معلمی به دلایل گوناگون، شغلی هم بسیار دشوار است و هم بسیار لذت بخش. البته امروزه، دشواری آن بر جذابیتش می چربد. دشوارترین لحظات آن ، از نظر من، زمانیست که به لطف سلطه ی نگاه ایدئولوژیک بر مطالب درسی، معلم در یک وضعیت پارادوکسیکال قرار می گیرد. بر طبق وظیفه ای که مقرر شده است، باید محتوای کتاب را تدریس کنی و می دانی آنچه که می گویی و تشریح می کنی، درست و منطبق بر واقعیت نیست و آن گاه که دانش آموزان هم می دانند واقعیت به گونه ای دیگر است، بیش از هر زمان دیگری در منگنه و در موقعیتی سخت قرار می گیری که احساس خستگی، شرمندگی، دروغ گویی و فریبکاری را توأمان داری و این، جسم و جانت را می آزارد.
1. در کتاب های جامعه شناسی که در مقطع متوسطه تدریس می شوند به بهانه های مختلف، فرهنگ غرب با فرهنگ اسلامی یا علوم تجربی به ویژه جامعه شناسی با علوم اسلامی مورد مقایسه قرار می گیرد. در این مقایسه، همواره، نتیجه گرفته می شود که در فرهنگ غرب و بر اساس علوم اجتماعی و انسانی، چنان دنیاگرایی بر اخلاق چیره شده و عرصه را بر آن تنگ می کند که نهایتاً ارزش های معنوی و الهی تضعیف خواهند شد.
در جامعه شناسی 2 آمده است: «جهان غرب به تناسب رویکرد این جهانی خود، با آن دسته از اوصاف روانی و اخلاقی سازگار است که در ارتباط با آرمان ها و ارزش های دنیوی آن شکل گیرند و با ویژگی های اخلاقی که براساس ارزش های معنوی و الهی وجود انسان شکل گرفته باشــند، سازگار نیست. همان گونه که هویت اجتماعی جهان متجدد، با هویت روانی و اخلاقی معنوی ناسازگار است، هویت اخلاقی و الهی انسان نیز نمی تواند با هویت جمعی دنیوی این جهان سازگاری داشته باشد».
در جایی دیگر باز به مقایسه جهان اجتماعی غرب و جهان معنوی اسلام پرداخته می شود: «نگاه دنیوی جهان متجدد و ارزش های اخلاقی آن به گونه ای اســت که به طبیعت به عنوان یک مادۀ بی جان،برای تصرف و به خدمت گرفتن آن نگاه می شود. انسان در این جهان هر نوع تصرفی را برای بهره وری بیشتر از طبیعت انجام می دهد. درجهان معنوی اســلام، طبیعت به عنوان موجودی زنده، آیت و نشانه خداونداست.انسان در طبیعت به عنوان خلیفه خداونداست و خلیفه خداوند بر اساس اراده و مشی الهی وظیفه عمران و آبادانی آن را دارد؛یعنی انســان حق ندارد تصرفاتی راکه مخالف اراده حکیمانه الهی است در جهان طبیعت و در جسم و بدن خود انجام دهد».
2. « مارک زاکربرگ» و «پریسیلا چان» سه شنبه اول دسامبر خبر تولد دخترشان و یکی از بزرگترین موسسات خیریه جهان را اعلام کرد. این موسسه خیریه «طرح چان زاکربرگ» نام دارد و 99 درصد از سرمایه ی فیس بوک که ارزش آن معادل 45 میلیارد دلار است را به آن اختصاص داده اند.این نهاد خیریه که مرکزی غیر انتفاعی خواهد بود سرمایه گذاری های اختصاصی انجام می دهد تا تاثیری مثبت روی جوانب مختلف زندگی بشر داشته باشد.
«زاکربرگ» اهداف خود از تأسیس این نهاد خیریه را چنین بیان می کند: پیشرفت پتانسیل های بشر و ارتقای کیفیت زندگی در زمینه هایی مانند پزشکی، اقتصاد، دسترسی آزاد به اطلاعات و در ارتباط با کاهش فقر، تشویق برابری برای همه ی کودکان نسل آینده و قدرت بخشیدن به گروه هایی که کمتر دیده شده اند.
این زوج جوان قبل از آن نیز در امور خیریه مشارکت داشته اند:
سال گذشته، این زوج جوان، مبلغ 25 میلیون دلار برای مبارزه با ابولا اهدا کردند تا در برابر این بیماری ایستاده و از شیوع آن همانند HIV جلوگیری کنند. زاکربرگ همچنین مبلغ 100 میلیون دلار برای بهبود کیفیت مدارس عموم Newark بخشیده بود. کمک به انجمن ها و امور خیریه به این زوج جوان محدود نمی شود و دیگر ثروتمندان نیز، به نوبه ی خود در کارهای خیر مشارکت می جویند.
«بیل» و «ملیندا گیتس» در سال 2000 میلادی، بنیادی با نام خود راه انداختند؛ تا به امروز مبلغ 44 میلیارد دلار هزینه کرده اندکه اندکی از ثروت اهدا شده 45 میلیاد دلاری زاکربرگ کمتر است. این اقدام های خیرخواهانه و انسان دوستانه با استقبال میلیاردرهای دیگر مواجه شده و برخی از آنها از جمله «وارن بافت» برنامه هایی را برای بخشش بخشی از دارایی خویش اعلام کرده و به دیگران نیز توصیه کرده است که برای اهدای ثروت خویش به نسل های آینده تعلل نورزند و منتظر مرگ نباشند.
3. در رسانه ها از فسادهای مالی و رکوردشکنی روزانه ی آن در پرونده های جدید به طور مرتب سخن به میان می آید. مقدار ریالی این پرونده ها بیش از هزاران میلیارد است.محیط زیست به شدت تخریب شده است و میزان آلودگی برخی از شهرها وضعیت پرمخاطره ای را برای مردم به وجود آورده است. سونامی انواع سرطان و سکته ی قلبی، روزانه جان شهروندان را می گیرد. از سوی دیگرسن خودکشی، فرار از خانه، اعتیاد، فحشا و کودکان کار روزبه روز در حال کاهش و به کمتر از 15 سال رسیده، حاشیه نشینی و بی خانمانی افزایش گسترده ای یافته و سرمایه ی اجتماعی دچار فروپاشی و فرسایش شده است.
به لحاظ اخلاقی فاجعه بار است اگر بدانیم دختران برای دست یابی به سرپناهی موقت باید به معامله ای بسیار نابرابر و غیر اخلاقی و انسانی تن دهند، حدود 80 درصد دختران فراری در 24 ساعت اول مورد تجاوز قرار می گیرند و از این پس امکان بازگشت آنها به خانه تقریباً به صفر می رسد. اعتیاد صنعتی به سرعت در حال افزایش است و حتی به مدارس هم رسیده است. با وجود ممنوعیت مصرف مشروبات الکلی، معاون وزیر بهداشت، میزان مصرف سالانه الکل را در ایران 420 میلیون و مصرف سرانه را بیش از 8 لیتر اعلام کرده که 2 لیتر از متوسط جهانی بیشتر است. بسیاری از کالاهای مصرفی از آبلیمو و شیر گرفته تا گوشت و سوسیس و کالباس و ... غیر بهداشتی، ناسالم و دارای انواع مخاطرات و منشأ بیماری های مختلف هستند.
