در حدود ۱۶۰ سال قبل با منتشر شدن کاغذ اخبار به مدیریت میرزای شیرازی ، ایران وارد جهان رسانه ای شد و این در حالی است که در غرب این تاریخ به ۴۰۰ سال پیش برمی گردد. و این مسأله از قدمت بحث رسانه ها در کشورهای غربی حکایت می کند و به نسبت همین قدمت ، کار رسانه ای بیشتری انجام شده است و طبعاً پیشرفت های قابل ملاحظه ای صورت گرفته است .
از جمله رسانه های عمومی می توان به روزنامه ها، رادیو ، تلویزیون ، سینما ، ماهواره و در اواخر دهه ۱۹۶۰ پدیده ای به نام اینترنت که جهان را متحول کرد اشاره کرد. (1)
ساده ترین پاسخ به سئوال عنوان را با توجه به این قدمت خود دهم شاید مدخلی مفید به بحث باشد.
اگر رسانه صدای معلم اجازه قد کشیدن از سوی برخی مخاطبین عام و اکثر مخاطبین خاص را ندارد به دلیل کم بودن قدمت کار رسانه در کشور است . با در نظر داشتن این اصل مهم که در غرب همزمان با رسانه ، فرهنگ عمومی و فرهنگ رسمی نیز پیشرفت کرده است اما در کشور ما فرهنگ فقط سنوات یا دهه هایی برای خودنشانی داشته و بیشتر تحت تأثیر سیاست و سیاسیون رنگ باخته است یا گاه به تحجر و ماند فرهنگی مبتلا گشته است . اگر رسانه اینترنتی در این کشورها از اواخر دهه 1960 باعث ایجاد تحول شده اما در کشور ما از سال 1990 به صورت انبوه 200 هزار دستگاه وارد کشور شده و در دهه 1980 به صورت تعداد محدود برای مراکز خاص بوده است . (2)
یعنی 58 سال برای آنان و 28 سال برای ما قابل استفاده بوده است. آنان تولید کننده دانشند و ما مصرف کننده آن . و این هم تفاوت دیگر قضیه. و با در نظر داشتن این نکته که طی سالهای 66 تا 75 ، کامپیوتر به عنوان دکوراسیون و ژست باسوادی مسئولین بر روی میزشان بود و هنوز از دانش آن بی نصیب و محلی برای استفاده مفید نداشتند .
با ذکر این مقدمه بسیار موجز ، خواستم از شما به عنوان مدیر سایتی از رسانه اینترنتی بپرسم چرا هر نوع پیشنهاد یا حرکتی که می تواند جرقه یک حرکت مؤثر برای رشد رسانه و حرفه معلمی باشد یا برای جامعه و افراد آن مؤثر باشد در نطفه باقی می ماند، یا اصلا پاسخگوی دلسوز علاقه مندی ندارد و انگار نه انگار ؟
چرا امکان پیگیری و نتیجه گیری برای یک خواست منطقی که می تواند شفاف و روشن باشد وجود ندارد ؟ مگر رسالت رسانه ترویج آگاهی و اطلاع رسانی نیست ؟
اگر در یک جامعه حمایت و همراهی صاحبان خِرد و قدرت توأمان برای رشد و قد کشیدن هر نوع رسانه مفید نباشد ، ما چگونه به همراهی جهان خواهیم شتافت ؟
آیا از ما که در چنین جامعه ای بی اعتنا به رسانه نفس می کشیم حقی از حقوق شهروندی مان پایمال نمی گردد؟ چرا مخاطبین پیام عادت کرده اند که متن را دریافت اما با اکتفا به ضرب المثل گویا شتر دیدی ، ندیدی ، انگار نه انگار که جامعه از آنان سئوال می پرسد یا انتظار پیگیری دارد، هیچ واکنشی نشان ندهند ؟ یا واکنش محدود آنها برای احساس خطر باشد نه حرمت پاسخگویی به مخاطب.
راستی در چنین جامعۀ لایه به لایه خواب آلود یک رسانه چگونه قد می کشد ؟!! با توان و زور انفرادی مدیر رسانه یا با افزایش تعداد مخاطبین رسانه ؟ هر چند هر دو انرژی مضاعف مصروف می دارند اما در به حرکت درآوردن کاروان انصاف و عدل مسئولین بی اثر یا خیلی کم اثرند. مگر ممکن است یک رسانه فقط رسالت نوشتاری و اطلاع رسانی داشته باشد اما قدرت برانگیختی سیاستمداران را نداشته باشد؟ یا قدرت ایجاد تغییر و تحول لازم را نداشته باشد؟ اگر رسانه عزم مسئولین را جزم نمی سازد و فقط به تنویر افکار عمومی یا حرفه خاصی می پردازد ، این می تواند برای خود آنان خطرناک باشد چون منبع ایجاد نارضایتی و آشوب خواهد بود .
سئوالم از آنان این است در چنین جامعه ای که محکوم به حرکت های انفرادی با قوای محدود خود هستیم چرا برای نعمات این سفره به جای شکرگزاری جهت تداوم ، سنگ اندازی می شود؟ مگر رسانه ها شاهراه هویت بخشی یک جامعه نیستند؟
مگر از مهم ترین ویژگی رسانه همه جاگیر بودن آن نیست ؟ مگر مهم ترین مسئولیت یک رسانه انتقال میراث اجتماعی از نسلی به نسل دیگر نیست ؟ مگر مهم ترین وظیفه رسانه حراست از محیط اجتماعی و ایجاد همبستگی بین اجزای یک جامعه نیست؟
مگر رسانه زشتی یا زیبایی ، حرکت و پویایی یا رخوت و سستی ، عشق و ایثار یا نفرت و خودخواهی ، صداقت و ایستادگی یا دروغ و وارفتگی و.... را به تصویر نمی کشاند ؟
پس چرا در جامعه ما افراد به آئینه وجود یعنی صفحات رسانه می نگرند اما خویشتن خویش را نمی یابند ؟
پس چرا در رسانه صدای معلم ، که لزوما در آن مخاطبین عام و خاص ، مورد توجه است ، از همراهی مخاطبین خاص خبری نیست ؟
علت یکسویه بودن رسانه در جامعه نداشتن دانش رسانه ای است یا نداشتن تعهد اجتماعی ؟
آیا برای همین بین مخاطبین عام و خاص رسانه صدای معلم ، این همه تضاد و بیگانگی حاکم است چون ما از افراد خاص ، صدای حتی یک پلک زدنی را هم نمی شنویم . مگر می شود مورد خطاب یک رسانه چنین در خواب ناز باشد ؟ پس این جامعه چگونه می خواهد نفس بکشد یا تداوم حیات داشته باشد؟
چرا برای نهضت شفاف سازی فیش حقوقی مدیران به جز شما مدیر سایت که همانند ما معلمی ساده اید کسی همراهی نکرد؟
چرا برای پیشنهاد واگذاری تشکل فرهنگیان برای همین سایت صدای معلم ، کسی حتی نقد نکرد ؟ انگشتی به حرکت در نیامد تا احتمال موافقت یا اعتراض مخالفت را به نمایش گذارد ؟
اگر قرار باشد در این رسانه مخاطبان عام فقط برای دلخوشی خود قلم به دست شوند یا ایده و آرمان و طرحی نو در اندازند و حتی به احتمال عملی شدن آنها ، احدی اعتنایی نورزد ، پس آیا ما اینجا برای خود آب در هاون می کوبیم یا همانند مسئولانی که سخنان زیبای عملی نشدنی را در لفافه خواب ناز ملت می پیچانند تا مردم مطمئن گردند که آنان نیز می دانند ولی عامدا یا سهوا نمی خواهند عمل کنند و در جهل مرکب غوطه ور نیستند ، ما نویسندگان نیز زبانم لال چنین می نمائیم ؟
اصلا یک نفر رسالت و وظیفه کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس را برای ما مخاطبین عام تعریف نماید ؟ یا رسالت و وظیفه رئیس مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش را ، یا حتی خود وزیر و نمایندگان مجلس را و..... جایگاه حقیقی رسانه صدای معلم در بین مخاطبان عام و خاص آن کجاست ؟ چرا در ارتباط بین این دو مخاطب ، سدی از تَوهم یا محافظه کاری مانع بده و بستان پیام می گردد ؟!
اگر قرار باشد در این جامعه فقط عده ای محدود برای تعهد و رسالت فردی خود دست به کار رسانه که فعالیتی اجتماعی است بزنند پس نامش را رسانه گذاشتن عبث است ، چون افراد این جامعه دانش رسانه ای یا زبان و برداشت مشترکی از آن ندارند، یا اجزای آن با ترکیب خود کل واحد و منسجمی را بوجود نمی آورد.
برانگیختن مخاطب عام که درگیر معضلات و مشکلات حرفه ای خود هستند یا درگیر زندگی روزمرۀ یکنواخت بدون نشاط و امیدند ، زیاد سخت نیست ، مهم برانگیختن مخاطبان خاص است پس یا ما به رسالت خود به نیکی عمل نمی کنیم و یا مخاطبان خاص زره فولادی بر تن دارند که امکان دریافت هر نوع سینگنال یا پیامی را دفع می نمایند. همان اصطلاح برخی از همکاران شاید صادق است یعنی میخ بر آهن کوبیدن. به هر حال در این سیستم معیوب یک طرف باید مقصر باشد.
حال اگر فقط درد مشترک همین بود ، می گفتیم ملت در خواب را بیش از این مرنجانید . شاید مخاطبین خاص به تعداد انگشتان یک دست هم نمی شود اما به هر حال مثل زنبور وزوز کردن مخاطبین عام گوش فلک را می آزارد ، آنانی که به سِرور سایت حمله ور می شوند و حتی یک نماینده یا خود وزارت فرهنگ و ارشاد صدایش در نمی آید یا در ذیل هر متنی مربوط و غیر مربوط نجوای نامیزانی می نوازند و بر مدیر سایت و خود سایت شِکوۀ ناحق می کنند.
همان ماجرای ماشین دودی مطهری یا داستان عامیانه خر و پیرمرد و کودک ، که به هر نحوی مردم باز سخنی برای گفتن دارند یا سخن پدرانمان که سفره بسته یک ایراد دارد اما سفره باز هزار ایراد ( ضرب المثل ترکی است ) . حال این سفره دردمندی من و شما ، تعداد مخاطبینش روز به روز در حال تزاید است و قدرمسلم به عنوان یک سفره باز ، حرف و حدیث گفتنی بسیار خواهد داشت .
اما سئوالم از آنان این است در چنین جامعه ای که محکوم به حرکت های انفرادی با قوای محدود خود هستیم چرا برای نعمات این سفره به جای شکرگزاری جهت تداوم ، سنگ اندازی می شود؟ چرا خودمان به خودمان سنگ می اندازیم ، حداقل بگذاریم تا دیگران یعنی همان مخاطبین خاص سنگ بیندازند تا بهایمان بیشتر گردد.
هیچ می دانید چرا مخاطبین خاص یعنی سیاسیون و مسئولین تراز اول ، ما را به حال خودگذاشته اند و رسانه را یک طرفه به حال خود رها کرده اند ؟!
چون دهه هاست که معلمان می نالند و از اوضاع خود ناراضی اند حداقل از دهه 40 به بعد ، یعنی بیش از نیم قرن ، لذا با زیرکی هر چه تمام این رسانه را تنها و بدون پاسخگویی گذاشته اند تا انرژی و پتانسیل معترضانه معلمان در همین سایت با خود گفتن و خود شنیدن در 24 ساعت شبانه روز ، تخلیه گردد ، هر چند گاه نوک حمله خود آنان هستند اما تجربه آنان نشان داده که با عدم پاسخ به نقد و انتقاد و حتی طرح های سازنده ، می توان تلاش معلمان را کم اثر و خسته و نومید و حتی خنثی ساخت. اگر موفق نشده اند بگوئید خیر.
حال رسالت شمای مدیر رسانه و من مخاطب عام رسانه چیست ؟ پاتک ما برای مقابله با چنین هدفی چه چیز می تواند باشد ؟ برای چنین بی اعتنایی حاکم چگونه می توان اسب تِروایی از اندیشه و خرد جمعی به سوی آنان و در بین آنان فرستاد ؟
بیایید به این سئوال پاسخ بیابیم اما همگی با هم . بدون طنز مستانه یا تکرار واژگان معمولی . سربازان کثیر این بازی چگونه و با چه ساز و کاری بر قدرت و سِمت داران قلیل مستولی گردند؟ با در نظر داشتن این مهم که آنان پیر عرصه سیاستند و ما جوان عرصه خِرد.
بیائید دریابیم کجای راه مان می لنگد؟ چرا تغییرات کاربردی در نظام آموزش و پرورش کشور کُند و بطئی است یا اصلا نیست یا در طریق صلاح عمل نمی کند؟ خدای نکرده این همه انرژی و زمان مصرف شده نیم قرنی همچنان بدون نتایج مفید هدر نرود؟
جایگاه حقیقی رسانه صدای معلم در بین مخاطبان عام و خاص آن کجاست ؟ چرا در ارتباط بین این دو مخاطب ، سدی از تَوهم یا محافظه کاری مانع بده و بستان پیام می گردد ؟!!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 - رصد رسانه – ساز و کار ارتباطات – دوم شهریور 96
2 - خبرگزاری دانشجویان ایران - ایسنا - 28 خرداد ۱۳۹۶ - کد خبر 96032815759 – روایت است که امیر عباس هویدا یکی از مقاماتی بود که پس از ورود کامپیوتر در تیرماه 1341 به ایران ، اولین کامپیوتر شخصی در محل کارش داشت.
3 - نمونه هایی از نوشته های بدون پیگیری مورد نظر در متن بالا :
الف - رئیس های " گران قیمت " فراری از " شفاف سازی " و " پاسخ گویی " ؟! 31 فروردين 97 – علی پورسلیمان.
ب - در انتظار پُر رهرو بودن کاروان صداقت : شفاف سازی فیش حقوقی مدیر صدای معلم - 2ارديبهشت 1397 .شعری از ولی اله بایبوردی .
ج - نهضت شفاف سازی فیش حقوقی مدیران ... اصلی که باید انجام شود ! 3 ارديبهشت 1397 . مینو امامی .
د - پیشنهادی برای مدیر سایت صدای معلم و کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی در خصوص تشکل صنفی فرهنگیان ، 4خرداد 1397 - مینو امامی.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
همان طور که می دانیم در نظام آموزشی فعلی کشور دو نوع دیپلم نظری و فنی وجود دارد. دیپلم نظری خود شامل رشته های تجربی، ریاضی و انسانی می باشد.
دیپلم فنی نیز به دو زیر گروه بزرگ فنی حرفه ای و فنی کار دانش تقسیم می شود و البته هر کدام از آنها خود دهها گرایش مختلف را شامل هستند، مخصوصا دیپلم فنی کار دانش گستره بسیار وسیعی دارد.
می دانیم برای رسیدن به اشتغال پایدار در کنار یادگیری و کسب شایستگی های فنی هدف، یادگیری و کسب شایستگی های غیر فنی نیز مهم و ضروری است.
چنانکه اگر فرد انبوهی از مهارتهای فنی را آموزش دیده باشد ولی نتواند ارتباط موثری با مشتریان خود برقرار کند، در کار خود موفق نیست و نمی تواند امرار معاش کند.
بنابراین شایستگی های فنی و غیر فنی همانند دو بال پرنده برای پرواز لازم و ملزوم یکدیگرند.
شایستگی های غیرفنی مشتمل بر شایستگی های پایه و اساسی، ارتباط با دیگر، تفکر، کسب و کار، شخصیت و شایستگی های ارتباط با جامعه است.
برای کسب و آموزش مهارتهای غیر فنی هنرجویان، یکی از کارهای ارزنده دفتر تألیف کتب درسی فنی و حرفه ای و کار دانش تدوین پنج کتاب:
الزامات محیط کار
کاربرد فناوری های نوین
مدیریت تولید
کارگاه نوآوری و کارآفرینی
و اخلاق حرفه ای
می باشد.
کتاب کاربرد فناوری های نوین با هدف کسب شایستگی های فناورانه و مولد در تعیین و درک موقعیت خود و بهبود آن در برخورد با چالشها، مسایل و حل آنها در گروهای بزرگ شغلی، انتخاب فناوری های نوین، آینده شغلی و حرفه ای و تحلیل ، تغییرات فناوری در حوزه شغلی و رشته تحصیلی هنرآموزان دوره دوم متوسطه (کلاسهای دهم و یازدهم) تدوین شده است.
این کتاب شامل پنج پودمان:
سواد فناورانه
فناوری اطلاعات و ارتباطات
فناوری همگرا و مواد نوترکیب
انرژی های تجدید پذیر
و از ایده تا محصول می باشد.
آزمون کتاب به صورت پودمانی (فصل به فصل) است.
1- در فصل اول این کتاب شاهد تفکیک مفهوم سنتی سواد (مهارت خواندن و نوشتن) از مفهوم دانش (اطلاعات کاربردی و سازماندهی شده برای حل مسئله) هستیم و سواد را به انواع سواد علمی، فناورانه، رایانه، رسانه ای، فرهنگی، سواد بصری و ... تقسیم می کند.
2- فصل دوم کتاب به فناوری اطلاعات و ارتباطات (فاوا) می پردازد و اثرات محسوس تغییر و تحول سریع این حوزه در رشته تحصیلی، مقایسه جامعه ستتی و دیجیتالی، شبکه های اجتماعی، کسب و کار الکترونیکی و معنای دگردیسی دیجیتالی را هدف قرار می دهد.در این کتاب چهارحوزه کاربرد فاوا (صنعت، کشاورزی، خدمات و هنر) مورد بررسی قرار گرفته و مفاهیم جدید دنیای مجازی همچون واقعیت افزوده (ترکیب دنیای مجازی و واقعی)
واقعیت مجازی (شبیه سازی دنیای واقعی با تعامل فیزیکی)، شبکه های اجتماعی، امنیت و حریم خصوصی، ابزارهای مخرب، تجارت الکترونیک، دگردیسی دیجیتالی (هوش مصنوعی، اینترنت اشیا و شبکه اجتماعی) مورد مداقه است.
3- پودمان سوم کتاب در تلاش است تا با ادغام چهار فناوری نانو، زیست فناوری، اطلاعات و علوم شناختی بر پایه علوم همگرا ضمن توجه به مسایل اخلاقی و نیازهای جامعه به پیشرفتهای شگرف حاصله در تواناتر کردن انسان و بهبود کیفیت زندگی اش بپردازد.
این فصل به کاربردهای نانو ذرات در ساختارهای کربنی همچون (مهندسی پزشکی، حسگرها، دارورسانی، کامپوزیتها و الکترونوری) پرداخته و همچنین به مواد هوشمند، مواد حافظه دار، زیست فناوری و انرژی پاک اشاراتی دارد.
4 - پودمان چهارم شامل انرژیهای تجدید پذیر، امن، پاک و ارزان (انرژی خورشیدی، باد، زمین گرمایی، زیست توده و انرژیهای آبی) است که به تناسب فهم هنرجویان اطلاعات کلی همراه با تصاویر مرتبط و مناسبی در اختیار آنها قرار می دهد.
5- فصل آخر کتاب با عنوان "از ایده تا محصول" شامل مفهوم توسعه (رشد تدریجی در مسیر پیشرفته تر شدن قدرتمندتر شدن و حتی بزرگتر شدن) منابع لازم برای تولید ایده (پرس و جو از متخصصان، کسب نظر مشتری و پژوهش در مورد محصول) بوده و در ادامه از تکنیکهای ایده پردازی (تکنیک طوفان فکری و پنج چرا) و نهایتا از غربالگری ایده ها و از انواع امکان سنجی، ثبت اختراع و تجاری سازی و فروش سخن می راند.کتاب حاضر از انتقاد ممنوع، چرخش آزاد اطلاعات، کمیت و ترکیب به عنوان چهار قانون اساسی طوفان فکری یاد می کند.
سخن آخر
کتاب دارای نقاط قوت و ضعف هایی است. وجود چنین کتابهایی که به دانشهای روز و تکنولوژی های جدید پیوند خورده بسیار ضروری می باشد. ما باید تا حد امکان ذهن دانش آموزان را از محتوای کهنه و غیر کاربردی خالی کنیم. کتاب در تلاش است مفاهیم نوین را با تصاویر رنگی در ذهن هنرجو جا بیندازد.
از نقاط ضعف کتاب پرداخت کلی و ترکیبی به رشته های هنر، خدمات، صنعت و کشاورزی است.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
کودکی و دوران تحصیل خود را به یاد آورید. وقتی کودکی بیش نبودیم، کتابهای درسی برای ما اتمام حجت بود و آن را برای خود منبع موثقی میدانستیم و شاید قبول اینکه در این کتابها احتمال غلط و خطا وجود دارد، برایمان ممکن نبود، به همین دلیل محتوای آن را کاملا پذیرا بودیم.
کودکان امروز بهواسطه مطالعه بیشتر و اطلاعات و آگاهی که از طریق امکانات متنوع روز کسب میکنند، نسبت به محتوای کتابهای درسی و حتی اشکالات موجود در آن حساسیت بیشتری دارند، اما هنوز هم این کتابها برای دانشآموزان حجت است. از این رو گاهی شاهد آن هستیم که کودک با تیزبینی خود اشکالاتی را از کتاب درسی کشف میکند و در عین حال آن کتابها را منبعی موثق برای خود میداند؛ در نتیجه او دچار تعارض و سردرگمی میشود.
در اینجا از زبان معلمان به برخی از اشکالات موجود در کتابهای درسی که بیشتر مربوط به اصول نگارش است، میپردازیم.
نظری، معلم پایه چهارم ابتدایی با تاکید بر ضرورت ویراستاری کتابهای درسی، اظهار میکند: «اگرچه در شناسنامه برخی از کتابهای درسی عنوان ویراستار یا مصحح به چشم میخورد، ولی غلطهای موجود در متن کتاب، با وجود این عنوان در شناسنامه آن، همخوانی ندارد.
در شناسنامه برخی از کتابهای درسی نیز، همه عناوین از مولف و تصویرگر گرفته تا مدیر هنری و صفحهآرا وجود دارد، اما نامی از ویراستار به چشم نمیخورد، در حالی که ویراستاری حرفهای کتابهای درسی یک امر ضروری است.»
این معلم با اشاره به غلطهای نگارشی در کتابهای درسی، میگوید: «متاسفانه در کتابهای درسی شاهد غلطهایی هستیم که قابل قبول نیست. غلطهای نگارشی و اشتباه در بهکارگیری علائم نگارشی در متن کتابها، حتی کتاب فارسی بسیار دیده میشود، بهطوری که دانشآموزان دارای توجه بالا را دچار سردرگمی میکند؛ چون وقتی آنان با کاربرد علائم آشنا شدند، با دیدن موارد اشتباه بهکارگیری آنها در متنها، دچار تعارض میشوند. مخصوصا در مقطع ابتدایی چون دانشآموزان کودک هستند، کتاب را برای خود منبع موثق میدانند و قبول اینکه متن کتاب غلط دارد، برایشان دشوار است.»
وی ابراز میکند: «این معضل در سایر کتابهای درسی نیز وجود دارد که برخی از آنها را برای دانشآموزان اصلاح میکنیم، ولی برخی دیگر را مجبوریم نادیده بگیریم، چون در صورت توضیح و اصلاح همه موارد، زمان کلاس درس مربوطه را از دست میدهیم.»
کتابهای درسی در رسمالخط خود وحدت رویه ندارند
رمضانی که در پایه پنجم ابتدایی تدریس میکند، مشکل اصلی متن کتابها، بهویژه کتاب فارسی را شکل کلمات میداند و ادامه میدهد: «اینکه کلمهای بهصورت چسبان یا جدا نوشته شود، گاهی مشکل ایجاد میکند، چون خود کتابهای درسی در این زمینه وحدت رویه ندارند. مثلا دانشآموزان کلمهای را که در کتاب سال گذشته بهصورت چسبان یاد گرفتهاند، امسال در کتابشان بهصورت جدا میبینند. یا در مورد کلمههای که دارای تشدید هستند نیز گاهی میبینیم که حتی در یک درس مشخص، کلمهای یکبار با تشدید نوشته شده و یکبار بدون تشدید. البته در دورههای آموزشی به ما تاکید شده است که بحث تشدید را سخت نگیریم، اما اگر واقعا دارای اهمیت نیست، چرا در کتاب درسی وجود دارد و بچهها را دچار سردرگمی میکند؟»
وی میافزاید: «مورد دیگر که برای دانشآموزان مشکل ایجاد میکند، در رابطه با کلماتی است که در آنها استفاده از شکلهای مختلف یک صدا مثل «ت» و «ط» در کلمه «باتری» و امثال آن، رایج بوده و هر دو پذیرفتهشده هستند. در مواجهه با این کلمات کودکان که بسیار هم منتقد هستند، میگویند وقتی فرقی ندارد که باتری با «ت» نوشته شود یا با «ط» پس درباره کلمات دیگر هم نباید فرق داشته باشد و ما میتوانیم مثلا صابون را هم با «س» و هم با «ص» بنویسیم چون صدای هر دو یکی است.»
این معلم تاکید میکند: «به نظرم بهتر است فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی، فکری برای یکسانسازی شکل کلمات بکند.»
اهمال در استفاده صحیح از علائم نگارشی
در کتابهای درسی اسحاقی نیز در پایه پنجم ابتدایی تدریس میکند. وی از استفاده نادرست علائم نگارشی در کتابهای درسی میگوید.اسحاقی اظهار میکند: «در متن اصلی کتاب فارسی پایه پنجم، اشکال چندانی وجود ندارد، اما در بخشهایی از آن در زمینه استفاده صحیح از علائم نگارشی اهمال صورت گرفته است. مثلا در بخش «بخوانیم و بیندیشیم» کتاب فارسی، اشکالات زیادی وجود دارد، تا حدی که من گاهی بهعنوان تکلیف، دانشآموزان را موظف میکنم تا اشکالات موجود در کاربرد علائم نگارشی در این قسمت کتاب را تشخیص داده و اصلاح کنند.»
وی میگوید: «وجود اشکال در کتابهای درسی تنها منحصر به بحث نگارش نیست؛ چون در کتاب ریاضی پایه پنجم هم گاهی با غلطهای عددی مواجه میشویم.»
وجود کژتابی در کتاب زبان فارسی اما گویا ایرادات نگارشی مختص پایه ابتدایی نیست؛ چراکه جمعی از معلمان دوره متوسطه نیز از وجود کژتابی در کتاب زبان فارسی خبر میدهند که اصلاح آن ضروری است.
معلمان ایرادات موجود در کتابهای درسی را اعلام کنند
در این رابطه با اصغر بیات، معاون آموزش ابتدایی ادارهکل آموزش و پرورش استان زنجان گفتوگو کردیم.
وی در این رابطه اظهار کرد: «دفتر تالیف و برنامهریزی کتب درسی وابسته به سازمان پژوهش، متولی تدوین و تولید کتابهای درسی است. به همین دلیل هر سال تیمی در این مجموعه تشکیل میشود تا با نظرخواهی از معلمان، چه از نظر محتوایی و چه به لحاظ فنی، صفحهآرایی و غلطهای نگارشی در کتابهای درسی بازنگری کرده و اصلاحات لازم را اعمال کنند.»
بیات تاکید کرد: «اصل بر این است که هرگونه اشکالی در کوتاهمدت یعنی ظرف یکسال برطرف شود. در این زمینه معمولا اصلاحات انجام میگیرد و اگر مواردی پیش بیاید که اشکالاتی با وجود ارجاع به دفتر تالیف و برنامهریزی کتب درسی، سال بعد هم در کتاب مشاهده شود، احتمالا به این دلیل است که کتاب توزیعشده از چاپ سال گذشته بوده و تغییر در آن اعمال نشده است.»
معاون آموزش ابتدایی ادارهکل آموزش و پرورش استان زنجان با تاکید بر اینکه معلمان اشکالات موجود در کتابهای درسی را به دفتر تالیف و برنامهریزی کتب درسی ارجاع دهند، میافزاید: «اگر با وجود ارجاع اشکالات کتابهای درسی، اصلاحات لازم انجام نشود و اشکالات در چاپ مجدد کتابها پابرجا بماند، دفتر تالیف و برنامهریزی کتب درسی باید درباره آن پاسخگو باشد، چون بازنگری و اصلاح اشکالات کتابها از وظایف و کارکردهای این مجموعه است.»
مردم نو
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
اکنون نزدیک به یک دهه از عمر این سیستم آموزشی در کشور می گذرد و هنوز مناقشات زیادی بر سر این موضوع هست که آیا این سیستم توانسته نتیجه بدهد یا خیر.....اما این سیستم بر بر پایه چه نظریاتی استوار هست و چه نظریه علمی از این سیستم حمایت می کند و به گونه ای می شود گفت که پشتوانه این سیستم برگرفته از چه نظریات علمی هست و آیا این نظریات در جایی از دنیا هم به کار گرفته شده است یا خیر...
شاید بتوان گفت یکی از نظریات علمی و نظریه علمی که از این سیستم حمایت می کند نظریه ساخت گرایی هست.
نظریه ساخت گرایی:
این اصطلاح ترجمه انگلیسی واژه construtivism،به معنای ساختن و بنا کردن می باشد.نظریه ای که دیدگاه جدیدی را در زمینه آموزش توسط دانشمندانی چون جان دیویی، ژان پیاژه و آزوبل مطرح می کند که جایگزین مناسبی می تواند باشد برای سیستم های سنتی که به گونه ای مقبولیت خود را از دست داده اند.
در مبحث آموزشی ساختار گرایی به این معناست که دانش انسان توسط خودش ساخته می شود و کسب دانش اصولا یک جنبه فردی دارد و هر فرد به طور جداگانه آن را به دست می آورد و دانش مخصوص به خود را در ذهنش می سازد و به طور کلی این نظریه بر این باور دارد که جوهر دانش را نمی توان از کسی به دیگری انتقال داد بلکه باید از طریق جست و جو و اکتشاف به آن رسید.
نظام ارزشیابی توصیفی!
اجرای آزمایشی این طرح در مقطع ابتدایی از سال تحصیلی ۸۳-۸۲ در برخی از مدارس و با توجه به تقاضای برخی استانها شروع شد و پس از اجرای آزمایشی این طرح طی پنج سال از سال تحصیلی ۸۸-۸۷ به صورت قطعی اجرا شد.
