گروه اخبار /
معلمان و دانش آموزان نسبت به ساعات و نحوه آموزش درس زبان انگلیسی انتقادهایی دارند و مسئولان وزارت آموزش و پرورش نیز در ظاهر این انتقاد را وارد می دانند. اما شلوغی آموزشگاه های زبان، نشان می دهد که تدریس زبان در نظام تعلیم تربیت موفقیت چندانی نداشته است و معدود دانش آموزی پیدا می شود که به زبان انگلیسی مسلط باشد.
همین موضوع سبب شد تا آموزش و پرورش پس از ۲۰ سال نسبت به بازنگری کتاب زبان انگلیسی اقدام کند و کتاب های مکالمه محور جایگزین کتاب های گرامرمحور شوند تا شاید مدارس بتوانند گوی برتری و سبقت را از آموزشگاه ها بگیرند و فارغ التحصیلانی باشند که جدا از زبان مادری به یک زبان بین المللی نیز تسلط داشته باشند اما گویا با تغییر ساختار کتاب ها نیز اوضاع یادگیری
زبان انگلیسی دانش آموزان تفاوتی نسبت به سال های گذشته نکرده است و مشکلات بنیادی هنوز وجود دارد.
کم بودن ساعات تدریس زبان انگلیسی و تراکم بالای کلاس های درس از عمده ترین انتقادهای معلمان این زبان بین المللی است که مانع یادگیری دانش آموزان می شود.
موانع پیش روی یادگیری زبان انگلیسی
در این ارتباط، یکی از معلمان زبان انگلیسی متوسطه اول می گوید: ساعت درس زبان خیلی کم است. حداق باید ۲ ساعت تدریس زبان داشته باشیم اما ۷۵ دقیقه بیشتر نمی توان تدریس کرد. منظور این است وقت کلاس به حضور و غیاب، تمرین، ساکت کردن دانش آموزان و در نهایت درس دادن می گذرد.
وی ادامه داد: مشکل عمده دیگر، تعداد بالای دانش آموزان سر کلاس درس است. به نحوی که تعداد دانش آموزان من در یک کلاس، ۳۷ نفرند و در واقع برای هر نفر ۲ دقیقه هم نمی توانم وقت بگذارم. کتاب درس با مکالمه شروع می شود، دانش آموزان الفبای انگلیسی را نمی شناسند و در کلاس های ضمن خدمت به ما گفته اند در هر درس سه حرف به ترتیبی که در کتاب آمده به دانش آموزان یاد دهیم در صورتی که یک مکالمه کامل را باید یاد بگیرند. وقتی دانش آموز کلمه را ندیده چگونه می تواند مکالمه را یاد بگیرد.
وی با بیان اینکه باید کتاب انگلیسی از پایه های پایینتر تدریس شود، گفت: باید کلمات به صورت مصور از دوره ابتدایی به دانش آموزان یاد داده شود. در زبان انگلیسی پایه نهم تازه گرامر زبان حال ساده را یاد می دهند چیزی که ما در اول راهنمایی یاد می گرفتیم. در نهایت نیز کنکور امتحان گرامر است نه مکالمه.
این معلم یادآور شد: در دوره های آموزشی تاکید می کنند گرامر را به دانش آموز یاد ندهیم این در حالی است که دانش آموز باید بداند چگونه جمله را سوالی کند و باید دستور زبان را یاد بگیرند. زمان برای یاد دادن کم می آوریم در حالی که اگر زمان درس زبان انگلیسی افزایش یابد بهتر می توانیم به دانش آموزان آموزش دهیم.
اما یکی دیگر از دبیران زبان انگلیسی از تغییر کتاب زبان ابراز رضایت می کند و می گوید: یکی از بزرگترین ایرادهایی که وجود دارد، کمبود ساعت تدریس این درس است. همین مسئله موجب می شود تا دانش آموزان این درس را یاد نگیرند اگه این مشکل حل شود می توان دانش آموزانی داشت که به زبان انگلیسی مسلط باشند.
ضرورت افزایش زبان انگلیسی تا ۶ ساعت
مسئولان آموزش و پرورش نیز مشکلاتی که در تدریس کتاب زبان انگلیسی وجود دارد را انکار نمی کنند. حجت الاسلام محی الدین بهرام محمدیان در واکنش به انتقاد معلمان درباره کمبود زمان تدریس زبان انگلیسی می گوید: این انتقاد وارد است. ساعات آموزشی زبان انگلیسی باید دو ساعت در هفته باشد و کمتر از آن کم فروشی است. باید بتوانیم ساعت های زبان انگلیسی را در آینده تجمیع کنیم و باید در برنامه درسی این تغییرات نهایی شود.
رئیس سازمان پژوهش و برنامه ریزی درسی بیان کرد: بنده معتقدم باید در دوره اول متوسطه، ۶ ساعت زبان انگلیسی داشته باشیم و قدرت آموزش در این پایه افزایش یابد. همچنین باید در دوره دوم متوسطه نیز جایگزین پیدا کنیم.
وی تاکید کرد: البته این موراد باید مورد بررسی کارشناسان برنامه درسی و کارشناسان موضوعی نیز قرار گیرد. همچنین مصوبه ای برای اینکه زبان انگلیسی در پایه های آموزشی ابتدایی تدریس شود، نداریم و در دستور کار ما نیست.
افزایش ساعت آموزشی زبان انگلیسی پایه دوم متوسطه و کاهش ساعت در پایه اول متوسطه
دستور جلسه شورای عالی آموزش و پرورش این روزها بررسی شد و تصویب جدول عناوین و برنامه دروس و شاخه ها و رشته های تحصیلی است.
افزایش ساعات زبان انگلیسی را از مهدی نویدادهم دبیرکل این شورا جویا می شویم. وی می گوید: ساعت درس زبان انگلیسی نسبت به سرجمع تعداد ساعات آموزش این زبان نسبت به گذشته کاهش یافته است.
وی افزود: ساعت آموزش درس زبان انگلیسی در متوسطه اول کاهش یافته است اما برای جبران این موضوع در دوره متوسطه دوم، ساعت زبان انگلیسی در مقایسه با گذشته افزایش یافته است و درس زبان انگلیسی در پایه دهم و یازدهم ۳ ساعت و در پایه یازدهم به ۴ ساعت افزایش یافته است.
با وجود اینکه معلمان و دانش آموزان نسبت به ساعات و نحوه آموزش درس زبان انگلیسی انتقادهایی دارند و مسئولان وزارت آموزش و پرورش نیز در ظاهر این انتقاد را وارد می دانند اما عملکرد مسئولان نظام تعلیم و تربیت نشان می دهد که مسئولان آموزش و پرورش به این درس به عنوان فرزند ناتنی این وزارتخانه نگاه می کنند و همچنان آموزشگاه ها با برگزاری کلاس های فشرده و ترمیک، گوی سبقت را همانند سال های گذشته از این وزارتخانه ربوده و با ایجاد هزینه برای خانواده ها، درسی را که دانش آموز می تواند در مدرسه یاد گیرد در آموزشگاه های خصوصی ارائه می دهند.
مهر
گروه اخبار /
همان گونه که قبلا نیز آمد ؛ « سخن معلم » ارگان سازمان معلمان ایران می باشد اما از 3 سال قبل تصمیم گرفتیم که این رسانه دیگر تحت نظر و یا اداره این تشکل نباشد .
در پی درخواست جمعی از مخاطبان و همکاران محترم و نیز به منظور آن که جنبه " استقلال " این رسانه رعایت شود از این پس نام " سخن معلم " به " صدای معلم " تغییر می یابد .
این اقدام در جهت احترام به نظر مسئولان تشکل سازمان معلمان ایران و معلمان گرامی که سرمایه اصلی ما هستند صورت می گیرد .
سایت سازمان معلمان ایران در این آدرس قابل دسترسی است :
پایان پیام /
اولین باری که حاجی بابایی را دیدم اوایل بهمن سال 1385 مقارن با تجمعات معلمان در مقابل مجلس برای اجرای قانون مدیریت خدمات کشوری بود .
او به میان تجمع کنندگان آمد و سخنانی ایراد کرد که البته شرح آن در گفت و گوی سخن معلم با ایشان به تفصیل آمده است .
پس از گذشت سال ها در یک مناظره رادیویی که از من دعوت شد طرف دیگر گفت و گو قرار بود حاجی بابایی باشد اما ایشان نیامد .
مجری برنامه دلیل این عدم حضور را تلاقی با کلاس های ایشان بیان کرد .
در سخن معلم تصمیم گرفتیم که با ایشان گفت و گویی داشته باشیم .
موضوع را مطرح کردیم اما تا مدت ها خبری نشد تا سرانجام به واسطه یک دوست قرار بر این شد تا با ایشان گفت و گویی داشته باشیم .
فکر نمی کردیم که این گفت و گو بیش از 5 ساعت به طول بینجامد .
پرسش های ما فراوان بود و سعی کردیم مهم ترین آن ها را مطرح کنیم .
زمانی که حاجی بابایی به پرسش ها پاسخ می داد توام با ابراز هیجان ، احساس و نیز حرکاتی بود که کلام را با زبان بدن هماهنگ می نمود .
نگارنده حداقل در دو مورد در گفت و گو با فانی شرکت داشته است .
عکس العمل این دو فرد به هیچ وجه قابل مقایسه نیست .
بدون تردید ، حاجی بابایی بسیار احساسی تر ، پر شورتر و حتی عاطفی تر با مخاطب سخن می گوید چیزی که متاسفانه در فانی مشهود نیست .
زمانی که رو به روی فانی می نشینی و صحبت می کنی باید مواظب باشی که خوابت نبرد !
نوع بیان و فن خطابه و نیز استفاده از برخی شگردهای سخنرانی ، نوعی کاریزما به حاجی بابایی اعطا کرده است و او به خوبی از این حرکات در جای خودش استفاده می کند .
او با تکیه بر فرهنگ شفاهی که فرهنگ غالب میان معلمان به ویژه جلسات آن ها مانند شورای معلمان و زنگ های تفریح است و نیز استفاده از حکایات ، امثال ، استعاره و مهم تر از غلبه حاشیه بر متن به واقع سخنران حاذقی است .
حاجی بابایی روان شناسی معلمان را به خوبی می شناسد و از آن برای پیشبرد اهداف خود استفاده می کند .
او با تعریف و تمجیدهای متوالی و متعدد از معلمان و جایگاه آنان و این که من هم معلم هستم و... سعی می کند تا احترام و تواضع مخاطبان را برانگیزد و حتی آنان را وادار به تمکین نماید .
شاید بتوان این را مهم ترین جنبه شخصیت وی دانست .
اما در سوی دیگر سکه باید گفت که حاجی بابایی یک فرد کاملا سیاسی است .
مهم ترین مشکل که حتی به سطح بحران در جامعه ما می رسد همانا بیماری " سیاست زدگی " است .
این « سندرم اجتماعی » تاثیرات خود را بر دستگاه تعلیم و تربیت نیز گذاشته است .
در عرصه تعلیم و تربیت ، " سیاست " همچون سمی است که آن را از درون ایزوله و متلاشی می کند .
اما باید توجه داشت که « تربیت سیاسی » با آن چه می بینیم تفاوت ماهوی دارد .
مظاهر و نمادهای تربیت سیاسی مفاهیمی همچون تفکر انتقادی ، پرسشگری و نفی است که اصولا با نظام آموزشی ما تناسب و سنخیت چندانی ندارد .
فردی که به عنوان وزیر آموزش و پرورش تعیین می شود باید از نظر علمی و معیارهای کاری کارکشته تعلیم و تربیت باشد و وزنه علمی و سواد حرفه ای او در کنار سایر ویژگی ها مانند روابط عمومی خوب و... اقتدار او را نزد جامعه و سایر دولت مردان صد چندان کند .
حاجی بابایی در گفتار و استفاده از واژه ها سعی می کند که خود را یک " ابرمرد " و " فرد مقتدر " نشان دهد و خود را عصاره جامعه معلمان معرفی کند .
این حس ماجراجویی و ایفای نقش " قهرمان " و " منجی " بسیار باب طبع جامعه و به ویژه معلمان است .
مردم و معلمان که به نوعی روابط سیستمی بر آن حاکم است تمایل دارند که شخصا هزینه ای برای تحقق اهداف متقبل نشوند و خود را همواره در پشت یک " قهرمان " مخفی کنند .
حاجی بابایی خیلی سعی کرده و می کند که خود را در نقش یک " قهرمان " برای معلمان جا بزند اما واقعیت آن است که افراد سیاسی همواره نگرش " ابزاری " بر رویکرد و عملکردهایشان غالب است و به مثابه صفحه شطرنج هر حرکت باید منتج به نتیجه و حداکثر منافع باشد .
حاجی بابایی پس از 4 دوره نمایندگی مجلس با هدف غایی تصاحب " ریاست جمهوری " سعی کرد تا از کانال وزارت آموزش و پرورش و استفاده از پتانسیل عظیم و فراگیر جامعه فرهنگیان و معلمان بخت خود را بیازماید .
اما هیچ گاه فکر نمی کرد که وزیر آموزش و پرورش شدن و کسب محبوبیت به این سادگی ها باشد !
او به صراحت در گفت و گو با سخن معلم به این واقعیت اعتراف می کند که در زمان نمایندگی اش از همه پرسش می کرد و دیگران را به چالش می کشید اما در زمان وزارت باید به همه پاسخ گو می بود !
تراکم انباشت فرهنگیان و معلمان در طی سال های متمادی و نبود یک اراده جدی برای حل اساسی و بنیادین این وزارتخانه مادر موجب شده است که مشکلات آن چند وجهی و چند بعدی شوند .
واقعا حل مشکلات این دستگاه از عهده یک نفر خارج است و یک عزم ملی و اراده جدی می طلبد .
شکل گیری این عزم ملی نیازمند آن است که آموزش و پرورش از سطح یک وزارتخانه بالاتر رفته و وارد لایه های مختلف اجتماع شود و به گفتمان غالب آن به ویژه نخبگان و روشنفکران تبدیل شود .
حاجی بابایی تلاش می کرد تا از ابزار رسانه و افکار عمومی در حد نهایت بهره ببرد .
برگزاری 562 سخنرانی در مدت 44 ماه وزارت که بهطور متوسط هر دو روز بیش از یک سخنرانی عمومی می شود نشانه توجه حاجی بابایی به قدرت رسانه است اما ماحصل این همه حرف زدن چه بوده است ؟
حاجی بابایی به این پرسش سخن معلم پاسخ نمی دهد و از کنار آن رد می شود !
او به فراست دریافته است که جامعه هر چیزی که به چشمش بیاید را می پذیرد .
این حضور مداوم و نفس گیر برای همان هدفی بوده است که وی از پیش برای خودش تعریف و تبیین کرده است : " رسیدن به هدفی بالاتر".
حاجی بابایی به کرات از سخن معلم به عنوان یک گروه سیاسی یاد می کند و این که حامی و توجیه گر اقدامات وزارتخانه و شخص فانی است اما آدرس و یا دلیل مشخص و قابل استنادی برای این ادعا مطرح نمی کند .
مهم ترین دلیلی که ارائه می کند این عبارت است که شما 40 روز برای رای نیاوردن استیضاح فانی سینه زدید و در مقابل استیضاح ایستادید اما در بخشی از گفت و گو با افتخار عنوان می کند که موضعش در برابر استیضاح فانی در مجلس " مخالف " بوده است و حتی برای این کار به نمایندگان و شخصیت ها تلفن زده و دیدارهایی هم داشته است !
در واقع ، حاجی بابایی تحمل یک موضع را در یک رسانه معلمی ندارد اما با شیوه ای سیاست بازانه و شاید سیاست ورزانه سعی می کند تا خود را " نماد اخلاق " و " توجه به منافع عمومی " مطرح کند .
از مسائل مهم در این گفت و گو بحث " تشکل ها " است .
واقعیت آن است که تاکنون هیچ یک از وزرای آموزش و پرورش قدم های جدی و اساسی برای " متشکل شدن " معلمان برنداشته اند .
حتی دکتر محمد علی نجفی با وجود سابقه و عملکردی درخشان و ذهنیتی مثبت در میان افکار عمومی معلمان شاهد شکل گیری تشکل های معلمی در آموزش و پرورش نبودیم علی رغم آن که دکتر نجفی تحصیل کرده دانشگاه های خارج از کشور بود و قطعا به سیستم های پیشرفته تعلیم و تربیت و وجود و وجوب اتحادیه و سندیکا در آن واقف بود .
شاید شرایط اجتماعی و سیاسی آن دوره در این وضعیت تاثیرگذار بوده است .
اما حاجی بابایی پس از روی کارآمدن به عنوان وزیر و با وجود پستی به نام " مشاور وزیر در امور تشکل ها " خیلی آن را جدی نگرفت و به صورت سربسته از فردی به نام " کریمیان " نام می برد که البته بعدها با اهدای پست مدیر کلی استان چهارمحال بختیاری عملا این جایگاه را تعطیل کرد .
البته حاحی بابایی به صراحت موضع خود را در برابر موضوع "تشکل " مشخص نمی کند اما سرانجام به این واقعیت اعتراف می کند که واقعا اعتقادی به بحث تشکل برای معلمان نداشته و ندارد !
این ها جملاتی هستند که با صراحت توسط ایشان بیان می شوند :
" آیا شما می توانید 7000 هزار معلم جمع کنید .
این 7000 هزار معلم را جمع کردن ؛ آن موقع شما می گویی تشکل ها ؟!
شما بفرمائید چند درصد معلمان جزء تشکل ها هستند ؟ تشکل های محترم .
آیا یک درصد معلمان هم جزء این تشکل ها هستند ؟ شما بفرمایید نیم درصد !
به جای معلمان حرف نزنید !"
باید به این واقعیت تلخ اعتراف کرد که نقش معلمان در فرآیند تصمیم سازی ها و تصمیم گیری ها همواره اسمی بوده است و نقش آنان حداکثر از " مشاور " بالاتر نرفته است .
اما حاجی بابایی با توسل به شعارهای زیبا و همه پسند سعی می کند تا این حلقه مفقوده را پر کند و شاید بسیاری از معلمان هم تحت تاثیر جو و وضعیت ساختگی تسلیم آن می شوند .
او پاسخ های روشنی به تعریف و تببین جایگاه قانونی معلمان در مراکزی مانند صندوق ذخیره فرهنگیان ، شورای عالی آموزش و پرورش و... نمی دهد و در برابر پرسش های متوالی سخن معلم در برابر حذف " سازمان نظام معلمی " توپ را به زمین طرف مقابل می اندازد و از زیر بار مسئولیت پذیری و پاسخ گویی فرار می کند !
او همواره سعی می کند با " گفتار درمانی " مطالبات واقعی معلمان را به تعویق بیندازد .
یکی از نکات مهم در این گفت و گو تغییر ساختار وزارت آموزش و پرورش در زمان وزارت ایشان بود .
زمانی که از ایشان در مورد فلسفه و چرایی تغییر ساختار و واقعا این که آیا نیازی به این کار با وجود آماده نبودن شرایط و موقعیت بود سوال شد پاسخ او ارجاع به سند تحول بنیادین و برخی مطالب و موضوعات خارج از موضوع بود .
این که مثلا آقای دکتر نجفی هم این کار را انجام داد اما ایشان در برابر این پرسش پاسخ قانع کننده ای به مخاطب نمی دهد !
در همه کشورهای توسعه یافته سعی می شود تا درجه عدم تمرکز در ساختار تصمیم گیری در سامانه آموزش افزایش یابد و « مدرسه » به عنوان سیاست گذار آموزشی و محور آموزش تعریف و تبیین شود .
در نظام آموزشی که مدرسه عملا کاره ای نیست و حتی برای کوچک ترین امور باید از اداره منطقه و یا ناحیه مجوز گرفته شود تغییر ساختار و بازی با " اعداد " واقعا چه مشکلی از آن حل خواهد کرد ؟
زمانی که « معلم » به عنوان قطب آموزش نقشی در طراحی محتوا و مواد آموزشی ندارد و همه چیز از بالا به پایین دیکته می شود تغییر ساختار جز اتلاف منابع و تولید استرس و بی ثباتی نتیجه ای در پی نخواهد داشت .
برآیند تغییر ساختار در زمان وزارت حاجی بابایی رجعت به نظام آموزشی چند دهه قبل است !
تغییراتی که در زمان جاجی بابایی انجام شد مهم ترین پیامد آن بی نظمی در سامان دهی نیروی انسانی و تولید استرس برای معلمان در تغییرات پایه تحصیلی بود .
اما چرا فرضا حاجی بابایی با وجود بی نتیجه بودن این کار و اتلاف منابع مبادرت به این کار کرد ؟
واقعیت آن است که تغییر به چشم مردم می آید .
تغییر ساختار پدیده ای است که در انظار مردم قرار می گیرد و نشانه پر کار بودن یک مدیر و یا مسئول تلقی می شود اما کسی واقعا به این نمی اندیشد که چنین تغییراتی اثرات زیان بار خود را سال ها بعد بر جای می گذارند .
تغییر ساختار اگر منتج به تمرکززدایی نشود فقط یک حرکت عوام فریبانه است و در واقع جفا در حق همه عناصر مشغول در آن است .
از دیگر مسائلی که در زمان وزارت حاجی بابایی رخ داد و البته مجالی برای طرح نیافت " استخدام های فله ای و بی ضابطه " بود .
جمعیت دانش آموزی در سال 1394 حدود 13 میلیون نفر و در سال 1374 ، 17726955 بوده است .
در واقع در بیست سال اخیر تا به امروز جمعیت دانش آموزی حدود 30 درصد کاهش داشته است .
اما در این دو دهه تغییر خاصی در تعداد معلمان کشور روی نداده است و بر اساس آخرین آمار در سال 1394 تعداد پرسنل وزارت آموزش و پرورش 978 هزار نفر است .
این در حالی است که با کاهش جمعیت دانش آموزی باید تعداد معلمان نیز کاهش می یافت .
به عبارت دیگر، اگر این روند مسیر طبیعی خود را طی تناسب یاد شده طی می کرد پرسنل وزارت آموزش و پرورش در سال 1394 باید به حدود 700 هزار نفر و یا نهایتا 750 هزار نفر می رسید .
اما حاجی بابایی با وارد کردن بیش از 200 هزار نفر در مدت 4 سال وزارت خویش به بدنه وزارت آموزش و پرورش چرخه طبیعی را به هم زد و کاهشی در تعداد و جمعیت معلمان رخ نداد !
البته ایشان در این گفت و گو به صراحت از آن دفاع می کند .
بنا بر اذعان کارشناسان و اطرافیان حاجی بابایی بسیاری از این نیروها که وارد آموزش و پرورش و حتی بدنه ستادی و مدیریتی آن شدند اهل همدان بوده اند !
در واقع ، او با این کار و با تولید اشتغال برای افراد به ویژه همشهریان حیات سیاسی خود را تضمین کرد !
این افراد با خانواده هایشان در واقع ماندگاری حاجی بابایی را در چرخه قدرت و به نشانه قدرشناسی از او بیمه کرده اند .
جالب آن که ورود این تعداد نیرو با چراغ سبز رئیس دولت و سکوت و حتی همراهی مجلس نهم انجام شد .
نتیجه آن که معلم به علت این سیاست و حرکت غلط باید در کلاس 40 نفره تدریس کند و معلمان هنوز ندانند و درک نکنند که مسئولان حاضر نسبت دانش آموزان به معلمان را 21 به 1 بیان می کنند اما در کلاس هایی تدریس می کنند که دو برابر این تعداد است !
مسئولان فعلی هم سعی می کنند با کاهش ساعات دروس و یا حذف برخی پست های کلیدی در مدارس که نتیجه مستقیم آن " کاهش و افت کیفیت آموزشی " است تا می توانند هزینه های پرسنلی را کاهش دهند تا شاید از سر فصل های آزاد شده از محل صرفه جویی بتوان در جاهای دیگر مصرف کرد !
شاید اگر این پرسش اساسی مطرح شود که در حال حاضر بزرگ ترین مشکل آموزش و پرورش و معلمان چیست بسیاری آن را مطالبات این قشر به ویژه در حوزه " اقتصاد و معیشت " معرفی کنند .
به نظر می رسد مشکل فرهنگیان و معلمان یک مشکل تاریخی باشد .
در سال 1340 و زمانی که معلمان به علت پایین بودن اشل حقوقی در میدان بهارستان تجمع کردند شلیک یک گلوله به مغز « دکتر ابوالحسن خانعلی » موجب شد تا حقوق آنان در مجلس چند برابر شده و وضعیت خیلی بهتر شود .
اما با بهبود وضعیت نسبی حقوق و با به وزارت رسیدن محمد درخشش رئیس باشگاه مهرگان ، معلمان به خانه های خود رفتند و کرکره تشکل ها هم پایین کشیده شد !
در حالی که مسئولان این باشگاه می توانستند و باید نسبت به تمهید تشکیل اتحادیه و یا سندیکا اقدامات لازم را انجام می دادند اما این کار انجام نشد و معلمان و نخبگان نیز ضرورت این کار را احساس نکردند و از کنار آن گذشتند ...
دوران وزارت دکتر نجفی با وجود اجرای قانون نظام هماهنگ پرداخت و بهبود نسبی وضعیت معلمان در حوزه معیشت و اقتصاد باز هم ضرورت چنین کاری احساس نشد .
گویی در آموزش و پرورش همه چیز به وزیر آموزش و پرورش ختم می شود و گروه مرجع معلمان خود مرجعی برای پی گیری مطالبات خود ندارند و چشم به راه یک " قهرمان " و یا " ناجی " برای خارج کردن آنان از وضعیت موجود هستند .
حاجی بابایی نیز علی رغم درآمدهای افسانه ای و بی سابقه دولت از محل فروش نفت به میزان بیش از 700 میلیارد دلار و با وجود تبلیغات فراوان نتوانست گشایش محسوسی در وضعیت معیشت و اقتصاد آنان ایجاد کند و یا با طراحی یک سازمان مقدمه ای برای حل مساله بگشاید .
حاجی بابایی با وجود تاکید فراوان بر وجه حاکمیتی آموزش و پرورش نتوانست لوازم اجرای این ادعا را فراهم نماید و آموزش و پرورش هم چنان در عداد امور خدماتی و تصدی گری باقی ماند .
این یک واقعیت است که آموزش و پرورش در اولویت جامعه و مسئولان نیست .
برای تبدیل وضعیت باید صورت مساله تعریف شود .
باید افکار عمومی به این نقطه برسد که توسعه پایدار از آموزش و پرورش شروع می شود و گشودن راه های دیگر ، آب در هاون کوبیدن و آدرس غلط دادن است .
تجسم این وضعیت و دورنما نیازمند آن است که ابتدا معلمی باید به عنوان " یک حرفه " و " تخصص " تعریف و تبیین شود .
شکل گیری چنین مفهومی نیازمند یک تشکیلات حرفه ای و نظام مند مانند " سازمان نظام معلمی " است .
سازو کاری که هیچ یک از وزیران آموزش و پرورش حتی قادر به مفهوم سازی و فرهنگ سازی سازمانی برای آن نشدند و وزیری مانند مرتضی حاجی در برابر تشکیل « شورای عالی معلمان » سکوت کرد و وزرایی چون فرشیدی ، حاجی بابایی و علی احمدی آن را عملا از سند تحول بنیادین حذف کردند !
این مساله واقعا به یک معما تبدیل شده است که چرا وزرای آموزش و پرورش هیچ گاه نخواستند و یا نتوانستند وارد این فاز شوند و معلمان از حالت توده ای به یک شکل " نظام مند " درآورند .
به نظر می رسد مهم ترین دلیل همانا چیرگی سیاست و نگاه امنیتی از بیرون باشد .
فرضا اگر یک سازمان نظام معلمی قدرت مند و مستقل با مشارکت مستقیم و واقعی معلمان شکل بگیرد و این سازمان بتواند معلمان را براساس شایستگی ها و صلاحیت ها گزینش و درجه بندی کند ؛ دیگر هر فردی در آموزش و پرورش مسئولیت نخواهد گرفت و معیار بر اساس شایسته سالاری خواهد بود .
این تشکیلات حتی قادر خواهد بود که وزیر به دولت معرفی کند و در آن زمان دیگر دخالت افراد بیرونی و غیر آموزشی و حتی نمایندگان مجلس برای اعمال نظر در مناصب و پست های مدیریتی به حداقل خواهد رسید !
نشستن به انتظار ظهور یک منجی مانند یک وزیر مقتدر انتظاری عبث و بیهوده است .
معلمان نباید فریب شعارهای پوپولیستی و غیرواقعی را بخورند .
فضا باید به گونه ای ساخته و پرداخته شود که اصولا مجالی برای " موج سواری " توسط هیچ فردی و مقامی فراهم نباشد و افراد در زمان تصدی مسئولیت و پس از آن در برابر عملکردشان پاسخ گو باشند .
سخن معلم از حدود دو سال پیش ایده تشکیل « فراکسیون صنفی معلمان » را مطرح کرد .
لازمه طرح آموزش و پرورش به عنوان محور توسعه پایدار استفاده از پتانسیل دستگاه تقنینی و قانون گذاری برای تسهیل فرآیندهاست .
در کنار آن حضور آگاهانه و مستمر فرهنگیان و معلمان در " رسانه " و بیرون آمدن از لاک " فرهنگ شفاهی " و نهادینه کردن فرهنگ تفکر انتقادی و پرسشگری می تواند افکار عمومی جامعه را برای پذیرش ایده های جدید فراهم نماید .
آری !
کلید تحول در دست " معلمان " است .
بخشنامه شماره ۲۳/۷۱۰ مورخ ۹۲/۵/۲۳ به منظور فراهم نمودن امکان ارتقاء به رتبه عالی:
بخشنامه شماره ۲۳/۷۱۰ مورخ ۹۲/۵/۲۳ به منظور فراهم نمودن امکان ارتقاء به رتبه عالی شورای توسعه مدیریت و سرمایه انسانی :
در جلسه 8 / 3 / 92 بنا به پیشنهاد معاونت توسعه مدیریت و سرمایه انسانی رییس جمهور و به استناد تبصره ۱ ماده ۶۵ قانون مدیریت خدمات کشوری به منظور فراهم نمودن امکان ارتقاء رتبه عالی آن دسته از کارمندانی که به لحاظ نداشتن امتیاز ارزیابی پیش بینی شده در بخشنامه شماره 55588 / 200 مورخ 27 / 10 / 89 (موضوع ضوابط نحوه ارتقای کارمندان در طبقات و رتبه های جدول حق شغل) و علی رغم دارابودن سایر شرایط لازم ارتقای آنان به رتبه عالی میسر نشده است با کاهش امتیاز مندرج در بند ۱ ردیف ۴۳ بخشنامه مذکور از ۹۰ درصد به ۸۵ درصد موافقت نمود که به این وسیله جهت اجرا ابلاغ می گردد.
پایان پیام/
گروه اخبار / چندی پیش گزارشی در سخن معلم با عنوان " گزارش مشروح از ساخت مرکز آموزشی ، فرهنگی و رفاهی لاله های انقلاب – شهرستان انزلی + گزارش تصویری " منتشر گردید .
یکی از اولیاء دانش آموزان یادداشت زیر را برای سخن معلم ارسال کرده است که می خوانید
عنوان نامه ، بیانات آقای بطحایی معاونت مالی آموزش و پرورش است که در آخرین مصاحبه که در سایت سخن معلم آورده شده فرمودند چون اعتبار لازم و کافی برای پاداش بازنشستگان سال های 93 و 94 و 95 در بودجه دیده شده است بنابراین بازنشستگان به محض بازنشستگی و بلافاصله پاداش خود را دریافت می کنند .
اگر بخواهیم خوش بینانه صحبت های جناب بطحایی را قبول کنیم این مفهوم را می رساند که قرار است قانون برای معلمان بازنشسته اجرا گردد و آنها نیز مانند سایر نهادهای دولتی و نیروهای ستادی آموزش و پرورش پاداش خود را با بازنشستگی و بدون فوت وقت دریافت کنند .
اما نکته ای که جناب بطحایی به آن نپرداخته اند این است که چرا سایر نهادهای دولتی و حتی نیروهای ستادی آموزش و پرورش پاداش دریافتی شان از معلمان و فرهنگیان و به عبارت دیگر کارکنان مدرسه بیشتر است و این محاسبه چگونه صورت می گیرد که یک کارمند مخابرات یا نفت و یا وزارت کشور و...دو برابرفرهنگیان پاداش دریافت می کنند ؟
شاید مسوولین بگویند که این موضوع یک شایعه است و همه پاداش ها یکسان است اما همه ما آشنایان و بستگانی داریم که در سایر نهادهای دولتی و بانک ها و... کار می کنند و بعد از بازنشستگی هم حقوق بیشتری می گیرند و هم پاداش بیشتری در یافت می کنند ، اگرچه بیانات جناب بطحایی امیدواری در فرهنگیان البته به شرط صحت آن ایجاد می کند و امیدواریم این وعده نیز به سرنوشت وعده های قبلی دچار نشود .
اما آیا وقت آن نرسیده است که فرهنگیان هم مانند کارمندان سایر نهادهای دولتی و بانک ها ، حقوق و پاداش دریافت کنند ؟
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
در بسیاری از جوامع، آموزش و تعلیم و تربیت مهمترین عنصر توسعه و تعالی جامعه محسوب می شود زیرا موضوع آن تربیت انسان می باشد و این انسان گرانبهاترین عنصر جامعه می باشد. از دیدگاه آنان این سوال مطرح می باشد که آیا می توان عنصری مهمتر از انسان در یک جامعه پیدا کرد که مقدم برانسان و سرنوشت انسان باشد؟
بنابراین با این پیش فرض همه عناصر یک جامعه منطقا بایستی در خدمت تعلیم و تربیت این انسان باشد و این انسان است که متعاقبا عناصر دیگر را منطقا شکل می دهد و باعث ترقی و تعالی یک جامعه می شود. البته در همه کشورها ادعا می شود که طرفدار تعلیم و تربیت هستند و از بزرگان خود نقل و قول و شواهد می آورند تا ثابت کنند آنها هم طرفدار تعلیم و تربیت هستند و اما از این غافلند که تعلیم و تربیت یک علم است نه داستان و افسانه...
در افسانه افراد دنبال نتیجه و پاسخ منطقی نیستند و آن را جدی نمی گیرند اما در مبحث علم هر چیزی که ادعا و یا اینکه فرض می شوند بایستی در یک چهارچوب علمی روند خود را طی کند و به نتیجه برسد و چه آن نتیجه منفی باشد چه مثبت ؛ مهم رسیدن به نتیجه است یعنی اینکه ابتدا فرضیه مطرح می شود سپس آن فرضیه به آزمایش گذاشته می شود و صحت و یا عدم صحت آن در یک فرآیند منطقی و شفاف به اثبات می رسد.
در علم تعلیم و تربیت برای فرار از پاسخ زمین وزمان را به هم نمی دوزند بلکه عین واقعیت را به طور شفاف برای عموم روشن می کنند به عبارتی قول سر خرمن به کسی نمی دهند.
اگر سسیستم آموزشی کشور را مانند یک کارخانه فرض کنیم که ورودی این کارخانه مواد اولیه و خروجی آن محصول تولید شده باشد و درداخل کارخانه طبق سطح فناوری اش این مواد خام تبدیل به محصول می شود اگر چنانچه مواد خام این کارخانه درجه 1 باشد طبیعتا محصول بهتری خواهیم
داشت ولی اگر چنان چه مواد اولیه این کارخانه درجه 3 باشد محصول این کارخانه از مطلوبیت لازم برخوردار نخواهد بود .
سوال این است که مواد اولیه ای که به سیستم آموزشی کشور ما تزریق می شود از چه درجه مطلوبیتی برخوردار است که خود شامل سطح امکانات آموزشی ، سطح فضای آموزشی ، سطح دستمزد معلم ، سطح ایمنی مدارس و همچنین سطح رضایت مندی اصحاب آموزش می باشد.
چنان چه جبرا بر خود بقبولانیم که دارای سیستم آموزشی متعالی و در خور توجه حکومت دینی می باشیم و شان شغل انبیا در این کشور حفظ می شود پس چرا محصول این سیستم آموزشی که افراد جامعه ما را تشکیل می دهند از کیفیت لازم چه در دانش چه در کردار و رفتار و دیدگاه و روش کاری برخوردار نیستند؟
هیچ کس نباید انتظار داشته باشد که این جامعه با چنین کیفیت آموزشی آینده روشنی داشته باشد .همه ما نیاز داریم در جامعه ای دارای هنجارهای فرهنگی زندگی کنیم ما انتظار داریم همه دارای اخلاق و رفتار درست و معقول باشند اما هنگامی که پای امضای تصویب بودجه آموزش وپرورش و آموزش عالی می رسیم این اهمیت را احساس نمی کنیم و حتی کاپیتالسیون های فرهنگی را نیز بر دوش خسته معلم تحمیل می کنیم .
همه ما می توانیم با امکانات مادی کمتر ولی با فرهنگ والاتر راحت زندگی کنیم اما هرگز نمی توانیم با امکانات مادی بیشتر ولی با امکانات فرهنگی کمتر در جامعه زندگی راحتی داشته باشیم و احساس عزت و آسایش و انسان بودن به ما دست بدهد در حقیقت این فرهنگ است که در کلیه جوامع معنویت را هم به ارمغان می آورد زیرا که بر پایه علم و منطق استوار می باشد .
بنابراین تقویت سیستم آموزشی تقویت معنویت جامعه می باشد نه اینکه تقویت معنویت تقویت سیستم آموزشی می باشد که اگر چنین باشد پاسخ خلاف نیت مان دریافت خواهیم کرد.
سوال این است با این روش و نگرش های تحمیلی نسبت به تعلیم و تربیت آینده شغل معلمی به کجا ختم خواهد شد ؟
آیا سیستم آموزشی کشور نخبگان را در این عرصه جمع خواهد کرد یا از این سیستم گریزان خواهد کرد؟
آیا با پیاده شدن طرح های جدید عناصر جدیدی جای معلمان را خواهند گرفت؟
این سوالاتی است که جامعه فرهنگی کشور بایستی امروز پاسخگوی آن باشد و مسئولیت و عواقب آینده آن را بپذیرد ...
گروه اخبار / گفت و گوی سخن معلم و حمیدرضا حاجی بابایی وزیر سابق آموزش و پرورش و نیز نماینده 4 دوره مجلس حاوی نکات فراوان و مهمی است .
یکی از همکاران شهر تبریز متن زیر را که شامل بخش دوم مصاحبه است را با باز نشر بخش هایی از این گفت و گو برای گروه سخن معلم ارسال نموده است .
ضمن تشکر و قدردانی از این معلم وظیفه شناس و مسئول از سایر همکاران دعوت می شود تا مطالب و نقدهای خود را در مورد این گفت و گو برای ما ارسال فرمایند .
نقد:
در مورد کودکان شين آبادي ، حاجي بابايي همچون همه موارد ابتداء سعي مي کند طفره برود و بيان مي کند :
سخن معلم :
سخن معلم با اين کودکان و خانواده آنان نشستي داشته و گزارشي هم تهيه شده است . آنان از دست شما ناراحت بودند و مي گفتند چرا آقاي حاجي بابايي به قول خودش عمل نکرد ؟
حاجي بابايي :
بعيد مي دانم از دست من ناراحت باشند !
نقد :
وقتي با پاسخ سخن معلم مواجه مي شود :
سخن معلم :
مي خواهيد فايل صوتي آن را برايتان بياوريم.
نقد :
حاجي بابايي به جاي آنکه پاسخ بدهد که براي درمان اين کودکان چه کرده است از استخدام آنها سخن مي گويد و پس از گذشت چند سال و اعلام عدم رضايت اين آسيب ديدگان باز هم مي گويد مصوب هيئت دولت است که تمام پول درمان آنان ( داخل يا خارج ) آنها را يک جا وزارت بهداشت درمان بپردازد ...
متأسفانه ايشان نگفت :
طبق مصوب هيئت دولت تمام پول درمان آنان ( داخل يا خارج ) آنها را يک جا وزارت بهداشت درمان پرداخت کرده است و با حداکثر اعتماد به نفس، پس از چند سال از واژه ي « بپردازد » استفاده کرد و از آدم گذاشتن بالاي سر اين دانش آموزان در اصفهان سخن گفت و از عملکرد خوب وزارت بهداشت در اين رابطه دفاع کرد .
حاجي بابايي :
عرض مي کنم :
در زماني که من وزير بودم . مصوب کرديم همه اين دانش آموزان وقتي به سن 18 سال رسيدند با هر پايه مدرک تحصيلي به استخدام آموزش و پرورش در مي آيند . مصوبه هيئت دولت است که تمام پول درمان آنان (داخل يا خارج ) آنها را يک جا وزارت بهداشت درمان بپردازد .تا زماني که من بودم آنان را اصفهان بردم . آدم بالاي سرشان گذاشته بودم ، هرچه مي خواستند برايشان تهيه مي کردند. خود به خدا آدم بايد واقعيت را بگويد . بعد از خودم را اطلاع ندارم .خودم چند بار دلم مي خواسته به آنها سر بزنم ولي عملا بنا به ملاحظاتي نشد . در زمان ما هيچ مشکلي برايشان پيش نيامد.
در حال حاضر هم وزارت بهداشت عملکرد خوبي داشته است . انصافأ چندين بار عمل شده اند . چندين بار کار براي آنها انجام شده است .
نقد : حاجي بابايي با اعتماد به نفس فراوان ،فراموش کرد که اين کودکان آسيب ديده و خانواده هاي محترم شان از وي گلايه دارند و سوال کرد :
حاجي بابايي:
ماجراي دانش آموزان شيراز که سوختند چه مي شود؟
دانش آموزاني که در زمان حاجي در داخل درياچه غرق شدند چه مي شود ؟
سخن معلم :
در همين يک سال گذشته بسياري از ناملايمات در "سخن معلم " مطرح شده است .
نقد :
حاجي بابايي که همچون آقاي احمدي نژاد ، مهارت طرح سوال جديد به جاي پاسخ گويي به سوال را دارد گفت :
حاجي بابايي :
من فقط به سوال ، جواب مي دهم .
سخن معلم :
اتفاقأ ، شما استاد پاسخ دادن سوال با سوال هستيد !
حاجي بابايي :
ما معلمان همه ابزارمان ، همين روش معلمي مي باشد .
نقد :
حاجي بابايي که همچون آقاي احمدي نژاد ، مهارت پاسخ گويي مستقل از خود سوال را دارد همانند دانش آموزاني که هر سوالي مطرح مي شود پاسخ هایي که فقط بلد هستند را مي دهند !
سخن معلم :
ببخشيد از 22 آذر 1390 که سند تحول رو نمايي شد تا 92 زير سند برنامه درسي چه ربطي به رتبه بندي دارد ؟
حاجي بابايي :
سند تحول شش زير سند دارد که يکي برنامه درسي مي باشد و يکي رتبه بندي مي باشد .
سخن معلم :
پس چرا چهار زير سند ديگر را آماده نکرديد ؟
حاجي بابايي :
اينکه گفته شده است :
" برنامه درسي را رو نمايي مي کنيم . "
من حرف ( انتقاد ) دارم .
سخن معلم :
در تنظيم زير سند برنامه درسي ملي هم، تشکل هاي مدني حضور نداشتند .
حاجي بابايي :
سند تحول شش زير سند ( که راهکارهاي اجرايي سند تحول مي باشند ) دارد که 70% آن سند برنامه درسي ملي است که قبل از من سه الي چهار سال بر روي آن کار شده بود .
جمع بندي کنم . ما طي يک سال ، زير سند اول ( سند برنامه درسي ملي ) را در شوراي عالي مصوب کرديم سپس ابلاغ کرديم .
بعدأ رفتيم سراغ زير سند دوم ( سند نظام رتبه بندي ) که به نظر بنده 20 % سند تحول اين نظام رتبه بندي است .بقيه زير سند ها 10 % هم نمي شوند .
وقتي جز اين نداشتيم . دائم جلسه داشتيم .به اين راهکار رسيديم . برديم هيئت دولت آن را مصوب کرد . به استان ها براي اجراء ابلاغ کرديم .
نقد :
برخي از دوستان حاجي بابايي از جمله جليل همواره مطرح کرده اند که اگر حاجي بابايي فرصت داشت و يا فلان نماينده مجلس اگر مخالفت نمي کرد ... حقوق تمام معلمان به اندازه 80% حقوق استاد دانشگاه افزايش مي يافت به طوري که منتقدان مي گفتند :
سخن معلم :
منابع و بودجه رتبه بندي را بررسي کنيم .
طرحی که به رتبه بندی موسوم است قرار بود که از سال 1392 یعنی سال ابتدای شروع طرح به مدت سه سال متوالی تا سال 1395 بتواند حقوق فرهنگیان را به سطح حدود 80 درصد هیئت علمی دانشگاه برساند .
به نظر می رسد که در سال 95 میانگین دستمزد اعضای هیئت علمی دانشگاه ها از مربی تا استادی تمام در پایه های متفاوت به میانگین عدد ماهیانه ی هفتاد میلیون ریال یعنی هفت میلیون تومان تمام برسد که محاسبه ی 80 درصدی این مبلغ برای فرهنگیان با درجات گوناگون عدد پنج میلیون ششصد هزار تومان ماهانه است که اگر در تعداد ماه های سال ضرب شود تقریبا دریافتی سالانه ی معلمان در سال 95 میانگین تقریبا شصت و هفت میلیون تومان می شود ،حال اگر این عدد را در تعداد معلمان یعنی حدود یک میلیون معلم ضرب کنیم بودجه ی وزارت آموزش و پرورش در سال 1395 با سایر هزینه ها به عدد 70 هزار میلیارد تومان یعنی سه برابر بودجه وزارت آموزش و پرورش در سال 1394 می رسید، آیا این افزایش 300درصدی برای بودجه ایران با این مبلغ امکان دارد ؟
آیا وزیر سابق آموزش و پرورش منابعی را می شناسد که این مقداربودجه را پوشش دهد ؟
آیا در زیر زمین وزارت آموزش و پرورش چاپخانه ی اسکناس وجود داشت ؟!
نقد:
ولي حاجي بابايي خودش مي گويد :
حاجي بابايي :
اين را حتمأ بنويسيد .
اشتباه شما اين است که به اعداد و ارقام توجه نمي کنيد .عذر مي خواهم اين حرف را مي زنم .بيشتر کساني که مقاله مي نويسند به اعداد و ارقام و اطلاعات کافي دسترسي نداريد . من عذر مي خواهم اين را مي گويم .
من گفتم :
همه معلمان اول مربي معلم مي شوند .پس از پنج سال بحث ارتقاء به استاد يار مطرح مي شود .15 الي 20 سال طول مي کشد تا بشود استاد تمام . آن وقت که من اين کار را انجام دادم ميانگين حقوق مربي استاد 30 ميليون ريال بود که 80% آن مي شود 24ميليون ريال 10 الي 15 سال طول مي کشد تا مهندسي نيروي انساني شکل بگيريد .
نقد:
همان طور که حاجي بابايي مي گويد :
حاجي بابايي:
بيشتر کساني که مقاله مي نويسند به اعداد و ارقام و اطلاعات کافي دسترسي نداريد .
نقد :
پس مشخص است که اگر حاجي بابايي هم بود ، بحث پرداخت متوسط حقوق ماهانه پنج ميليون ششصد هزار تومان مطرح نبوده است . خود حاجي بابايي از متوسط حقوق دو ميليون و چهارصد هزار تومان صحبت مي کند که اگر اين مبلغ را در يک ميليون معلم و 12 ماه سال ضرب کنيم مي شود حدود سي هزار ميليارد تومان در سال در حالي که به گفته حاجي بابايي ، عمکرد هزينه اي آموزش و پرورش در سال 1391پانزده هزار ميليارد تومان و در سال 1392 کمتر از نوزده هزار ميليارد تومان مي باشد ؛ يعني عملکرد بودجه هزينه اي آموزش و پرورش بايد بيش از 33% افزايش مي يافت يعني بايد حدود ده هزار ميليارد تومان در سال 1392به بودجه آموزش و پرورش اضافه مي شد.
به عبارت ساده تر ، حاجي بابايي يا هر وزير ديگري بايد هر ماهه بيش از 830 ميليارد تومان اضافه تر از بودجه عملکردسال 92 از خزانه دولت مي گرفت.
حاجی بابايي که در قسمت سوم اين مصاحبه مي گويد:
در ماه رمضان سال 1392مي خواست 1250 يا 1300 ميليارد تومان لازم داشتيم و مي خواست از خزانه بگيرد. پنج روز حقوق تير ماه معلمان را در سال 1392 به عمد به تأخير انداخت . حاجي بابايي با لطايف الحيل توانست از خزانه فقط وفقط 750 ميليارد تومان بگيرد. يعني فقط و فقط هفت و نيم درصد نياز اجراي رتبه بندي را از خزانه بگيريد .
پس معلوم مي شود براي اجراي همين اعداد و ارقامي که حاجي بابايي مي گويد دو حالت پيش مي آيد :
الف : در زیر زمین وزارت آموزش و پرورش چاپخانه ی اسکناس وجود داشته و ما خبر نداريم ؟!
ب: به نقل از حاجي بابايي بايد به حاجي بابايي گفت : اشتباه شما ( حاجي بابايي ) اين است که به اعداد و ارقام توجه نمي کنيد .عذر مي خواهم اين حرف را مي زنم .شما آقاي حاجي بابايي و دوستان نابخرد شما که کورکورانه تبليغ مي کنند که عدم کفايت فاني و نمايندگان مجلس مانع از اجراي طرح رتبه بندي شده است يا به اعداد و ارقام و اطلاعات کافي دسترسي نداريد .
من عذر مي خواهم اين را مي گويم .يا فقط و فقط تبليغ مي کنيد و تبليغ شماهم توخالي است .تبليغ توخالي شايد براي تبليغ کننده مفيد باشد ولي مشکل معلمان را برطرف نمي کند !
سخن معلم :
سوال اين است که هيئت مميزي در فکر شما چيست ؟مشخص نفرموديد که هيئت مميزي چيست ؟
حاجي بابايي :
مميزي يعني معلمان کف مدرسه نه سياسيون !
نقد :
سوال طرح نشده آن است که معلماني که نهادهاي مدني از جمله سازمان نظام معلمي را تشکيل مي دهند مگر از پشت بام مدرسه مي آيند که ايشان به معلمان کف مدرسه دلبسته اند !
سخن معلم :
سوال ما اين است " سازمان نظام معلمي " مثل سازمان نظام پزشکي ؛ کجاي اين سياسي است ؟
حاجي بابايي :
من که توضيح دادم . الان وزيرتان آمده ، دولت تان آمده سرکار ، کفشش را هم شما درآوريد .
سخن معلم :
آقاي حاجي بابايي شما نظام معلمي را سياسي مي دانيد .
حاجي بابايي :
نه بابا ، ما چه کار داريم ؟
سخن معلم :
شما مي فرماييد هيئت مميزي ارزيابي کند و آقاي فاني هم به زبان ديگري مي فرمايند . عرض ما اين است که اين هيئت مميزي پايه علمي ندارند .شما نظام معلمی را حذف کرديد .
حاجي بابايي :
بگذاريد مطلبي بگويم تا خستگي تان رفع شود . اگر شما در مصاحبه با من صد تا از اين مطالب بزنيد ، نه طرفداران من کم مي شوند نه به طرفداران شما اضافه مي شود .اين را بدان ، خيلي راحت !
سخن معلم :
ما دنبال روشن شدن حقيقت هستيم . ما دنبال جمع کردن طرفدار نيستيم .
حاجي بابايي :
تا من مي خواهم حساب کتاب بگویم . دو تا کلمه مي گويد که مي خواهيد روي آن تمرکز کنيد .من خودم اين ها را بلدم .
سخن معلم :
ما همه را منتشر مي کنيم .
حاجي بابايي :
من تشکر مي کنم .
نقد : آقاي حاجي بابايي همانند احمدي نژاد تشکل و نهاد مدني را قبول دارند ولي تشکل و نهاد مدني که تحت کنترل و اراده و میل خودشان باشد ولي تشکل هاي مدني مستقل (مثل سازمان نظام پزشکي ، سازمان نظام مهندسي ، کانون وکلا و ...) را قبول ندارند . در نظام رتبه بندي حاجي بابايي مي خواهد خودش با شوراي عالي انقلاب فرهنگي قانون را بنويسد . هيئت مميزي دست پرورده خودش ( معلمان کف مدرسه نه معلمان پشت بام مدرسه ) قضاوت کنند و خودش هم مجري باشد !
از ديدگاه حاجي بابايي ها و احمدي نژاد ها تفکيک قوا پذيرفته نيست .
حاجي بابايي :
روي خط دلار ( گراني و ارزاني دلار ) بريم ؟
سخن معلم :
اختيار با شماست .
شما فرموديد:
من عمدأ پنج روز حقوق معلمان را دير پرداخت کردم تا مسئولين خزانه را زير فشار قرار دهم براي دريافت 7500 ميليارد ريال که خدا را شکر موفق هم بوديد دست شما درد نکند .
حاجي بابايي :
آنها به بنده قول داده بودند ، من احکام را زده بودم ولي پرداخت نکردند .
من مي گويم :
يا به معلم قول ندهيد يا اگر قول مي دهيد بايد 100% آن را اجراء کنيد .من معلم هستم .
بگذارید برای شما حکایتی را بگویم ...
سخن معلم :
شما واقعأ معلم هستيد چون خیلی از معلمان با تمثيل و حکايت به حاشيه مي روند !
حاجي بابايي :
معلمي همين است .
سخن معلم :
اين فرهنگ سازماني اشتباه است !
نقد : معلم در کلاس درس براي تفهيم موضوع درس از ابزار تمثيل و حکايت استفاده مي کند ولي همان طور که مصاحبه کننده سخن معلم مي گويد : استفاده از تمثيل و حکايت براي پاسخ ندادن و بدتر از آن از زير بار مسئوليت شانه خالي کردن فرهنگ سازماني اشتباهي است .
حاجي بابايي :
جهت رفع خستگي ، پس ازچند لحظه بگو بخند و بحث هاي حاشيه اي با سوال ذيل جلسه در مسير خودش قرار گرفت .
سخن معلم :
حالا چون مي خواهيد ورود پيدا کنيد به بحث دلار، ما تقريبأ مي دانيم شما چه اعداد و ارقامي را ارائه مي نمائيد .
ولي مي فرماييد تا به خوانندگان عزيز منتقل شود .
ولي قبل از ورود به بحث مورد نظر شما ، لازم است اشاره نماييم :
سوال سخن معلم اين است : شما خودتان فرموديد که ازاواسط سال 1390 بحث تحريم ها به طور جدي آغاز شده و ما مقداري مشکل داشتيم .
اگر شما پنج روز عمدأ پرداخت حقوق را به تأخير انداختيد ( هرجند که پول در خزانه بود .) در حال حاضر دو برج است که حقوق من معلم با تأخير پرداخت مي شود !
حاجي بابايي :
چرا ؟
سخن معلم :
به هر حال شما خودتان در جريان امور مملکت هستيد !
بله ، شما بودجه اعتبارات هزينه اي آموزش پرورش نسبت به عملکرد اعتبارات هزينه اي دولت را طي شش سال گذشته مقايسه نموده ايد و تأکيد نموده ايد که به جاي مصوب يا عملکرد کل بودجه به مقايسه اعتبارت هزينه اي متمرکز شده ايد و جدول مقايسه اي را با توضيحاتي به نمايندگان محترم مجلس شوراي اسلامي ارائه نموده ايد .
حاجي بابايي :
حالا بگم يا نگم ؟
سخن معلم :
بفرماييد تا معلمان بدانند .
حاجي بابايي :
سال 1391 پر فشار ترين سال هاي تحريم بود که اصلأ اجازه نمي دادند دلار تکان بخورد .نفت را مي فروختيم ولي اصلأ نمي گذاشتند که دلار وارد کشور شود .
اين عدد که من مي گويم از منابع دولتي نقل قول مي کنم. کل عملکرد دولت در هزينه جاري 994 هزار ميليارد ريال بوده است .ما 154هزار ميليارد ريال گرفتيم که نسبت آموزش و پرورش به دولت پانزده و پنج دهم درصد مي باشد .اينها در سال 92 مصوب را ملاک قرار دادند . بنده عرض کردم که ما در تير ماه 1392هفت هرازو پانصد ميليارد ريال هم اضافه گرفتيم .
يا عدد بلد نيستند يا مشکل دارند . اين بد است . براي من بد نيست !
سخن معلم :
آقاي حاجي بابايي اينکه شما مي فرماييد عدد نمي دانند تفاوت در نوع نگاه آماري است مثلأ در زمان آقاي دکتر احمدي نژاد وقتي آمار بيکاري را مي خواستند ارائه دهند کارکرد دو ساعت در هفته را شاغل تلقي نمودند لذا آمار تغيير کرد .
در اينجا هم بودجه مصوب ، بودجه کل عملکرد يا بودجه اعتبارات هزينه اي آمار متفاوت دارند .ما هم اعتقاد داریم که بودجه عملکرد در اين بحث کاربرد دارد . پس اگر کسي آمده آمار داده است .لطفأ شما نفرماييد که عدد نمي دانند .مقايسه آنها براساس بودجه مصوب بوده است . مثال ديگر ، براي تعيين تورم ممکن است با يک سبد کالا تورم 42% بشود . با سبد کالاي ديگر در همان سال عدد ديگري به دست آيد .
حاجي بابايي :
اجازه بدهيد اين را خودشان بگويند . چرا شما مي فرماييد ؟!
نقد :
متأسفانه از حاجي بابايي سوال نشده است که چرا سال گذشته که همواره معلمان به بودجه اختصاص داده شده به آموزش و پرورش اعتراض داشتند و چندين بار هم در تجمعات خود به آن اشاره کردند و سال اسيتيضاح و سوال از فاني و ارائه کارت زرد به فاني بود و نمايندگان مجلس بيشتر از در بحث آموزش و پرورش ورود پيدا کرده بودند ، مقايسه ها به نمايندگان مجلس ارائه نشده است .
امسال که 7 اسفند و ان شاء الله حضور حداکثري ملت پاي صندوق هاي رأي را در پيش داريم و قسمت قابل توجه از ذهن و وقت نمايندگان مجلس درگير انتخابات و حوزه هاي نمايندگي خود است .
اين مقايسه ها انجام شده است و به مجلسي ها هشدار داده شده است .
متأسفانه اين دلسوزي حاجي بابايي ممکن است از سوي برخي معلمان تبليغات انتخاباتي زود هنگام تلقي شود .
حاجي بابايي :
وضع معلوم است . عدد معلوم است . پنجاه درصد عملکرد دولت افزايش پيدا کرده است . بودجه وزارت بهداشت از 160 هزار ميليارد ريال به 560 هزار ميليارد ريال رسيده است . همين امسال بودجه وزارت علوم براي سال بعد دو برابر شده است .
سخن معلم :
اين برنامه پنجم توسعه است که توجه ويژه به وزارت بهداشت و درمان داشته است .
حاجي بابايي :
برنامه پنجم را تغيير بدهند !
سخن معلم :
آقاي حاجی بابايي ، توجه جدي به بهداشت و درمان ، تصميم نظام است .
آقاي حاجي بابايي شما درزمان وزارت شما ، دولت مشغول تنطيم لايحه برنامه پنجم توسعه بود.
چرا به توجه ويژه به بهداشت و درمان اعتراض نکرديد ؟
حاجي بابايي :
من در برنامه توسعه پنجم ماده 19 را اضافه کردم .
سخن معلم :
بله ، شما ماده 19 را وارد کرديد ولي بحث ما اين است که در لايحه و قانون برنامه پنجم توسعه جايگاه ويژه اي به بهداشت و درمان داده شده است .
حاجي بابايي :
نه ! توجه به بهداشت سياست اين دولت است . من الان عرض مي کنم .
نقد :
حاجي بابايي که نيک مي داند توجه به بهداشت و درمان نظر نظام است که برنامه پنجم توسعه به آن اشاره جدي شده است ! به جاي آنکه توضيح دهد که توجه به بهداشت و درمان نظر نظام نيست بلکه نظر دولت يازدهم است باز هم راهي ندارد به جز آن که به ماده 19 و توفيقات خود بپردازد !
حاجي بابايي :
بالاخره شما بفرماييد با اين روندي که داريم بودجه را تعريف مي کنيم که دلار گران يا ارزان شده نفت گران يا ارزان شده در کل درآمد دولت افزايش يافته است .
سخن معلم :
اين هنر دولت بوده است که بر پايه اقتصاد مقاومتي ( نه تکيه به درآمد نفتي ) توانسته است درآمد کسب کند . بالاخره گرداندن مملکت نياز به درآمد دارد .
حاجي بابايي :
بله ،خيلي هنر است . ريزا دلار را مي دهد 37000 ريال پس معلم حقوقش نصف مي شود .دولت قبل يکسال و اندي کار کرد تا دلار را رساند به 26000 ريالالان 37000 ريال دلار در بازار آزاد به فروش مي رسد .دلار نبايد از 35000 ريال پايين بيايد .وقتي دلار به 37000 ريال مي رسد . يعني 15ميليون ريال حقوق معلم به 13 ميليون ريال کاهش مي يابد .
نقد :
حاجي بابايي قيمت دلار آزاد حدود 40هزار ريال دوران احمدي نژاد را بيان نمي کند !
حاجي بابايي به جاي مقايسه قيمت دلار مبادله اي يا دلار دولتي دوران احمدي نژاد با دولت تدبير و اميد متأسفانه نرخ دلار دولتي احمدي نژاد را با نرخ دلار آزاد کنوني مقايسه مي کند .
سخن معلم :
پس تورم 42% با قدرت خريد معلم چه کار مي کند ؟ وقتي آقاي محسن رضايي در تبليغات انتخاباتي خود اسکناس ده هزار ريالي را نشان مي دهد و از کاهش قدرت خريد ملت ايران سخن مي گويد !
نقد :
اعداد و ارقام حاجي بابايي اعداد و ارقام کارشناسي است ولي همان گونه مصاحبه کنندگان سخن معلم مي گويند اعداد و ارقام سخن معلم که اعداد و ارقام همه ملت و کارشناسان اقتصادي مي باشد نشانه از حمايت دولت روحاني است حتي اگر از رقيب روحاني در منازعات انتخاباتي محسن رضايي باشد .
حاجي بابايي :
حالا ديدي شما طرفدار چه کسي هستيد ؟!
سخن معلم :
نه !
بحث آمار و ارقام است وقتي شما مي فرماييد نقدينگي از 4500 ميليارد ريال به 8200 ميليارد ريال رسيده است !
حاجي بابايي :
دارد مي رسد به 9000 ميليارد ريال !
سخن معلم :
سخن معلم همان فرمايش شما را مطرح مي کند نقدينگي از 4500 ميليارد ريال به 9000 ميليارد ريالاز حالا که شما با استناد به اعداد و ارقام مي فرماييد :
و قدرت خريد معلم کاهش يافته است.
سوال ما اين است :
که اعداد و ارقام تورم 42% زمان آقاي احمدي نژاد ، تورم 15% هم و اعداد و ارقام است .
اعداد و ارقام سخن معلم مي شود سياسي ولي اعداد و ارقام آقاي حاجي بابايي مي شود کارشناسي ؟!
خواهش مي کنيم پاسخ سخن معلم را اعلام فرماييد .
حاجي بابايي :
شما حرفتان را زديد و من هم حرفم را زدم . شما همه را عينأ بنويسيد . مردم قضاوت مي کنند .
سخن معلم :
اجازه دهيد سوال را کمي واضح تر بيان شود :
يک سري اعداد و ارقام روي ميز است . من مي آيم اين اعداد و ارقام را مي بينم. نتيجه مي گيرم اگر بودجه مصوب را مطرح کنم نتيجه اين مي شود ولي اگرعملکرد بودجه را مطرح کنم ، نتيجه چيز ديگري مي شود . من نگاه مي کنم اعداد و ارقام را به گونه اي مي چينم که به نفع من باشد . کس ديگري مي آيد از اعداد و ارقام به نفع خودش استفاده مي کند !
حاجي بابايي :
نه خير ، ان جور که شما مي گوييد نيست !
سخن معلم :
جناب آقاي حاجي بابايي !
لطفأ پاسخ دهيد تورم 42% با تورم 15% تفاوت دارد يا ندارد ؟
آيا قدرت خريد معلم در تورم 42% کاهش يافته است يا خير؟
نقد:
بحث به جاي خوبي رسيده است .وقتي احمدي نژاد براي کاهش آمار بيکاري ، پارامترهاي آماري را تغيير مي دهد و دو ساعت فعاليت اقتصادي در هفته را شاغل محسوب مي کند !
مصاحبه کنندگان به نکته بسيار ظريفي اشاره کرده اند:
يک سري اعداد روي ميز است . من چگونه از آن اعداد استفاده کنم که که به نفع من باشد !
لايحه بودجه ، مصوب بودجه ، عملکرد بودجه ، عملکرد هزينه اي آموزش و پرورش نسبت به کل عملکرد هزينه اي دولت يا... کدام اعداد به نفع من است ! آن اعداد مطرح شود .
شايد در ادامه مصاحبه به سئوال کامل تر برسيم که در کشور کدام نهاد ( بانک مرکزي ، مرکز آمار ، احمدي نژاد ،حاجي بابايي و ... جه کسي مسول ارائه آمار است ؟
چرا در اين مملکت مشخص نيست که تورم ، رشد اقتصادي ، بيکاري ، آمار دانش آموزان معتاد، آمار مبتلايان به ايدز و...مشخص نيست ؟
در دنيا يک مرکز آمار گيري علمي وجود دارد . آمار دقيق علمي و بي نظر را اعلام مي کند تا نهادها و سازمان هاي متخصص اين آمار را تحليل نمايند و راهکار علمي ارئه دهند ، ولي علم آمار هم ، بازيجه دست احمدي نژاد ها ، حاجي بابايي ها و... مي شود .
تا ببينيم در قسمت هاي بعدي اين مصاحبه چه مسائلي مطرح شده است ؟
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار /
پیشتر دیوان عدالت اداری در سال ۸۶ و ۸۷ پذیرفته بود، افزایش حقوق شاغلین و بازنشستگان به نرخ تورم باشد.در قانون «متناسب با نرخ تورم» عنوان شده است افزود: لزوماً افزایش حقوق متناسب با نرخ تورم به معنای مساوی با نرخ تورم نیست؛ یعنی میتواند پایینتر یا بالاتر باشد لذا هیئت عمومی دیوان عدالت اداری، این دو سال را هم که پذیرفته بود با رای اصلاحی، رد کرد و طبعتاً مصوبات دولت و پرداختهای دولت، مطابق با قانون دانسته شده است.
۲۸ فروردین ماه سال ۸۶ بود که هیئت وزیران نرخ افزایش حقوق کارکنان و بازنشستگان را پنج درصد اعلام کرد اما این مصوبه با شکایت ۴۵ نفر از کارکنان و بازنشستگان در دیوان عدالت اداری قرار گرفت. دیوان عدالت اداری به موضوع ورود و طی حکمی اعلام کرد:
الف ـ به صراحت ماده ۱۵۰ قانون برنامه چهارم توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، دولت موظف شده است که حقوق کلیه کارکنان و بازنشستگان دولت را طی برنامه چهارم و در ابتدای هر سال برای تمامی رشتههای شغلی متناسب با نرخ تورم افزایش دهد. نظر به اینکه معنی و مفهوم واژه متناسب چه در لفظ و چه در اصطلاح مبین وجود تساوی و تناسب بین دو یا چند نسبت معین و مشخص است و حکم قانونگذار در باب ضرورت افزایش حقوق کلیه کارکنان و بازنشستگان متناسب با نرخ تورم نیز مفید لزوم رعایت تناسب بین افزایش تورم و افزایش حقوق کارکنان شاغل و بازنشسته به نسبت یکسان است، بنابراین بندهای یک و ۲ تصویبنامه شماره ۱۱۰۰۸/ت۳۷۱۵۰ هـ مورخ 28 / 1 / 1386 هیات وزیران در خصوص افزایش ضریب جدول حقوق موضوع ماده۳۳ قانون استخدام کشوری از واحد ۴۳۲ به ۴۵۴ و همچنین افزایش ۵ درصد به حقوق بازنشستگی و وظیفه اشخاص مذکور در بند ۲ مصوبه به لحاظ عدم تناسب آن بـا نرخ تورم اعلام شده از طرف بانک مرکزی در سال ۱۳۸۶ به میزان 7 / 13 درصد و عدم تساوی نسبت افزایش حقوق کارکنان شاغل با حقوق بازنشستگان خلاف هدف و حکم مقنن تشخیص داده میشود.
ب ـ حکم مقرر در ماده ۶ قانون نظام هماهنگ پرداخت کارکنان دولت مصوب شهریور ماه۱۳۷۰ متضمن تفویض اختیار وضع فوقالعادههای خاص به هیئت دولت به منظور تطبیق وضع کارکنان دستگاه های مشمول مقررات خاص و جذب و نگهداری نیروی مناسب برای مشاغل تخصصی و مدیریت است.
بنابراین بند ۶ مصوبه مورد اعتراض که در جهت ایجاد تعادل نسبی در میزان حقوق و مزایای مطلق کارکنان دستگاه های اجرائی متضمن وضع و برقراری فوقالعادهای تحت عنوان فوقالعاده تعدیل است، انطباقی با مدلول ماده ۶ قانون فوقالذکر و اهداف مقنن به شرح آن ماده ندارد. بنا به جهات فوقالذکر، بندهای یک و ۲ و ۶ مصوبه مورد اعتراض مستنداً به قسمت دوم اصل ۱۷۰ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و ماده یک و بند یک ماده ۱۹ و ماده ۴۲ قانون دیوان عدالت اداری مصوب سال ۱۳۸۵ ابطال میشود.
تسنیم