می توان در سینمای ایران فیلم سینمایی پیر پسر را از دو جهت منحصر به فرد دانست :
یکی از جهت مدت زمان طولانی اش و دیگری از جهت موضوع جسورانهاش در دست مایه قرار دادن رقابت عشقی میان پدر و پسر. براهنی در این فیلم مثلث عشقی خونینی را روایت می کند که میان دو ضلع آن نسبت پدر و پسری برقرار است. او جسورانه کلیشه ها، عواطف، تعهدات و مسئولیت نقش های پدر و فرزندی را به چالش می کشد.
به طور مجمل این فیلم روایت رابطه سلطه ای است که میان سلطهگر و طرفهای سلطه پذیر برقرار میشود و سرانجامی جز باختی تلخ و رنج آور برای طرفین رابطه ندارد.
غلام باستانی پدر سلطهگری است که میان او و کلیت خانه یعنی اهالی خانه و ساکنان آن از یک طرف و کالبد و هویت خانه از طرف دیگر، رابطهای آکنده از خشونت، تجاوز و سرکوب برقرار است.
غلام باستانی تمام انسانهایی را که با او وارد رابطه شده اند یعنی پسرانش علی و رضا ؛ دو همسر سابقش و زنان پر تعدادی که رابطه غیر همسرانهای با او دارند را در وضعیت سوژگی ( تحت انقیاد) قرار می دهد.
شخصیت پردازی غلام باستانی ؛ کانونهای اقتدار خشن و لذت جو در نظام اجتماعی را باز می نمایاند ؛ کانون هایی که آمرانگی شان را از زرسالاری، زورمداری و نقش ها و جایگاه های تاریخی و اجتماعی شان میگیرند.
در اینجا مرد بودن، پدر بودن و مالک خانه بودن همگی مولفههایی هستند که ساز و کار اقتدارگرایی غلام را هم بر انسانهای پیرامونش و هم بر هویت و کالبد خانه تحمیل میکند.
علی و رضا به عنوان پسران غلام، مادران شان به عنوان همسر اول و دوم غلام و همچنین رعنا مستاجر خانه که دست بر قضا یکی از چندین زنی می شود که سوژه التذاذ شهوانی غلام بوده اند ؛ همگی قربانیان رابطهای تحقیرآمیز، سلطهگرانه و سرکوب کننده میشوند. هر چند در تحلیل نهایی غلام خود نیز جز بازنده های روابط در هم تنیده سلطه به شمار می آید.
رعنا نمادی از زن مدرن امروزی است که بر سر چند راهی زنانگی، استقلال، عشق و نیاز مادی مردد است. او زنی است که خودآگاهی لازم برای ساختن یک رابطه پایدار و برابر انسانی را ندارد.
او به جهت عزت نفس پایین، هویت زنانهاش را به اغواگری و جذابیت زنانه تقلیل میدهد تا موقعیت اجتماعی کسب کند و دیده شود. کنش غیر عقلانی و دور از منطق رعنا که برخاسته از بلندپروازی و عدم شناخت او از مناسبات قدرت در روابط تاریخی و ساختارهای اجتماعی است او را وارد بازی نابرابری میکند و چون در جهان اجتماعی به ظاهر مدرن شده، همچنان کفه ظرفیتهای مردسالاری در یک استمرار تاریخی نسبت به توان بازی گردانی زنانگی سنگینی میکند، رعنایی که دچار خطای محاسباتی شده قربانی دومی می شود که در حیاط خانه در کنار همسر سابق غلام چال میشود.
به تعبیر دیگر کالبد خانه به واسطه پذیرفتن پیکر بی جان زنانی که قربانی خشونت شده اند از معنا تهی می شود و خانه هویت « خانه بودن » اش را از دست می دهد و به مدفن پیکرهای زنانه و شکنجه گاه مردان جوان (علی و رضا) بدل می شود.
اموس راپاپورت معتقد است که « خانه » بیش از آن که کالبدی مادی باشد به مثابه نهادی فرهنگی عمل می کند و نمودی از کنش های انسانی و بیانی مادی از شیوه زندگی جهان اجتماعی است.
راهروهای تنگ، اتاق های تاریک با پرده های همیشه کشیده، نرده ها و قفل های آهنی، فضای نامرتب آشپزخانه، کشوهای به هم ریخته و پر از مواد مخدر، واکنش غیرپذیرنده غلام باستانی هنگامی که نور از شکاف پرده اتاق خواب کثیفش بر او می تابید تا بلکه روح انسانی خفته او را بیدار کند ؛ همگی روایت هایی بصری و نمادینی بود از « سوژه اعظم» التوسری و جامعه ای که به واسطه اقتدارگرایی و روابط سلطه گرانه رو به تباهی دارد.
جامعه ای که به واسطه داشتن ساختارهای متصلب و حاکمیت روابط سلطه گرانه عشق، امید و آزادگی و استقلال از آن رخت بربسته است و هوس، یاس ذلت و وابستگی جایگزین شده است.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.