بیتوجهی حاکمیت نسبت به مطالبات معلمان که اکنون به جامعه نیز سرایت کرده است، در حالی صورت میگیرد که در مقام سخن از بهترین تعاریف و تفاسیر برای توصیف شأن و جایگاه معلم بهره میبرند اما در مقام عمل آنچنان بیتوجه هستند که حتی پس از گذشت دو دهه از جنبش اعتراضی معلمان، حاضر نیستند سخنان آنها را گوش دهند، برای حل مشکل و برآورده ساختن مطالباتشان به تفاهم برسند. حال این پرسش پیش میآید که چرا صدای معلمان شنیده نمیشود؟
پاسخ این پرسش ساده است:
در ساختار رسمی وزارت آموزش و پرورش، مکانیسمی برای گفتوگو با معلمینی که از وضعیت موجود رضایت ندارند، وجود ندارد. این ساختار چنان ایدئولوژیک است که صرفاً انتظار اطاعت و پذیرش و حتی توجیه وضع موجود را از معلمان و کادر آموزشی و اداری دارد و هیچ امکانی برای اظهار اعتراض در نظر نگرفتهاند. به همین دلیل، علیرغم تعداد فراوان معلمان، هیچ نهاد مستقل یا حتی دولتی که بتواند فعالانه بخشی از مطالبات معلمان را نمایندگی کند، در طول سالیان گذشته نتوانسته است مجالی جدی برای فعالیت بیابد.
در جمهوری اسلامی تجربه نهادهایی نه چندان مستقل چون سازمان نظام پزشکی، پرستاری، مهندسی، انجمن اسلامی کارگران و … وجود دارد که کموبیش تلاش میکنند از حقوق خویش دفاع و برای دستیابی به اهداف صنفی اقدام کنند. این نهادها در زمانها و در موارد مشخص با دستاندرکاران گفتوگو و بدین وسیله بخشی منافع صنفی خود را تأمین میکنند. در آموزش و پرورش این امکان وجود نداشته و بدیهی است سیستمی که انتظاری جز فرمانبرداری از پرسنل خود ندارد، امکان گفتوگو و شنیدن صداهای اعتراضی فراهم نمیشود و اعتراضها را برنمیتابند. انجمنهایی که در این وزارتخانه و به نام معلمان تشکیل شدهاند بیش از آنکه حافظ منافع صنفی خود باشند مدافع اهداف سازمان بودهاند، به عبارت دیگر، به نام معلم اما به کام حاکمیت رفتار کردهاند. در نتیجه، این نهادها، هرگز صدای معلم را بازتاب ندادهاند و حاضر نیستند بر اساس آن با مسئولین به گفتوگو بنشینند و صدای اعتراضی معلمان را به گوش آنها برسانند. علاوه بر این، نهادهای مستقل صنفی معلمان که هم مقبولیت بیشتری دارند و هم میتوانند از منافع صنفی معلمان دفاع کنند، امکان فعالیت ندارند و به رسمیت شناخته نمیشوند.
ضعف نظام آموزشی و تضعیف معلمان در سطوح مختلف جامعه، پیامدهای منفی فراوانی دارد. یکی از علل نشنیدن صدای معلمان، احتمالاً این است که پیچیدگیهای تضعیف نظام آموزشی و عمق فاجعهای را که از رهگذر این تضعیف پدید میآید، درک نمیکنند و نمیدانند این وضعیتی که بر معلم و نظام آموزشی تحمیل شده است چه پیامدهای زیان باری خواهد داشت. فیلسوفان علوم اجتماعی بر این باورند پدیدههای اجتماعی، پیچیدهتر از تمامی پدیدههای دیگر هستند، لذا درک و فهم آنها مستلزم مهارت و توانایی بالا و ویژه است. کسانی که از درک واقعیتهای پیچیده عاجز هستند، یا جرأت رویارویی با واقعیت را ندارند یا واقعیت را سادهسازی میکنند و راه حلهای «دمدستی» ارائه میدهند.
راهکار «دمدستی» وزیر آموزش و پرورش برای حل آبگرفتگی یکی از مدارس که با گذاشتن «بلوک» در حیاط مدرسه، دانشآموزان را به داخل کلاسها هدایت کنند، یا این ادعا که «افرادی معلمان را تحریک میکنند که سر کلاس نروند» نمونهای روشن از سادهسازی واقعیت پیچیده و نداشتن جرأت رویارویی با آن است. راه حل رئیس شورای شهر تهران برای معضل «اتوبوسخوابی» که باید اتوبوسها را جمع کرد نیز نمونه دیگری از سادهسازی واقعیت و پاک کردن صورتمسئله است. این نکته نباید فراموش شود که رویارویی با پدیدههای پیچیده، «جرأت دانستن» میخواهد که در نگاههای ایدئولوژیک با سادهسازی واقعیت اجتماعی خود را از شر دانستن خلاص میکنند.
یکی از مهمترین محصولات نظام آموزشی در هر جامعه تولید و توزیع سرمایه فرهنگی است. سرمایه فرهنگی فواید بسیاری برای جامعه دارد، از جمله به گسترش احساس عدالت در جامعه کمک میکند، موجب افزایش افراد فرهیخته و تلطیف فضای زندگی و روابط متقابل اجتماعی میشود. نیچه به درستی به اهمیت حضور هنر که منبع اصلی سرمایه فرهنگی است، اشاره دارد که «اگر هنر نبود، واقعیت ما را خفه میکرد.» در حقیقت، زندگی اجتماعی بودن سرمایه فرهنگی بسیار دشوار و غیر قابل تحمل خواهد بود. وجود سرمایه فرهنگی در دسترس افراد جامعه این امکان را فراهم میآورد که «جور دیگر» خود، دیگران و اطراف را ببینند، به زندگیشان معنا و غنا میبخشد و کمک میکند از تنگناها و دلهرههایی که سرمایه مادی به طور خاص و زندگی اجتماعی به طور عام ایجاد میکنند، رهایی یابند و زندگی آرام و لذتبخشی را سپری کنند. در جمهوری اسلامی تجربه نهادهایی نه چندان مستقل چون سازمان نظام پزشکی، پرستاری، مهندسی، انجمن اسلامی کارگران و … وجود دارد که کموبیش تلاش میکنند از حقوق خویش دفاع و برای دستیابی به اهداف صنفی اقدام کنند.
اگر سرمایه فرهنگی دچار فرسایش شود، مردم به سوی سرمایههای دیگر روی میآورند و در این میان سرمایه مادی از جذابیت بیشتری برخوردار خواهد شد. پول و مادیات در بسیاری از موارد، بهویژه اگر همراه با سرمایه فرهنگی و اجتماعی نباشند و متناسب با آنها گسترش نیافته باشند، نتیجهای کاملاً متفاوت و متضاد با نتایج و پیامدهای سرمایه فرهنگی دارد. فرد را با واقعیت سخت و بیرحم درگیر و استرس و دلهره را بر وی تحمیل میکند. در رویارویی با مسائل و مشکلات، به جای اندیشه و تأمل، پول به حلّال مشکلات تبدیل میگردد و بدینترتیب مسائل و مفاسد عدیده دیگری در جامعه گسترش مییابد. اگر امروزه میبینیم که تعداد پروندههای فساد اقتصادی افزایش چشمگیری یافته است، بخشی از علل آن به تضعیف سرمایه فرهنگی به نفع سرمایه مادی برمیگردد که دست یابی به پول بر هر سرمایه دیگری اولویت یافته و فرهیختگی، خوشنامی و دانایی نسبت به ثروت قدر و اهمیت خود را از دست داده است.
یکی دیگر از پیامدهای تضعیف نظام آموزشی و نشنیدن صدای معلمان این است که رفتارهای افراد جامعه بهتدریج بهگونهای خواهد شد که از نماد، اخلاق و در معنای عام کلمه «فرهنگ» دور میشود. برخی از انسانشناسان وجه ممیزه انسان نسبت به حیوان را فرهنگ میدانند؛ به عبارت دیگر انسان آن گاه انسان خواهد شد که فرهنگ را فرا بگیرد و فرهنگی شود.
رابطه فرهنگ با نظام آموزشی در آن است که اصولاً فرهنگ از طریق آموزش و تربیت فراگرفته و از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود. نقش نظام آموزشی در تولید و توزیع فرهنگ، بیبدیل و بسیار حائز اهمیت است. حال ممکن است این پرسش در میان آید که فقدان فرهنگ و بازتاب آن رفتار فرد، چه مشکلاتی را بهبار میآورد و مسائل اجتماعی ناشی از آن چیست؟
با توجه به این که انسان به طور همزمان هم پدیدهای طبیعی و هم آموزشیافته است در صورتی که بخش آموزشی آن کم رنگ شود، غرایز به صورت طبیعی مجال ظهور و بروز مییابند و نمادها و معناها از کنشهای افراد جامعه حذف میشوند. در این حالت، توانایی حل مسئله از طریق تفکر و تفاهم در کنشهای متقابل و تعارضهای جمعی کاهش مییابد و کنش و واکنشهای غریزی مبنای حل مسائل میشود. خشونتهایی که بهویژه در خانواده و در خیابان به چشم میخورد، نمونه خوبی است برای توضیح فقدان حضور نماد در روابط اجتماعی. در این رفتارها نمادها حضور مؤثری ندارند و حرکات، تکانههای بیهدف و صداهای نامفهوم یا غیر فرهنگی بر رفتارهای طرفین حاکم است. اگر آمار خشونت در ابعاد و سطوح مختلف رواج یافته است، اگر در رانندگی، حس خودخواهی و خودنمایی سرنشینان خودرو، جایگزین اصول «رعایت قوانین راهنمایی و رانندگی» و «احترام به حقوق دیگران» شده است، اگر آمار و میزان شکایات و اختلافات مردم که در قالب افزایش بیسابقه پروندههای قضایی خود را نشان میدهد؛ بخش مهمی از علل این معضلات، ریشه در طبیعیشدن زندگی اجتماعی و کم رنگشدن نقش فرهنگ در تعاملهای اجتماعی دارد.
در واقع فقدان آموزش به معنای حذف فرهنگ از زندگی اجتماعی است و افراد برای انجام کنشهای خود، به جای استناد به ارزش، هنجارها، اصول و قواعدی که در فرایند آموزش یاد گرفتهاند به درون و انگیزههای غریزی مراجعه میکنند، بدینترتیب، مسائل اجتماعی روزبهروز در ابعاد گستردهتری بروز میکنند و برای نمونه خشونت، بخش عمدهای از زندگی را فرا میگیرد و در روابط میان اعضای خانواده، در تعاملات روزمره، در رابطه شهروند – دولت و حتی نسبت به خود (در قالب خودکشی)، فراوان به چشم میخورد.
آموزش اگر به مثابه یک سرمایهگذاری درازمدت دیده شود که منافع آن در سالهای دور نصیب جامعه میشود، جامعه و مسئولین امکانات بیشتری را به آن اختصاص میدهند، اما اگر این نگرش نسبت به آموزش وجود نداشته باشد هم نسبت به وضعیت عمومی آن بیتفاوت خواهند بود و هم به صداهای اعتراضی دلسوزان توجه نخواهند کرد.
پیام اصلی جنبش اعتراضی معلمان این است که باید «آموزش و پرورش» بیشتر مورد توجه جامعه و حاکمیت باشد و با توجه به این که مهمترین جایگاه تولید سرمایه فرهنگی «مدرسه» است، نیازهای مادی معلمان در حدی برآورده شود که بتوانند نیازهای اولیه خود را به صورت آبرومندانه برآورده سازند، میتوانند از رواج پولپرستی بکاهند، روشهای حل مسئله و دست یابی به تفاهم را به دانشآموزان یاد بدهند، نقش فرهنگ را در ساماندهی غرایز و احساسات طبیعی بیشتر کنند و … . در غیر این صورت، بدون تردید آینده ما بدتر از اکنون خواهد بود.
افزایش خودکشی و خشونت در یک جامعه اتفاقی نیست ؛ ناتوانی در حل مسائل اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، بیتوجهی به قانون و حقوق دیگران، افزایش نرخ تصادفات رانندگی و انواع و اقسام فساد، اختلاس و دزدی و … نیز هیچ کدام اتفاقی نیستند. اگر وضعیت نظام آموزشی مطلوب باشد و معلمان با رضایت در کلاسهای درس حاضر شوند، بخشی از این مسائل در جامعه به وجود نمیآیند و هزینههای کمتری بر جامعه و بر افراد تحمیل میشود.
*جامعه شناس و فعال مدنی
پیش از معرفی نخستین گزینه پیشنهادی برای وزارت آموزش و پرورش توسط رئیس دولت سیزدهم شاید کم تر کسی پیش بینی و یا باور می کرد که هر دو گزینه ابراهیم رئیسی با پاسخ منفی و قاطع مجلس شورای اسلامی رو به شوند ، مجلسی که به اذعان بسیاری با دولت مستقر در بسیاری از وجوه مشابهت و تجانس دارد .
و نکته قابل تامل آن که همه وزرای این دولت جز وزیر آموزش و پرورش در مسند خود فعلا مشغول به کار هستند .
نکته مثبت و خوش بینانه این قضیه می تواند این فرضیه باشد که آموزش و پرورش به تدریج و با تاسیس و تقویت « حوزه عمومی » در آن که پیش تر نبوده و یا بسیار کم رنگ بوده توانسته با حساس کردن افکار عمومی و بازتعریف مفهوم سنتی آن به جایگاه اصلی و بی بدیل خود نزدیک شود و البته این می تواند سرآغاز فصلی نوین در نگاه به امر آموزش به عنوان محور توسعه و اغنا و ارتقای ظرفیت و جایگاه از مرتبه یک دستگاه مصرفی به یک ارگانیسم مولد و محور توسعه باشد .
ارتقای سطح کنش گری و پرسش گری در حوزه آموزش در اشکال مختلف آن و توسط معلمانی که پیش تر برای آنان نقشی فراتر از « کارمند » در نظر گرفته نمی شد می تواند حامل این پیام مهم و راهبردی برای حاکمیت باشد که مقوله آموزش در ایران در حال پوست اندازی است .
نمی توان و شایسته هم نیست که افراد تصمیم گیر و سیاست گذار خارج از اتمسفر آموزش و تربیت بخواهند فارغ از دغدغه ها و نیازهای اصلی و واقعی این رکن مهم آموزش یعنی « معلم » برای آنان تعیین وزیر کنند .
البته برخی نمایندگان مجلس هم با سخنان و تذکراتی که می توان بخشی از آن ها را « حرف دل معلمان » نامید نشان دادند که نقشی فراتر از « ماشین رای » برای معلمان قائل بوده و به تدریج « نگاه ابزاری » در این جامعه در حال نزدیک شدن به « نگاه انسانی » و « خرد محور » است .
در حال حاضر آموزش و پرورش ما با مسائل و حتا بحران های مختلفی درگیر است .
«حل مساله» و فائق آمدن بر چرخه ناکارآمدی و فلاکت چیزی نیست که با دستور ، بخشنامه و یا سخنرانی حاصل شود .
حل مشکلات این بخش گسترده و تاثیرگذار در کشور در مرحله نخست نیازمند اعتماد سازی و کاهش فاصله میان دیدگاه بالا و پایین فارغ از تسویه حساب های سیاسی و خطی است .
معلمان که همواره در گروه های نخست مرجع قرار داشته می توانند سرمایه اجتماعی را به بیرون از دستگاه متبوعشان اشاعه دهند مشروط بر آن که خودشان در خانه شان به بازی گرفته شوند و « صدای معلمان » شنیده شود .
این امری دشوار و خیلی پیچیده نیست مشروط بر آن که حاکمان و کارگزاران از روزمرگی مزمن رها شده و نگاهی نو ، علمی و مدرن بر الزامات یک آموزش کارآمد با محوریت تربیت انسان منتقد و پرسشگر داشته باشند .
گروه رسانه/
پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران - « صدای معلم » که در سال 1395 به صورت رسمی مجوز فعالیت رسانه ای خود را از وزارت ارشاد و فرهنگ اسلامی دریافت کرده توانسته به پُربازدیدترین رسانه اختصاصی و غیردولتی در حوزه خبر و تحلیل آموزش و پرورش تبدیل شود .
" مصطفی یوسفی " مدیر فنی سایت صدای معلم در این باره می گوید :
« صدای معلم نسبت به سال قبل و در ماه جولای ( تیر ) و بر اساس جداول تحلیلی - آماری (Google Analytics) توانسته است به رشد 4 برابری در زمینه آمار بازدیدکنندگان دست یابد و این امری در خور توجه و تحسین است .
می توان گفت که صدای معلم در حال حال حاضر رسانه ی مرجع در حوزه مسائل آموزش و پرورش ایران است . »
این رسانه با فرمت " وبلاگ " در سال 1387 توسط " علی پورسلیمان " تاسیس گردید و پس از یک سال فعالیت توانست در مهر 1388 عنوان " وبلاگ برتر" در " حقوق اصناف ایران " را از آن خود نماید .
جداول زیر وضعیت آماری این رسانه را نشان می دهند .
A)
۱- 1,260,000 نمایش و ظاهر شدن لینک های سایت صدای معلم در گوگل
۲ - 81,600 بار کلیک روی لینکهای صدای معلمِ نمایش داده شده توسط گوگل توسط کاربران
۳- 499 صفحه هم لینک اول هستند .
B )
1- اکثریت بازدیدکنندگان این رسانه از طریق موبایل وارد می شوند .
2- بیشترین آمار بازدیدکنندگان از کشورها به این ترتیب است :
1- ایران 2- ایالات متحده آمریکا 3- آلمان
C )
در جست و جوی گوگل بیشتر بازدیدکنندگان از طریق وب مطالب خود را از این رسانه یافته اند و تصویر و ویدئو در رتبه های بعدی قرار دارند .
پایان پیام/
سال 1398 هم به پایان رسید .
این سال نیز مانند سنوات پیشین با فراز و نشیب های بسیاری همراه بود به ویژه برای جامعه ای که توسعه نیافته بوده و هنوز تکلیف خود را در برزخ " سنت " و " مدرنیته " مشخص نکرده است .
شاید چند رویداد مهم و فراموش نشدنی این سال برای بسیاری از معلمان مهم بود .
نخست افزایش تبعیض معنادار ، غیرمنطقی و غیرقابل تحمل بین معلمان با سایر کارمندان به ویژه نیروهای اداری و ستادی و نیز حذف " رتبه بندی نیم بند معلمان " بود که همه آنان را مثل هم نمود .
و مهم تر از آن مواضع ضعیف و غیراقناع گرانه وزیر آموزش و پرورش به عنوان بالاترین مقام اجرایی این وزارتخانه بود که انتظار می رفت مدافع حقوق قانونی معلمان باشد .
هر چند « صدای معلم » به عنوان رسانه مستقل و مدنی در حوزه آموزش بر این باور است که هنوز درک و تعریف درستی از اقتصاد آموزش و پرورش حاصل نشده است .
مسائل برجام ، افزایش تحریم ها و وضعیت FATF آینده مبهم و نگران کننده ای را پیش روی اقتصاد ایران گشوده است که " اقتصاد آموزش " نیز زیرمجموعه ای از آن به شمار می رود .
هر چند امیدواریم که فرمول حکمرانی در کشور ما به اشکال علمی ، جهانی و مردمی آن نزدیک شده و فاصله " ملت " و " حکومت " در سایه تشکیل " حوزه عمومی " در جامعه مدنی به حداقل برسد .
و از این ها گذشته شیوع " ویروس کرونا " در جامعه ایران و جهان بود .
از پنهان کاری مسئولان و مرجح بودن انجام مناسک سیاسی بر جان شهروندان گرفته تا لجبازی های بی پایان جامعه عجول ، فاقد تدبیر و نزدیک بین ایرانی که بر خلاف سایر جوامع این بیماری مرگبار را دست کم گرفته و با شلوغ کردن خیابان ها ، بازارها ، بزرگراه ها و... نشان دادند که هنوز در ابتدای راه هستیم و ناگزیر به آزمون و خطا .
این رسانه از کادر درمانی بیمارستان ها و مراکز درمانی که " از خود گذشتند " و برخی از آنان جان خود را تقدیم دیگران کردند تشکر و قدردانی می کند و در برابر آن " ایثارها " سر تعظیم فرود می آورد .
همچنین از شهروندانی که به توصیه ها مبنی بر " قرنطینگی خانگی " احترام گذشته و به وظایف مدنی و شهروندی خویش عمل نمودند .
در این میان درگذشت همکاران ما در اقصی نقاط کشور موجب اندوه خاطر جامعه ی آموزش و پرورش شد .
« صدای معلم » صمیمانه درگذشت این فرهنگیان را به خانواده های آن تسلیت می گوید و امیدوار است که سال 1399 گشایشی نو بر فصل " تفکر محوری " و " مطالبه گری مدنی " جامعه ایرانی باشد .
این رسانه مطابق روال سال های پیشین آماده دریافت مطالب ، یادداشت ها ، گزارش ها و نظرات فرهنگیان در حوزه " آموزش " در ایام نوروز می باشد .
معلمانی که در سال جدید دیگر در کنار خانواده هایشان نیستند :
حسین غفاری- معاون پرورش آموزش و پرورش ناحیه دو قم
سعید مغازهای- معاون دبیرستان امام صادق قم
محسن اسحاقیان- کارپرداز اداره کل آمورش فنی و حرفهای قم
جعفرقلی الهیاری- بازنشسته آموزش و پرورش قم
حسین درامامی- بازنشسته آموزش و پرورش قم
غلامعباس ابراهیمی- معاون سابق هنرستان رجایی قم
حسین ملایی- بازنشسته آموزش و پرورش قم
مرضیه تقویزاده- دبیر شیمی هنرستانهای قم
محمدحسین سبزعلی- معلم تهران
شهرام راهور- معلم گیلان
محمدباقر علیزاده- معلم گیلان
افشین جمالی- معلم گیلان
احمد حکیمان- معلم قزوین
پرویز رحمانی- معلم قزوین
سپهدار علیاری- معلم قزوین
لیلا میرعیسی خانی- معلم تهران
حجتالاسلام احمد خسروی- مسئول روابط عمومی مدارس صدرا
علی کریمی- معلم گیلان
آرمین رحیمیپور- معلم گیلان
سیدمجتبی فاضلی- معلم بازنشسته قم
محمود بنایی- معلم گناباد در استان خراسان رضوی
پایان دفتر/
گروه گزارش/
همان گونه که پیش تر نیز آمد ( این جا ) ؛ پنج شنبه 17 بهمن نشست فرهنگیان شهر ری با موضوع " تشکیل شورای سازمان معلمان شهر ری " در مرکز آموزشی – فرهنگی شهر ری برگزار گردید .
در ابتدای این نشست ، « علی پورسلیمان » مدیر صدای معلم به ارائه دیدگاه های خویش در حوزه جامعه مدنی و نهادهای موثر آن یعنی " رسانه و تشکل " پرداخت .
در ادامه مدیر صدای معلم در فرآیند پرسش و پاسخ با فرهنگیان شهر ری شرکت کرد و به مدت بیش از 90 دقیقه به گفت و گو با همکاران پرداخت .
بخش پایانی گزارش این نشست را می خوانیم .
هرمزگان