وقتی وارد دفتر معلمان می شوی کمتر حس آرامش داری ، از هر دری صحبت می شود ، حس خوبی نیست ؛ موج مثبتی وجود ندارد اگر هم وجود داشته باشد گه گاه شوخی برخی دوستان خنده بر لبان جمع می اندازد و به نوعی برای لحظه ای هم شده یادمان می رود معلم هستیم . البته شوخی که چه عرض کنم طنز تلخ این روزهای ماست .
نمی خواهم سیاه نمایی کنم و یا به این موضوع متهم شوم ، راستش خودم هم از این موضوع اصلا خوشم نمی آید ولی ترجیح می دهم با واقعیت واقعی برخورد کنم . فضای مدارس ، این روزها چندان نشاط و سر زندگی سابق را ندارد هیچ ربطی هم به مرگ معلم بروجردی ؛ تورم؛ خشونت ، سوء مدیریت ، دزدان دریایی سومالی ، فیلم های شبکه های ماهواره ای ، بیمه برنزی معلمان ، بهار عربی ، اختلاس 3000 میلیاردی و زیر خط فقر بودن معلمان و... ندارد .
اما چندان هم بی ارتباط نیست ؛ انگار همه چیز کلافی شده به هم پیچیده ، وقتی عناصرش را تجزیه می کنی هیچ چیزی از آن سر در نمی آوری ولی وقتی آنها را با هم ترکیب کنی پیش خودت می گویی مرده شور ترکیبش را ببرد ! آدم آن وقت است که نمی داند چه کند .
وقتی مریض می شوی و می فهمی که بیمه ی تکمیلی ات به هیچ درد نمی خورد ، وقتی صاحب خانه ات جلویت را می گیرد و تو فقط می توانی بگویی شرمنده ام ، وقتی می فهمی صبح همان روز معلمی در کلاس به ضرب چاقو کشته شده و هنوز تکلیف 3000 میلیارد پول مشخص نشده ، وقتی که خیلی چیزها را به خیلی چیزها ربط می دهی آن وقت پیش خودت می گویی مرده شور ترکیبش را ببرد .
یکی از همکاران می گفت "انگار نه انگار که ما هستیم ، اصلا این بالایی ها فراموش مان کرده اند".
همکاری دیگر که مدت هاست بنا به دلیلی پزشکی نمی تواند در کلاس حاضر شود می گفت "دلم برای کلاس تنگ شده هیچ جا کلاس نمی شه؛ با احترامی که برای همه ی دوستانی که در اداره هستند به نظرم تو اداره کار کردن تباه کردن عمره" بعد همکار دیگه نگاهی انداخت و گفت" آره حق با توست ولی همین اداره ای ها هم عمر ما رو دارن تباه می کنن ؛ پس هیچ چیزی فرق نمی کنه ؛اصلا نمی دونن چیکار می کنن".
راستش حوصله ام سر رفت از این همه حرف های غم بار زدم بیرون ، چون موج منفی آن قدر زیاد بودم که آزارم می داد اما می دانم بیرون رفتنم هم مشکل را حل نمی کند .
***
امتحانات نزدیک است ، معاون دبیرستان بخشنامه امتحانات را روی تابلو نصب کرد و در حین این کار گفت "همکارا بخونن و نظر بدن ".
دبیر ریاضی از جایش بلند شد و به سمت تابلو آمد نگاهی انداخت گفت "بفرما ، گل بود به سبزه آراسته شد ، آخه ما چطور توی ده روز باید یازده تا امتحان برگزار کنیم؟ یکی نیست بگه آخه آدم عاقل وقتی برنامه میدی سر جدت یه نگاهی هم به تقویم بنداز".
دبیر فیزیک برنامه را از روی تابلو کند و کمی جلو عقب کرد و "گفت آخه کدوم یکی از این آقایون که این بخشنامه ها رو می نویسن تو مدرسه بودن که بفهمن توی این محدوده ی زمانی که داده شده نمیشه امتحان ترم گرفت ؟ لابد انتظار نتیجه هم داره ، من که می دونم بچه ها خراب می کنن ، اما بذار خراب بشه و بدونن که چیکار می کنن" .
همه دور بخشنامه جمع شدند و سعی کردند تا کمی بالا پایینش کنند شاید متوجه شوند که منظور این زمان بندی امتحانات چه بوده ولی سکوت بود و گله ، که بفرما اصلا انگار معلم آدم نیست . معلم به کنار دانش آموز چطور می تونه تو ده روز یازده تا امتحان بده ؟مثلا چرا اصرار دارن این همه امتحانات رو فشرده برگزار کنن؟ لابد فوری هم نتیجه می خواهند؟! فکرشو بکن من باید 400 تا برگه تصحیح کنم !
دبیر جغرافی گفت بذارید یه جوک براتون بگم ، حکایت مسئولین آموزش و پرورش ماست .به خدا ما هر چی میگیم وضع معلما و مدارس خرابه این مسئولین باز کار خودشون رو می کنن .
اینجا نوشته یکی میره مغازه و می گه :
-آقا یه کانادا می خوام با یه کیک " مغازه دار می گه "کیک نداریم "
مرده میگه "پس یه کوکا بده با یه کیک" مغازه دار می گه " آقا گفتم ، کیک نداریم "
طرف می گه ای بابا "پس یه شیر پاکتی با کیک بده " مغازه دار میگه "عجب بابا ؛آقا گفتم ، کیک نداریم "
طرف باز میگه عیب نداره "پس لطفا یه لیوان آب با کیک بده " مغازه دار میگه " آقا چرا نمی فهمی کیک نداریم "
مرده باز میگه این دیگه چه جور مغازیه " اصلا ولش کن ، فقط یه کیک خالی بده "
و این داستان همچنان ادامه دارد ...
رونوشت :
- به تمام کسایی که می خونن
- به تمام کسایی که می دونن
- به تمام کسایی که می دونن ولی خودشون رو به ندونستن زدن
- به تمام کسایی که می دونن ولی نمی دونن باید چیکار بکنن
- به تمام کسایی که می دونن ولی نمی خوام که بدونن
- به تمام کسایی که برنامه می نویسن ولی تا به حال تو عمرشون یه برنامه برای خودشون نداشتن
- به تمام کسایی که با برنامه هاشون وضع رو به اینجا رسوندن
- به تمام کسایی که ...
- اصلا ولش کن نامه را به درب منزل خودم پست کنید چون کسی که باید بخونه نمی خونه ، کسی هم که نباید بخونه می خونه اونوقته که میگه مرده شورش رو با این نوشتنش ببرن .
نظرات بینندگان
آقای مدیر کل تهران آخرت همدیگر می بینیم
چرا ناراحتی ؟ چرا نگرانی ؟ چرا پول صاحب خانه را نداری ؟ چرا باید به به خاطر یک رییس منطقه و انتقاد از عمکردش توسط مدیر کل شهر تهران جا به جا شوی و مسئوول ات در اداره کل جلسه محاکمه بگذارد و ....
آری برادرم معلم خسته است از این همه خستگی که به او تحمیل می شود
ولی خودمانیم ،کدام آموزش؟آموزش کجا بود ؟دولت یه چندتا مدرسه ویژه زده که یه جور نون دونی حساب میشن ویه چندتایی هم غیر دولتی گردن کلفت داریم که با توسل به انواع تخلفات و.....خون مردمو توشیشه میکنن ودانش آموز تربیت (؟!!!!؟)میکنن وبازم یه جور پشت گرمی وقلک واسه وزارتخونه هستن بقیه مدارس ومعلمینم ول کرده به امون خدا!میگم جناب وزیر سرانه که نمیدین ،پول آب وبرق وتلفن وهزینه های مدرسه هارو هم که یا از اولیا میگیرین یا از شهرداری و.....در یک بدعت انفعالی حقوق مارو برای اولین با میخواهید طبق قانون اضافه کنین خداییش اگه پول دستی یا کمکی چیزی میخواین رودروایستی نکنین یه صندوق اعانه بذارید ما معلمها کمکتون کنیم نا سلامتی شما حق آب وگل به گردن ما دارین!!!!!!!!!!
خدا حق همه ما را از مسئولینی که این وضعیت رو برای آموزش و پرورش و فرهنگیان درست کرده اند و در راه رفع مشکلات هیچ قدمی بر نمی دارند از خودش و خانواده اش بگیرد ...؟
صحبت در گوش با معلم