به قول صفایی فراهانی: جامعه ی ایران دچار سقوط اخلاقی شدید شده است.
4. بر اساس آنچه آمد شاید اندکی از وضعیت دشوار و پارادوکسیکال یک معلم جامعه شناسی درک شود. رفتار «زاکربرگ و چان» کاملاً اخلاقی است و نشانه ای از سودپرستی در آن به چشم نمی خورد.
اما ما به عنوان معلم جامعه شناسی باید به دانش آموزان بگوییم که ارزش های اخلاقی و معنوی از جهان غرب رخت بربسته است. اگر نامه ی ایشان تحلیل محتوا شود این نکته به خوبی عیان خواهد شد که اخلاق و معنویت در انجام این بخشش بی نظیر و سخاوت بزرگ منشانه که گنج شایگان خویش را به رایگان در اختیار نهادهای غیرانتفاعی قرار داده؛ نقش به سزایی داشته است.
قبل از هر چیز باید گفت بخشش و اهدای بخشی از ثروت و به طور کلی آنچه که به آن علاقه و دل بستگی داری، رفتار و کنشی کاملاً معنوی و اخلاقی به شمار می آید. این رفتار آن گاه اخلاقی تر است که این باور نسبت به فرهنگ غربی و نظام سرمایه داری وجود دارد که سودپرستی جزو ارزش های اساسی آن ها به شمار می آید. اگر این گزینه درست باشد (بر اساس نظریه «ماکس وبر» تا حدی این گونه است) رفتار این انسان های بخشنده، اخلاقی تر می شود چرا که بخشش واقعی زمانی دارای ارزش فراوان است از آنچه بدان نیاز و فراتر از نیاز، دلبستگی داریم، ببخشیم؛آن هم در این حد که بسیار شبیه به رفتارهای عارفان و انسان های اخلاق مدار است.
خداوند در قرآن کریم می فرماید: « هرگز به نيكوكارى نخواهيد رسيد تا از آنچه دوست داريد انفاق كنيد و از هر چه انفاق كنيد قطعاً خدا بدان داناست» (آل عمران؛ 92). در جامعه ای که ثروت و سود جزو ارزش های اصلی به شمار می آید اهدای 99 درصد از ثروت خویش می تواند به عنوان اوج نیکوکاری و نشانه هایی آشکار از هویت اخلاقی و معنوی تلقی شود.
علاوه بر این نکاتی دیگر در نامه ی «زاکربرگ و چان» به فرزندشان «مکس» وجود دارد که اخلاقی تر بودن رفتار این پدر و مادر مهربان را بهتر عیان می سازد. به عبارت دیگر نه تنها کنش خیرمندانه ی این افراد میلیاردر اخلاقی است بلکه در اهدافی که در نظر داشته اند؛ عیار اخلاقی بیشتری نهفته است. در واقع هم اصل عمل اخلاقی است و هم اهداف آن عمل. شاید به این دلیل است که بر دیگران تأثیر داشته است و دیگر میلیاردرها نیز این راه را در پیش گرفته اند:
- تمام این ثروت به افتخار به دنیا آمدن یک دختر به این شکل اهدا شده است. می دانیم حضور دختر و ابراز شادی برای تولد وی، وضعیت را بسیار اخلاقی تر می¬سازد؛این دختر چنان پدر و مادر خویش را شاد و مهیج ساخته است که زبانشان قاصر است از بیان آنچه از رهگذر تولد «مکس» به دست آورده اند؛
- بخشندگان 99 درصدی اگر چه بر این باورند روند کلی وضعیت جهان روبه بهبودی است اما این مانع از بخشندگی و تلاش برای ساختن آینده ای بهتر نمی شود و حس تعهد اجتماعی و مسئولیت پذیری ایجاب می کند سهم خود را با سرمایه گذاری در زمینه ی بهداشت و سلامت، دسترسی به اینترنت، آموزش مناسب، پل زدن به استعدادها، برابری، ارتقای پتانسیل انسانی، حفاظت از محیط زیست، صلح و رفاه، رفع فقر و گرسنگی ادا نمایند و این همه صرفاً به خاطر عشق به فرزند خودشان نیست بلکه فراتر از آن اعتقاد به تعهد و مسئولیتاخلاقی در قبال زندگی نسل کنونی و تمامی کودکان نسل آینده است؛
- معنویت در شکل اصیل آن همواره فرد را به سوی رعایت حقوق اقلیت و کسانی که از قدرت بهره ی چندانی ندارند، رهنمون می سازد لذا امیدوار است با سرمایه گذاری درست به این پرسش در آینده پاسخ مثبت داده شود. ایشان هدف خود را چنین بیان می دارند و به نوزاد خویش پیام می دهند که این بخشش چه اهداف اخلاقی و والایی را پیگیری می کند:آیاخواهیم توانست به واقع به تمامی افراد از زن، کودک، اقلیتها، مهاجران وافرادی که ارتباط های قوی ندارند، قدرت دهیم؟
- در این نامه چند بار از عشق به فرزند، دیگران و امیدی که بر اثر تولد دخترشان به دست آورده اند سخن به میان می آورند و برای آینده ی دخترشان نیز چنین آرزوی دارند که زندگی سرشار از عشق و امیدی داشته باشد. عشق نماد ممتاز و برجسته ی حضور معنویت و اخلاق در جامعه است. در حقیقت این بخشش و این اهداف عالی را فقط می توان با پادرمیانی عشق توجیه و درک کرد وگرنه کمتر انگیزه ای دیگر خواهد توانست در این حد انسان را از خود بی خود سازد که 45 میلیارد دلار را برای ساختن آینده ای بهتر ببخشاید.
نکته ی آخر:
در جامعه ای که اخلاق و معنویت از آن رخت بربسته باشد طبیعتاً نباید چنین رفتارهایی مشاهده شود، بلکه به جای آن مردم باید هر روز منتظر باشند تا رسانه ها و مسئولین از فسادی میلیاردی رونمایی کنند و افرادی را به عنوان قهرمان ببینند برای رسیدن به پول و سود به هر کاری دست بزنند. همزمان با انتشار خبر عمل اخلاقی و معنوی و به دور از هرگونه سودپرستی رئیس فیس بوک، در رسانه های اجتماعی ما خبری منتشر می شود که نه تنها هیچ نشانی از معنویت در آن دیده نمی شود بلکه واکنش چندانی نیز در میان مردم برنمی انگیزد:
بخیه های تازه صورت کودکی را به خاطر بی پولی کشیدند؛ به خاطر 150 هزار تومان ناقابل.
آیا جای آن نیست که خون در دل مردم موج زند؟
که این گونه قدر و ارزش انسان و انسانیت پایین آمده است. قرار گرفتن در چنین وضعیت پارادوکسیکالی بسیار دشوار است.نباید بیش از این خود و دانش آموزان را فریب دهیم. آیا در غرب عاری از اخلاق و معنویت، اگر بخیه های صورت دختری نوجوان به خاطر بی پولی والدین کشیده شود، چند نفر حاضرند بخشی از ثروت خویش را اهدا کنند تا چنین کاری صورت نگیرد و در مقابل واکنش جامعه ی ما نسبت به این خبر چه بوده است؟
چگونه من معلم می توانم این پارادوکس را برای دانش آموزان توضیح دهم؟
آینده ی این دانش آموزان رو به کجا می رود؟
آیا آن چنان که والدین «مکس زاکربرگ» نگران آینده ی دخترشان و کودکان نسل آینده هستند و 99 درصد ثروت خویش را به بهتر شدن آن اختصاص داده اند ما نیز به آینده ی فرزندانمان می اندیشیم و حاضر به فداکاری هستیم؟
حداقل بهتر است واقعیت را به آنها آموزش دهیم چرا که تلاش برای دسترسی بیشتر مردم به اینترنت و اطلاعات درست که جزو اهداف زاکربرگ هاست بالاخره به نتیجه می رسد و ما دیگر توانایی کتمان و وارونه نمایی حقیقت را نخواهیم داشت.
فرهنگ غرب و اصولاً تمامی فرهنگ ها را باید طیف وار دید که ترکیبی از رنگ های مختلف است. سودپرستی وجود دارد اما در کنار این سودپرستی رفتارهای معنوی و اخلاقی زیبای چشم و روح نواز هم بسیار دیده می شود.
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
https://telegram.me/sokhanmoallem
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار /
گروه اخبار /
جعفر قادری، عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس گفت: به دولت اخطار داده شده تا نسبت به اجرای نظام هماهنگ پرداخت حقوق در دستگاهها کنترل بیشتری اعمال کند.
وی با اشاره به موضوع ناعادلانه بودن پرداخت حقوق در دستگاههای اجرایی، اظهار داشت: یکی از موضوعات در قانون مدیریت خدمات کشوری مربوط به نظام هماهنگ پرداختها است که باید دستگاهها براساس مکانیزم موجود، به کارمندان خود حقوق پرداخت کنند.
عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس با ابراز تأسف از نگاه جزیرهای دولت به اجرا شدن این بخش از قانون، گفت: مستثنی شدن برخی دستگاهها از نظام هماهنگ پرداخت به آن مفهوم نیست که تفاوت زیادی بین حقوق کارمندان دستگاهها وجود داشته باشد.
وی افزود: درحال حاضر وزارت علوم، قوه قضائیه و شرکت نفت از این قاعده مستثنی شدهاند.
به نظر میرسد فاصله زیادی بین حقوق و دستمزد، مشکلات عدیدهای در بدنه دولت ایجاد کرده است.
این نماینده مجلس با تأکید بر اینکه از کل ۲۷۰ هزار میلیارد تومان منابع بودجه عمومی بالغ بر ۶۰ هزار میلیارد تومان در حوزه وزارت بهداشت پرداخت میشود، گفت: بقیه کارمندان توقع دارند حقوقشان مانند پزشکان باشد و فضای رقابتی بین دستگاهها برای پرداخت بالاتر مشاهده میشود که اگر این روند ادامه یابد، اعتبارات عمرانی نیز صرف هزینههای جاری خواهد شد.
قادری با تأکید بر اینکه به دولت اخطار داده شده که در مجموعههای تحت پوشش قانون خدمات کشوری، نظارت وجود ندارد، تصریح کرد: مجموعه دولت باید کنترل خود را در این زمینه داشته باشد، اما درحال حاضر مراقبتی مشاهده نمیشود و رقابت بین دستگاهها در پرداخت حقوق ایجاد شده است. ابزار نظارت عامل توانمندی، برای کنترل این موضوع نیست و مجموعه دولت نیز تصمیماتی گرفته است که نمیتوان یک دستگاه را متولّی برخورد با افزایش فاصله حقوق میان دستگاهها تلقی کرد.
عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس با اشاره به تمدید یک ساله قانون آزمایشی مدیریت خدمات کشوری بیان داشت: بسیاری از قوانین مادر باید از سوی دولت ارائه و در مجلس بررسی و تصویب شود.
فارس
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
کاظم عقلمند آبدارچی یک شرکت است. این آبدارچی جوان در فضای مجازی فعال است و چندی پیش هشتمین سالگرد ورود او به این شغل شریف بود. او در صفحه اش نوشت :
"روزهای اولی که اومدم شرکت برام غیر قابل تحمل بود که با سن حدود 23 یا 24 سالگی نظافت کنم . به هر حال جوون بودم و پر از غرور ؛ قشنگ توی خاطرم هست که وقتی مثلا توالت رو تی می زدم حالم در حد سکته بود ، در دستشویی رو می بستم و گریه می کردم .
یه روز به این فکر کردم که من 3 راه دارم :
اول اینکه بی خیال کار بشم و دنبال یه کار جدید باشم که با سوادی که من داشتم کار بهتری نمی تونستم پیدا کنم.
دوم اینکه با نفرت کار کنم و از زمین و زمان شاکی باشم.
سوم اینکه قبول کنم کارم خیلی مناسب نیست ولی باهاش بسازم و با عشق کار کنم.
من راه سوم رو انتخاب کردم . هنوز همون آدمم ، هنوزم یکی از کارام اینکه توالت رو تی بزنم ولی یه فرق بزرگ با اون موقع دارم و اون اینکه با عشق کار می کنم و از درآمدم لذت می برم .
این روزها دارم با قطره قطره زندگی ام لذت می برم و هیچ وقت حسرت نداشته هام رو نمی خورم ."
فضای مجازی برای خیلی ها جای لاف و گزاف های سیاسی و شخصی و پرخاشگری به این و آن و تندروی و قهرمان بازی است. اما این آبدارچی هر روز برگی از زندگی واقعی خود را به تماشا می گذارد. آقای عقلمند دیپلم ندارد و تازگی بعد از 17 سال دوری از مدرسه ، دبیرستان شبانه می رود تا دیپلم بگیرد.
آقای عقلمند دلش می خواهد کار بهتر و درآمد بیشتری داشته باشد، اما به جای نق زدن و به جای اینکه زندگی را برخودش و اطرافیانش تلخ کند .دنبال راه عملی برای پیشرفت است. او مثبت اندیش است و به همین خاطر از زندگی لذت می برد. این آبدارچی خوشبخت از کارخودش لذت می برد . آدم وقتی کاری را با علاقه انجام می دهد ، هر قدر کار سنگین باشد ، احساس رضایت می کند . اگر به کار خود علاقه نداریم یا باید کار را عوض کنیم یا ذهن خود را اصلاح کرده و خودمان را با همین کار تطبیق بدهیم از انجام ان لذت ببریم.
تعارض بین احساس ما و نوع کاری که انجام می دهیم باعث می شود کارمان بازده نداشته باشد ( زیان به دیگران ) و از نظر روحی و روانی هم عذاب بکشیم (زیان به خود). آقای عقلمند به زندگی عشق می ورزد. دنبال معنای عجیبی برای زندگی نیست.
زندگی واقعی هر یک از ما مجموعه ای از اتفاقات معمولی است. این نگاه من و شما است که به این اتفاقات معنا می دهد. خوردن آش رشته در خانه مادر همسر ، دیدن یک فیلم خوب ، دیدار اتفاقی یک دوست، دود اسپند خانه مادر، یک فنجان چای با یک لبخند، مهمانی خانوادگی ، قدم زدن در خیابان ، لبخند یک رهگذر و هزاران اتفاق دیگر خود زندگی است.
آبدارچی خودش را با دیگران مقایسه نمی کند. مقایسه با دیگران زندگی را به کام انسان تلخ می کند. مهم نیست خانه شما چقدر می ارزد و در کدام محله شهر زندگی می کنی. اگر قلب من مملو از حسادت است ، همیشه خانه ای بزرگ تر و محله ای گران تر برای مقایسه هست. مهم نیست فیش حقوقی شما یک میلیون است یا چند میلیون . همیشه یک فیش برای مقایسه و غصه خوردن وجود دارد. مقایسه خود با دیگران انسان را حسود و تنگ نظر می کند.
آقای عقلمند با نفرت کار نمی کند. نفرت به دیگران در درجه اول قلب خود آدم را تیره می کند و توان تفکر منطقی را از بین می برد. فرقی نمی کند نفرت طبقاتی یا نفرت اعتقادی یا نفرت نژادی یا نفرت جنسیتی باشد. تراکم نفرت منجر به خشونت می شود.
پس اگر با خشونت مخالفیم اول نفرت را از قلب خود پاک کنیم. آقای عقلمند از درآمد اندکش لذت می برد. هیچ کس از درآمد بیشتر بدش نمی آید. احتمالا راه های معقولی برای افزایش درآمد وجود دارد. یک راه این است که دنبال شغل دیگری برویم. اما اگر چاره ای نداریم، با شغل خود کنار بیاییم و زندگی را با نق زدن برخود و اطرافیان تلخ نکنیم.
* اگر فکر می کنیم فلان بند قانون در مورد ما اجرا نشده، برای اجرای آن اعتراض کنیم.
* اگر تبعیضی وجود دارد با سند و استدلال بیان کنیم و به دولت فشار بیاوریم .
نق زدن چه فایده دارد؟
*اگر فکر می کنیم راه افزایش حقوق حضور در تشکل ها است عضو تشکل ها بشویم.
* اگر به نظرمان مشکل ریشه سیاسی دارد ، از طریق سیاسی دنبال حقوق خود برویم.
* اگر فکر می کنیم مخالفت با دولت ضروری است به دنبال تغییر دولت برویم.
* اگر فکر می کنیم اعتراض مفید است اعتراض کنیم .
* اگر رفتن راه حل، رفتن دنبال شغل دوم است دنبال شغل دوم برویم .
اگر...
اما اینکه اعصاب خودمان را خرد کنیم و در مدرسه و خانه و تاکسی و مهمانی خودمان را ذلیل و فقیر نشان دهیم، فقط « نوعی خودزنی » است.
اینکه در خیابان پلاکارد بلند کنیم که ما گرسنه ایم ، توهین به خودمان است.
اینکه در نوشته ها خود را مزدبگیر و فرودست و بدبخت و علیل و ذلیل نشان دهیم نشانه « مازوخیسم » است.
آقای عقل مند، روزی که به خاطر شغلش گریه کرد یک راه دیگر هم پیش رو داشت که آن را رد کرد . اینکه کارش را ادامه دهد اما از زمین و زمان شاکی باشد.
« نارضایتی » در جامعه ما نوعی « مُد روز » است. آن هم نارضایتی کور . من به کمبود حقوقم اعتراض دارم ،یقه کارمندهای دیگر ، مهندس و پزشک و سوپری محل و فامیل دور و نزدیک را می گیرم . انگار آنها حق مرا خورده اند.
من به جای پرخاش به دیگران باید حق خودم را طلب کنم.
همه در جامعه ما شاکی اند. حتی مسئولان هم یاد گرفته اند که شاکی باشند . آنها هم در سخنرانی ها انتقاد و گله می کنند. در حالی که وظیفه مسئول انتقاد نیست. رفع مشکلات است.
اغلب این نارضایتی ها و شکایت ها، عامیانه ، بی سروته و عقیم است. نه منجر به نتیجه ای می شود و نه کسی آن را جدی می گیرد.
ظاهرا هیچ کس از کار و شغل و موقعیت خود راضی نیست یا حداقل در ظاهر چنین وانمود می کند. تاجر بازار ، وزیر ، کارخانه دار ، معلم ، کارگر ، همه می نالند. اما شکایت ها فقط به درد تخلیه احساسات می خورد. خیلی ها به زندگی و تفکر این آبدارچی غبطه می خورند.
همه شکایت های ما یک آدرس دارد : "دولت!" .
همه راه حل ها هم یک آدرس دارد : دولت !
جالب است که ما دولت را هم درد و هم درمان می دانیم.
هم دولت را ریشه و عامل مشکلات می دانیم و هم از دولت انتظار داریم مثل جادوگران افسانه ای مشکلات ما را حل کند.
ما به عنوان شهروند هیچ مسئولیتی در قبال وضعیت خود نداریم. هیچ کاری از ما بر نمی آید. ما فقط این جمله را تکرار می کنیم : "دولت باید ... " جای این سه نقطه هر چیزی می توانیم بگذاریم.
اگر نق زدن و جمله "دولت باید... " را از ما بگیرند ،حرفهایمان ته می کشد.
پای حرف و روشنفکر بازی که به میان می آید ژاپن را مثال می زنیم ،اما برای ما مهم نیست که مردم ژاپن برای برخاستن از خاکستر جنگ جهانی چه سختی هایی را تحمل کردند.
از جامعه ژاپن فقط رفاهش را می بینیم اما عمدا چشممان را بر سایر جنبه های زندگی آنها می پوشانیم.
عاشق پیشرفت ها و رفاه کره جنوبی هستیم. اما شعارمان مانند رفقای کره شمالی است و فریاد می زنیم : "فقر را به مساوات تقسیم کنید."
اهل مطالعه هم نیستیم که تاریخ 60 سال اخیر شبه جزیره کره را مطالعه کنیم تا دریابیم که شعار شمالی ها این بود : " ما با فقر مخالف نیستیم با فرق مخالفیم ." و شعار جنوبی ها اقتصاد آزاد و رقابتی و مبارزه با فقر و پذیرش فرق بود.
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
https://telegram.me/sokhanmoallem
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
تخصیص بودجه مناسب به وزارت آموزشوپرورش یکی از شاخصهایی است که نشان میدهد در یک کشور، عدالت آموزشی و آینده کودکان دارای اهمیت است. میانگین سهم آموزشوپرورش از تولید ناخالص داخلی (GDP) در کشورهای مختلف پنجدرصد است. هرچند در کشورهایی که بهدنبال آموزش با کیفیت و عادلانه هستند سهم مذکور بیش از پنجدرصد است.
مطابق بودجه آموزشی اتحادیه اروپا این سهم در کشور دانمارک 7 / 8 درصد و در کشور سوئد هفتدرصد است. با توجه بهگزارش مرکز پژوهشهای مجلس، در سال 1391سهم آموزشوپرورش ایران از بودجه دولت 145 هزار میلیارد ریال بوده که اگر این عدد با تولید ناخالص داخلی همان سال که از طرف بانک جهانی اعلامشده است محاسبه شود سهم آموزش از تولید ناخالص داخلی 12 / 2 درصد خواهد بود .
البته مبنای ما برای تبدیل ریال به دلار، قیمت رسمی دلاردر بودجه سالانه است ، اگر بر مبنای دلارغیر رسمی یا آزاد همان زمان محاسبه گردد این عدد به کمتر از یکدرصد کاهش خواهد یافت.
در سال 92 بودجه وزارت آموزش وپرورش 19 هزار میلیارد تومان بوده است که اگر با نرخ برابری دلارهمان سال محاسبه شود میزان سهم آموزشوپرورش از تولید ناخالص داخلی 4/1 درصد خواهد بود. در سال 93 با توجه به تولید ناخالص داخلی ایران که از طرف بانک جهانی 415 میلیارد دلار اعلامشده است این سهم به 7/1درصد رسیده است. این تفاوت وقتی آشکارتر میشود که بدانیم مثلا بودجه آموزشی کشور دانمارک با جمعیت 5/5میلیون نفری بیشتر از دو برابر بودجه آموزشی ایران با جمعیت 77میلیون نفری است.
از این منظر، ما حتی از کشورهای همسایه خودمان نظیر ترکیه و امارات هم عقب تریم. بااین که در قانون اساسی، قانون برنامه پنجم توسعه و سند تحول بنیادین نظام آموزشی بر کارآمدی و اعتلای نظام آموزشی تاکید شده است، علت بیتوجهی به بودجه آموزشوپرورش چیست؟
بهنظر میرسد علت اصلی را باید در افکار عمومی و رویکرد شهروندان جست و جو کرد ؛ البته دولتها در طول چندین سال در شکلگیری این نگرش عمومی بیش ازهمه موثر بودهاند. در خیلی از مناطق محروم، جوانان با مدرک لیسانس و فوق لیسانس بیکار هستند که این موضوع بهنوعی دانشآموزان و خانوادههای فقیر را از تحصیل دلسرد میکند زیرا برای اینقبیل خانوادهها فرآیند طولانی آموزش هزینههای سنگینی را تحمیل میکند و ممکن است چنین ریسکی را خیلی از خانوادهها برنتابند که فرزندشان بعد از چند سال تحصیل بیکار بماند.
از دیگر سو، مفهوم حق آموزش در معنای مطالبهای که در قوانین کشورمان به آن تاکید شده است در ذهن اینقبیل خانوادهها جایگاه روشنی ندارد ازاین رو، آموزش با کیفیت را حق خود و وظیفه دولت نمیدانند. اقشار ثروتمند هم اغلب با تکیه بر ثروت خود، فرزندشان را به مدارس غیردولتی میفرستند و دلیلی نمیبینند تا نگران کیفیت پایین مدارس دولتی عادی باشند.
بههمین دلیل ، صدای اقلیتی از افراد جامعه که متقاضی آموزش با کیفیت، رایگان و عادلانه هستند تاثیر لازم را ندارد و در جامعه بازتاب نمییابد. در چنین شرایطی دولت برای افزایش بودجه آموزشوپرورشانگیزه زیادی نخواهد داشت. اینکه برخی از فعالان صنفی، سیاست خصوصیسازی دولت را علت اصلی این مسئله میپندارند تمام واقعیت را آشکار نمیسازد.
بهعنوان مثال در سال 93 بر مبنای گزارش مرکز پژوهشهای مجلس، سهم بودجه شرکتهای دولتی 70درصد از بودجه کل کشور بوده است؛ بودجه شرکتهای دولتی 9 / 7درصد رشد داشته است. بدیهی است تقویت شرکتهای دولتی با سیاست خصوصیسازی کاملا در تضاد است.
واقعیت این است وقتی شهروندان نسبت به یکی از حقوق قانونی خود، روحیه مطالبهگری نداشته باشند طبیعی است که حق مذکور ازسوی مسئولان در اولویت قرار نگیرد. این رویکرد مطالبهگری هرجا کم رنگ یا جدی نبوده است به همان نسبت هزینههای آن بخش کمتر پرداخت شده است؛ مثلا پرداخت هزینههای سرانه مدارس، تجهیز و نوسازی مدارس، بهبود کیفیت آموزشی عملا پرداخت نشده یا در حد یک یا دودرصد پرداخت شده است که درمقابل کوهی از نیازها تقریبا هیچ است.
دراین بخش از آموزشوپرورش کمبود منابع مالی آنچنان جدی شده است که بدون کمک مالی مردم، مدارس ورشکسته و تعطیل خواهند شد. هرچند غیرمعقول است که انتظار داشته باشیم به یکباره کسر بودجه وزارت آموزشوپرورش برطرف گردد ولی میتوان در طول حداکثر سه سال این کمبودها را جبران کرد.
راه منطقی این است که هر سال حداقل یکدرصد بهاین میزان افزوده شود تا در طول سه سال سهم آموزش وپرورش به میانگین پنجدرصد از تولید ناخالص داخلی برسد. البته نباید کسری بودجه فعلی به بودجه سال آینده منتقل شود.
برای پرداخت دیون گذشته آموزشوپرورش ردیف اعتباری دیگری باید در بودجه عمومی پیشبینی شود. در صورت عدم اختصاص بودجه مناسب به آموزشوپرورش، شاخص توسعه انسانی (HDI)، بهره وری و سلامت نظام اداری کاهش خواهد یافت و در ازای یکریالی که از آموزشوپرورش بههر دلیلی دریغ میشود باید چندین برابر صرف جبران ضررهای مادی و معنوی آن شود.
روزنامه بهار
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
گروه اخبار /
سید محمد بطحایی معاون توسعه مدیریت و پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش هدف از اجرای طرح رتبه بندی را در نظام تعلیم و تربیت ارتقاء مهارت های شغلی معلمان عنوان کرد.
طرح رتبه بندی سرانجام پس از مدت ها فراز و نشیب، از مهرماه امسال اجرایی شد و معلمان مانند قانون خدمات کشوری به ارشد، خبره و عالی طبقه بندی شدند.
تفاوت عمده در این قانون برای معلمان با سایر کارمندان دولت در سنجش این دسته افراد برای گرفتن رتبه شغلی است چرا که صلاحیت های تخصصی و مهارتی یکی از ملاک های اصلی در این قانون لحاظ شده است .
با اجرای این طرح که به زودی صورت خواهد گرفت کیفیت خدمات از سوی مسوولان آموزش و پرورش بیشتر مد نظر بوده چراکه از این طریق مهارت های نیروی انسانی افزایش خواهد یافت. مضاف براینکه با اجرای این طرح همان گونه که از روزهای نخست نیز اعلام شد قرار شد حقوق معلمان هم افزایش یابد که رویه این افزایش حقوق با اعتراض برخی از فرهنگیان مواجه شد.
معاون توسعه مدیریت و پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش ضمن بیان نکات قانونی این طرح نسبت به افزایش حقوق فرهنگیان با توجه به ارتقاء سطح مهارت های حرفه ای و شغلی معلمان مواردی را مطرح کرد.
سید محمد بطحایی اظهارکرد: در اجرای طرح رتبه بندی نباید تنها به اصلاح حقوق و افزایش معیشتی معلمان توجه کرد بلکه طرح ارتقاء حرفه ای و شغلی این دسته افراد از عمده تاکیدات قانونی طرح است.
وی گفت: اینکه برخی فکر کنند این طرح برای بهبود معیشت معلمان است اشتباه کرده اند چون یکی از اهداف این طرح می تواند معیشت معلمان باشد اما هدف اصلی ارتقاء مهارت های حرفه ای و تخصصی معلمان است. این یک اصل است که وقتی کسی حرفه ای و تخصصی عمل کند در نظام پرداخت ها از دستمزد بیشتری برخوردار خواهد بود.
**نظام پرداخت متناسب با طبقه شغلی و پایه فعلی افراد
بطحایی افزود: مثلا رتبه پایه در طبقه شغلی شش با کسی که در رتبه پایه و طبقه شغلی هشت است متفاوت است. از اسفند سال گذشته که برای تصویب طرح رتبه بندی در هیات دولت در کش و قوس بودیم و بالاخره به تصویب رسید قرار به افزایش حقوق ها شد که حداقل 650 هزار ریال تا یک میلیون و 200 هزار ریال به حقوق معلمان که در حداقل رتبه موجود بودند اضافه شود.
وی بیان کرد: در جدول قانون خدمات کشوری برای کارمندان دولت، ارتقاء شغلی متناسب با آن مطرح شده است و 16 طبقه و پنج رتبه دارد. وقتی کسی کارمند دولت می شود رتبه او مقدماتی و پایین است اما به مرور و با کسب یک سری امتیازات که بیشترین آن سابقه خدمت است یعنی بعد از شش سال ، رتبه او بالا می رود و به پایه می رسد و بعد ارشد ، خبره و عالی ختم می شود.
وی گفت: در طبقات شغلی کارمندان سابقه خدمت دخالت دارد اما در رتبه تشویق ها ، نمره ارزشیابی و تحصیلات هم موثراست ؛ بنابراین ممکن است کسی 30 سال سابقه کار و مدرک تحصیلی کارشناسی ارشد داشته باشد اما رتبه آن عالی نباشد.
معاون توسعه و پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش افزود: قانون اعلام کرده کسانی که در رتبه بندی شرایط را داشته باشند 50 درصد حق شغل شان افزایش می یابد یعنی اگر حق شغل کسی چهار هزار باشد طبق این جدول، به شش هزار امتیاز افزایش می یابد بنابراین ممکن است همکار دیگر که در رتبه شغلی یکسانی نیست امتیاز آن کمتر و 50 درصد برای او کمتر محاسبه شود. این یک بحث پیچیده است و برای همین برخی معلمان دچار سوتفاهم شدند.
تاثیر مدرک تحصیلی
وی گفت: طرح رتبه بندی بیشتر تطبیقی است و مرحله نهایی واصلی طرح سال بعد اجرا می شود. در این مرحله زیاد سخت گیری نشده و بیشتر تطبیقی عمل کردیم. فعلا از افراد مدارک و مستندات زیادی مطالبه نشده چون مکانیزم اجرایی سختی دارد ؛ به هرحال یک میلیون نفر پرسنل در آموزش و پرورش حضور دارند که هیچ نهاد و وزارتخانه ای در این حد نیرو ندارد.
بطحایی با بیان اینکه در این دوره از روشی استفاده شده تا فرهنگیان مشکلی برایشان پیش نیاید و در عین حال طی 15 روز کار تطبیقی آنهاهم انجام شود ، افزود: هم اکنون برای حدود 800 هزار نفر حکم رتبه بندی اجرای شده اما مرحله بعدی که اصلی است سنجش صلاحیت حرفه ای آنان انجام می شود.
وی اظهار کرد: در این رابطه اگر معلمی هم اکنون رتبه ارشد دارد برای حکم خبره باید سنجش صلاحیت حرفه ای شود که مکانیزم پیچیده ای دارد و لذا برای اجرای آن زمان کافی است. سال بعد اعتبارات بیشتری هم خواهیم داشت تا فرهنگیان انگیزه بیشتری برای ارتقاء شغلی و مهارت ها داشته باشند.
وی گفت: اگر نظام سنجش صلاحیت ها به خوبی عمل کند و اعتبارات انگیزشی هم باشد به طوری که مثلا پنج میلیون ریال به حقوق یک معلم اضافه شود در این صورت هم طرح رتبه بندی موفق شده و هم کیفیت آموزش و پرورش ارتقاء می یابد. بنابراین مدرک تحصیلی و مهارت های تخصصی از سال بعد تاثیرگذار خواهد بود.
جایگاه بازنشستگان در طرح رتبه بندی
معاون توسعه و پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش افزود: توقع بازنشستگان کاملا به جا و درست است اما دولت نمی تواند تمام توقعات را یک جا پاسخ دهد. باید پله به پله حرکت کرد. هم اکنون این طرح برای شاغلان اجرا می شود و سال بعد از نظر کمی و کیفی ارتقاء می یابد و به موازات آن هم دولت طرح های زیادی برای بازنشستگان دارد که یکی از آنها مربوط به نظام پرداخت ها برای این قشر است.
بطحایی اظهار کرد: معاون رئیس جمهور و رییس سازمان برنامه و بودجه هم وعده هایی داده که نظام پرداخت ها اصلاح می شود و لذا آموزش و پرورش هم پیشنهاد داده از سال بعد از تجریبات بازنشستگان در امر تعلیم و تربیت استفاده کند که اگر عملیاتی شود به نوعی امکان دارد طرح رتبه بندی برای آنها هم اجرایی شود.
توقف همترازی
بطحایی گفت: طبق مصوبه هیات وزیران که منشا اجرای طرح رتبه بندی است ، طرح صرفا مشمول کسانی می شود که جزو طبقه بندی مشاغل معلمان هستند یعنی کسانی که به کلاس درس می روند و مدیر و معاون مدرسه هستند.
وی افزود: در این رابطه دفترداری که معاون شده شامل این طرح نمی شود ، معلمانی که وارد کار اداری شده اند اما هنوز پست معلمی را حفظ کردند طرح رتبه بندی شامل این دسته افراد می شود.
معاون توسعه و پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش بیان کرد: حدود یک میلیون نفر در آموزش و پرورش اشتغال دارند ، حدود پنج هزار نفر آنان مشمول طرح طبقه بندی مشاغل معلمان نیستند. بعید است که طرح رتبه بندی شامل آنها شود اما سال 93، هیات وزیران یک مصوبه داشت که فوق العاده ویژه و برای کارکنان اداری است و لذا در این وزارتخانه به دنبال آن هستیم که فوق العاده ویژه بند 10 ماده 68 برای این گروه اجرا شود.
طرح رتبه بندی در اضافه کار
وی افزود: چون این طرح از مهرماه اجرای شد حقوق مشمولان طرح تا سقف پنج میلیون ریال بالا رفت که بر میزان اضافه کار دریافتی معلمان هم به همین میزان تاثیر گذاشت اما اعتبار اضافه کار سال 94، اسفند قبل از آن بسته شده و براین اساس نمی توان اضافه کار را از نظرمنابع تامین کرد.
بطحایی گفت: پس از گذشت شش ماه مشکل حل خواهد شد و با توجه به تمهیدات در نظر گرفته شده در حال حاضر دریافتی افراد کم نشده ، یعنی اگر معلمی در شهریورماه 100 ساعت اضافه کار داشت هم اکنون 80 ساعت شده تا رقم ریالی او کم نشود.
امتیازات غیرحرفه ای شامل طرح نمی شود
معاون توسعه و پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش بیان کرد: معیارهای رتبه بندی در مهر 94 ایرادهای بسیاری دارد و در این رابطه باید شایستگی حرفه ای مشمولان مشخص شود و امتیازات همسر شهید یا جانباز دارای ارج بسیاری است و لذا این امتیازات باید خارج از طرح رتبه بندی تعریف شود و جایگاه شان برای همه محفوظ است.
ایرنا
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
اول صبح قبل از هر کاری آقای مجیب نژاد طبق معمول ورد مخصوص اش را خواند ، بعد تلویزیون اتاقش را روشن کرد . فیلم سینمایی "زندگی در زندان" پخش می شد، زندان بان زندانی ها را می شمرد : چهار ، پنج ، شش . مجیب از تماشای فیلم لذت می برد ولی یادش آمد به عنوان مدیر مدرسه وظایفی دارد مخصوصا امسال که معاونانش عملا او را تنها گذاشته اند . معاون با سابقه اش، آقای سیدی که نزدیک ده میلیون تومان به عنوان قرض الحسنه به مجیب داده بود کلی میوه ، خشکبار و گوشت نذری برای مجیب می آورد از آن نذری هایی که فقط به مجیب تعلق می گرفت .
مجیب او را خیلی دوست داشت .آقای سیدی ساعت 10 مدرسه می آمد و 11 می رفت. در این یک ساعت فقط دانش آموزان غایب را می شمرد : چهار ، پنج ، شش . مجیب اعتقاد داشت این معاونش بیشتر از همه، کار می کند علاوه بر آن، آدم دست به خیری هم هست . معاون دیگرش آقای غلامی بیشتر وقت ها در محل کارش می خوابید . به غیر از چند جمله حرف دیگری نمی زد ، مش قربان چایی بیار ، حقوق ها را کی واریز می کنند ، آه چقدر خسته ام !
با این حال او یک موضوع را بدون هماهنگی فعالانه پی گیری می نمود. دانش آموزانی که تحت سرپرستی مادرشان زندگی می کنند ، آمار همه ی این دانش آموزان را با جزییات می دانست .
غلامی ، هم دهاتی مدیر یا به قول مجیب نژاد، هموطن اش بود . در افکار مجیب ، مفهوم وطن از روستای زادگاهش فراتر نمی رفت . بیشتر معلمان مدرسه با هدایت های غیر محسوس مجیب نژاد، اغلب سرگرم کلاس های خصوصی یا تدریس به شرط قبولی اند . در این اواخر که امتحانات نهایی در مدرسه خودشان برگزار می شود درآمد همه افزایش یافته است !
دراین مدرسه ، کسی مفهوم فعالیت صنفی را نمی داند . چند سال قبل یک بار معلم جوان باسوادی در این مورد صحبت کرد ولی کسی چیزی از آن نفهمید .
مجیب نژاد مشارکت های مردمی را دوست داشت ، می گفت ما در حال تمرین دموکراسی در مدرسه هستیم . باید کارها به مردم واگذار شود، این عقیده اش را با روش های خاص خودش عملی می ساخت . او نحوه ی مشارکت شهروندان را هم در راستای شفاف سازی کاملا مشخص کرده بود . ثبت نام در مدرسه 200 هزار تومان ،کلاس فوق برنامه 150 هزار ، تحویل کارنامه 50 هزار ، تحویل اصل دیپلم 30هزار ، ورود به مدرسه 10 هزار ، برخی اولیای فقیر که توان مشارکت بالا را نداشتند ، نگاه عاقل اندر سفیه ای به آنان می انداخت و نطق همیشگی اش را شروع می کرد ، واقعا شما اهمیت مشارکت اجتماعی را نمی دانید ، آن زمان گذشت که فقط یک اقلیت از خدا بی خبر مهم بودند . شما فکر می کنید کل کمک های مردمی مثلا چقدر می شود ؟ دولت واقعا نمی تواند این مبلغ را پرداخت کند ؟ نه جانم ، دولت می خواهد فضا برای مشارکت مردم بسته نشود ؛ از این گذشته ، پول شما نوعی " باقیات صالحات " است . خودش هم نمی دانست این حرف ها را از کجا یاد گرفته است ...
هر کسی از اداره آموزش و پرورش می آمد شدیدا احترام می گذاشت؛ تنها جایی که اعتقاد به تساوی داشت همین جا بود . کار نداشت رییس اداره هست یا آبدارچی اداره ، چند تا دفتر و دستک داشت ؛ آنها را سریع روی میز ردیف می کرد و توضیح می داد که مطیع دستورات است و بخشنامه ها را مو به مو اجرا می کند تا هیچ مشکلی در فرآیند تعلیم و تربیت پیش نیاید .
این که توانسته ، درصد قبولی دانش آموزان را به 100 درصد برساند ، این که چگونه کلاس های 30 نفره را منحل کرده و به جای آن کلاس های 45 نفره تشکیل داده ، این که چگونه بدون یک ریال کمک دولت ، چند سال مدرسه را چرخانده است ولی برخلاف انتظارش بازرس اداره این بار نه تنها او را تحسین نکرد بلکه چیزی گفت که مجیب نژاد یک لحظه چشمانش سیاهی رفت !
اگر معاونش سیدی او را نمی گرفت ، حتما نقش بر زمین می شد . بازرس بدون توجه به ناراحتی مدیر با لحن آمرانه ای گفت :
آقای مجیب نژاد !
شما در زمینه ی افزایش مشارکت های مردمی عملکرد مطلوبی نداشته اید !
باید بتوانید علاوه بر این که مدرسه را با پول مردم اداره می کنید، سالیانه حداقل هشت میلیون تومان هم به حساب اداره آموزش و پرورش واریز کنید.
بازرس با خونسردی خاصی صحبت می کرد . در مورد نحوه ی جذب مشارکت های مردمی و این که چگونه حساب های بانکی مدرسه به صورت آنلاین قابل نظارت و کنترل هست توضیحاتی داد و اخطار داد که پول به صورت دستی از مردم گرفته نشود، در آخر لبخند تلخی زد و رفت .
مجیب نژاد سرش هنوز گیج می رفت ، به زور خودش را تا صندلی اش رساند . صدای تلویزیون می آمد ،این بار فیلم رستگاری در زندان پخش می شد زندان بان دوباره زندانی ها را می شمرد :
چهار ، پنج ، شش ...
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
https://telegram.me/sokhanmoallem
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
بارها دیده ایم که افرادی تحت عنوان اخلال در نظام اقتصادی کشور محاکمه می گردند اما اخلال در نظام آموزشی توسط برخی موسسات نه تنها مورد سؤال قرار نمی گیرد بلکه تشویق هم می شود و این تشویق توسط وزارتخانه، مدیران کل و یا مدیران نواحی آموزش و پرورش با همراهی با این موسسات و کاهش نظارت بر آنان صورت می گیرد.
چند مورد به ترتیب ذکر می گردد :
1- کتاب های کمک آموزشی در صدا و سیما تبلیغ می شود که تحت نظارت متخصصین آموزشی نبوده و افرادی آنها را تألیف کرده اند که تخصص علمی آنها نیز مورد سؤال است. این کتاب ها توسط دانش آموزان در سطح بسیار وسیع خریداری شده و یا توسط معلمان به دانش آموزان معرفی و تدریس می شود و دبیرانی که از این کتاب ها استفاده می کنند مورد استقبال دانش آموزان نیز هستند.
آیا سازمان عریض و طویلی به نام سازمان پژوهش و برنامه ریزی درسی وجود ندارد که چندین متخصص در آنها به فعالیت مشغول اند اما کتاب درسی در برخی مدارس کنار گذاشته می شود و نظارت هم کم است ؟
آیا موسسات قدرت مند و پول داری که این فعالیت ها را انجام داده اند اخلال ایجاد نکرده اند ؟
2- کلاس های چهارم دبیرستان ها تحت تأثیر فعالیت های این آموزشگاه ها و مؤسسات در برخی از مدارس به نیمه تعطیلی کشیده شده اند چون به راحتی دبیران آموزش وپرورش در این آموزشگاه ها تخریب شخصیتی می شوند و تأثیر تبلیغاتی وسیعی بر دانش آموزان اعمال می گردد که در کلاس درس حضور نیابند و در کلاس های کنکور این آموزشگاه ها که در ساعات درسی تنظیم شده اند، شرکت کنند. آیا این فعالیت اخلال در نظام آموزشی نیست.
3- دانش آموزان به راحتی در کلاس های درس دست بالا می گیرند و می گویند ما به در آزمون فلان موسسه به این مطلب درسی هنوز نرسیده ایم و یا شما از آزمون ها عقب هستید.
آیا این موسسات تعیین کننده بودجه بندی دروس هستند یا آموزش و پرورش و چرا این قدر قدرت و نفوذ در بین دانش آموزان واولیاء آنان یافته اند ؟
چرا وزارت آموزش و پرورش میزان اثر گذاری این موسسات را کنترل نمی کند ؟
آیا این کار اخلال در نظام آموزشی نیست، حتی اگر در صدا و سیما تبلیغ شود ؟
آیا ساختار آزمون ها و امتحانات آموزش و پرورش توان کنترل ندارد و یا دارای ایراد است؟!
4- افرادی در این موسسات مشغول به تدریس هستند که از نظر گزینش تدریس جای بحث دارند . آیا معلمانی که مراحل گزینش را گذرانده و سال ها تدریس کرده اند فاقد حقوق اجتماعی هستند که هر فردی را وزارت آموزش و پرورش و سیستم های نظارتی ادارات کل آن، اجازه می دهند به تدریس در آموزشگاه های این موسسات پول دار و زوردار مشغول باشند. البته که حقوق اجتماعی در این مورد زیر سؤال است. حتی دفاع از معلم در حوادث حیثیتی نیز صورت نمی گیرد تا چه برسد به این مورد !
5- متأسفانه با توجه به نیازهای مالی وزارتخانه ، برخی از این موسسات از طرفی نظام آموزشی را از درون تهی کرده اند اما از طرف دیگر تحت عناوین مختلف مورد حمایت ادارات کل و وزارتخانه قرار می گیرند.
آیا منابع مالی و گردش مالی عظیم این موسسات جز از اخلال در آموزش این کشور حاصل شده است ؟
چرا باید ساختار بودجه ای آموزش و پروش آن قدر ضعیف باشد که مدیران کل و ریاست های مناطق از کسب بودجه و دریافت کمک مالی این موسسات خوشحال باشند.؟
پیشنهادات:
1- این آموزشگاه ها و موسسات قدرت مند آموزشی و انتشارات های آموزشی کشوری به وزارت آموزش و پرورش 50% از درآمدشان تحت نظارت وزارت امور اقتصاد و دارایی مالیات مستقیم دهند.
2- تمام سازمان ها و کارخانه ها تحت عنوان مالیات آموزشی حداقل 10% از مالیات خود را زیر نظر وزارت امور اقتصاد و دارایی مستقیم به حساب وزارتخانه واریز کنند و از قبال این مالیات طرح و گسترش فضاهای آموزشی انجام پذیرد.
3- تمام آموزشگاه ها برای ادامه فعالیت اختصاصاً به همکاران فرهنگی واگذار شود و بخشنامه هایی صادر گردد که تدریس غیر فرهنگی را درآموزشگاه ها ممنوع کند. ( کدام آموزشگاه رانندگی و پلیس +10 به دیگر اقشار جامعه به غیر از نیروهای بازنشسته نظامی واگذار شده است.)
4- چاپ و انتشارات کتب کمک آموزشی تحت نظارت سازمان پژوهش و برنامه ریزی درسی قرار گیرد وگرنه از وزارت ارشاد اجازه چاپ نباید داده شود.
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .
https://telegram.me/sokhanmoallem
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید