صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

ابهام در اجرای طرح رتبه بندی معلمان   گروه اخبار /

با اعلام تازه‌ترین خبر درباره طرح رتبه بندی معلمان از سوی معاون وزیر آموزش و پرورش به‌نظر می‌رسد پرونده این موضوع در سال‌جاری بسته شده است و معلمانی که به هر دلیلی در ردیف افراد شامل این طرح قرار نگرفتند حدود یک سال دیگر هم باید برای تعیین تکلیف خود در این طرح و افزایش حقوق‌شان منتظر بمانند.

معاون توسعه مديريت و پشتيباني آموزش و پرورش با اعلام اينكه امسال و در مجموع حدود 830هزار نفر تحت پوشش اين طرح قرار گرفته‌اند، درباره وضعيت ساير فرهنگيان به خبرگزاري ايسنا گفته است:« براي سال آينده افراد جديد، شرايط لازم را پيدا خواهند كرد.امسال براي رتبه‌بندي معلمان 1350ميليارد تومان اختصاص يافت و دولت براي اجراي فاز جديد رتبه بندي در آينده بيش از 3500ميليارد تومان اعتبار درنظر گرفته است.»

اشاره سيدمحمد بطحايي به «شرايط لازم» همان موضوع اصلي حل اختلاف منتقدان اين طرح يعني شاخص‌هاي رتبه بندي است.همزمان با آغاز زمزمه‌هاي اجراي اين طرح عده‌اي از فرهنگيان درباره اينكه اين رتبه‌بندي چگونه و براساس چه شاخص‌هايي انجام خواهد شد، پرسش‌هايي داشتند.

با اعلام جزئيات بيشتر از اجراي طرح، اين پرسش‌ها تبديل به انتقاد‌هايي جدي شد و حتي عده قابل توجهي از نمايندگان مجلس مخصوصا اعضاي كميسيون آموزش هم به صف منتقدان اين طرح اضافه شدند تا آنجا كه رئيس اين كميسيون به همشهري گفت: اين طرح رتبه بندي معلمان نيست، بلكه قانون مديريت خدمات كشوري است كه آموزش و پرورش اكنون آن را اجرا مي‌كند.

يكي از اعضاي اين كميسيون نيز اظهار كرد:« طرح رتبه‌بندي معلمان از نظر فرهنگيان خيلي مقبول نيست و آنها از اين وضعيت ناخرسند هستند و خواستار اجراي نظام هماهنگ پرداخت و رفع تبعيض هستند.»

حالا معاون وزير آموزش و پرورش در تازه‌ترين گفت‌وگوي خود، باز هم بدون اينكه جزئيات دقيقي از اين معيار‌هاي امتياز‌دهي را توضيح بدهد تنها به طرح كلياتي اكتفا كرده و گفته است:«طرح رتبه‌بندي معلمان دروازه جديدي براي ورود به كيفيت نيروي انساني در آموزش و پرورش است.اگر طرح رتبه‌بندي به خوبي اجرا شود مي‌تواند ارتقاي مهارت‌هاي نيروي تخصصي ما را تضمين كند. . در سال‌جاري كه به نوعي مرحله تطبيق رتبه بندي تلقي مي‌شود، با توجه به صلاحيت‌ها و شايستگي‌هايي كه نيروهاي موجود داشتند رتبه‌هاي قبلي‌شان را با رتبه‌هاي جديد تطبيق داديم. »

پيش از اين درباره اينكه اين شايستگي و صلاحيت‌ها چگونه تعيين مي‌شوند، تنها وزير آموزش و پرورش گفته بود كه مواردي مانند مقاله ISI و مدرك دكتري نقشي در اين زمينه نخواهند داشت و حالا معاون توسعه مديريت و پشتيباني او از تشكيل كارگروهي با مسئوليت مركز نيروي انساني درخصوص تعيين صلاحيت‌ها اشاره كرده و گفته است:«اين كارگروه به‌دنبال تعيين شاخص‌هاي ارزيابي و تعريف نيروي انساني ماهر در آموزش و پرورش است.»

  • سرانجام يك طرح

طرح رتبه بندي معلمان تا‌كنون با فراز و نشيب‌هاي زيادي همراه بوده و احتمالا در آينده نيز با چالش‌هاي زيادي مواجه خواهد شد. هيأت دولت ۲۷ اسفند سال۹۳ با رتبه‌بندي معلمان موافقت كرد.اما چند‌ماه قبل اختلاف نظر وزارت آموزش و پرورش و مجلس در اين زمينه تا جايي بالا گرفت كه عده‌اي از نمايندگان تصويب طرحي جداگانه براي اجراي جزئيات آن را دنبال كردند. پيش از اين وعده داده شده بود شاخص‌هاي رتبه‌بندي معلمان تا شهريور مشخص شود اما آموزش و پرورش هنوز جزئياتي در اين زمينه منتشر نكرده و همين موضوع موجب شكل‌گيري سؤال‌ها و البته انتقاد‌هاي زيادي شده است؛انتقاد‌هايي كه همچنان ادامه دارد.

  • افزايش 300هزارتوماني حقوق

معاون توسعه مديريت و پشتيباني وزارت آموزش و پرورش با بيان اينكه هدف طرح رتبه بندي ترميم حقوق نيست، اما يكي از آثار تبعي آن افزايش دريافتي‌ها بوده است، مي‌گويد: اين ميزان از 80تا 500هزار تومان در نوسان بود. ميزان افزايش حقوق معلمان به‌طور ميانگين پس از اجراي طرح رتبه‌بندي 300هزارتومان بوده است. اين در حالي است كه وزير آموزش و پرورش فروردين امسال گفته بود براساس اين مصوبه حقوق فرهنگيان از ۱۷۵ هزار تا ۷۰۰ هزار تومان اضافه خواهد شد.

همشهری


آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .

https://telegram.me/sokhanmoallem

دوشنبه, 19 آبان 1393 21:30

استخدام

اصفهان

منتشرشده در نامه های دریافتی

تسلیت گروه سخن معلم به خاتون جان بادپر  گروه اخبار /

با خبر شدیم خواهر خانم «خاتون جان بادپر » همکار محترم منطقه  2  تهران و فعال صنفی معلمان به علت سکته درگذشته اند .

« گروه سخن معلم » این ضایعه را به خانواده محترم آن مرحومه تسلیت گفته و برای روح آن مرحومه مغفوره آمرزش و برای بازماندگان صبر و بردباری خواهان است .

پایان پیام /

 


آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .

https://telegram.me/sokhanmoallem

کامل حسینی / معلم شاغل در گیلان  به نظر می‌رسد تضاد و کشمکش در دنیای امروز بین دو قشر یا گروه دانش‌آموزان و معلمان بیشتر می‌شود. بین این دو گروه در نظام آموزشی جدید به جای همگرایی روحی و عاطفی، گونه‌ای واگرایی رشد کرده است که تا حدودی مولود نظام حقوقی و فرهنگی و آموزشی دنیای مدرن است.

می توان گفت تا حدودی در دنیای سنتی بیشتر رابطه دانش‌آموز و معلم یا شاگرد و استاد یا عالم و متعلم بر پایه اخلاقی و نوعی فروتنی و تسلیم و اطاعت شاگرد و در مقابل نوعی ایثار فراوان و از خود گذشتگی استاد بود اما در دنیای نو این رابطه تغییر ماهیت داد و شالوده هایش را بیشتر بر پایه انتظارات حقوقی و قانونی بنا نهاد.

آبشخور تکالیف و حقوق طرفین، بیشتر حقایقی استعلایی بودند اما با گسترش نظام آموزشی و دگرگون شدن آن تغییر ماهیت داد و کسب امتیازات عینی مانند نمره و کسب مدرک بر این رابطه بیشتر سایه انداخت.

البته غرض ما در اینجا قضاوت اخلاقی در مورد این مسئله نیست بلکه مطرح کردن یکی از مسائل و تضادهایی است که به واسطه این تغییرات به وجود می‌آیند. چالشی که بر اثر تضاد منافع و انتظارت دو گروه معلم و دانش‌آموز به وجود می‌آید گاهی سبب بروز یک مشکل به ظاهر معمولی اما مهم سرچشمه می‌گیرد و آن هم مسئله "تنبیه بدنی"است.

شاید در دنیای قدیم مسئله تنبیه بدنی به دلایل معرفتی و فرهنگی و عرف آن روزگار مورد تایید و پذیرش حتی دانش‌آموزان (شاگرد) بود اما بی گمان در دنیای امروز با چرخشی عرفی ومعرفتی و حقوقی مردود و حتی در بیشتر زمان‌ها قابل پیگرد قانونی است.

در حقیقت امروزه معلمان تا حدودی بیشتر پذیرفته اند که تنبیه بدنی سبب باز تولید خشونت می‌شود یعنی دانش‌آموزان اگر در معرض تنبیه بدنی و خشونت فیزیکی و حتی کلامی در مدرسه قرار بگیرند ممکن است دانش‌آموزان یاد بگیرند هنگام برخورد با دیگران تلاش می‌کنند که با قهر و خشونت مسائل خود را پیش ببرند.

مشکل دیگر تنبیه بدنی احتمال وارد آمدن نقایص بدنی و جراحت هایی است که برای دانش‌آموزان ممکن است پیش بیاید.این دو مورد شاید عمده ترین دلایلی باشند که منع تنبیه بدنی را امری موجه می‌نمایند.

بنابراین امروزه اکثرا عدم به کارگیری تنبیه‌بدنی را پذیرفته‌ایم منتهی باید این قید اخلاقی را هم فراموش نکنیم که در صورت تنبیه بدنی جزئی و در موارد خیلی نادر قرار نیست که معلم تنبیه‌کننده مورد هتک حرمت یا دادگاهی قرار بگیرد بلکه گاهی باید به دانش‌آموزان هم فهماند و یاد داد که احترام بزرگترها واجب است و تنبیه بدنی جزئی و نادری هم که اتفاق بیفتد تا حد امکان از طرف دانش‌آموز پذیرفته شود تا رسم احترام به بزرگترها از جمله معلم فراموش نشود (که پذیرفتن تنبیه بدنی خیلی کم در موارد اندک یکی از نشانه‌های احترام به بزرگترها هم می‌باشد).

اما در اینجا وجود یک آلترناتیو نیاز است تا بتواند در غیاب "تنبیه بدنی"روند تنبیه منطقی و قانونی برای کاستن از ناسازگاری‌ها و بداخلاقی‌ها ادامه یابد.

امروزه بسیاری از معلمان و حتی اولیای گرامی تا حدودی با یک تناقض روبه‌رو شده‌اند؛ تناقض این است که اگر تنبیه بدنی در مدارس ممنوع شده است آیا با این ممنوعیت راه بی انضباطی و ناسازگاری دانش‌آموزان را هموار تر نکرده ایم؟

باید به یاد داشته باشیم که اگر تنبیه بدنی ممنوع شده است باید در مقابل، قدرت و اختیار دیگری به معلم داد تا بتواند تا حدودی مانع بی انضباطی و شلوغی بعضی دانش‌آموزان شود.

همچنین همیشه و به طور مداوم برنامه‌ها و بحث و تصمیم گیری‌های کارشناسانه به بحث جایگزینی تنبیه بدنی اختصاص داده شود تا دانش‌آموزان از"قانون ممنوعیت تنبیه بدنی" جهت قانون شکنی در مدرسه بهره‌ نبرند. بودن یا نبودن "تنبیه بدنی "مسئله این نیست بلکه مسئله بر سر گونه‌ای از تنبیه است که خصلت بازدارندگی دارد اما در عین حال عاری از خشونت فیزیکی است.

بدیهی است که درایت معلم در به کارگیری جایگزینی‌ها نقش مهمی دارد اما باید دقت کرد که نباید در این فرآیند، حل مشکل ناسازگاری و بی‌انضباطی دانش‌آموزان را تنها بر عهده معلمان گذاشت و انتظار داشته باشیم معلم به تنهایی و با هنر معلمی خود همراه با مشکلات و سختی‌های تدریس با دانش‌آموزانی مدارا نماید که به کارگیری بیشتر روش‌های مهربانانه معلم در آنها بی تاثیر است بلکه باید برای حل معضل،از مشاوران زبده و کارآموز و مدیران مقتدر و جدی برای همکاری با معلمان و کاستن مشکلات تربیتی دانش‌آموزان بهره ببریم.

نظام پرورشی و آموزشی هنگامی موفق می‌شود که در صورت حذف تنبیه بدنی و خشونت فیزیکی علیه دانش‌آموزان بتواند با بحث و بررسی و تحقیقات روان‌شناسانه اما واقع‌گرایانه جایگزین‌های مناسب و کارآمد را با قدرت تضمین اجرایی ارائه کند.اما تنها توصیه صرف به عدم تنبیه بدنی یا ارائه راهکارهایی غیرواقعی و ایده‌آل محض،روند کار معلمی را با اختلال روبه رو می‌سازد.

نگارنده مدعی نیست که در غیاب جایگزین مناسب و موثر از تنبیه بدنی و خشونت بهره ببریم بلکه مدعی این حقیقتم که باید تمام تلاش و اقداماتی را به کار برد تا در جایگزین مناسب برای تنبیه بدنی اعمال شود که هم حرمت و شخصیت دانش‌آموزان و هم شخصیت و قدرت معلم در کلاس حفظ شود. رفتار و خط مشی‌هایی وجود دارد که اکثرا سبب پیشگیری از چنین ناسازگاری‌ها می‌شود و حقیقتا پیشگیری بهتر از درمان است اما بحث ما در اینجا مطرح نمودن پیشگیری‌ها نیست بلکه اعمال جایگزین‌های مناسب و منطقی به جای تنبیه بدنی است که از اهمیت بالایی برخوردار است و می‌تواند بخشی از دغدغه‌ها و مشکلات تربیتی در مدرسه برای معلمان و مشاوران و مدیران را از طریق قانونی حل و فصل نماید.

امروزه گاهی مطرح می‌شود که مانند گذشته در نمره و امتحان سخت گیری نمی‌شود و همین مسئله سبب عدم ترس دانش‌آموزان از مدرسه و معلم شده است.سهل انگاری در امتحان و نمره شاید زمینه شلوغی و ناسازگاری و بی ارزشی مدرسه و عدم درس خواندن را در ذهن دانش‌آموزان بیافریند، اما این را هم باید در نظر داشت که گاهی ناسازگاری و تخلف توسط دانش‌آموزانی رخ می‌دهد که از قضا از لحاظ درسی تا حدودی جلوتر از بقیه هستند.

همچنین باید در نظر داشت به سبب شلوغی و ناسازگاری نمی‌توان دانش‌آموزان را از نمره واقعی محروم نمود یعنی این منطقی و اخلاقی نیست که تنها به سبب مزاحمت و ناسازگاری دانش‌آموزی را در درس مثلا ریاضی یا ادبیات انداخت بلکه باید راه حل دیگر به کار برد از جمله اعمال "نمره انضباط".

روش اعمال "نمره انضباط" اگر کارشناسانه و در عین حال مقتدرانه اعمال شود، می‌تواند تا حدودی به عنوان جایگزینی مناسب در کنار سایر روش‌ها مفید واقع شود.

متاسفانه امروزه نمره انضباط به سبب عدم جدیت کافی در آن، اثر بخشی خود را از دست داده است.در مدارس تفاوت چندان بین نمره انضباط دانش‌آموزان دیده نمی‌شود و معمولا نمره بسیار بالا به همه داده می‌شود و در بعضی مدارس این نمره تنها توسط مدیر گذاشته می‌شود.

باید تا حدودی باید نمره انضباط قادر باشد تفاوت در رفتار و میزان مسئولیت‌پذیری و سایر پارامترهای سلامت رفتاری یک دانش‌آموز را مشخص نماید و از طریق اعمال این "نمره انضباط" دانش‌آموزان از یکسری تشویق‌ها و مزایا یا تنبیهات و تفاوت ها برخوردار گردند.

منتها باید این برخورداری و تشویق ها یا محرومیت ها و تنبیهات توسط مدیران و مشاوران به طور دقیق و موثری شرح و توضیح داده شود تا دانش‌آموزان بدانند که هدف از اعمال مقتدرانه اما دلسوزانه "نمره انضباط" اذیت و کینه توزی و رسوا ساختن دانش‌آموزان نیست بلکه نوعی اجرای عدالت و هشدار و آگاه ساختن دانش‌آموزان به آسیب‌های رفتاری و ناسازگاری‌های آنان در مدرسه است ؛ همچنین اعمال نمره انضباط نباید به روش‌هایی صورت بگیرد که عزت نفس و اعتماد به نفس دانش‌آموزان را لکه‌دار نماید.

بدیهی است که روش‌ها و جایگزین‌های متعددی وجود دارد که میزان تاثیرگذاری آنها هر کدام با توجه به موقعیت و فرهنگ‌ها و روحیات گوناگون دانش‌آموزان متفاوت است و همان طور که گفته شد باید به طور مفصل و علمی مورد بررسی قرار گیرند تا در نهایت در راستای تعلیم و تربیتی عاری از خشونت فیزیکی اما مقتدرانه بتوانیم کج رفتاری‌ها را برای همیشه مهار نماییم.


آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .

https://telegram.me/sokhanmoallem


ارسال مطلب برای سخن معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در دانش آموز

عدالت آموزشی شرط نخست توسعه یافتگی  برای بسیاری از کسانی که  از واژگانی چون «مدرنیته» (یا معادل آن «تجدد») ، «توسعه» و «پیشرفت» صحبت می کنند، این واژگان بیش از هر چیزی تصویری نادرست را باز می نمایند که نه فقط «مدرن» و «پیشرفته» نیست، بلکه در نقطه ای قرار دارد که تاریخ مدرن علیه آن شورید و به حاشیه راندش، تا بتواند جوامع دموکراتیک را تاسیس کند. در این معنا، تصویر نادرست و انحرافی به گونه ای نخبه گرایی (elitism) استناد می کند که از خصوصیات جوامع باستانی در سراسر جهان تا دوران روشنگری و فرارسیدن انقلاب های سیاسی مدرن بود.

باستانی ترین و سنتی ترین شکل نخبه گرایی و اشرافی گری را باید در جوامع موسوم به هند واروپایی و در نظام کاستی  آنها دید. سه کاست یا گروه های بزرگ  و سخت اجتماعی که نفوذ ناپذیر بوده و در آنها موقعیت های یک نسل، مستقیما به نسل بعدی منتقل می شدند، دراین جوامع ساختار اصلی را تشکیل می دادند: جنگجویان، روحانیون و کشاورزان. اکثریت قریب به اتفاق  مردم در کاست کشاورزان قرار داشتند که از کمترین امتیازات برخوردار بودند، چه از لحاظ ثروت زمینی و چه از لحاظ  اعتبار و توانایی مفروض ارتباط با عالم متافیزیک. این در حالی بود که کاست جنگجویان و روحانیون که اقلیتی کوچک شاید درحد ده درصد جامعه بودند، همه قدرت ها و ثروت ها  و فرهنگ اصلی جامعه را در دست خود داشتند. «نخبگان» و «بزرگان»، آنها که می توانستند از آموزش و  هنر و  شناخت برخوردار شوند، در این کاست ها قرار داشتند و سایر مردم از تمام این امکانات محروم بودند و تنها می توانستند با چیزهایی که در تماس بودند و عمدتا رابطه نزدیکشان با طبیعت، یک فرهنگ «مردمی» (یا فرهنگ عامه) برای خود بسازند که بر شناخت مردمی (ethnoscience)، مهارت های حرفه ای،  سنت شفاهی روایی و حافظه گروهی  استوار بود.

همین موقعیت به صورت های دیگری در سایر جوامع نیز وجود داشت و تا زمانی که انقلاب های دموکراتیک در قرون هجده و نوزده  زندگی انسان ها را تغییر دادند، وضعیت به همین شکل ادامه داشت یعنی آموزش و فرهنگ اموری ممتاز  و در اختیار گروه محدودی از  کنشگران اجتماعی بودند.  اصل بر اشرافی گری، نخبه پروری، سلسه مراتب های سخت اجتماعی و  نابرابری همه  با یکدیگر و نبود تحرک اجتماعی از یک نسل به نسل دیگر بود.

اما از زمانی که دولت های مدرن تاسیس شدند، نخستین اقدامشان تلاش برای تاسیس و ساختن «ملت»  یعنی گردآوردن مردم در یک مفهوم انتزاعی بود که دارای  شناخت و  دانشی مشترک و فرهنگی باشد که بر اساس آن بتواند به رسالتی که این دولت ها برای خود در نظر گرفته بودند، یعنی برخورداری از «مشروعیت» از پایه اجتماعی برای  اعمال قدرت خود، برسند.

 آموزش باید می توانست به همه مردم امکان می داد  که با گسترش فرهنگ و توزیع بهتر ثروت بتوانند شانس بیشتری برای  تحرک اجتماعی یعنی تغییر و بهتر شدن وضعیت خود از زمان تولد تا زمان  مرگ و از یک نسل به نسل دیگر پیدا کنند.  اصل برابری همه مردم، به هنگام زاده شدن، و برابری در مقابل قانون و حق برخورداری از  امتیازات  به صورت کمابیش برابر، برای همه «شهروندان»،  مهم ترین و محوری ترین  شرط های تشکیل جامعه مدرن دموکراتیک بودند. اصولی که بیش و پیش از هر کجا خود را در آموزش رایگان و اجباری برای همه کنشگران  و سپس در برخورداری از امتیازاتی چون  مسکن، حمل و نقل، بهداشت،  اوقات فراغت و غیره نشان می دادند و در بسیاری از قوانین اساسی موسس دولت های جهان امروز هنوز موجودند هر چند به اجرا در نمی آیند.

البته روشن است که این صورت مساله و موقعیتی آرمانی بود که هنوز، دویست سال پس از شروع دولت های ملی، به تحقق در نیامده است. جوامع موسوم به دموکراتیک هرگز نتوانستنند تحرک اجتماعی را  به واقعیتی کامل  وفراگیر تبدیل کنند و  توزیع ثروت و امتیازات را به حدی آرمانی برسانند. اما در این راه، البته بسیار با هم متفاوت بودند. با وجود این، از زمانی که  انقلاب های دموکراتیک دولت - ملت ها را ایجاد کردند و جنبش های ضد استعمار و استقلال طلب دولت های جهان سومی را در بربر استعمار پیشین بر پا کردند، همه  دولت ها  خواسته یا ناخواسته و به صورت پیوسته در برابر این واقعیت قرارگرفته و می گیرند که  در صورت به زیر سئوال رفتن  توانایی شان در بازتولید «ملت» (از خلال مدیریت مناسب و بازتوزیع امتیازات اجتماعی) خود را به زیر سئوال برده و شرایط شورش و فروپاشی خویش را ایجاد کنند و به عبارت دیگر شرایط بازگشت به پیش از دولت ملی را.

موقعیت هایی که شاید بتوان آنها را نزدیکترین وضعیت به شعارهای آرمانی  دانست، در طول دوره ای سی ساله از 1950 تا 1980 که به سال های طلایی دولت های رفاه شهرت دارند. در این سال ها دست کم در اروپای شرقی و آمریکا  شاهد اجرای برنامه های  دموکراتیکی بودیم که بیبشترین رفاه را برای همه مردم  ایجاد می کردند در حالی که  تلاش آن بود که  از حجم دو قشر فقیر و بسیار ثروتمند به سود اقشار درآمدی متوسط کاسته شود. 

اما از  آغاز سال های  دهه 1980 با پدیده «انقلاب محافظه کارانه» روبرو شد که در برابر شرایط  دشوار اقتصادی ِ ناشی از  مشکلات درونی سرمایه داری، انگشت اتهام را به سوی  برنامه های اجتماعی می گرفت.  نماد معروف این  انحراف دو حکومت  بودند که از منفورترین حکومت های دوران معاصر به شمار می آیند:  حکومت مارگارت تاچر در بریتانیا و حکومت رونالد ریگان در آمریکا. تاچر در بریتانیا توانست  کمر اتحادیه های کارگری را که بیش از یک قرن  محور دستاوردهای اجتماعی بودند، بشکند و راه را بر خصوصی کردن های گسترده در حوزه هایی چون سلامت و بهداشت و آموزش، حمل و نقل و مسکن باز کند. نتیجه نیز روشن است، جامعه انگلیس با سقوط گسترده  وضعیت فقیرترین  اقشار روبه رو شد و  امروز  زندگی گران و فشار بر  اقشار  پایین در حال  کوچک کردن هر چه بیشتر  اقشار  متوسط به سود ثروتمند تر شدن اقلیت کوچکی در جامعه هستند که  بالاترین ثروت ها را در دستان خود متمرکز کرده اند و در کنار این فرآیند البته گسرش و بزرگ شدن  گروه های فقیر و مروم جامعه بریتانیا.

همین وضعیت به صورتی بحرانی تر و عمیق تر در آمریکا دیده می شود.  نظام آموزش پیش دانشگاهی و دانشگاهی  بیشترین ضربه  را در آمریکا خورده است، اما  نظام های دیگری چون حمل و نقل، سلامت و بهداشت و امنیت نیز  به صورتی جبران ناپذیر سقوط کرده اند. در هر دو مورد، آنچه شاید بتوان گفت به  صورتی چرخه ای  فقر و  انحرافات اجتماعی و  نابه سامانی و تخریب بافت های شهری را افزایش داده است،  سقوط  نظام  آموزشی ِ پیش دانشگاهی و دانشگاهی بوده است.  اقشار فقیر با کاهش سخت کیفیت آموزش در دبستان و دبیرستان و با  از میان رفتن شانس شان برای راه یافتن به  تحصیلات عالی مناسب، هر چه بیشتر  امواجی را ساختند که به سایر حوزه های اجتماعی سرایت و  آنها را تخریب کردند.

بدین ترتیب بود که  اصل سنجش و ارزیابی میانگین ( گروه متوسط) موقعیت یک جامعه در هر حوزه هر چه بیشتر  جای خود را به  رقابت میان «بهترین» ها و حذف «ضعیفترین» ها داد. این فرآیند یک داروینیسم اجتماعی جدید بود که خود را با استدلال هایی از همان دست توجیه می کرد:

اینکه  جامعه عرصه ای است برای آنکه همه کنشگران با یکدیگر رقابت کنند و هر کسی بهتر بتواند با شرایط خود را وفق دهد از «حقی طبیعی» برای بقا  برخوردار باشد و دیگران نیز «به ناگزیر» از میان بروند یا حاشیه اس شوند. 

طبقه بندی ها، رقابت ها، مسابقات علمی و هنری و فرهنگی، رقابت های اقتصادی و انعکاس حساب شده آنها در نظام های رسانه ای ، ساختارهای ایدئولوژیک و اتوپیایی جدیدی را ساختند که باید اهمیت عدالت را به زیر سئوال برده و به جای آن  «برتری داشتن» ، «نخبه بودن» ، «برنده شدن» و «موفقیت» را به عناصر سنجش و ارزیابی  وضعیت  یک جامعه تبدیل می کردند و این گفتمان را به ویژه در میان همه مردم درونی می کردند: اینکه هر کسی به فکر «موفقیت»  فرزندان خود  و سپس خود باشد و نه به فکر، بهتر کردن  منافع عمومی و وضعیت  همگی، گویی این دو با یکدیگر تضاد دارند و یا اصولا بدون یکدیگر امکان پذیر هستند.  این نوع از فرد گرایی انحرافی در طول بیش از سه دهه توانست چنان با استدلال های ایدئولوژیک، خود را  جا بیاندازد که امروز برای اثبات خلاف آن  باید همه توجیه های جهان را برای حتی کسانی که  شانس اندکی برای  پیشرفت اجتماعی دارند، آورد. حتی فقرا نیز امروز تصور می کنند که هر آن ممکن است به «موفقیت» ی  غیر منتظره برسند و  بنابراین بهتر است به جای آنکه به فکر دیگرانی باشند که هیچ کاری برای آنها از دستشان بر نمی آید، بهتر است به فکر خودشان باشند تا گلیم خودشان را از آب بیرون بکشند.

آنچه البته از نظر تاریخی امکان می داد این گونه استدلال ها بتوانند بیش از پیش مطرح وجا بیافتند، ایدئولوژی های توتالیتاریستی کمونیستی و فاشیستی قرن بیستم بودند : از یک سو، با سوء استفاده از مفهوم برابری میان همه انسان ها و نفی کامل مفهوم تفاوت (در کمونیسم) و از سوی دیگر با تجلیل مبالغه آمیز از مفهوم برتری گروهی از انسان ها از گروه های دیگر ومطلق کردن  مفهوم سلسله مراتب و تفاوت (در فاشیسم)،  هم  برابر طلبی و هم سیاست های مبتنی بر آن  بی اعتبار شدند و هم  نیاز به مدیریت  سلسله مراتب و تفاوت در جامعه به مثابه پدیده هایی ذاتی.

در تاریخ کشور ما ، مدرنیته ای که از آغاز قرن با انقلاب مشروطه تلاش برای تغییرات را ایجاد کرد، ابتدا راه دموکراسی فرهنگی و اقتصادی را پیش گرفت، اما به سرعت به دلیل فشارهای ساختاری درونی و فشارهای ژئوپایتیک بیرونی، راه تبعیض و اشرافی گری را پیش گرفت. با ورود درآمدهای نفتی  از دهه 1340، نابرابری های اجتماعی و توزیع بسیار آشفته و  غیر عقلانی توسعه تشدید شد و این امر یکی از دلایل اساسی انقلاب اسلامی 1357 بود.

شعار برابری و استقلال از مهم ترین شعارهای انقلاب  بودند و می توان گفت که  در دهه نخست انقلاب به رغم تمام نقصان های ناشی از  فروپاشی ساختار پیشین دولتی و جنگ تحمیلی، در این جهت پیش می رفتند. اما متاسفانه از دهه 1370 ما به صورتی تقریبا بدون وقفه سیاست های لیبرالی و نولیبرالی را دنبال کرده ایم و در نتیجه راه نابرابری  پیش گرفته ایم، راهی که در دولت های نهم و دهم  به اوج خود رسید. نتیجه آنکه امروز واژگانی چون اختلاس، سودجویی، فساد و... بدل به پر مصرف ترین واژگان در رسانه ها شده اند و هنوز دو سال پس از تغییر دولت قبلی، همچنان در رسانه ها رواج دارند. دولت یازدهم البته با شعار اعتدال و عدالت اجتماعی روی کار آمد و گمان ما این است که این شعار  تنها زمانی می تواند جدی گرفته شود که در عمل از نخبه گرایی و اشرافی گری  فاصله بگیرد و به سوی توزیع مناسب امتیازات دموکراتیک حرکت کند، بدون آنکه لازم باشد از سازوکارهای یک بازارعقلانیت یافته و یک اقتصاد بازار مبتنی بر عدالت اجتماعی فاصله بگیرد.

چنین کاری درعرصه آموزش می تواند وباید از یک سو  با بالا بردن کیفیت و کاهش کمیت در نظام آموزش عالی  انجام بگیرد و از سوی دیگر با حفظ کمیت و بالا بردن کیفیت در نظام آموزش پیش از دانشگاهی.

عدالت آموزشی، همچون برقراری عدالت در سایر زمینه ها به ویژه بهداشت و درمان، مسکن، حمل و نقل، فراغت... نیاز به سه شرط اساسی دارد: نخست فاصله گرفتن از نخبه گرایی به عنوان هدف اصلی و به عنوان عامل سنجش وضعیت توسعه. این در نهایت آن قدر اهمیت ندارد که چه تعداد از دانش آموزان ما  در المپیک های جهانی علمی برنده شده اند، یا در مسابقات ملی و استانی و ملی و غیره چه  افتخاراتی داشته ایم، تا اینکه وضعیت عمومی ما در هر یک از زمینه های تحصیلی چیست؟

وضعیت هر موقعیت توسعه را نه از بهترین نمونه های آن، بلکه با بررسی  بدترین نمونه های آن می سنجند: وقتی ما می خواهیم ببینیم آیا یک شهر  خوب اداره می شود یا نه، به سراغ محلات گران قیمت و شیک آن نمی رویم بلکه به سراغ فقیر ترین نقاطش می رویم.  وضعیت  هتل داری کشور را نمی توان از  این یا آن هتل بزرگ و  6 ستاره، فهمید بلکه باید از  مسافرخانه های  شهرهای کوچک رفت.

بنابراین باید از این نوع تفکر که خود یک ایدئولوژی خطرناک و مخرب (نخبه گرایی) است فاصله گرفت. اینکه ما فرزندان خود را دائما در کلاس های ویژه، کلاس های کنکور، آموزشگاه های خاص و غیره  وارد کنیم که به اصطلاح برایشان «کیفیت» ایجاد کنیم، این کیفیت  نوعی از نخبه گرایی است که در بهترین حالت سبب خواهد شد که  کسانی بدین وسیله تربیت می شوند در اولین فرصت از کشور مهاجرت کنند. البته این مهاجرت اگر ممکن شود برای کشورهایی که به آنها صورت می گیرد مفید است چون بدون هزینه کردن نیروهای کارآمد به دست آورده اند، اما برای ما جز فقیرترشدن بیشتر فرهنگی امتیازی ندارد. رقابت برای «درخشان» و «نمونه» شدن نه در این حوزه و نه در هیچ حوزه فرهنگی هیچ تاثیری واقعی بر روی فرهنگ ندارد، مگر آنکه همه وسایل دیگر این رشد هم فراهم شده باشد.  مهم آن است که بتوانیم سطح عمومی را تا حد ممکن در سراسر کشور و به خصوص در مناطق محروم و آنها که امکان رسیدن به  تحصیلات بالا را ندارند و مشکلات زندگی شان بیشتر است، بالا ببریم.

دومین شرط، فاصله گرفتن از کمیت گرایی است که به گونه ای فریب دادن خود و دیگران است اینکه ما همه جا مدرسه داشته باشیم و همه به مدرسه بروند، بدون آنکه این فرآیند با سرمایه گذاری  کافی و لازم همراه باشد، به خودی خود ارزشی ندارد و هیچ دردی را درمان نمی کند، جز تبلیغات برای  مسئولان رسمی و سر باز کردن و شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت های واقعی.

آموزش عمومی باید بهترین کیفیت ممکن را داشته باشد به خصوص در شهرهای کوچک و روستاها که سایر شرایط زندگی، تحصیل را سخت تر می کنند.  افزون بر این باید به صورت جدی و در یک اقدام ملی و پر ارزش،  اعتبار و شان آموزگارن را به رسمیت شناخت و آنها را در یکی از بالاترین رده های  اجتماعی  قرار داد.

به نظر ما هیج دلیلی وجود ندارد که  آموزگاران دستمزدی برابر با اساتید دانشگاهی هم رده خود نداشته باشند. در  دهه های 1340 و 1350،  بسیاری از کسانی که می توانستند در دانشگاه ها تدریس کنند در دبیرستان های  معتبر تدریس می کردند. این امر هنوز در کشورهای توسعه یافته ای نظیر فرانسه و آلمان نیز دیده می شود.

و سرانجام سومین شرط، فاصله گرفتن دولت از سیاست های نولیبرالی و جلوگیری از شکل گرفتن یک بازار تحصیلی است که هر جا شکل گرفته است فاجعه به بار آورده. امروز یکی از  بزرگترین فجایعی که میراث نولیبرالیسم در بریتانیا و آمریکا بر جای گذاشته است، دانشجویان مقروض است که گاه برای تمام عمر باید هزینه  وام هایی را که برای تحصیل گرفته اند پس از پایان تحصیل  پرداخت کنند و نتیجه، بزرگ شدن  بازارهای  سوداگرانه تحصیلی در این کشورها و سقوط نظام های آموزش و پرورش و دانشگاهی دولتی است. 

در کشور ما سال های سال است که کنکور  بزرگترین ضربه را به علم می زند و  بیشترین بودجه را روانه جیب سوداگران و تاجران تحصیلی می کند.

سیاست های غلط  وزارت علوم در طول  دولت های مختلف سبب شده است که این بلا امروز در زمینه دانشگاه با شکل گرفتن بازار تحصیلی، فروش و تقلب در مقالات به اصطلاح علمی شکل بگیرد. حجم بازار سوداگرانه تحصیلی در ایران،  سرسام آور است.  رشد سرطان وار مدارس «ویژه»  بسیار گران قیمت برای اقشار تازه به دوران رسیده و نوکیسه، حیرت آور است. این درحالی است که  مدارس دولتی(همچون بیمارستان ها ، حمل و نقل و...عمومی) بدترین موقعیت ها را تجربه می کنند.

نولیبرالیسم هرگز نمی تواند جز فاجعه به بار بیاورد اما برای پوشاندن این فجایع همیشه گروهی «افتخارات» و «جوایز» و «نخبگان» و «نوابع» یا ویترینی برای به نمایش گذاشتن دارد.

در یک کلام، اگر ماخواستار ورود به جهان مدرن و داشتن جایگاهی باشیم که شایسته تمدن دیرینه ایران است، باید بیش و پیش از هر چیز آموزش و پرورش خود را جدی بگیریم و عدالت آموزشی را در آن برقرارکنیم: اینجا دروازه همه  موقعیت های توسعه یافتگی دیگر است.

و باز مهم است  که برای آموزگاران اعتبار اجتماعی ای که واقعا در شان آنها است یعنی بالا ترین حد را به رسمیت بشماریم.

نسخه اول این مطلب در چارچوب دومین کنفرانس عدالت آموزشی، در ویژه نامه اقتصادی شرق به انتشار رسیده است.

انسان شناسی و فرهنگ


آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .

https://telegram.me/sokhanmoallem

منتشرشده در دیدگاه
دوشنبه, 19 آبان 1393 21:30

مشکل مدرک فوق لیسانس

خراسان جنوبی

منتشرشده در نامه های دریافتی

نقدی بر عملکرد حمیدرضا کفاش معاونت پرورشی و فرهنگی وزارت آموزش و پرورش  حمید رضا كفاش معاون پرورشی وزیر آموزش و پرورش در گفت وگو با پانا (خبرگزاری دانش آموزان ) وابسته به سازمان دانش آموزی به صف منتقدان پیوست و به "اشتباه بودن سیستم آموزش و پرورش" اعتراف کرد.

آن گونه که از فحوای کلام او بر می آید ظاهرا قصدش مخالفت با تندروی و افراطی گری روزهای اخیر بوده که در روزهای اخیر در قالب حمله به سفارت و کنسولگری عربستان بار دیگر چهره کریه خود را به نمایش گذاشت. اما محافظه کاری  و پاره ای ملاحظات به او اجازه نمی دهد که مساله را واضح و شفاف مطرح کند.

 کفاش گفت: "طالبان و داعش حاصل تربیت تك بعدی هستند."  نام بردن از طالبان و داعش در ایران جنبه سمبولیک دارد ، زیرا در ایران خطر طالبان و داعش که محصول سلفی گری وهابیت است به مفهوم واقعی آن وجود ندارد و احتمالا منظور کفاش، تفکرات افراطی مذهبی – سیاسی  شبه داعش و شبه طالبان بوده است.

شاید به همین دلیل می افزاید :"در سایر كشورهای جهان همه بر سر منافع ملی خود می ایستند كه كشور ما در عكس این مطلب در جهان نوبر است."

آنچه از سخنان پراکنده و کم عمق معاون پرورشی وزیر می توان برداشت کرد این است که اولا تفکر تک بعدی ، داعش پرور و طالبان پرور است . ثانیا اندیشه های افراطی شبه داعش و شبه طالبان ، در تقابل با منافع ملی عمل می کند و ثالثا سیستم تربیتی آموزش و پرورش اشتباه و تک بعدی است .

کفاش هشدار می دهد که "نباید بگذاریم میدان دست افراطیون بیافتد." اما توضیح نمی دهد که در آموزش و پرورش هشدار او متوجه کیست؟

با این تصریحات روشن می شود که انتقاد از داعش و طالبان یعنی انتقاد تلویحی از افراط گرایی و تک بعدی بودن پاره ای گروه ها و جریان های داخلی است.  

کفاش می گوید : "اگر افراطی در جامعه به وجود می آید ریشه آن به ما در آموزش و پرورش باز می گردد." بیان این مطلب از سوی معاون پرورشی وزیر بسیار با اهمیت است.

اگر این سخنان را  آغاز یک روند انتقادی در آموزش و پرورش فرض کنیم باید به این سوال پاسخ دهیم که اشتباه دستگاه آموزش و پرورش چه بوده که بخشی از فرآورده های آن بعد از 12 سال تعلیم و تربیت ، افرادی تک بعدی و افراطی از کار درآمده اند؟

در این میان نقش معاونت تحت مدیریت آقای کفاش در تقویت افراط گرایی چه بوده است؟

آیا انتقاد او متوجه معاونت پرورشی هم هست و یا صرفا نوعی فرافکنی است؟

بحث تاثیر نظام های آموزشی در شکل گیری افراط گرایی تازه نیست ، این یک واقعیت است که طالبان محصول بیش از 30 هزار مدرسه علوم دینی فرقه گرا در پاکستان بود که با پول عربستان و شیخ نشین های خلیج در دوران جنگ سرد و اشغال افغانستان توسط شوروی، تاسیس شدند. در این مدارس کودکان افغان و پاکستانی را شست و شوی مغزی می دادند و آنها را افرادی متعصب و تک بعدی بار می آوردند. کارشناسان مسایل تروریسم ریشه شکل گیری تشکیلات القاعده و دنباله آن یعنی داعش را هم در نظام آموزشی بسته عربستان و برخی کشورهای عربی ردیابی می کنند.

به هر حال اگر دنبال ریشه های ذهنی افراط گرایی و نگاه تک بعدی در جامعه باشیم چاره ای نداریم جز اینکه به سراغ آموزش و پرورش برویم و در درجه اول معاونت تحت مدیریت آقای کفاش یعنی معاونت پرورشی را مسئول بدانیم.

در واقع آقای کفاش هم در اینجا مثل بسیاری از مسئولان به جای پاسخگویی، در جایگاه منتقد نشسته است، در حالی که وظیفه مدیران در همه جا حل مشکلات است و نه طرح مشکلات .

طرح مشکل از جانب یک مدیر در صورتی مقبول است که به دنبال آن راه حلی ارائه شود. انتقاد  آقای کفاش وقتی به دل می نشیند و می توان آن را جدی گرفت  که بعد از تقبیح افراط گرایی توضیح دهد که کدام بخش ها و سیاستهای آموزش و پرورش در رشد افراط گرایی موثر بوده  و حالا که خوشبختانه مشکل را شناخته است ، برای حل مساله چه راهکار ، پیشنهاد و برنامه اجرایی برای ایجتد تغییر دارد؟ مثلا بگوید که برنامه های معاونت پرورشی در رواج افراط گرایی چه نقشی داشته است؟ برنامه های آغازین مدارس ، دستورالعمل های معاونت پرورشی ،  راهپیمایی های دانش آموزی در مناسبت های خاص و... چه تاثیری در رشد افراط گرایی در ذهن دانش آموزان داشته است.

کفاش از "عدم تربیت صحیح سیاسی و قطع روابط اجتماعی دانش آموز با افراد جامعه" انتقاد می کند . پرسش این است که مسئولیت  تربیت سیاسی و ایجاد رابطه با جامعه در آموزش و پرورش به عهده کدام بخش این وزارتخانه است؟

سر فصل های تربیت سیاسی در امور تربیتی کدامند؟ آیا برنامه های معاونت پرورشی در جهت تقویت دگر ستیزی است یا دگر پذیری ؟ خشونت را ترویج می کند یا صلح و همزیستی را؟  اصولا نسبت برنامه های پرورشی با آموزه های تعلیم و تربیت مدرن چقدر است؟  این انتقاد صد درصد متوجه معاونت تحت مدیریت آقای کفاش است.


حالا تربیت سیاسی و روابط با جامعه را کنار می گذاریم و به روابط عادی درون مدرسه برمی گردیم. فضای مدارس ما پر از خشونت است. در همین دوسالی که آقای کفاش مسئول معاون پرورشی بوده در مدارس اتفاقاتی مانند تجاوز جنسی ناظم یک مدرسه ابتدایی به 6 کودک 8 تا 11 ساله اتفاق افتاده ، چندین مورد از ضرب و جرح دانش اموزان توسط معلم و ناظم و مدیر گزارش شده ، یک معلم در کلاس درس با ضربه چاقوی دانش آموز به قتل رسیده ، چندین مورد اولیا ، معلمان را کتک زده اند. دانش آموزان بی پناه افغان در پاکدشت و دماوند به شدید ترین شکل تنبه و تحقیر شده اند ، اما مهم ترین اقدام معاونت پرورشی ، راه اندازی تورهای زیارتی بوده است !

واقعا آقای کفاش اولویتی بالاتر از راه اندازی تورهای سیاحتی نمی شناسد؟

چرا معاونت پرورشی در مسایل تربیتی واقعی مدرسه دخالت نمی کند؟

چرا کار  مربی پررشی در مدرسه بیشتر منحصر شده است به برگزاری برخی مسابقات، نصب  اعلامیه و تراکت تبلیغاتی در تابلو اعلانات و سخنرانی های مناسبتی و نصیحت های خشک و خالی با بیانی ایدئولوژیک ؟

در حالی که مربی باید به عنوان یک عنصر آگاه و مسئول، نبض تربیتی مدرسه را در اختیار داشته باشد.

فراموش نکرده ایم که آقای کفاش در واکنش به تجاوز یک ناظم در مدرسه شهرک دانشگاه منطقه 9 تهران با لحن طلبکارانه گفت : "بشر است دیگر. نمی‌خواهم بگویم که بشر جایزالخطاست ولی در زمان معصوم هم خطا وجود داشته است. "

"رویکرد اشباع دینی" در معاونت پرورشی و کتاب های درسی به خصوص در دوره ابتدایی به عنوان تنها راه حل رسمی، ناتوانی خود را در تربیت نسلی دیندار در مدارس ثابت کرده است. رویکرد اشباع دینی بر این مبنا استوار است که  دلیل مشکلات تربیتی دانش آموزان کمبود مباحث دینی در کتاب های درسی است، لذا برای اثرگذاری بیشتر ، باید حجم مطالب و مباحث دینی در کتب درسی افزایش یابد. طرفداران این رویکرد که معمولا تخصصی در مسایل تعلیم و تربیت و روان شناسی ندارند ، به واکنش های روانی دانش آموزان در برابر  افزایش حجم مطالب و بی تناسب بودن آن با گروه سنی دانش آموزان اهمیتی نمی دهند.

دکتر خسرو باقری استاد علوم تربیتی و روان شناسی ، در باره نظریه اشباع دینی می گوید : "باید چشم و دل نسل نو را از نشانه ها و علایم اسلامی انباشت و پیوسته آنها را چه در کتاب های درسی و محیط مدرسه و چه در موقعیت کلان تر در جامعه، در معرض بارش علایم و اطلاعات اسلامی قرار داد. چاشنی فشار و تنبیه نیز به درجات مختلف با این رویکرد، همراهی می کند. اما رویکرد اشباعی، قابلیت کافی برای مهار بحران تربیت دینی نخواهد داشت زیرا منطق زیرساز این رویکرد، تلقین و الزام است و چنین منطقی، در صورت موفقیت، تنها می تواند به شکل گیری شبه تربیت منجر شود.


ارسال مطلب برای سخن معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت

درس های تشکیلاتی برای فرهنگیان و معلمان  تبريک به سايت وزين " گروه سخن معلم " و مديريت فرهيخته و پر تلاش آن جناب آقاي پورسليمان و اعضاي محترم شوراي نويسندگان سخن معلم
در سايت خبرگزاري کار ايران " ايلنا "  روز شنبه 5 دي ماه 1394  آمده است :
در نشست محجوب با شورای نویسندگان « سخن معلم » تاکید شد؛
حرکت صنفی معلمان باید بدون تلفات باشد/ با افراط و تندروی هیچ دستاوردی حاصل نمی‌شود
ایلنا: علیرضا محجوب، نماینده مجلس و دبیر کل خانه کارگر با شورای نویسندگان «سخن معلم» دیدار کرد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، علیرضا محجوب در این نشست گفت: حرکت صنفی تابع آرامش و برنامه است و باید معطوف به نتیجه باشد.
محجوب تاکید کرد:  مهم این نیست که در مجلس چه کسی باشد. ماهیت حرکت از این طرف، ماهیت مقابله از آن طرف را می‌سازد. کنش صحیح موجب واکنش صحیح است و بالعکس.
عضو کمیسیون اجتماعی مجلس یادآور شد: کنش‌های صنفی در معلمان و آموزش و پرورش باید با کمترین هزینه و تلفات همراه باشد، در غیر این صورت به نتیجه نمی‌رسید.
این نماینده مجلس تصریح کرد: به خاطر داشته باشیم که با افراط و تندروی هیچ دستاورد پایداری نخواهیم داشت.
محجوب ضمن اعلام این نکته که در مجلس اشتیاق برای کار کردن برای معلمان وجود دارد، اذعان کرد: این مساله کافی نیست که فقط خواسته وجود داشته باشد، بلکه برای تحقق آن خواسته باید راه حل وجود داشته باشد.باید به نماینده حامی معلمان، راهکار‌های عملی و اجرایی ارائه شود. در غیر اینصورت او به تنهایی کاری از پیش نمی‌برد.
محجوب تاکید کرد: این شورا و این جمع قابلیت آن را دارد که با قلم و کار‌شناسی مسائل و بیان چالش‌های آموزش و پرورش و معلمان این مسیر را نشان دهد و حتی تشکل‌ها و گروه‌های دیگر را بیدار و فعال کند.


در چند جمله فوق الذکردبير کل خانه کارگر  يک دنيا درس تشکيلاتي و صنفي نهفته است که لازم است کليه تشکل هاي مدني به ويژه تشکل هاي مدني فعال در آموزش و پرورش و همه قلم به دستان به ويژه شوراي نويسندگان سخن معلم در پويشي ( کمپيني ) به تشريح اين مطالب مهم  بپردازند .
اينجانب در حد بضاعتم ، استنباط خود را از فرمايشات گوهر بار اين استاد کار تشکيلاتي را بيان مي نمايم به اميد آن که انديشمندان و متفکرين و فعالان تشکل هاي مدني اين قطره را پالايش نمايند .
حرکت با برنامه بر پايه استراتژي و تاکتيک استوار است . فاز اول ، فازدوم و... مشخص دارد و معطوف به نتيجه خواهد بود يعني براي رسيدن به هدف برنامه ريزي و طي طريق مي شود .
محجوب تاکید کرد:  مهم این نیست که در مجلس چه کسی باشد. ماهیت حرکت از این طرف، ماهیت مقابله از آن طرف را می‌سازد. کنش صحیح موجب واکنش صحیح است و بالعکس را توضيح مي دهم . (درس شماره 2 )
با يک تير دو نشان مي زنم :
اول درس هاي مهم استاد امور تشکيلاتي عليرضا محجوب را با هم دوره مي کنيم ، سپس يک نهاد مدني موفق که اين درس ها را آويزه گوش نموده ، معرفي مي کنيم .

پر واضح است که همه تشکل هاي سياسي و مدني نيک مي دانند که تصاحب قدرت سياسي جناح نزديک به آن تشکل مفيد است لذا در همه انتخابات از جمله انتخابات پيش رو براي کسب قدرت سياسي تلاش مي نمايند .
ولي چون مهم نيست که در مجلس چه کسي باشد لذا تشکل مدني انتخابات را دو وجهي مي بيند . وجه اول در صورت امکان کسب قدرت سياسي ،در وجه دوم که مهمتر است تعامل نزديکي بيشتر با گروه هاي نزديک به خود يا گسترش دايره ي نفوذ .

حدود دو سال پيش ( پس از انتخاب حسن روحاني به عنوان رئيس جمهور ) تعداد کثيري از اعضاي تشکل هاي مدني فعال در حوزه آموزش و پرورش  خدمت يکي از بزرگان جامعه حضور به هم رساندند .
اين حکيم بزرگوار و انديشمند پس از راهنمايي بزرگان عرصه تعليم و تربيت در پايان جلسه ( به نقل مضمون ) مي فرمايند:
اگر همه شما موفق شويد که با هماهنگي و تعامل با موسسات فرهنگي ( موسسات خيريه و خيرين ) طي يک سال آينده فقط يک مدرسه تأسيس نماييد يک اقدام بسيار مهم و ارزشمند انجام داده ايد .
ذهن کم توان بنده از درک آن مطلب ارزشمند قاصر بود تا پس از بيانات ارزنده استاد امور تشکيلاتي ، عليرضا محجوب و به هنگام بررسي و تحليل يک رخداد مهم در آموزش و پرورش ايران با موسسه فرهنگي دارالاکرام حضرت ابوالفضل ( ع ) در تهران آشنا شدم .

در سايت اين موسسه فرهنگي ( این جا ) مطالب بسيار ارزشمند و مهمي را مطالعه کردم و پس از مرور درس هاي عليرضا محجوب تا حدودي به مفاهيم آن فرمايش گوهر بار دوسال قبل آگاه شدم که در ذيل به اختصار در باره آن مي نويسم .
اول تلاش مي کنم شما را با اين موسسه فرهنگي آشنا کنم .

1.    منشور اين موسسه فرهنگي ، داراي دوازده اصل  است که در اصل چهارم آن آمده است :
پاي بندي به غير دولتي بودن موسسه ، التزام به رعايت مقررات و قوانين موضوعه کشور و عدم ورود به گرايشات سياسي ، حزبي ، گروهي ، تشکيلاتي و ديني .
در اصل  ششم آن آمده است :
فعال سازي پورتال ، سايت ، انتشار نشريه و خبرنامه ، حضور فعال در شبکه هاي مجازي ، برگزاري همايش ها ، جشنواره ها و نمايشگاه هاي حمايتي ، علمي و فرهنگي با حضور فرهنگيان و شخصيت هاي علمي ، فرهنگي و هنري کشور به منظور کمک به ارتقاء سطح علمي فرهنگي جامعه ،آشنا نمودن مردم با فعاليت هاي موسسه و جذب همياران ، حاميان و بانيان داوطلب و نيکو کار و ترويج فعاليت هاي داوطلبانه نيکو کاري در جامعه در جهت محو محروميت از تحصيل کودکان و نوجوانان .
در اصل  نهم آن آمده است :
تدوين و اجراي برنامه هاي مناسب به منظور تبديل دارالاکرام به نهادي با فراگيري ملي و بين المللي .
در اصل  دهم آن آمده است :
تعامل و همکاري موثر با نهادهاي ملي و بين المللي به منظور ايجاد ساختارهاي حمايتي فرهنگي و حقوقي از کودکان و نوجوانان مستعد تحصيل .


2.  خط مشي اين موسسه که از سال 1380 تأسيس شده است داراي چهارده قسمت است .
در قسمت هایي از  آن آمده است :
* تبديل شدن به نهادي با فراگيري ملي و بين المللي .
* استقبال از نظرات و پيشنهادات سازنده جهت ارتقاي موسسه
* ايجاد ارتباط با نهاد هاي همسان و تعامل براي پوشش فعاليت هاي هم سو 


3.    مختصري از بيو گرافي رئيس هيئت مديره اين موسسه چنين است :
 سرکار خانم بدرالملوک امام ریئس هیئت مدیره "موسسه خیریه مهر کوثرکرج" و "موسسه دارالاکرام تهران " بی شک یکی از چهره های شناخته شده و موفق در امر نیکو کاری و حمایت از طبقه درد مند و نیازمند جامعه هستند .

وی علاوه بر تسلط به تفسیر قرآن مجید ، در عرصه های مختلف نیکو کاری نظیر " مدرسه سازی – تاسیس کتابخانه و حمایت از کودکان بی پرست" حضوری فعال دارند.
سرکار خانم امام در اول تیر ماه 1305هجری شمسی در ابهر و در خانواده ای روحانی متولد شدند .در دی ماه 1314 که مصادف با کشف حجاب بود از رفتن به مدرسه باز ماند .نوجوانی ایشان با حوادث تلخ جنگ جهانی دوم روبه رو شد .
سرکار خانم امام به دلایلی در سال 1355  به تهران مهاجرت کردند و با فعالیت های روز افزون و تلاش و کوششی مداوم ، در تهران هم ، به احداث مجتمع فرهنگی نصر در گیشا موفق شدند و در مقطع راهنمایی و دبیرستان به تدریس ادامه و با پذیرفتن مسئولیت های متفاوت سال های جوانی را با عشقی مقدس در امر  تعلیم و تربیت سپری کردند .
این فعالیت های اجتماعی روزبه روز گسترش یافت و "موسسه خیریه امام علی ( ع )  " شکل گرفت و پس از 9 سال در بهار 1382 رسما فعالیت خود را با نام " موسسه خیریه مهر کوثر کرج " ثبت و گستره فعالیت را در امور فرهنگی – اقتصادی و اجتماعی خانواده های مددجو وسعت بخشید و به دلیل تجربه و توانایی در اجرای اهداف این موسسه در سال 1384 مدیریت  "موسسه دارالاکرام حضرت ابولفضل ( ع ) " در تهران به ایشان محول شد و با عزمی راسخ و دستانی پر توان و قلبی سرشار از محبت ، مسئولیت این دو موسسه را در جهت رشد و اعتلای فرهنگ و تعلیم و تربیت فرزندان این مرز و بوم که به دلیل فقر اقتصادی  به ویژه فقر فرهنگی پذیرفتند تا آنان را به غنای نسبی برسانند  که بسیار موفق بوده و هستند .
در کنار این مسئولیت ها چه در گذشته و چه اکنون در رویدادهای طبیعی چون زلزله بوئین زهرا در قزوین ، رودبار در گیلان ، زلزله بم در کرمان  و زلزله اخیر در آذربایجان مشارکت فعال داشته و دارند و در کمک رسانی صمیمیانه و پر تلاش و با اتکا به خداوند ، گام های موثر برداشته اند و همچنان ادامه دارد .


4.  از آنجا که به موضوع علاقه مند شدم خبرها ي اين موسسه را دنبال کردم و به خبر ذيل رسيدم :
گردهمایی حامیان فردا با حضور جمع کثیری از حامیان و دوست داران موسسه دارالاکرام، مورخ 91/12/10، ساعت 16 الی 20، در سالن سعدی برج میلاد برگزار گردید.
هدف از برگزاری این گردهمایی، معرفی اهداف و برنامه های استراتژیک موسسه دارالاکرام و ارائه گزارش عملکرد و اقداماتی بود که در سال 91 برای دانش آموزان و خانواده های آنان صورت پذیرفته بود. مراسم با تلاوت آیاتی چند از کلام الله مجید با نوای دلنشین قاری نوجوان و ممتاز کشوری ابوالفضل امیری آغاز گردید.
برخی از برنامه های گردهمایی شامل: سخنرانی توسط خانم امام، رئیس هیئت مدیره دارالاکرام، خانم محمدی، روان شناس تربیتی، آقای محمدحسین متقی، مدیرعامل موسسه، ارائه برنامه توسط چندین تن از هنرمندان به نام سینما و تلویزیون، اجرای برنامه توسط دانش آموزان بورسیه و اجرای موسیقی سنتی بود.
مسلمأ بنده همانند شما علاقه مند شدم بدانم حاميان فردا چه گروهي هستند ؟ لذا جست و جو را آغاز کردم تا وارد سايت حاميان فردا  ( این جا ) شدم .

5. ما حامیان فرصت‌های یکسان، برای دانش‌آموزان ایران هستیم»
این جمله، شعار نشستی بود که با حضور ۲۴ اقتصاددان و جامعه‌شناس در دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه شریف برگزار شد. شرکت‌کنندگان این نشست، منتخبی از بالغ بر یک صد اقتصاددان و جامعه‌شناسی بودند که پیش‌تر با انتشار دو نامه علنی ( 12/ 12 / 92 و 16 / 2 / 93 ) خواهان «همکاری دولت و مجلس برای طراحی راهکار‌های بودجه‌ای و غیربودجه‌ای کاهش فقر آموزشی کودکان» شده بودند.
در این نشست که ۴شنبه ۷ خرداد ۹۳ و یک روز پس از مبعث رسول اکرم برگزار شد، اقتصاددانانی چون علینقی مشایخی (بنیان‌گذار دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه شریف)، حسین عبده تبریزی (مدرس اقتصاد دانشگاه‌های شریف، امام صادق (ع) و شهید بهشتی)، مهدی عسلی (رییس اسبق دفتر اقتصاد کلان سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی)، علی دینی ترکمانی (هیات علمی مرکز مطالعات بازرگانی)، سید علی مدنی‌زاده (هیات علمی اقتصاد دانشگاه شریف)، میثم هاشم‌خانی (پژوهشگر اقتصاد اجتماعی)، خسرو نورمحمدی (پژوهشگر اقتصادی) و رحمت‌الله علی‌رحیمی (پژوهشگر اقتصاد اسلامی) حضور داشتند.

این اقتصاددانان ضمن ابراز تاسف از فقر شدید پژوهش‌های موجود در حوزه فقر آموزشی به بیان دغدغه‌های خود درباره مشکلات بودجه‌ای و غیربودجه‌ای تشدیدکننده فقر آموزشی کودکان و تاثیر این فقر آموزشی بر بازتولید فقر اقتصادی و اجتماعی در بزرگسالی و نیز گره‌های «اقتصاد سیاسی» تشدیدکننده این فقر آموزشی پرداختند.
در این نشست ، جامعه‌شناسانی چون سعید معیدفر (استاد جامعه‌شناسی دانشگاه تهران)، علی‌اصغر سعیدی (هیات علمی برنامه‌ریزی رفاه اجتماعی دانشگاه تهران)، پویا علاءالدینی (هیات علمی برنامه‌ریزی رفاه اجتماعی دانشگاه تهران) و سپیده اکبرپوران (هیات مدیره انجمن جامعه‌شناسی آموزش‌وپرورش) نیز حضور داشتند.

این جامعه‌شناسان ضمن ارجاع به موانع موجود در زمینه تبدیل فقر آموزشی کودکان به یکی از نگرانی‌های مهم جامعه، به نکاتی چون اهمیت احیای جایگاه «سیاست‌گذاری اجتماعی» و به‌ویژه «سیاست‌گذاری آموزشی» در کشور و نیز اشتباه بودن اولویت‌بخشی افراطی سیاست‌گذاران به آموزش دانشگاهی در عوض آموزش ابتدایی و دبیرستان اشاره کردند.
در پایان این نشست، حاضران توافق کردند که با تشکیل کارگروه‌هایی تخصصی، تا هفته نخست مهرماه پیشنهادهایی شفاف را در زمینه راهکارهای بودجه‌ای و غیربودجه‌ای بهبود وضعیت عدالت آموزش کودکان در اختیار دولت و مجلس قرار دهند.


6. نخستين کنفرانس توسعه و عدالت آموزشي تحت عنوان مشارکت مردم و سياست گذاران براي کاهش فقر آموزشي کودکان سوم و چهارم آبان ماه 1393در دانشگاه صنعتي شريف برگزار مي گردد .

يکي از خروجي هاي اين همايش 114 مقاله است که به تدريج به نقد و بررسي  آن ها مي پردازيم.
همان قدر بيان کنم که انجمن حاميان فردا توانسته بزرگاني چون :
 علينقي مشايخي ، مسعود نيلي ، حسين عبده تبريزي، سيد حميد پور محممدي ،غلامعلي حداد عادل ، سيد محمد بطحايي ، مهدي نويدي ادهم ، محمد علي نجفي ، محمد حسين فرهنگي ، احمد توکلي ، غلامرضا مصباحي مقدم ، اکبر کميجاني ، طهماسب مظاهري ، حجت الاسلام سيد عباس موسويان ، علي پايا ، چندين نماينده مجلس شوراي اسلامي و استاد دانشگاه داخلي و خارجي و سازمان ملل ، مشاور وزير ، روزنامه نگار ، فعال اجتماعي، مدد کار اجتماعي ، فعال حقوق کودک ،پژوهشگر اقتصاد اسلامي ، از طيف هاي گوناگون سياسي اقتصادي اجتماعي را حول توسعه و عدالت آموزشي گرد هم آورد.


مهم این نیست که در مجلس چه کسی باشد. ماهیت حرکت از این طرف، ماهیت مقابله از آن طرف را می‌سازد. کنش صحیح موجب واکنش صحیح است و بالعکس.

7. دومين کنفرانس انجمن حاميان فردا در روز هاي 7 و 8 آذر 1394 در تالار علامه اميني دانشگاه تهران برگزار شد که در اختتاميه آن از"صندوق توسعه عدالت آموزشي "رو نمايي شد. در اين اختتاميه دکتر فاني در حضور جناب آقاي محمد رضا حافظي رئيس هيئت امناي جامعه خيرين مدرسه ساز اعلام کردند اين انجمن متعهد شده اند که امسال  مبلغ 800 ميليار تومان در آموزش و پرورش هزينه نمايند .

همان طور که همه خوانندگان محترم  اطلاع دارند تعهد فوق الذکر در نهاد هاي بين المللي مانند يونسکو جزء آمار هاي خوب حمايت نهاد هاي مردمي از آموزش و پرورش مي باشد .


قابل ذکر است که در آينده به بررسي و نقد بيشتر در رابطه با اين دو کنفرانس فراگير مي پردازيم .
لازم است بيان کنم که اين نهادهاي مدني چون نگاه افراطي و تند به فعاليت سياسي خاص ندارند و به آن فکر نمي کند که چه کسي در مجلس است بلکه بيشتر بر کنش صحيح خودش متمرکز است، توان گرد آوري افراد از جناح هاي سياسي گوناگون را بيشتر دارد . ( واکنش صحيح را رقم مي زند . )

از طرفي چون ساختار و برنامه دارند راه خود را به تدريج و بر اساس آموزه هاي عليرضا محجوب طي مي کنند ؛ لذا موفق مي شوند .

اينجا بود که به فرمايش گوهر بار آن حکيم انديشمند پي بردم .


8. در اينجا به اين بسنده مي کنم که انجمن حاميان فردا در ايجاد عزم ملي براي توسعه و عدالت آموزشي برنامه واضح و روشني داشته و بر اساس استراتژي و تاکتيک مشخص حرکت مي کند . 


از روز دهم اسفند 1391 در سالن سعدي  برج ميلاد تا کنفرانس دوم در روز هاي  7و 8  آبان ماه سال 1394 مرحله به مرحله براساس اهدافي که قبلأ اشاره شد و در ذيل خلاصه مي گردد پيش مي رود  .


* تدوين و اجراي برنامه هاي مناسب به منظور تبديل شدن به نهادي با فراگيري ملي و بين المللي.
* تعامل و همکاري موثر با نهادهاي ملي و بين المللي به منظور ايجاد ساختارهاي حمايتي فرهنگي و حقوقي از کودکان و نوجوانان مستعد تحصيل .
*  تبديل شدن به نهادي با فراگيري ملي و بين المللي .
* استقبال از نظرات و پيشنهادات سازنده جهت ارتقاي موسسه
* ايجاد ارتباط با نهادهاي همسان و تعامل براي پوشش فعاليت هاي هم سو


9. نتيجه گيري :

از اين داستان چه درس و چه نتيجه اي عايد تشکل هاي مدني فعال در آموزش پرورش مي شود ؟


همان طور که قبلأ اشاره شده نهادهاي مدني مانند موسسه دارالاکرام و انجمن حاميان فردا که از يک سو استراتژي و تاکتيک مشخصي دارند و از سوي ديگر در عمل به درس هاي استاد امور تشکيلاتي عليرضا محجوب عمل مي نمايند مي توانند بدون پرداخت هزينه هاي زياد اجتماعي - امنيتي ، يک عزم ملي را تا تاريخ  سوم و چهارم آبان ماه 1393 (چهار ماه قبل از آغاز سريال تجمعات معلمان ) خلق نمايند و فرآيند تعامل و همکاري موثر با نهاد هاي ملي و بين المللي را به منظور ايجاد ساختارهاي مناسب ، پيشه کرده اند .

ولي برعکس در آموزش و پرورش شاهديم :
*  در دهم  اسفند 1391 که انجمن حاميان فردا در سالن سعدي برج ميلاد نقش آفريني مي کردند متأسفانه تشکل هاي مدني فرهنگيان به محاق رانده شده بودند . چرايي تفاوت بين اين دو نهاد ، خود درس بزرگي است که در جلسات بعد ، بر اساس آموزه هاي عليرضا محجوب به آن مي پردازيم .
* سوم اسفند 1393 بدون آنکه  هيچ نهاد مدني قبول مسئوليت نمايد و مجوز هاي قانوني بگيرد ، معلمان به تجمع دعوت مي شوند .
* براي دهم اسفند  1393 يکي از تشکل هاي مدني با اعلام عمومي در فضاي مجازي از وزارت کشور ، درخواست مجوز براي تجمع در محيط باز مي نمايد .

اين تشکل بدون آنکه مجوزي از وزارت کشور دريافت کرده  باشد طي حدود يک هفته در همان فضاي مجازي برنامه ريزي مي کند که مطالبات تجمع چه باشد و نحوه کنترل تجمع چگونه باشد .
*  در فضاي مجازي ( بدون آنکه کس يا کساني ، تشکل يا تشکل هایي مسئوليت قبول کنند و برنامه ريزي و مديريت نمايند ) معلمان براي هفدهم ارديبهشت 1394به تجمع دعوت مي شوند . تجمع خارج از سقف يا فضاي بسته  برگزار مي شود .

* در فضاي مجازي ( بدون آنکه کس يا کساني ، تشکل يا تشکل هایي  مسئوليت قبول کنند و برنامه ريزي و مديريت نمايند ) معلمان براي سي و يکم ارديبهشت 1394به تجمع دعوت مي شوند . تجمع خارج از سقف يا فضاي بسته  برگزار مي شود.


اين سريال تجمعات آن قدر ادامه مي يابد تا  نه تنها روز به روز فاصله اکثريت فرهنگيان از پيشتازان فرهنگي بيشتر و بيشتر مي شود  بلکه بخشي از جامعه غير فرهنگي هم از اين تحرکات فاصله ي بيشتري مي گيرند .

از همه بدتر فضاي آموزش و پرورش امنيتي شدن سوق مي يابد .( دست آورد ها اندک و هزينه ها گزاف )


عضو کمیسیون اجتماعی مجلس یادآور شد: کنش‌های صنفی در معلمان و آموزش و پرورش باید با کمترین هزینه و تلفات همراه باشد در غیر این صورت به نتیجه نمی‌رسید.
این نماینده مجلس تصریح کرد: به خاطر داشته باشیم که با افراط و تندروی هیچ دستاورد پایداری نخواهیم داشت.

*  اين روند سرگرداني تشکل هاي مدني براي مشخص کردن مطالبات  کارشناسي شده ادامه داشت تا خوشبختانه اين نهاد هاي مدني موفق شدند که يک خروجي مستند و مدون کارشناسي شده به سازمان مديريت و برنامه ريزي براي اعمال در لايحه برنامه ششم توسعه ارائه نمايند که اين بلوغ تشکيلاتيˏ تشکل هاي مدني ستودني است .


اميد است اين روند تعاملي تشکل هاي مدني در درون خود از يک سو و تعامل با مسئولين از سوي ديگر درموارد گوناگون مانند اصلاح ساختار آموزش و پرورش ،باز تعريف مأموريت هاي آموزش و پرورش ، نقش آفريني در اجراي سند تحول ، ارتقاي مديريت آموزشگاهي ، مدرسه محوري و تمرکز زدايي ، بيمه خدمات درماني و بيمه تکميلي و ...تسري يابد و عملأ مانند حاميان فردا يا ... موفق به درس آموزي از درس هاي معلم اصول تشکيلاتي عليرضا محجوب بشوند .
در پايان برخود واجب مي دانم که به عنوان يک معلم از حسن نيت عليرضا محجوب ، دبير کل خانه کارگر نسبت به جامعه فرهنگيان صميمانه و صادقانه تشکر نمايم زيرا راهنمايي هاي ايشان براي همه تشکل هاي مدني و تمامي فرهنگيان فرهيخته مفيد مي باشد .

استاد محجوب در ادامه به راهنمايي تشکل هاي مدني فعال در آموزش و پرورش مي پردازد و به يک تکيه گاه اشاره مي کند که در قسمت بعدي به آن موارد  خواهم پرداخت .

بخش اول


آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .

https://telegram.me/sokhanmoallem

منتشرشده در آموزش نوین

گروه اخبار / وزیر آموزش وپرورش با بیان اینکه شروع شدن سال تحصیلی در شهریورماه مغایر قانون مجلس است گفت: اگر به تقویم آموزشی جدیدی برسیم که اجرای آن امکان پذیر باشد، حتما از مبادی ذی‌ربط پیگیری خواهیم کرد.

نظرسنجی

انتصابات علیرضا کاظمی تا چه میزان با تعهدات و قول های مسعود پزشکیان هم خوانی داشته و توانسته رضایت معلمان را جلب کند ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور