تغییرات سریع اجتماعی، طی دهههای اخیر، روندی کاملاً مرئی و مشاهدهپذیر است که روان شناسان و رفتارشناسان اجتماعی بسیار درباره آن سخن گفتهاند . ویژگی مهم این تغییرات در سالیان اخیر، « شدت » تغییرات و ویژگی مهمتر آن « شتاب » در تغییرات است. تغییرات اجتماعی، تقریباً خارج از اراده و کنترل ما، نه تنها وسیع است بلکه هرچه به پیش میرویم بر «شتاب» آن افزوده میشود.
اکنون با صلابت میتوان ادعا کرد که جامعه ایران نسبت به چند دهه پیش دچار دگردیسی شده است. جدای از « شدت » و « شتاب » تغییرات، بُعد سومی که نشانه اهمیت موضوع است، « عمق » تغییرات است. تغییر در رفتارها و کنشها، ممکن است در لایه رویی جامعه رخ دهد اما زمانی که «ارزش»های یک جامعه تغییر یابد، نشانه عمق یافتن تغییرات است. تبدیل بسیاری از ضد ارزشها به ارزشها و بالعکس، نشان میدهد جامعه در حال دگردیسی است و اینکه این دگردیسی، پدیدهای مذموم است یا ممدوح، پرسشی است که باید متولیان اخلاق جامعه به آن پاسخ دهند.
تغییرات ارزشی در جامعه امروز ایران، به قدری آشکار و مرئی است که اساساً استدلال و برهان نمیخواهد. ارزش در معنای جامعهشناختی به معنای امر مقدس نیست بلکه به معنای باورهایی است که قاطبه مردم به آن وفادارند و با پایداری و وسواس از نسلی به نسل دیگر منتقل میکنند. هرچند فضائل و مکارم اخلاقی از جمله صداقت، عدالت، سلامت، پاکی، فداکاری و تقوی از جمله مفاهیم ارزشی همه جوامع از جمله جامعه ماست اما، مصداقهای عملی و عینی این مفاهیم در عملکرد واقعی و عینی، در معنای « ارزش اجتماعی » قرار دارد.
بر همین اساس اگر بخواهیم میزان تغییر در ارزشهای اجتماعی که از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود را بسنجیم، یکی از روشها بررسی ترمینولوژیک (واژهشناسی) برخی مفاهیم است. مثالهای زیر میتواند منظور این سخن را روشنتر کند:
« زرنگ »: زرنگ کسی است که در تاریکای نیمهشب، گازوئیل پای درختان باغ بریزد و صبح با زد و بند با شهرداری آن را به ملک تجاری تبدیل کند و به جای اینکه پنجاه سال یا شصتسال زحمت بکشد و خون دل بخورد، با استفاده از اکسیر زرنگی و پرداخت مبالغ معتنابهی رشوه ـ ببخشید، شیرینی ـ خیلی راحت میلیاردر شود و نسلهای بعدش هم در رفاه و عزت زندگی کنند.
« کار راه انداز »: کار راه انداز به کسی نمیگویند که کار مردم را از مسیر قانونی راه میاندازد بلکه کسی است که بلد است کار خود یا احباب را راه بیندازد. مثلاً در منطقهای که جنگلی است و مجوز ساخت نمیدهند، مجوز قانونی بگیرد، یا در شهر آلوده مجوز واحد صنعتی دریافت کند یا در کوچهای که اجازه ساخت چهار طبقه هم نمیدهند، مجوز برج ۲۵طبقه بگیرد یا برای گرفتن پایان کار ساختمان یا پایاننامه دانشگاه ـ فرقی نمیکند ـ هزار آشنا و رفیق و راه دارد.
« تیز »: کسی است که کُند نیست! یعنی کسی که به سرعت برق و باد حرکت میکند و ره صد ساله را یک شبه طی میکند. بلد است که کار نکند اما از حاصل کار دیگران بهرهمند شود و به زبان سادهتر دستش در جیب همه باشد جز خودش!
چنین کسی هم به زودی ثروتمند میشود و هم صاحب منزلت و عزت و همگان هم به او احترام میگذارند و همه جا جلو پایش بلند میشوند و خطابش میکنند آقای دکتر! در حالی که اصلاً لازم نیست تا ششم ابتدایی هم خوانده باشد.
« باهوش »:کسی است که راههای «در رو» را خوب بلد است. یعنی همان کارهای گروههای قبلی را میکند اما گیر نمیافتد و اگر ـ خدای ناکرده! ـ گیر افتاد بلد است چگونه در برود. خیلی عالی و سریع و آبرومندانه!
« بنده خدا »: کسی است که بلد نیست از حاصل کار دیگران بهرهمند شود، دلش رضا نمیدهد که رشوه بگیرد، زد و بند کند، پشت هماندازی کند، تغییر کاربری دهد، از موقعیتش در نظام اداری برای منافعش استفاده کند. اختلاس کند… معمولاً بنده خداها آدمهای بدبختی هستند!… بنده خدا یعنی یک آدم ساده شریف و قانع٫ بیعرضه، پپه!
میبینید که چه طور واژگان معنای متفاوت و متضاد گرفتهاند. زرنگ با فاسد مترادف شده است و شرافت با بدبختی!
این تغییر مفهوم عینی و کاربردی واژگان به نسبت چند سال یا چند دهه قبل، نشان از تغییر در باورهای جامعه ـ یا دست کم بخش قابل توجهی از جامعه ـ دارد که از یک سو، روز به روز نسل تغییر ناپذیرفته را تحت فشار قرار میدهد و به اقلیت و حاشیه میراند و از دیگر سو، تاثیراتش بر رفتارها و کنشهای جامعه بسیار وسیع و آشکار است.
چه طور شده است که تا چندی پیش، سلامت نفس و قناعت و پاکی و شرافت و تقوی، بر جامعه غلبه داشت و آدمی زرنگ بود که خود را از انواع آلودگیها و آلایندهها حفظ میکرد، اگر در کارخانه قندسازی کار میکرد و بیاختیار دهانش از گرد قند معلق در هوا شیرین میشد، شبهه داشت که حلال است یا نه، اما اینک آدم زرنگ، در طرفهالعینی نه قند را، که کارخانه را میبلعد…اما چرا باورهای جامعه، با این سرعت سرسام آور در حال تغییر است؟
کدام تند باد بر جامعه ما وزیدن گرفته است؛ آیا این اتفاقات محصول جبری و فرارناپذیر مدرنیسم است؟ یا کژکارکردی نهادهای متولی اخلاق و معنویت جامعه؟
اینک پرسشی که دغدغه اهل اندیشه است، پرسشی مهم و نگران کننده است: این تغییرات تا کجا پیش خواهد رفت؟ چه موقع اشباع خواهد شد و به عبارتی «حد» این تغییرات کجاست؟ و آثار و عوارض و عواقبش، در نهایت چه خواهد بود؟
اینها پرسشهایی است که هم متفکران جامعه و هم متولیان جامعه در برابر آن مسئولند .
روزنامه اطلاعات
نظرات بینندگان