گروه گزارش/
خبرگزاری آنادولو ترکیه در حالی خبر از هزینه کرد به میزان ۲۰ میلیارد دلار در بخش آموزش این کشور می دهد که در ایران و با گذشت نزدیک به سه ماه از بازگشایی مدارس خبری از پرداخت همان مبلغ ناچیز تحت عنوان « سرانه مدارس » نیست . پرسش این است که آیا مقامات و دستگاه های مسئول به همان مفاد « قانون تشکیل شوراهای آموزش و پرورش » عمل می کنند و یا آن که از این قانون مترقی متعلق به سه دهه ی پیش فقط تعطیل کردن مدارس به بهانه های مختلف و دخالت در امر تخصصی آموزش را فهمیده اند در حالی که هیچ گونه سواد و تخصص و سر رشته ای در آن ندارند و دیگران را هم معطل بی کفایتی و ناکارآمدی و بی عملی خویش کرده اند ؟
خبرگزاری آنادولو آنکارای ترکیه نوشت : ( این جا )
براساس داده های سازمان آمار ترکیه، هزینه سالانه بخش آموزش در کشور طی سال ۲۰۲۲ از ۲۰ میلیارد دلار گذشت.
بدین ترتیب، هزینه مصرف شده در بخش آموزش ترکیه در سال گذشته بالغ بر ۵۸۷ میلیارد و ۴۳۸ هزار لیر (معادل ۲۰ میلیارد دلار) بوده است.
این میزان نشان دهنده رشد ۶۹.۳ درصدی هزینههای بخش آموزش در ترکیه در سال گذشته نسبت به سال ۲۰۲۱ است.
هزینههای مربوط به آموزش پیشدبستانی در سال ۲۰۲۲ نسبت به سال پیش از آن رشد ۱۱۳.۸ درصدی و بخش آموزش عالی نیز رشد ۷۴.۱ درصدی را تجربه کرده است.
همچنین در سال گذشته بخش دولتی ۷۹.۱ درصد از کل هزینههای آموزشی در ترکیه را متقبل شده است. از سوی دیگر خانوارها نیز ۱۰ درصد از هزینههای آموزشی در کشور را پرداخت کردهاند.
در سال ۲۰۲۲ هزینه سرانه هر دانش آموز و دانشجو در ترکیه معادل ۲۵ هزار و ۱۴۳ لیر (تقریبا ۸۵۰ دلار) رقم خورده است » .
اما در ایران ؛ معاون برنامه ریزی و توسعه منابع وزارت آموزش و پرورش می گوید که : مسئله سرانه مدارس به جد در حال پیگیری است .
این « چراها » را چه کسی باید پاسخ دهد . علی فرهادی در گردهمایی مدیران کل آموزش و پرورش استان ها و اعضای شورای معاونان وزیر آموزش و پرورش چنین عنوان می کند : ( این جا )
« رابطه خوبی بین ما و سازمان برنامه و بودجه برقرار است و انشالله به سمت گره گشایی در بسیاری مسائل پیش می رود.
به لطف خدا رتبه بندی تقریبا به پایان رسیده و حتی می توانیم به نحوی پایان مرحله استقرار رتبه بندی و این اقدام بزرگ را در آذر ماه امسال اعلام کنیم.
در دولت سیزدهم نگاه به آموزش و پرورش نگاه خوبی است. امسال تا کنون در ستاد ۴۱ درصد تخصیص بودجه گرفته شده که افزایش سهم نوسازی در حال پیگیری و رسیدگی می باشد.
پاداش پایان خدمت موضوعی است در حال پیگیری و رایزنی با دستگاه ها و افراد مختلف هستیم و به زودی احکام بازنشستگان به زودی صادر خواهد شد » .
نتایج مطالعات مراجع رسمی نشان میدهد، مردم ایران بیش از ۲.۵ برابر میانگین جهانی برای آموزش و پرورش هزینه میکنند. درحالیکه دولت یکسیام میانگین جهانی در بودجه برای تعلیم تربیت هزینه میکند و وجهه همت خویش را مصروف آن داشته، تا آموزش و پرورش را به سمت خصوصیسازی و محدود کردن بودجه هدایت کند . ( این جا )
آیا حتما باید « رابطه ی خوبی » میان آموزش و پرورش و سایر دستگاه ها برخوردار باشد تا مدارس به همان اندک حیات موضعی خویش ادامه دهند ؟
اگر نباشد ؛ چه اتفاقی رخ می دهد ؟ و مدارس بدون کلاه می مانند ؟
به گفته ی خبرگزاری ترکیه ؛ خانواده ها فقط ده درصد از هزینه های آموزشی را متقبل شده اند اما پرسش « صدای معلم » این است که در نظام آموزشی ایران وضعیت چگونه است و آیا جمهوری اسلامی به همان تعهدات حداقلی مصرح در قانون اساسی پای بندی دارد ؟
در سال ۲۰۱۹ حدود ۸۲ درصد منابع مالی آموزش و پرورش در جهان توسط دولت ها تأمین میشده است . ( این جا )
کارشناسان می گویند که یکی از برنامههای دولت سیزدهم این است که ۲۵ درصد مدارس به شکل هیئتامنایی اداره شده و یک درصد از مدارس دولتی به افراد واجد شرایط تربیتی واگذار شود . ( این جا )
پرسش صریح « صدای معلم » آن است که در کدام کشور ؛ دولت به انحای مختلف از زیر بار وظایف خود اصلی و ذاتی خود در برابر مقوله ی آموزش تحت عناوینی مانند « برون سپاری » ، « خصوصی سازی » و... شانه خالی می کند و حتی مدرسه سازی و مقاوم سازی مدارس را به دوش مردم و خیرین می اندازد و نامش را هم می گذارد :
« مشارکت مردمی " ؟!
پرسش این است که آیا مقامات و دستگاه های مسئول به همان مفاد « قانون تشکیل شوراهای آموزش و پرورش » عمل می کنند و یا آن که از این قانون مترقی متعلق به سه دهه ی پیش فقط تعطیل کردن مدارس به بهانه های مختلف و دخالت در امر تخصصی آموزش را فهمیده اند در حالی که هیچ گونه سواد و تخصص و سر رشته ای در آن ندارند و دیگران را هم معطل بی کفایتی و ناکارآمدی و بی عملی خویش کرده اند ؟
بر اساس آمار سازمان «همکاری های اقتصادی و توسعه» میانگین سرانه دانشآموزی کشورهای دنیا، ۹۳۱۳ دلار آمریکاست و در کشور ما این عدد در خوش بینانه ترین حالت ممکن به حدود 600 دلار می رسد و این یعنی، آنها دراین زمینه حداقل 15 برابر بیشتر از ما هزینه میکنند، تازه به شرط این که تمام بودجه آموزش و پرورش به دست این وزارتخانه برسد و دچار کسری نشود . ( این جا )
چرا باید میانگین سهم آموزش از تولید ناخالص ملی در دنیا ۵.۲ درصد و در ایران، کمتر از یک درصد باشد ؟
چرا باید سهم آموزش از بودجه عمومی دولت در دنیا حدود ۲۶ درصد و در ایران کمتر از ۵ درصد باشد ؟
این « چراها » را چه کسی باید پاسخ دهد .
داخل پرانتز :
( « صدای معلم » در حالی این گزارش را منتشر می کند که اکثریت قریب به اتفاق افکار عمومی به شدت و با حرارت در حال پرداختن به ابعاد مختلف و جهات گوناگون آن اختلاس سه میلیارد دلاری در پرونده موسوم به « چای گیت » و یا « چای دبش » هستند و مقوله ی آموزش و تربیت در این دعواها همچنان مهجور است )
پایان گزارش/
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان