زندگی پُر است از آزمون های بیشمار. گاه آزمون زندگی ، گاه آزمون ارتقا یا تغییر موقعیت و..... هر آزمونی ، به خودی خود استرس و دلشوره و نگرانی دارد، یعنی عناصر کاهنده تمرکز و امکان موفقیت و هر آزمونی تعیین کنندۀ مسیری جدید برای سرنوشت زندگی فردی و اجتماعی افراد است.
تست هوش از مواج ترین آزمون هاست که شگفتی ها یا توانایی های پنهان درونی فرد را به نمایش می گذارد. نتایج تست هوش ، گاه برای دیگران و گاه حتی برای خود فرد، غیرمنتظره و خارق العاده و دور از انتظار است. در حالت عادی ، شاید یک فرد ادعای خاصی برای توانمندی خود نداشته باشد اما با درصد بدست آمده از آزمون هوش ، اگر او دارای برتری باشد می تواند به شرایط بهتر و مطلوب تری بیاندیشد.
خوشبختانه با همت وزیر آموزش و پرورش و شورای عالی آموزش ، عمر آزمون های تجاری خارج از حد توانایی سن و سال نوجوانان ، به پایان رسید و شیوه جدید انتخاب دانش آموزان مدارس سمپاد کلاس هفتم ، ابتدا با انتخاب دانش آموزان ممتاز با حدنصاب معدلی معین از تمامی مدارس سراسر کشور و سپس شرکت آنان در آزمونی که در 5 مرداد ماه فقط شامل تست هوش خواهد بود ، انجام خواهد گرفت .
برای کسب نتایجی مطلوب تر ، مسئولین اجرایی محترم می توانند نکات زیر را مد نظر داشته باشند:
1 - هر کاری برای اولین بار ممکن است دارای اشکالات و ایراداتی باشد ، اما این امر برای ما مجربین عرصه آموزش و آزمون ، خطایی ناصواب خواهد بود و قدر مسلم برای ما اولین حرکت نیست . پس آزمون و تمامی مراحل آن را از هر نوع انحراف معیاری به دور نگه داریم و سنجش هر نوع خطایی را با محاسبه احتمالات آن ، به قبل از اجرای آزمون یعنی همین امروز واگذاریم و بعد انجام آزمون ، با بیان اما و اگرهای رفع اتهام از خود ، آشوبی به پا ننمائیم. امروز اعتبار و روائی همه جانبه آزمون را با کارشناسان امر به نیکی بررسی نموده و آبرو و اعتبار نظام آموزشی را همگی با هم حفظ نمائیم. در ضمن به نیکی از ابزار مصاحبه برای این انتخاب پرهیز نمودید که دقت و زمان لازم برای اجرای آن در این سن توسط این ابزار وجود نداشت.
2 - در صورت رعایت سه اصل زیر ، برگزاری آزمون هوش برای انتخاب دانش آموزان واقعی مدارس تیزهوشان یا سمپاد ، تصمیمی بسیار ارزنده و مفید خواهد بود :
الف - رعایت ضریب اطمینان و امنیت آزمون و نتایج آن از نفوذ و سیطره و زد و بند هر نوع گروهی
ب - طرح سئوالات استاندارد برای سن 12 سالگی بدون هر نوع خطای نوشتاری یا معنایی .
ج - اصلاح دقیق و سریع پاسخنامه ها
3 - برای به اعتدال رساندن جوّ آموزش برای دانش آموزان ورودی کلاس هفتم در مدارس سمپاد ، امیدوارم هم لایقان حقیقی این مدارس جذب شوند و هم تمامی مراحل انتخاب دانش آموزان واجد شرایط جهت شرکت در آزمون ، طراحی سئوالات استاندارد هوش ، حفظ امنیت و ضریب اطمینان آزمون و اصلاح پاسخنامه ها ، و نهایت معرفی گزیده شده ها ، در صحت و درستی ، به عمل آید. در ضمن محدودیت لازم برای جذب دانش آموز در مدارس سمپاد یا تیزهوشان فراموش نگردد.
اگر تمامی مراحل طرح جدید به درستی انجام گیرد ، قدر مسلم تعداد دانش آموزان مستعد ، بی نهایت نخواهد بود. انتخاب اصلح با رعایت محدودیت شعاع و قطر دایره نخبگان ، امکان سرمایه گذاری علمی مفید و درازمدتی را برای نظام آموزشی ممکن خواهد ساخت. با انتخاب درست امروز ما ، فردای این نوع مدارس در پایه های بعدی آموزش نیز بیمه خواهد شد ، یعنی همان خشت اول.
4 - چند سالی است که سئوالات نهایی مدارس لو می رود و امنیت امتحانات و فرهنگیان و نظام آموزشی زیر سئوال می رود. هر چند به عنوان یک دبیر بازنشسته ، یقین دارم هیچ دانش آموزی یک ساعت قبل از امتحان ، با در دست داشتن حتی کل سئوالات امتحانی ، نمی تواند آنها را فرا گرفته و عالی پاسخ دهد اما متأسفانه مسأله اصلی این نیست. آنچه که مهم است عزت و آبرو و حیثیت این حیطه هست که همه عوامل اجرایی اعم از روی صحنه امتحان یا پشت سنگر امتحانات باید احساس مسئولیت متعهدانه ای نسبت بدان داشته باشیم . تعویض افرادی که صلاحیت و اعتبار لازم اجرایی این مهم را ندارند به عنوان مسئول یا زیر مجموعه ، یکی از موارد تأمین ضریب امنیت امتحانات است و دیگری پرداخت مبالغ قابل توجهی حق الزحمه برای آنان ، می تواند از وقوع چنین احتمالاتی بکاهد. هر چند جایگزینی پول با تمامی ارزشها و کارکردهای اخلاقی بحران امروزی جامعه ماست. در انتخاب عوامل اجرایی ، دقت زیادی به خرج دهید.
برای کسب نتایجی مطلوب تر ، اولیای محترم می توانند نکات زیر را مد نظر داشته باشند:
1 - هر نوع اِعمال فشار و اصرار برای تأکید جهت قبولی ، ممنوع .
2 - قبل از فرزندتان ، باید خود شما آرامش داشته باشید.
3 - با فرزند خود طوری برخورد نمائید که آرامش شما را حس نماید.
4 - در مدت باقیمانده برای روز آزمون ، از هر نوع تبلیغات احتمالی در برخی آموزشگاه ها یا مدارس و یا سایت های گوناگون ، برای هزینه کرد یا افزایش استرس و نگرانی شما و فرزندتان بپرهیزید.
5 - برای افزایش پتانسیل یادگیری فرزندتان ، به همراهی خود از ورزش های ساده چون پیاده روی در ساعاتی مناسب فصل به لحاظ گرما ، تبعیت نمائید. اعتماد به نفس فرزندان وقتی که اوقات فراغت خود را با والدین می گذراند ، افزایش می یابد.
6 - پدر و مادر دانش آموز در صورت برخورد متفاوت با مسأله ، تضاد باور خود را برای فرزند بروز ندهند. مثلا پدرمعتقد است که قبولی در مدارس سمپاد زیاد هم مهم نیست و مادر برعکس ، برایش خیلی اهمیت دارد. در این صورت بسته به جانبداری فرزندتان ، علیرغم مستعد بودن ، می تواند دلسرد و یا بی تفاوت باشد.
7 - از انبار کردن ذهن فرزندتان برای یادگیری مطالبی که به دردش نخواهد خورد بپرهیزید. هدف اصلی این طرح سبکبالی دانش آموزان کلاس ششم است.
8 - به جای وادار ساختن او به مطالعه غیراصولی در زمان باقیمانده ، با او شطرنج بازی کنید. بازی شطرنج با فردی قوی تراز خودش ، باعث فعال و پرتحرک شدن فعالیت مغزی او خواهد شد.
9 - در یک روز برای ساعات یا وقت مناسب خانواده خود ، به او ضرب یا تقسیم اعداد سه در چهاررقمی و یا بیشتر بدهید تا پویایی مغز او حفظ شود. با توجه به اتمام مدارس و دور ماندن اکثر دانش آموزان از آموزش و عدم عادت به مطالعه که درد عمومی جامعه ماست ، جهت بُرندگی و فعال ماندن مغز این کار را انجام دهید. دقت کنید که در یک روز سه ضرب و سه تقسیم می تواند کافی باشد. قصد خسته کردن او یا بیزار گشتن او را نداریم.
10- حل جدول به همراهی والدین هر دو یا یکی از آنها ، می تواند برای فرزندتان هم جذاب باشد و هم باعث فعالیت ذهنی او گردد.
11- سئوالات تست هوش اصولا از دشوار به آسان طراحی می گردد ، لذا برای افزایش سرعت پاسخگویی در زمان معین و محدود ، بهتر است به او آموزش دهید که پاسخ سئوالات را از آخر به اول بدهد. تا برای پاسخ دادن دو سه سئوال دشوار اول ، هم زمان را به هدر ندهد و هم نومید از توان پاسخ دهی نگردد.
12 - اشکال هندسی گوناگون را به فرزند خود همانند یک بازی آموزش دهید. حرکت و چرخش راست به چپ و چپ به راست خطوط زاویه دار باز ، برای این بازی هندسی تمرین و ممارستی است برای آزمون .
13- به او یاد دهید تا از وجود نمره منفی درآزمون اطمینان حاصل نماید. در صورت عدم اعلام در جلسه ، به او شهامت سئوال کردن از نزدیک ترین مراقب جلسه را آموزش دهید. به او بگوئید اگر در پاسخ دهی یک سئوال برای دو جواب متفاوت شک داشت ، آن سئوال را پاسخ ندهد، چون اگر نمره منفی باشد از امتیاز او کاسته می شود اما اگر جواب سئوالی را که بدان شک دارد پاسخ ندهد به امتیاز او اضافه می شود.
14 - تا روز آزمون مراقب سلامتی جسمی و تغذیه فرزند خود باشید تا احتمال هرگونه بیماری و حادثه نزدیک به صفر باشد. البته این از وظایف دائمی والدین هست اما برای شرکت در این آزمون که تعیین کننده سرنوشت او خواهد بود دقت بیشتر لازم هست.
در زمان باقی مانده تا روز آزمون ، می توان خاطرات شیرین و ارزنده ای در قلب خانواده با همراهی خودتان برای فرزندتان ترسیم نمائید. هدف اصلی فعالیت خود را افزایش فعالیت ذهنی فرزندتان قرار دهید.
در صورتی که کودکانی ، پدر یا مادر یا هر دو را متأسفانه ندارند وجود نزدیکانی چون خاله و عمو و..... در کنار او برای آمادگی جهت شرکت در آزمون ، روحیه بخش خواهد بود. هدف تنها نگذاشتن اوست . همراهی و تقویت و پشتیبانی اوست. این فرد مربی سازمان بهزیستی هم می تواند باشد. مهم این است که کودکان راهر جا که هستند فراموش نکنیم . و اصل مهم دیگر این که اجازه ندهیم کودکانی مستعد به دلیل فقر یا قرار گرفتن در مناطق محروم یا بدون سرپرست بودن ، برای ورود به این عرصه هماورد علمی باز مانند. دقت در انتخاب و گزینش افراد مستعد را آنقدر حساس و کارآ نمائیم که همه واجدین شرایط در برابر آن ، حقوق یکسانی داشته باشند . اجازه ندهیم تضاد و تناقض عمل یا نتیجۀ کار دست اندرکاران امر، حق و حقوق آنان را پایمال سازد. در واقع یک کلام ، حداقل این مهم را به درستی انجام دهیم.
بار دیگر با تشکر از وزیر محترم آموزش و پرورش ، بیایید این تحول مهم را بهانه ای برای آغازی نو در نظام آموزشی بدانیم و با دقت در اجرای تمامی مراحل این حرکت ، صیقل و محکی بر کارکرد نظام آموزشی داشته باشیم.
الفبای کار را با واژگانی خوشایند آغاز کنیم تا پایانی نیکو داشته باشیم . همه با هم برای اعتلای ایرانی سربلند بکوشیم.
پاینده باد عزت و احترام معلمان کشورم .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه رسانه/
تو که میدانی و میدانم که میفهمی اگر کودکان و نوجوان ما در مدرسه از خواندن لذت ببرند و مهارتهای گفت و گو، شنیدن، نوشتن، تحلیل و استنتاج در آنها تقویت شود، چقدر مردم فردای ما تواناتر و آگاهانهتر قدم برمیدارند.صبحها که چشم از خواب برمیدارم ماراتن کنار پنجره ایستاده و از گوشه چشم نگاهم میکند و طلبکار اینهاست از من:
۱. کارگاه برای معلمها و مروجان
۲. تدارک کتابها و منابع لازم برای معلمها
۳. تدارک کتاب برای مدارس کمبرخوردار
۴. پیگیری مدارس برای حمایت از معلمها
۵. خرید کتابهای تازه و خوانش و ارزیابی آنها برای تهیهِ لیست کتاب پیشنهادی امسال
۶. تهیهِ فیلمهای آموزشی و منابع دیداری و شنیداری لازم
۷. جست و جوی مروجان تازه۸. تکمیل مستندسازی فرایند طرح ماراتن
۹. راضی کردن همسایههای بالا که فضای حیاط خلوت باشگاه بشود بخش تجهیزات و قفسه کتابهای ماراتن.
۱۰ . نوشتن فعالیت برای کتابهای تازهاین جشنی بیکران است که هزاران دریچهِ روشن به روی دانشآموزان، معلمان و اولیای بچهها باز میکند و میتواند در چندین شهر برپا شود با مروجان بی نام و نشانی که اگر با ماراتنِ جهک در این مسیر ۵ ساله همراه شوند، از تجربهها و دستاوردهای بسیار آن، نتایجی بزرگتر و موثرتر به بارخواهدآمد.
اگر دلت میخواهد همراه این نهاد مردمی و ماراتن باشی، برای کارِ استخوانسوزِ کتابخوانی در ایران، یکی از راههای زیر را انتخاب کن:
* به عهده گرفتن هزینه خرید کتاب برای مدارس محروم و مروجان
* حمایت مالی مروجان و معلمان ماراتن تا بتوانند ابزارهای لازم را تهیه کنند.
* تقبل هزینه سفر یک مدرس به یکی از شهرهای داوطلب برای آموزش معلمان شهرستانها
* اهدای کتابهای باکیفیت
* شرکت در کارگاههای جهک برای ترویج کتابخوانی در مدارس
* شرکت در نشستهای مهارتافزایی معلمان
* همکاری در بخش گرافیک برای تهیه منابع مصور مورد نیاز معلمان.
برای همکاری و حمایت از طرح ماراتن کتابخوانی با این شمارهها تماس بگیرید:
۰۲۱۸۸۶۷۷۸۰۲
۰۹۱۲۴۹۳۹۴۰۷
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
فیلم توران خانم که گوشه ای از زحمات توران میرهادی را در شورای کتاب کودک به تصویر کشید، مرا با خود به خاطراتی دور برد. کلاس سوم ابتدایی بودم، که جلد «الف» مجموعه دانشنامه کودکان و نوجوانان را از دوست پدرم عیدی گرفتم. همسر ایشان آن موقع در شورای کتاب کودک فعالیت می کرد. یادم است که وقتی برای عید دیدنی به خانه ما آمدند با آب و تاب درباره این کار عظیم که به تازگی شروع شده بود، صحبت می کردند. من که آن موقع کلاس سوم بودم از صحبت های ایشان چیزی سر در نمی آوردم. اینکه تمام مطالب مرتبط با یک حرف الفبا در یک کتاب گنجانده شود، برایم هیچ معنای خاصی نداشت، و چه اهمیتی می توانست برایم داشته باشد؟ در تمام مدت به قطر و ابعاد کتاب خیره بودم، از جلد ضخیم و سبزرنگ آن خوشم می آمد و اینکه تمام برگ هایش روغنی بودند. تا آن زمان کتابی به آن ضخامت نخوانده بودم و از فکر خواندن و چگونه خواندن آن بسیار وحشت زده بودم. در طرفی خوشحالی خیلی مبهمی هم داشتم که دیگر آنقدر بزرگ هستم که کتاب های بزرگ بخوانم. آن خانم در مورد خواندن کتاب نکاتی گفت که الان حضور ذهن ندارم و با شادی و امید مژده چاپ حرف «ب» را داد که به گفته او به زودی در می آمد. برای من باورنکردنی بود که کتابی باشد که 36 جلد داشته باشد.
کم کم شروع به خواندن کردم، تصاویر بسیار زیبا و متون ساده و قابل فهم بودند. کشف اینکه چه مدخل های متفاوت و جالبی ذیل مدخل الف جمع آوری شده اند، از جانوران، اشیاء و طبیعت گرفته تا زمین، گیاهان و مفاهیم مختلف (و به قول بچه ها از تمام چیزهایی که می شد فکرش را کرد) برایم بی نهایت لذت بخش بود. تمام تصاویر زیبا و دیدنی بودند و دائم مرا به ادامه کتاب ترغیب می کردند. با اینکه بعدها متوجه شدم که این کتاب دائره المعارف بوده و شیوه خواندن آن با کتاب های معمولی متفاوت است، در آن زمان کتاب را مثل یک مجله خواندنی، سرگرم کننده و آموزنده از ابتدا تا انتها خواندم. این کتاب بعدها در انشاء نویسی های دبستانی و راهنمایی بسیار کمک حال من و خواهرم بود، و من عمیقا متاسفم که چرا جلدهای بعدی این کتاب را تهیه نکردم، و عملا آن را به کلی از یاد بردم.
حال بعد سال ها با دیدن این فیلم، به کار بسیار بزرگی که توران میرهادی با پشتوانه مالی اندک و پشتکار و امید فراوان چه در شورای عالی کتاب کودک و چه در مدرسه فرهاد برای کودکان انجام داد، می اندیشم؛ یعنی عملی کردن کنش تعلیم و ترتیب آگاهانه، نقادانه؛ آگاهی بخشی به کودکان، تربیت انسان های آزاده، کنش گر و خلاق، که مدرسه نه محل «تدریس»، «آموزش» و «انتقال صرف اطلاعات»، که مکانی برای تمرین خردورزی، تفکر خلاق، و توانمندسازی دانش آموزان در نایادگیری1 (unlearning) و «مشارکت مدنی» (پائلو فریر1975) است.
مدرسه مشارکتی فرهاد مثالی بارز از شیوه های آموزشی «غیرعمومی» است که علی رغم کسب موفقیت بالا در تربیت دانش آموزان و آموختن مهارت های مهم زندگی، عموما امروزه مورد اقبال آموزش و پرورش نیستند، و همواره توسط مکانیسم های قدرتمند جریان عمومی آموزش به حاشیه رانده می شوند.
معلم خود در هر زمان و هر گام، یک تسهیلگر اجتماعی، تسهیل گر آموزش، منتقد اجتماعی، طراح سئوال و دغدغه مند است و مطالب درسی خود را در راستای این مسائل و فرار از یکسان سازی تحمیلی شیوه آموزش و تفکر طراحی می کند نگاهی به جریان عمومی آموزش و پرورش در ایران و شیوه های تدریس، نشان می دهد مطالب کتب درسی و روندهای کلاسی و مهمتر از آن انواع آزمون های مختلف آموزش را بیشتر در خدمت آزمون (Teaching to the Test) و امری کالایی قرار داده است. این موقعیت، معنا و مفهومی دیگر به مفاهیم هسته ای تعلیم و ترتیب و آموزش، مثل یادگیری/ نایادگیری، سواد، دانش، خلاقیت و.... بخشیده است.
در سیستمی که کتب تست زنی و آمادگی برای انواع آزمون ها از اولین سال های مدرسه به جزئی ثابت از مطالب و امکانات آموزشی تبدیل می شود، فرآیند یادگیری چه ماهیتی پیدا کرده است؟ دانش و اکتساب دانش چه مفهومی داشته و خواهد داشت؟ نقش معلم و دانش-آموز چگونه بازتعریف شده اند؟ و با چه پشتوانه ای می توانیم از ایجاد خلاقیت فردی در چنین نظامی صحبت کنیم؟ و فراتر از آن به تربیت انسان های آزاده بیاندیشیم که توانایی مشارکت مدنی و تاثیرگذاری در اجتماع خود را داشته باشند؟ چگونه انتظار خواهیم داشت همین کودکان به محض ورود به دانشگاه خلاقیتی عظیم بیافرینند و در حوزه های تخصصی دانش خود حرفی برای گفتن داشته باشند؟
در صحنه ای از فیلم که خاطره ای درباره سیل مازندران، و از دست دادن فرزندشان به دلیل خرابی پل که توسط اطرافیان ایشان و خود ایشان نقل شد، نکته بسیاری ظریفی وجود دارد. اینکه وی روز بعد همین موضوع را دستمایه کار آموزشی خود با دانش آموزان قرار می دهد و در صف مدرسه اعلام می کند که؛ «آن مهندسی که پل را ساخته بود، خوب یاد نگرفته بود، بچه ها شما سعی کنید که خوب یاد بگیرید» یا جمله ای نزدیک به آن. این موضوع، یعنی دغدغه مند بودن معلم، آگاه بودن وی از شیوه های آموزش نزدیک به زندگی واقعی (real life education) و آموزش مفاهیم از طریق تجربیات مرتبط با زندگی از جمله ویژگی های رویکرد مشارکتی و رویکرد آموزش نقادانه است که ذیل رویکردهای آموزشی ای طبقه بندی می شوند که بر پایه مشارکت مدنی، تفکر نقادانه، و الزام به آگاه سازی کودکان بنا شده و عالی ترین هدف آموزش را در تربیت انسانی آزاد می دانند.
بیشتر قصد دارم تا با تمرکز بر رویکرد تعلیم و تربیت نقادانه و آراء متفکران این حوزه، که آن را بسیار نزدیک با اهداف و شیوه تعلیم و تربیت خانم میرهادی در مدرسه فرهاد می دانم، مثل پائلو فریر، پیتر مک لارن (1989)، آیرا شور (1992و 1993) و هانری ژیرو؛ و تاریخچه مختصری از جریان آموزش عمومی به شکلی که امروز تجربه می کنیم، مروری بر مفهوم «آموزش»، «دانش»، «سواد» و هدف غایی یادگیری داشته باشم. بدیهی است که در چنین دیدگاهی، مباحثی چون «سواد مدرسه ای» (schooled literacy)، «آموزش سرکوب گر» (oppressive education)، معلم و دانش آموز «سرکوب شده» (oppressed) و ماهیت سرکوب گری اطلاعات و محتوای آموزشی را، به عنوان بنیان های فکری این رویکرد، مورد بررسی قرار خواهم داد. بررسی این بنیان ها از این جهت اهمیت خواهد داشت، که بدون بازبینی نقادانه فرآیندهای موجود و نگاهی نقادانه به ساختار کلان سیستم آموزش، صرف نظر از انواع شیوه های آموزشی، هر گونه تحول در سطح اندیشه باقی می ماند.
تصویری غالبا جهانی و درونی شده از آنچه که سواد آموزی باید در بربگیرد وجود دارد؛ که متکی بر دیدگاه ملیت گرایی و تربیت نیروی کار همگن و ماهر برای غلبه بر دیگر رقبای اقتصادی است. فرآیندی جهان شمول در قالب «مدرسه ای سواد» و آموزش در قالب های مختلف کمپین های بین المللی به سواد برای «توانمندساختن ناتوان»، «باسواد کردن بی سواد» در رویکردهای ملی کشورهای مختلف قابل مشاهده است. انواع نرخ های بی سوادی در گزارشات بین المللی که به تفکیک نژاد، کشور، ملیت، جنسیت و قومیت ارائه می شود، نمونه هایی از این جریان هستند. نمونه های معاصرتر آن ها می توان در کمپین بین المللی آموزش سواد به قبیله سامبورور در نایروبی مشاهده کرد.
در دیدگاهی پسامدرن، آموزش مدرسه ای به دنبال همگن کردن فرآیندهای آموزشی در سطوح متعدد آموزش، سیاست گذاری های کلان، انتخاب رویکردهای آموزش، تهیه و تدوین مطالب درسی، و تربیت معلم، آزمون سازی،... و در پاسخ به برآورده کردن اهداف اقتصادی و ساماندهی افراد در قالب واحدهایی همگن و کارآمد برای شکوفایی اقتصادی کشورها تلقی می شود. به بیان دیگر، سواد مدرسه ای شیوه ای است متحدالشکل و مرکزی که به نوبه خود منشا بروز بحران های سواد است. گزارش های دائمی از ناکارآمدی و ناکامی شیوه های «جبری، مستقل، و مبتنی بر مهارت های خواندن و نوشتن» (جی 2008) صرف نظر از صورت بندی های آموزشی سواد مدرسه ای و عدم موفقیت دانش آموزان دائما در شکل های گوناگون منتشر می شوند. مهم ترین این گزارش ها در سطوح جهانی، گزارش بحران سواد در آمریکا در دهه 60 و 70 میلادی بود که من به شدت معتقد هستم که ما هم اکنون در کشورمان با آن مواجه هستیم و یا دست کم در آینده ای نزدیک با شدت بیشتری با آن روبه رو خواهیم بود.
سوادی که در این جریان کلی مد نظر بود، عبارت بود از اکتساب توانایی و مهارت انتزاعی خواندن و نوشتن و این همان ماهیت سوادی است که تمامی فرآیندهای مدرسه ای ما را شکل داده است. استریت در کتاب خود «سواد: از نظریه تا فعالیتها» به روشنی این موضوع را توضیح می دهد: منظور از خواندن و نوشتن نه خواندن با کشف لذت خواندن و یا مطالعه عمیق، و یا خواندن برای خودآگاهی و شکل دهی به تفکر خلاقانه، بلکه توانایی روخوانی اعلانات، و اطلاعاتی که باید دریافت شوند، اخبار و دست کم تشخیص الفبا. در عوض نوشتن، هم به معنای توانایی نوشتن نام، توانایی پرکردن فرم های تقاضای شغلی، و یا انواع و اقسام فرم هایی که کارگران اقتصادی بواسطه نیازشان در طول مدت خدمتشان نیازمند پر کردن آنها هستند (صص. 25-27). در این حالت، سواد عبارت بود از فناوری ذهنی خارج از هم بافت که باید تدریس می شد. در مدت کوتاهی که شانس تجربه این روش آموزش را در سطوح مختلف داشتم، مشاهده کرده ام که دانش آموزانی که به این شیوه می آموزند، تفاوت بسیار مهمی با سایر دانش آموزان پیدا می کنند که این عموما هم برای سیستم مدرسه خوشایند نیست، و آن این است که آن دانش آموزان دیگر در آزمون های مختلف خود بالاترین نمره ها را کسب نمی کنند
با این حال، در همان سال ها، یعنی دهه 70 میلادی، در اعلامیه اختتامیه سمپوزیوم بین المللی سواد پرسپولیس (3-8 دسامبر 1975، شیراز) و با نگاهی به نظریه تعلیم و تربیت نقادانه پائلو فریر (به نقل از استریت 1995) بیان شد: «سواد نه تنها کسب خواندن، و نوشتن و مسائل ریاضی است، بلکه کمکی به رهایی سازی فرد و رشد غایی وی است». متفکران، با ارائه مثال های متعدد از ناکارآمدی کمپین های بین المللی سواد (از جمله در ایران)، در پایان سمپوزیوم اعلام کردند که تعریفی جدید از سواد مورد نیاز است، تعریفی که بتواند نقش واقعی سواد در تحقق ایجاد شرایط برای کسب آگاهی نقادانه درباره «تناقضات اجتماعی» را تبیین کرده، و با ایجاد زمینه های لازم «رشد مدنی» (1975) افراد را محقق کند. سواد به خودی خود هدف نیست، بلکه وسیله ای در جهت توانمندساختن افراد در تفکر نقادانه و مشارکت مدنی محسوب می شود.
در طول تاریخ روش شناسی و رویکردهای آموزشی، مکاتب فکری متعددی ظهور کرده اند و مفاهیم متعددی را در خصوص ساخت اجتماعی یادگیری و ماهیت ساخت گرایی فرآیند آموزش و یادگیری و یا ماهیت گفتگویی تدریس مطرح کرده اند. با این حال، زمانی که تمامی این نظریات در کلاس درس به شکل عملی ایفا می شود، علی رغم جذابیت بنیان های فکری شان، مثل محدوده میانی رشد ویگوتسکی (zone of proximal development)، فعالیت ها و فرآیندهای آموزشی در همان قالب های پیشین ارائه اطلاعات و با هدف آماده سازی دانش آموزان برای آزمون ارائه می شود. گویی که سواد تنها با ارائه آزموش مستقیم و دانش رسمی به افراد شکل می گیرد؛ و انواع دیگر دانش های فردی، محلی که در گفتمان های روزمره شکل می گیرند در تقابل با دانشی تجویزی، استاندارد، همگانی، خنثی و غیربافتاری مطالب درسی فرآیندهای همگانی و متمرکز سواد آموزی نامعتبر جلوه می نمایند.
در فیلم توران خانم صحنه ای را می بینیم که درباره مقاله جدیدی که قرار است در دانشنامه گنجانده شود، با بچه ها به بحث و تبادل نظر می نشینند، این همان گفت و گوی سازنده ای است که فریر بر آن به عنوان ابزاری برای ساختارشکنی در روال جاری و عمومی از طریق طرح مسئله و پاسخ به همان مسائل در جهت خوداگاهی تاکید دارد«تعلیم و تربیت سرکوب گر» عنوان کتاب مشهور پائلو فریر است که امسال چهل و سومین انتشار خود را تجربه می کند. فریر در این کتاب تمامی بنیان های معرفت شناسی و هستی شناسانه آموزش را با دیدی دموکراتیک به فرآیند دانش، دانایی، آگاهی و مشارکت مدنی به چالش می کشد. مثال ها و توصیفات وی از تعلیم و تربیت سرکوب گرانه خصوصا با فرآیندهای آموزشی رایج در ایران و به خصوص در حوزه کنکور مطابقت دارد. در عوض آنچه که در این کتاب به عنوان آموزش رهایی بخش (liberatory pedagogy) ارائه می دهد، بنیان نظری آن چیزی است که بعدها آموزش نقادانه نام می گیرد.
نقد وی تمامی سطوح آموزش و دست اندرکاران و عوامل مرتبط با آن را در بر می گیرد: نظام کلان آموزش، معلم، دانش آموز و اطلاعات در قالب مطالب درسی. در این دیدگاه، و همگام با دیگر مستفکران آموزش مثل جان دیویی، او دانش آموزان را قربانی نگاه پوزیتیویستی ذخیره و انتقال دانش معرفی می کند. نظامی که آن را مدل بانکی (banking) آموزش می داند، که در آن ذهن یادگیرندگان به عنوان صفحه سفیدی (tabular rasa) دیده می شود که باید با اطلاعات درست پر شود. که معلم را نیز به همین میزان قربانی این نظام می داند و از این رو معلمی که خود را تنها ارائه دهنده دانش و دانش آموزان خود را گیرندگان منفعل آن دانش می دانند، به سختی نقد می کند.
وی رویکرد آموزشی (banking) را شکلی از فرآیند استعمار بر می شمارد. با در نظر گرفتن این واقعیت که فرهنگ استعمار آن چه را که درست و ارزشمند تلقی می شود به افرادی که فرهنگ شان فرودست است منتقل می کند و در اینجا یادگیرندگان هستند که نسبت به دانش انتقالی در مقامی فرودست نسبت به معلم قرار دارند.
آموزش توانمندکننده رویکردی دانش آموز محور، نقادانه، گفت و گویی و دموکراتیک است، که می توان آن را برای یادگیری هر موضوعی و برای یادگیری خود و برای تحول اجتماعی به کار گرفت. در قالب گفت و گو میان معلم و دانش آموز و بررسی تمامی مضامین مرتبط، مضامین اجتماعی، و دانش آکادمیک؛ این رویکرد است که می تواند تجربه یادگیری مادام العمر (lifelong learning) را شکل داده و آن را مستمر سازد. از طریق مکالمه و طرح مسئله، دانش آموزان به عاملانی قعال در یادگیری خود محسوب می شوند. مشارکت کنندگانی که در فرآیندی نقادانه درگیر هستند و در نهایت به عاملانی دموکراتیک و منتقدان اجتماعی تحول می یابند (شور 1999: 12).
در فیلم توران خانم صحنه ای را می بینیم که درباره مقاله جدیدی که قرار است در دانشنامه گنجانده شود، با بچه ها به بحث و تبادل نظر می نشینند، این همان گفت و گوی سازنده ای است که فریر بر آن به عنوان ابزاری برای ساختارشکنی در روال جاری و عمومی از طریق طرح مسئله و پاسخ به همان مسائل در جهت خوداگاهی تاکید دارد. این مکالمه با شکل دهی به روح پرسشگری در دانش آموزان، برداشتن تمرکز از محتوا و بر عکس نقد چگونگی ارائه محتوا، اهداف، و کاربردهای آن، جریانی دوسویه است که معلم را به عنوان جزیی مشارکت کننده در جریان آموختن و در کنار دانش آموز قرار می دهد، و در نهایت آگاهی جدیدی را هم برای معلم و هم برای دانش آموز رقم می زند. در دیدگاهی پسامدرن، آموزش مدرسه ای به دنبال همگن کردن فرآیندهای آموزشی در سطوح متعدد آموزش، سیاست گذاری های کلان، انتخاب رویکردهای آموزش، تهیه و تدوین مطالب درسی، و تربیت معلم، آزمون سازی،... و در پاسخ به برآورده کردن اهداف اقتصادی و ساماندهی افراد در قالب واحدهایی همگن و کارآمد برای شکوفایی اقتصادی کشورها تلقی می شود
در واقع فریر معتقد است که نظام آموزش کنونی آنچه را که «فرهنگ سکوت» (culture of silence) می داند ایجاد کرده است. در این معنا که مفاهیم و موضوعات به عنوان «اسطوره دانش» (شور 1999) بدون برانگیختن هیچ پرسشی از سوی معلم و دانش آموز تنها به شکلی صرف و سطحی انتقال می یابد و بنابراین ضمانت کاربرد آن در تجربیات روزمره زندگی بسیار کمرنگ تر می شود.
متفکران و دنباله روان این مکتب فکری، آموزش را در گسترده ترین معنای آن، امری سیاسی می دانند، و معتقدند که آموزش و پرورش ظرفیت ها، دانش، و روابط اجتماعی ای را تولید می کند که از طریق آن افراد می توانند خود را به مثابه عاملیت ها و کنش گران سیاسی و اجتماعی شناسایی کرده و در قالب فعالیت های مدنی بر جامعه تاثیرگذار باشند (ژیرو 1993: ص.115).
بسیاری از دست اندرکاران به دلایل مختلف این رویکرد را دنبال نمی کنند و به آن اعتقادی ندارند. الزام به این رویکرد و یا رویکرد مشارکتی به دلیل دشواری این رویکرد، در تهیه و تدوین سیلابس و مطالب درسی و روند آموزشی کلاس در هر قدم، در قالب طرح پرسش و هدایت گفت و گوی کلاسی بسیار دشوار است و خلاقیت عمیق و انرژی گزافی را می طلبد. معلم خود در هر زمان و هر گام، یک تسهیلگر اجتماعی، تسهیل گر آموزش، منتقد اجتماعی، طراح سئوال و دغدغه مند است و مطالب درسی خود را در راستای این مسائل و فرار از یکسان سازی تحمیلی شیوه آموزش و تفکر طراحی می کند.
در مدت کوتاهی که شانس تجربه این روش آموزش را در سطوح مختلف داشتم، مشاهده کرده ام که دانش آموزانی که به این شیوه می آموزند، تفاوت بسیار مهمی با سایر دانش آموزان پیدا می کنند که این عموما هم برای سیستم مدرسه خوشایند نیست، و آن این است که آن دانش آموزان دیگر در آزمون های مختلف خود بالاترین نمره ها را کسب نمی کنند. گویی، که این روش به شیوه ای کاملا آگاهانه و غیرقابل محسوس توانسته منطق و ارزشی را که در آن ها به شکلی ناخودآگاه درونی شده، را متحول می کند. چنین تغییری در نگاه و تفکر دانش آموزان، به شکلی گسترده بازار کلانی که در تمام سطوح آزمون، از کتاب های آمادگی، آزمون های آمادگی و ... حول مدرسه شکل گرفته است را به تهدید کرده و به چالش می کشد.
مشاهده فیلم توران خانم یادآور پشتکار، امید، و ساختن است، الگوی تمام عیاری از زنی توانمند، که علی رغم تمامی فقدان ها و رنج هایش یک تنه روی پا می ایستد و جریانی نو را ایجاد می کند، و علی رغم تمامی چالش ها، و پستی بلندی ها با پایبندی در آن راه ایستادگی می کند. امید که از این میراث ماندگاری که برجای گذاشته درس بگیریم و به نوبه خود آن را پیش ببریم.
1 نایادگیری (unlearning): فرآیندی حیاتی و مهم در یادگیری است که طی آن یادگیرنده با درک جدیدی از دانش؛ مفاهیم، باورها و دانش قدیمی و متعصابه و درونی شده را مورد سئوال قرار می دهد. نایادگیری در واقع، درباره ساختار و ماهیت دانش است، درباره ساختارشکنی و مفهوم/معنا سازی دوباره دانش قدیمی و رها شدن فرد از نظام های فکری متداول در خصوص تمامی حوزه های آشنای دانش.
References:
Freire, P. (1972). The Pedagogy of the Oppressed. New York: Herder and Herder
Giroux, H. A. (1993). Paulo Freire and the Politics of postclonialism. In P. McLaren & P. Leonard (Eds.) Paulo Freire: A Critical Encounter. (pp.177-188). London and New York: Routhledge.
McLaren, P. (1989). Life in Schools: An Introduction to Critical Pedagogy in the Foundation of Education. Toronto: IRWIN.
Shor, I. (1992). Empowering Education: Critical Teaching for Social Change. Chicago and London: The University of Chicago press.
Shor, I. (1993). Education Is Politics: Paulo Freire's Critical Pedagogy. In P. McLaren & P. Leonard (Eds.) Paulo Freire: A Critical Encounter. (pp.25-35). London and New York: Routhledge.
سایت انسان شناسی و فرهنگ
مطالب این مقاله برگرفته از سیزدهمین کتاب اینجانب می باشد که در انتشارات جنگل جاودانه تهران چاپ شد اما اجازه توزیع آن را ندادند! اوریجنال این کتاب بعدا "بدون سانسور" در یک انتشارات بین المللی در آلمان منتشر شد و توسط برادرم "سید علی اصغر حسینی" (کارشناس ارشد روانشناسی بالینی - آموزگار) تحت عنوان "یادگیری تیمی رقابتی" ترجمه و توسط انتشارات "کتاب راه" منتشر شد.
هم اکنون ورژن فارسی و انگلیسی اوریجنال و سانسور نشده این کتاب به صورت رایگان در وب سایت اینجانب – که در منابع آمده - قابل دانلود است. قیمت این کتاب که توسط انتشاراتی آلمانی در سایت آمازون به فروش گذاشته شده است 250 دلار می باشد.
جای بسی تاسف هست که کتب و مقالات من را حتی در مجلات رشد آموزش و پرورش هم معرفی و چاپ نمی کنند!
بیش از 150 کتاب و مقاله نوشته ام که به جز یکی دو مورد بقیه را مجبور شده ام در خارج از کشور و به ویژه در کشورهای غربی منتشر کنم!؟!مقدمه
شخصا معتقد هستم که "تمام" مشکلات، معضلات و گرفتاری های کنونی جامعه ما ریشه در آموزش و پرورش و آموزش عالی ما دارند. بنابراین به منظور برون رفت از مشکلات بنیادین آموزش و پرورش و دانشگاه های ایران تا به حال چندین راهبرد موثر و استراتژیک ارایه داده ام که تمامی آنها بر جایگزینی و به روز رسانی"اهداف آموزشی"، "روش های تدریس"، "نیروی انسانی"، "مواد آموزشی" و "سیستم ارزشیابی"فعلی تاکید دارند. - برخی از آنها را در وب سایت و وبلاگم که لینک آنها را در آخر همین مقاله آورده ام ببینید.
در همین راستا، در سیزدهمین کتابم به معرفی روش تدریس منحصر به فرد خودم به عنوان جایگزینی راهبردی و استراتژیک برای روش های تدریس کنونی – که بسیار خسارت زا هستند – پرداخته ام.
جهت آشنایی اولیه با روش تدریس اینجانب (که بر پایه دو تیوری خودم ارایه دادم و به واسطه دفاع از آن از بزرگترین دموکراسی دنیا دکترای آموزش و روش تدریس گرفتم) ویدیوی 17 دقیقه ای معرفی آن را ببینید: ( این جا )
همان طور که در کتب و مقالاتم و نیز در ویدیوی بالا مطرح کرده ام اینجانب بر این باور هستم که اگر میخواهیم در شکلگیری و توسعه جوامع انسانی،دموکراتیک، شاد ومتمدن و مترقی سهیم باشیم باید ترتیبی دهیم تا آیندهسازان این مرز و بوم علاوه بر کسب دانش و ارتقای استراتژی ها و کیقیت یادگیری خود، در کلاس های مانورمها و اصول و اسلوب و مهارتهای مورد نیاز زندگی در چنین جوامعی را نیز کسب نموده و در خود نهادینه کنند.
به عبارت دیگر، کلاسهای ما - که می توانند به صورت دموکراتیک اداره شوند - باید به ارتقای سطوح، سبکها و کیفیت تفکر، نگرش، بینش، منش، شخصیت و نیز مهارت های اجتماعی نسل فردا نیز بینجامند. همینطور شهروندان باید در طول زندگی آکادمیک خود متفکر، استدلال گرا، علت و معلول یاب، منتقد، خلاق، مشارکتجو و همزمان اهل رقابت و آگاه به مسائل اجتماعی و سیاسی نیز بار آیند تا قادر باشند با موفقیت با واقعیات دنیای پیچیده کنونی و دنیای پیچیده تر فردا مواجه شوند و نقش بسیار مؤثرتری در سرنوشت خود و ما ایفا نمایند.
روش تدریس اینجانب که بر یادگیری در محیط های تیمی رقابتی در فضایی دموکراتیک تمرکز دارد و در این کتاب به آن پرداختهام در این راستا طراحی و ارائهشده است.
اینجانب بر این باور هستم که اگر مسیولان و سیاست گذاران آموزشی در آموزش و پرورش و حتی در آموزش عالی از همکاران محترم بخواهند که این روش تدریس و سیستم ارزشیابی آن را که تا کنون ده ها کتاب، مقاله و پایان نامه درباره آن نوشته شده است به خدمت بگیرند بسیاری از مشکلات، معضلات و گرفتاری های جامعه در آینده ای نه چندان دور برطرف خواهند شد.
بنابراین مسیولان و سیاست گذاران آموزشی و شورای عالی انقلاب فرهنگی– اگر واقعا قصد ارتقای کیفی سطح آموزش و فرهنگ و زندگی مردم و خدمت به آنها را دارند –باید قادر باشند بعد از 10 سال که اینجانباین راهبرد استراتژیک را ارایه داده ام اهمیت خارق العاده آن را درک کنند و آن را در قالب کنفرانس، کلاسهای ضمن خدمت و کارگاه های آموزشی ای که کتب و مقالات مرتبط اینجانب منابع آنها خواهد بودبه همکاران در مدارس و دانشگاهها معرفی کنند.
امتحانات و کنکور فعلی
از آنجا که به اندازه کافی در کتب، مقالات و پایان نامه های متعدد از زوایای متفاوت به معرفی و نیز دلایل کارا بودن روش تدریس اینجانب پرداخته شده است لذا در ادامه به معرفی سیستم ارزشیابی ای که برای این روش تدریس طراحی کرده ام و پیشنهاد جایگزین کردن آن را به جای امتحانات و کنکور فعلی داده ام می پردازم.
همان طور که بارها تاکید کرده ام آموزش و سیستم آموزشی ما – در عمل –امتحان و کنکور محور است. این یعنی اینکه به جای اینکه امتحانات و کنکور در خدمت آموزش باشند این آموزش هست که در خدمت امتحانات و کنکور هست!
فراگیران هم نقش تعیین کننده ای که نتایج این امتحانات و کنکور بر سرنوشت آنها دارد را پذیرفته اند.
آنها می دانند که کسانی که در امتحانات و کنکور فعلی موفق عمل می کنند موقعیتها و شغلها و در نتیجه منزلت اجتماعی بهتری به دست میآورند و به سعادت می رسند! بنابر همین حساسیت موضوع خیلی از فراگیران و خانواده ها و والدین آنها دست به هر کاری از جمله فروختن فرش زیر پایشان می زنند تا فرزندانشان در امتحانات و به ویژه در کنکور موفق شوند. برای اطلاعات بیشتر راجع به اینکه سیستم آموزشی ناکار آمد ما و نیز کنکور چه خسارات جبران ناپذیری به جامعه و پیشرفت ما زده و می زند مقالات مرتبط اینجانب تحت عناوین "کالبدشکافی آموزش در ایران"، "سیستم تعلیم و تربیت یا کارخانه گوسفند سازی" و "کنکور ابزاری برای غارت مردم" را در وبلاگم بخوانید.
برخی دیگر از دلایل اینجانب برای حذف امتحانات (در مدارس و دانشگاه ها) و کنکور فعلی رژیم آموزشی ایران:
1. خودم شخصا وقتی برخی سوالات امتحانات و نمونه سوالات کنکور را مطالعه می کنم به راحتی متوجه غیر استاندارد بودن آنها می شوم چرا که غالبا ریلایبلیتی ( reliability ) و یا ولدیتی ( validity ) و یا هر دوی این موارد را به اندازه کافی و قابل قبول ندارند.
2.همانطور که اشاره شد این امتحانات و کنکور غیر استاندارد محور آموزش و سیستم آموزشی ما شده اند و ما را از اهداف واقعی ای که باید آموزش به معنای واقعی آن داشته باشد دور کرده اند.ضمن اینکه یکی از دلایلی هم که دانش آموزان ما چیزی یاد نمی گیرند و از نظر علمی رشد نمی کنند و خود ریشه بسیاری از مشکلات و معضلات جامعه می شوند همین امتحانات و کنکور فعلی که به شدت استرس زا هستند می باشند.
استرس کیفیت و ماندگاری یادگیری و حتی رفتار های اجتماعی دانش آموزان و خانواده های آنها و به تبع آن جامعه را تحت تاثیر منفی خود قرار می دهد.
3. برگزاری امتحانات و کنکور به شکل فعلی جز اسراف بیت المال و به بیراهه بردن جامعه چیز دیگری نیست.اگر از سیستم ارزشیابی اینجانب که در ادامه معرفی می کنم به عنوان جایگزین امتحانات و کنکور استفاده شود و امتحانات و کنکور فعلی حذف شوند حداقل "دو ماه" فرصت آموزش معلمان برای ارتقای دانش و فرهنگ و بینش شهروندان فردا بیشتر می شود. ضمن اینکه این کار به اقتصاد مملکت هم کمک شایانی می کند چرا که دولت مجبور نیست به بیش از یک میلیون معلم که در فصل امتحانات عملا کلاس ندارند از بیت المال حقوقی دهد که نه تنها نتیجه ای مفید و قابل توجهی ندارد بلکه همانطور که اشاره شد ضرر هم دارد!- در مصرف کاغذ هم بسیار صرفه جویی می شود که این یعنی بهبود فضای سبز و جنگلهای کشور.
4. خیلی وقت ها خیلی جاها خیلی سوالات امتحانات و حتی کنکور قبل از برگزاری آنها لو میروند و یا حتی فروخته می شوند. ضمن اینکه در خیلی مدارس هم خیلی از دانش آموزان در جلسات امتحان "تقلب" می کنند.
5. شرایط امتحانات و کنکور فعلی طوری هست که پولدارها نتیجه بهتری از آنها می گیرند چرا که آنها که مرفه تر هستند می توانند از کلاسهای خصوصی و گروهی معلمان و اساتید خود و یا موسسات آموزشی استفاده کنند.
6. امتحانات و به ویژه کنکور ابزاری شده اند برای غارت مردم – توسط مافیاهایی قدرتمند و صاحب نفوذ خاص. مقاله اینجانب تحت عنوان "کنکور ابزاری برای غارت و چپاول مردم" را سرچ و مطالعه کنید.اینکه سرنوشت افراد و در واقع سرنوشت جامعه بر مبنای این نوع امتحانات و کنکور رقم می خورد هولناک است. نتیجه این اشتباه فاحش را در آشفتگی جامعه امروز خودمان می بینیم.
در اینجا یک بار دیگر تکرار می کنم که جامعه علیل و بحران زده کنونی ما نتیجه بی تدبیری های مسیولان و سیاست گذاران آموزشی بی سواد و سبک مغز ما می باشد.در چنین شرایطی با در نظر گرفتن نقش تعیینکننده نمرات و نیز با در نظر گرفتن نقش بسیار منفی و مخرب امتحانات و کنکور فعلی، اینجانب امیدوار هستم که مسیولان و سیاست گذاران آموزش و پرورش – اگر در خدمت به مردم صداقت دارند - سیستم ارزشیابی ای را که اینجانب به عنوان یک فرد متخصص حوزه آموزش ارائه دادهام به عنوان "بهترین" جایگزین برای امتحانات و کنکور فعلی که خسارات جبران ناپذیری را به آموزش و به تبع آن به جامعه وارد کرده اند و می کنند در نظر بگیرند. شهروندان باید در طول زندگی آکادمیک خود متفکر، استدلال گرا، علت و معلول یاب، منتقد، خلاق، مشارکتجو و همزمان اهل رقابت و آگاه به مسائل اجتماعی و سیاسی نیز بار آیند تا قادر باشند با موفقیت با واقعیات دنیای پیچیده کنونی و دنیای پیچیده تر فردا مواجه شوند و نقش بسیار مؤثرتری در سرنوشت خود و ما ایفا نمایند
سیستم ارزشیابی اینجانب (که می تواند جایگزین امتحانات و کنکور فعلی شود)
قبل از پرداختن به سیستم ارزشیابی خودم باید یادآور شوم که لازمه به کارگیری سیستم ارزشیابی اینجانب به جای امتحانات و کنکور سراسری فعلی به خدمت گیری روش تدریس اینجانب در تمام کلاس ها در سطح ملی می باشد.
همان طور که در ویدیوی بالا متوجه شدید اینجانب در کلاس هایم دو نوع روش سیستمانیک و هدفمند را برای ارزشیابی دانش آموزانم به کار می گیرم:
1. روش ارزشیابی غیر رسمی
2. سیستم ارزشیابی رسمی تر
روش ارزشیابی غیر رسمی
این نوع روش ارزشیابی راکه فی البداهه و غیر رسمی است به دفعات "در جلسات تدریس"م استفاده می کنم تا میزان درگیر شدن دانش آموزانم را در فرایند یادگیری و نیز درک و فهم آنها از آنچه آموزش مید هم را ارتقا و همزمان ارزیابی نمایم. ضمن اینکه مکانیزم این روش ارزشیابی باعث می شود که همه اعضای تیم ها در کلاس های اینجانب که بر کار تیمی در محیط های رقابتی تاکید دارند همکاری بیشتری با یکدیگر داشته باشند.
در این روش ارزشیابی بعد از اینکه مطلبی را تدریس می کنم یکی از اعضای یکی از تیم ها را به صورت اتفاقی انتخاب می کنم و از او می خواهم که برای کسب نمره خودش و تیمش پاسخ سوال و یا سوالات اینجانب را (غالبا به صورت شفاهی) بدهد.نمره نهایی یک تیم نیز میتواند از طریق گرفتن معدل نمره عضو بهصورت اتفاقی انتخاب شده و میانگین نمره سه عضو دیگر در آخرین امتحانمحاسبه شود.
به عبارت دیگر، در یک تیم 4 نفره اگر نمره عضو انتخاب شده 80 (از صد) و نمرات سه نفر دیگر به ترتیب 50 و 60 و70 که میانگین شان میشود 60 باشد نمره نهایی عضو انتخاب شده 70 خواهد بود - یعنی معدل 60 و 80. این نمره میتواند برای تیم هم در نظر گرفته شود. این روش ارزشیابی که در هر جلسه تدریس به کارگرفته می شود کمبود تأکید بر تعامل مثبت و سازنده بین اعضای تیمها را در سیستم ارزشیابی اصلی روش تدریس اینجانب که در پایین معرفی شده است جبران میکند. برای آشنایی با تکنیکهای بیشتر برای ایجاد و ماندگار کردن تعامل مثبت و سازنده و نیز حس مسئولیتپذیری در بین اعضای تیمها فصل بعد (هفت) را مطالعه بفرمایید.
سیستم ارزشیابی رسمی تر
در زمان آزمون رسمی که معمولا بعد از یکی دو و یا چند جلسه آموزش برگزار می شود، بعد از سلام و احوالپرسی ضمن اینکه همانند مرحله تدریس موزیک ملایمی پخش میشود تکالیف چند تن از شاگردان را چک میکنم. البته گاهی هم از کامپیوترمن های کلاس ویا همان افراد برتر کلاس که درواقع همکاران و یا نمایندگان اینجانب هستند میخواهم که این کار را انجام دهند. سپس از کلاس میخواهم که بهصورت انفرادی به سؤالاتی که در اختیارشان قرار میدهم پاسخ دهند. در آخر برگهها را جمعآوری میکنم و چند عدد از آنها را بهصورت اتفاقی انتخاب میکنم تا میزان درک و فهم آن شاگردان را از مطالب ارائهشده در جلسه قبل ارزیابی نمایم.
البته هرگاه بخواهم کل برگهها را با کمک کامپیوترمن ها که به آنها اعتماد کردهام و مسئولیت دادهام ارزیابی مینمایم. این نوع ارزیابیها باعث میشود که فراگیران به این نتیجه برسند که امتحانات مهم هستند و از جلسه بعد سعی میکنند با دقت بیشتری به مطالب ارائهشده بپردازند تا نمره بهتری را در امتحانات کسب نمایند.بلافاصله بعد از جمعآوری برگهها دوباره از شاگردان میخواهم که همان سؤالات را با دوستانشان بهصورت دو نفره در تیمهایشان پاسخ دهند. بعد از حدود ده دقیقه از آنها میخواهم که پاسخهایشان را با تمام اعضای تیمهایشان به اشتراک گذاشته و راجع به آنها تبادلنظر کنند و اگر لازم شد پاسخهایشان را اصلاح نمایند. در این مرحله آنها باید سعی کنند برای تمام سؤالات به پاسخهای مشترکی برسند. آنها تشویق میشوند که به بحث در مورد دلایل خود برای هر پاسخ هم بپردازند تا بدینصورت دانش افراد ضعیفتر کامل شود.
در نهایت از هر تیم فقط یک پاسخنامه بهصورت اتفاقی انتخاب میشود تا برای ارزیابی صاحب آن پاسخنامه و نیز کل اعضای تیمش تصحیح شود. به عبارت دیگر، پاسخهای عضوی که بهصورت اتفاقی انتخاب شده است نمره تیم را هم مشخص میکند!
در اینجا ممکن است از شاگردی که برگهاش برای ارزشیابی خودش و تیمش انتخاب شده است بخواهم که برای پاسخ هایش به سؤالات خاص دلیل و برهان نیز بیاورد. این استراتژی باعث میشود که تمام اعضای هر تیم فعالتر و با انگیزه بیشتری در فرایند یادگیری شرکت کنند و نه تنها برای یادگیری خود بلکه برای یادگیری اعضای تیمشانهم احساس مسئولیت کنند. نهایتاً پاسخهای صحیح در اختیار شاگردان قرار میگیرد تا خود در مورد درک و فهم خود به قضاوت بنشینند و تا هنوز شوق و اشتیاق برای رفع اشکالات خود را دارند و آماده پر کردن خلأ دانش خود هستند به آنها بپردازند و در نتیجه یادگیریشان عمیقتر و ماندگارتر شود.
در آخر جلسه موضوع جلسه بعد را به فراگیران معرفی میکنم تا بدینصورت فراگیران در جلسه بعد با یک پیشزمینه و آمادگی قبلی وارد کلاس شوند. ضمناً از آنها میخواهم که برای پیگیری مباحث کلاس و انجام تکالیف مربوطه و ارائه نظرات، انتقادات و پیشنهادهایشان به وبلاگ اینجانب مراجعه نمایند. همانطور که در شکل 4 مشاهده میکنید فعالیتها در این جلسه (آزمون) توالی خاصی داشتند.
شکل 4 - فعالیتها در جلسه آزمون در کلاسهای«یادگیری تیمی رقابتی»
همان طور که ملاحظه فرمودید فعالیتها در جلسه آزمون هم همانند جلسه آموزش شامل پنج مرحله میباشد:
امتحان دادن انفرادی فراگیران، ارزیابی برگههای چند فراگیر که بهصورت اتفاقی انتخاب میشوند، کار و ارزشیابی دو نفره، کار تیمی و ارزیابی تیمی.
فلسفه اینکه اینجانب به فراگیران اجازه میدهم تا بهصورت دو نفره و یا تیمی امتحان دهند این است که به آنها فرصت دهم تا استراتژیهای تستزنی و سؤال حل کردن و حل مسئله و نیز روشها و سبکهای تفکر، نگرشها و مهارتهای اجتماعی را از یکدیگر یاد بگیرند. این امور هنگامی اتفاق میافتند که بهعنوان مثال دوستانشان دارند به پاسخی میپردازند و یا توضیح میدهند و درواقع بلند فکر میکنند.
بنابراین این تکنیک سطح فکر و آگاهیها و نیز دانش و بینش فراگیران را افزایش داده و سبب ارتقای مهارتهای یادگیری و اجتماعی آنها- بهطور مستقیم و یا غیرمستقیم- میشود. در هر صورت یکی از انگیزههای اصلی فراگیران برای مشارکت با اعضای تیمهایشان در چنین محیطهایی ارتقای دانش خود و اثبات برتریشان به سایر تیمهامیباشد.
شیوه نمره دادن نهایی به تیم ها و اعضای شان در کلاس های من
این سیستم ارزشیابی اینجانب که در این قسمت به آن می پردازم می تواند در هر ترم یا سال تحصیلی "حداقل" دو بار به خدمت گرفته شود. بر خلاف امتحانات و کنکور فعلی که "بسیار" استرس زا هستند و مانع یادگیری موثر و بلند مدت دانش آموزان می شوند، در این سیستم ارزشیابی سعی کردهام که از نمرات برای ایجاد فضایی شاد و پویا و هیجانانگیز و انگیزه آور برای درگیر کردن کامل فراگیران در فرایند یادگیری و تعامل فعال و سازنده آنها با یکدیگر استفاده کنم تا بدین ترتیب نیل به اهداف آموزشی خود را تسهیل و تسریع نمایم.
در کلاسهای اینجانب که تمرکز بر کار تیمی در محیط های رقابتی است ارزشیابی نهایی هریک از اعضای تیمها بر مبنای مقیاسهای ذیل است که البته باید در اول هر ترم و یا سال به فراگیران معرفی شوند:
1. 40% نمره نهایی فراگیر با توجه به نمره او در آخرین امتحانی که داده است. در اول ترم/سال، نمره امتحان ترم/سال قبلش ملاک خواهد بود.
2. 10% نمره نهایی فراگیر با توجه به پیشرفت او که درواقع تفاوت آخرین نمره او با نمره پایهاش (میانگین نمرات قبلیاش) میباشد.
3. 20% نمره نهایی فراگیر با توجه به مقایسه آخرین نمره او با معدل نمرات رقبای همردهاش (همسطحش) در تیمهای دیگر.
4. 30% نمره نهایی فراگیر با توجه به معدل نمرات اعضای تیم در آخرین امتحان. برای مثال، اگر در یک تیم متوسط (4 نفره) محمد بهعنوان عضو قویتر و یا همان کاپیتان از 100 امتیاز 90 بگیرد و علی و رضا بهعنوان اعضای متوسط 70 و 60 بگیرند و میلاد بهعنوان عضو ضعیفتر نمره 35 را کسب نماید روش محاسبه نمره نهایی و پایانترم علی بهقرار زیر خواهد بود.
البته قبل از آن باید یادآوری نمایم که در امتیازبندی ذیل فرض براین است که نمره پایه علی، میانگین نمره همردههای او در سایر تیمها و میانگین نمرات اعضای تیمش در آخرین امتحان به ترتیب 45، 40 و 63.75 میباشد.
1. 28 امتیاز برای نمره ورقهاش (28= 40% ×70).
2. 2.5 امتیاز برای پیشرفتش نسبت به گذشتهاش(2.5=10% × 25 و 25= 45- 70).
3. 6 امتیاز برای میزان پیشرفتش نسبت به همردههایش در تیمهای دیگر ( 6= 20% ×30 و 30 = 40-70).
4. 19.12 امتیاز برای عملکردش در آخرین امتحان (19.12 = 30% × 63.75). بنابراین نمره نهایی علی 55.62 خواهد بود (55.62= 19.12 + 6 + 2.5 + 28) که البته برای اینکه این نمره روند شود به او نمره 56 داده خواهد شد. نمره نهایی تیم علی هم میانگین و یا معدل نمرات اعضایش خواهد بود که همانند نمره علی مصاحبه خواهند شد.
فراگیرانی که نگرش مثبتتر و انگیزه بیشتری دارند تمایل زیادتری به به کار گیری استراتژیهای مؤثر یادگیری دارند که این خود به موفقیت آکادمیک آنها کمک شایانی میکند همینطور ردهبندی تیمهای کلاس با مقایسه معدلهای آنها امکانپذیراست.
همانطور که مشاهده میشود ارزشیابی هر یک از اعضای تیمها با ارزشیابی تیمهایشان در یک راستا بوده و همبستگی دارند.
اگر دقت کنید متوجه میشوید که دو مقیاس اول از چهار مقیاسی که عنوان شد بر ایجاد حس مسئولیتپذیری و درگیر کردن تمام اعضای هر تیم تمرکز دارند.
مقیاس سوم هم بر ایجاد حس مسئولیتپذیری و نیز ایجاد تعامل سازنده بین اعضای هر تیم تمرکز دارد. مقیاس 3 از آن جهت باعث به وجود آمدن تعامل مثبت و سازنده میشود که تمام اعضای هر تیم را به این نتیجه میرساند که اگر به یکدیگر کمک کنند شانس شان برای اینکه رقبای همرده خود را در سایر تیمها پشت سر بگذارند بیشتر میشود که این خود به موفقیت تیم هم کمک خواهد کرد که البته موفقیت تیمشان همبه موفقیت آنها کمک میکند. بهویژه فراگیران ضعیفتر این مقیاس سوم را جالبتوجه میبینند چراکه رقابت کردن با کسانی که همسطحشان هستند را ممکن میبینند.
مقیاس چهارم – از چهار مقیاس بالا - هم بر ایجاد و ماندگاری تعامل مثبت و سازنده تمرکز دارد. این مقیاس انگیزه خوبی به فراگیران قویتر میدهد تا نهایت تلاش خود را برای ارتقای دانش و استراتژیها و مهارتهای اعضای تیمشان بکنند.
همانطور که مشاهده کردید در سیستم ارزشیابی روش تدریس اینجانب 70% موفقیت هر عضو از هر تیم به میزان تلاش و پشتکار و اراده خودش و 30% از آن به میزان کارایی اعضای تیمش بستگی دارد. در این شرایط اعضای تیمها بهخوبی به این نتیجه میرسند که اگر از زیر کار شانه خالی کنند اولین نفری که متضرر شود خودشان هستند. این خود باعث میشود که برای یادگیری و پیشرفت خود احساس مسئولیت کنند. این در حالی است که در روشهای تدریس دیگری که بر کارگروهی تمرکز دارند و در اروپا و غرب محبوب و رایج هستند موفقیت هر عضو تقریباً بهطور 100% به موفقیت و پشتکار سایرین بستگی دارد و بنابراین غالباً اعضای تیمها احساس مسئولیت نمیکنند که این خود باعث ناکامی این روشهای تدریس شده است.
برای ساده تر کردن ارزشیابی دانش آموزان میتوان نمره نهایی یک عضو را که برمبنای آنچهار مقیاس که توضیح داده شد به دست می آید برای تمام اعضای تیم و حتی برای خود تیم نیز در نظر گرفت. در این صورت عضو یادشده باید بهصورت اتفاقی انتخاب شود و یا میتواند عضوی انتخاب شود که تن به کار و همکاری نمیدهد! این کار باعث میشود که همه اعضای تیم حواسشان را جمع کنند و نهایت تلاششان را برای موفقیت یکدیگر به کار ببرند.
بنابراین در محیطهای شاد و انگیزه آوری که به واسطه سیستم ارزشیابی اینجانب در کلاسهای اینجانب ایجاد میشود تیمها نهتنها برمبنای پیشرفت انفرادی اعضایشان آنگونه که در روشهایی مثل CIRC است و نیز برمبنای مقایسه آنها با رقبای همسطح شان همانند آنچه در TGT است ارزیابی میشوند بلکه آنها برمبنای پیشرفت تیمشان در مقایسه با سایر تیمهای کلاس نیز ارزیابی میشوند.
همچنین در کلاسهای اینجانب بهمنظور تشویق اعضای تیمها به همکاری بیشتر و نیز تشویق تیمها به رقابت شدیدتر با یکدیگر گاهی اوقات – مثلاً در پایان هر میانترم ویا ترم – به بهترین تیم کلاس هدیهای ویژه داده میشود: بهعنوانمثال به کل اعضای آن تیم از 100 نمره، نمره 100 را میدهم – بدون توجه به نمره واقعی آنها البته بهشرط اینکه حداقل 50 را گرفته باشند.
همینطور برای انگیزه دادن به کاپیتانها ویا همان رهبران تیمها برای کمک کردن بیشتر و صادقانهتر به اعضای تیمهایشان در صورت پیشرفت مناسب اعضای تیمشان برای آنها هم نمره تشویقی در نظر میگیرم و اعمال میکنم.
ضمناً ردهبندی تیمها و نیز نام کوشاترینو نیز چالش آورترین فراگیران کلاس در پایان هر میانترم ویا ترم بر روی تابلوی اعلانات کلاس جهت آگاهی کلاس و تیمها نصب میشود. بر مبنای همین رتبهبندی در هر دوره دو ویا سه فراگیر برتر بهعنوان نمایندگان / همکاراناینجانب و یا کامپیوتر من انتخاب میشوند که در کلاس در امر تدریس و چک کردن تکالیف وتصحیح ورقههای امتحان اینجانب را یاری خواهند نمود. بهعنوانمثال – همان طور که در ویدیوی بالا ملاحظه فرمودید، وقتی اعضای تیمها سؤال ویا مشکلی دارند باید به کاپیتانها مراجعه کنند و اگر کاپیتانها از عهده آنها برنیامدند باید به یکی از این دو و یا سه نفر مراجعه نمایند -اینجانب بهعنوان معلم آخرین راه حل خواهم بود.
نکته بسیار مهم این است که کاپیتانها و کامپیوتر من ها در هر دوره که امتحان میگیرم باتوجه به نتیجه امتحان ممکن است تغییر کنند و افراد شایستهتر جایگزین آنها شوند. برای اینکه سطح استرس و اضطراب فراگیران را هم کم کنم و درنتیجه فرایند یادگیری را تسهیل و یادگیری فراگیران را عمیق تر نمایم تیمهایی که حداقل رنک را کسب نمایند بهشرط اینکه اعضایشان هم حداقل نمره را کسب نمایند کرس را پاس خواهند کرد. معدل نمرات اعضای تیمها مبنای چنین تصمیمی میباشد. تمام این تکنیکها و مشوقها برای این است که تا حد امکان فضایی برد-برد برای همه به وجود آورم تا بدین سیاق همه احساس امنیت نموده و صرفاً به امر یادگیری بپردازند و حتی رقابت شانهم برای یادگیری بهتر و عمیقتر باشد.
«سیستم ارزشیابی» روش تدریس اینجانب (یادگیری تیمی رقابتی) بهعنوان «عاملی انگیزشی»
همانطور که توضیح داده شد هیچکس نمیتواند نقش بیبدیل انگیزه را در موفقیت فراگیران کتمان نماید. برای اینکه به فراگیران انگیزه دهیم خیلی وقتها لازم است که نیاز و یا میل و خواستهای را در آنها ایجاد کنیم که این پتانسیل را داشته باشد که آنها را مصمم و تشویق به تلاش و مهمتر از آن ادامه تلاش خود کند. با توجه به نقش بیبدیل انگیزه در موفقیت فراگیران اینجانب در روش تدریسم با تکنیکها و استراتژیهای متفاوتی و همینطور از کانالهای متعددی سعی در ایجاد و ماندگاری انگیزه در فراگیران کردهام. ارائه تکالیف و پروژههای چالش آور برای تیمها، حمایت از فراگیران در طول فرایند یادگیری در محیطهایی شاداب و پویا، طراحی و ارائه فعالیتها و مواد آموزشی جذاب و جالبتوجه برای فراگیران و تشویق کردن آنها به همکاری با اعضای تیمشان و رقابت بیشتر با سایر تیمها از جمله این راهبردها برای انگیزهمند کردن فراگیران میباشند. اما خلق کردن اهداف بهصورت مرحلهای در سیستم ارزشیابی یادگیری تیمی رقابتی مهمترین راهبرد اینجانب برای ایجاد و حفظ انگیزه در فراگیران میباشد.
سیستم ارزشیابی این جانب :
1. به تکتک اعضای هر تیم انگیزه میدهد که در هر امتحان سعی کند نمرهاش را نسبت به نمراتش در امتحانات قبلی بالا ببرد.
2. به تکتک اعضای تیمها انگیزه میدهد که با رقبای همسطح خود در سایر تیمها رقابت کند.
3. به تیمها انگیزه میدهد که برتری خود را نسبت به سایر تیمها به اثبات برسانند.
4. به تیمها انگیزه میدهد که سعی کنند بهعنوان بهترین تیم کلاس شناخته شوند.
5. به تکتک فراگیران این انگیزه را میدهد که سعی کنند برتری خود را نسبت به سایرین نشان دهند تا بهعنوان کاپیتان و کامپیوترمن انتخاب شوند.
تمام این موارد :
1. سبب درگیر شدن جامعتر فراگیران در فرایند یادگیری شده و نیز آنها را تشویق میکند که نهایت تلاش خود را جهت ژرفا بخشیدن به یادگیری خود بکنند.
2. سبب میشود اعضای تیمها با اشتیاق و هدفمند به یکدیگر کمک کنند. و
3. سبب میشوند فراگیران سعی کنند سطح دانش خود را قبل از اینکه توسط معلم ارزیابی شوند خود بسنجند.
کمی بیشتر راجع به ورای سیستم ارزشیابی اینجانب
با توجه به اینکه اینجانب براین باور هستم که رسیدن به اهداف ممکن است انگیزه برای کار بیشتر را از فراگیران سلب نماید، سعی کردهام برای فراگیران اهداف متعدد و بهصورت پله کانی طراحی و تعریف نمایم. قصدم از این کار این بود تا نهتنها برای فراگیران انگیزه ایجاد کنم بلکه این انگیزه را تا پایانترم / سال حفظ نمایم.
همانطور که گفتم این انگیزه باعث فعال و درگیر شدن فراگیران در فرایند یادگیری شده که این خود به یادگیری آنها ژرفا بخشیده و آن را ماندگارتر میکند.
یکی دیگر از ویژگیهای سیستم ارزشیابی اینجانب به این واقعیت برمیگردد که در این سیستم برخلاف سیستمهای ارزشیابی روشهای تدریس کارگروهی دیگر همه اعضای یک تیم یک نمره مشترک نمیگیرند چراکه این امر باعث میشود فراگیران انگیزه خود را برای کارگروهی و یا رقابت تیمی از دست بدهند.
سیستم ارزشیابی اینجانب استعداد و تلاش و پشتکار و حس مسئولیتپذیری تکتک اعضای هر تیم را بهطور سیستماتیک در نظر میگیرد و فضا را برای کسانی که میل دارند از زیر بار مسئولیت خود شانه خالی کنند محدود میکند.
بنابراین نکته حائز اهمیت این است که در سیستم ارزشیابی اینجانب برخلاف روشهای دیگر نمرات با توجه به استعداد و تلاش و پشتکار و خلاقیت و حس مسئولیتپذیری افراد به آنها داده میشود و نه بهصورت ناعادلانه چراکه اینجانب معتقد هستم درصورتیکه همانند برخی روشهای دیگر نمرات بهصورت غیرهوشمند و ناعادلانه داده شوند فراگیران بهتدریج ممکن است که به این نتیجه برسند که آنها ازنظر اینجانب با حیوانات هیچ فرقی ندارند چراکه ارزشیابی و نمره دادن اینجانب تابع نظم و قانون و معیار خاصی نیست.
در خاتمه باید این نکته مهم را یادآور شوم که نمره ظاهراً صرفاً نقش یک انگیزه بیرونی را دارد اما واقعیت این است که کسانی که برای نمره کار میکنند در امتحانات موفقتر عمل میکنند و خود این موفقیت نگرش آنها را نسبت به مقوله یادگیری مثبتتر میکند. و این نگرش مثبت بهتدریج به ایجاد و ارتقای انگیزه درونی برای موفقیت بیشتر در آنها میانجامد.
ضمن اینکه کسانی که برای نمره درس میخوانند درواقع اهدافی دارند که برای رسیدن به آنها باید نمرات بالایی کسب نمایند. به عبارت دیگر، آنها از قبل انگیزه درونی را دارند. منتهی بحث اینجانب این است که سیستم امتحانات و کنکور فعلی نه تنها به هیچ عنوان استاندارد و در جهت اهداف آموزشی نیستند بلکه خسارت زا هم هستند و بنابراین سیستم ارزشیابی اینجانب که بر به خدمت گیری آزمون در جهت نیل به اهداف آموزشی متعالی تاکید دارد باید جایگزین آتها شود.
سیستم ارزشیابی اینجانب بعنوان یکی از دلایل اصلی موفقیت روش تدریس من
یادآوری این نکته هم مهم هست که سیستم ارزشیابی اینجانب یکی از عوامل مهم موفقیت روش تدریس اینجانب بوده است که تا کنون راجع به موثر بودن آن دهها کتاب و مقاله و پایان نامه نوشته شده است. بهعنوانمثال استراتژیهای یادگیریای که افراد ضعیفتر در تعامل با افراد قوی تر در تیم هایشان یاد میگیرند به آنها کمک میکند که مطلب ارائهشده توسط اینجانب را بهتر بفهمند و مهمتر اینکه بهتر به حافظه بسپارند ویاد بگیرند تا بتوانند در مواقع لزوم آنها را به کار بگیرند.
علاوه براین، مکانیسمهای تعریف شده برای سیستم ارزشیابی روش تدریس اینجانب علاوه بر افراد قوی تر افراد ضعیفتر را نیز تشویق میکند که نهتنها برای موفقیت خود بلکه برای موفقیت تیمهایشان تمام تلاششان را برای ارتقای سطح دانش و مهارتهای خود بنمایند. این نوع انگیزه بیرونی که توسط سیستم ارزشیابی اینجانب به فراگیران داده میشود تمام آنها را – و نه صرفاً افراد قویتر را – تشویق به درگیر فعال شدن در فرایند یادگیری مینماید.
بهطور خلاصه سیستم ارزشیابی اینجانب انگیزه، اهداف، تمرکز، تعامل، درگیر شدن در فرایند یادگیری و درنتیجه یادگیری فراگیران را بهشدت تحت تأثیر خود قرار میدهد.
دلیل دیگر موفقیت روش تدریس اینجانب این است که برخلاف روشهای تدریس فعلی که بر کار گروهی تکیهدارند و در آمریکا، کانادا، اسکاتلند و اروپا رایج هستند روش تدریس اینجانب از عامل ایجاد «رقابت» بهعنوان عاملی مؤثر در ایجاد تعامل کاراتر بین اعضای تیمها در جهت رسیدن به اهداف مشترک مدد میجوید.
همینطور محیط یادگیری ای که مکانیسمهای روش تدریس اینجانب و بهویژه فرهنگ یادگیری و سیستم ارزشیابی آن به وجود میآورند نیز در موفقیت این روش تدریس مؤثر هستند. چنین محیطهایی که درگیر شدن تمام افراد را در فرایند یادگیری تشویق میکنند نهتنها استرسزا نیستند بلکه بسیار دوستانه و درعینحال هیجانآور و پویا و شادی هستند.
در چنین محیطهایی فراگیران فرصت دارند که فکر کنند و نیز بازخورد راهحلها و ایدههای خود را در محیطهایی که بحث و گفتمان را تشویق میکنند ببینند. آنها همچنین فرصت دارند درحالیکه موزیک ملایمی پخش میشود به تمرین آنچه بپردازند که قرار است به اعضای تیم خود و سپس به کلاس ارائه دهند. فراگیران این را نیز میدانند که در کلاسهای اینجانب اگر حداقل نمره (یعنی 50) را بگیرند درس زبان را پاس خواهند کرد.
بنابراین چنین محیطهایی که بهویژه در آنها معلم به عنوان یک دوست ظاهر میشود استرس و اضطراب فراگیران را از بین میبرند. چنین محیطهایی بهویژه به نفع فراگیران ضعیفتر، خجالتیتر و درونگراتر میباشند که ازقضا اکثریت کلاس را نیز تشکیل میدهند و معمولاً بهواسطه ترس و استرسی که دارند نمیتوانند بهطور فعال در فعالیتهای کلاسی شرکت کرده و از تمام پتانسیل خود برای یادگیری و موفقیت استفاده کنند.محیط های یادگیری در کلاسهای اینجانب باعث نگرش مثبتتر فراگیران نسبت به محیطهای یادگیری، مواد آموزشی و معلم نیز شده و درنتیجه انگیزه آنها را برای یادگیری افزایش داده که اینها خود باعث موفقیت روش تدریس اینجانب میشوند.
محققین زیادی اذعان داشتهاند که نگرش مثبت و انگیزه فراگیران باعث افزایش تمرکز آنها شده که این خود کیفیت درگیر شدن آنها در فرایند یادگیری را ارتقاء میدهد. و درگیر شدن در فرایند یادگیری کلید یادگیری مؤثر و به خاطر سپاری و به یادآوری موثرتر مطالب میباشد.
در همین راستا محققینی همچون آکسفورد (1990) بر این باور هستند که فراگیرانی که نگرش مثبتتر و انگیزه بیشتری دارند تمایل زیادتری به به کار گیری استراتژیهای مؤثر یادگیری دارند که این خود به موفقیت آکادمیک آنها کمک شایانی میکند. و موفقیت آکادمیک فراگیران بهنوبه خود نگرش آنها را مثبتتر و انگیزه آنها را دوچندان میکند که اینها باعث درگیر شدن مؤثرتر آنها را در فرایند یادگیری شده و درنتیجه یادگیری مؤثرتر آنها را در پی دارد. این پروسه در شکل 10 به تصویر کشیده شده است.
شکل 10. رابطه بین نگرش، انگیزه، توجه، درگیری در فرایند یادگیری و یادگیری مؤثر در کلاسهایی که با روش «یادگیری تیمی رقابتی» اداره میشوند
پیشنهاد نهایی و مد نظر اینجانب
قبل از یادآوری پیشنهاد نهایی خودم بهتر است مروری برفعالیتهای مورد تاکید در روش تدریس اینجانبدر ارائه یک درس و نیز جلسه آزمون مربوط به آن که در ویدیوی بالا ارایه شد در قالب شکل زیر داشته باشید.
شکل 5. مراحل آموزش و آزمون در ارائه یک درس در کلاسهایی که با روش تدریس «یادگیری تیمی رقابتی» اداره میشوند.
همان طور که ملاحظه می فرمایید آموزش اینجانب تابع مکانیسمهای خاصی است که بدون در نظر گرفتن هر یک از آنها نمیتوان ادعا کرد که روش تدریس اینجانب به کار گرفتهشده است. این مکانیسمها بسیار سیستماتیک، استراتژیک و هدفمند و بر مبنای اصول علمی طراحیشدهاند.
به عبارت دیگر، هر درس در دو جلسه و هر جلسه در پنج مرحله ارائه میشود. چنین مکانیسمی در محیطی که شک و تردید و تحقیق و سؤال و پرسش را به همراه دارد باعث تعامل و بحث و گفتمان و خلق و ارائه ایدهها، نظرات، تفکرات، راهبردها و استراتژیهای متنوعی میشود که نهایتاً به رشد و بالندگی فراگیران میانجامند.
بنابراین برخلاف روشهای تدریس رایج که یادگیری (زبان) را یک امر عادی و ساده که با گوش کردن، تکرار کردن، حفظ کردن و بازگویی کردن در محیطهای تصنعی که اکثریت در آنها نادیده گرفته می شوند اتفاق میافتد میپندارند، روش تدریس اینجانب یادگیری (زبان) را یک پروسه پیچیده در نظر گرفته است که نظم و برنامه و تلاش و پشتکار میطلبد.
همانطور که اشاره شد اصرار بر به کارگیری روش های سنتی تدریس توسط دست اندرکاران آموزش و پرورش و معلمان و اساتید باعث و بانی اصلی مشکلات و معضلات و گرفتاری های جامعه کنونی ما است.
بعد از اینکه کتاب من راجع به معرفی جامع روش تدریسم را از وب سایتم دانلود و مطالعه بفرمایید "قطعا" شما هم به این نتیجه می رسید که به کارگیری روش تدریس اینجانب در محیط های آکادمیک در ایران "کلید" رهایی جامعه از مشکلات و معظلات و گرفتاری هایش می باشد.
پیشنهاد دیگر اینجانب برای حذف امتحانات و کنکور فعلی خسارت زا در ایران این است که همکاران ملزم به به کارگیری سیستم ارزشیابی اینجانب در کلاسهایشان که با روش تدریس اینجانب اداره می شود شوند. در آن صورت "معدل" نمرات دانش آموزان در طول ترم/سال تحصیلی (که به واسطه بکارگیری سیستم ارزشیابی اینجانب به دست می آید) ملاک ارزشیابی پایانی آنها باشد. و "معدل نمرات چند سال تحصیل دانش آموزان" به ویژه در مقطع دبیرستان – در دوره دوم – ملاک ارزشیابی آنها برای ورود به دانشگاهها و رشته های متفاوت باشد.
لازم به یادآوری نیست که با به خدمت گیری سیستم ارزشیابی اینجانب به جای امتحانات و کنکور فعلی کسانی شانس موفقیت را خواهند داشت که دانش، حس مسیولیت پذیری و مهارت های تفکر ورزی و کار تیمی و ... بیشتری دارند و نه آنان که صرفا حافظه قوی تری دارند.
یادآوری اینکه علیرغم اینکه این کتاب اینجانب در جشنواره رشد کتاب تهران جزو سه کتاب برتر کشور شناخته شد و آموزش و پرورش آن را به تمام معلمان و دانشجو معلمان توصیه کرد اما "هنوز" هم اجازه ترویج و توزیع آن را به اینجانب نمی دهند!؟!
به وزیر و معاونان و مسیولان مربوطه در وزارت آموزش و پرورش توصیه می کنم که بهتر است به جای مطرود و مخفی و حذف کردن اینجانب و آثار و روش تدریسم (به خاطر تاکید اینجانب بر مواردی چون لزوم ارتقای تفکر انتقادی و به ویژه بینش سیاسی دانش آموزان و دانشجویان)، آن موارد را که به صلاح خودشان نمی بینند کم رنگ کنند اما آثار و روش تدریس اینجانب را به همکاران در سراسر کشور معرفی کنند تا بدین سیاق جامعه از منافع گسترده به کارگیری روش تدریس و سیستم ارزشیابی اینجانب در کلاسهای مدارس و دانشگاههای ایران بهره مند شوند.
ضمن اینکه از وزیر و یا یکی از معاونان/کارشناسان/مدیران کل ایشان انتظار می رود زحمتی به خود بدهند و مقاله ای در پذیرش و یا دلایل رد این طرح اینجانب (که می تواند مشکل روش های تدریس، امتحانات و کنکور فعلی را بر طرف نماید) در همین سایت ارایه دهند تا من، همکاران و خوانندگان به قضاوت بنشینیم که آیا به خاطر منافع بیلیاردیشان از سیستم تعلیم و تربیت ایران پیشنهادات امثال من را رد می کنند یا مسایل دیگری هم در میان است؟!
مقالات، کتب، رساله دکترا و رزومه اینجانب را در وب سایت و وبلاگ شخصی من ببینید:
http://drelt.ir
http://beyondelt.blogfa.com
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه رسانه- عثمان عباسی */
عصر ، عصر رسانه ها است و آشنایی با کارکرد رسانه و نظریه ها می تواند ما را در فهم وقایع و تحلیل و تصمیمات یاری رساند .
آن چه در زیر می آید گفت و گو با دکتر شفیع بهرامیان دکتری علوم ارتباطات اجتماعی، مدرس حوزه روزنامه نگاری و روابط عمومی است .
صاحب این عکس حق بزرگی به گردن مردم ایران دارد
او به جامعه فوتبالی ما فهماند که "کدخدا منشی" در فوتبال جایی ندارد..
برای او غیر قابل درک بود که یک نماینده مجلس که در عمرش صد متر ندویده،چطور به حذف یک بازیکن از تیم ملی اعتراض می کند و طبعا هیچ توجهی به آن درخواست های عجیب و غریب نکرد.
مرحوم دکتر کاووسی اصطلاح" فیلم فارسی" را درست و غلط جا انداخت و "فوتبال فارسی " هم چیزی معادل همان است.
روابط، لابی گری، ابتذال، حرفه ای نشدن مادام العمر! و .....بازیکن سالاری...
کی روش در تلاشی هفت ساله در حالی که از نظر شناخت رفتارهای ما ، ایرانیزه شده بود, در مقابل این آفت های بزرگ ایستادگی کرد و تسلیم نشد..
به "سید مهدی رحمتی "زمانی که در اوج بود و با گرفتن هر توپ ،چیزی زیر لب می گفت و البته پشتش حسابی گرم بود رحم نکرد و هرگز هم کوتاه نیامد !
بی رحمانه بود اما بقیه" سالار" های تیم سرشان را پایین انداختند و مانند بچه مثبت ها ساعت هشت شب می خوابیدند و جرأت نفس کشیدن نداشتند...
رفاقت او با بازیکنانش حرفه ای بود (نقل از خود بازیکنان) و مانند نمونه وطنی (علی منصوریان) سیخ کوبیده برای آنها نمی گرفت و نون بیار کباب ببر با آنها بازی نمی کرد.
او ثابت کرد که فوتبال علم است و استراتژی و برنامه و هدف دارد.
او به ما فهماند که بازیکن خوب بودن یا جنَم داشتن و فحاشی کردن و زهر چشم گرفتن، هیچ کدام نمی تواند شرط و معیار مربی گری موفقیت آمیز باشد.
کی روش گفت: علم جداست و سیاست باید از آن جدا باشد....
و اینکه سیاست اگر وارد هر برنامه ای غیر از خودش بشود،آن را به لجن خواهد کشید و.....نگذاشت
درود بر او...
حالا می توانیم بگوییم همانند والیبال،در فوتبال نیز دیگر نباید فقط به آسیا بیندیشیم....
کانال دکتر بهروز صادقی - یادداشت ها