صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش
سه شنبه, 24 آذر 1393 17:28

حرف های در گوشی معلمان !

وقتی وارد دفتر معلمان می شوی کمتر حس آرامش داری ، از هر دری صحبت می شود ، حس خوبی نیست ؛ موج مثبتی وجود ندارد اگر هم وجود داشته باشد گه گاه شوخی برخی دوستان  خنده بر لبان جمع می اندازد و به نوعی برای لحظه ای هم شده یادمان می رود معلم هستیم . البته شوخی که چه عرض کنم طنز تلخ این روزهای ماست .

نمی خواهم سیاه نمایی کنم و یا به این موضوع متهم شوم ، راستش خودم هم از این موضوع اصلا خوشم نمی آید ولی ترجیح می دهم با واقعیت واقعی برخورد کنم . فضای مدارس  ، این روزها چندان نشاط و سر زندگی  سابق را ندارد هیچ ربطی هم به مرگ معلم بروجردی ؛ تورم؛ خشونت ، سوء مدیریت ، دزدان دریایی سومالی ، فیلم های شبکه های ماهواره ای ، بیمه برنزی معلمان ، بهار عربی ، اختلاس 3000 میلیاردی و زیر خط فقر بودن  معلمان و... ندارد .

 اما چندان هم بی ارتباط نیست ؛  انگار همه چیز کلافی شده به هم پیچیده ، وقتی عناصرش  را تجزیه می کنی هیچ چیزی از آن سر در نمی آوری ولی وقتی آنها را با هم ترکیب کنی پیش خودت می گویی مرده شور ترکیبش را ببرد ! آدم  آن وقت است که نمی داند چه کند .

وقتی مریض می شوی و می فهمی که بیمه ی تکمیلی ات به هیچ درد نمی خورد ، وقتی صاحب خانه ات جلویت را می گیرد و تو فقط می توانی بگویی شرمنده ام ، وقتی می فهمی صبح همان روز معلمی در کلاس به ضرب چاقو کشته شده و هنوز تکلیف 3000 میلیارد پول مشخص نشده ، وقتی که خیلی چیزها را به خیلی چیزها ربط می دهی آن وقت پیش خودت می گویی مرده شور ترکیبش را ببرد .

یکی از همکاران می گفت "انگار نه انگار که ما هستیم ، اصلا این بالایی ها فراموش مان کرده اند".

 همکاری دیگر که مدت هاست بنا به دلیلی پزشکی نمی تواند در کلاس حاضر شود می گفت "دلم برای کلاس تنگ شده هیچ جا کلاس نمی شه؛ با احترامی که برای همه ی دوستانی که در اداره هستند به نظرم تو اداره کار کردن تباه کردن عمره"  بعد همکار دیگه نگاهی انداخت و گفت" آره حق با توست ولی همین اداره ای ها هم عمر ما رو دارن تباه می کنن ؛ پس هیچ چیزی فرق نمی کنه ؛اصلا نمی دونن چیکار می کنن".

راستش حوصله ام سر رفت از این همه حرف های غم بار زدم بیرون ، چون موج منفی  آن قدر زیاد بودم که آزارم می داد اما می دانم بیرون رفتنم هم مشکل را حل نمی کند .

***

امتحانات نزدیک است  ، معاون دبیرستان بخشنامه امتحانات را روی تابلو نصب کرد و در حین این کار گفت "همکارا بخونن و نظر بدن ".

دبیر ریاضی از جایش بلند شد و به سمت تابلو آمد نگاهی انداخت گفت "بفرما  ، گل بود به سبزه آراسته شد  ، آخه ما چطور توی ده روز باید یازده تا امتحان برگزار کنیم؟ یکی نیست بگه آخه آدم عاقل وقتی برنامه میدی سر جدت یه نگاهی هم به تقویم بنداز".

 دبیر فیزیک برنامه را از روی تابلو کند و کمی جلو عقب کرد و "گفت آخه کدوم یکی از این آقایون که این بخشنامه ها رو می نویسن تو مدرسه بودن که بفهمن توی این محدوده ی زمانی که داده شده نمیشه امتحان ترم گرفت ؟ لابد انتظار نتیجه هم داره  ، من که می دونم بچه ها خراب می کنن ، اما بذار خراب بشه و بدونن که چیکار می کنن" .

همه دور بخشنامه جمع شدند و سعی کردند تا کمی بالا پایینش کنند شاید متوجه شوند که منظور این زمان بندی امتحانات چه بوده ولی سکوت بود و گله  ، که بفرما اصلا انگار معلم آدم نیست . معلم به کنار دانش آموز چطور می تونه تو ده روز یازده تا امتحان بده ؟مثلا چرا اصرار دارن این همه امتحانات رو فشرده برگزار کنن؟ لابد فوری هم نتیجه می خواهند؟!  فکرشو بکن من باید 400 تا برگه تصحیح کنم !

دبیر جغرافی گفت بذارید یه جوک براتون بگم ، حکایت مسئولین آموزش و پرورش ماست .به خدا ما هر چی میگیم وضع معلما و مدارس خرابه این مسئولین باز کار خودشون رو می کنن .

اینجا نوشته یکی میره مغازه و می گه :

-آقا یه کانادا می خوام با یه کیک " مغازه دار می گه "کیک نداریم "

مرده میگه "پس یه کوکا بده با یه کیک" مغازه دار می گه " آقا گفتم ، کیک نداریم "

طرف می گه ای بابا "پس یه شیر پاکتی با کیک بده " مغازه دار میگه "عجب بابا ؛آقا گفتم ، کیک نداریم "

طرف باز میگه عیب نداره "پس لطفا یه لیوان آب با کیک بده " مغازه دار میگه " آقا چرا نمی فهمی کیک نداریم "

مرده باز میگه این دیگه چه جور مغازیه  " اصلا ولش کن ، فقط یه کیک خالی بده "

و این داستان همچنان ادامه دارد ...

رونوشت :

-       به تمام کسایی که می خونن

-       به تمام کسایی که می دونن

-       به تمام کسایی که می دونن ولی خودشون رو به ندونستن زدن

-       به تمام کسایی که می دونن ولی نمی دونن باید چیکار بکنن

-       به تمام کسایی که می دونن ولی نمی خوام که بدونن

-       به تمام کسایی که برنامه  می نویسن ولی تا به حال تو عمرشون یه برنامه برای خودشون نداشتن

-       به تمام کسایی که با برنامه هاشون وضع رو به اینجا رسوندن

-       به تمام کسایی که ...

-       اصلا ولش کن نامه را به درب منزل خودم پست کنید چون کسی که باید بخونه نمی خونه ، کسی هم که نباید بخونه می خونه  اونوقته که  میگه مرده شورش رو با این نوشتنش ببرن .

 

منتشرشده در یادداشت

جناب آقای بهمن کشاورز

ریاست محترم اتحادیه کانون های وکلای ایران

سلام علیکم

همان گونه که مستحضرید جناب آقای " عبدالفتاح سلطانی " از اعضای باسابقه کانون وکلا و همسر همکار فرهنگی ما " سرکار خانم معصومه دهقان " حدود سه سال است که در زندان به سر می برد .

طبق اطلاعات واصله ، آقای سلطانی مدتی است از نظر سلامتی دچار مشکلاتی شده اند که برای بهبودی نیاز به پیگیری امور درمانی خود در بیرون از زندان دارند .

سایت سخن معلم که با همت جمعی از فرهنگیان و معلمان دلسوز در حوزه خبری آموزش و پرورش فعالیت رسانه ای می نمایند از جناب عالی درخواست دارند تا از کلیه ی اختیارت قانونی خود برای آزادی و پی گیری امور درمانی آقای سلطانی اقدام فرمایید .

با تقدیم احترام و سپاس

گروه سایت سخن معلم 

 

جناب آقای دکتر نجفی توانا

ریاست محترم کانون وکلای مرکز

سلام علیکم

همان گونه که مستحضرید جناب آقای " عبدالفتاح سلطانی " از اعضای باسابقه کانون وکلا و همسر همکار فرهنگی ما " سرکار خانم معصومه دهقان " حدود سه سال است که در زندان به سر می برد .

طبق اطلاعات واصله ، آقای سلطانی مدتی است از نظر سلامتی دچار مشکلاتی شده اند که برای بهبودی نیاز به پیگیری امور درمانی خود در بیرون از زندان دارند .

سایت سخن معلم که با همت جمعی از فرهنگیان و معلمان دلسوز در حوزه خبری آموزش و پرورش فعالیت رسانه ای می نمایند از جناب عالی درخواست دارند تا از کلیه ی اختیارت قانونی خود برای آزادی و پی گیری امور درمانی آقای سلطانی اقدام فرمایید .

با تقدیم احترام و سپاس

گروه سایت سخن معلم 

 

اداره آموزش و پرورش منطقه 9 تهران و صدای معلم

حضور و فعالیت این سایت در منطقه 9 تهران که وظیفه مراقبت و نظارت بر امور و کارها را بر عهده دارد ، فرصت خوبی است و باید به این فضای رسانه ای احترام گذاشت .
تمام رسانه هایی که حضور دارند ،باید به آن ها احترام گذاشت و پاسخ گوی آن ها بود .دولت تدبیر و امید هم به رسانه ها و پاسخگو بودن اهمیت و ارزش قائل است .
مسئول کسی است که از او سوال می شود . باید دائما در معرض سوال باشد ، منتهی مکانیزم های خاص خودش را دارد .شیوه های ارتباطی که الان اکثر مدیران دارند به گونه ای نیست که این مدیران فرصت کنند به هر کامنت ، نوشته و یا مطلبی پاسخ بگویند .
خوب است که یک دوره زمانی را در نظر بگیریم و آقای بانصری که روابط عمومی را هم خوب اداره می کنند با شما تعامل داشته باشند .
پیشنهاد من این است که هر سه ماه ، جلسه ای را برگزار کنیم .این همه جلسه داریم ، یک جلسه هم برای پاسخ گویی باشد .
تصمیماتی که ما می گیریم ، مطلق نیستند و با یک ضریب خطا همراه هستند . رسانه این ضریب خطا را مراقبت می کند که حداقل زیاد نشود و یا از آن جلوگیری می کند .
از طرفی ، آقای دکتر فانی اعلام کردند ، فرهنگ سازمانی آموزش و پرورش ادب است ، مهرورزی است ،تم انسانی است ،یکی از آن ها هم اقناع کردن است .
ما در آموزش و پرورش باید همدیگر را قانع کنیم . ما باید دائما در این فرهنگ سازمانی آموزش و پرورش به مساله " اقناع " توجه ویژه ای داشته باشیم .
اگر معلمی ، اگر ولی دانش آموزی روزی سوالی می پرسد ، باید پیگیر بود و پاسخ داد .
من در این مدت سامانه ای پیامکی که دارم ( 10008481 ) را مرتب نگاه می کنم .پیام اولیا ، معلمان و... را مطالعه می کنم و یا به پیام های الکترونیکی نگاه می کنم .
سایت سخن معلم را هم می بینم . همه نظراتی که در این سایت گذاشته می شود ، محترم است . همه کسانی که نظر می دهند ، محترمند .افرادی که این مطالب را می خوانند و نظر می دهند و دلسوزی دارند با آن هایی که بی تفاوت هستند ، فرق دارند !
البته آن ها ممکن است فرصت نداشته باشند ، اما این هایی که می نویسند باید مورد توجه قرار گیرند .اما چیزی که من در زندگی شغلی ، تحصیلی و خانوادگی خود رعایت کرده ام و البته آقای پورسلیمان هم خیلی مراقبت کرده است تا به این سو برود این است ( البته برخی جاها کارهای ژورنالیستی و تکنیک های هیجانی است و البته خوب است ، این که این قدر جذابیت داشته باشد تا افراد بیایند و حرف خود را بزنند ) که جهل جاهل نقد بشود .علم عالم تشویق شود .صحبت کردن روی افراد به طور مجزا ، نقد علمی نیست .این که عملکرد یک فرد نقد بشود ، این کاری علمی و منطقی است و افراد هم می پذیرند .کل شخصیت افراد را مورد تخطئه قرار نمی دهند .
افراد حق دارند مطلب بنویسند ،نقد کنند و فضای گرمی باشد .
نقد پذیری تلخ است .نقد اول و آخرش تلخ است .ولی این را باید تمرین کرد . عادت کنیم که چیزی مثل " دنیا روی سر خراب شدن " نباشد .چیزی نوشته اند مثلا گفته اند که مدیران را به اردوگاه شهید باهنر برده اند و به آن ها فرصت حرف زدن نداده اند !این یک حرف درستی است .
یک روز به آقای بیدا خویدی ( معاون آموزشی ) گفتم که همه اش ما حرف زدیم ، کاش ما یک ساعت حرف می زدیم و اجازه می دادیم بقیه را دیگران صحبت کنند ، استراحت کنند ، با هم بنشینند ، تفریح کنند ، حتی فوتبال بازی کنند و...
به معاون آموزشی گفتم این خطایی را که ما در این جا مرتکب شدیم در جای دیگر ( امام زاده داود ) تکرار نکنید !
این همان فضای نظارتی یک رسانه است که انسان متوجه خطای خود می شود .
من تاکید کردم که فضای سازمانی آموزش و پرورش اقناع کردن است ، دستور دادن نیست ، نگاه بالا به پایین و تحکم و... از هیچ کس پذیرفته نیست .همه باید با ادب با یکدیگر حرف بزنند .آدم ها فطرت خدایی دارند و بر جان و دل آن ها می نشیند .
حرف زور و تحکم را هم کسی بر نمی تابد .ممکن است در ظاهر چشم بگویند ، اما در خفا ، کار خود را می کنند .
به میزانی که فضا باشد و مدیر و معلم ما حرفش را بزند ، ما کم تر به خطا می رویم .کم تر اشتباه می کنیم .به میزانی که جهل جاهل و علم عالم مورد بررسی و نقد قرار بگیرد ، این را همه قبول می کنند .
اگر فضای نقد حاکم باشد ، صمیمیت ها هم بیشتر می شود .صمیمیت بدون نقد ، پوشالی و توخالی است . حالت نمایشی دارد و دروغی بیش نیست !
صمیمیت اگر از مسیر نقد بگذرد ، ماندگار است ، برای این که به هم دروغ نگفتیم ، برای هم نمایش بازی نکردیم .
مثلا دیروز دو دختر دانش آموز پیش من آمدند و گفتند که چرا معاون دبیرستان مرا برداشته اید ؟ ما باید پاسخ بدهیم ، باید قانع کنیم . برای این که روابط انسانی به قاعده باشد ، اعتقاد دارم که آدم ها باید یکدیگر را نقد کنند .
اما باید جهل را نقد کرد و نه جاهل را !
فضای تشویق به موقع و نقد به موقع باشد ، آن وقت صمیمیت ها هم پوشالی و توخالی نخواهد بود .
رسانه ای مثل صدای معلم که در جهت اتاق شیشه ای شدن فضا حرکت می کند باید به آن احترام گذاشت و پاسخ گو بود .


( 1 )

بخشی از گفت و گوی گروه گزارش سایت سخن معلم با مدیریت محترم اداره آموزش و پرورش منطقه 9 تهران

متن کامل :

همان گونه که قبلا نیز عرض کردم ، حضور و فعالیت این سایت در منطقه 9 تهران که وظیفه مراقبت و نظارت بر امور و کارها را بر عهده دارد ، فرصت خوبی است و باید به این فضای رسانه ای احترام گذاشت .
تمام رسانه هایی که حضور دارند ،باید به آن ها احترام گذاشت و پاسخگوی آن ها بود .دولت تدبیر و امید هم به رسانه ها و پاسخگو بودن اهمیت و ارزش قائل است .
مسئول کسی است که از او سوال می شود . باید دائما در معرض سوال باشد ، منتهی مکانیزم های خاص خودش را دارد .شیوه های ارتباطی که الان اکثر مدیران دارند به گونه ای نیست که این مدیران فرصت کنند به هر کامنت ، نوشته و یا مطلبی پاسخ بگویند .
خوب است که یک دوره زمانی را در نظر بگیریم و آقای بانصری که روابط عمومی را هم خوب اداره می کنند با شما تعامل داشته باشند .
پیشنهاد من این است که هر سه ماه ، جلسه ای را برگزار کنیم .این همه جلسه داریم ، یک جلسه هم برای پاسخگویی باشد .
تصمیماتی که ما می گیریم ، مطلق نیستند و با یک ضریب خطا همراه هستند . رسانه این ضریب خطا را مراقبت می کند که حداقل زیاد نشود و یا از آن جلوگیری می کند .
از طرفی ، آقای دکتر فانی اعلام کردند ، فرهنگ سازمانی آموزش و پرورش ادب است ، مهرورزی است ،تم انسانی است ،یکی از آن ها هم اقناع کردن است .
ما در آموزش و پرورش باید همدیگر را قانع کنیم . ما باید دائما در این فرهنگ سازمانی آموزش و پرورش به مساله " اقناع " توجه ویژه ای داشته باشیم .
اگر معلمی ، اگر ولی دانش آموزی روزی سوالی می پرسد ، باید پیگیر بود و پاسخ داد .
من در این مدت سامانه ای پیامکی که دارم ( 10008481 ) را مرتب نگاه می کنم .پیام اولیا ، معلمان و... را مطالعه می کنم و یا به پیام های الکترونیکی نگاه می کنم .
سایت سخن معلم را هم می بینم . همه نظراتی که در این سایت گذاشته می شود ، محترم است . همه کسانی که نظر می دهند ، محترمند .افرادی که این مطالب را می خوانند و نظر می دهند و دلسوزی دارند با آن هایی که بی تفاوت هستند ، فرق دارند !
البته آن ها ممکن است فرصت نداشته باشند ، اما این هایی که می نویسند باید مورد توجه قرار گیرند .اما چیزی که من در زندگی شغلی ، تحصیلی و خانوادگی خود رعایت کرده ام و البته آقای پورسلیمان هم خیلی مراقبت کرده است تا به این سو برود این است ( البته برخی جاها کارهای ژورنالیستی و تکنیک های هیجانی است و البته خوب است ، این که این قدر جذابیت داشته باشد تا افراد بیایند و حرف خود را بزنند ) که جهل جاهل نقد بشود .علم عالم تشویق شود .صحبت کردن روی افراد به طور مجزا ، نقد علمی نیست .این که عملکرد یک فرد نقد بشود ، این کاری علمی و منطقی است و افراد هم می پذیرند .کل شخصیت افراد را مورد تخطئه قرار نمی دهند .
افراد حق دارند مطلب بنویسند ،نقد کنند و فضای گرمی باشد .
نقد پذیری تلخ است .نقد اول و آخرش تلخ است .ولی این را باید تمرین کرد . عادت کنیم که چیزی مثل " دنیا روی سر خراب شدن " نباشد .چیزی نوشته اند مثلا گفته اند که مدیران را به اردوگاه شهید باهنر برده اند و به آن ها فرصت حرف زدن نداده اند !این یک حرف درستی است .
یک روز به آقای بیدا خویدی ( معاون آموزشی ) گفتم که همه اش ما حرف زدیم ، کاش ما یک ساعت حرف می زدیم و اجازه می دادیم بقیه را دیگران صحبت کنند ، استراحت کنند ، با هم بنشینند ، تفریح کنند ، حتی فوتبال بازی کنند و...
به معاون آموزشی گفتم این خطایی را که ما در این جا مرتکب شدیم در جای دیگر ( امام زاده داود ) تکرار نکنید !
این همان فضای نظارتی یک رسانه است که انسان متوجه خطای خود می شود .
من تاکید کردم که فضای سازمانی آموزش و پرورش اقناع کردن است ، دستور دادن نیست ، نگاه بالا به پایین و تحکم و... از هیچ کس پذیرفته نیست .همه باید با ادب با یکدیگر حرف بزنند .آدم ها فطرت خدایی دارند و بر جان و دل آن ها می نشیند .
حرف زور و تحکم را هم کسی بر نمی تابد .ممکن است در ظاهر چشم بگویند ، اما در خفا ، کار خود را می کنند .
به میزانی که فضا باشد و مدیر و معلم ما حرفش را بزند ، ما کم تر به خطا می رویم .کم تر اشتباه می کنیم .به میزانی که جهل جاهل و علم عالم مورد بررسی و نقد قرار بگیرد ، این را همه قبول می کنند .
اگر فضای نقد حاکم باشد ، صمیمیت ها هم بیشتر می شود .صمیمیت بدون نقد ، پوشالی و توخالی است . حالت نمایشی دارد و دروغی بیش نیست !
صمیمیت اگرازمسیر نقد بگذرد ، ماندگار است ، برای این که به هم دروغ نگفتیم ، برای هم نمایش بازی نکردیم .
مثلا دیروز دو دختر دانش آموز پیش من آمدند و گفتند که چرا معاون دبیرستان مرا برداشته اید ؟ ما باید پاسخ بدهیم ، باید قانع کنیم . برای این که روابط انسانی به قاعده باشد ، اعتقاد دارم که آدم ها باید یکدیگر را نقد کنند .
اما باید جهل را نقد کرد و نه جاهل را !
فضای تشویق به موقع و نقد به موقع باشد ، آن وقت صمیمیت ها هم پوشالی و توخالی نخواهد بود .
رسانه ای مثل سخن معلم که در جهت اتاق شیشه ای شدن فضا حرکت می کند باید به آن احترام گذاشت و پاسخگو بود .


سخن معلم :
از حسن نظر شما تشکر می کنم و نگرش شما در مورد بحث رسانه ، تشکل و نقد پذیری که اشاره فرمودید ؛ قابل تامل ، تقدیر و البته ستایش است .
تاریخچه ای از فعالیت خودم را خدمت شما عرض می کنم .فعالیت تشکل ما همان گونه که در جریان هستید به سال 77 بر می گردد . سازمان معلمان منطقه 9 درهمان اوایل شکل گرفت و اولین مسئول آن آقای خوانساری بود . جلساتی را با آقای فلاح ( رئیس منطقه ) در قالب شورا به صورت منظم و مستمر داشتیم . شورای ما 15 نفر بود . همکاران مشکلات و مسائل را در هر نشست بیان می کردند . خوشبختانه تعامل خوب ، سازنده و منطقی میان ما وجود داشت .در زمان دولت آقای خاتمی ، این ارتباط و تعامل ادامه داشت . متاسفانه با تغییر دولت ، این تعامل به کلی قطع شد .در زمان آقای درونه ، رئیس سازمان آموزش و پرورش تهران ، نامه ای به ایشان در مورد برگزاری نشست و تبادل آراء نوشتیم .حتی با وجود پیگیری های متعدد ، جواب نامه را هم ندادند و گفتند که حاج آقا وقت ندارند !
با گذشت زمان مشخص شد که آن ها اصولا اعتقادی به تشکل و برقراری ارتباط با افکار عمومی ندارند .
خوشبختانه آن دوره سپری شد و با روی کار آمدن دولت تدبیر و امید ، روزنه امید برای برقراری مناسبات گذشته فراهم شد .حضور آقای دکتر ربوشه به عنوان یک فرد مطلع با دیدگاه علمی در زمینه تعلیم و تربیت ( منهای دیدگاه فله ای ) در منطقه ما ارزش مند است .
ما خیلی سعی کردیم که د ر8 سال گذشته با مدیریت های قبلی تعامل برقرار کنیم ، اما به خاطر آن تفکر کلی که در راس بدنه ی اجرایی وجود داشت و به پایین سرایت می کرد ، حاضر به این ارتباط گیری نبودند .
باید از این فرصت استفاده کرد و سعی کنیم تا فن گفت و گو و هنر انتقاد کردن را در جامعه تعلیم و تربیت نهادینه کنیم . در جامعه ما ، انتقاد کردن خیلی مشکل است ، گوش کردن کار سختی است ،تحمل کردن و پاسخگویی، کارهای مشکلی هستند و ما نیاز به تمرین داریم .
معلمان ما دراین زمینه آموزش ندیده اند .برخی هم اعتقادی ندارند و می گویند همین گونه باید ادامه داد تا زمان بازنشستگی !
این وضعیت باید متحول و اصلاح شود .
همان گونه که شما گفتید ، در این زمینه رسانه نقش مهمی ایفا می کند .استراتژی ما در سخن معلم " مخاطب محوری " و توجه به نظرات مردم ، معلمان و در یک کلمه افکار عمومی است .
ما در این رسانه سعی کرده ایم که اعتماد سازی کنیم .شما به لحاظ اداری و سایر مسائل ، ممکن است وقت آن را نداشته باشید که بخواهید با تک تک معلمان صحبت کنید و حتی قانع کنید ،اما رسانه این نظرات را یک کاسه می کند ، تجمیع و طبقه بندی می شود و شما راحت تر می توانید بازخورد عملکردتان را دریافت کنید و آن را تصحیح کنید .
مثلا در مورد مثالی که بیان کردید ( اردوگاه شهید باهنر ) شما یک بازخورد گرفتید .شما به فرض در سایت اداره نمی توانید با این سرعت و به راحتی این بازخورد را بگیرید ، چون در سیستم اداری ما ، فیلترها و مناسبات بوروکراتیک خیلی زیادند و بازخورد واقعی به این سادگی حاصل نمی شود ...
البته این در مجموع به نفع شماست ! سخن معلم ، این بازخوردها را به صورت دست نخورده ، واقعی و مستقیم در اختیار شما قرار می دهد تا شما بتوانید نبض افکار عمومی را در دست داشته باشید و حتی ممکن است از  طریق تصحیح عملکرد ازاین مجرا برای شما محبوبیت و مقبولیت نیز حاصل شود .
انتقادی همکاران مطرح می کنند ، این که آقای ربوشه حرف های خوبی می زند ، اما عملگرایی ایشان در سطح پایین تری قرار دارد . البته ما سخنگوی شما نیستیم و حرف خودمان را می زنیم و اساس کار ما حمایت از دولت آقای روحانی است .
از آقای فانی هم در این چارچوب دفاع می شود . هر چند راهبرد ما از ابتدا " حامی – منتقد " بوده است ."


دکتر ربوشه :
یک چیزی که من در چند ماهه اخیر به آن زیاد فکر کرده ام و روی آن سرمایه گذاری کرده و به آن هنوز اعتقاد دارم ،هم سو کردن برداشت های ذهنی کارکنان منطقه است .ماموریت اصلی من در منطقه هم سو کردن و نه عین هم کردن افکار است .اگر بخواهیم عین هم فکر کنیم ، خطرناک است .
باید این هم سویی بین ارکان مختلف مدرسه و آموزش و پرورش ایجاد شود .این برداشت های ذهنی میان سامانه های مختلف تعلیم و تربیت باید هم سو شود .برداشت های ذهنی از آقای دکتر فانی ، آقای مهندس چهاربند تا مجلس و... هم سو نیست .
من معتقدم ما باید در چرایی و چیستی آموزش و پرورش و سامانه های آن برای معلم ، دانش آموز ، مدیر ، شهردار ، ائمه جماعات صحبت کنیم .
سامانه های آموزش و پرورش می توانند دانش آموز ،معلم ،مدیر ،مدیریت آموزشی مدرسه ،نقش معلم ، نقش دانش آموز ،امتحانات ،کنکور ،یاد دهی و یادگیری ،کتاب درسی ، شاداب سازی ، اولیاء دانش آموزان و مشارکت آن ها و... می توانند باشند .
آیا برداشت های ما در این مواردی که ذکر شد ، هم سو است ؟
آیا برداشت من با مدیران مدارس در مورد مثلا معلم و یا نقش معلم هم سو می باشد ؟
وقتی می گوییم برداشت ها هم سو شوند ، باید این برداشت های ذهنی اول یک چارچوب داشته باشند .
این تقریب برداشت های ذهنی کار واقعا سختی است و تا زمانی که من در این جا باشم ، برای این مهم تلاش خواهم کرد .
همه واحد هایی که مخاطب ما هستند باید برای هم سو کردن و نه یکسان کردن برداشت ها تلاش کنیم .
اگر مدیری در منطقه شعار بدهد ، باید این تبدیل به یک برنامه شود .من از فروردین ماه تصمیم گرفته ام که ستون ها و ارکان این شعارها و برنامه ها را مستقر کنیم و لو این که در کوتاه مدت دیده نشود .
سخن معلم :
چند درصد به این برنامه ها رسیده اید ؟
دکتر ربوشه :
من باید تک تک این برنامه های عملیاتی را بگویم .فکر می کنم در بحث تقریب نگرش ها و برداشت ها به واسطه خوب بودن معلمان ، آماده بودن مدیران ، آماده بودن همکاران منطقه و نجابت آن ها و حرف های علمی را می پذیرند ، توانسته ایم تا حدودی انتقال دهیم .
این یک کار فرآیندی است و البته نیاز به زمان دارد .ما نباید در آموزش و پرورش به دنبال کارهای تصادفی ، کلیشه ای ، دکوری ، دهان پر کنی ، تو بوق کردن و... باشیم . این ها آفت آموزش و پرورش است .
تحول ذهنی خیلی سخت است .پیش نیاز تحول سازمانی ، تحول ذهنی است .تغییر نگرش افراد است .باید در یک پروسه فرآیندی این تحول ایجاد شود .
این که من هر روز طرح اعلام کنم ، طرح فلان و طرح بهمان و...نیستم !
ما به دنبال چند طرح اصلی بودیم .در واقع استقرار همان ستون ها و برنامه ها بودیم ...


سخن معلم :
یکی از ابهامات و دغدغه های همکاران توجه به بحث شایسته سالاری بوده است که حداقل در گذشته به آن خیلی توجه نشده است .متاسفانه از این منظر ، خسارت های زیادی در ابعاد مختلف به نظام آموزش و پرورش وارد شد .
انتظار همکاران این است که در موضوع " انتصابات " به شایسته سالاری و توجه به تخصص ها و نیز هم سو بودن با دولت وقت توجه بیشتری شود . البته این موضوع به صورت گسترده و مفصل در نشست رسانه ای اخیر مدیر کل محترم آموزش و پرورش تهران که از سخن معلم هم دعوت شده بود ، اشاره گردید .
البته مطابق دستور العمل اداره کل ،شما درمنطقه یک شورا و یا کمیته نیروی انسانی تعریف کرده اید .مثلا قبلا در مورد جابه جایی یک معلم در مدرسه ، نظر مدیر مدرسه ومسئول مقطع کافی بود و نظر معلم خیلی وارد نبود ، اما خوشبختانه الان یک سیستم تعریف شده است ( البته ممکن است ایرداهایی هم وارد باشد ) و آن معلم پذیرش بهتر و بیشتری برای این امر می تواند داشته باشد .فقط یک یا دو نفر نمی توانند احتمالا با تبانی در مورد سرنوشت یک معلم تصمیم بگیرند .
به طور خلاصه ، جناب ربوشه ، نظر همکاران این است که در مورد انتصابات اداره در سطح کارشناس وکارشناس مسئول ، کم تر به این مساله توجه کرده اید و از طرف دیگر ، بیان می کنند که شما نظارت کافی و وافی را در عملکرد این مسئولان اعمال نمی کنید ؟
البته من وارد مصادیق نمی شوم ... ( تعدادی از آن ها برای شما ارسال شده است و برخی نیز در سخن معلم به آن اشاره گردیده است )
یا ایراد دیگری که همکاران وارد می کنند این است که آقای ربوشه از اتاقش بیرون نمی آید و ازمواجهه با معلمان فرار می کند !
البته باید بگویم که حداقل در مورد تجربه خودم ، شما به صورت سرزده به مدرسه ما آمدید و در شورای دبیران به حرف های همکاران گوش کردید ( هر چند قولی در مورد آن سوله ورزشی دادید و عمل نکردید ! )
یا مثلا درمورد نیروهای هم سو در مورد دولت ، کم تر واکنشی نشان داده شده است ...
برخی نیروهای غیر پاسخگو می خواهند طوری وانمود کنند که چیزی تغییر نکرده است و خودتان را خسته نکنید ...( برخی نیروها که در دولت قبلی کار خاصی انجام نمی دادند و حتی تایید می کردند ، الان برنامه های دولت روحانی را مسخره می کنند و حتی در پی کارشکنی و یا تخریب هستند ؛ این گزارش ها به ما می رسند ... از سوی دیگر ، نمی شود یک نفر اسمش مقام مسئول باشد اما در حوزه یک سازمان ، اما به تناسب مسئولیت ، اختیار کافی نداشته باشد و افرادی در این حوزه که دخالت کنند که در شرح وظایف پست سازمانی آن ها چنین چیزهایی تعریف نشده است)
انتظار ما این است که حضرت عالی به عنوان یک مقام مسئول دراین موارد پاسخگو باشید .


دکتر ربوشه :
من تقریبا هم روز تا ساعت 10 یا 11 صبح به اداره نیامده ام ( مگر این که جلسه ای فوری در اداره کل بوده و یا این جا گروهی جلسه ای گذاشته اند و خیلی مهم بوده است ) به یک تا سه مدرسه رفته ام .
امروز ساعت بیست دقیقه به هشت در مدرسه بوده ام . در این بازدیدها یک صحبت ده تا 15 دقیقه ای با مدیر و کادر اجرایی مدرسه و یک بازدید از کلاس و صحبت با دانش آموز بوده است .
بر اساس همان تقریب برداشت ها ، دوست دارم که همه این قرائت ها را بشنوم .با دانش آموزان و اولیا صحبت کرده ام .
با معلمان نیم ساعت تا یک ساعت ، گفت و گو داشته ایم .
هنگام تابستان از اول تیر تا پایان مرداد هم ، دوشنبه ها و چهارشنبه ها به مدرسه سر زده ام .از شهریور هم ، فعالیت ما روی پروژه مهم متمرکز بوده است .دو سه جلسه دیگر را برای گفت و گو با معلمان و شنیدن سخنان آنان راه اندازی کرده ایم .
قرار بوده است هر سه ماه یک بار نمایندگان معلمان جمع شوند و با یکدیگر گفت و گو کنیم .تا الان دو جلسه داشته ایم .
سخن معلم :
قبلا آقای چهاربند در جلسه ای که با ایشان داشتیم عنوان کردند که ما نمایندگانی از هر منطقه در تهران داریم و این ها مجمعی تشکیل می دهند و از بین خودشان بازهم نمایندگانی را مشخص می کنند و ما با این نمایندگان معلمان که منتخب مناطق شهر تهران هستند جلسه خواهیم داشت و حتی برای آن ها حکم می زنیم .
آقای چهاربند گفتند که این معلمان مشاوره به مدیر کل خواهند داد ، ما به ایشان گفتیم که حوزه اختیارات این نمایندگان نباید فقط در حوزه مشاوره تعریف شود بلکه باید جنبه اجرایی داشته باشد .
جناب ربوشه
آیا شما در این راستا برای این نمایندگان معلمان ، اختیارات اجرایی تعریف و یا تبیین کرده اید ؟
دکتر ربوشه :
به نمایندگان معلمان قول دادیم که هر فصلی جلسه داشته باشیم .اگر ما بتوانیم سالی چهار جلسه با این نمایندگان معلمان داشته باشیم ، خوب و منطقی است .حرف ها در حضور معاونین مربوطه گفته می شود و این فضای تعاملی خوبی است .
به مدیران مدارس گفته ایم که حتما قبل از شروع سال تحصیلی ، جلسه شورای دبیران را انجام داده و مقدمات تمام شود .
خیلی از مدیران ما انصافا از نماینده معلمان کمک می گیرند .یکی دیگر از ارکان که باید حرف آن ها را شنید ، اولیا هستند .این ها بر گردن ما حقوقی دارند .ما با تمام روسای انجمن اولیا و مربیان همه مدارس جلسه داشته ایم .
من به دنبال درست کردن محفل های کوچک نیستم !
من به دنبال ایجاد یک سیستم هستم .
سخن معلم :
من سوال خود را تکرار می کنم . حرف من این است که اگر منطقه 9 یک نماینده معلمان داشته باشد ، او قدرت اجرایی داشته باشد و معلمان برای بیان و حل مشکلات خودشان به او مراجعه کنند . آیا شما در این زمینه تدبیری اندیشیده اید ؟
دکتر ربوشه :
به آن هم می رسیم . ما از روسای شوراهای دانش آموزی غفلت کردیم و باید از مهر ماه شروع کنیم .مشارکت دانش آموزان مهم است .
ما الان 4 نفر ، هنرستان ، دبیرستان ، راهنمایی و ابتدایی که نماینده نمایندگان معلمان هستند .این 4 نفر در شواریی که آخر دوشنبه هر ماه پیش بینی شده است به گفت و گو و تبادل آراء می پردازیم .
ما به دنبال ایجاد و استقرار یک سیستم هستیم و نه فرد .باید گروه محور باشد و نه فرد .
سخن معلم :
خیلی از معلمان این سیستم را نمی دانند و اطلاع رسانی نشده است !
آقای ربوشه :
در پرتال منطقه آن را اطلاع رسانی کرده ایم .اتاق فکری داریم که از بین مدیران ، نمایندگان معلمان منطقه ( آن 4 نفر ) ، مشاوران ، معاونین اجرایی و حتی خدمتگزاران و سرایداران و... انتخاب شده اند . برای همه آن ها ابلاغ صادر کرده ایم .
ما به آن ها گفته ایم که شما انتخاب شده اید و ما شما را انتصاب نکرده ایم .باز هم تاکید می کنم ما دوشنبه آخر هر ماه ، این جلسات را برگزار می کنیم .از اسفند سال قبل ، برای اولین بار استارت این کار زده شده است .
سخن معلم :
آیا به فرض این نمایندگان معلمان در اداره اتاقی دارند که به آن مراجعه شود .آیا در سیستم شما برای این اتاق فکر ، یک مکان فیزیکی پیش بینی شده است ؟
ربوشه :
نه ! اما موضوعاتی که شما مطرح می فرمایید ، قابل بررسی و تفکر است .البته من هم دوست دارم که اولیاء دانش آموزان یک اتاق داشته باشند و محل رجوع مردم باشد .اما سیاست وزارت بر این است که ساختار تشکیلاتی خیلی فربه نشود .
سخن معلم :
بحث من ، ایجاد یک پست سازمانی با تخصیص حقوق و مزایای مربوطه نیست !
برخی از معلمان و حتی اولیا با انگیره های خیرخواهانه و بدون دریافت حقوق حاضرند که این کارها را انجام دهند . بحث ما ، ایجاد یک سیستم منظم و تعریف شده برای مردمی کردن آموزش و پرورش است .
ربوشه :
البته ما به دنبال فضا و فیزیک نیستیم . ما به دنبال آن باورها هستیم که این ها چه کارکردی برای ما دارند .ما به دنبال راه اندازی آن سامانه ها هستیم .البته این پیشنهادات قابل تامل است .
مهم این است که ما نقش یک معلم را به عنوان یکی از ارکان مدرسه بپذیریم و به آن احترام بگذاریم و در تصمیم گیری ها و تصمیم سازی ها ، دیده شود .
ما باید این ها را تمرین کنیم .
ان شاءالله نماینده شوراهای دانش آموزی دختران و پسران هم از مهر ماه پیگیری خواهند شد .
سخن معلم :
به بحث انتصابات هم اشاره ای داشته باشید .
ربوشه :
آموزش و پرورش ما با محدودیت ها و تنگناهای زیادی مواجه است مثل کسر آموزگار ،ساختار 6-3-3 و تامین آموزگار ،محدودیت های مالی ،سرانه های بسیار کم ...
از طرف دیگر ، از چند سال پیش ما رویکردهای تحولی را در دستور کار خود قرار داده ایم .تحول هم با همه این تنگناها و سختی ها و با این رویکرد تدبیر ، اعتدال ، امیدوارانه جهت خود را ادامه دهد .
اگر یک مدیر در دولت تدبیر و امید ناامید باشد باید جای خود را به کسی بدهد که به ادامه راه امیدوار باشد .باید راه را روشن ببیند ، معلمان ، دانش آموزان و اولیاء را امیدوار کند . نباید سیاه نمایی کند .ماموریت ما ایجاد تحول در نظام تعلیم و تربیت است .این کار سختی است .
در چنین شرایطی ، در این اداره ، ما به چنین افرادی نیاز داریم .در اداره به دنبال کسانی هستیم که حال و حوصله کار کردن داشته باشند ! امید داشته باشند .کسانی باشند که روابط انسانی خوبی داشته باشند .متکبر نباشند .با مدیر و معلم متکبر نباشند .نگاه از بالا به پایین نداشته باشند .
بزرگ ترین افتخار ما ، معلمی کردن است .افرادی که در اداره کار می کنند باید به این موضوعات توجه داشته باشند .
اما یافتن چنین افرادی باید با تدبیر ، دقت ، حوصله باشد .نظام تعلیم و تربیت ، یک نظام فرهنگی است .رسالت اصلی ما تربیت کردن است .شایستگان ما کسانی هستند که به جوهره تربیت اعتقاد داشته باشند .
باور من این است خیلی از کسانی که به عنوان مدیر و یا معلم در مدارس کار می کنند ، فارغ از نگرش های سیاسی کار خودشان را تربیت می دانند .خیلی از دوستانی که در اداره کار می کنند تا ساعت چهار و ربع اینجا هستند و حقوق آن ها برابر مدرسه است . د رمدرسه صبح تا ظهر کار می کنند اما این جا بیشتر هستند . خیلی از کارشناس مسئولان و معاونین اداره تا ساعت 6 یا 7 بعد ظهر کار می کنند . لیست حقوقی را تنظیم می کنند ، سامان دهی نیروها را انجام می دهند ، فضا را سامان می دهند ،دنبال جبران کسری نیرو هستند ، این را متقاعد می کنند که به آن جا برود ، آن ها را آموزش می دهند و... در مجموع کار ما در اداره خیلی مضاعف شده است .با یک تراکم کاری فراوانی روبه رو هستند .
برخی از نیروهای اداری واقعا نمی رسند که دراداره کار خود را تمام کنند .هفت یا 8 سال پیش اضافه کاری این دوستان 100 تا 150 ساعت بود والی الان اضافه کار 40 یا 45 ساعت شده است !
در حالی که اگر همین فرد یک روز به مدرسه غیرانتفاعی برود ،این جبران می شود .
بسیاری از این ها پیش من آمدند و درخواست کردند که به مدرسه برگردند .مثلا د رمورد آقای بیدا خویدی ، من می خواستم که یک نیرو از داخل منطقه باشد ،چون خودش دارای نیروهای ارزشمندی است .من نظری نداشتم که از جاهای دیگر ، نیرو بیاورم .
دوست داشتم نیروی مورد نظر جوان باشد ، حال و حوصله کار کردن داشته باشد ؛ به آقای بیدا خویدی گفتم که شما می توانید در یک دوره زمانی ، برنامه ریزی کنید و کار کنید . باید طوری شود که از خود منطقه نیرو انتخاب شود ، نه این که از جاهای دیگر نیرو بیاورند .
همه مدیران ، آقای بیدا خویدی را پذیرفتند و کمک کردند . من به ایشان گفتم که به گذشته نگاه نکنید ! خودتان یک رویه بسازید .ساختار و قالب ها را بشکن .مثلا چرا همیشه از این طرف می رفتیم ، یک بار هم آن طرف را امتحان کنیم .
البته باید به آرمان های دولت وفادار باشد .
به آقای بیدا خویدی گفتم که تکبر با معلمان ، خط قرمز من است ! این جا پادگان نیست !
در مدرسه ، خط قرمز من این است که مدیر فکر کند آن جا پادگان است !
مهم این نیست که سواد سیاسی و علمی مدیر من چقدر باشد ، اما با زهم می گویم که پادگانی فکر کردن ، خط قرمز من است !
من اصلا بر نمی تابم جایی را که بخواهند پادگانی فکر کنند !
من این جا بنشینم و بگویم که مدیر انتخاب کرده ام و کسی حرفی نزند و شما چه کار به این ها دارید و... این ها خودکامگی است !
خود رایی و استبداد است !
این ها باید برچیده شود .ما به تدبیر و عقلانیت و امید باور داریم و باید آن ها را جاری کنیم .مدیر در مدرسه ، معلم در کلاس ، من رئیس اداره ، هیچ کس نباید خودکامگی به خرج دهد و بگوید این را که می گویم ، شما باید انجام دهید !
همان طورکه شما نیز اشاره کردید ، امسال این گونه نبود که من بگویم این باید مدیر شود . قبلا مقطع برای مدیریت گزینه می آورد . امسال گفتیم که در کمیته نیروی انسانی هر کس هر فردی را می خواهد به کمیته بیاورد .گفتیم که این فرد از " برنامه اش " دفاع کند .یک مقدار حرف بزند ببینیم چگونه است ؟ یک ذره او را عصبانی کنیم ببینیم آستانه تحملش چقدر است ؟
به عنوان مثال به برخی از آن ها گفته می شد که بیکارید مدیر بشوید ! می خواستیم جواب آن را بدانیم . به فرض آیا خواهد گفت که من عاشق مسئولیت پذیری هستم ...
همه انتخاب ها رای گیری شده است .
در تمام انتخاب ها ، من به عنوان آخرین نفر رای داده ام به خاطر این که تحت تاثیر رای من نباشند .
مثلا حتی در برخی کامنت ها ( نظرات ) گفته شده است که فلان فرد خوب است . ما از او هم دعوت کرده ایم .مهم رای شورا بوده است .
سخن معلم :
این کمیته متشکل از چه کسانی هستند ؟
ربوشه :
معاونین اداره ، حراست ،بازرسی ، رئیس امور اداری و من که جمعا می شویم 9 نفر .
سخن معلم :
آیا از آن نمایندگان معلمان هم ، کسی در این کمیته حضور دارد و یا دعوت شده است ؟
ربوشه :
در دستور العمل اداره کل ، چنین چیزی دیده نشده است .
سخن معلم :
منظورم این است که این شورا فقط اداری نباشد . معلمان هم احساس کنند که کاره ای هستند و نماینده ای دارند که حق رای دارد و فقط دکور نیستند !
ربوشه :
سیاست تمرکز زدایی که آقای فانی روی آن تاکید می کند و چیز درستی هم هست ، من هم معتقدم که این باید باشد .
از نظر من اشکالی ندارد .اگر فایده ای نداشته باشد ، ضرری هم ندارد .
سخن معلم :
البته این به نفع شماست ! شما می توانید راحت تر و منطقی تر از انتخاب های خودتان دفاع کنید . در این کمیته ، نماینده معلمان هم نظر و رای دارد .

ربوشه :
این خوب است که نماینده معلمان منطقه هم در این کمیته رای داشته باشد و البته آقای چهاربند و دوستان آن ها می توانند روی این تغییراتی ایجاد کنند .
سخن معلم :
آیا شما این پیشنهاد را داده اید ؟
ربوشه :
نه . من پیشنهاد نداده ام .می شود روی آن فکر کرد .شما مطرح کنید و من هم به اداره کل خواهم گفت .این نکته خوبی است .
اما در ادامه بحث قبلی بگویم که ما د رمنطقه موضوع شاداب سازی 116 مدرسه را در دستور کار داریم .
سخن معلم :
یکی از نکاتی که معلمان به سخن معلم منعکس کرده اند و البته مثبت وقابل دفاع است این است که شما به ظاهر مدارس خیلی توجه می کنید و این جای تقدیر و تشکر دارد .
ربوشه :
تلاش ما هم در این راستاست .به یک مدرسه راهنمایی پسرانه رفته بودم . به آن ها گفتم که مدرسه را رنگ آمیزی کنید . تورهای ورزشی را نصب کنید .وقتی بچه ها می آیند لذت ببرند . پول ندارید حداقل این فنجان " معلم" را عوض کنید تا معلم بگوید که وقتی من نبودم به فکر من بوده اند !
چقدر برای ما احترام قائل هستند .
با تمام وجودم و تمام قد از همه مدیرانم تشکر می کنم .مدیران به خاطر آن " جوهر تربیت " فارغ از گرایش های سیاسی احترام می گذارند .آن ها نگاه دلسوزانه ای دارند .این همراهی آن ها واقعا ستودنی است .در یک مدرسه ، تمام در و دیوار را با مواد شوینده شسته اند .شیشه ها را پاک می کنند ، عوض می کنند .
صندلی اتاق معلمان را عوض کرده اند .این ها نیاز به تشویق و مراقبت دارد .
درمدارس باید کاری شود .شهردارهای دو منطقه انصافا به ما کمک کرده اند .نگذاشتیم هر منطقه خودش به شهرداری اعلام نیاز کند ،چرا که ممکن است اساسا آن مدرسه فرضا به آن خدمات نیازی نداشته باشد درحالی که مدرسه دیگر واقعا به آن خدمات نیاز داشته باشد .
مدارس را راستی آزمایی کرده ایم . این که کدام مدارس به مشکل افتاده اند .چهار تا پنج مدرسه در منطقه 21 با الویت انجام شده است .
تریبونی ایجاد شده است . شما بگویید و معلمان هم نظرات ( کامنت های ) خودشان را بگذارند . جلسه ای بگذاریم ، نمایندگان معلمان هم بیایند و میزگردی داشته باشیم .با هم گفت و گو کنیم .
در مورد انتصابات باید نکاتی را بگویم . خیلی از نیروهای خوب و کیفی به اداره نمی آیند . تمام تلاش من این است که برای این نیروها ، جذابیت ایجاد کنم .
(سخن معلم : در واقع می شود گفت که در سطح اداره و منطقه ، سر " نیامدن " دعواست اما در سطوح بالاتر ، بر عکس است ، سر "آمدن " دعواست ! )
من اگر نیرویی را نخواهم ، باید نیروی بهتری باشد که آن را جایگزین کنم .
به خیلی از کسانی که در منطقه پایگاه و جایگاه دارند گفتم که نیرو معرفی کنند .برخی گفتند که ما نمی آییم چون برای ما صرفه ای ندارد !
این عین جمله ای است که آن ها گفته اند .
ما باید برای همین نیروهایی که کار می کنند مراقبت کنیم .اما این که برخی بخواهند در اداره محفل درست کنند ، بدگویی کنند ، به رای مردم بی احترامی کنند ، به رای مردم که آقای دکتر روحانی را انتخاب کردند بی اعتنایی کند ؛ این ها پسندیده نیست و من دعوت می کنم که به این رای احترام بگذارند .
به هیچ فرد ، گروه و یا سازمانی اجازه دخالت نداده ام که رای ما را زایل کند . این رامطلق می گویم .
اگر با شورا به رایی رسیدیم ،آن را اجرا کرده ایم . با هیچ کس رودربایستی نداشته ایم .
جلسه بعد را دقیق تر ، همه جانبه تر طبق آن پیشنهادی که داده شد ، برگزار می کنیم .
نکاتی را که فرمودید درمورد آن فکر می کنم و از حمایت های شما در جهت همان نقد جهل جاهل و علم عالم تشکر می کنم .

 

منتشرشده در دیدگاه
خشونت علیه معلمان در مدارس و نقش تشکل های معلمان  جماران- حامد سام دلیری ،عضو شورای نویسندگان سخن معلم و کارشناس آموزش و پرورش است.به بهانه کشته شدن مرحوم خشخاشی ،به گفت وگو با ایشان پرداختیم و نظر ایشان  را ،درباره علل و عوامل وجود خشونت در مدارس،جویا شدیم. مشروح این گفت و گو در پی می آید.                                                             

آیا به نظر شما می توان ارتباط مستقیمی میان گسترش مدارس چند گانه اعم از شاهد نمونه دولتی تیزهوشان هیات امنایی و...و خالی شدن مدارس دولتی از دانش آموزان مستعد،و خشونت در مدارس برقرار کرد؟

بررسی آسیب های اجتماعی مثل خشونت، بدون در نظر گرفتن شرایط زمینه‌ای یک جامعه میسر نخواهد بود. باید دید راهکار و فرمول موثری برای حل و کنترل آسیب های اجتماعی وجود دارد یا خیر. در جوامع مدرن، امروز تمایل بر این است که این سیاست ها ،هرچه بیشتر توسط نهاد آموزش و پرورش و نهاد خانواده به جامعه تزریق شده و نهاد سیاست حداقل دخالت را در این امور دارشته باشد.اما در جوامعی که در آن ها نهاد سیاست قدرتمندتر است، این سیاست ها توسط این نهاد وضع و به جامعه دیکته می شود. جوامع نوع اول ،در مهار بحران های اجتماعی، موفق تر عمل کرده اند.چون مردم راهکارهای مقابله با آسیب های اجتماعی را وضع واز آن ها حمایت می کنند.اما در جوامعی که سیاست های اجتماعی را نهاد سیاست وضع می کند،لاجرم باید ضمانت های اجرایی آن ها را هم تعیین کند که در این حال استفاده از نیروهای حافظ قوانین و حامی نظام سیاسی مثل پلیس ضرورت پیدا می کند. بنابراین ناهنجاری اجتماعی ای مثل خشونت، تنها با گسترش مدارس چندگانه حل نخواهد شد که بیشتر پنهان کاری یا پرده پوشی است که در پشت پرده ، در حال رشد و گسترش و به سیطره گرفتن بخش های مختلف است. میزان خشونت در مدارس، رابطه مستقیمی با میزان خشنونت در جامعه دارد . دانش آموزان ،بیشتر زمان خود را در بیرون از مدرسه می گذرانند و محیط خشک و بی روح مدرسه، موجب می شود که به آموزش های لازم توجهی نکنند. در واقع جامعه و رفتار اکثریت، با این آموزش و پرورش ، رفتار آنها را جهت خواهد داد.   آموزش و پرورش بهترین نهاد برای پیشگیری  ناهنجاری های اجتماعی است اما با این شرایط، آموزش و پرورش ما قادر به ارائه راهکار درست و اصولی نیست.

نقش و جایگاه مشاوران در مدارس و عملکرد برنامه های پرورشی را در رفع خشونت در مدارس چگونه ارزیابی می کنید؟

واقعیت این است که این تعداد مشاوران، قادر به پاسخگویی به نیازهای موجود نیستند و بین نیروهای لازم در مقایسه با وسعت نظام آموزشی، تعادلی وجود ندارد . اگر هم باشند، که نیستند، همه ی مشاوران متخصص و مرتبط با حوزه ی مشاوره نیستند و اکثر آنها مشاوره ی تحصیلی و شغلی انجام می دهند. هر مدرسه به طور متوسط، 200 دانش آموز دارد که از این 200 نفر، حداقل 10 دانش آموز بنا بر تاثیرات و متغییرهای محیطی و خانوادگی، احتیاج به مشاوره ی تربیتی دارند. مدیری تعریف می کرد وقتی با آموزش و پرورش تماس می گیریم تا یک نیروی مشاوره به مدرسه بفرستند، آموزش و پرورش یک نیروی مشاوره که در امر مشاوره تحصیلی و شغلی مشغول است به مدرسه می فرستد. خود مشاور هم نمی گفت که تخصص بنده مشاوره تحصیلی است . مسئولان بهداشت هم همین طور. وقتی برای آموزش بهداشت دهان و مسواک به مدرسه می آیند مسواک به همراه ندارند و از خودکار به عنوان مسواک برای اموزش استفاده می کنند. آموزش و پرورش روی کاغذ کارهای زیادی می کند اما  در عمل، کاریکاتوری از این فعالیت ها را شاهد هستیم که مشخص می کند فعالیت ها بیشتر جنبه نمایشی دارد  . برنامه های پرورشی  مورد توجه قرار نمی گیرد ؛چون مطابق با نیازها و شرایط جامعه و شاگردان نیست . محتواها به گونه ای نیستند که دانش آموزان را کنجکاو و به اندیشه کردن وا دارد .برنامه های پرورشی متداول در مدارس ،جذابیت خود را از دست داده اند و باید مورد بازبینی قرار گیرند. 

آیا تعدیل نیروی انسانی ، که از سوی وزیر مطرح شده ،با توجه به تراکم بالای کلاس های درس و عدم وجود مشاوران متخصص و کافی در مدارس به گسترش خشونت در مدارس منجر نمی شود؟

حتماً همین طور است . صرفه جویی اقتصادی و کسری بودجه مطرح شده منطقی و قانع کننده نیست .  بهانه ای برای فرار از مسئولیت های پیچیده و دشوار است. تعداد دانش آموزان در کلاس ها مطابق استانداردهای آموزشی  نیست که این مشکلات علاوه بر کاهش بازده، افزایش تنش و خشونت را در کلاس و مدرسه ایجاد می کند . نمی شود با تعدیل نیرو از کیفی سازی گفت. این حجم کاری را نمی شود با تعدیل سازی بهبود داد و به کیفی سازی پرداخت. یک تناقض ،یک وارونگی ای هست که امیدوارکننده نیست. وقتی می گویند ما می خواهیم اکنون، به کیفی سازی برسیم یعنی کمی سازی را به نحو احسنت انجام دادند. ما مشکل زیرساخت داریم. با کمبود مدارس مواجه ایم مدارس امکانات ندارند .معلمان راحت نیست .حاج بابایی وزیر پیشین از هوشمند سازی مدارس می گفت.در انتها، با کلاس هایی با رایانه های دست دوم و درب و داغان مواجه شدیم. اگر منظورشان از کیفی سازی این است که باید نگران بود. واقعاً احتیاج به نیروی متخصص داریم. واقعاً احتیاج به فرهنگ سازی  داریم.  واقعا احتیاج به امکانات داریم که با تعدیل نیروی آرمانی وزارت هم حل شدنی نیست و نخواهد بود. سازماندهی غلط نیروهای جدید و استخدام بدون حساب و کتاب موجب شد هم با مشکل کمبود نیروی متخصص روبرو شویم و هم با نیروی مازاد! این مشکل به وجود آمده هنر هر نظام اموزشی ای نبود اما دولت دهم از پس آن برآمد! برای بعضی مدیران، اداره به هر قیمتی مهم است اما آموزش و پرورش و کلاس درس را نمی توان به هر قیمتی و ریاضتی اداره کرد.  بودجه اختصاصی کشور عربستان به تعلیم و تربیت قابل مقایسه با کشور ما نیست . یا حتی ترکیه که هیچ یک با تعدیل نیرو به کیفی سازی آموزش و پرورش خود نپرداختند .

بحث عدم مردودی در پایه اول دبیرستان و بالا آمدن دانش آموزان بدون صلاحیت کافی آیا به وجود تنش میان اولیا مدرسه و دانش آموزان منجر نشده است؟

به اعتقاد بنده خیر. این شرایط برای شاگردان دوم دبیرستان هم هست. یعنی وقتی در درسی نمره قبولی نمی آورند به پایه بالاتر می روند و باید درسی را که در پایه دوم نمره نیاورند دوباره بگیرند. این قانون شامل شاگردان اول دبیرستان هم شده است. باید دید در پایه دوم دبیرستان هم بین اولیا و مدرسه تنش ایجاد می شد؟ اگر هم می شد با این قانون و قوانین مشابه حل شدنی و رفع شدنی نخواهد بود. دانش‌آموزان بر اساس آیین‌نامه و استانداردهای آموزشی باید درس بخوانند و امتحان بدهند.  هر چند بسیاری از آیین نامه ها و استاندارهای آموزشی یا مناسب نیستند و یا بستر لازم برای اجرای آنها مهیا نبوده است.

حادثه اخیر نشان داد، همچنان که در مدارس با پدیده کودک آزاری و تنبیه بدنی دانش آموزان توسط یرخی از اولیای مدرسه رو به رو هستیم، معلم آزاری هم وجود دارد.این حادثه باعث شد که این معلم آزاری بحثی رسانه ای شود.نظر شمادر این باره چیست؟

متاسفانه واقعیت این است که کودک آزاری در مدارس وجود دارد. کودک آزاری با وجود قوانین جدید کاهش پیدا کرده اما شرایط را برای کارکنان مدارس سخت تر کرده است. قوانین یک طرفه است. به نفع هر دو طرف نیست. اما در پاسخ به سوال شما باید بگویم که کودکانی که بازیگوشی و شیطنت نکنند طبیعی نیستند و باید نگران آنها بود . مشکل نبود تدابیر و قوانین درستی است که حد و مرز مشخصی را تعیین کرده باشد. به عنوان مثال دبستانی هست که 32 کودک پیش دبستانی دارد. هر روز صبح ساعت 8 به مانند سایر شاگردان به مدرسه می آیند و ساعت 11 تعطیل میشوند. سوال این است که چطور ممکن است یک مدرسه ای که وسایل و امکانات بازی ندارد حتی یک تاپ و یا حتی وسایل جزئی ، می تواند مسئولیت آموزش این کودکان را بر عهده بگیرد؟ مطمئناً بحث اقتصادی مطرح است. این کودکان نگرش خوبی به مدرسه و کلاس نخواهند داشت. در نتیجه ی نبود امکانات هم به جان هم و معلم می افتند. چه پیش دبستانی چه بالاتر.  این کودکان دبیرستانی های 15 سال بعد هستند! اگر امکانات فراهم شود اگر فرهنگ سازی درستی صورت بگیرد مشکلات حل خواهد شد. صدا و سیما ابزاری خوبی برای اموزش های لازم هست که متاسفانه با پرداختن به برنامه های خشک و غیرجذاب مناسب با نوجوانان کارکرد خود را از دست داده است .

به نظر شما در یک کلاس 40 نفره ،که سطح کلاس ،به دلیل تفکیک دانش آموزان قوی و ضعیف و خالی شدن مدارس دولتی از دانش آموزان مستعد پایین تر از حد متوسط است معلمان چه ابزاری برای کنترل و اداره ی مطلوب کلاس در اختیار دارند؟

هیچ ابزاری نیست. متاسفانه قانونی که از حرمت معلمان دفاع کند وجود ندارد. شاگردان بی انضباط هم می دانند. البته در مدارسی که دانش آموزان مستعد کمتری دارد بیشتر است اما به این معنی نیست که در مدارس دیگر وجود ندارد.  اولیا و شاگردان به نمره انضباط بی تفاوتند و آن را یک شوخی می دانند. حتی وقتی به اولیا گفته می شود از نظر درسی در حال پیشرفت است اما وضعیت اخلاقی و انضباطی افتضاحی دارد جدی نمی گیرند. برای بیشتر اولیا پیشرفت تحصیلی اهمیت دارد. چرا نباید فکر کنیم بی اخلاقی و عدم توجه به انضباط، پیشرفت تحصیلی آنها را تحت تاثیر قرار خواهد داد؟

 آیا قوانینی در حمایت از معلمان در برابر خشونت های کلامی و بدنی دانش آموزان وجود دارد؟ آیا راهکاری برای برخورد با دانس آموز پیش بینی شده است ؟آیا ما نیازمند وضع قوانین جدید هستیم؟ آیا قوانین موجود مثلا اخراج دانش آموز از مدرسه ضمانت اجرایی دارد؟

 خیر . نه وجود دارد و نه ضمانت اجرایی دارد. باید مدارس را با محیط های مختلف در نظر گرفت. مدارسی هستند که در وضعیت قرمز و بحرانی قرار دارند. مدیر و معلم از ترس درگیری جرات برخورد صحیح و حتی قانونی ندارند. با اخراج تنها مشکلی را با مشکل دیگری تغییر می دهند. خشونت کلامی بسیار زیاد است و در محیط های مختلف دیده می شود.

چگونه می توان از وقوع خشونت چه از سوی معلمان و چه از سوی دانش آموزان در مدارس جلوگیری کرد؟

بالابردن رضایت شغلی معلمان، آموزش به معلمان، شنیدن نظرات و انتقادات معلمان، آموزش اولیا ، شنیدن نظرات دانش آموزان ، پرهیز از برخورد احساسی با آنها و در نظر گرفتن شرایط سنی و دوره ای آن ها، کمک گرفتن از نهاد های دیگر در شرایط بحرانی، استفاده از متخصصین مرتبط با مشکلاتی که آموزش و پرورش گریبانگیر آن است، توجه به زیرساخت ها در ورزش  و ...

با توجه یه جریحه دار شدن احساسات معلمان در این واقعه ،به نظرتان چه اقدام عاجل و چه اقدام دراز مدتی باید از سوی متولیان تعلیم و تربیت در کشور صورت بگیرد؟

اقدامی عاجل، می تواند قانونی باشد که یک سویه نباشد و هم از حقوق معلمان دفاع کند و هم شاگردان . باید به فرهنگ بیشتر بپردازیم تا در دراز مدت به نتایج مطلوبی برسیم .

نقش تشکل های صنفی در ترویج مدارا و رفع خشونت چه می تواند باشد؟

تشکل های صنفی نقش مهم و موثری را ایفا خواهند کرد و موجب حیات جامعه می شوند. سازمان های غیردولتی با تاثیرگذاری در وضع و اجرای سیاست های اجتماعی،در نقش های مختلفی مثل مشاور دولت،منتقد دولت وگاه حتی به عنوان بازوی اجرایی سیاست های اجتماعی دولت ها فعالیت دارند.این سازمان ها با ویژگی های منحصر به فردی که دارند،امروزه به نماد حکومت مردم تبدیل شده اند و به نظر می رسد در هر جامعه ای که این سازمان ها فعال تر و گسترده تر عمل می کنند،آرمان حکومت مردم بر مردم دست یافتنی تر می نماید. تشکل های صنفی عامل پویایی جامعه می شوند. باید به تشکل ها توجه شود تا در حل مشکلات جامعه همراه شوند. متاسفانه نگاه درستی به این تشکل ها وجود ندارد و مسئولان به انتقادات آنها بی توجه اند که امیدوارم با دولت کنونی از حالت سابق خارج و حقوق یکدیگر شناخته  و روشن شود.

انتهای پیام /*

آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در سایت سخن معلم
با گروه سخن معلم باشید .

https://telegram.me/sokhanmoallem

منتشرشده در آموزش نوین
جمعه, 20 آذر 1393 15:01

"و اینک شهید...."

به نام خالق هستی

در دنیای کنونی که گویی بازار مکاره ایست که در آن انسانیت و خصلت های انسانی کمترین بهایی ندارند، و ناجوانمردانه حق و حق مداران را آن چنان لگدمال می کنند که گویی قرن ها قبل از عصرحجر می زیند و نه در جهان متمدن امروزی؛ احساس معنویات و رفتارهای ملکوتی، رایحه ای لطیف و بهشتی را می پراکند که انسان خسته از هر راه ناتمامی را به وجد می آورد.

و در این عرصه ی رنگارنگ ، انتخاب شهادت، انتخاب خودکشی و مردن از سرناچاری و فرار مذبوحانه از زندگی نیست، بلکه آخرین پیش کش انسانیست که همه ی هستی خود را آگاهانه،برای تکامل خویشتن خویش، و برای رهایی هم نوعانش، نه، برای خواهران و برادرانش نثار می کند، و آن چنان لطافتی دراین پیش کش ، در این ایثار هستی هست که احتمال خشونت هم دراین کار، نارواست.

شهادتی که درمتن آموزه های الهیست، نه تنها بری ازخشونت و نادانیست، بلکه سرشار از اوج، تعالی، زندگی و لطافت است، و بارفتارهای ناآگاهانه و گاه غیرانسانی حتی اگر در لوا و با نام خدا و تعالیم او انجام شود، تفاوتی بنیادین و اصولی دارد.

و این شهادت برگزیده،نشات گرفته ازیک زندگی سرشار از انسانیت و عشق و زیباییست، زندگی ای که انسان امروز به شدت آرزومند آنست.

شهید خوب می زید و خوب می میرد، او به درستی انسان را می شناسد و هرلحظه اش را برای اوج گرفتن بیشتر، پربارتر می کند.

او هنوز پایش درزمین است ولی روحش و احساسش در ملکوت اعلی سیرمی کند و هر لحظه بیشتر از زمین فاصله می گیرد،در حالی که گام هایش بر زمین هم محکم و ناشی ازشناخت درست هستی است.

شهید ارزش وجودی خود را به خوبی شناخته است و خودرا به قیمت کم نمی فروشد،به بهای پستی هایی که آدمی همنوع خود را له کند تاخودش باشد و دیگری نباشد و نیزبه بهای دورنگی هایی که دنیا را پر از بوی جهنم نموده، نمی فروشد.

و این دورویی ها و پستی ها گرچه گویی به آدمی،مقام و پول و ثروت داده است، ولی حس های بهشتی و رایحه های زیبای اعمال ملکوتی را از او گرفته است و در عین دارایی خود را ندار می یابد، گویی حاضراست در این دوره ی متعفن، این ها را با یک رایحه ی آسمانی عوض کند.

و این گونه است که فدیه ها می دهد، نذرها می کند که لحظه ای از آن احساس قشنگ ماورایی را از آن خودکند، ولی مگر می شود، نارفته راه، بتواند طعم گام زدن در این راه را بچشد؟

این چنین است که، شهید با شناخت کامل خود و بزرگی روح و وجودش، خود را برتر از آن می داند،که درلجن زار متعفن دروغ ها و نیرنگ ها،زشتی ها و برادرکشی ها سقوط کند.

او همواره می خواهد اوج بگیرد،تا این که به پرواز کامل دربیاید زیرا که هیچ گاه راه آسمان بسته نیست.

او با ناآگاهی خود را به هلاکت نمی اندازد، بلکه شهادت را به عنوان بخش متعالی از یک زندگی پر از زیبایی ماورایی، و نقظه ی اوج آن انتخاب کرده است.

مرگ ناآگاهانه قابل تقدیرنیست، هر مرگی و هر کشته ای سزاوار ستایش نیست، بی شک مرگی که زشتی می آفریند شهادت نیست، این از تفاوت های اصلی مرگ زشت با شهادت است.

مرگی درخورستایش است که ناشی از حس خوب بودن است،چراکه "بدون حس خوب بون"،"حس خوب رفتن" هم قابل درک نیست،مرگی که زندگی می آفریند، و آدمی رابه عالی ترین مقامات واقعی می رساند، انسانیت را معنامی دهد و برای نجات بشر از قیود دوران است....واین همان شهادت است که زیباست و زیبایی می آفریند.

و این گونه است که" نباید بپنداریم که شهید مرده است"...بلکه همیشه زنده است...

 

منتشرشده در یادداشت
جمعه, 20 آذر 1393 08:36

نامه ای به رییس جمهور‎

به نامش و به یادش

با سلام خدمت رئیس جمهور مدبر امیدوار

از آنجا که شما یکی از مجریان و حافظان اصلی قانون محترم اساسی هستید و از آنجا که به اجرای آن از روی تدبیرتان بسیار امیدوار شده اید نظرتان را به این نوشته نا امیدانه از قشری فراموش شده  جلب می کنم شاید که امیدجان تان،  به ما هم سری بزند!

در همین قانون جان اساسی،  حق تحصیل برای فرزندان این مرز و بوم، رایگان فرض شده و دولت های مختلف از سازندگان و مصلحان تا عادلان پاک و شما مدبران بر آن تاکید کرده، بخشنامه وزیران جانتان پی در پی بر عدم دریافت هزینه از مردم به این خاطر موکد بوده است. اما گوشی شنوا سال هاست که پیدا نشده، این سخن را بشنود و از آنجا که ما قشر زیاد و پر جمعیت فرهنگی تنها شاملان قانون محترم پرداخت هماهنگ کارکنان دولتیم که از اتفاق این یکی به شدت درمورد ما تنها قشر نا امید فراموش شده اجرا شده و الحق که مجلس محترم هم برای تدوین آن زحمت فراوان کشیده و الحق هم پرداخت ها را هماهنگ کرده و اجرای آن در سطحی وسیع لازم بود فلذا در مورد ما که خیلی هم زیادیم! (شایدهم زیادی ایم) به اجرا درآمده ، و از آنجا که تحصیل ابناء بشر رایگان است و در مورد دیگر ابناء بشر که ایرانی هم نباشند حضرت عالی به همت بالا آن را در دستور کار قرار داده اید و به اجرا رسانده اید! لذا از خدمت امیدوار متدبرتان استدعا داریم، (ببخشید) بازهم از آنجا که قوانین را به خوبی در حق ما فرهنگیان به اجرا درآورده اید، این قانون را هم برای ما اجرایی کنید و تحصیل فرزندان فرهنگیان را همچون دیگر ابناء بشر که در این مرز و بوم می خوانند و می خورند و....  ، رایگان فرمایید. البته به جهت پیشگیری از ترس دلواپسی عده ای برای عدم تبعیض در مورد ما فرهنگیان که یکی دریافت نکردن شهریه مدارس را از ما تبعیض می داند، یکی نصف کردن حق بیمه طلائـــــــــــــــــــــــــــــی!! را، یکی یک وعده افطاری را در ماه رمضان ریخت و پاش واسراف می داند و دیگری هرچه که به دستش برسد بهانه ای خواهد نمود برای خرد کردن ما ؛(علت ثوابی است که گیردادن به فرهنگیان نزد شان دارد)، باید تدبیری و وزیری را در این عرصه بگمارید که شاید همچون وزیر بهداشت تان حرفش در رو داشته باشد و به آن از کوچک و بزرگ گوش کنند و احترامش راواجب بدانند که البته با عملی در خور از طرف ایشان چنین خواهد شد.( در این اینجا بر خود لازم می دانم از وزیر بهداشت بابت خدمات ارزنده شان تشکر کنم؛ آقای دکتر قربون دستت یه نگاهی هم به این طرف شاید برا ما هم کاری از دستت بیاد).

ادامه : شاید این قشر دور از رفاه و آسودگی را مدتی دریابید، با این دومقوله غریب افتاده آشنا نمایید، خدا را چه دیدید شاید تغییری هم که باید در سیستم آموزشی ایجاد شود بالاخره شد شاید هم نشد!

به هر حال ما را همان طور که از دریافت بن های غیر نقدی و حق سفر و حق رفت و آمد و  حق ناهار و حق ماموریت و پاداش پایان سال علاوه بر عیدی ، حق لباس و حق های دیگر که حتی اسمش را ما نشنیده ایم و دیگران می‏ گیرند و می‏ خورند، راحت کرده اید از پرداخت این شهریه هم راحت کنید به خدا ثواب دارد.

 تو نیکی می کن و در دجله انداز!   که ایزد در بیابانت دهد باز!!!!

ارسال مطلب برای سخن معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

 

منتشرشده در یادداشت
پنج شنبه, 19 آذر 1393 20:18

خودشیفتگی

مصطفی ملکیان :

زمانی که هر فرد انسانی میان خودش و دیگران تفاوتی شگرف می بیند و هر آنچه برای خود حق می پندارد، برای دیگری ناحق می داند و به عکس آن و زمانی که همدلی و مشابهتی میان خود و سایرین نمی بیند و نسبت به غیر خود کاملا بی تفاوت و گاهی بی رحم است، وی دچار خودشیفتگی است. خودشیفتگی منجر می شود تا ما از زندگی واقعی و سالم دور بمانیم و تصوری افراطی از شخصیت خود داشته باشیم. خودشیفتگی، حقیقت طلبی را می سوزاند و واقع گرایی را کور می کند؛ گویا هماره خود را در آیینه ای مهدب می نگریم و عظمت و شکوه بی پایه و اساسی را به خود نسبت می دهیم ... 

ما هماره انسان های خودشیفته ای را در زندگی مان دیده ایم که چونان قلکی توخالی با سر و صدایی زیاد، احوالات مان را به اشمئزاز نزدیک کرده اند، اما شاید این وجه ناپسند را در خود ندیده ایم، وجهی که به ما اجازه داده، از انسان دیدن دیگران و از حق بهره بردن هر آنچه که ما برای خود حق می دانیم محروم شان کنیم. زمانی که خودشیفته ایم از واقعیت وجودی خود توهمی مالیخولیایی داریم و چنین توهمی را می خواهیم به دیگران تزریق کنیم ... 

یکی از اصول پایه ای در اخلاق اصل تعمیم پذیری است که چنین نگرشی را در فرد تقلیل می دهد و منجر می شود تا به مرور این تفاوت میان خود و دیگران را کمتر و کمتر کند و وزن هستی هر فرد با چنین اصلی کاهش یابد و به گونه ای برابر با هستی های افراد دیگر گردد. با این کاهش وزن، نسبت سنجی انسان از موقعیت اش و نسبت سنجی انسان های دیگر واقع گرایانه تر و حساب شده تر رخ خواهد داد. حجابی که هماره در پیش روی ماست و با خودکاوی واقعی این حجاب و پرده از واقعیت برداشته نخواهد شد. ما هماره نسبت به گذشتگان و بزرگان کهن، عرض ارادت و احترام و ادب آموزی می کنیم، حال آن که نسبت به عظمت انسان هایی که در پله ای یا پله هایی در اوضاع گوناگون در نسبتی بهتر از مایند، چنین احترام و بزرگ داشتی را نداریم و به جای ابراز آن، دست به انکار می زنیم و گاهی به تحقیر دیگران می کوشیم تا عیب خود را مخفی بداریم ... اگر واقع گرا باشم و واقع بینانه بنگریم، ما در نسبت های گوناگونی با انسان های گوناگونی همتراز نیستیم و در بسیاری موارد کمتر از دیگرانیم، اما خودشیفتگی باعث شده تا هم کور باشیم و هم فراری. 


خودشیفتگی پیامدهای بسیار خطرناکی را برای انسان به ارمغان می آورد. ما در اینجا چهار پیامد شاخص تر آن را که هم برای فرد و هم برای محیط او حاصل می آید را بر می شمریم:

1. پیش داوری: من پیش از مواجهه با هر فردی یا هر محیطی، درباره اش حکم می کنم، حکمی پیش از مواجهه و پیش از تجربه و درک، فقط به این دلیل که آن فرد یا محیط غیر از من یا غیر از گروه من است و چون تعلقی به من ندارد و من بسیار از خود راضی هستم، حق دارم حکم یا قضاوتی را نادانسته و نیازموده اعلام کنم.

2. جزم و جمود/ دگماتیزم: صاحب عقیده یا باوری هستم که به هیچ وجه من الوجوه نمی توانم بدان تگ یا نکته یا اشارتی یا استثنایی یا ... را به آن بچسبانم و محال بدانم که عقیده ام غلط باشد. هماره بر این باور باشم که دارای باور صادق موجه هستم.

3. تعصب: به انسانی یا تفکری وفادار شوم و با آن دست بیعت و وفاداری بدهم، به هر دلیلی این انسان یا تفکر فاسد و شرور و ظالم از کار در بیاید، اما من همچنان بر این وفاداری پایدار بمانم و پابرجا و نخواهم اشتباهات یا ظلم یا ... ناشی از آن تفکر یا فرد یا ... را که بدان وفادار ماندم را ببینم یا انکار یا توجیه کنم؛ به این دلیل که نمی توانم بپذیرم وفاداری ام غلط است و من در گزینش خود خطا کرده ام و روی گزینش غلط خود همچنان پافشاری نمایم.

4. بی مدارایی / بی رواداری / بی روا شماری: من طرز زیست ها و طرز اندیشه های دیگر را دارای حق حیات ندانم، تنها طرز زیست و طرز اندیشه خود را صاحب حق حیات بدانم و تنها صاحب حق واقعی بپندارم؛ به این دلیل که آن طرز زیست ها و طرز اندیشه ها متعلق به من نیستند، پس حقی ندارند که حیات داشته باشند. (تفتیش عقاید یکی از پیامدهای بی مدارایی و خودشیفتگی است که در واقع یعنی عدم تحمل باورهای متفاوت و نه تنوع زیستن؛ در واقع نه تنها دگرزیستی تحمل نمی شود که دگر اندیشی را نیز تحمل نمی کند). یعنی تنها طرز اندیشه من و زیست من درست است!!!

اریش فروم بر این باور است که اخلاقی زیستن، خودشیفتگی را از بین می برد و به تبع آن این چهار فرزند ناخلف از بین رفته و در نتیجه زندگی بهتری برای انسان ها حاصل می آید.

در نتیجه اولین گام ما برای واقع گرا بودن و حقیقت طلبی، زیر پا نهادن خودشیفتگی است؛ خودشیفتگی که با خودکاوی واقعی می توان کنار نهاده شود. البته این به معنای ندیدن حق حیات و حق انسانی خودمان برای زیستن نیست. متاسفانه ما هماره تعادل را گم می کنیم، یعنی یا از یک سوی بام می افتیم و گاه از سویی دیگر؛ یا این قدر خودمان را بیهوده بزرگ می کنیم که هیچ چیز و هیچ کس را نمی بینیم و یا این قدر کوچک می کنیم و ذره که دیگر حقی را برای خودمان به عنوان یک انسان قائل نمی شویم. همه ما انسانیم و حق حیات داریم، حقی برابر که نه تحمیلی است و نه ناچیز و بی ارزش ...  

[برگرفته ای از درس گفتارهای روان شناسی اخلاق مصطفی ملکیان]

 

منتشرشده در آموزش نوین

سخنگوی کمیسیون برنامه و بودجه مجلس اعلام کرد مجلس میزان رشد حقوق کارکنان دولت در لایحه بودجه ۹۴ را به حداقل ۱۷ درصد افزایش می‌دهد…

 غلامرضا کاتب نماینده مردم گرمسار وسخنگوی کمیسیون برنامه، بودجه و محاسبات مجلس شورای اسلامی در گفت‌وگو با فارس با اشاره به لایحه بودجه سال ۱۳۹۴ کل‌کشور، اظهار داشت: در بخش افزایش حقوق و دستمزد کارکنان دولت، انتظار از دولت این بود که این افزایش متناسب با نرخ تورم باشد. وی افزود: اگر بناست حقوق کارکنان دولت به میزان تورم افزایش یابد می‌بایست حداقل افزایش حقوق کارکنان دولت ۱۷ درصد در نظر گرفته شود.

سخنگوی کمیسیون برنامه و بودجه مجلس در ادامه تصریح کرد: هم‌اکنون که لایحه بودجه ۹۴، خارج از انتظار نمایندگان به مجلس تقدیم شده است، در شرایط فعلی نمایندگان عزیز این بخش از لایحه را تصحیح و میزان رشد حقوق کارکنان دولت را به حداقل ۱۷ درصد افزایش خواهند داد. رئیس فراکسیون تولید و اشتغال مجلس بر همین اساس یادآور شد: کارمندان به جز حقوقی که از دولت دریافت می‌کنند درآمد دیگری ندارند و می‌بایست حقوق آنان به شکلی تنظیم شود که بتوانند متناسب با نرخ تورم در کشور امرار معاش کنند.

کاتب در پایان خاطرنشان کرد: انقباضی دیده‌شدن بودجه سال ۱۳۹۴ نباید بهانه‌ای برای جلوگیری از افزایش حقوق کارکنان دولت باشد.

قیمت هر بشکه نفت خام در لایحه بودجه 72 دلار در نظر گرفته شده است. این در حالی است که بودجه 93 با نفت 100 دلاری بسته شده بود.

در لایحه بودجه ای که توسط  دولت به مجلس ارائه شده است  ،حقوق کارمندان دولت سال آینده به میزان 14 درصد افزایش خواهد یافت .دولت در لایحه پیشنهادی قصدی برای اجرای فاز جدید هدف مندی یارانه‌ها ندارد و دولت به دنبال ثبات قیمت‌ها در سال آینده است.

در شرایطی که قیمت نفت کاهش پیدا کرده است و سهم نفت از بودجه کاهش یافته است سهم طرح‌های عمرانی 16 درصد رشد پیدا کرده در حالی که اعتبارات طرح‌های جاری 11 درصد رشد داشته است.( متن کامل را این جا بخوانید )

انتهای پیام/

ketab4 نگاهی به کتاب «پیکار با تبعیض جنسیتی» نوشته آندره میشل و ترجمه محمدجعفر پوینده

اگر بخواهیم تبعیض جنسیتی را در کتاب‌های کودکان و کتاب‌های درسی از بین ببریم تا امکان شکوفایی همه‌جانبه استعدادهای دو جنس فراهم آید، نه تنها باید در عرصه کتاب بلکه در دیگر بخش‌های نظام آموزشی نیز باید به روشنگری در باب تبعیض جنسیتی و پیکار عملی با آن بپردازیم.

بنفشه رنجی: کتاب «پیکار با تبعیض جنسیتی» نوشته آندره میشل به موضوع پیش‌داوری‌ها و کلیشه‌های جنسیتی در کتاب‌ها، خانه، مدرسه و تلاش برای زدودن آن‌ها می‌پردازد. این کتاب را محمدجعفر پوینده ترجمه و موسسه انتشارات نگاه سال ۷۶ منتشر کرده است. کتاب «پیکار با تبعیض جنسیتی» نتیجه پژوهشی است که تصویر زنان و مردان در کتاب‌های درسی و کتاب‌های کودکان در هفت کشور (چین، فرانسه، کویت، نروژ، پرو، اوکراین و زامبیا) را بررسی کرده و با این رویکرد که کتاب‌های درسی باید عامل دگرگونی و تشکیل جامعه‌ای برابر در آینده باشد، پیشنهاد‌هایی را برای نگارش کتاب‌هایی مخالف تبعیض جنسیتی ارائه می‌دهد.
 کتاب «پیکار با تبعیض جنسیتی» در چهارچوب برنامه‌ای که یونسکو سال ۱۹۸۱ آغاز کرد منتشر شد. برنامه‌ای که هدف آن جلب افکار عمومی به مسئله تبعیض جنسیتی در کتاب‌های درسی و کتاب‌های کودکان و تلاش برای پاک سازی کتاب‌ها از کلیشه‌ها و پیش داوری‌های جنسیتی، که مانع از شکل‌گیری جامعه‌ای برابر است، بود. کلیشه‌هایی که به دلیل تأثیر منفی بر کودکان دو جنس اوضاعی نابرابر برای شکوفایی آنان در محیط خانوادگی، اجتماعی و شغلی ایجاد می‌کند. همان گونه که میشل در این کتاب توضیح می‌دهد؛ تبعیض جنسیتی به اعمال و رفتار، پیش‌داوری‌ها و ایدئولوژی‌هایی گفته می‌شود که زنان را فرودست‌تر و کم‌ارزش‌تر از مردان و مردان را مسلط بر زنان می‌داند. کلیشه‌ها نیز عبارت‌اند از عناصری که مشوق پیش‌داوری هستند و تمام تنوع تمایلات فردی مردان و زنان را نادیده می‌گیرند و حاملان این اندیشه‌اند که تمام مردان و زنان یا تقریباً همه آنان از بسیاری جهات همانند هستند، حال آنکه واقعیت چیز دیگری است.
این کتاب با در نظر گرفتن اینکه تفاوت‌های اجتماعی میان زنان و مردان نه حاصل یک نظم طبیعی و زیست‌شناسی که پیامد جامعه‌پذیری متفاوت و دوگانه این دو جنس است، به دنبال پاسخ‌گویی به این است که کتاب‌های درسی کودکان به عنوان عنصر مهمی در جامعه‌پذیری آن‌ها، نقش‌های زنان و مردان را چگونه ترسیم کرده و تا چه اندازه مفاهیم ارائه شده در کتاب‌های درسی بر مبنای کلیشه‌های تبعیض‌آمیز جنسیتی است. جامعه‌پذیری فرایندی است که در خلال آن فرد هنجارها، ارزش‌ها و دیگر عناصر اجتماعی، فرهنگی و سیاسی موجود در گروه یا محیط پیرامون خود را فراگرفته، درونی کرده و آن را با شخصیت خود یگانه می‌سازد. در این فرایند خانواده و مدرسه نقش مهمی ایفا می‌کنند. از همان ابتدا رفتارهای پدر و مادر نسبت به فرزندان شان بنا بر دختر و پسر بودن شان متفاوت است، رویکردی که در مدرسه و در کل جریان جامعه‌پذیری ادامه دارد که منجر به رفتارها و برخوردهای دوگانه، تبعیض‌آمیز و قالبی نسبت به مردان و زنان و فرودست پنداشتن زنان می‌شود. مدرسه، کتاب‌های درسی و کتاب‌های کودکان و نوجوانان به دلیل نقش کلیدی که این دوران در شکل‌گیری هویت افراد دارند، از مهم‌ترین ابزارهای جامعه‌پذیری محسوب می‌شوند. از این رو، کلیشه‌ها و پیش داوری‌های جنسیتی در این کتاب‌ها چگونگی زندگی هر دو جنس را تحت تأثیر قرار می‌‌دهد و سبب فرودست ماندن زنان در جامعه و نهادهای اجتماعی و بازتولید کلیشه‌ها و نگاه‌های قالبی شده و موقعیت زنان در بازار کار، دنیای سیاست و رسانه‌های گروهی را تحت تأثیر قرار می‌دهد.آندره میشل در پژوهش خود نشان می‌دهد که سنت‌های تبعیض‌آمیز جنسی جهانگیر است و تنها به جوامع معدودی محدود نمی‌شود. سنت‌هایی که سبب برتری یک جنس بر جنس دیگر و مانعی برای شکوفا شدن تمام توانایی‌های انسانی زنان و پیشرفت آنان در جامعه شده است.
بررسی کتاب‌های درسی کودکان نشان می‌دهد که در این کتاب‌ها زنان بیشتر مطیع، منفعل و از خودگذشته، عموماً در نقش مادر، مشغول کار خانگی، سرگرم تربیت فرزندان به تصویر کشیده می‌شوند. همچنین اگر زنان در محل کار به تصویر کشیده شده باشند بیشتر در نقش مجری و اجراکننده دستور مردان هستند. در حالی که مردان به طور عمده باهوش، شجاع و ماجراجو هستند و مشغول فعالیت به غیر از کار خانگی هستند. در رابطه با فعالیت‌های هنری، مردان هنرمندِ فعال و زنان تماشاگر منفعل هستند. اما محتوای تبعیض‌آمیز تنها به تصاویر محدود نمی‌شود بلکه در واژگان و دستور زبان و نحو نیز نمایان است.
 میشل معتقد است، تبعیض جنسیتی در تشکیلات نظام آموزشی، روابط میان دانش‌آموزان و معلمان، روابط میان دانش‌آموزان و در بازی‌ها اشکال گوناگونی از تبعیض جنسیتی در مدارس است که در متن‌ها و تصاویری کتاب‌های درسی خود را آشکارتر نشان می‌دهد. در این تصاویر هر کس با توجه به جنسیت خود نقشی پیشاپیش تعیین‌شده دارد، برای مثال دختر با عروسک و پسر با مکعب‌های هوش بازی می‌کند، فقط مادران و دختران به کارهای خانگی مشغول هستند، وقتی که پدر تلویزیون نگاه می‌کند، مادر جارو می‌زند. مادر و دختر مشغول تهیه غذا و پدر و پسر مشغول صحبت یا حل جدول هستند.
البته این کتاب فراتر از تحلیل صرف کتاب‌های درسی می‌رود و به اینکه فقط آینه جامعه باشد بسنده نمی‌کند. به گفته میشل، اگر بخواهیم تبعیض جنسیتی را در کتاب‌های کودکان و کتاب‌های درسی از بین ببریم تا امکان شکوفایی همه‌جانبه استعدادهای دو جنس فراهم آید، نه تنها باید در عرصه کتاب بلکه در دیگر بخش‌های نظام آموزشی نیز باید به روشنگری در باب تبعیض جنسیتی و پیکار عملی با آن بپردازیم. پیشنهاد میشل این است که تصاویر کلیشه‌ای و تبعیض‌آمیز می‌توانند با تصاویر دیگری جایگزین شود، تصاویری مانند اینکه افراد از هر دو جنس در کارهای خانگی شریک شوند، پدر همراه با دختر سفره بچیند و کودکان از هر دو جنس به بازی‌های گروهی مشغول باشند.
 در راستای اقداماتی برای زدودن تبعیض جنسیتی در نظام آموزشی و به تبع آن دست یابی به جامعه‌ای برابر، میشل به معرفی ابزارها، راهبردها و برنامه‌هایی برای از بین بردن تبعیض جنسیتی در نظام آموزشی می‌پردازد، این راهبردها شامل اقداماتی از جانب دولت‌ها و سازمان‌های حکومتی مانند اداره آموزش‌ و پرورش، اقدامات لازم در میان کارکنان اداری و غیر آموزشی مدارس، اقدامات در میان کارکنان آموزشی و آموزگاران، مربیان و مشاوران تربیتی و اقداماتی میان دانش آموزان می‌شود. همچنین این راه کارها فعالیت‌های ضروری در بیرون از نظام آموزشی را نیز در برمی‌گیرد، از جمله اقداماتی در میان پدیدآورندگان، ناشران و نویسندگان کتاب‌ها و اولیای دانش آموزان. علاوه بر این، نویسنده یادآور می‌شود که فعالیت لازم برای زدودن تبعیض جنسیتی باید با اقدامات در رسانه‌های گروهی، انجمن‌ها و افکار عمومی همراه باشد.

میشل نتیجه می‌گیرد که زدودن کتاب‌های درسی از تبعیض جنسی برای ریشه‌کنی کامل آن اگرچه کافی نیست اما از نخستین وظایفی است که تمام عاملان نظام آموزشی باید در آن مشارکت داشته باشند. به گفته او فعالیت‌های لازم در این زمینه باید مجموعه پیکر جامعه را در برگیرد و فعالیت‌های دولتی با اقدامات متعدد خصوصی و نامتمرکز افراد یا انجمن‌ها هم زیستی داشته باشد، چراکه مطابق رویکرد «پیش گیری بهتر از درمان است» پیش گیری از تبعیض جنسیتی در کتاب‌های درسی آسان‌تر و کارسازتر از فعالیت برای زدودن پیامدهای زیان‌بار تبعیض جنسیتی در نگرش‌ها و رفتار افراد جامعه است.

نگارش و ترجمه این کتاب اگرچه به سال‌های دور برمی‌گردد اما به دلیل پرداختن به یکی از بنیادی‌ترین مسائل برای داشتن جامعه‌ای برابر که در آن امکان شکوفایی استعدادهای زن و مرد به صورت مساوی فراهم می‌شود، از اهمیت بالایی برخوردار است. همچنین این کتاب که حدود ۲۵ سال از تألیف آن می‌گذرد اگرچه بر موضوعی بدیهی در راستای پیکار با تبعیض جنسیتی انگشت می‌گذارد، اما جهان از این تبعیض‌ها و کلیشه‌ها پاک سازی نشده و دست‌کم همچنان در کشور خودمان ایران کتاب‌های درسی و کتاب‌های کودکان و نوجوانان با ترسیم و به تصویر کشیدن کلیشه‌های جنسیتی راه را به سوی جامعه‌ای برابر می‌بندد.

درنگ

 

منتشرشده در معرفی کتاب

نظرسنجی

آیا در مدرسه شما ماهی یک بار جلسه شورای معلمان تشکیل می شود ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور