صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

محمد داوری - عضو شورای نویسندگان سخن معلم :

وقتی دانش آموز ... است ، وقتی مدرسه ... است و وقتی معلمان ... هستند ، چگونه دانش آموز می تواند ... باشد و مدرسه و اساتید ... باشند .

هر سال در آستانه روز دانشجو ، صاحب نظران و قلم به دستان و سخنوران پیرامون دانشجو و دانشگاه به ابراز نظر می پردازند و دراین  روز هم در دانشگاه های مختلف میزگردها و نشست های نقد و نظر گذاشته می شوند . رسانه ها هم به نوبه خود به این موضوع می پردازند که چرا چنین است و چنان نیست ؟!

اما غافل از این که دانشجوی امروز ، دانش آموز دیروز است و دانشگاه محصول و خروجی مدرسه است و اساتید دانشگاه هم محصول مدارس و دانشگاه های ما هستند .

مگر می شود از دانشجو انتظار داشت پویا ، خلاق و منتقد باشد اما 12 سال دوران تحصیل در مدارس را به دور از این مفاهیم و بدون تمرین آن سپری کرده باشد ؟

مگر می شود از مدارس خشک و بی روح به دانشگاه پر تحرک رسید و مگر می شود با معلمان خسته و درمانده ، دانشجو و دانشگاه خلاق داشت ؟!

ریشه چرایی دانشجو و  دانشگاه امروز را در دانش آموز و مدرسه دیروز باید جست و جو کرد .اگر می خواهیم دانشجوی شجاع داشته باشیم  و اگر می خواهیم دانشگاه پویا داشته باشیم باید بذر آن را در آموزش و پرورش کاشت .

اگر می بینیم دانشجویان ما اعتماد به نفس ندارند باید پاسخ آن را در مدرسه جست و جو کرد و اگر نگرانیم که فردای این کشور با این جوانان چه می شود باید به تعلیم و تربیت در تمام ابعاد آن به ویژه از کودکی اندیشید .

مگر جوان 19 یا 20 ساله ای که وارد دانشگاه می شود می تواند یک شبه معجره کند ؟!

او دست پرورده ی همین نظام آموزشی است که کتاب های درسی اش و معلمان خسته اش و کلاس های بی روح اش ، دوازده سال او را آزرده است ...

حالا اگر هم کنش گری می کند ؛ یک کنش گری جبرانی با رویکردی کور و غیرمدنی فقط با روزمرگی برای تخلیه ی هیجانات است .

از این دانشجو و دانشگاه با آن دانش آموز در مدرسه تا اطلاع ثانوی انتظار نمی رود مگر آن که  تحولی دراین  چرخه باطل رخ دهد ...

 

منتشرشده در یادداشت

farajispecialnew این نوشته نه سیاسی است نه حزبی و تشکیلاتی و نه تعریفی است ! بدون جهت آن را بخوانید اما با جهت نوشته شده است !
روی سخنم با آقای پورسلیمان نیست اما او نیز مخاطب من است . روی سخنم با تمام کسانی است که این تارنما را خوانده اند و می خوانند و بی شک این تار نما را متعلق به آقای پورسلیمان نمی دانند و آن را برای خود می دانند .
من برای اولین بار وقتی به توصیه یکی از دوستان این تار نمار را مطالعه کردم یک راست به سراغ مرام نامه آن رفتم تا بدانم و ببینم حرف "سخن معلم" چیست ؟ آیا اساسا قرار است نوشته ها "سخن معلم" باشد یا سخن عده ای با تفکری خاص و اهدافی خاص تر ؟ به واقع ، وقتی با این تار نما آشنا شدم حالم از هر چه خاص و خاص تر ، به هم می خورد !
چرا که آن قدر با چوب این خاص ها ضربه خورده بودم که نمی خواستم هیچ ارتباط دوباره ای با آنها داشته باشم ، اما در مرام نامه این تارنما حرف ها متفاوت بود ! در آن جا نوشته شده بود .
« "سخن معلم " ،متشکل از گروهی از معلمان و صاحب نظران در حوزه تعلیم و تربیت است که به محور بودن " آموزش " در توسعه پایدار اعتقاد داشته و درصدد هستند با " جنبش قلم " و " پویایی اندیشه برتر " نقش واقعی آموزش و پرورش را در معادلات جامعه بازتعریف نمایند و در این راستا از همه اندیشمندان و فرهنگیان فرهیخته دعوت به همکاری و تعامل می نماید .
دکترین سخن معلم ، تاسیس و تثبیت " تفکر انتقادی " و " گفت و گو " به عنوان حلقه مفقوده در چرخه نظام تعلیم و تربیت است.
سخن معلم تریبونی برای همه فرهنگیان و معلمان است و هیچ گونه وابستگی به دسته ، حزب و یا جناح سیاسی و اقتصادی ندارد  »
این حرف ها ،حرف های درشتی بود که بسیاری جاها خوانده و دیده بودم ،خاصه آن گاه که قلم خود را کمی تیز تر کنی کاملا این مرام نامه ها رنگ می باختند و به زردی می رفتند.
لاجرم هیچ راهی نبود جز آن که این سخنان و مرام نامه را محک زد به قول حضرت حافظ
" خوش بود گر محک تجربه آید به میان / تا سیه روی شود هر که در او غش باشد "
این گونه بود که من اولین نوشته ی خود را به سخن معلم سپردم ،نوشته ای با عنوان "معلمان، بی دفاع ترین نیروهای آموزش و پرورش" ؛ من در آن نوشته "سخن معلم " را یاد آور شدم و از حکومت مدیران و حمایت خارج از منطق و استدلال مسئولان در دفاع حاکمان مدارس خود سخن ها راندم .نتیجه اش چندان برایم مهم نبود چون می دانستم حرف تلخی زده ام و انتظاری جز دشنام و تهدید و تحقیر و اتهام از مدیران و مسئولان نداشتم .
لیکن جای تشکر داشت از این تار نما که همه نوشته های مخالفان مرا نیز منتشر کرد اما از من هم دست بر نداشت و در نوشته ی دیگر نامه ی سرگشاده ام را به مدیرکل شهر تهران آقای چهار بند منتشر نمود.
پس از آن نوشته هایی از دوست فرزانه ام آقای نهضت منتشر شد و بنا به شنیده ها علی رغم فشار بر عدم انتشار این نوشته ها سخن معلم همچنان به کار خود ادامه داد .
اکنون این تارنما یک ساله شده است و من می خواهم به سهم خود یک سالگی این تارنما را به تمام عزیزانی که در این تارنما مشغولند ،به همه کسانی که نوشته اند و خواننده اند تبریک بگویم .
و از همه معلمان ،دانش آموزان،فرهیختگان و فرهنگیان که درد تعلیم و تربیت دارند تقاضا نمایم فرصتی که فراهم شده را غنیمت شمرند و سهم خود را در حد بضاعت برای هر چه پربار تر شدن این تارنما ادا کنند .
در پایان از تمامی عزیزانی که این نوشته را تا به آخر خواننده اند تشکر ویژه دارم .

"نقطه عشق نمودم به تو هان سهو مکن / ورنه چون بنگری از دایره بیرون باشی"

 

منتشرشده در دیدگاه
شنبه, 14 آذر 1393 08:00

شیب ملایم گرانی !

ای نـان عـزیـز سـفره ی مـا                  

  آثـار گــرانـی ات هــویـدا

 

افـزایـش قیمتـت شـنـیدیـم                  

شـب تا بـه سـحر نیارمـیدیـم

 

 از مــرغ کـمـی جــلــو دویـدی               

   گـویـا که حـقـوق مـا نـدیـدی

 

    امـروز  بـرای لـقـمـه ای نــان                   

   غمگـین شـدیـم و هم پـریشـان 

 

    سنگـک که میان سـفره هـا بـود                    

  دل چـسب و لـذیـذ و بـا صـفا بـود

 

    بـا نــرخ جـــدیــد ، روز  اوّل                       

  اکـنـون  بنـشـست صـدر جـدول           

                

 شـاطـر حـسـن مـحلـه ی مـا                         

  مـبـهـوت شـده  زِ  نرخ   بـالا   

 

چنـدی است که مشـتـری نـدارد                 

 بـا اهـل ِ مـحـل ، سَـری نـدارد

 

   افـسرده بمـانـد و  شـرمـسـاری                  

  دستش نـرود بـه کسب و کـاری

 

افـسوس بـخـورد هـر شب و روز                  

  بـا گـریـه و آه و نـالـه و سـوز

 

چنـدی بـنـشست  دل شـکستـه                      

از غــصّـه ، درِ دکــان بـبـسـتـه 

 

   گـویــد بـه زبـان بـی زبـانــی                  

  مـغـلـوب شــدم از ایـن گـرانـی  

 

  گـفـتـند بـه او چـرا  خـمـاری  ؟                      

   عُـزلـت بـگـرفـته در کـنـاری  ؟

 

 افـسـرده چـرا نـشـستـه ای تـو   ؟                 

 از پـخـتن نـان گـسستـه ای تـو ؟

 

  ایـن نـرخ جـدیـد ، گـران نبـاشـد                  

    در  حـد بـهـای نـان نـبـاشــد

 

  سی در صـد قیمتش هـمـین اسـت           

  بـا  شاخص ارز ، کـمتـریـن  اسـت

 

ایـن شـیـب مـلایـم گـرانـیــسـت                  

خـوش بـاش و بـدان کـه پلکانیست

 

   بـر پـلــّه ی اولـیــم ایــنـک                           

   بـایـد بـرویـم پـلّـه ، تـک تـک        

                  

 شـاطـر حـســن مـحـلّـه ی مـا

 گـریـان بـشـدی از ایـن قـضـایـا    

 

آهـی بــکــشـیــد از تــه دل         

 گـفـتـا بکـنـید حـلّ ِ مـشـکل

             

  گـر پلّـه ی اوّلـش هـمـیـن اسـت       

   افـزایـش نـرخ ایـن ـچـنـین اسـت

،

  بـایـد که بشسـت دسـت از جان           

   از یـاد بــریــم مـزه ی نــان

 

عـمـریـست اسـیر پـلـکـانـیم                   

بـا ایـنـهـمه شـیب مـا دَوانـیم

 

ایـن شـیـب ملایــمـت نـدارد

ایـن قـصّـه کـه عـاقـبـت نـدارد

 

هر چند که نـان ز سفـره ها رفـت             

  افـزایــش نـرخ تـا  هــوا رفـت

 

صـد شکر که شیـب آن ظریف است

سـی درصد و نـازک و لـطیـف است

 

قـربـان هـمـیـن مـلایـمــت هـا    

ایـن شیـب و همین مـساعـدت ها

      

قـربــان سـیــاســت گــرانــی

با شـیـب و شعـار و خـوش زبـانی

 

منتشرشده در اقتصاد
شنبه, 14 آذر 1393 07:35

روشنفکر، خشونت، فضیلت!

niknejad درباره دبیرِ جان باخته بروجردی می‌گفت که اگر رسانه ملی این رویداد را به سکوت گذراند، جای شگفتی نیست! به این‌گونه رفتار‌ها خو گرفته‌ایم. اما چرا جامعه روشنفکری به این رخداد و خشونت نهفته در آن چندان توجهی نشان نداد؟

برای همراهی با او گفتم، من نیز ماجرا را برای هر کس که بازگو می‌کردم، نخستین چیزی که می‌پرسید این بود که این معلم چه کار کرده است!؟ معلم باید چه کار کرده باشد؟ تا سزایش سلاخی باشد. گفتم خشونت از بیماری سختی زیر پوست جامعه خبر می‌دهد که هر از گاهی با زخمی چرکین خود را نشان می‌دهد. اما پرداختن به آن به شکلی گزینشی و دلب خواهی، واقعا نوبر است!

گمان نکنم اسیدپاشی به چهره دختران اصفهانی، آزار کودکان در پشت دیوارهای بلند خانه‌ها، مرگ دلخراش دبیری در کلاس و درگذشت فردی در بازداشتگاه و... چندان تفاوتی با هم داشته باشند. همه خشونت هستند و دارای ریشه‌های ژرفِ اجتماعی – فرهنگی در وجودِ تک‌تک ما شهروندان. اما بی‌گمان برخی از این خشونت‌ها برای کسانی، ابزارهایی قدرتمند برای خودنمایی‌های روشنفکرانه‌اند.

خشونت، خشونت است، کلاس و خانه و خیابان و بازداشتگاه ندارد. دردآور است که رویدادهایی به این تلخی - آن هم به شکل گزینشی - ابزاری برای موج‌سواری می‌شوند. باید ژرف‌تر و انسانی‌تر دید. ریشه‌های خشونت و رابطه آنها با انسان، آن چنان پیچیده و در هم تنیده‌اند که اگر حاکم و محکوم، قاتل و مقتول، مجرم و مجری... هم جابه‌جا شوند، چندان تفاوتی در اصلِ رویداد‌ها نمی‌بینیم. روابط، همان‌هایی هستند که در فیلمِ «نوبت‌عاشقی» به تصویر کشیده می‌شوند و در کتاب چهار زندان دکتر شریعتی هوشمندانه نگاشته شده‌اند. روابط اجتماعی - فرهنگی نقش اساسی را در بسیاری از رویدادهای اجتماعی بازی می‌کنند، نه افراد!

پس تا روابط، سامان نیابند، آمدن و رفتن افراد و جابه‌جایی آنها، رفتار‌ها و کردار‌ها را دگرگون نمی‌کند - همچنان که تاریخ نیز گواهی می‌دهد. بسیار می‌خوانیم که دموکراسی ابزار و روشی است برای رسیدن به هدف! اما هدف چیست؟ به گفته علی میرسپاسی در کتاب «اخلاق در حوزه عمومی»، رسیدن به جامعه‌ای با فضیلت. او از قول لویس پری می‌نویسد: «همان‌گونه که «فخر» ویژگی اساسی حکومت‌های سلطنتی و «ترس» خصوصیت اساسی حکومت‌های استبدادی است، در جامعه دموکراتیک نیز فضیلت، بازتاب ارزش‌های اساسی مدنی و روشنگرانه، ترجمان عشق و دوستی به سایر شهروندان و به کلیت نهادهای مدنی است. خیرخواهی و نیک‌اندیشی، عام‌ترین ارزش جامعه‌ای دموکراتیک شناخته می‌شود.»

اما پیش از آن‌که فضیلت در ساختار سیاسی - اجتماعی آشکار شود، باید در جان و اندیشه روشنفکران و کنشگران اجتماعی - سیاسی آن نهادینه شود. پس باید اخلاقی‌تر به رویداد‌ها نگریست. گفتم، جامعه روشنفکری چه پاسخی خواهد داشت برای سکوت در برابر مرگ دلخراش دبیری در برابر دیدگان دانش‌آموزانش؟

آیا باید همواره رویداد‌ها سیاسی باشند یا شوند، تا برخی حقوق بشر و حقوق شهروندی را علم کنند و موج پدید آورند؟ رسانه‌های تصویری آن سوی آب که برای گران شدن ۳۰‌درصدی نان ساعت‌ها تحلیل ارایه می‌دهند، در یک همسویی ناباورانه، در برابر چنین مرگ‌های خاموشی، خاموشند! واقعا چرا؟ بی‌گمان پیش از آن‌که به دنبال نهادینه کردن فضیلت در جامعه باشیم، باید فضیلت در اندیشه‌هایمان شکل بگیرد.

روزنامه شهروند

 

منتشرشده در یادداشت

دوستان اندیشمند و مدیرمسئول توانا و دلسوز سایت سخن معلم

با سلام و احترام

راه اندازی و شروع فعالیت سایت سخن معلم ،عمل بسیار هوشمندانه و راهبردی جهت نیل و تحقق منویات و مطالبات فرهیختگان فرهنگی است و از این اقدام شایسته و به جا کمال تشکر و امتنان حاصل است ؛  لذا جهت اثربخشی ، فرا گیری و برد گسترده تر سایت سخن معلم موارد ونکاتی را در ذیل تقدیم می نمایم تا با هم اندیشی ومعاضدت ، زمینه ها و اقدامات شایسته جهت همکاری و عنایت ژرف تر معلمان معزز به آن سایت وزین و راهبردی و اثرگذار فراهم گردد .

1- فراخوان جهت ارائه سازو کارهای موثر و کارآمد جهت ارتباط و همکاری اثربخش همکاران فرهنگی با یکدیگر.

2-به کارگیری ظرفیت موجود در رسانه های گوناگون به ویژه تبلیغ در مطبوعات به منظور تشویق همکاران فرهنگی به آشنایی و بذل توجه و ارتباط و همکاری با سایت مذکور.

3-برپایی گردهمایی و هم اندیشی عزیزانی که با قلم توانای خود به خلق محتوا و مطالب پرارزش سایت سخن معلم همت می گمارند درمقاطع زمانی معین و سازماندهی ایشان در کارگروه ها با موضوعات مشخص

4-ظرفیت سازی و تبدیل سایت سخن معلم به رسانه ای مورد اطمینان و جذاب جهت انجام اقدامات مشترک و هماهنگ به منظور دست یابی واقعی به مطالبات معقول و به حق فرهیختگان فرهنگی ازجمله تنظیم فهرستی ازمعلمان داوطلب و حائز شرایط  جهت نامزدی مجلس شورای اسلامی و شورای شهر و توفیق حداکثری آنان در این گونه کنش های مدنی و سیاسی که لازمه ی نیل به مطالبات و حاکمیت برسرنوشت خود است.

امیدوارم با توجه به مطالب فوق  ،مدیرمسوول محترم و همکاران ارجمند در واحدهای آموزشی با ارائه موارد وموضوعات در راستای مطالب و درخواست های مذکور اقدام عاجل فرمایند تا سایت سخن معلم به معنی حقیقی به عضوی از اعضای پرنشاط و اثربخش خانواده ی معزز و مکرم فرهیختگان فرهنگی تبدیل شده و با عقلانیت و وحدت عمل به اهداف ارزشمند که همانا سعادت مندی ، رفاه و توسعه ی پا یداردرتمامی ابعاد انسانی واجتماعی است دست یابیم.

رضا مرادی

کارشناس ارشد علوم سیاسی

 

منتشرشده در یادداشت

budget  نمایندگان مردم در خانه ملت مقرر کردند که افزایش حقوق و مزایای کارکنان دولتی و غیردولتی در اصلاحیه بودجه‌های سالانه ممنوع شود.

به گزارش خبرگزاری خانه ملت، نمایندگان در نشست علنی امروز (چهارشنبه 12 آذر) مجلس شورای اسلامی و در ادامه بررسی طرح الحاق موادی به قانون تنظیم بخشی از مقررات مالی دولت با ماده الحاقی 48 این طرح با 140 رأی موافق، 9 رأی مخالف و 11 رأی ممتنع از مجموع 212 نماینده حاضر در صحن موافقت کردند که براساس آن افزایش حقوق، مزایا و عیدی کارکنان موسسات غیردولتی و شرکت‌های دولتی در اصلاحیه بودجه‌های سالانه ممنوع شد.براساس ماده الحاقی 48طرح فوق؛ سقف افزایش حقوق و مزایا و سایر پرداختی‌های نقدی و غیرنقدی شرکتهای دولتی، مؤسسات انتفاعی وابسته به دولت، نهادها و مؤسسات عمومی غیردولتی، بانکها و بیمه‌ها موضوع ماده(5) قانون مدیریت خدمات کشوری به کارکنان و مدیران خود سالانه توسط هیأت‌وزیران تعیین می‌شود. از ابتدای هر سال، اجرای بودجه شرکتهای مذکور در سقف یادشده امکان‌پذیر است.

در اصلاحیه بودجه سالانه عناوین مذکور، افزایش پرداخت نقدی و غیرنقدی از قبیل حقوق و مزایا، پاداش تحت هر عنوان، عیدی و نظایر آن و همچنین کمکهای نقدی و غیرنقدی به کارکنان و مدیران و اعضای هیأت مدیره نهادها و مؤسسات عمومی غیردولتی و شرکتهای دولتی و شرکتهایی که شمول قانون در مورد آنها مستلزم ذکر یا تصریح نام است، علاوه بر پرداخت‌های قانونی منظورشده درسقف بودجه مصوب سالانه دستگاه های مذکور ممنوع است.

 

 

astanghodsrazaviاعتماد| معافيت‌هاي مالياتي آستان قدس رضوي، موسسات و بنگاه‌هاي اقتصادي زيرمجموعه نيروهاي مسلح و ستاد اجرايي فرمان امام(ره) لغو شد.

نمايندگان مجلس شوراي اسلامي ديروز در ادامه بررسي طرح الحاق موادي به قانون تنظيم بخشي از مقررات مالي دولت با الحاق پيشنهادي كه از سوي كميسيون آموزش و تحقيقات مجلس مطرح شده بود موافقت كردند كه بر اساس آن معافيت‌هاي مالياتي آستان قدس رضوي و آن دسته از موسسات و بنگاه‌هاي اقتصادي زيرمجموعه نيروهاي مسلح و ستاد اجرايي فرمان امام، ‌لغو شود.

به گزارش خانه ملت، ‌در اين پيشنهاد الحاقي آمده است كه براي برقراري عدالت آموزشي و اجراي اصل ٣٠ قانون اساسي و تجهيز كليه آموزشگاه‌هاي آموزش و پرورش با اولويت مناطق محروم و روستاها، آستان قدس رضوي و آن دسته از موسسات و بنگاه‌هاي اقتصادي زيرمجموعه نيروهاي مسلح و ستاد اجرايي فرمان امام و ساير دستگاه‌هاي اجرايي كه تا زمان تصويب اين قانون ماليات پرداخت نكرده‌اند، موظف به پرداخت ماليات مستقيم و ماليات بر ارزش افزوده هستند. منابع حاصله صرفا جهت توسعه عدالت آموزشي در اختيار وزارت آموزش و پرورش قرار مي‌گيرد تا براساس آيين‌نامه‌يي كه به اين منظور تهيه و به تصويب هيات وزيران مي‌رسد هزينه كند.

بدون شك مصوبه ديروز مجلس، در صورتي كه از سوي شوراي نگهبان تاييد شود، مي‌تواند منشا تحول بزرگي در اقتصاد كشور باشد، ‌زيرا يكي از دغدغه‌هاي مهم بخش مالياتي كشور، ‌معافيت‌هاي مالياتي بود كه بخشي از فعاليت‌هاي اقتصادي كشور و نيز نهادها از آن بهره مي‌بردند كه مورد اعتراض مسوولان مالياتي كشور قرار مي‌گرفت، ‌به طوري كه چندي پيش رييس كل سازمان امور مالياتي با اشاره به معافيت‌هاي مالياتي گسترده در اقتصاد كشور گفته بود كه حدود ٤٠ درصد از اقتصاد ايران در بخش‌هاي مختلف از پرداخت ماليات معاف است كه حدود ١٥ درصد آن فقط مربوط به فعاليت‌هاي صادراتي محصولات كشاورزي است؛ ‌بخشي كه به گفته كارشناسان، آستان قدس رضوي در آن بسيار فعال است. در همين ارتباط هم چندي پيش مركز پژوهش‌هاي مجلس در گزارشي به معافيت‌هاي مالياتي نهادها مانند آستان قدس رضوي اعتراض كرده بود. اين مركز حدود سه سال پيش طي گزارشي به بررسي معافيت‌هاي مالياتي و نقش منفي آن در اقتصاد كشور پرداخته بود. اين مركز در خصوص معافيت مالياتي آستان قدس رضوي آورده بود: معافيت مالياتي آستان قدس رضوي همچنان برقرار است و فعاليت‌هاي اين نهاد مشمول ماليات نيست. البته آستان قدس رضوي داراي ٤٤ شركت و موسسه با صددرصد سهام و ٦٠ شركت و موسسه ديگر با سهام كمتر از سقف ٥٠ درصد، فعاليت‌هاي اقتصادي را در بخش‌هاي صنعتي و معدني، كشاورزي و دامپروري و فعاليت‌هاي خدماتي و عمراني و درماني انجام مي‌دهد. به نوشته اين مركز، با توجه به فعاليت‌هاي گسترده اقتصادي برخي نهادها مانند آستان قدس رضوي، معافيت مالياتي اينگونه نهادها به نوعي موجب تبعيض و مختل‌كننده اصل رقابت در اقتصاد است و براساس عدالت اقتصادي، لغو اين‌گونه معافيت‌ها با كسب نظر از مقام معظم رهبري در موارد تحت نظر ايشان، مناسب به نظر مي‌رسد.
 به نظر مي‌رسد كه مصوبه ديروز مجلس كه با راي موافق اكثر نمايندگان مواجه شده بود مي‌تواند راه گشاي عدالت و توسعه آموزشي كشور باشد. غلامرضا كاتب، سخنگوي كميسيون برنامه و بودجه مجلس شوراي اسلامي در همين مورد به «اعتماد» گفت: برخي از اين موسسات طي سال‌هاي اخير بر اساس برخي معافيت‌هايي كه صورت گرفته بود ماليات پرداخت نمي‌كردند كه در همين راستا اين قانون تصويب شده است. مي‌توان گفت كه اين الزام به پرداخت ماليات يك الزام جديد است چرا كه آستان قدس و موسسات زيرمجموعه نيروهاي مسلح در سال‌هاي اخير مالياتي پرداخت نمي‌كردند. البته خود اين نهادها معتقد هستند كه ماليات پرداخت مي‌كرده‌اند اما از آنجايي كه قانون خاصي در اين مورد وجود نداشته است و با قوانين خاص خودشان فعاليت مي‌كردند اين موضوع شفاف نبوده و در همين راستا مجلس به اين موضوع ورود پيدا كرده است. وي ادامه داد: البته الزام اين نهادها به پرداخت ماليات در شرايطي صورت گرفته است كه نظر شوراي نگهبان در اين مورد مشخص نبوده و اين احتمال وجود دارد كه اين مصوبه از سوي شورا رد شود.

 

poursoleymanspecial*اصولاً، حوصله گفت و گو نداریم و مدل صحبت ها «مونو لوگی» و یا « یک سویه» است. افراد معمولاً شنونده نیستند و همه به نوعی در حال فرافکنی، جا به جایی و سایر مکانیسم های روانی، برای فرار از واقعیت هستند.

*این مطلب به این معنا نیست که باید آموزش و پرورش را فقط به عنوان یک متغیر وابسته در نظر بگیریم. آموزش و پرورش در این زمینه، می تواند یک متغیر مستقل و تأثیرگذار باشد و روند و جریان را تغییر دهد.

* شاید دلیل مهم آن، این است که آنها خاطرات دلپذیر و خوشی از مدرسه ندارند و محیط مدرسه با آن نظام پادگانی و خشک و بی روح که همه باید در یک صف بایستند و یک حرف را تکرار کنند؛ برای آن ها قابل پذیرش نیست. دیوار کوتاه دانش آموز از نظر بسیاری از افراد جامعه، یک واقعیت است!

*معلمان هم نتوانسته اند خود را با این «چرخه ی تغییر» هماهنگ کنند. مثلاً یکی از منابع اقتداری که معلم می تواند در کلاس داشته باشد؛ به روز بودن دانش، اطلاعات علمی و احاطه بر موضوع و روش تدریس است.

*گاهی در جامعه ما، خشونت توسط برخی منابع رسمی و یا غیر رسمی «تئوریزه» می شود و حتی روکشی مشروع و مجاز بر تن می کند.

اول از همه جامعه  و سیاست گذاران باید نسبت خود را با جامعه مدنی، تحمل، مدارا و تساهل روشن کنند. نمی توان در گفتار، شعار مدنیت داد؛ اما وقتی که پشت فرمان اتومبیل قرار گرفتی، همه معادلات تغییر کند! در مدارس ما، از آموزش مهارتهای زندگی خبری نیست و همه چیز در محفوظات خلاصه شده است.

*برای اصلاح این چرخه معیوب و بهبود رفتارهای نامطلوب، نمی توان ضربتی عمل کرد. مثلاً بخشنامه و یا دستورالعملی به مدارس ارسال کرد و منتظر اصلاح اوضاع بود.

از نظر من، پارادایم هایی که آموزش و پرورش بر اساس آن تعریف شده، باید اصلاح شود. یعنی باید روح اصلی که در روابط بین دانش آموز، معلم و مدیر هست متحول شود. در واقع ما باید به سمت تفکر انتقادی حرکت کنیم.

*ما یک الگوی دیالوگ موفق و مؤثر در جامعه و به تبع در آموزش و پرورش نداریم. مردم ما نمی توانند گفت و گو و مذاکره کنند، دوست دارند همیشه روابط یک طرفه باشد، دوست دارند همیشه بازی ها برد و باخت باشد، نمی خواهند بازی ها برد ـ برد باشد.

 


جماران – علی پورسلیمان ،مدیر پایگاه سخن معلم و نویسنده ی مقالات متعدد در مطبوعات،در حوزه ی آموزش و پرورش است.به بهانه ی قتل مرحوم خشخاشی ، درباره ی وضعیت مدارس و علل فاجعه ی پیش آمده با ایشان به گفت و گو نشستیم ،که در ادامه ،مشروح آن می آید.

ـ آیا شما این اتفاق را یک حادثه و خطای انسانی صرف و ناشی از عصبانیت یک دانش آموز می دانید یا معتقدید سیاست های تعلیم و تربیت کشور در آن دخیل است؟

ـ البته نمی توان این اتفاق را فقط مختص به نظام آموزشی ایران دانست. پدیده خشونت ،حتی در نظام های آموزشی کشورهای دیگر هم وجود دارد؛ البته نه به اندازه ما که کشوری در حال توسعه هستیم. اما در کشورهای توسعه یافته هم، این مسائل به گونه ای رواج دارد. آقای « اریک دیباربیو »، از افراد مطرح در آسیب شناسی مسئله تعلیم و تربیت، کارهایی را در مدارس فرانسه انجام داده است. بد نیست به نتایج تحقیق ایشان اشاره کنیم. ایشان در بحث آسیب شناسی پدیده خشونت گفته است :

«در فاصله ی سال های 1993 تا 1995، نهاد آموزش و پرورش فرانسه تحقیقات گسترده ای را در مدارس این کشور آغاز کرد. در طول این تحقیقات، از کسانی که به صورت مستقیم یا غیر مستقیم در مدارس نقش آفرینی می کردند؛ در سه بعد متفاوت ،در خصوص ماهیت خشونتی که با آن مواجه بودند، پرسش به عمل آمد: جرم و جنایت، احساس ناامنی و سختی شرایط زندگی در مدرسه. بدین سان ،در فاصله سال های 1994 تا 1995، محققان از بیش از 14 هزار دانش آموز پرسش به عمل آوردند. در سال 1998، با اجرای قانون مبارزه با خشونت، که توسط آلگره ( وزیر آموزش و پرورش وقت) پیشنهاد شده بود، تحقیقات جدیدی به عمل آمد. ارزیابی جدید این امکان را در اختیار محققان قرار داد تا روند تحول پدیده خشونت در مدارس را در فاصله سالهای 1995 تا 1998 در مدارس مناطق محروم بررسی کنند. تحقیق اولیه در خصوص تمامی مدارس به انجام رسید. در وهله ثانویه، محققان به بررسی شرایط مدارس حساس که هدف برنامه جدید وزارت آموزش و پرورش بود، پرداختند. به این ترتیب در سال 1999 از 4000 هزار دانش آموز دیگر پرسش به عمل آمد تا محققان بتوانند به خوبی پدیده خشونت در مدرسه را آسیب شناسی کنند. در حالت کلی، دست اندرکاران نظام آموزشی در فرانسه خیلی روی نتایج این گزارش ها حساب باز نکرده و عملکرد خود را بر اساس آنها تنظیم نمی کنند. با این وجود آلگره از من خواست تا نتایج آن را بررسی کنم، من هم حاصل مشاهدات خودم را در اینحا برای شما می آورم.

گزارش فوق در بر دارنده پدیده قربانی شدن در مدرسه، شرایط محیط مدرسه، تحول دانش آموزان، معلمان، سایر کارکنان آموزشی و در نهایت خشونت است. اساس این گزارش بر پایه بیش از 1000 مصاحبه با کودکان یا بزرگسالانی که قربانی پدیده خشونت در مدرسه بوده و یا خود بعضاً مرتکب آن شده اند ،نگاشته شده و در نهایت منجر به شکل گیری شوراهای میانجی گیری ( شورای حل اختلاف) در ده ها مدرسه شد. اولین اصلی که در این گزارش بر آن تاکید شده، افزایش چشم گیر میزان خشونت در مدارس حساس، در فاصله سالهای 1995 تا 1998 در همه ابعاد آن است

این محقق در جایی دیگر عنوان می کند:

«من تا به الآن، وضعیت 160 مدرسه و 25000 دانش آموز را مورد بررسی قرار داده ام و علاوه بر آن، از بیش از 1000 نفر از والدین دانش آموزان، مربیان، معلمان و مدیران هم سؤال کرده ام. این تحقیقات گسترده به من اجازه داد بتوانم دید بهتری نسبت به عملکرد مدارس، نحوه عملکرد آنها و تفاوت های موجود داشته باشم. نتایج به دست آمده در قریب به 75 درصد مدارس با توجه به جامعه شناسی دانش آموزان شان مطابق با انتظارات ما بود: هرچه قدر وضعیت زندگی خانوادگی، سطح اجتماعی، طبقاتی و به خصوص اقتصادی دانش آموزان، پایین تر باشد، مشکلات مدرسه هم بیشتر می شود.»

ایشان در جایی تاکید می کند :

«در فرانسه دانش آموزانی که قربانی خشونت نیستند هم در مقایسه با دانش آموزان انگلیسی، رضایت کمتری نسبت به محیط آموزشی خود دارند، این مسئله از آنجا نشأت می گیرد که فضای مدرسه و احساس تعلق خاطر به آن، در این دو کشور، تفاوتی گسترده دارد. برای مثال این تفاوت گسترده را می توان در مقایسه ای بین معلمان این دو کشور مشاهده کرد.

نتیجه پرسش ما از دانش آموزان در خصوص رابطه ای که با مدرسه خود دارند، به این صورت است: 17.9 % دانش آموزان در انگلستان به ما گفته اند که روابط خوبی با معلمان شان ندارند، در صورتی که این میزان در فرانسه به بیش از 46 درصد می رسد. این آمار به خوبی این مسئله را به ما نشان می دهد که روشی که برای انتقال اطلاعات به فرزندانمان در پیش گرفته ایم، روش مناسبی نیست.»

ـ آیا می توان خشونت ر،ا در مدارس ایران ، یکی از چالش های بزرگ نظام تعلیم و تربیت دانست ؛ به طوری که باید در مورد آن اقدام عاجل صورت گیرد؟

ـ من این موضوع را چالشی می دانم که خود معلول  عوامل دیگر است. وجود خشونت در مدرسه، تابعی از مجموعه ای بزرگتر است. در جامعه و روابط بین فردی و انسانی، شاهد خشونت های کلامی و غیرکلامی در خیابان ها هستیم. متأسفانه باید اذعان کنیم که خشونت در جامعه ما، در سطح بالایی قرار دارد و با حجم گسترده پرونده های ضرب و شتم و جرح رو به رو هستیم. آموزش و پرورش هم جزئی از جامعه و تابعی از آن است. این مسائل خود به خود، در محیط آموزش و پرورش منعکس می شود و آن را تحت الشعاع خود قرار می دهد.

 البته این مطلب به این معنا نیست که باید آموزش و پرورش را فقط به عنوان یک متغیر وابسته در نظر بگیریم. آموزش و پرورش در این زمینه، می تواند یک متغیر مستقل و تأثیرگذار باشد و روند و جریان را تغییر دهد. متأسفانه من چنین چیزی را در محیط آموزش و پرورش نمی بینم. روش هایی که معلمان و مربیان در مدارس استفاده می کنند؛ روش های سنتی و خالی از خلاقیت است. معمولاً در مدارس ما، اقتدار و کنترل بیشتر از طریق نمره اعمال می شود و به نظر من روش مناسبی نیست. من کاری به دلایلش ندارم؛ چون واکاوی این دلایل، موضوع بحث من نیست. موضوع بحث من این است که روش های رایج در مدارس ما، در نهایت، به جایی می رسند که ممکن است معلم و دانش آموز، رو در روی یکدیگر قرار بگیرند. این موضوع مؤید این گزاره خاص است که آموزش و پرورش به مأموریت اصلی خود عمل نمی کند و در برابر  جامعه پذیری و فرهنگ سازی، نقشی «منفعلانه» در پیش گرفته است.

ـ حرف شما صحیح است. اگر معلمی از تنبیه استفاده کند؛ توبیخ شده و از لحاظ قانونی، با او برخورد می شود. بسیاری از همکاران ما از رفتارهای خشونت آمیز دانش آموزان گلایه دارند. مواردی از ضرب و شتم معلم ها وجود داشته که اکنون به قتل منجر شده است. نظر شما در این باره چیست؟

متأسفانه خشونت در همه اشکال آن دیده می شود. در موارد بسیاری دانش آموزان، معلمان را مورد حمله فیزیکی قرار داده اند، اما به نظر می رسد این اولین بار است که یک دانش آموز در محیطی مانند کلاس، معلم را به این صورت مورد تهاجم قرار می دهد.

ما در جاهای مختلف، شاهد تعرضات و خشونت های عریان از طرف دانش آموزان نسبت به معلمان هستیم. این موضوع بیشتر در مناطق کمتر توسعه یافته دیده می شود؛ همچنین مناطقی که شاخص های خوبی از نظر توسعه اقتصادی ندارند و سطح فرهنگ اجتماعی شان پایین تر است. در این مناطق، معلمان قادر به انجام کار خاصی نیستند. رسانه ها و حتی جامعه، تمایل چندانی ندارند به نفع معلمان وارد این چرخه شوند. شاید دلیل مهم آن، این است که آنها خاطرات دلپذیر و خوشی از مدرسه ندارند و محیط مدرسه با آن نظام پادگانی و خشک و بی روح که همه باید در یک صف بایستند و یک حرف را تکرار کنند؛ برای آن ها قابل پذیرش نیست. دیوار کوتاه دانش آموز از نظر بسیاری از افراد جامعه، یک واقعیت است!

 متأسفانه امروزه در مدارس با پدیده ای به نام معلم آزاری مواجه هستیم. دانش آموزان در کلاس درس، به انحاء و روش های مختلف، معلمان را اذیت می کنند، دست می اندازند و به طرق مختلف، سعی می کنند کلاس را مدیریت کنند.

ـ به نظر شما چرا روز به روز، شاهد افزایش این موارد هستیم؟ علی الظاهر، معلم حرمت ده سال پیش را ندارد و دانش آموزان در بعضی مدارس دولتی، معلم را  به شوخی می گیرند؟

ـ ده سال پیش، منابع اقتدار معلم، تعریف دیگری داشت که امروزه این منابع رو به پایان و افول است. البته این موضوع، تابعی از جامعه است. ارزش ها و هنجارها در جامعه تغییر کرده است و این تغییر، در محیط آموزش و پرورش و مدرسه تأثیر گذاشته است. یعنی ممکن است دانش آموزان، دیگر مثل سابق، نگاه الگویی به نقش معلمان نداشته باشند. البته این هم دلایل مختلف دارد. این را قبول دارم در گذشته، اقتدار معلمان بیشتر بود. دانش آموزان به دلایل مختلف، از معلمان حساب می بردند که الآن این گونه نیست. اگر بخواهیم درباره علل و عواملش صحبت کنیم؛ بحث بسیار گسترده می شود. اما یک بحث مهم، همان تغییر ارزش ها و هنجارهای جامعه است که معلمان هم نتوانسته اند خود را با این «چرخه ی تغییر» هماهنگ کنند. مثلاً یکی از منابع اقتداری که معلم می تواند در کلاس داشته باشد؛ به روز بودن دانش، اطلاعات علمی و احاطه بر موضوع و روش تدریس است. متأسفانه معلمان ما به دلایل مختلف که مهمترین آن مسائل اقتصادی و معیشتی است؛ نتوانسته اند در چرخه به روزرسانی دانش خود، همگام با تحولات روز حرکت کنند و این باعث شده یکی از منابع اقتدار معلم ها، مورد پرسش اساسی قرار گیرد و به تحلیل رود. علاوه بر این، وضع معیشتی و اقتصادی نامطلوب، باعث شده معلم ها به خاطر مسائل و مشکلات مادی عدیده، رضایت شغلی نداشته باشند و این نارضایتی شغلی، ناخودآگاه وارد محیط مدرسه و کلاس می شود و چرخه روابط را در فرآیند آموزش متأثر می کند. 

ـ به نظر شما، در برابر خشونت و پدیده معلم آزاری، معلمان از آیین نامه انضباطی خاصی برخوردار هستند که از آنها حمایت کند؟ فرض کنید یک کلاس چهل نفره را  به شما می سپارند که از مجموع دانش آموزان، حداقل پنج نفر دارای مشکلات اخلاقی هستند. آیا شمای معلم، راهکاری قانونی برای برخورد با آنها دارید؟ آیین نامه از شما حمایت می کند؟

یکی از معضلات اصلی در بازتولید خشونت، تراکم کلاسی است. این خود در چرخه خشونت در مدیریت کلاسی مؤثر است. البته تراکم کلاس نباید مجوزی برای اجرای خشونت از طریق مدیر کلاس یعنی «معلم» باشد. البته کلاس های متراکم، بیشتر مختص به شهرهای بزرگ است. سیاست های آموزشی باید سریعاً در جهت استانداردسازی تراکم کلاس های درسی حرکت کند. تا زمانی که تراکم کلاسی بالا باشد؛ کار معلم، سخن و پدیده «معلم آزاری» استمرار خواهد داشت.

ـ شما به عنوان معلم کلاس تشخیص می دهید که پنج نفر از دانش آموزان باید اخراج شوند. شورای تربیتی مدرسه در نظر گرفته که آنها را از مدرسه اخراج کند. آیا این موارد در مدارس اتفاق می افتد؟ آیا این آیین نامه ها اجرا می شود؟ علی الظاهر نمی شود.

ـ ما چیزی به نام اخراج نداریم. در آیین نامه ها نهایتاً، جا به جایی مدرسه اتفاق می افتد. این دانش آموز از این مدرسه به مدرسه دیگر می رود. همین مشکلات به مدرسه دیگر منتقل می شود و معلمان دیگر باید همین وضعیت را تحمل کنند. تغییر خاصی در چرخه آموزش اتفاق نمی افتد؛ فقط جا به جایی رخ می دهد که راه حل اساسی نیست.

ـ به نظر شما راه حل چیست؟

گاهی در جامعه ما، خشونت توسط برخی منابع رسمی و یا غیر رسمی «تئوریزه» می شود و حتی روکشی مشروع و مجاز بر تن می کند.

اول از همه جامعه  و سیاست گذاران باید نسبت خود را با جامعه مدنی، تحمل، مدارا و تساهل روشن کنند. نمی توان در گفتار، شعار مدنیت داد؛ اما وقتی که پشت فرمان اتومبیل قرار گرفتی، همه معادلات تغییر کند! در مدارس ما، از آموزش مهارتهای زندگی خبری نیست و همه چیز در محفوظات خلاصه شده است.

 به نظر من، ما در مرحله گذار از سنت به مدرنیته هستیم، اما متأسفانه توقف مان در این مرحله بیش از حد، به طول انجامیده است؛ زیرا فعلاً زیرساخت های لازم را برای ساختن یک جامعه مدرن نداریم و این موضوع در روابط میان فردی و اجتماعی تأثیر گذاشته و خود را به عنوان مثال، به صورت خشونت منتقل کرده است. افراد نمی توانند با هم گفت و گو کنند. ما در مدارس، الگوی گفت و گو نداریم. همیشه از اخراج دانش آموز در مدارس صحبت می شود. من تصور می کنم دانش آموزان از جنس انسان هستند، احساس، درک و شعور دارند. حتی با دانش آموزانی که به نظر شقی و غیر قابل تربیت و آموزش می رسند؛ می توان دیالوگ برقرار کرد. متأسفانه ما نتوانسته ایم یک  الگوی دیالوگ مؤثر و موفق در مدارس طراحی کنیم و اصولاً، حوصله گفت و گو نداریم و مدل صحبت ها «مونو لوگی» و یا « یک سویه» است. افراد معمولاً شنونده نیستند و همه به نوعی در حال فرافکنی، جا به جایی و سایر مکانیسم های روانی، برای فرار از واقعیت هستند.

ـ می خواهم نقش مشاوران را در رفع مشکلات دانش آموزان بررسی کنید. طبق آمار آموزش و پرورش، علی الظاهر، مشاور کافی در مدارس وجود ندارد؟

ـ در واقع در مدارس، پدیده سازمان یافته ای به عنوان مشاور، به آن معنایی که در علم مشاوره مطرح است، وجود ندارد. اگر هم باشد؛ در حد مشاوره های آموزشی و تحصیلی است. یعنی مدارس ما فاقد مشاوری است که در مسائل تربیتی صاحب نظر باشد، مشکلات را واکاوی و ریشه یابی کند و در فرآیند آموزش، کمک کار معلمان باشد. اصطلاحاً مشاوره ما از نوع آموزشی است تا سازشی. غالباً معلمان، دانش آموزانی را که دارای مشکل هستند، به معاونت مدرسه ارجاع می دهند. در معاونت مدرسه هم اکثراً از روش های سنتی و یک طرفه استفاده می شود که در جهت حذف و یا خاموش کردن رفتار نامطلوب، کارکرد دارند و این امر باعث می شود نتوانیم در تعلیم و تربیت، به معنای واقعی، تربیت را نهادینه کنیم. در آموزش و پرورش، بیشتر بحث آموزش مطرح است و تربیت به آن معنای خاص نداریم. علی رغم وجود معاونت پرورشی به عنوان تشکیلات جداگانه، مستقل و فراگیر؛ تربیت یک موضوع مهجور و دورافتاده در آموزش و پرورش ماست و امیدوارم که این روند اصلاح شود.

ـ به نظر شما آموزش و پرورش در برابر حادثه ای که رخ داده، چه اقدام عاجل و فوری باید انجام دهد و چه کار درازمدتی را باید آغاز کند؟

البته یک راه، همان اصلاح الگوی جمعیتی کلاس است که باید مناسب سازی شود و اما برای اصلاح این چرخه معیوب و بهبود رفتارهای نامطلوب، نمی توان ضربتی عمل کرد. مثلاً بخشنامه و یا دستورالعملی به مدارس ارسال کرد و منتظر اصلاح اوضاع بود.

از نظر من، پارادایم هایی که آموزش و پرورش بر اساس آن تعریف شده، باید اصلاح شود. یعنی باید روح اصلی که در روابط بین دانش آموز، معلم و مدیر هست متحول شود. در واقع ما باید به سمت تفکر انتقادی حرکت کنیم.

ـ شما می گویید تراکم کلاس ها کمتر شود؛ این نیازمند نیروی انسانی است. به گفته آقای وزیر قرار است 200 تا 250 هزار نیرو تعدیل شوند. بر این اساس، وضعیت بدتر هم خواهد شد و تراکم کلاس ها بالاتر خواهد رفت و حتی ممکن است خدای نکرده، دچار فجایع بیشتری شویم. به نظر شما درست است یا نه؟

ـ قطعاً همین طور است. تا زمانی که مدیریت منابع انسانی، الگوی استخدام، فرآیند گزینش و جذب نیرو در آموزش و پرورش، به طور بنیادین و علمی اصلاح نشود و مورد بازنگری قرار نگیرد و تابع سیاست های روز باشد؛ این مشکل را خواهیم داشت. من کم کردن تراکم کلاسها را به عنوان یک راه حل مطرح کردم. منتهی در کنار آن، محیط مدرسه یکنواخت است. معلم خسته می شود. از این کلاس به آن کلاس، تنوعی وجود ندارد. در حالی که در سیستم های آموزشی دیگر به این صورت نیست. مجموعه این عوامل باعث شده که کار در مدارس، خسته کننده شود. فرسودگی شغلی در مدارس ما بالاست. متأسفانه معلمان ما به خاطر این وضعیتی که وجود دارد؛ بیش از مشاغل دیگر دچار فرسودگی می شوند و این فرسودگی در واقع تأثیر خود را در برخوردها و روابط می گذارد و آنها را به جایی می رساند که دست به خشونت بزنند. برعکس این هم صادق است. از آن طرف هم ممکن است دانش آموزان به خاطر ارزش ها و هنجارهایی که در جامعه وجود دارد؛ مرتکب خشونت شوند. متأسفانه فرهنگ سازی لازم از سوی رسانه ها به خصوص رسانه صدا و سیما صورت نمی گیرد؛ به نظر من در این زمینه، کم کاری می شود یا خود صدا و سیما به اشکال مختلف مروج خشونت است. اینها باعث می شود در مدرسه به عنوان یک نقطه هدف، تأثیر بگذارد و این روابط را دچار خلل کند.

ـ سؤال آخر اینکه به نظر شما، تشکل های صنفی معلمان می توانند چه راهکارهایی برای کم کردن خشونت داشته باشند و چه حمایت هایی می توانند از معلمان در برابر پدیده معلم آزاری انجام دهند؟

ـ همان طور که عرض کردم، ما یک الگوی دیالوگ موفق و مؤثر در جامعه و به تبع در آموزش و پرورش نداریم. مردم ما نمی توانند گفت و گو و مذاکره کنند، دوست دارند همیشه روابط یک طرفه باشد، دوست دارند همیشه بازی ها برد و باخت باشد، نمی خواهند بازیها برد ـ برد باشد. این الگوها در روابط انسانی و میانفردی ما وجود دارد. تا زمانی که این الگوها اصلاح نشود و از نو تعریف و تبیین نگردد؛ در کنار پارامترهای اقتصادی و توسعه ما نمی توانیم به نتیجه خاصی برسیم. به نظر من ، تشکل های صنفی معلمی هم باید این الگوها را برای خود تعریف کنند. در واقع باید مشخص کنند که چه طرح و برنامه ای برای این چرخه دارند و آیا می توانند در درون تشکیلات خود بین افراد و ارکان خود دیالوگ برقرار کنند؟ آیا این تشکل ها می توانند با جامعه، رسانه ها، ستاد آموزش و پرورش و معلمان دیالوگ برقرار کنند؟ می توانند رابطه تعریف کنند؟ اگر این رابطه و دیالوگ به طور مؤثر و اصولی باز تعریف، بازسازی و بازشناسی شود؛ می شود به اصلاح این وضعیت امیدوار بود تا دیگر شاهد چنین خشونت هایی در جامعه نباشیم.

ـ برداشت کلی من از صحبت های شما این است که علی الظاهر، ما باید همچنان شاهد چنین خشونت هایی در آموزش و پرورش باشیم.

ـ جامعه ما یک جامعه در حال توسعه است. یک جامعه سنتی است و منابع اقتدار آن بر اساس یک جامعه سنتی تعریف شده است. منتهی این جامعه در حال گذار است و این گذار بیش از حد به طول انجامیده است که عمده ترین دلیل آن به کم کاری و روزمرگی  روشنفکران ما بر می گردد که خودشان هم نمی توانند با هم ارتباط برقرار کنند. خودشان هم نتوانسته اند دیالوگی طراحی کنند. در واقع ما نتوانسته ایم الگویی موفق را مطرح کنیم که همه از آن پیروی کنند. عوامل در این زمینه زیاد است. این مسئله در محیط مدرسه هم به عنوان یک جزء از این جامعه  بزرگ، می تواند مورد نظر قرار بگیرد. 

 

انتهای پیام /*
منتشرشده در پژوهش

*پروژه احیا ، با یکی انگاشتن شرایط دوره «رفاه »با عصر «دفاع» و البته با تردید به کارآمدی آن دنبال شد  که آن هم ناشی از احساسات موجود در اردوگاه اصول گرایان بود ؛ وگرنه، خود دست اندرکاران معاونت تربیتی هم می دانستند که مستقل سازی حوزه تربیتی، هم خلاف اصول علمی است و موجب رشد انحصارگرایی.

*راز این نگاه های متفاوت به امور تربیتی در آن است که دیگران به آن چنان نمی نگرند که به امور آموزشی توجه می کنند . یکی از علل موثر در این امر شاید دراین بوده است که تشکیل امور تربیتی با یک زاویه دید احساسی و سیاسی، مربوط به دوران تأسیس و گذر نظام سیاسی کشور بوده است.

 


در میان ما عبارت « آموزش و پرورش» که ترجمه کلمه  Education  است، از همان ابتدا منشا نوعی بدفهمی شد که گویا «آموزش» و «پرورش»، دو مقوله مجزا از هم و موازی هستند و به تدریج دو ساختار جداگانه برای یک مقوله واحد شکل گرفت . اگرچه چیزی به نام «امورفوق برنامه» در تمام نظام های آموزشی وجود دارد و قبل از انقلاب نیز، واحدی به نام اداره کل امورتربیتی در وزارتخانه وجود داشت؛ ولی بعد از انقلاب، ظهور معاونت پرورشی به صورتی که ما می شناسیم و از سوي شهيدان رجايي و باهنر تاسيس شد، بیشتر متاثر از همان فضای انقلابی اولیه و گفتمان تقدم تربیت بر تعلیم بود و به همین خاطر سهم زیادی در بیمه ساختن انقلاب ایفاکرد. بعدا و در سال های دفاع هشت ساله و در تقویت بنیه ی تبلیغاتی جنگ، نقش موثری داشت.به دنبال ثبات انقلاب،پایان جنگ و شروع شدن دوران سازندگی، روحیه های انقلابی و جنگی، جای خود را به توسعه و رفاه دادند و همین بهانه خوبی شد تا در موضوع این معاونت نیز تاملی جدی صورت گیرد. در اوایل دهه ۷۰ طرح تعمیم فعالیت‌های پرورشی مطرح شد تا از رهگذر آن بخشی از وظایف جدید مربی پرورشی به معلمان تفویض شود. اما این طرح که مبتکر آن محمدعلی نجفی بود، اگرچه موفقیتی در برنداشت اما حکایت از آغاز روند انقراض معاونت پرورشی داشت که بعد از پایان جنگ شروع شده بود.این فرایند در سال ۸۰ تکمیل شد ودر راستای دفاع از وحدت فعالیت‌های پرورشی و آموزشی، معاونت پرورشی در معاونت‌های دیگر ادغام شد. اما ابرام دولت های نهم و دهم، آن را در سال 1385نه احیا که دوباره ایجاد نمود و درطول پنج سال از راه اندازی دوباره آن،این معاونت پنج معاون را از سرگذرانید.این بی ثباتی چنان پیش رفت که حتی منجر به انشقاق و تبدیل آن به دو معاونت پرورشی و تربیت بدنی گردید.تغییرات مداوم در معاونت پرورشی و رشد قارچ گونه طرح و برنامه ها ی تربیتی موجب شد که هیچ برنامه پایداری در این حوزه اجرا نشود. معاونان مستعجل این معاونت در دولت های نهم و دهم، نتوانستند برنامه تازه ای را ارائه دهند و تنها تکرار مکررات نمودند.

پروژه ادغام یا تلفیق امورتربیتی با امورآموزشی در واقع یک خانه تکانی در حوزه تربیتی وزارتخانه بود که اگر چه بعدا تعطیل شد اما باعث و بانی یک سری تحولات شد. مجموعه فعالیت هایی که به غلط مجموعه وظایف یک مربی نام داشت ، به تدریج تعدیل و یا میان عوامل مختلف آموزشگاه تقسیم شد. مربیان با حضور و نفوذی قوی و رسمی در کلاس درس ، مثل سایر معلمان امکان پرداختن به مسائل تربیتی دانش آموزان را از یک زاویه علمی و پژوهشی ، پیدا نمودند. اجرای آن طرح می رفت تا همان حلقه ی مفقوده ی تعامل جدی معلمان با مربیان تربیتی به شمار آید.

شکی نیست که به امور غیرآموزشی و فوق برنامه دانش آموزان نمی توان بی اعتناشد. اوضاع تحصیلی بچه ها نگران کننده تر از قبل است و چه بسا در آینده وخیم تر هم بشود .ظهور و اشاعه ی پی در پی امکانات دیجیتالی و اینترنتی و سوءاستفاده از آنها نیز بروخامت اوضاع افزوده است.اگر دیروز در مرزهای این میهن ناآرامی بود، امروز در مغزهای دانش آموزان آن، آشفتگی شایعه شده است و بنابراین به تلاش تربیتی ،بیش از پیش نیاز است.

ازطرف دیگر، تاریخ سی ساله امورتربیتی نشان می دهد که پرداختن دوباره به آن به این نام و نشانی که هست، تنها به از دست دادن فرصت ها می انجامد. دیدیم که با احیا معاونت پرورشی در دولت های نهم و دهم، ضمن تکرار مکررات در اجرای برنامه ها، نه از میزان مسائل غیراخلاقی و بزه کاری در میان دانش آموزان کاسته شد و نه طرح و برنامه تازه و کارآمدی دراین حوزه اجرا شد. پروژه احیا ، با یکی انگاشتن شرایط دوره «رفاه »با عصر «دفاع» و البته با تردید به کارآمدی آن دنبال شد  که آن هم ناشی از احساسات موجود در اردوگاه اصول گرایان بود ؛ وگرنه، خود دست اندرکاران معاونت تربیتی هم می دانستند که مستقل سازی حوزه تربیتی، هم خلاف اصول علمی است و موجب رشد انحصارگرایی. برای همین بود که در مدارس این باور وجود داشت که تنها فرد مسلمان، انقلابی و نماد تربیت، شخص معاون تربیتی است و در نتیجه به بهانه عدم دخالت در برنامه های وی، نوعی بی تفاوتی و بی اعتنایی نه فقط به او که به برنامه های امور تربیتی احساس می شد.

باری، ازادغام امورپرورشی در امور آموزشی نترسیم. دراجرای برنامه تلفیق دوره قبل،دیدیم که نه تنها ضرری نداشت که به سود وزارتخانه هم بود. این کار هم آغاز یکپارچگی و یگانگی در قلمرو تعلیم و تربیت است و هم منجر به احیای نقش تربیتی معلم خواهدشد. یادمان باشد که امورتربیتی با تصوری که از آن داریم، تنها یک شیوه کار تربیتی بوده است که چه بسا الان دیگر امکان اجرا نداشته باشد. نمی توان آن را هدفی مقدس پنداشت و به آن نگاهی صرفا ارزشی داشت و به عنوان تنها میراث شهیدان رجایی و باهنر، همواره مواظبش بود. شاید اگر آن بزرگواران نیز اکنون بودند،با توجه به مقتضیات روز،بی خیال تداوم آن می شدند.

جالب این که انحلال معاونت پرورشی در سال 1380هم توسط دلسوزانی صورت گرفت که بچه های دهه ۶۰  بودند و خود از مروجان اولیه امور تربیتی بودند. همان سال با جایگزینی سازمان دانش آموزی و با الگو‌برداري از تشكيلات دانش‌آموزي موفق در كشور‌هاي توسعه‌يافته آموزشي، ده‌ها فعاليت ديگر همچون تاسيس خبرگزاري دانش‌آموزي، راه‌اندازي برنامه عمره دانش‌آموزي، تشكيلات فرزانگان و پيشتازان، شوراهاي دانش‌آموزي ،طرح پرسش مهر از رييس‌جمهور، مجلس دانش‌آموزي، و تشكيلات هلال احمر ایجاد شد که برخی از آنها تا به امروز نيز ادامه دارد.معاونت تربیتی، تجربه های مختلف ایجاد، ادغام و احیا را از سرگذرانیده است و گویا هیچ یک پاسخگو نبوده اند. راز این نگاه های متفاوت به امور تربیتی در آن است که دیگران به آن چنان نمی نگرند که به امور آموزشی توجه می کنند . یکی از علل موثر در این امر شاید دراین بوده است که تشکیل امور تربیتی با یک زاویه دید احساسی و سیاسی، مربوط به دوران تأسیس و گذر نظام سیاسی کشور بوده است.

اکنون با توجه به آنچه گفته شد و شعار دولت یازدهم مبنی بر اعتدال و میانه روی در امور و نیز صبغه و سابقه وزیر پیشنهادی برای آموزش و پرورش، و از آنجایی که آزموده را آزمودن خطاست، باید در این زمینه طرحی نو در انداخت. تداوم کاراین معاونت به صورتی که هست، چه در دوره دولت اعتدال و هر دولت دیگر، هم بازمنجر به تکرار مکررات خواهد شد. شایسته تر آن است که ضمن کاهش و یا زدودن بار احساسی و سیاسی آن، با بهره گیری از متد و تکنیک های علمی و روزآمد تربیتی،دوباره دست به دامن تلفیق شد.

*مربی تربیتی  

                                                                                                              

منتشرشده در یادداشت

afsharspecialعلی افشار  سمیرمی

عضو شورای نویسندگان سخن معلم

 در کارنامه تحصیلی دانش آموزان درسی هست که مثل هیچ یک ازدرس های دیگر نیست.درسی که امتحان ندارد و نمره گذاری اش معمولا توسط مدیر و معاون انجام می پذیرد.نمره ای که معمولا بالاتر از حد قبولی است ولی در معدل دانش آموز تاثیرندارد. درس « انضباط »،هویتی ساده و در حاشیه دارد اما محتوای عظیم و گسترده ای را مورد ارزیابی قرار می دهد.در واقع ردپایی از فرشته مظلوم و مهجور اخلاق در مدرسه است. اخلاق و گزاره های آن از جنس محتوای برنامه درسی نیست که تنها به کار دانش آموز بیاید.معلمان و اولیا نیز بیشتر و پیشتر از بچه ها به آن نیازمندند.
گفتن ندارد ... اما نظام آموزشی به کارخانه ای می ماند که اگر چه ظاهرا هدف آن « آدم سازی» عنوان شده است اما معدودند افرادی که از زیر دندانه چرخ های آن ، ذهن و زبان سالم به در ببرند.این نظام به واسطه کارکردی که دارد ،نه عزت نفس لازم را برای دانش آموز به ارمغان می آورد و نه احترام دیگران را در نظر او برجسته می سازد.دانش آموزان به مثابه اشیایی به طور چند نفری در جعبه هایی به نام کلاس کنار هم چیده می شوند. همکلاسی ها نه همدیگر را و نه معلم شان را انتخاب نمی کنند. همنشینی ها به طور تصادفی و انتصابی است. در نتیجه فضای ارتباطی با همدیگر در یک مقطع زمانی چندماهه، اعتماد و اطمینان لازم را ندارد. در طول زمان یک سری اطلاعات به آنها آموزش داده شده و آنها ناچارند پس از مدتی همان مطالب را پردازش کنند.ارتباط و دیالوگ میان بچه ها قدغن و معلم متکلم‌ وحده است. مهم‌تر ازهمه، آنها به عنوان یک نیروی انسانی ذخیره تلقی می‌شوند که در آینده باید به درد جامعه بخورند، پس ضمن این که پا روی دل و احساس شان می گذارند، باید دروسی را فرا گیرند که نظام آموزشی خیال می‌کند، به درد خواهد خورد.با این وجود این فضا نمی تواند و نباید بدون قاعده و مقررات باشد و همین نقطه امیدی برای حضور به موقع اخلاق است.تا پیش از این جامعه در سایه سار اخلاق نشسته بود و کوچه ها کم و بیش به دست یکی دو سلام فتح می شدند. ارتباط بین خانه و مدرسه و مسجد و بازار چنان قوی بود که هرچه دیده می شد، جز خیر و تعاون و همدلی نبود.شاید چون ضعف و خلاء اخلاقی محسوس نبود، نظام آموزشی نیز مسئولیتی در این باره نداشت.امروزه اما آدمی کودکی خویش را گم کرده است و در قحط آب و هوا و اخلاق به سختی نفس می کشد.خانواده ها دیگر کارکرد پیشین خویش را از دست داده اند. وجود طلاق روانی میان والدین، بروز پدیده تک فرزندی،تجمل گرایی، کارمضاعف بیرون از خانه، مشکلات ترافیک، دوری از پدر و مادر بزرگ و سایر بستگان، تنها برخی از عوامل مخل عملکرد خانواده محسوب می شوند.در نتیجه تنها گزینه موجود، روی آوردن به مدرسه است.
اهتمام به اخلاق در مدارس غیرممکن نیست ، اما دشوار است. آموزش اخلاقی اگرچه لازم است ولی کافی نیست.حاصل آن نظم دادن و منضبط بارآوردن است که البته عمر و دوام زیادی ندارد.بیشتر به اطاعتی منفی و مطلق می انجامد که درنتیجه فعالیت بدنی دانش آموز در مدرسه است.معمولا بسیار آموزش های اخلاقی داده می شود که از بس عبوس و بی ثبات هستند، ضمانت اجرایی خاصی ندارند. حق هم همین است که اخلاق در حصار آموزش های مدرسه ای گرفتار نماند؛از نظر برخی دانشمندان، کودک اصول اخلاقي خود را تا سن شش سالگي کسب مي کند و لذا آموزش رسمي اخلاق در مدرسه به تنهایی چندان تأثيري دراخلاقي کردن وي نخواهد داشت.

در واقع ، اگر آموزش اخلاقی با زیرساخت های فطری و قلبی آدمی سازگار نباشد،حاصلی جز ریا و نفاق ندارد و به آسانی ،تربیت شکل ریایی به خود می گیرد واخلاق به ضد اخلاق بدل می شود.به همین جهت است که مدیران و معلمان غالبا گله مندند که به رغم اندرزهای اخلاقی که در کتب درسی گنجانده شده و سخنانی که در خلال برنامه صبحگاهی برای بچه ها ایراد می شود و با وجود اشعار و جملات جالبی که بر در ودیوار مدرسه وجود دارد، بازهم رفتارهایی مثل تقلب، دروغگویی، بی نظمی، خشونت و پرخاشگری دانش آموزان اسباب زحمت شان است.

واقعیت این است که بچه ها آن اندازه که تحت تاثیر رفتار و کردار بزرگ ترها قرار می گیرند به گفتار هرچند زیبا و اغوا کننده آنها وقعی نمی نهند.به ویژه در روزگار امروز که به یمن گسترش اطلاعات در رسانه های گوناگون، سطح معلومات و دانش آنها در مسائل اخلاقی و اعتقادی بالا رفته است.مثلا گاهی با تماشای یک فیلم مذهبی، بهتر و بیشتراز معلم خود که می کوشد قصه آن را باز گوید، به موضوع اشراف دارند و کم و بیش اشتباهات احتمالی معلم شان را هم یادآور می شوند.با این حال، همه این ها نوعی باور دانشی است و هنوز مانده تا به باور قلبی یعنی تربیت اخلاقی برسد.
مقصود از تربیت اخلاقی ، فراگیری و عمل به آداب و رسوم اجتماعی نیست ، زیرا آداب و رسوم غیر از اخلاق است .برای همین است که در هر کشور آداب و رسوم اجتماعی ویژه ای بر اساس ملاحظات نژادی، سیاسی ،دینی و جغرافیایی ظهور پیدا می کند که اصرار در تبلیغ آنها چه بسا به ترویج نوعی انحصارطلبی و خشونت منجر بشود.در صورتی که فرآیند اخلاق با مسایل بنیادین انسانی ارتباط دارد و در فطرت آدمی فارغ از نژاد و دین و زبان او رخ می نماید.پای بندی به اخلاق، وجه ممیزه حیات انسانی است.هدف غایی دین اسلام نیز تکمیل مکارم اخلاقی است. اهمیت این مسئله در دنیای لجام گسیخته امروز که فساد و جنایت از در و دیوار آن می بارد، به شدت احساس می شود. دنیای امروز، اگر چه سرشار پیشرفت است اما محتاج معنویت است. همین طور مدارس آن، اگرچه خلاق اند اما مواجه با کمبود اخلاق اند. برای همین است که دنیای حاضر در آینده به مدارس اخلاق محور،نیاز جدی دارد. مدارسی که در آن صلح طلبی ، پرهیز از جنگ و انسان دوستی حرف اول را بزند.در این مدارس، معلمان و مربیان قبل از هرچیز مواظب و مراقب رفتار خویش در خانواده خود هستند تا الگوی عملی قابل اعتماد برای بچه های مردم محسوب شوند. اولیای این مدارس ،تنها وقتی که شکایتی از فرزند خویش دارند، به مدرسه و نزد معلم نمی آیند.مدرسه نیز فقط وقتی دانش آموز مشکلی درسی یا رفتاری دارد به احضار والدین اقدام نمی کند و کم و کیف رفتار دانش آموز را صرفا در قالب نمره ای در انتهای کارنامه تحصیلی نمی سنجد.

می دانیم که در آغاز، تاکید مدارس بر جنبه شناختی متمرکز بود. اما اندک اندک وظایف مدرسه به ابعاد دیگر تسری یافت و نگاهی نسبتا همه جانبه نسبت به دانش آموزان پیدا نمود.در شرایط فعلی مدرسه نمی تواند به مقوله اخلاق بی تفاوت باشد و باید این محیط به صورت های اصلاح مدیریت،ایجاد تنوع و نشاط ضمن حفظ اقتدار به وسیله تشویق و تنبیه مهندسی شود. همچنین چون آموزش ارزش های اخلاقی امری منتشر در تمامی موضوعات درسی است،نباید به یک موضوع یا برنامه درسی خاص محدود شود و لذا تمامی اعضا و ارکان مدرسه باید عملا برای پرکردن خلاء اخلاقی مدرسه به وسیله؛ پرهیز از تبعیض میان دانش آموزان، ارزش قائل شدن برای تک تک آنها و سعی در الگوی عملی و رفتاری شدن در نظر آنها بکوشند
پایان کلام اینکه در نظام تعلیم و تربیت، فرآیند تربیت، از یک سری ظرافت ها و حساسیت های خاصی برخوردار است که در توان و حوصله هر معلمی نیست. همچنین نتایج کار در این حوزه زمان بر و به فوریت کار در حوزه آموزشی هم نیست.در مسیرصعب العبور تربیت، گردنه های متعددی وجود دارند که ورود به هریک دشواری های خاصی دارند.مثلا تربیت دینی یا تربیت جنسی، هنوز رازآلود و مناقشه برانگیز اند و وارد شدن ناشیانه به حریم آنها چه بسا سبب شکست و پشیمانی بشود.

مهم تر از همه آنها، تربیت اخلاقی می باشد که سرسلسله انواع تربیت هم هست.برای بهره مندی از یک از نظام آموزشی اخلاق مدار ، قبل از هرچیز باید جامعه ای آماده داشت. چراکه اخلاق حتی فراتر از قانون می نشیند و با نهادینه شدن اخلاق است که قانون نیز ثبات خویش را باز می یابد.

فراتر از این باید گفت که ما قبل از دست یابی به یک جامعه دینی و مدنی، به یک جامعه اخلاقی نیازمندیم.

 

منتشرشده در دیدگاه

نظرسنجی

اجرای رتبه بندی پس از دو سال چه تاثیری در کیفیت آموزش داشته است ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور