در یادداشتی کوتاه برآنیم تا میزان موفقیت سیستم آموزش و پرورش را در تربیت شهروندی مطلوب مورد بررسی قرار دهیم و ببینیم آیا توانسته ایم از طریق این جایگاه نیروی خوبی را برای حضوری منطقی در صحن جامعه آماده کنیم؟ آیا دانش آموزی که در نقطه ای دور زندگی می کند و کمتر به رسانه های جمعی دسترسی دارد ، می تواند از طریق سیستم آموزشی به سمت اجتماعی شدن سوق پیدا کند؟
همه ی ما واقف بر این قضیه هستیم که یکی از عوامل اصلی جامعه پذیری در کنار خانواده و رسانه های جمعی ، مدرسه هست که دانش آموز ساعاتی از وقت خود را در پنج روز هفته در آن سپری می کند و می تواند نقش به سزایی در این مورد ایفا نماید. آن چه انتظار می رود ، برنامه ریزی جدی است که از جانب فرادستان در این مورد باید انجام گیرد ، بدین گونه که مفاهیم شهروندی موجود در کتاب ها به گونه ای جدی عملیاتی گشته و عملکردها مورد بررسی و تحلیل قرار گیرند. دانش آموز به نحو مطلوبی در ساعات آموزشی خود در بطن جامعه قرار گیرد ، با جامعه ی واقعی آشنا گردد و آموخته های خود را در آن جا به مرحله ی اجرا گذارد . عاملی جدی که باید بدان پرداخته شود این است که ببینیم به چه اندازه مفاهیم کتاب های اجتماعی دوره ی ابتدایی و متوسطه ی اول در رشد شهروندی دانش آموز موثر است؟
چرا علی رغم بیان همه ی این مفاهیم باز هم در بسیاری از اوقات ناگزیر از کنترل اجتماعی می شویم ؟ چرا در درونی کردن ارزش هایمان توفیقی حاصل نکرده ایم؟ چرا دانش آموزمان خیلی زود آن چه را فراگرفته از یاد می برد؟
به نظر من نکته ی اصلی در این جاست که ما به جای آماده سازی دانش آموز برای حضور در جامعه و آموزش او در این راستا ، بیشتر به او را به سمتی می بریم که توفیقی در کنکور حاصل نماید.از کودکی در قله ی آرزوهایش جایگاهی برای رشته هایی قرار می دهیم که از مزایای اقتصادی خوبی برخوردار هستند. در آزمون های کنکور هم هیچ گاه نمی خواهیم تا جامعه پذیریش مورد سوال قرار گیرد!
یادم هست در یکی از کلاس های اول متوسطه ی دوم وقتی از دانش آموزانم در مورد اهمیت درس مطالعات اجتماعی می پرسیدم ، همه ی آن ها می گفتند این درس که برای کنکور هیچ درصدی ندارد ، حتی در آزمون های سنجش هم سوالی از آن طرح نمی شود ، از چه اهمیتی می تواند برخوردار باشد؟
خیلی متاسف و متاثر شدم! وقتی جدی تر به مساله نگریستم دریافتم ،کتاب های جامعه شناسی ما که کنکوری هم هست عاری از مفاهیمی برای تربیت آن شهروند مطلوبی است که به دنبالش هستیم.
ما در کتاب های جدید جامعه شناسی ،آموزش اجتماعی زیستن را از یاد برده ایم و به تئوری هایی فلسفی پرداخته ایم که دانش آموز را در پیچ و خمی فلسفی گم می کند. این ها هیچ کدام ما را به سرمنزل مقصود نمی رساند. باید تدبیری جدی تر اندیشید و راهکاری بهتر پیدا کرد که نیازی ضروری ست . باید در راس خواسته هایمان تربیت شهروند مطلوب را قرار دهیم .
باید گفت که این مهم زمانی امکان پذیر است که مفاهیم جامعه شناختی و مطالعات اجتماعی مان را کاربردی تر کنیم ، این وضعیت برای ما اهمیت پیدا کند و در جهت عملیاتی کردن آن کوشا باشیم .
این یادداشت در آخرین شماره نشریه نگاه وزارت آموزش و پرورش منتشر شده است .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان