قصهی اهانت به فردوسی و شاهنامه و جدی گرفتن آن مقدسگرایی نیست، بلکه زنده نگه داشتن فرهنگ است.
پاسداشت زبانی است که سالهاست از معرض هر گزندی دور مانده چون روزگاری دور مردی ۳۰ سال از عمر خود را گذاشت تا دهها هزار بیت شعر به فارسیترین زبان بنویسد!
اما ما چه کردیم؟ چطور میشود در کشوری که فردوسی و سعدی و حافظ دارد، دانشآموزان دبیرستانی حتی خواندن یک بیت شاهنامه را درست بلد نباشند؟
در مدرسههای ما شاهنامه نفس نمیکشد.
رستم و سهراب، در انبوه کتابهای درسی خاک گرفتهاند و قصههای سعدی و حکمتهای بوستان و گلستان، جای خود را به فرمولهای بیروح و تستهای بیانتها دادهاند.
آموزش و پرورش سالهاست پشت به میراث فکری این سرزمین کرده و نتیجه روشن است:
نسلی داریم که ریشههایش را نمیشناسد و هویت فرهنگیاش هر روز کم رنگتر میشود.
مسئولان آموزشی جز درسهایی که شاید در هیچ صحنهی روزگار به درد کسی نخورد برنامهای ندارند.
حذف تدریجی متون کلاسیک از مدارس، نه یک اشتباه سهوی، که یک تصمیم آگاهانه و خطرناک است. گویی تربیت دانشآموزانی که نمرههای تستی میگیرند و بیهویت بزرگ میشوند، راحتتر و کمهزینهتر است.
نتیجه این غفلت را هر روز میبینیم.
وقتی زینب موسوی در ویدئویی به شاهنامه توهین میکند و بیپروا ریشههای فرهنگی ما را هدف میگیرد، جامعه خشمگین میشود؛ اما نسلی که شاهنامه نخوانده، چطور میتواند از چیزی دفاع کند که نمیشناسد؟
وقتی آموزش و پرورش خودش از شاهنامه دست شسته، توقعی از دانشآموزان دیروز و امروز و فردا میتوان داشت؟
شاهنامه فقط شعر نیست؛ حافظه تاریخی یک ملت است.
بوستان و گلستان فقط داستان نیستند؛ درس اخلاق، اندیشه و فلسفه زیستناند.
حذف این گنجینهها یعنی بریدن شریانهای هویتی یک سرزمین.
حالا یک سؤال جدی پیش روست:
آموزش و پرورش با چه منطقی نسل آینده را از شاهکارهای ادبیاش محروم میکند؟
چطور میشود در کشوری که فردوسی و سعدی و حافظ دارد، دانشآموزان دبیرستانی حتی خواندن یک بیت شاهنامه را درست بلد نباشند؟
این بیاعتنایی، یک غفلت ساده نیست؛ یک فاجعه فرهنگی است.
اگر امروز زنگ شاهنامهخوانی و سعدیخوانی را به کلاسها نیاوریم، فردا نسلی خواهیم داشت که نه هویت خود را میشناسد، نه به دفاع از فرهنگش میایستد و نه حتی میفهمد چه چیز را از دست داده است. ( صفحه ی اینستاگرام )
*** این کلیپ فوق العاده را ببینید.
فردوسی سال ۱۳۸۷ تلویزیون را روشن میکند و ...
انیمیشن: بزرگمهر حسینپور
دوبله و آواز : مدرس و محسن نامجو
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
از سعدی حافظ مولانا فردوسی جزو فرهنگ و اسطوره های ایرانه.
اما در کتاب های درسی اثری از این اشعار نیست چون مخالف فرهنگ ایرانی هستند و همه چیز را در ایدئولوژیک خلاصه میشود.
در حالیکه شعر کلاسیک فارسی سرشار از داستانهای فوق العاده زیبا حیرت انگیز، اخلاقی و عبرت اموز هست که میتواند بن مایه تربیت اخلاقی و فرهنگ زیبای دانش اموزان میشه.
و تنها راه اینه که بطور کامل منحل بشه و بدست جوانان دانشمند ایرانی و محققان کشورهای تراز اول آموزشی چون آمریکا ژاپن، سنگاپور بازسازی بشه
ندانی که ایران نشست منست
جهان سربه سر زیر دست منست
هنر نزد ایرانیان است و بــس
ندادند شـیر ژیان را به کس
همه یک دلان اند یزدان شناس
بـه نیکـی ندارنـد از بـد هـراس
دریغ است ایـران که ویـران شود
کنام پلنگان و شیران شـود
چـو ایـران نباشد تن من مـباد
در این بوم وبر زنده یک تن مباد
همـه روی یکسر بجـنگ آوریـم
جــهان بر بـداندیـش تنـگ آوریم
همه سربه سر تن به کشتن دهیم
از آن به که کشـور به دشمن دهیم
چنین گفت موبد که مرد بنام
بـه از زنـده دشمـن بر او شادکام
اگر کُشــت خواهــد تو را روزگــار
چــه نیکوتر از مـرگ در کارزار