سیستم توصیفی و کسانی که مجری این طرح هستند بر این باورند که دوره ابتدایی دوره آموزشی نیست بلکه یک دوره تربیتی است که رفتارها،عادات، و مهارت های اجتماعی بچه ها را بنیان گذاری می کند ؛ بنابراین نمی توان فعالیت های تربیتی را با شاخص های کمی اندازه گیری کرد و همچنین مقطع ابتدایی دوره ای حساس و پیچیده است که ابزار های حساس خود را می طلبد و ارزشیابی کمی دانش آموزان را به حافظه محوری و گرایش با امتحانات پایانی سوق می دهد و به طور کلی می توان گفت یکی از سیاست های کلی این طرح کاهش فشارهای روحی و روانی ارزشیابی تراکمی در مراحل اولیه زندگی دانش آموزان می باشد.
از سال تحصیلی ۸۸-۸۷ این طرح در کشور ما در حال اجرا هست ولی متاسفانه هنوز بحث بر روی این موضوع هست که آیا چنین سیستمی می تواند جواب گو باشد یاخیر.
اشکال کار کجاست و چرا هنوز با گذشت یک دهه از اجرای این سستم عده ای کماکان بر این باورند که باید به همان سیستم آموزشی گذشته برگردیم!
آیا چنین چیزی ممکن هست؟
آیا می شود در قرن بیست و یکم بود و نظام آموزشی داشت که مسیرش جدا از سایر نظام های آموزشی دیگر کشور ها باشد؟
اما در یک سیستم ارزشیابی توصیفی مدرن و کار آمد چه اهدافی دنبال می شود :
1- انگیزه : بدون شک برای انجام هر کاری داشتن انگیزه مهمترین نقش در پیش برد انسان به سوی هدف را دارد و در آموزش هم ایجاد انگیزه نخستین گام برای یادگیری دانش آموز است. وظیفه معلم برانگیختن کنجکاوی و توجه دانش آموز هست.
2 -اکتشاف: در یک کلاسی که از قبل در آن ایجاد انگیزه صورت بگیرد دانش آموز به مشاهده و بررسی موضوع درس می پردازد.در اینجا معلم تلاش می کند توجه محصل را با طرح پرسش های تفکر برانگیزد و به سوی یک چارچوب دقیق و هدفمند فکری سوق دهد اما هرگز نباید پاسخ مستقیمی به پرسش های دانش آموز بدهد.
3- توضیح و تشریح: در این مرحله از دانش آموزان خواسته می شود که مشاهده و آموخته هایشان را در اختیار یکدیگر قرار بدهند و برای آن توضیح منطقی پیدا کنند،که این کار در قالب گروه صورت می گیرد.
4- گسترش: پس از شنیدن نظرات و ایده ها همه گروه ها معلم باید افکار و استدلال های نادرست را مشخص کند و مفاهیم درست علمی را جایگزین کند.
5- ارزشیابی: هدف از این مرحله آن هست که دانش آموزان از میزان پیشرفت سطح علمی خود آگاه شوند.و برخلاف روش های سنتی منسوخ شده ارزشیابی توسط معلم،این کار توسط خود دانش آموز صورت می پذیرد.آیا می توان در قرن بیست و یکم میلادی از این گونه روش های مدرن گذشت و دوباره به گذشته بازگشت؟
قطعا در این گونه کلاس های تدریس هست که یادگیری فعالانه صورت می گیرد.
قطعا در این گونه کلاس ها اعتماد به نفس دانش آموز افزایش پیدا می کند و حل مشکلات زندگی را بهتر می آموزند و قطعا با این گونه روش های مدرن هست که فرد فرصت اظهار آزادانه نظرات متنوع و حتی متناقض را در اجتماع یاد می گیرد.
اگر از اجرای این روش نزدیک به ده سال هست که در کشور ما می گذرد بیش از صد سال هست که در کشور های اروپایی و آمریکایی از این گونه روش های مدرن استفاده می شود و به عنوان مثال در کشوری مانند فرانسه به جز سال اخر دبیرستان در هیچ مقطعی امتحان به صورت رسمی برگزار نمی شود.
اما دلیل نارضایتی از این طرح در کشور ما فراهم نبودن بسترهای مناسب برای اجرای این طرح هست.منظور از فراهم نبودن بسترها این هست که آیا در این ده سال با توجه به سنگین بودن اجرای این طرح در مدرسه توسط معلم و چندبرابر شدن زحمت یک معلم در مقطع ابتدایی با توجه به اهدافی که این سیستم دنبال می کند در تسهیلات معلم هم تغیراتی ایجاد شده است؟
و یا این که ناظرانی که برای بررسی روند اجرای این طرح به مدارس می آیند فقط دنبال چند تکه کاغذ و یا به اصطلاح عامیانه کاغذ بازی موجود در این سیستم هستند و یا آن قدر توجیه هستند که به دنبال اهداف اصلی این طرح باشند؟
و یا این که آیا کلاس های درس ما که الان در بسیاری از مدارس سطح کشور نزدیک به ۴۰ دانش آموز را در خود دارند الان مسوولین مجری این طرح توانستند با در پیش گرفتن سیاست های صحیح عمرانی با افزایش فضای آموزشی در مدارس این تعداد را در هر کلاس یه ۱۵ یا ۲۰ نفر برسانند؟
قطعا برای اجرای چنین سیستم مدرنی نیاز به امکانات زیادی هست و قطعا اگر قبل از اجرای این روش به این نکات و بسیاری از نکات دیگر توجه می شد الان انتقادات از این روش این گونه نبود.
به نظر بنده طرح بسیار خوبی تدوین شده است زیرا از تاکید بر انگیزه های درونی دانش آموزان در سالهای قبل غفلت شده بود و بر انگیزه های بیرونی مانند نمره توجه بیش از حد صورت می گرفت.اگر چه اصل طرح به خاطر داشتن پشتوانه از نظریات مدرن علمی قوی مفید است،ولی شکل گیری بسترهای لازم برای اجرای طرح بسیار مهم است و این همان نکته ای است که از نظر بسیاری از خانواده ها و معلمان از آن غفلت شده است.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه رسانه- نرگس کارگری/
تربیت جنسی و فرزندان ما
نوشته دکتر حامد اختیاری
و فاطمه دهقانی آرانی
این کتاب به این پرسش پاسخ می دهد که چگونه با فرزندانمان در مورد مسائل جنسی صحبت کنیم؟ درباره تربیت جنسی فرزندان چه می دانید؟
می دانستید رشد و سلامت جنسی فرزندتان نیز مستلزم تربیت صحیح است؟
می دانید چگونه تحول جنسی فرزندتان را در راه درست هدایت کنید؟
چقدر از اهمیت تربیت جنسی فرزندان مطلع هستید؟
چگونه می توانید از عهده بُعد جنسی تربیت فرزندتان به خوبی برآیید؟
راه درست تربیت جنسی فرزندان کدام است؟
این کتاب در یافتن پاسخ مناسب این پرسش ها، به شما کمک می کند!
رشد و سلامت جنسی فرزندان ما مستلزم تربیت صحیح است. هم چنین هدایت درست تحولات جنسی فرزندان ما به میزان اطلاعات ما از راه های درست تربیت جنسی بستگی دارد.
خلاصه :
تربیت متعادل ،همگون و هماهنگ ابعاد مختلف شخصیت را تشکیل می دهد. ابعاد جسمی ، شناختی ، عاطفی ، هیجانی و اجتماعی شخصیت با یکدیگر رابطه ای تعاملی دارند ، بر هم تاثیر می گذارند و از یکدیگر نیز تاثیر می پذیرند. به همین دلیل ، تربیت جنسی را نمی توان از ابعاد دیگر شخصیت مجزا دانست. طبیعی است اگر تحول شناختی و عاطفی یک انسان عادی و به هنجار باشد ، سلامت جنسی نیز می تواند همگام با ابعاد دیگر تربیت فرد مطلوب باشد.
در مقابل، در یک نگاه تحولی اگر برای تربیت جنسی مطلوب اقدام کنیم ، شاهد رشد خوب عاطفی - هیجانی نیز خواهیم بود. به عبارت دیگر ، ابعاد عاطفی -هیجانی و بعد جنسی فرد بر یکدیگر تاثیر متقابل دارند. رشد خوب یک جانبه ، رشد جنبه های دیگر را تسهیل می بخشد.به همین دلیل است که می توان تربیت جنسی را در راستای کمک به تربیت مناسب عاطفی -هیجانی فرزندان دانست.
خوشبختانه در کتابی که پیش روی شماست به خوبی این نکته بیان شده که تربیت جنسی را نباید همواره با آموزش کلاسیک و مستقیم جنسی ، یکسان قلمداد کرد. تربیت جنسی ، مسیر پرورش کودک و نوجوان را در جهت شکل گیری شاکله ای منسجم رهنمون می کند و جدا از تربیت روانی و اجتماعی فرد نیست اما آموزش جنسی ناظر به آموزش مستقیم مهارت های جنسی است که مورد نظر این نوشتار نیست. اصولا نیاز چندانی نیز به آموزش مستقیم جنسی در سنین پایین وجود ندارد و گاهی آموزش های نامناسب می تواند مخاطره آمیز باشد.
به عبارت دیگر ، تربیت جنسی مستقیما به بهداشت روان و انسجام شخصیت فرد بستگی دارد و به تدریج در یک بستر طبیعی و البته آگاهانه انجام می شود .اما هدف آموزش مستقیم جنسی تنها فراگیری یک مهارت است که می تواند بی ارتباط با زمینه ی شخصیتی فرد باشد. آنچه که از تربیت جنسی حاصل می شود ، نگرش صحیح فرد نسبت به توانایی های جنسی ، کسب آرامش و به کارگیری روش های ارتباطی است که می تواند در سلامت بهداشت روان وی مفید باشد . اما آموزش جنسی لزوما ارتباطی به ارتقای سلامت روان ندارد.
در نوشته ی حاضر سعی شده است اهمیت تربیت جنسی (نه آموزش جنسی) را مدنظر قرار داده و نکاتی را برای بهسازی روند آن ارائه دهد.
جنسیت و امور جنسی یکی از مهم ترین مسائل مورد توجه روانشناسان ، مربیان ، جرم شناسان و صاحب نظران مسائل انسانی است . تاکنون پیرامون رشد ، تربیت ، تعدیل و حتی سرکوبی مسائل جنسی و مشکلات مربوط به آن ، نظریه ها و مباحث بسیاری مطرح شده است.خوب است بدانیم مسئله ی جنسیت هم چنان که می تواند یکی از عالی ترین عوامل رشد و اعتلای آدمی باشد ، قادر است پلیدترین و زشت ترین زمینه ی سقوط و انحراف افراد را نیز فراهم آورد. مهم ترین عامل دستیابی به حالت اول ( آموزش و تربیت ) افراد است و در این راستا چه چیز ضروری تر از تربیت فرزندانمان ؟! بنابراین نظریه پردازان معتقدند تربیت جنسی باید از همان آغاز در نظام آموزشی و مهم تر از همه در خانواده ها گنجانده شود. البته منظور از (تربیت جنسی) پرورش ، تعدیل و جهت دهی است نه پروردن و اوج دادن به رفتارهای جنسی.
در این کتاب سعی بر آن است تا :
1-تصویر درستی از جنسیت و مسایل مربوط به آن را برای شما که عهده دار مسئولیت تربیت کودکان و پرورش ابعاد شخصیتی آنان هستید ، ارائه دهیم.
2-با معرفی موانع موجود در راه رشد کودکان و ارائه ی راه حل ها و پیشنهادهای سودمند جهت آموزش صحیح مسائل جنسی به فرزندان ، شما والدین و مربیان دلسوز را در مسیر تربیت درست جنسی همراهی کنیم.
بی تردید والدین در امر تربیت فرزندان و هدایت آن ها در راه پیشرفت و تعالی ، به آگاهی های وسیع و پر دامنه ای نیازمندند. به ویژه پیرامون جنسیت که با توجه به فرهنگ و عرف جامعه ، بررسی پیرامون آن و راهنمایی دیگران در این زمینه ، چندان ساده و آسان نبوده و نیست. اما همان طور که گفتیم جنسیت از جمله مسائلی است که به دلیل دو پهلو بودن مفهوم آن و دارا بودن ابعاد مثبت و منفی در آن واحد ، نیازمند آموزش های خاصی است تا در جهت مثبت خود گسترش یابد و سلامت جسمی ، روانی و ارتباطی افراد را تضمین کند. ما این مهم را از فرزندان خود شروع کرده ایم و برآنیم تا با ارائه ی رهنمودهای کاربردی به والدین و مربیان ، ضامن سلامت جنسی فرزندان و روابط حال و آینده ی آنان باشیم.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
وقتی در جامعه ای ارزشها وارونه گردد و تفاوتی بین اخذ مدرک تحصیلی با سیر طبیعی، روش پولی و روش هیجانانگیز تقلب نباشد، طبیعی است که عدهای به جای طی مسیر جانفرسای آموزش دنبال راههای میانبر باشند.
از منظر استخدامی ، شما چه فارغالتحصیل دانشگاه درجه یک دولتی باشید و چه از فلان مرکز علمی کاربردی دوققوز آباد مدرک گرفته باشید، معمولا عمده تفاوت در داشتن بند پ خواهد بود و لا غیر!
کاری که علمی و کاربردی با آموزش عالی و آموزش از راه دور با آموزش و پرورش کرد، لشکریان مغول با ایران نکردند!
سؤالات لو رفته نهایی و کنکور
هر از گاهی اخباری مبنی بر فروش سؤالات کنکور و یا لو رفتن سؤالات نهایی به گوش مردم میرسد و معمولا در کنار اخبار اختلاسهای میلیاردی و هیجانات سیاسی_اجتماعی گم شده و از خاطرهها محو میشوند.
اصطلاحی بین دلالان کنکور وجود دارد: "سؤالات کنکور رو اگه نشه خرید صندلیهای دانشگاه رو که میشه خرید!"
گفته بالا به نوعی مکمل سخن منتسب به برتولت برشت در خصوص سارقان اجتماع است:
تقلب و انواع آن
به باور حقوقدانان تقلب نوعی کلاهبرداری و تدلیس است که نتیجه آن استیلا و برتری غیرمنصفانه شخص بر همقطاران است.
متأسفانه در عرف جامعه، متقلب به آدم زبر و زرنگ اطلاق می شود و متقلب با توجیه این که با تقلب من به کسی آسیب نمیرسد و یا "چون همه تقلب میکنند پس من هم مجاز به تقلبم" ندای وجدانش را سرکوب میکند.
متقلب حرفه ای امتحانات کسی است که با حفظ آرامش و خونسردی تمام و تسلط بر شیوههای رایج و نوین تقلب معمولا مراقبین و عوامل اجرایی را دور زده و یا بعضا با خود همراه میکند.
از انواع شایع تقلب می توان به روشهای شفاهی، رولی، تلفنی، واکمنی، عینکی، ساقه طلایی، کفه صندلی، ساعدی، جیبی، چشم سومی، زوم کردن، یار دوازدهم، ساعت مچی، چرک نویس، بلوتوث، وایبری و... اشاره نمود.
دلایل تقلب
توجه ویژه به ارزشیابی فاینال، فشار روحی و روانی والدین برای کسب نمره و اخذ مدرک، اپیدمی شدن تقلب، فشردگی امتحانات، ترس از مشروطی، فقدان جریمه مناسب، کمک به دوستان، فقدان انگیزه یادگیری، علاقه به هنجارشکنی دسترسی به فناوریهای نوین، چیدمان معیوب جلسات امتحانی و... از دلایل تقلب هستند.
میتوان با آزمونهای اوپن بوک، دادن کار عملی، سمینار، کار گروهی، خرد کردن نمره، سؤالات تحلیلی و آزمونهای متعدد تا حد امکان از شیوع تقلب جلوگیری کرد.
روال امنیتی تهیه، توزیع و تصحیح سؤالات نهایی:
1- طراحان آزمونهای نهایی تا پایان امتحان مربوطه در قرنطینه میمانند و در این مدت تنها وسیله ارتباطیشان با جهان خارج، رابط حوزه میباشد.
2- سؤالات طراحی شده از طریق دیسکهای رمزنگاری شده به حوزه تکثیر سوالات منتقل میشوند.
در حوزه تکثیر رمز دو کارشناس حراست و سنجش در کنار هم قرار گرفته سوالات بازگشایی و تحویل مسئولین مربوطه می شود ؛ تکثیرکنندگان سؤالات نیز تا پایان آزمون در قرنطینه خواهند ماند.
3- سؤالات تکثیر شده معمولا یک ساعت قبل امتحان در بسته های پلمپ شده به رییس حوزه های امتحانی تحویل داده می شود. رییس حوزه نیز نیم ساعت قبل از امتحان بسته های پلمپ سؤالات را در حضور عوامل اجرایی و با نظارت مراقبین حوزه بازگشایی میکند.
4- پس از اتمام امتحان بلافاصله اوراق در بستههای مهر و موم شده به حوزه تصحیح اوراق تحویل داده میشود.
5- اوراق در حضور عوامل اجرایی حوزه تصحیح بازگشایی و سربرگها جدا شده و کد مشخصی روی هر برگه الصاق می گردد، سپس اوراق امتحانی به مصححین واگذار میشود.
6- نمرات اخذ شده اوراق دو امضایی وارد سیستم شده و به دوایر امتحانی اعلام میشود. دایره امتحانات نیز پس از کنترل لیست نمرات را در اختیار مدارس میگذارد. مدارس نیز اعتراضات احتمالی دانش آموزان را جمع آوری و به اداره منتقل میکند.
و دایره امتحانات نیز با جمع آوری تمامی اعتراضات آنها را دوباره برای تصحیح و کنترل مجدد در اختیار حوزه قرار میدهد. پس از اعمال نظر مصحح سوم نتایج بررسیها مجددا به دوایر امتحانی و از آنجا به مدارس اعلام میشود مرحله فاینال نیز معمولا سیکل مذکور برای اعتراض نمرات تکدرس هفت به ده و چهار به هفت جهت تبصره اجرا میشود. سپس حوزه های تصحیح پلمپ میشود.
حلقه مفقود کدام است؟
از طراحی، تکثیر، تحویل و بازگشایی سؤالات نهایی برای لو رفتن سؤالات، همچنین از برگزاری جلسه امتحان، تصحیح، مخصوصا ثبت نمرات، بازبینی و اعلام جواب اعتراضات، امکان تقلب فراهم است.
چه باید کرد؟
به نظر شما راه حل عملی و غیرشعاری برای مقابله با تقلب رو به تزاید در جامعه چیست؟
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید