یکی از معضلات پنهان مدارس ، حضور دیر هنگام معلم در کلاس درس بعد از شنیدن صدای زنگ است/ 10-15 دقیقه ما یا در دفتر و یا در راهروها پشت در کلاسها می گذرد/ ما که به تکلیف شرعی و انسانی و اجتماعی خود عمل نمی کنیم و حقوق دانش آموزان را می بلعیم ببخشید مال ما دزدی نیست/ تکالیف وحقوق نقش ها را به خوبی فرا بگیریم و به درستی عمل کنیم ،تا در جامعه" فرهنگ درستی" حاکم باشد من و شما الگوی این جامعه هستیم
خانواده به عنوان یک نهاد تربیتی و رکن اساسی و مهم و رقم زننده شاکله و شخصیت انسان تلقی می شود و گرچه خود بی تاثیر از سایر نهادها نیست و رابطه ای ارگانیک با کلیت جامعه و شاخصه ها و عوامل انسانی دارد اما خود، نقشی نسبتا پایدار و ماندگار در تدوین و شکل دهی سعادت یا شقاوت افراد ایفا می نماید.
فرآیند آرامش، مودت و رحمت از جمله ممیزه ها و برکاتی است که از منظر قرآن کریم در یک خانواده سالم و متعارف وجود دارد. سنگ بنای یک فرهنگ و تمدن کارآمد و درخشان در خانواده گذاشته می شود. کوچک ترین بی توجهی به خانواده و کارکرد آن تربیت ناسالم و برخوردهای غیراصولی، خشونت، بی بندوباری و فقدان جمع صمیمانه و دوستانه در خانواده، موجبات بدبختی و سردرگمی و فجایع بی شماری را پدید می آورد که گاه جبران مافات بسی مشکل و چه بسا محال می شود.
پر واضح است که تجلی و تبلور مردان و زنان بزرگ و آزاده و فرهیخته در جامعه و تاریخ و برخاستن انها از یک خانواده متدین و متمدن به تمام معنی و تاثیر گذاری شگرف آنان در عرصه های گوناگون حیات بشری، بسی سهل تر و ممکن تر خواهد بود. گر چه مشکلاتی نظیر تورم، تبعیض، بی عدالتی، فساد مسئولان و کارگزاران جامعه و حکومت، وراثت، نامتقارن بودن سنت و مدرن و ستیز آنها، خواه ناخواه فضای جامعه و خانواده ها را مکدر می سازد مع الوصف، پدران و مادران و کلیه افراد خانواده می بایستی تا حد امکان تلاش نمایند تا محیطی آرام و سالم و بدون تنش در خانواده حاکم گردد.
وجود پارادوکس هایی نظیر آن که گاها دیده می شود از درون خانواده ای با فضای تاریک، نوری برمی خیزد و به رغم آن همه معضلات، نوابغی رخ عیان می نمایند ما را به اشتباه نیندازد و خلط محبت نشود، اگر نگوییم چنین پدیده و رخدادی نادر است می توان گفت برخی آثار و نتایج منفی تا سال های دراز و به عناوین و انحاء مختلف جلوه گر می شوند.
داستان زندگانی "استیون اسپیلبرگ" فیلم ساز مشهور و بزرگ غرب که نابغه ای افسانه ای و مبتکری حیرت برانگیز قلمداد می شود، آموزنده و درس آموز می باشد.
دقت شود در این جا بحث و نظر ما جنبه صرفا شکلی دارد نه محتوایی و می خواهیم بگوییم این نابغه بزرگ دنیای سینما که برخی او را والت دیسنی عصر جدید و یا متاثر از آلفرد هیچکاک می انگارند و چه رنج ها و مرارت ها و ظاهرا ناکامی ها و سختی ها کشید تا به معروفیت رسید، وقتی از دوران کودکی و فضای خانواده خود سخن می گوید می بینیم آن فضای مه آلود چگونه در شکل دهی و محتوی بخشی فیلم های آینده اش در عالم سینما و تاریخ نمایش موثر و دخیل بوده است. به رغم اراده و نبوغ زائوالوصف "اسپیلبرگ" و نهراسیدن و ناامید نشدنش از مشکلات و سختی ها و سنگ اندازی ها در مسیر هنری اش به اعتراف خودش بخش قابل توجهی از جوهره و رنگ و بوی فیلم هایش متاثر از دنیای کودکی اش می باشد.
" در جولای سال 1985 مجله تایم با درج مقاله ای به تجزیه و تحلیل استعدادها و خلاقیت های اسپیلبرگ که با انتقال کابوس های دنیای کودکی خود به سینما شور و هیجان خارق العاده ای آفرید، پرداخت. "دنیس ورل" خبرنگار مجله تایم می گوید: برای تهیه گزارش زندگی اسپیلبرگ باید به دنیای کودکان و نوجوانان گام نهاد. در حقیقت آنچه او را به نیرومندترین فیلم ساز دنیا تبدیل کرد و او را یاری رساند تا در ردیف ثروتمند ترین مردان جهان قرار گیرد، نبوغ و خلاقیتش در به تصویر کشیدن تجارب دنیای کودکی است.
اسپلبرگ هنوز به بعضی از باورها و سنت هایی که در دوران کودکی با آنها آشنا شده سخت پای بند است. زندگی او در این دوران چندان با روشنایی ها، نیکی ها، خیرخواهی ها قرین نیست، بلکه هر چه هست تاریکی، تهدید و موجوداتی با هیبت های ناشناخته است. هراسی که به تدریج حیرت و شگفتی می آفریند و رویدادهای پیش پا افتاده ای که به اتفاقات غیر معمول و شگفت انگیز بدل می شود؛ سفری پر اضطراب ... سفری که ما را وا می دارد تا هراسهایی را که روزی سراسر وجودمان را فرا می گرفت، دیگر بار تجربه کنیم و شادمانی وصف ناپذیری را نیز که در اعماق قلبمان خفته است بیدار کنیم."!
"چارلز آلبرت پویسانت" نویسنده کتاب معروف "توانگران چگونه می اندیشند" می نویسد: اسپیلبرگ، خالق فیلم های سحرآمیز و دلچسب... تا آن جا که به خاطر می آورد، زندگی اش آمیخته با خیال پردازی، کابوس و بختک است. بازتاب ذهنیات او را می توان در فیلم هایش مشاهده کرد. او در مصاحبه با مجله تایم می گوید:" همه جا تاریک است، به ظلمت نخستین نیمه شب اولین روز خلقت، به تاریکی سالن سینما، لحظه ای پیش از آغاز فیلم و سپس حرکت ها آغاز می شوند. در راهروی رازها و شگفتی ها، ناگاه دری نیمه باز می شود و پرتوی نوری، ظلمت را می درد، از لای در، مردانی با ریش هایی بلند و کلاه هایی بر سر دیده می شوند. اینان چه بسا از آسمان به زمین افتاده باشند. در انتهای اتاق، بر روی سکویی چراغی با نور قرمز روشن است و روشنایی آن حواس را می آزارد و بر ابهام ها می افزاید."
اینها تنها نمونه ای از تصورات اوست که به بسیاری از صحنه های فیلم هایش شباهت دارد و کنجکاوی هر کسی را به شدت تحریک می کند. او خوب می دانست که در محیط خانه چه می گذرد او می دانست که باید جر و بحث های تمام نشدنی پدر و مادرش را چند صباحی دیگر تحمل کند.
اسپیلبرگ خود می گوید: " آنها نمی دانستند که با دقت کارهایشان را زیر نظر داریم و از احساس ناگوارشان آگاهیم. البته برخوردی وجود نداشت؛ اما سایه ای از غم و اندوه محیط خانه را آکنده بود. غم چنان ملموس بود که پنداشتی می توانیم آن را سر میز غذا با قاشق و چنگال خرد کنیم. سال ها معتقد بودم که کلمه طلاق، منحوس ترین واژه انگلیسی است اما سر و صدای آنها از یک اتاق به اتاق دیگر می خزید، واژه طلاق را از کانال های سیستم سرما و گرما به گوش ما می رسانید. من و خواهرانم تا پاسی از شب بیدار می ماندیم و به بحث و جدل پدر و مادر گوش فرا می دادیم و هر گاه کلمه منحوس طلاق را می شنیدیم، گوشمان را می گرفتیم. ترس و وحشت عجیبی بر محیط خانه حاکم بود. گاهی بغض خواهرانم می ترکید و آنگاه همگی یکدیگر را بغل می کردیم و می فشردیم."
بیم از جدایی پدر و مادر و هراس های دیگر، تمام وجود استیون را اشغال کرده بود. او می خواست به هر ترتیب از چنگال این احساس های اهریمنی بگریزد. استیون اسپیلبرگ می گوید:" در دوران کودکی مانند خیلی از بچه ها از موجودات خیالی می ترسیدم. موجودات پپلید و عجیب و غریبی که گاه به زیر تخت خوابم می خزیدند و گاه پاورچین پاورچین خود را به گنجه اتاقم می رساندند و در آن پنهان می شدند. من از ترس زیر پتوی خود می خزیدم و سرم را یواشکی از سوی دیگر پتو بیرون می آوردم و به آنها می نگریستم چقدر این موجودات پلید مرا ترساندند...." اگر چه آقای استیون اسپیلبرگ معتقد است که "من به رؤیاهایم جامه عمل پوشاندم" و با ساختن فیلم های مهم و معروف و قوی در دنیای سینما به موفقیت شگرفی دست یافت، به گفته چارلزآلبرت پوسانت، استیون اسپیلبرگ پس از ورود به عالم سینما، این احساسات و تجربیات را با فیلم هایش درآمیخت....
در حقیقت ترس و اضطراب نهفته در فیلم هایش از کابوس های دوران کودکی او سرچشمه می گیرد. به بیانی دیگر موجوداتی که زمانی عرصه تخیلات او را جولانگاه خود قرار داده بودند ، اینک در فیلم هایش به تاخت و تاز می پردازند."
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه اخبار/ وزیر آموزش و پرورش با اشاره به طراحی ساز و کارهایی برای استفاده از ظرفیت تشکل های فرهنگیان گفت: آموزش و پرورش از مسیر فعلی به منزل مقصود نمی رسد.
همه مشاوران مدارس موفق نیستند چون در قالب اداری با خطوطی مشخص و خشک، نمی توان احساس یا عواطف را تجزیه و تحلیل نموده و به کمیت تبدیل کرد/ به جز عده معدودی از مشاوران ، ما مشاورانی را همکار داشته ایم که خودشان خشک وانعطاف ناپذیر بودند تا حدی که دانش آموز برای برقراری ارتباط نه میلی داشت و نه جرأتی/ آیا واقعا آموزش و پرورش دراین حیطه موفق بوده است/ مادامی که مشاوران ما در اتاق خصوصی خودشان مانند یک مدیر خشک و انضباطی پشت میز نشسته اند و در اتاق آنها برای حاکمیت سکوت در زنگ های تفریح بسته است ،این اعتماد و نیاز زاییده نخواهد شد/ آموزش و پرورش باید ضرورت وجود مشاورین در مدارس را بازبینی نموده و طرحی نو دراندازد/ بعد از نهاد خانواده نهاد مدرسه، جامعه پذیری و درنی کردن ارزشها را بر عهده دارد