این همه مدیر کل و معاون وزیر و وزیر در این سالهای گذشته همه با سابقه های بسیار بالای کار در وزارتخانه و همه کارشناس نخبه و برتر و بی نظیر ، چگونه است که این مساله بسیار ساده و سرراست را پیش بینی نکرده بودند/ مگر نمی توانستید با دادن سفارش و خواسته های خود به دانشگاههایی که در تربیت دبیر دست داشتند از آنها بخواهید با این متر و معیار برای شما معلم تربیت کنند/ چرا پیش بینی این امر بسیار ساده از توان کارشناسان مقتدر و باسواد و پویای آموزش و پرورش خارج بوده/ یاد آن حکایت سعدی می افتم که طعنه به آن شخص می زد که آسمان و ستارگان را رصد می کرد، و به او می گفت تو که از خانه و منزل خود که مقابل چشمان توست ،غافلی ، رصد ستارگان به چه کار آیدت...
بخشي از ناكارآمدي آموزش و پرورش به واسطه كتابهاي درسي ناكارآمد است/ نتايج آزمون هاي پرلز و تيمز هم كه دانش آموزان ايران را با كشورهاي مختلف دنيا مقايسه مي كند نشان مي دهد كه دانش آموزان ما در دروس رياضي، علوم و خواندن از همتايانشان در جهان بسيار عقب ترند/ وضعيت كتاب هاي ادبيات فارسي از اين هم اسف بارتر است. در اين كتاب ها اسطور ها، نمادها و هويت ايراني مغفول و مجهول هستند. بخشي از اين وضعيت ناشي از اين است كه مدير اين سازمان جناب آقاي محمديان نمي تواند یا نمي خواهد از وجود نخبگان و صاحب نظران در اين زمينه نظير دكتر حسن انوري صاحب فرهنگ سخن استفاده كند/ آقاي محمديان همان نقشی را در سازمان پزوهش برای کنار گذاردن چهره های علمی و کارآمد سازمان ایفا می کند که مشابه او، شریعتی در دانشگاه علامه طباطبایی و عمید زنجانی در دانشگاه تهران ایفا کرده اند. با این تفاوت که سواد و قد و قامت و وجه علمی آقای محمدیان به مراتب از آنها پایین تر است
از مهمترین ویژگی های یک معلم ، مطالعه آزاد و دسترسی به دانش روز است. و در کنار این مهم ، مطالعه ی درس فردا و تسلط بر آن است که نبود این امر توسط آموزش های ضمن خدمت نیز تلافی نمی گردد،چون تنها هدف این آموزش ها کسب امتیاز ارزشیابی و رتبه بندی است و کُتب تعیین شده برای آزمون از استانداردهای لازم در جهت انطباق با تخصص و دانش روز را ندارد و دیگر آن که آموزش ضمن خدمت اکثرا به طور غیرحضوری و با معرفی یک کتاب یا بخشی از آن اعمال می گردد که هدف صرفه جویی در بودجه و زمان را تعقیب می کند. و حتی برای کلاس های علوم پایه نیز، دوره های عملی ندارد.
اما متأسفانه بنا به دلیل عدم تأمین زندگی معلمان در حد استانداردهای سایر مشاغل کشور، و اجبار آنان به دو شغله بودن یا تدریس اضافی یا تدریس خصوصی و یا تدریس آموزشگاهی ،( برای به حداقل رساندن تنگناهای زندگی )، فرصت ، انگیزه و انرژی و توان لازم برای این مهم باقی نمی ماند.
آری ؛ یک دبیر یا.... مجبور است گاه روزانه 12 تا 18 ساعت و شاید حتی بیشتر، تدریس نماید تا خلاهای زندگی خود و خانواده اش را تأمین کند. مسئولین آموزش و پرورش، این دبیر به خاطر زیاده خواهی خود یا زن و فرزندانش به این امر دست نمی زند شما او را به این ورطه ی ناچاری برای تداوم زندگی اش گسیل داشته اید.
حال اضافه تدریس برای شأن یک معلم تناسب دارد فقط خستگی بیش از حد و ناتوانی او در ادامه روزهای بعدی سال تحصیلی را موجب می شود.( در علم مدیریت ، تیلور اعتقاد داشت که اگر ما بین ساعات کاری کارگران زنگ تنفسی باشد هم قوای آنان تجدید می شود و هم با یکدیگر بودن آنها حس همدلی برای کار بیشتر را افزایش می دهد و سطح تولید افزایش می یابد وکار کردن مداوم باعث کاهش کارآیی در روزهای بعد می گردد).
اما متأسفانه پرداختن به شغل دوم که گاه شغل کاذب و دور از جایگاه معلمی است ،ارزش های والای معلمی را خفیف تر می سازد.( برای حفظ حرمت مشاغل، شغل دوم فرهنگیان را ذکر نمی کنم که اهانتی به آنان نشود،کار کردن به بیکاری و بطالت شرف دارد اما نه هر شغلی آن هم برای معلمین)
آری !
این هم از عمده مشکلات فرهنگیان است که نظام آموزش و پرورش جرأت طرح و مذمت آن را ندارد چون علامت فلش به سوی خود آنان رها خواهد شد. اگر غیر از این است چرا 24 ساعت تدریس تعیین گردیده است ؟ اگر غیر از این است چرا بعد 20 سال خدمت ،ساعت تدریس یک دبیر به 20 ساعت تقلیل می یابد؟ پس دلایل و بایدها بررسی و قانون اعمال شده است.
یک معلم برای اضافه تدریس یا شغل دوم خودش مجبور است اما یک نظام آموزشی از این امر، اثرات تخریبی جبران ناپذیری را متحمل می شود. در این بین فقط سلامتی خود فرد فرهنگی آسیب نمی بیند ، در این بین فقط حق دانش آموز برای داشتن یک دبیر خوش اخلاق و با روحیه از بین نمی رود ، بلکه خانواده و روابط خانوادگی ، او هم متزلزل می شود .
آری ؛ در روابط اجتماعی همه چیز به یکدیگر تنیده شده است ، چون در روابط اجتماعی تکلیف یک نقش حقوق نقش دیگر است و بالعکس.
این همه فغان برای حق و حقوق فرهنگیان برای خوردن گوشت بیشتر یا لباس بیشتر یا... نیست برای هزار و یک بدبختی نهان و عیان است که مدیریت های انجمادی و تقلیدی و دگماتیسیم در طی سالیان ، بر ما تحمیل و در درونمان نهادی کرده اند .
شما قرار نیست فقط به فریاد ما فرهنگیان برسید، شما قرار است تداوم نظام سیاسی را ممکن سازید ، شما قرار است آینده سازان نظام سیاسی را دریابید، شما قرار است سلامتی و تداوم نظام آموزشی را تضمین نمایید ، شما قرار است سلامتی روحی وروانی وجسمی کسانی را تضمین نمایید که دوام همه در کشور به حضور آنان بستگی دارد. بعد والدین همه چیز شما در دستان ما معلمین و نظام آموزشی ماست.
پس دریابید همه آلام و دردهای نظام آموزش و پرورش را تا شاید در نقشه سیستم های آموزشی برتر جهان ، ما هم رؤیت شویم.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
حتی در عصر پهلوی هم آموزش و پرورش ایران مستشار خارجی نداشت/ اگر امروز عمادی سروکارش با هسته گزینش آموزش و پرورش بوشهر می افتاد به خاطر این پیشنهاد صلاحیتش برای معلمی روستا تایید نمی شد/ عضو شورای معاونان وزیر آموزش و پرورش همان حرفی را می زند که رحیم پور ازغدی به عنوان اتهام به تهیه کندگان سند 2030 وارد کرد/ رحیم پور ازغدی بر خلاف واقع گفت : " طبق سند ۲۰۳۰ مستشاران خارجی باید به آموزش و پرورش ایران نظارت کنند"/ عمادی، اتهام آقای"ازغدی" را "مستند" سازی کرده و به عنوان یک مدیر اجرایی گَزَک به دست مخالفان دولت داده است/ بیان حرفهای گنده و غیر اجرایی از سوی یک مدیر نشانه آوانگارد بودن نیست بلکه نشانه موقعیت ناشناسی و نابهنگام بودن است/ آقای عمادی بر کدام بستر اجرایی و قانونی استخدام مشاور خارجی را امکان پذیر می داند/ درهای وزارت آموزش و پرورش مانند یک قلعه قرون وسطایی به روی پژوهشگران مستقل دانشگاهی و غیر دانشگاهی ایرانی بسته است / در آموزش و پرورش به طور سنتی مشاوران وزیر از میان مدیران بازنشسته آموزش و پرورش و دوستان و آشنایان سابق و لاحق انتخاب می شوند و نقشی تشریفاتی دارند/ وزیر و معاونان او حتی ریسک انتخاب چند مشاور مستقل با دیدگاه متفاوت را نمی پذیرند تا چه رسد به مستشار خارجی / آقای عمادی لیست مشاوران خود به عنوان رییس مرکز سنجش وزارتخانه در 4 سال گذشته را منتشر کند تا میزان جرأت و ریسک پذیری او معلوم شود/ احتمالا آقای عمادی چون می داند شانسی برای ارتقاء ندارد به سیم آخر زده است/ عمادی در دوره وزارت فانی و دانش آشتیانی از نظر "فکری و تئوریک" خود را در سطحی مافوق دو وزیر تصور می کرد و احتمالا می خواهد همین جایگاه را در مدیریت جدید تثبیت کند/ یادداشت های پی در پی آقای عمادی از موضع "ریش سفید و داور" و خط دادن ها و باید و نبایدهایش برای جلب توجه وزیر جدید است/ یعنی اگر عمادی وزیر می شد الان مستشار خارجی استخدام می کرد/ دانش مدیریتی مثل 100 سال پیش در انحصار کشورهای خاصی نیست که دنبال استخدام مستشار برویم/ در ایران دانش تربیتی و دانشکده های علوم تربیتی با سابقه و قدیمی داریم/ متخصص امور آموزشی و تربیتیِ آشنا با اصول تربیت مدرن هم به اندازه کافی داریم/ اگر مستشار خارجی پیشنهاد کند که گزینش معلم فقط بر اساس "صلاحیت حرفه ای "باشد آیا قابلیت اجرا دارد/ اگر مستشار خارجی، پیشنهاد کاهش حجم مباحث "دینی" در کتابهای ابتدایی را بدهد آیا وزیر می تواند اجرا کند/ اگر مستشار خارجی گفت که کلاس رقص و موسیقی در مدارس ضروری است وزیر چه جوابی می دهد/ اگر مستشار خارجی خواستار برچیدن تفکیک جنسیتی دانش آموزان شد آیا وزیر اجرا می کند/ آیا آقای بطحایی می تواند از پیشنهاد مدیرش برای استخدام مستشار خارجی در مجلس دفاع کند/ آقای عمادی قبل از اینکه دیر شود حرف خود را پس بگیرد
سال ها در کلاس درس با عشق و علاقه به پرسش های گوناگون دانش آموزانم پاسخ گفته ام . پرسش هایی گاه ساده و بدیهی و گاه گنگ و پیچیده . از سوال های تکراری خسته نشده ام و تعدد پرسش ها آزرده ام نکرده است . به این دلخوشم که شاید بتوانم با پاسخ ها و راهنمایی هایم کودکی را از سردرگمی و سرگردانی برهانم و پنجره جدیدی از شناخت را بر رویش بگشایم . شادی و شور کودک پس از یافتن پاسخ پرسش ، خستگی و رنج معلمی را از جانم می زداید و احساس خوب مفید بودن را در روح و جانم منتشر می کند .
اما در بیرون از کلاس سوالاتی کم و کوچک مرا سردرگم و سرگردان کرده ، سوالاتی که سال هاست از همه پرسیده ام ولی هرچه بیشتر ابرام کرده ام کمتر نتیجه گرفته ام . سوالهایی که حالا تبدیل به بزرگترین چالش زندگی ام شده است و بی پاسخ ماندن آنها شرنگ تلخ تبعیض و افسردگی را در کام جانم ریخته است .
حال برای هزار ، هزارمین بار از خودم می پرسم :
چه کوتاهی در انجام وظایف معلمی ام انجام می دهم که باید قرارداد معین بمانم ؟
چه کاستی در تدریسم دارم که حقوق و مزایایم از همکار رسمی وپیمانیم این چنین کاستی دارد ؟
چه مدت دیگر باید این تبعیض تلخ را تاب بیاورم ؟
مگر من که قرارداد معین هستم بیمار نمی شوم که بیمه طلایی شامل حال من نمی شود ؟ شایدم جانم برای کسی اهمیتی ندارد ؟
چرا هیچ گونه مزایایی شامل حال من نمی شود ؟ یعنی من در این سازمان بیهوده و بیکاره ام ؟ من که از کارم هیچ گاه کم نگذاشته ام !
چرا هیچ گاه ارتقاء پیدا نمی کنم ؟ یعنی من همیشه در حال درجا زدنم ؟ من که تحصیلاتم از برخی از همکاران رسمی ام بالاتر است ! من که در طرح های جابر ، اقدام پژوهی و .... حضور فعال دارم و حتی رتبه برترهم آورده ام !
چرا ؟چرا؟ چرا ؟ چرا ؟
آیا گوش شنوا و مرهم دردی هست ؟
آیا امیدی هست ؟
کاش کسی به این پرسش ها پاسخ می داد تا من هم مانند شاگردانم از سرگردانی و سردرگمی نجات می یافتم .
کاش کسی هم پنجره ای از نور و امید را به رویم می گشاد تا سردی این تبعیض از جانم رخت بر می بست .
کاش تبعیض نبود ....
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
در راستای افاضات آقای جهانگیری در باب اینکه بازدهی پایین است و ما چند هزار دانش آموز دادیم به مدارس غیرانتفاعی و با یک سوم هزینه اداره شد! برادر عزیز این خلط مبحث و مغالطه است، امروز سیل بیکاران پشت درهای" کار "جمع شده اند و مستاصل و افسرده مصداق بارز " الغریق یتشبث بکل حشیش " اند! و با کم ترین دستمزد حتا در مدارس خصوصی کار می کنند تا باری از دوش خانواده بردارند و سرگرم باشند!
آنها به دست صاحبان این مدارس استثمار می شوند!
دیگر اینکه شما دانش آموزان را الک می کنید و آنها را دانه بندی می کنید ؛ مثل میوه! مرغوب ها را به تیزهوشان، نمونه، فرهنگ، انرژی اتمی و سلام و .... می دهید الباقی را به دامان ما می سپاریدو توقع دارید با این تبعیض خلاف صریح قانون اساسی، ما کار خود را به نحو احسن انجام دهیم!
زهی خیال باطل!
شاید شما می پندارید معلمان و مردم و دانش آموزان نمی فهمند! یا متوجه مطلب نیستند!
شما می خواهید ناتوانی خود را به گردن مدارس دولتی و آموزش و پرورش بیندازید، ولی گذر زمان و تاریخ همه چیز را نشان خواهد داد ...
امروز آموزش و پرورش ما در بهترین حالت خود برای کشورهایی که به آنان روباه پیر، استعمار بزرگ و..... می گوییم، با کیفیت ترین نیروهای متخصص را به " رایگان " تربیت می کند! هیچ کس حرفی نمی زند! یا می دانند و چنین می کنند، پس شما بفرمایید نام این کار چیست؟ یا نمی دانند و چنین می کنند که این نیز عذر بدتر از گناه است و نشانه عدم صلاحیت و اهلیت کارگزاران امر است!
کنکور چیست؟
این که همه بزرگان در مضرات آن داد سخن داده اند! شما و مدیران قبل از شما چرا و چگونه تا کنون این معضل بزرگ را حل نکرده اند؟
تو گویی اگر کسی به دانشگاه نرود، به درد هیچ کاری نمی خورد! آیا دانشگاههای ما بازدهی دارند؟ کجا ببینیم بازده آنها را؟ در صنایع خودرو سازی؟ لوازم خانگی؟ در مدیریت ترافیک؟ در بوروکراسی بدخیم ادارات؟ در آلودگی هوا، در خشک شدن دریاچه ها و رودخانه ها؟ در سد گتوند؟ در بیابان زایی هر روزه؟
در اینکه ما بیشترین روزهای آفتابی را داریم با آفتابی پر زور و بی امان ولی هیچ نیروی برق خورشیدی که پاک و سالم است تولید نمی کنیم و به جای آن با نیروگاه های فسیلِ فسیلی هوارا آلوده کرده و برقی بسیار گران تولید می کنیم؟
در سدهای برق آبی که به قیمت خشک کردن رودخانه ها و تالابها برق تولید می کنیم؟ در سیستم کنترل زباله هایمان طلای کثیف؟ در وضعیت باز هم تبعیض آلود درمانی و بیمه؟ در بانک؟ که آقای وزیر و سایر متخصصان شما خود می گویند بانکداری ما عقب افتاده و مانع تولید است؟ در جنگل داری و مراتع؟ در قاچاق کالا و ارز؟ در ساختمان سازی؟ که بزرگترین عامل هدر رفت انرژی اند؟
در زمستان و تابستان به دلیل کیفیت بد و تکنولوژی پایین ساخت و عایق نبودن بیشترین پرت انرژی را دارند؟ در کشاورزی؟ که هنوز با آبیاری غلط و سیستم عقب افتاده بیشترین هدر رفت آب را دارد؟ در استفاده از سم و کود که بیشترین آلودگی را در غذای مردم ایجاد کرده است؟ در پراید و سمند و پژو؟ در کجا معجزات شما بهتر قابل رویت است؟ فرافکنی و گم شدن پشت کوه مشکلات تا کی؟ گفتار درمانی از نوع خام و نسنجیده تا کی؟ چرا از بهترین و متخصص ترین مردان و زنان این مملکت استفاده نمی شود؟
من از روزی که بچه بودم و در دوره ابتدایی همین افراد را در ساختار اداری مملکت می دیدم تا کنون! چرا مدارس و البته دانشگاههای ما مدیر نخبه و متخصص و کارآمد تولید نکرده است؟ مقصر کیست؟
البته حتما به نظر شما معلمان! من تا کنون در حوزه کاری خودم به مدیر توانمند، کاربلد و مبتکر و پیشرو یا دست کم اهل مطالعه ندیده ام! درد بسیار است و حالمان بد!
به امید خدا موفق باشید!
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/ بحث سامان دهی نیرو یکی از موضوعات مهم و البته چالش برانگیز در آموزش و پرورش است .
هر ساله به ویژه با شروع مدارس ، اهمیت این موضوع دو چندان می شود .
« صدای معلم » گفت گویی با دکتر رضوان حکیم زاده معاون آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش انجام داده است