عملکرد سی ماهه علی اصغر فانی وزیر آموزش و پرورش را از جنبه های مختلفی می توان بررسی کرد . چندی پیش در گروه تلگرامی آموزگاران اندیشمند یک نظر سنجی در خصوص مقایسه عملکرد و میزان رضایت معلمان از شش وزیر آموزش و پرورش از مظفر تا فانی ا انجام گرفت .
در این نظر سنجی فانی بعد از مرتضی حاجی دومین رتبه برتر را از معلمین کسب کرد.
مدافعان عملکرد وی معتقدند عدم موفقیت فانی برای حل مشکلات مالی وزارت خانه به وضیعت اقتصادی کشور باز می گردد ولی عملکرد او در سیاست تعدیل نیرو، ارتباط با تشکل ها و فعالین صنفی و پیگیری مشکلات آنها و وضعیت معلمان زندانی، برخورد قابل قبول با منتقدین و نگاه علمی تر به آموزش و پرورش قابل دفاع است .
بر عکس ، منتقدین عملکرد فانی معتقدند او نتواسته برنامه هایش را عمل کند ، اقتدار لازم برای وزارت را ندارد ، فاقد کاریزمای مناسب است و ارتباط قابل قبولی با جامعه معلمان ندارد .
منتقدان عملکرد وی بر این باورند فانی و تیم مالی اش توان چانه زنی و تاثیر گذاری بر سیاسیون ارشد نظام و نمایندگان مجلس را ندارد و نتواسته اعتبارات و امتیازات لازم را جهت مرتفع ساختن مشکلات آموزش و پرورش کسب کند.
همچنین منتقدین بیان می کنند فانی اشراف مدیریتی و اطلاعاتی بر مجموعه تحت مدیریتش ندارد و مهم تر آن که نتواسته همسو با شعار و برنامه های دولت تدبیر و امید تغییراتی در مدیران وزارت خانه ایجاد کند و اکثرا افرادی بر صندلی مدیریت تکیه دارند که با برنامه های دولت همسو نیستند.
موردی که موافقان و مخالفان عملکردش از آن بسیار ناراضی بوده و آن را محکوم کرده و از تاثیرات مخرب آن سخن می گویند سایه ی سنگین روابط شخصی وزیر بر مدیریت وزارت خانه است .
در این نوشته به برخی از این موارد اشاره می شود :
چندی پیش در یکی از گروه های تلگرامی آقای ج - ش خاطره ای تعریف کرد؛ ایشان در خاطره اش بیان می کند: به علت آنکه من در حضور وزیر و معاونینش از بی دانشی و ضعف کارایی یکی از مدیران ارشد وزارت خانه نقد کردم ایشان که تحمل نقد را ندارند به دل گرفتند و دست به افترا می زنند ! سوال مهمی که اینجا مطرح است آقای ج - ش نیروی آموزش و پرورش نیستند و مسئولیتی در این خصوص ندارند؛ با چه عنوانی در جلسه وزیر و معاونینش شرکت می کند و با چه توجیهی از عملکرد و دانش فردی کارکنان انتقاد می کند؟
مگر برگزاری این جلسات قانونی ندارد که همه بتوانند در آن شرکت کنند ؟ یا چون ایشان نسبت نزدیک با وزیر دارند می توانند شرکت کرده و انتقاد کنند ؟ آیا معیار سنجش توانایی و دانش کارکنان و مسئولین وزارت خانه وزیر می باشد و یا دیگران ؟
ممکن است هر فرد با هر عنوانی به عملکرد کلی آموزش و پرورش یا بخشی از آن نقد داشته باشد ولی اینکه فردی خارج از مجموعه در حضور وزیر و معاونینش از عملکرد و دانش فردی اشخاص نقد کند هیچ دلیلی جز داشتن رابطه شخصی وزیر با فرد مذکور نمی تواند داشته باشد؛ مشاهده مواردی از این دست شنیده ها در خصوص رفت و آمد خارج از عرف و بیش اندازه ج - ش و دیگر بستگان و نزدیکان خارج از سازمان وزیر در وزارت خانه و دخالت در تصمیمات وزارت خانه را باور پذیر می کند.
مورد دیگر از تاثیر روابط شخصی فانی در مدیریت وزارت خانه به کارگیری دوستان بازنشسته وزیر در پست های کلیدی و مهم وزارت خانه است که طبیعتا موجب بروز مشکلات و پایین آمدن کارایی آن بخش آموزش و پرورش شده است.
انتصاب دکتر « علی اصغر احمدی » به عنوان قائم مقام وزیر در سازمان انجمن اولیا و مربیان از این موارد است . در مورد عملکرد این بخش مهم آموزش و پرورش با هر که سخن می گویم اذعان دارد کم کار و نیمه فعال است .
دکتر احمدی از اساتید صاحب نظر و بنام روان شناسی دانشگاه تهران است . بسیاری معتقدند دوستی نزدیک با فانی دلیل اصلی به کار گیری او علی رغم بازنشستگی او است . او در عمل به صورت نیمه وقت در وزارت خانه و سر کار حاضر می شود و روزهای کاری هفته را بین وزارت خانه و دانشگاه و مرکز روان شناسی تقسیم کرده است .
آموزش و پرورش با داشتن حدود ۱ میلیون معلم و ۱۳ میلیون دانش آموز که در آن تحصیل می کنند و ۲۶ میلیون اولیا؛ به صورت تقریبی با ۴۰ میلیون نفر درگیر است ؛ آیا انتخاب یک مدیر بازنشسته و پاره وقت برای بخشی که بیشترین تماس را با این ۴۰ میلیون دارد در بین انبوه پرسنل توانمند و کار آمد توجیه منطقی و مدیریتی دارد ؟
عملکرد ضعیف سازمان انجمن اولیا و مربیان در زمینه های ارتباط اولیا و مربیان و مشارکت اولیا در مسایل تربیتی و استقبال معلمان و مربیان از مجلات پیوند و .... مبین این قضیه است .
شایان ذکر است مصاحبه و گفت و گوی قابل توجه و ارزش مندی در خصوص عملکرد این بخش هم از آقای احمدی در رسانه ها مشاهده نمی شود.
انتخاب و انتصاب « اسفندیار چهاربند » به عنوان یک بازنشسته برای مدیرکلی استان تهران هم موج انتقادات را علیه وزیر ایجاد کرد .
موارد این چنینی را باز هم می توان یافت ؛ به طوری که یکی از معلمان مدعی بود فانی به یکی از بستگان بازنشسته او که از زمان مدیر کلی فانی در استان کردستان رابطه ی دوستی نزدیک و همکاری داشت پیشنهاد همکاری داده بود ولی او که پس از بازنشستگی مشغول کشاورزی در سنندج است این پیشنهاد را نپذیرفته بود...
انتظار می رود که آقای فانی به جای میدان دادن به افراد ضعیف که گاه سخنان دیگران را برای جلب رضایت وزیر بازگو و بازنشر می دهند با توجه به انتقادات صحیح و اصولی و بر طرف کردن ایرادات موجبات ارتقاء و اعتلای بیشتر آموزش و پرورش را فراهم نماید.
گروه اخبار/
بر اساس شنیده ها ؛ حکم دادگاه بدوی « محمد کلهر » قاتل محسن خشخاشی، دبیر فیزیک بروجردی صادر شد.
بر اساس این حکم، قاتل به سه سال حبس و پرداخت دیه محکوم شده است.
خانواده ی محسن خشخاشی درخواست حکم قصاص را در ابتدا به دادگاه ارائه کرده بودند و قصد دارند به این حکم اعتراض کنند .
معلم فقید در تاریخ یکم آذر 93 در دبیرستان حافظی بروجرد و در هنگام تدریس توسط چاقو کشته شد .
سال قبل ، علیرضا کاشفی از دبیران فیریک ناحیه یک کرج در یادداشتی که در صدای معلم منتشر گردید ( این جا ) از خانواده مرحوم خشخاشی خواسته بود که قاتل را مورد بخشش قرار دهند .
پایان پیام /
تحول به معنای متبلور ساختن توانایی ها و استعدادها به وسیلۀ تجربه و تدبیر است. همچنین تحول فرآيند ذوب شدن انديشهها، باورها و رفتارهاي سنتي و تثبيت ارزش هاي نوين و استقرار نظامهاي جديد در یک سازمان است. سند تحول بنیادین آموزش و پرورش هر چند هم سندی جامع و کامل باشد، نمی تواند موجب تحول در آموزش و پرورش شود مگر اینکه این تحول در افکار، نگرش ها، الگوهای رفتاری و منش مجریان این سند نیز،صورت گیرد. اگر چنین نبود بایست سایر کشورها نیز با نگاشتن سندی شاهد تحول در سیستم های آموزشی و سنجشی خود می بودند.
یکی از موانع اجرای تحول در سیستم آموزش و پرورش عدم وجود مدیران تحول گراست. حتی اگر این سند تحول که از اسناد بالادستی همانند قرآن، نهج البلاغه و سیرۀ ائمه اخذ شده باشد، اگر مجریان آن اعتقادی به تحول و رشد نداشته باشند، تحقق اهداف آن با چالش جدی مواجه خواهد شد.
در حال حاضر بسیاری از لایه های میانی مدیریت آموزش و پرورش از اهداف و برنامه های این سند اطلاع کافی ندارند. حتی اگر برخی از این مدیران نیز قادر به درک آرمان ها و اصول سند تحول باشند، باز عدم همگونی و ارتباط سیستمی بین آنها، باعث خواهد شد، رسیدن به اهداف مشترک به دشواری صورت یابد. از سوی دیگر عدم هماهنگی کل اجزای سیستم آموزش و پرورش و دخالت عوامل برون سازمانی چشم انداز ضعیفی برای اجرای این طرح ترسیم می کند.
یکی از چالش های دیگر تحول در نظام آموزشی کشور عدم توجه به امر پژوهش، ارزشیابی نظام آموزشی و کنترل کیفی در جهت بهبود برنامه ها و تصحیح روش های به کار گرفته شده است.
در حال حاضر ما در تربیت نیروهای آموزش و پرورش شاهد یک موازی کاری هستیم. از یک سو دانشگاه فرهنگیان، رسالت تربیت نیروهای مورد نیاز آموزش و پرورش را بر عهده دارد و از سوی دیگر دانشگاه های وابسته به وزارت علوم نیز به تربیت این نیروها می پردازند، اگر قرار است نیروهای آموزش و پرورش از بین فارغ التحصیلان دانشگاه فرهنگیان باشند، چه الزامی وجود دارد دانشگاه ها نیز در به تربیت این نیروها بپردازند؟
و اگر قرار است دانشجویان سایر دانشگاه ها در آموزش و پرورش استخدام نشوند، به چه دلیلی باید در رشته های مرتبط با آموزش و پرورش، تحصیل نمایند؟
بنابراین، ادغام آن دسته از رشته ها و دانشکده های وزارت علوم که به تربیت نیروی انسانی آموزش و پرورش می پردازند، با دانشگاه فرهنگیان ضروری به نظر می رسد.
دانشگاه فرهنگیان علاوه بر تربیت معلمان باید وظیفه ی پژوهش و ارزیابی از کارکردهای نظام آموزشی را برعهده داشته باشد، همچنین باید پرورش دانشجویانی که رشته هایشان با آموزش و پرورش مرتبط است به دانشگاه فرهنگیان واگذار گردد.
به طور نمونه بهتر است دانشکده های روان شناسی و علوم تربیتی که بیشتر زمینه های آموزشی و پژوهشی شان با آموزش و پرورش مرتبط است، با دانشگاه فرهنگیان ادغام گردند و رشته هایی نظیر روان شناسی بالینی نیز که بیشتر در حیطۀ تشخیص و درمان بیماری های روانی، تحصیل و کارآموزی می کنند، به وزارت بهداشت و آموزش پزشکی واگذار شود ؛ زیرا در این صورت دانشجویان این دانشگاه ها با دانش آموزان و مدارس نیز ارتباط خواهند یافت و فرصت خوبی برای کسب تجارب عملی و انجام پروژه های پژوهشی برای آنها فراهم خواهد شد و به کمک کارهای پژوهشی آنها مشکلات آموزش و پرورش نیز شناسایی و رفع خواهد گردید.
چنانچه ما شاهد هستیم، واگذاری دانشگاه های علوم پزشکی به وزارت بهداشت و درمان، باعث بهبود کارکرد این دانشگاه و وزارتخانه شده است زیرا آموزش پزشکی بدون حضور در مراکز بهداشتی و درگیر شدن با مسائل درمانی نمی تواند، مؤثر واقع شود. در برخی از دانشکده های فنی نیز که ارتباط تنگاتنگی با صنعت دارند، ما شاهد رشد علمی و فناوری هستیم.
به طور نمونه در بخش های فناوری های دفاعی، هسته ای، نفت و ... پیشرفت های شایانی حاصل شده است. دانشگاه فرهنگیان هم در درجۀ نخست یک دانشگاه است و هدفش پرورش نیروهای آموزشی و تربیتی می باشد، بنابراین استخدام آزمایشی دانشجویان و اخذ تعهد خدمت از آنها بر عهده دانشگاه نیست و آموزش و پروش می تواند از از بین دانشجویان این دانشگاه که در مقاطع کارشناسی و بالاتر فارغ التحصیل شده اند و شایستگی لازم برای احراز شغل معلمی را دارند و این قابلیت را در طی چهار سال دورۀ تحصیل خود در دانشگاه به اثبات رسانده اند و با ارزیابی های دقیق اعضای هیأت علمی و کارشناسان مربوطه،این شایستگی آنها محرز شده است، نیروهای آموزشی و پرورشی خود را انتخاب نماید. همچنین می توان حقوق پرداختی به دانشجویان در حال تحصیل دانشگاه فرهنگیان را صرف توسعه زیرساخت های آموزشی و پژوهشی آن دانشگاه نمود.
افزایش انگیزۀ کارکنان آموزش و پرورش از دیگر ملزومات اجرای برنامه های سند تحول بنیادین است، افزایش انگیزه کارکنان آموزش و پرورش بستگی به رفع تبعض در حقوق دریافتی آنان با کارکنان سایر ادارات دارد. نارضایتی شغلی در بین کارکنان آموزش و پرورش می تواند هر تحولی را با مشکل مواجه کند، بنابراین، توجه به معلم و حقوق وی از ملزومات تحقق تحول در سیستم آموزش و پرورش است.
علاوه براین، هماهنگی و هم سویی شیوه های سنجش و ارزشیابی در آموزش و پرورش و کنکور، یکی از ضروریات تحقق تحول در نظام آموزش و پرورش است. اعمال سیستم ارزشیابی کیفی در دورۀ ابتدایی، زمانی می تواند مؤثر واقع شود که آزمون ورود به مدارس استعدادهای درخشان نیز در راستای اهداف و شیوه های این نوع ارزشیابی باشد.
در سال های اخیر اغلب رتبه های برتر کنکور از مدارس استعدادهای درخشان هستند، به طوری که در کنکور سال 1394 تقریبا 75/0 رتبه های برتر کنکور که از رشته ها و دانشگاه های برتر کشور پذیرفته شدند، از دانش آموزان مدارس استعدادهای درخشان بودند. این مسأله باعث شده، از همان دوره ابتدایی اغلب خانواده ها، برنامه هایی را برای قبولی فرزندشان در مدارس استعدادهای درخشان تدارک ببینند.
می توان گفت که کنکور و رقابت بر سر رشته ها و دانشگاه های برتر به دورۀ ابتدایی انتقال یافته است ؛ به طوری که گردش مالی آموزشگاه های آزاد و کلاس های خصوصی، از گردش مالی وزارت آموزش و پرورش نیز بیشتر شده است. آموزشگاه های آزاد با ارائه برنامه های خاص خود درصدد پاسخ گویی به دغدغۀ والدین دانش آموزان، با تأکید بر قبولی فرزندان آنها در کنکور هستند و در سال های اخیر متقاضیان زیادی پیدا کرده اند.
در حال حاضر مدارس، در ایفای رسالت آموزشی و پرورشی، شناسایی و رشد استعدادها، اجتماعی کردن دانش آموزان، پرورش اخلاقی، مذهبی و ... نسبتاً ناکام مانده اند. روی آوردن دانش آموزان به آموزشگاه های آزاد و کلاس های خصوصی نه تنها به پرورش افراد، متعهد و معتقد به مبانی سند تحول بنیادین منتهی نخواهد شد، بلکه ممکن است تنها از آنها، ماشین های تست زنی خوبی بسازد که به درد قبولی در آزمون کنکور و رشته های خوب دانشگاه های برتر بخورند. چنانچه در سال های اخیر مهاجرت معنادار نخبگان به برخی ازکشورها، نشانۀ همین بی تقیدی است که تنها هزینۀ آموزش و پرورش این نوع از فراگیران بر دوش نظام آموزشی کشور باقی مانده است.
برای رفع این مشکلات، در سال های اخیر آموزش و پرورش به منظور شناسایی و هدایت استعدادهای برتر، طرحی را به صورت آزمایشی اجرا می کند. این طرح که با همکاری بنیادملی نخبگان، در صدد شناسایی استعدادهای برتر از بین دانش آموزان و از سال چهارم ابتدایی است و در نظر دارد، به پرورش آن استعدادها در سال های آتی نیز همت بگمارد. مبنای این طرح را باید در نظریه هوش چندگانۀ گاردنر جستجو کرد، اما ممکن است این طرح نیز نتواند اهداف تعیین شده را تحقق بخشد. یکی از دلایل آن وجود مدارس استعدادهای درخشان و اجرای آزمون تستی برای ورود به آن مدارس است که دانش آموزان این نوع مدارس و حتی سایر مدارس نیز هدفی جز رفتن به رشته های تجربی و دربرخی موارد رشتۀ ریاضی، جهت ورود به رشته های پزشکی، دندان پزشکی، داروسازی، برق، مکانیک، کامپیوتر و ... و تحصیل در دانشگاه های برتر، ندارند.
چنان چه در سال های اخیر با خیل عظیم داوطلبان کنکور گروه آزمایشی علوم تجربی مواجه هستیم و دلیل آن ظرفیت محدود رشته های پزشکی و عدم اشباع بازارکار آن و نیز افزایش حقوق و مزایای این نوع از رشته ها توسط دولت در سا های اخیر می باشد.
بنابراین، ممکن است معلمین با استفاده از چک لیست به شناسایی استعدادهای دانش آموزان بپردازند و بدانند که او استعداد ادبی یا هنری دارد، ولی آن دانش آموز یا اولیا او رغبتی به انتخاب آن رشته از خود نشان ندهند و معلم یا نظام آموزشی نتواند آنها را مجبور به انتخاب و تحصیل در آن رشته بنماید.
از سوی دیگر بعد از شناسایی، نیاز به پرورش و رشد استعدادها می باشد. ولی بودجۀ فعلی آموزش و پرورش امکان تهیه و تأمین امکانات پرورش این استعدادها را نمی دهد و دیگر اینکه معلمینی که مجریان این طرح به شمار می آیند، انگیزۀ کافی برای اجرای آن ندارند زیرا برای اجرای آن حق الزحم های به آنها تعلق نمی گیرد. همچنین بیشتر معلمان نه تنها از فلسفۀ اجرای چنین طرحی نا آگاهند، بلکه به نتیجه بخش بودن آن نیز به دیدۀ تردید می نگرند.
از سویی دیگر انتخاب دانش آموزان برتر بر مبنای کنکور نیز محدودیت هایی دارد، از آن جمله می توان به عدم توانایی آزمون کنکور در شناسایی قابلیت هایی نظیر قدرت، ابتکار و خلاقیت و تشخیص سطوح بالای یادگیری که در دیدگاه بلوم مطرح است، اشاره نمود.
سنجش توانایی های دانش آموزان بر مبنای تست های چهار گزینه ای کنکور نمی تواند روش درستی در شناسایی قابلیت های واقعی آنها باشد. معمولاً سنجش دانش و قابلیت های فراگیران در چهار بعد تکوین یافته است:
1- دانش واقعی که شامل دانش اصطلاحات و دانش اجزا و عناصر خاص و منابع اطلاعاتی مطمئن می باشد.
2- دانش مفهومی که شامل دانش طبقه ها، اصول و نظریه ها است.
3- دانش روندی که مشتمل بر دانش مهارت ها، فنون و اصول و قواعد استفاده از آنها می باشد.
4- دانش فراشناختی که شامل شناخت راهبردها، دانش مربوط به تکلیف و دانش مربوط به توانایی ها و ضعف های خود فرد می باشد.
آزمون چهارگزینه ای کنکور تنها می تواند دانش مفهومی و واقعی را اندازه گیری کند، در حالی که در نظام های آموزشی اخیر دانش روندی و فراشناختی نیز اهمیت زیادی دارند. تفاوت دانش مفهومی با دانش روندی به دانستن چگونگی انجام یک عمل و انجام دادن آن است. به طور مثال ممکن است کسی که در رشتۀ مهندسی مکانیک تحصیل کرده، مفاهیم و اصول مربوط به مکانیک خودرو را بداند، ولی مشکل مکانیکی یک خودرو را نتواند رفع نماید.
همچنین یکی از اشکالات آزمون کنکور این است که می خواهد در یک روز و تنها با یک آزمون کل توانایی های تحصیلی دانش آموز را که در طی چندین سال اخذکرده، ارزیابی کند. هر چند کسانی که در این آزمون از رشتۀ مورد علاقۀ خود قبول نشوند، امکان شرکت در آزمون های سال های آتی را دارند ولی تجربه نشان داده پسرها به دلیل رفتن به سربازی و دخترها به دلیل ازدواج،کمتر فرصت قبولی در آزمون های سال های آتی را دارند.
در سال های اخیر برخی از صاحب نظران امور سنجش و ارزیابی و برخی از نهادهای قانون گذاری برای رفع این مشکلات سوابق تحصیلی دانش آموزان را در قبولی از رشته های دانشگاهی لحاظ نمودند. به نظر آنها این طرح می توانست نواقص موجود در آزمون کنکور را تا حدودی مرتفع نماید. با این وجود آزمون نهایی سال سوم متوسطه تنها یک بار اجرا می شود و کسی که در یک درس با نمرۀ پایینی قبول شده، نمی تواند مجددا در آزمون امتحانات نهایی شرکت کند.
محدودیت این طرح از آنجا آشکار می شود که ممکن است فردی در امتحانات نهایی سال سوم به دلایلی خوب مطالعه نکند و با نمرات کمتری قبول شناخته شود. اعمال سوابق تحصیلی او در نتیجۀ آزمون کنکور باعث خواهد شد نتواند از رشتۀ مناسبی قبول شود و اگر هم در سال های بعد انگیزۀ کافی نیز برای مطالعه داشته باشد و در کنکور نمرات خوبی کسب نماید، کاستی در نمرات نهایی سال سوم، امکان قبولی اش از رشته های برتر و دانشگاه های خوب را کمتر خواهد نمود.
البته امسال قانونی وضع شده که دانش آموزان می توانند تنها یک بار مجدداً در آزمون نهایی شرکت کرده و نمرات خود را ارتقا دهند، اما از آنجا که مبنای محاسبۀ نمرات نهایی آخرین نتیجۀ آزمون مأخوذه از دانش آموزان می باشد، در صورتی که فرد مورد نظر نمرۀ کمتری بگیرد، تکلیف چیست؟ آیا این نمره در کارنامۀ سال سوم او درج خواهد شد یا فقط نمرۀ آن در آزمون کنکور محاسبه خواهد گردید؟ ممکن است نمرۀ کسب شده در آزمون کنکور مورد محاسبه قرار گیرد. به این دلیل که نمی توان کسی که در آزمون نهایی سال سوم متوسطه امتحان داده و قبول شده و برای بار دوم برای ارتقای نمرۀ خود مجدداً آزمون داده ولی نمرۀ کمی گرفته، در سال سوم نمرۀ او را کم کرد و او را در آن درس مردود شناخت.
علاوه بر این، آنچه که در این قانون نادیده گرفته شده نقش نمرات تراز در پذیرش دانشجویان دانشگاه هاست. بدون تردید آزمون کنکور برای داوطلبانی که از سال های قبل در پشت دروازه های ورود به دانشگاه ها مانده اند نیز برگزار می شود.
حال 3 نفر را در نظر بگیرید که یکی در سال 94، یکی دیگر در سال 93 و نفر سوم در سال 92 در امتحان نهایی درس فیزیک شرکت کرده و هر سه نمرۀ16 گرفته اند، آیا نمرات 16 هر 3 نفر باید به یک میزان در قبولی آنها نقش داشته باشد. ممکن است ضریب دشواری سؤالات فیزیک در این سه سال یکسان نباشد و نمرۀ 16 داوطلبی که در سال 92 در آزمون نهایی این درس شرکت داشته در یک آزمون آسان تر و در میان آزمون دهندگان نسبتاً ضعیف تر به دست آمده باشد و نمرۀ 16 داوطلبی که در سال 94 در آزمون نهایی این درس شرکت داشته، در یک آزمون مشکل تر و و با حضور آزمون دهندگان قوی تر حاصل شده باشد.
بنابراین، ما مبنای یکسانی برای مقایسۀ نمرات این داوطلبان نداریم. در هر سال میانگین و انحراف معیار نمرات آزمون شوندگان مقادیر متفاوتی را در بر می گیرد و بر اساس آنها، نمرات استاندارد و نمرات تراز نیز متفاوت خواهد بود. حتی اگر نمرات تراز آن سال ها نیز مبنای مقایسۀ نمرات افراد باشد، باز به خاطر متفاوت بودن افراد آزمون گرفته شده در سال های متفاوت، نمی توان از آن به عنوان مبنای مقایسۀ برای نمره گذاری استفاده کرد.
همین امسال نیز خبر رسید که یکی از داوطلبین کنکور که در آزمون کنکور سال های گذشته، پذیرفته نشده با ارائۀ شکایت نسبت به اعمال سوابق تحصیلی خواستار استیفای حقوق خود شده است و قاضی دیوان عدالت اداری حکم به ابطال، اعمال سوابق تحصیلی نموده است. حال اگر اعمال سوابق تحصیلی نادرست بوده است، تکلیف افرادی که در سال های گذشته با این شیوه به دانشگاه راه یافته اند چیست؟ و کسانی که به خاطر اجرای این روش نادرست به دانشگاه راه نیافته اند، چگونه باید تسبت به احقاق حقوق خود اقدام کنند؟
با توجه به دلایلی که قبلا ارائه شد، می توان نتیجه گرفت که دیوان عدالت اداری تصمیم درستی گرفته است. اما اگر آخرین مرجع تصمیم گیری در گزینش دانشجویان برای دانشگاه ها دیوان عدالت اداری است، بهتر است این دیوان، در گزینش دانشجویان در تحصیلات تکمیلی نیز ورود پیدا کند ، زیرا نحوۀ گزینش آنها نیز با ابهامهایی مواجه است. از جمله اینکه اعمال معدل دورۀ کارشناسی برای قبولی در مقطع کارشناسی ارشد و معدل دوره های کارشناسی و کارشناسی ارشد در مقطع دکترا نیز می تواند عدالت در گزینش دانشجویان این مقاطع تحصیلی را با چالش مواجه کند.
باید توجه داشت که معدل های کسب شده در دانشگاه های مختلف ارزش یکسانی ندارند، چه بسا که در برخی از دانشگاه ها با اخذ امتحانات دشوار، دانشجویان نمی توانند معدل بالاتری را کسب نمایند و در برخی از دانشگاه های دیگر سطح دشواری سؤالات امتحانی پایین است و معدل بالای آنها دلیل بر شایستگی بیشتر شان نیست.
همچنین، در انتخاب رتبه های برتر دانشگاه ها به عنوان افراد دارای استعدادهای درخشان نیز باید تجدید نظر شود. به طور مثال دانشگاهی که سطح بالاتری دارد، رتبۀ آخر قبولی آن از رتبۀ اول دانشگاهی که سطح علمی پایین تری دارد، توانایی بیشتری دارد و اگر مبنای مقایسه برای انتخاب دانشجویان دارای استعدادهای درخشان درست باشد، آن دانشجو باوجودی که در دانشگاه خود رتبۀ پایین تری دارد، ممکن است استعداد درخشان تری نسبت به رتبۀ اول دانشگاه سطح پایین تر داشته باشد.
بنابراین، امتیاز دانشجویان استعدادهای درخشان در قبولی از مقاطع بالاتر نیز می تواند نادرست باشد و تجدید نظر در آن لازم به نظر می رسد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
" بازگشت همه به سوی اوست "
جناب آقای احمدکرمی زاده
مدیر محترم سایت وزین آوای فرهنگی
خبر درگذشت مادر بزرگوارتان موجب تألم و تاثر ما شد .
« گروه صدای معلم » این ضایعه را به جناب عالی و جامعه فرهنگی تسلیت گفته ، موفقیت روز افزون شما و همکاران محترم را از ایزد منان خواهان است .
ما را در غم خود شریک بدانید .
گروه صدای معلم
گروه اخبار/
هدايت تحصيلي در دوره اول متوسطه انجام ميشود و دانشآموز با انتخاب رشته تحصيلي، مسير انتخاب شغل خود را در آينده ترسيم ميكند. با توجه به اينكه براي هر شغلي يك سري دانش و آگاهي مورد نياز است، دانشآموزان بايد براي انتخاب رشته تحصيلي، شغل آينده خود را نيز در نظر داشته باشند تا در آينده از توانمنديهاي لازم برخوردار و در شغل خود موفق باشند. مشاغل جامعه در سه گروه تقسيمبندي ميشود، در مشاغل گروه اول بيشتر افرادي مانند دانشمندان، صاحب نظران، پزشكان و كارخانه داران قرار ميگيرند كه توليد علم و ثروت ميكنند.
گروه دوم كه مجريان گروه اول هستند و به برنامههاي توليدي آنها كمك ميكنند شامل تكنسينها و دستياران هستند. گروه سوم نيز مشاغلي است كه به گروه دوم كمك ميكنند و با مهارت دادن و مهارت آموزي كار را به نحو مطلوب انجام ميدهند.
در نظام آموزشي كشور رشتههاي تحصيلي در شاخه اول علوم نظري شامل رياضي، علوم تجربي و علوم انساني است و جزو مشاغل سطح اول قرار ميگيرد. شاخه دوم رشته فني و حرفهاي است كه به گونهاي طراحي شده است كه دانشآموزان دروس تئوري و عملي را با هم آموزش ميبينند. شاخه سوم نيز كار دانش است كه وظيفه اصلي آن توليد استاد كار و كارگر ماهر است تا بتوانند در كنار گروه دوم اشتغال زايي كنند.
دانشآموز براي اينكه يك رشته تحصيلي انتخاب كند تا به شغل دلخواه برسد بايد به علاقه خود توجه كند، در غير اين صورت پس از اشتغال، از كار كردن احساس آرامش و لذت ندارد و دچار نارضايتي شغلي ميشود. اين امر موجب افسردگي و از كارافتادگي خواهد شد. توجه به توانمندي ذهني و سابقه آموزشي يا استعداد تحصيلي از موارد مهم است كه دانشآموزان بايد هنگام انتخاب رشته تحصيلي خود، آن را مدنظر قرار دهند. توجه به بازار كار نيز در انتخاب رشته بسيار ضروري است و بايد بر اساس نيازهاي جامعه به شغلهاي مختلف، انجام شود. در انتخاب رشته تحصيلي توجه به سياستهاي كلان دولت كه در چشمانداز ۲۰ ساله طراحي شده ضروري است.
فايده و اهميت مشاوره و راهنمايي
راهنمايي دانشآموزان يك فرآيند بسيار مهم و استثنائي در حل مشكلات و معضلات آنهاست. اهداف راهنمايي تحصيلي در هر دوره تحصيلي بايد با خصوصيات رشد و نيازهاي دانشآموزان و با اهداف آموزش و پرورش منطبق و هماهنگ باشد. راهنمايي تحصيلي دانشآموزان در مدارس ابتدائی بسيار مهم است و جنبه پيشگيري دارد. در اين دوره، مشاور، به رفع كمبودها، اشكالات و آموزش مهارتهاي اساسي اقدام ميكند تا از بروز مشكلات تحصيلي و رفتاري در آينده پيشگيري كند. مشاور ميتواند با گذراندن يك دوره آموزشي، راهنمايي تحصيلي دانشآموزان ابتدائی را با موفقيت انجام دهد.
تشويق كنجكاوي، گسترش دامنه خلاقيت و استدلال كودك، آماده ساختن دانشآموز به استفاده بهينه از مفاهيم آموزشي، ارائه اطلاعات ضروري درباره مدرسه، آموزش مهارتهاي تحصيلي به دانشآموزان و كمك به آنها براي كاربرد آنها، آموزش شيوههاي صحيح استفاده از اوقات فراغت و كمك به معلمان و والدين براي شناخت و كار كردن درست با دانشآموز از جمله اهداف مشاوره و راهنمايي تحصيلي در دورههاي ابتدائي است. از آن جايي كه دانشآموزان در هر دوره تحصيلي ممكن است در زمينه تحصيلات با مشكلاتي مواجه شوند و از ادامه تحصيل و فعاليت مفيد و سازنده باز بمانند و موفقيتي به دست نياورند، حضور مشاور براي شناسايي علل مشكل و در جهت رفع آن و همچنين ايجاد محيطي سالم براي رشد و يادگيري، بسيار موثر بوده است.
در همين راستا «راهنمايي تحصيلي موجب بازدهي و كارآمدي بيشتر نظام آموزشي، افزايش پيشرفت و كاهش افت تحصيلي، تقليل مشكلات رفتاري دانشآموزان، ايجاد جو سالم و صميمي بين دانشآموزان و كاركنان مدرسه، آشنايي معلمان با روشهاي صحيح تربيتي و برقراري ارتباط نزديك با فرزندان، تهيه و اجراي فعاليتهاي مكمل برنامه براساس استعدادها و رغبتهاي دانشآموزان، برگزاري كلاسهاي آموزش ضمن خدمت ضروري براي معلمان و آگاهي شاگردان از رابطه بين رشتههاي تحصيلي با مشاغل متعدد ميشود. از اين رو ميتوان ادعا كرد كه مشاوره و راهنمايي تحصيلي وسيله اي تسهيلكننده براي رسيدن به هدفهاي آموزش و پرورش قلمداد ميشود.
ضرورت مشاوره تحصيلي
نقش راهنمايي در آموزش و پرورش افراد به حدي است كه عدهاي از صاحب نظران آن را نوعي تعليم و تربيت گفتهاند و بعضي راهنمايي را تسهيلكننده جريان تعليم و تربيت ميدانند. مهمترين عواملي كه در ضرورت راهنمايي و مشاوره و توسعه آن در نظامهاي آموزش و پرورش موثر بودهاند عبارتند از: توجه به اصالت دانشآموز و آموزش و پرورش، وجود تفاوتهاي فردي در دانشآموزان و ضرورت شناخت و توجه به اين تفاوتها در امر آموزش و پرورش، وجود استعدادهاي عمومي و اختصاصي در دانشآموزان و ضرورت شناخت و پرورش تدريجي و سنجش آنها، رشد جمعيت و افزايش گرايشها و علاقهمندي به تحصيل در سطوح مختلف و گسترش علوم و تكنولوژي، تراكم و تنوع واحدهاي درسي در رشتههاي تحصيلي و ضرورت انتخاب مناسب، توسعه مشاغل و حرفه و ضرورت انتخاب شغل مناسب، تغيير نگرشها و ارزشها نسبت به انتخاب رشتههاي تحصيلي و انتخاب شغل، گسترش نيازهاي جامعه به نيروي انساني در سطوح مختلف مهارت، وجود مسائل و مشكلات جسماني، عاطفي، اجتماعي، رفتاري، تحصيلي و خانوادگي در دانشآموزان.
دانشآموختگان بيكار
بيكاري و عدم ثبات در بازار به يك معضل همه گير براي فارغالتحصيلان در مقاطع تحصيلي ديپلم، كارداني، كارشناسي، كارشناسي ارشد و حتي دكتري تبديل شده است. هر ساله جمعيت انبوهي از دانشآموختگان در رشتههاي گوناگون وارد دانشگاه ميشوند كه در اكثر رشته ها هنوز در كشور نيازسنجي و انتخاب رشته چندان مورد توجه نيست.
اين در حالي است كه ميزان قابل توجهي از فارغالتحصيلهاي دانشگاهي، رشته تحصيلي دبيرستانشان با دانشگاه هماهنگ نيست و حتي در اكثر مواقع شغل افراد هيچ تناسبي با رشته تحصيلي آنها ندارد.
گزارش مركز آمار ايران حاكي از آن است كه بيشترين ميزان بيكاري در ميان جمعيت فارغالتحصيل و در حال تحصيل سال ۹۳، مربوط به رشتههاي مهندسي و پس از آن رشتههاي بازرگاني و معماري بوده است و دانشآموختگان اين رشتهها در صف اول بيكاران قرار دارند. بر اساس اين گزارش بيكاري ليسانسهها بيشتر از بيكاري ساير مقاطع بوده كه بخش اعظمي از بيكاران اين مقطع را زنان به خود اختصاص دادهاند.
به گزارش ايسنا، همچنين نتايج اين بررسي نشان ميدهد كه ميزان بيكاران مرد با مدرك دكتری بيشتر از بيكاران زن در كشور است.
روزنامه آرمان
گروه اخبار/
سرلشگر سيد حسن فيروزآبادي در آخرين جلسه شوراي سياست گذاري راهيان نور در سال 94 با اهداي لوح سپاس، از خدمات وزارت آموزش و پرورش در ترويج فرهنگ والاي دفاع مقدس و مشاركت فعال در اعزام دانش آموزان به مناطق عملياتي و گسترش حركت عظيم فرهنگي تربيتي راهيان نور تجليل كرد.
بنابر گزارش روابط عمومي وزارت آموزش و پرورش، لوح سپاس ستاد كل نيروهاي مسلح به حميدرضا كفاش معاون پرورشي و فرهنگي و نماينده تام الاختيار وزارت آموزش و پرورش در ستاد مركزي راهيان نور تقديم شد.
به گفته مسئولان وزارت آموزش و پرورش طي سال جاري تحصيلي مقرر شده بالغ بر 650 هزار نفر از دانش آموزان پايه متوسطه به مناطق عملياتي در دوران دفاع مقدس اعزام شوند.
گروه اخبار /
دیروز در سایت اداره کل امور اداری و تشکیلات وزارت آموزش و پرورش اطلاعیه ای به شماره 1 – 95 در مورد بند 7 شیوه نامه اجرایی رتبه حرفه ای موضوع بخشنامه شماره 123788 مورخ 25 / 6 / 94 منتشر شد . ( این جا )
اما اشاره ای به جزئیات نشده بود .
بسیاری از همکاران در تماس با « صدای معلم » اعلام کرده اند که در مراجعه به ادارات و نواحی مسئولان دوایر از صدور این بخشنامه اظهار بی اطلاعی می کنند .
کارشناس این اداره در پاسخ به « صدای معلم » اعلام نمود که این اطلاعیه همان گونه که قبلا اعلام شده است دیروز به استان ها و مناطق ارسال شده و مدتی طول می کشد تا اجرا شود .
« نیکویی » در پاسخ به این پرسش « صدای معلم » که همکاران چه موقع برای صدور احکام مربوطه مراجعه کنند تصریح کرد که بهتر است فرهنگیان و معلمان حداقل پس از یک هفته به مناطق و ادارات برای صدور احکام رتبه های شغلی مراجعه کنند .
گفتنی است « صدای معلم » در تاریخ 24 / 12 / 94 با اداره کل امور اداری و تشکیلات وزارت آموزش و پرورش گفت و گویی را در این مورد انجام داد . ( این جا )
پایان پیام/
گروه اخبار/
وزیر آموزشوپرورش با تأیید اینکه مطالبات فرهنگیان باقی مانده است و این وزارتخانه سالجاری هم کمبود بودجه خواهد داشت، اعلام کرد: «میانگین دریافتی معلمان در دولت یازدهم ۶۷درصد افزایش پیدا کردهاست» اما عدهای از معلمان و کارشناسان این میزان رشد را قبول ندارند.
آنها ميگويند طي 2سال اخير ميانگين دريافتي معلمان حداكثر 40درصد افزايش پيدا كرده كه معقول و طبيعي است. وزير آموزش پرورش ريز افزايش 67درصدي را اعلام كند. علياصغر فاني در برنامه تيتر شبكه خبر 21فروردين درباره افزايش حقوق معلمان در سال گذشته توضيح داد:«افزايش حقوق كاركنان دولت، رتبهبندي و اعمال حق مرزي از مواردي بود كه منجر به افزايش حقوق فرهنگيان شد. در 2سال گذشته ميانگين دريافتي فرهنگيان 67درصد رشد داشته است كه اين شروع خوبي بوده و اين رشد در تاريخ آموزش و پرورش كشور بيسابقه بودهاست. البته فرهنگيان معتقدند كه فاصله حقوقي آنها با برخي دستگاهها زياد است كه اين سخن آنها صحيح است اما نبايد انتظار داشته باشيم تمام اين فاصلهها طي 2سال كم شود.»
او در توضيح جزئيات رتبه بندي معلمان نيز گفت: « 830هزار نفر در سال گذشته مشمول رتبه بندي شدند كه از80تا 590هزار تومان به حقوق آنها اضافه شد و سال 95نيز به سراغ افرادي ميرويم كه در سال گذشته شرايط قرار گرفتن در رتبهبندي را نداشتند.»
برخي نمايندگان مجلس اما در واكنش به افزايش 67درصدي ميانگين حقوق معلمان در دولت يازدهم خواستار ارائه مستندات آن شدند. عطاءالله سلطاني صبور، عضو كميسيون مجلس گفت:«اين موضوع بايد بهطور دقيق بررسي شود، حقوق معلمان در دولت دهم يك ميليون و 450هزار تومان بود كه براساس آنچه وزير آموزش و پرورش اعلام كرده بايد 800 هزار تومان به آن اضافه شدهباشد و به ميانگين 2ميليون و 300هزار تومان رسيده باشد. » حجتالاسلام عليرضا سليمي، يكي ديگر از اعضاي اين كميسيون نيزبا بيان اينكه فيش حقوقي معلمان چنين ادعايي را تأييد نميكند، تصريح كرد: «وزير آموزش و پرورش درباره افزايش 67درصدي بايد بيشتر توضيح بدهد. ما چنين چيزي را تأييد نميكنيم.»
برخي معلمان نيز در تماس با خبرنگار همشهري چنين افزايش دريافتي را رد ميكنند و خواستار توضيحات بيشتر وزير در اينباره هستند. يكي از معلمان منطقه19 تهران به همشهري گفت: «ما از اين ميزان افزايش حقوق خبر نداريم، لطفا آقاي وزير استنادات اين افزايش را اعلام كند شايد در حق ما اجحاف شده و بتوانيم از اين طريق آن را پيگيري و به حقمان برسيم.»
مدير يكي از دبيرستانهاي تهران نيز تأكيد ميكند كه افزايش حقوق او حداقلي است و فاصله زيادي با ميانگين اعلام شده از سوي آقاي وزير دارد. چگونه بوده و چرا مشمول حال ما نشدهاست. البته وزير آموزش و پرورش درست ميگويد كه چنين افزايش حقوقي بيسابقه بوده زيرا اين افزايش طوري بوده كه حتي ما بهعنوان ذينفعان از آن اطلاعي نداريم.
يكي از كارشناسان حوزه توسعه مديريت و پشتيباني اين وزارتخانه كه نميخواهد نامش منتشر شود نيز ميگويد: «اكنون ميانگين دريافتي معلمان زير 2ميليون تومان است، در دوره وزارت آقاي حاجيبابايي ميانگين دريافتي معلمان يك ميليون و 4هزار تومان بود كه اگر سخن آقاي فاني درست باشد الان بايد ميانگين دريافتي حدود 2ميليون و 400هزار تومان باشد. روش ديگر راستيآزمايي سخنان ايشان، ميزان پاداش پايان خدمت معلمان است كه بين 45تا 55ميليون تومان است، اگر اين مبلغ تقسيم بر 30ماه شود، ميانگين حقوق كمتر از 2ميليون تومان ميشود.»
كارشناس ديگري نيز معتقد است ميانگين دريافتي معلمان در دولت يازدهم حدود 40درصد است، بدينترتيب كه حدود 30درصد رشد سنواتي داشته و حدود 8درصد افزايش هم مربوط به رتبهبندي معلمان ميشود.
گروه اخبار/ مدیرعامل صندوق ذخیره فرهنگیان از واریز سهمالشرکه فرهنگیان بازنشسته در دی ماه خبر داد و گفت: واریز سهمالشرکه بازنشستگان بهمن و اسفند هم تا پایان فروردین ماه واریز خواهد شد.