به هنگام معرفی و انتخاب وزیر آموزش و پرورش ، تمامی کانون توجه ما بر روی شخص وزیر و صلاحیت ها و قابلیت های فردی او ، سابقۀ مدیریت و عملکرد او در سطوح گوناگون ، متمرکز می شود ، اما نباید یک اصل رسوب یافته در ساختار وزارتخانه را فراموش کنیم و آن عدم تبعیت از تغییر پست معاونان کم بازده و ناکارآمد وزارتخانه ، پس از هر بار انتخاب وزیر جدید است. هر وزیر یا مدیر به جز خط و ربط سیاسی که مد نظرم نیست ، صاحب یک خط فکری و یا سبک و سیاق مدیریتی است که برای موفقیت خود در مسیر آن به معاونانی همفکر نیازمند است. هر چند که شاید ایده آل آن باشد که سلایق گوناگون در کنار هم با برخورد عالمانۀ افکار و اندیشه ، امور اداری را رتق و فتق نمایند اما حداقل در جامعه ما چنین بلنداندیشی و سازگاری ، پاسخ نمی دهد. چون ما هنوز از لحاظ فرهنگی به آن چنان بالندگی و پایش اخلاقی و شخصیتی دست نیازیده ایم که قادر باشیم به خرد جمعی و یا امر مشورت و تحمل نظرات مخالف و اعتماد به آنان ، نگاهی مثبت و عمل گرا داشته باشیم .
ما بیشتر تابع برتری رأی و عقل و گفته و عمل خود هستیم تا دیگران . اعتماد ورزیدن به دیگران ، احترام به آرای دیگران و تحمل آن ، خوب شنیدن به جای فقط خود سخن گفتن ، ارزش انسانی قائل شدن به زیر دست ، قدرشناسی و برخورداری از امتیازات کارکنان در حد شایستگی و ....صفاتی است دور از باور مدیریتی ما .
این امر حتی در سطح مدیریت مدارس نیز رواج دارد. هر مدیر مدرسه ترجیح می دهد برای موفقیت خود و مجموعه زیر نظر ، با افرادی همکار شود که سابقۀ آشنایی قبلی با آنها دارد. در این شرایط احتمال ریسک پذیری برای ایجاد تنش و برخورد آرا به حداقل ممکن می رسد.
پس چرا وزرای آموزش و پرورش با عده ای از معاونان و مدیران کل و مدیران مشخص و ثابت ناکارآمد ، فعالیت خود را آغاز و ادامه می دهند ؟
عدم تغییر معاونان وزارتخانه و مدیران کل و معاونان آنان ، سیاست اجرایی وزیر را زیر سئوال می برد و سربازان دیروز با فرمانده امروز ساز موافقی نخواهند نواخت. البته یاد گذشته به خیر ، مدیران سابق ( 40 سال برویم به دیروز) چنین ذوق و اهتمامی را به نیکویی داشتند !
آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در صدای معلم
نظرات بینندگان