عبدالرسول عمادی رییس مرکز سنجش وزارت آموزش و پرورش و عضو شورای معاونان این وزارتخانه در یادداشتی در یک کانال تلگرامی نوشت : " من فكر ميكنم تيم مديريت ارشد وزارتخانه به يك مشاور خارجي نيز نيازمند است ، كسي كه بتواند تجارب موفق بينالمللي را به ايران منتقل كند. متاسفانه بخش عمدهاي از مشكلات و عقبماندگي آموزش و پرورش ايران به دليل عدم استفاده روشمند از تجربيات بينالمللي است. ممكن است برخي بلافاصله فكر كنند كه اين كار موجب نفوذ بيگانگان در اركان آموزشي ما ميشود در حالي كه منظور از اين اصلاح فرآيندها و روشهاي انجام كار است. چگونه است كه ما از گرفتن مربي خارجي با هزينه بسيار زياد براي تيم فوتبال استقبال ميكنيم اما قايل به استفاده از تجارب دنيا در امر آموزش نيستيم؟!" این گزاره که بخشی از عقب ماندگی آموزش و پرورش به دلیل محرومیت از استفاده از تجارب بین المللی است درست است، اما راه حل آقای عمادی یعنی استخدام مستشار خارجی توهین به کارشناسان و پژوهشگران و اساتید تعلیم و تربیت ایرانی است.
اگر یک کارشناس خارج از سیستم مدیریتی آموزش و پرورش چنین پیشنهادی را مطرح می کرد، به حساب بی اطلاعی او از ساختار سیاسی کشور و مخصوصا "حساسیت" هایی که در مورد مسایل فرهنگی و آموزشی وجود دارد می گذاشتم و به او می گفتم که احتمال استخدام مستشار خارجی برای وزیر آموزش و پرورش "جمهوری اسلامی"،همان اندازه محتمل است که وجود انسانهای هوشمند در کره ماه. آقای عمادی سالها در پست مدیرکلی آموزش و پرورش خدمت کرده و در 4 سال گذشته هم عضو شورای معاونان وزارتخانه بوده است و قاعدتا هم ساختار آموزش و پرورش را می شناسد و هم با قوانین جمهوری اسلامی آشنا است و احتمالا مطالبی درباره تاریخ معاصر ایران خوانده است و می داند که تصور مسئولان "جمهوری اسلامی" از "مستشار خارجی" تا چه اندازه منفی است.
آقای عمادی قطعا می داند که حوزه ورزش که با "مهارتهای فیزیکی" و توانایی های بدنی سر و کار داردو از دید "مسئولان" جمهوری اسلامی ، با وزارت آموزش و پرورش که دستگاهی برای تربیت انسانها است از زمین تا آسمان فرق دارد.
آقای عمادی خودش از صافی "گزینش" عبور کرده و استخدام شده است و قطعا می داند که اگر امروز دوباره سروکارش با "هسته گزینش" آموزش و پرورش بوشهر بیفتد به خاطر همین پیشنهاد صلاحیت او برای شغل معلمی احراز نمی شود. آقای عمادی جنجال انتخاباتی بر سر "سند 2030 " را فراموش کرده است؟ او دقیقا همان حرفی را می زند که رحیم پور ازغدی به عنوان اتهام به تهیه کندگان سند وارد کرد. رحیم پور ازغدی در تحلیل سند 2030 گفت : " طبق سند ۲۰۳۰ مستشاران خارجی باید به آموزش و پرورش ایران نظارت کنند."
معلوم نیست چرا آقای عمادی، اتهام آقای "ازغدی" را با این پیشنهاد خود "مستند" سازی کرده و به عنوان یک مدیر اجرایی حرفی می زند که کوچکترین امیدی به تحقق آن نیست ودر عین حال گَزَک به دست مخالفان دولت می دهد. در حالی که رییس جمهور و مسئولان آموزش و پرورش با اعلام "متوقف شدن اجرای سند 2030 " کوشیده اند فضا را آرام کنند و وزیر آموزش و پرورش در آخرین اظهارات خود دو سه روز پیش گفته است : "سند 2030 کاملا متوقف شده است. فصل و باب این موضوع بسته شده است. " ، چرا آقای عمادی به عنوان عضو شورای معاونان وزارت آموزش و پرورش یکباره پیشنهاد استخدام "مشاور خارجی برای مدیران ارشد" وزارتخانه را مطرح می کند؟ جالب این است که در سند 2030 اصلا اشاره ای به "نظارت مستشار خارجی" نشده بود با این حال مخالفان دولت این همه هیاهو کردند، اما پیشنهاد عمادی دقیقا "مجوز دخالت خارجی ها" در مدیریت آموزش و پرورش است.
بیان حرفهای گنده و غیر اجرایی از سوی یک مدیر نشانه آوانگارد بودن نیست بلکه نشانه موقعیت ناشناسی و نابهنگام بودن سخنان او است. برخی تشکل ها آقای عمادی را به عنوان نامزد وزارت آموزش و پرورش به رئیس جمهور معرفی کردند ، فرض می کنیم آقای روحانی ایشان را به مجلس معرفی می کرد و رای اعتماد مجلس را می گرفت. آیا در جایگاه وزیر الان برای خودش مستشاری از یک کشور خارجی می گرفت ؟
اصلا شان نزول این پیشنهاد در شرایطی که وزیر تیم مدیریتی و مشاوران خود را سازمان می دهد چیست؟
اگر صحبتهای آقای عمادی در باره نقشی که در 4 سال گذشته در شورای معاونان وزارت آموزش و پرورش داشته را مرور کنیم از این گنده گویی ها تعجب نمی کنیم. ایشان در دوره وزارت فانی و دانش آشتیانی خود را در جایگاه "فکری و تئوریک" در سطحی مافوق دو وزیر تصور می کرده و احتمالا می خواهد در همین آغاز میخ خودش را محکم بکوبد و جایگاه تئوریک خود را در مدیریت جدید مستحکم کند. اما به نظر من آقای عمادی در مورد نقش و جایگاه خود در آموزش و پرورش دچار خطای باصره شده است.
در وزارتخانه ای که درهای آن مانند یک قلعه قرون وسطایی به روی پژوهشگران مستقل دانشگاهی و غیر دانشگاهی بسته است و اخذ مجوز یک تحقیق میدانی مثلا در باره آسیب های اجتماعی برای یک پژوهشگر داخلی تقریبا غیر ممکن است و مدیران به همه "غریبه" ها از روزنامه نگار و محقق و کارشناس مستقل مشکوکند و حتی ساده ترین آمار و اطلاعات را در اختیار افراد غریبه نمی گذارند ، آقای عمادی بر کدام بستر اجرایی استخدام مشاور خارجی را امکان پذیر می دانند. در وزارتخانه ای که به طور سنتی اکثر مشاوران وزیر، مدیران بازنشسته آموزش و پرورش و دوستان و آشنایان سابق و لاحق هستند و وزیر و معاونان او حتی ریسک انتخاب چند مشاور مستقل با دیدگاه متفاوت را نمی پذیرند ، چگونه یک مدیر آشنا با بافت مدیریتی وزارتخانه یکباره پیشنهاد استخدام مشاور خارجی را طرح می کند؟
اصلا استخدام مستشار خارجی پیشکش !
آقای عمادی لیست مشاوران خود در مرکز سنجش وزارتخانه در 4 سال گذشته را منتشر کند تا میزان جرأت و ریسک پذیری این "مدیر ارشد " در همین یک قلم انتخاب مشاور معلوم شود. اینکه یک مدیر اجرایی شعارهای فضایی و غیر عملی بدهد فقط به سوء تفاهم ها دامن می زند. ظاهرا دوره تبلیغات انتخاباتی و نمایش برای نامزدی پست وزارت هنوز تمام نشده است.
به نظر می رسد یادداشت های پی در پی آقای عمادی از موضع "ریش سفید و داور" برای جلب توجه وزیر جدید است . اما این حرکات نمایشی از موضع روشنفکری به سود او تمام نخواهد شد. اگر آقای عبادی در بیان حرفهای خود جدی است در صورت بی توجهی وزیر به استخدام مستشار خارجی یا جوانگرایی و دادن سهمیه مناسب به زنان در مدیریت ، قاعدتا باید داوطلبانه از پذیرش پست مدیریتی امتناع کند. شاید هم موضوع برعکس است و چون می داند شانسی برای ابقا ندارد به سیم آخر زده است.
دانش مدیریتی مثل100 سال پیش در انحصار کشورهای خاصی نیست. دانش و روش های علمی مدیریتی شناخته شده هستند. مساله مهم انطباق اصول علمی مدیریت بر شرایط بومی است . تقلید و یا توصیه های یک مستشار خارجی فایده ای ندارد. در فوتبال می توان مدیریت تیم ملی را به یک خارجی مانند کی روش داد و نتیجه گرفت، بانکها می توانند برای اصلاحات مالی از مشاور خارجی استفاده کنند ، اما تربیت موضوعی بسیار پیچیده و چند بعدی است که موضوع آن انسان است. حتی در کشورهای توسعه یافته؛ نظام آموزشی و تربیتی یکسانی وجود ندارد . نظام آموزشی ژاپن ، فرانسه و آمریکا با هم متفاوتند. مشکلات آموزش و پرورش ایران بی اطلاعی از روشهای جدید تربیتی نیست. در ایران رابطه بین مدیریت اجرایی و پژوهش و کارشناسی وارونه شده است. پژوهشگر مسیر تحقیق خود را مطابق سلیقه مدیر تغییر می دهد. کارشناس و مشاور از ترس واکنش مدیر جرات ابراز نظر ندارد. در چنین سیستمی از دست مشاور خارجی کاری ساخته نیست.
در ایران دانش تربیتی و دانشکده های علوم تربیتی با سابقه و قدیمی داریم. متخصص امور آموزشی و تربیتی هم به اندازه کافی داریم. کارشناسان و محققان ایرانی با مسایل روز دنیا آشنا هستند. گیرِ ناکارآمدی دستگاه تعلیم و تربیت ما جای دیگری است.
برخی موانع به مدیریت رانتی و غیر تخصصی برمی گردد، برخی مشکلات به کمبود اعتبارات مالی و برخی موانع هم سیاسی و فرهنگی است. گاهی هم همه این عوامل دست به دست هم می دهند تا کارها درست انجام نشود. مشکل بزرگتر دستگاه آموزش و پرورش تعدد مراکز سیاسی و مذهبی دخالت کننده و قید و بندهای سختگیرانه به نام دین است.
فرض کنیم مستشار خارجی استخدام کردیم، اگر مستشار خارجی پیشنهاد کرد که گزینش معلم فقط بر اساس "صلاحیت حرفه ای "باشد آیا قابلیت اجرا دارد؟ اگر مستشار، پیشنهاد کاهش حجم مباحث "دینی" در کتابهای ابتدایی را بدهد وزیر می تواند اجرا کند؟ اگر مستشار خارجی گفت که کلاس رقص و موسیقی در مدارس ضروری است وزیر چه جوابی می دهد؟ اگر مستشار خارجی خواستار برچیدن تفکیک جنسیتی دانش آموزان شد وزیر چه جوابی می دهد؟
نظرات بینندگان
اینا جامعه ی فرهنگی رو ببخشید ابله فرض کردند ...به من فرهنگی پول و ازادی بدهند بهترین دانش اموزان را پرورش می دم ....اینا چی دارن می گن
آقای عبدالهی : این یک تهدید است یا ..........؟ شاید خیلی ها شما را نشناخته باشند ، اما من شما را خواهم شناساند . فعلا کباب هایتان نوش جان !!!!
دور باطلی از مدیریت و برنامه ریزی بسته که تا الان نه تنها گره ای از مشکلات آموزشی باز نکرده ، بلکه روز به روز بر گره های در هم رفته آن افزوده است.
بدتر از این مشکل آن است که همین مدیران و عوامل مربوطه نه تنها اعتراف به هیچ مشکلی ندارند ، بلکه ادعای درست بودن این شکستها و گره های کور را دارند.
متاسفانه همین افراد با این دیدگاه هیچ گاه اجازه ای نخواهند داد تا این سیکل باطل باز شده و روند کار تغییر کند. زیاد دور نریم، همین دانش آشتیانی رو آنقدر در تنگنا قرار دادند تا عبرتی باشد برای دیگران که خارج از این سیکل، کسی هوس مدیریت در آموزش و پرکرش را نداشته باشد.
تنها شاید با یک جراحی گسترده، بتوان این آموزش ننه مرده و به کما رفته رو از مرگ حتمی نجات داد.
تشکر از یک منتقد
عبدالرسول عمادی
آقای شیرزاد عبداللهی فرهنگی بازنشسته ای که برای من و خیلی از فرهنگیان چهره شناخته شده ای است و ظاهرا در خارج از کشور زندگی می کند بر گفته ها و نوشته های من نقد می نویسد.
نقد های ایشان گاهی هم توام با نیت خوانی است و تهمت هم می زند مانند این که اصرار داشت من از کمیسیون ملی یونسکو پول فراوانی دریافت کرده ام و بعدا معلوم شد که سخنش دروغ بوده و البته بابت این دروغ از من عذر خواهی هم نکرد.
تا آنجای نوشته هایش که صورت نقد دارد مورد تقدیر من است و در آن ها تامل می کنم و از آنها چیز می آموزم اما برای ایشان از این جهت هم متاسفم که گاه تمام عقده هایی را که از یک مدیر دولتی دارد سر من خالی می کند.(ادامه در کامنت بعدی)
از بابت توجه آقای عبداللهی به نوشته ها و نظراتم از ایشان ممنونم و بی مهری هایش را هم به اعتبار ایامی که همدلانه برای رئیس جمهور شدن آقای مهندس موسوی در سال 88 تلاش می کردیم تحمل می کنم.
این عزیزان گاهی آنقدر گرفتار توهمات کیش شخصیتی و یا خودشیفتگی هستند که فکر می کنند؛ سرآمد عالم و آدمند و فقط آن ها هستند که صلاح و فلاح مملکت را خوب می شناسند. مردم برای شفای این دسته از آدم های باید بین الصلاتین دست به دعا بردارند که خداوند آن ها را شفا دهد.
فرافکنی و این حرفهای کلیشه ای دیگر خریدار ندارد. الان در دنیای اینترنت و شبکه های مجازی هستیم. دیگه دهه ۶۰ نیست. برادر داری اشتنباه میزنی.