گروه اخبار/
رئیس سازمان مدارس غیردولتی گفت: هر دستگاهی که می خواهد پیش دبستانی داشته باشد باید از وزارت آموزش و پرورش مجوز دریافت کند.
مرضیه گرد درباره تعیین تکلیف مدیریت پیش دبستانی ها گفت: با دائمی شدن قانون مدارس غیردولتی تکلیف ساماندهی پیش دبستانی ها نیز روشن شد.
وی بیان کرد: متاسفانه هر کسی خود را متولی و علاقمند به آموزش پیش دبستانی می داند در حالی که پیش دبستانی یک دوره آموزشی غیراجباری است که نیازمند این است که مدیریت آن ساماندهی شود.
گرد بیان کرد: اکنون بر اساس قانون هر دستگاهی که می خواهد پیش دبستانی داشته باشد باید از وزارت آموزش و پرورش مجوز دریافت کند.
وی افزود: این قانون به مراکز آموزشی توجه کرده است. مراکز آموزشی که از وزارت آموزش و پرورش مجوز می گیرند خاص دوره ی آموزشی است.
معاون وزیر آموزش و پرورش تصریح کرد: در عین حال برخی ها نیز به این ایراد را وارد می دانند که آموزشهای پیش دبستانی در دیگر مراکز به آموزش دانش آموزان ما آسیب می زند که این موضوع نیز با دائمی شدن قانون مدارس غیردولتی ساماندهی می شود.
مهر
اول صبح با ما هماهنگ کرده بودند که در ساعت نه و نیم زنگ مانور زلزله به صدا در میآید/ بچهها میگفتند سال های قبل دیدنی تر و بهتر بود، آتش هم روشن میکردند و بعد آن را خاموش میکردند/ در بعضی از مدارس کار خیلی با جلوهتر انجام میشود/ چیزی که من دیدم و شنیدم با چیزی که از اجرای مانور زلزله در کشورهایی مثل ژاپن به نظرم میرسید، خیلی متفاوت بود/ چیزی که من دیدم بیشتر صحنه آرایی برای اجرای یک فیلم بود تا انجام یک مانور، چیزی که باید در لنز دوربینها ذخیره شود، نه در ذهن و رفتار بچهها/ ارگان و مدرسهای به عنوان مدرسهی نمونه و مدیر نمونه معرفی میشود که بهترین عکسها و فیلمها را از نماهای مدرسه گزارش کرده باشد/ معیار همه چیز ما تصاویر و فیلمهایی هستند که راحت دیده میشوند، گریههای جلوی دوربین، مشت های گره کرده جلوی دوربین، حتی مراسمهای عزاداری و جشن های جلوی دوربین/ آموزش و پرورش ما بیمار است، یعنی بیمار شدهاست، با ارزشیابی های غلط؛ هرجا در اجرای یک برنامه و یک وعده ناتوان بودهایم، سعی کردیم با فیلم و عکس حرفه ای آن را موفق جلوه دهیم/ چرا حالا که، همه این ترفند را یاد گرفتهاند و با دوربینهای کوچکی که در جیب همه پیدا میشود، سعی میکنند، همان کاری که ما سالها برعلیه شان انجام دادهایم، برای خودشان استفاده کنند، ناراحت شدهایم/ ما چقدر به کودکان مان یاد دادهایم که اصل انجام کار و نتیجهی واقعی کار مهم است، نه ظاهر آن؛ چقدر به آنها یاد دادیم که مهم نیست دیگران در مورد شما چه قضاوتی میکنند، مهم آن است که شما وظیفه یتان را درست انجام دادهاید یا نه/ چقدر نخبگان جامعه فهمیدهاند، که مهم نیست چقدر دیده میشوند، مهم آن است که چقدر موثرند....
شاید مهم ترین وجه این واقعه ، اخلال در امداد و کمک رسانی به مصدومان در اثر تجمع و ازدحام جمعیت و نیز افرادی بود که اصطلاحا " عکس سلفی " می گرفتند/ این یک واقعیت در جامعه ما است که قاطبه مردم به کانال های رسمی اطلاع رسانی اعتماد چندانی ندارند و غالبا چیزی را باور می کنند که با چشم خود دیده باشند/ در جامعه ما افراد به دلایل مختلفی " دیده نمی شوند "/ شاید مهم ترین نقص و یا ضعف به دوران مدرسه برمی گردد و این که مدرسه و آموزش و پرورش به علت " نخبه گرایی " و دیدن " افراد صرفا برجسته و خوب " فرصتی را به صورت عادلانه برای دیده شدن همه فراهم نمی کند و این عطش بعدها و البته در اشکال منفی و مشمئز کننده مجال ظهور می یابد/ رسانه های رسمی نیز غالبا امکان دیده شدن را برای همه شهروندان و به صورت عادلانه فراهم نمی کنند در حالی که کانال ها و شبکه های غیررسمی این فرصت را به صورت مستقیم برای ارضای این " حس و یا عقده ارضا نشده " در اختیار آنان قرار می دهد/ امروز « صداقت » حلقه مفقوده ای در ارتباطات اجتماعی و انسانی است و " منفعت طلبی " افراد و گروه ها « بحران اعتماد » را در حد فراتر از خط قرمز قرار داده است/ نکته مهم دیگر ، عمل نکردن " مدرسه " و " آموزش و پرورش " به ماموریت های ذاتی خویش است/ مدارس ما از این گونه آموزش ها غالبا تهی هستند و بیشتر به محلی برای " حافظه محوری " و نیز کسب و کار تعدادی از موسسات تجاری – آموزشی تبدیل شده اند/ « سند تحول بنیادین » ترسیم کرده اند اما پس از گذشت 5 سال ، اکثریت معلمان ( بیش از 70 درصد ) از محتوای آن اطلاعی ندارند/ دانش آموزان ما حتی طریقه سلام کردن ، صف ایستادن و حتی راه رفتن را هم در مدارس یاد نمی گیرند/ چرا فردی که صاحب میلیون ها و شاید میلیارد ها تومان سرمایه است ، حاضر به پرداخت مبلغ اندکی برای بیمه اموال خود که البته این هم نوعی آینده نگری و سرمایه گذاری است نمی باشد و در عوض تا آخر عمر باید در حسرت پشیبمانی و افسوس باشد...
آیا با شنیدن این خبر که در هشت ماهۀ نخست سال 1395 ، هر روز در جاده ها حدود 45 نفر کشته و 960 نفر مجروح شده اند دچار شوک می شویم/ مشاهدۀ جان باختن انسان ها در فروریختن ساختمان پلاسکو مرا بسیار اندوهگین؛ ولی دچار شوک نکرد/ وقتی تهویۀ هوای مطبوع، رنگ های شاد و فریبنده، در و دیوار تمیز داخل مغازه ها را می دیدید هیچ حسی از فروریختن به شما دست نمی داد و احساس نمی کردید که در ساختمانی حضور دارید که عن قریب در حال فروپاشی است. ولی کافی بود کمی به طبقات فوقانی بروید و یا از فاصله ای دورتر به ساختمان خیره شوید تا فروپاشی آن را احساس کنید/ مسأله پلاسکو « خودمداری» ماست/ مالکان مغازه های پلاسکو به ساختمان و کلیّتی به نام پلاسکو و ماندگاری آن فکر نمی کردند/ نمی دانستند که بقاء هر کدام از آنان به بقاء این ساختمان وابسته است. هر کس فقط به فکر « آبادانی» و رونق فروشگاه خودش بود. هر کس برای فروشگاه خودش هزینه می کرد ولی مسئولیت ساختمان بر عهدۀ « دیگران » بود/ واقعیت آن است که ما برای کار جمعی و تیمی آموزش کافی ندیده ایم و از تشخیص منافع جمعی عاجز هستیم/ همه به جز « من » مقصرند! « من » هیچ نقشی در ویرانی شهر ندارم ....
مدیریت خبر و دروازبان خبر حتی در بین کسانی که ادعای اطلاع رسانی و شفافیت در خبر را دارند هم و جود دارد/ رسانه ها برای نشان دادن عمق فاجعه تنها به مخابره عکس های مادران گریان و چشمان اشک بار رییس جمهور اکتفا کردند/ در کشوری که چرخش اطلاعات آزاد و آزادی بیان در آن زیاد و ضریب نفوذ رسانه ها بسیار بالاست در این گونه موارد چنین حساب شده عمل می کنند و مراقب فضای روانی جامعه هستند/ "مدیریت رسانه "یکی از اظلاع مهم مدیریت بحران است/ در حادثه ساختمان پلاسکو مثل بسیاری از بحران های طبیعی و غیر طبیعی این ضلع مورد توجه قرار نگرفت...
گروه استان ها و شهرستان ها/
جمعی از دانشجو معلمان و نیز فعّالان فرهنگی و هنری پردیس های دانشگاه های فرهنگیان سراسر کشور در نامه ای که خطاب به سرپرست این دانشگاه نگارش گردیده و برای صدای معلم ارسال کرده اند خواهان توجه به مطالبات خود گردیدند .
متن کامل این نام که در اختیار « صدای معلم « قرار گرفته است به شرح زیر است
تمامی مصاحبهها، برنامهها و گزارشها، به دادن آمار و ارقام و این که آتش نشانی در چند دقیقه به محل حادثه رسیده، خلاصه شد و دریغ از یک نگاه تخصصی مدیریتی به ریشه حادثه/ نمیخواهم مقاله بنویسم و یا حرف کلیشه و عرض تسلیت و...بیان کنم/ لطفاً عزاداری نکنید، بلکه جلوی عزاداریهای بزرگ تر ایران را بگیرید. نزدیک 600 واحد اقتصادی نابود شده و تعدادی از هم وطنان عزیز ما به شهادت رسیدهاند. برخی مسئولین چرا به تبعات مسائل نمیخواهند فکر بکنند/ سالهاست میگوییم تمرکز اداری و اقتصادی در تهران ریسک های فراوانی دارد؛ خود من شخصا معتقدم در تمامی این سال ها باید وزارت خانه ها به تدریج در تمامی استان ها پخش میشدند تا هم تهران نفسی بکشد و هم شهرستان ها رونقی بگیرد/ در کجای دنیا یک شهرداری بیش 30 بار تذکر میدهد و صبر میکند/ صدا و سیمایی که هر روز بیشتر از آن فاصله می گیرم، حرف هایی می زند و مسؤولانی را دعوت می کند که تنها توجیه می کنند و به شدت حالم بد می شود! اگرچه سال هاست تلویزیون این اتلاف کننده بزرگ وقت را کنار گذاشته ام/ شاید هم پیامهای تسلیت و هم دردی و پروفایل های مشکلی کاربران در صفحات اجتماعی صرفا برای عقب نماندن از موج/ ژست های دلسوزگرایانه و نوشداروهای بعد از مرگ سهراب که حتی واهمه دارند برای اینکه ریالی را متعهد نشوند، عنوان "شهید" را به کار نمی برند/ عادت کرده ایم تا حادثهای پیش بیاید و همین روالها تکرار بشود و تکرار بشود و..دست آخر میگوییم چرا ایران درست نمیشود/ آنچه می ماند، حسرت و اشک و سوءمدیریت هایی است که دوباره خواهد ماند....
در تازه ترین حادثه ساختمان عظیم پلاسکوی تهران را با بی تدبیری و بی خیالی محض نسبت به اصول و قواعد ایمنی، بر سر شهروندان آوار می کنیم/ در این سریال بی پایان مرگ و فنای هموطن ایرانی، مقصر کیست/ چرا در معامله و معادله ی ما بین هستی و فنا،جان هموطنان تا این حد کم بها و حتی بی ارزش شده است/ در کشور ما کیفیت و مرغوبیت همواره در سایه کمیت و اقدامات شعاری رنگ می بازد/ با این سطح از مسئولیت پذیری شهروندی،شرافت کاری و دقت عمل،قرار گرفتن ایران در رتبه های نخست حوادث مرگبار،جای شگفتی ندارد/ پس از هر حادثه هم نهادهای مسئول به جای عذرخواهی، تجربه و تدوین راهکارهای پیشگیری از وقوع حوادث جدید،انگشت اتهام به سوی دیگران نشانه گرفته و به راحتی از زیر بار مسئولیت شانه خالی می کنند/ چرا وسایل اطفای حریق و تجهیزات امداد رسانی در تهران باید به حدی ابتدایی و غیرحرفه ای باشد که مایه تمسخر و مضحکه رسانه های خارجی قرار گیرد....