? », Revue française de pédagogie, n° 131, avril-mai-juin 2000.
[8] Régionalisation
[9] Commercialisation
[10] Commission europenne
پرونده ی آریا نوری در انسان شناسی و فرهنگ: http://www.anthropology.ir/node/24940
منبع: مجله ی علوم انسانی فرانسه: scienceshumaines.com
البرز / اعتراض به نحوه ی برگزاری خردادماه 94 در مقطع متوسطه
گشت تعزیرات حکومتی استان تهران، نظارت بر ثبتنام دانشآموزان در مدارس غیر انتفاعی و میزان شهریه دریافتی از والدین را، در دستور کار خود قرار دادند. گشت تعزیرات مرکب از یک قاضی شعبه تعزیرات حکومتی و کارشناس آموزش و پرورش پس از دریافت گزارش های مردمی، به صورت سرزده به مدارس غیرانتفاعی میروند و بر چگونگی ثبتنام دانش آموزان نظارت میکنند. هفته پیش گشت تعزیرات حکومتی استان تهران، به یکی از مدارس غیرانتفاعی منطقه ۲ شهر تهران مراجعه کرد و به دلیل عدم نصب تعرفههای مصوب وزارت آموزش و پرورش در تابلو اعلانات، پروندهای تحت عنوان "عدم درج قیمت" برای مدرسه تشکیل داد.
در این مدرسه میزان شهریه دریافتی از والدین بالاتر از تعرفههای مصوب بود و قرار شد بعد از اظهارنظر کارشناس آموزش و پرورش، پرونده دیگری تحت عنوان گرانفروشی تشکیل شود. در ایران حدود یک میلیون دانش آموز در ۱۲ هزار مدرسه غیر انتفاعی تحصیل می کنند. مدارس غیر انتفاعی حدود ۸ ممیز ۵ دهم دانش آموزان کشور را پوشش می دهند. قرار است این نسبت در دوره چهار ساله وزارت فانی به ۱۲ درصد برسد.
خانم مرضیه گرد رئیس سازمان مدارس غیردولتی وزارت آموزش و پرورش به اقدام گشت تعزیرات واکنش نشان داد و گفت: "با توجه به سیاستهای کلی ابلاغی و اسناد بالادستی وزارت آموزش وپرورش، تمام مراجع از جمله سازمان تعزیرات حکومتی و به تبع آن ادارات کل استانها حق ورود به حوزه آموزش و پرورش را ندارند و هرگونه دخالتی در امور مدارس و مراکز غیر دولتی بدون مجوز وزارت آموزش و پرورش ممنوع است."
گُرد با اشاره به حاکمیتی بودن نهاد آموزش و پرورش افزود: "نظارت و کنترل بر امور اقتصادی و هماهنگی مراجع قیمت گذاری و توزیع کالا از وظایف سازمان تعزیرات حکومتی و ادارات کل آن است و فعالیت مدارس و مراکز آموزشی غیردولتی از مصادیق فعالیت اقتصادی نبوده و دانش آموزان و نونهالان کشور نیز هم مصداق آن تعاریف نیستند."
نرخ شهریه در مدارس غیر انتفاعی "دستوری" نیست.
مدیر مدرسه لیستی شامل پیش بینی هزینه های اجاره و حقوق معلمان مدیر و ناظم و آب و برق و گاز و کاغذ و خدمات آموزشی فوق برنامه و... به اداره آموزش و پرورش منطقه ارائه می دهد. کارشناس اداری اگر برآوردها معقول باشد، آن را تایید می کند. این هزینه ها را بر تعداد دانش آموزان (ظرفیت پذیرش) تقسیم و به عنوان شهریه مصوب ابلاغ می کنند. تورم سالانه به طور خودکار به این هزینه ها سال به سال اضافه می شود. رقم اصلی، اجاره بهای ملک است که در مناطق مختلف کشور و مناطق شهر تهران بسیار متفاوت است.
شهریه مصوب تنها پولی نیست که مدارس از اولیا می گیرند. مدارس مشهور و صاحب نام، علاوه بر مبلغ رسمی شهریه، مبالغ دیگری را تحت عناوین مختلف با رسید یا بدون رسید از خانواده ها اخذ می کنند.
با شروع سال تحصیلی و تشکیل انجمن اولیا و مربیان با هدایت مدیر، مبالغ جدیدی مصوب شده و در طول سال تحصیلی از اولیا می گیرند. علاوه بر اینها مبالغی برای سرویس رفت و آمد و هزینه تغذیه و ناهار و اردوی علمی ـ– آموزشی دریافت می کنند. به عنوان مثال در منطقه... تهران شهریه ثابت برخی دبستانها حدود ۸ میلیون تومان است که با فوق برنامه و سرویس و تغذیه به ۱۲ میلیون تومان می رسد.
مدیران برخی از مدارس ابتدایی هنگام ثبت نام ادعا می کنند که برنامه آموزش زبان انگلیسی در حد مدرسه دو زبانه، آموزش موسیقی اُرف و آموزش رقص (ایروبیک ) و کامپیوتر را در برنامه رسمی خود گنجانده اند. تبلیغات این گونه مدارس متناسب با ذهنیت برخی اقشار مدرن و پولدار جامعه تنظیم شده است. در بین دسته ای از اولیا، مدرسه متفاوت فرزندشان با برنامه های دهن پرکن و پرداخت شهریه سنگین سالانه ۱۰ تا ۲۰ میلیون تومان نوعی تفاخر و تمایز اجتماعی محسوب می شود.
مشتریان خاص مدارس مشهور و پول ساز به خصوص در مقطع دبستان، اهل شکایت نیستند. در مقاطع بالاتر که به کنکور نزدیک تر است مدارس صاحب نام و پر مشتری علاوه بر گرفتن شهریه های سنگین، از این امتیاز برخوردارند که با شرط معدل و آزمون ورودی و مصاحبه، با هوش ترین و درسخوان ترین بچه ها را شکار کنند. این بچه ها تحت تاثیر خانواده ها مشتاق آموختن هستند. تکالیف و تمرین ها را کامل انجام می دهند. به ندرت در کلاس و مدرسه بی انصباطی می کنند. تفاوت آموزشی این مدارس لوکس با مدارس معمولی در تکرار و تمرین بیشتر و کارکشیدن از دانش آموزانی است که با معلم همراهند.
اینکه دانش آموزان برخی از دبیرستانهای غیر انتفاعی می توانند رتبه های زیر هزار کنکور را کسب کنند، اتفاق عجیبی نیست. موفقیت ها بیشتر از آنکه مرهون برنامه مدرسه باشد، ناشی از تلاش دانش آموزان با هوش و مستعد و دست چین شده این مدارس است که خود را وقف درس خواندن کرده اند.
این تصور که دانش آموزان مدارس غیر انتفاعی همگی بچه پولدارها هستند با واقعیت منطبق نیست. بسیاری از دانش آموزان مدارس معروف در مقطع دبیرستان از خانواده های طبقه متوسط جامعه هستند. خانواده هاشهریه های سنگین را با تحمل ریاضت و هزینه کردن پس انداز و فروش کالاهای سرمایه ای خانواده تامین می کنند. از نظر آنها پرداخت هزینه تحصیل فرزندان نوعی سرمایه گذاری پربازده است.
اغلب خانواده های ایرانی دو ویژگی دارند : اول برای فرزندان خود فداکاری می کنند. دوم به تحصیلات عالی و مدرک تحصیلی فرزندشان بهای بسیار می دهند. خانواده ها این احتمال را می دهند که استعداد یک بچه خوب در مدرسه دولتی تلف شود. علاوه بر این هنوز هم اغلب خانواده ها داشتن عناوین دکتر و مهندس را در بازار کار یک عامل موثر می دانند. گاهی این دسته اولیا در مقابل زیاده خواهی مدیران غیر انتفاعی جوش می آورند و کار به شکایت می کشد.
توصیه ها و دستورالعمل های ادارات آموزش و پرورش در مورد مدارس غیر انتفاعی اغلب فرمالیته و تکراری است. دریافت هر گونه وجه یا تعهد تحت عناوین مختلف به جز شهریه مصوب ممنوع است... هزینه سرویس و تغذیه و اردو و آزمون قبل از شروع سال تحصیلی مجاز نیست... مدیران مدارس موظف به نصب میزان شهریه ابلاغی و فهرست فعالیت ها در محل ثبت نام و در معرض دید ولی دانش آموز هستند... در پایان هم شماره تلفنی برای شکایت، اما مدیران کارخودشان را می کنند.
سیاست واقعی آموزش و پرورش تشویق موسسان مدارس غیر انتفاعی، حمایت و تقویت این مدارس و مدارا با تخلفات این مدارس است. دوره تعیین شهریه دستوری گذشته است و آموزش و پرورش اگر مشکل حادی پیش نیاید در کار این مدارس دخالت نمی کند. آموزش و پرورش موسسان مدارس غیر انتفاعی را شریک خود می داند و معتقد است که باری از دوش این وزارتخانه بر می دارند.
نکته دیگر که در دستورکار وزارتخانه است، تقویت مدارس غیر انتفاعی در مناطق محروم و جاهایی است که این مدارس با مساله صندلی خالی مواجه هستند. سال گذشته حدود ۴۰ هزار دانش آموز از مدارس دولتی مناطق پر تراکم به مدارس غیر انتفاعی نزدیک منتقل شدند و شهریه آنها را آموزش و پرورش بر اساس طرح خرید خدمات آموزشی پرداخت کرد. از دید مقامات آموزش و پرورش این کار چند فایده دارد: اول اینکه تراکم دانش آموز در مناطق حاشیه ای و پرجمعیت شهرها را کاهش می دهد. دوم اینکه مدارس غیرانتفاعی ضعیف و کم مشتری را از خطر تعطیلی و ورشکستگی نجات می دهد. سوم هزینه ثبت نام دانش آموزان در مدارس غیر انتفاعی این مناطق تقریبا نصف میانگین سرانه دانش آموزی است و چهارم این سیاست باعث کاهش تصدیگری دولت و مدرسه داری می شود.
فصل ثبت نام فصل گرفتاری خانواده هایی است که بچه هایشان را باید در سال اول یک مقطع ثبت نام کنند؛ آنهایی که برای ثبت نام بچه ۶ ساله دنبال دبستان خوب می گردند. خانواده ای که فرزندشان دبستان را تمام کرده و قرار است به کلاس هفتم برود و بالاخره آنهایی که از راهنمایی یا مقطع اول متوسطه به دبیرستان یا به عبارتی مقطع دوم متوسطه می روند، این روزها باید کفش آهنی بپوشند و از این مدرسه به آن مدرسه بروند. مشکلات مدارس دولتی از نوع دیگری است. پیدا کردن مدرسه دولتی خوب سال به سال دشوارتر می شود.
ثبت نام در مدارس محدوده جغرافیایی، ثبت نام نکردن به خاطر معدل متوسط و پایین دانش آموز، کلاس های ۴۰ نفری در معدود مدارس با کیفیت دولتی، پیدا کردن پارتی برای ثبت نام در مدرسه دولتی دلخواه و درخواست پول به عنوان کمک به مدرسه گوشه ای از مشکلات خانواده ها است.
روز
خوزستان
یادتان هست سال ها قبل در انشایمان با موضوع "در آینده می خواهید چه کاره شوید؟"چه می نوشتیم؟ می نوشتیم که می خواهیم در آینده معلم، دکتر یا خلبان شویم و از این طریق به جامعه خود خدمت و کمک کنیم.
من اعتراف می کنم که به خاطر نمره می خواستم معلم و دکتر و خلبان بشوم. والله اگر می دانستم به خاطر آن نمره ی انشا مرا خدمت گذار جامعه و معلم خواهند کرد، چیز دیگری می نوشتم . مثلا می نوشتم من در آینده می خواهم نگهبان شهرداری، آسفالت کار، کارگر و دلال شوم تا از این راه نه به جامعه بلکه بتوانم به خانواده ام خدمتی بکنم .
به جان مادرم ، من نمی دانستم که اگر معلم بشوم و به جامعه ام خدمت کنم، نمی توانم به خانواده ام خدمت کنم. البته خدمت گذاری ما به جامعه تقصیر معلمان ما بود؛ من نمی دانم به آن معلم انشا چه بگویم؟ آخر بیکار بودی خدا بیامرز موضوع دیگری نداشتی که ما را هی مجبور کردی بنویسیم علم بهتر از ثروت است و خدمت به جامعه را بر خدمت به خانواده ترجیح بدهیم .
اصلا ای معلم انشا تو که معلم بودی ، می دانستی که اگر دانش آموزت درس بخواند و معلم بشود فوق فوقش مثل خودت خواهد شد و می دانستی که اگر آن معلم به جامعه خدمت کند، جامعه به خدمتش خواهد رسید؛ چرا به انشای من نمره بیست دادی؟ والله اگر ببخشمت.
اصلا من نمی دانم چرا معلمان وجدان مرا بیدار کردند و هی به ما گفتند این گونه و آن گونه باشید و به جامعه خدمت کنید . این معلمان نه تنها با این کارشان نان ما را آجر کردند بلکه خودشان هم دچار عذاب وجدان شدند. شما به کسانی که درس نخوانده و وجدان شان درخواب است نگاه کنید چقدر در فراغ و آسایش اند و شاد زندگی می کنند.
من اعتراف می کنم اگر آن معلمان نبودند من می توانستم رشوه بدهم و بگیرم و یا حداقل راه شامورتی بازی و دلالی را خوب یاد گرفته بودم و حالا برای خودم کسی بودم و سرم را بالا می گرفتم و شرمنده ی هیچ کس نمی شدم. اصلا به نظر من آموزش و پرورش برای نجات اقتصاد جامعه باید در کنار بیداری وجدان بشر راه چاپلوسی و نان به نرخ روز خوردن را به دانش آموزان بیاموزد و الا اگر دانش آموزان تنها به دنبال کتاب و مشق و مدرسه باشند و سر به زیر بروند و بیایند کلاه شان پس معرکه خواهد بود.
امیدوارم معلمان من و به ویژه آن معلم انشا این نوشته ی من را بخوانند . درست است که من هم مثل آنها فوق فوقش معلم شده ام اما بر خلاف آنها به همه ی معلمان امروز به ویژه معلمان انشاء توصیه می کنم اگر روزی دانش آموزی خواست به جامعه اش خدمت کند و معلم شود (حتی در انشایش) و یا حرف مفتی زد و گفت علم بهتر از ثروت است به او نمره ی صفر بدهید و او را به راه راست هدایت کنید.
آخر خانواده ی آن دانش آموز بیچاره گناهی ندارند که به خاطر آرزوی پوچ معلم شدن، از هر چیز محروم و روسیاه شوند.
حال ما حرف دلمان را گفتیم " تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال"
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید