آذربایجان شرقی
گروه اخبار/
جمشید انصاری معاون رییس جمهوری و رییس سازمان اداری و استخدامی کشور در نشست شورای اداری لرستان تاکید کرد: باید نسبت به توان افزایی مدیران و کاهش هزینه های دولت در استان ها اقدام شود که در این زمینه از استانداران می خواهیم کمیته صرفه جویی ایجاد کنند.
مدیریت ها باید متناسب با این شرایط تغییر کند اما متاسفانه هنوز خیلی از مدیران این شرایط جدید را نپذیرفته و یا درک نکرده اند.
وی ادامه داد: تمام این شرایط ویژه را نظام اداری کشور باید مدیریت کند و مدیریت به شیوه و سبک و سیاق گذشته دیگر جایز نیست و روش اداره امور نیازمند دگرگونی و تغییر است.
معاون رئیس جمهور گفت: مدیران دستگاه های اجرایی به جای درخواست های مکرر مبنی بر تامین کسری بودجه تغییرهای جدی در ماموریت های خود بدهند و اگر نیاز است حتی مردم را توجیه کنند تا برخی توقع ها کاهش یابند. مدیران باید متناسب با شرایط خاص و بحرانی موجود توان افزایی و اولویت ها را مشخص کنند؛ حتی آموزش های لازم برای شرایط موجود باید به کارکنان داده شود.
بزرگترین ظرفیت برای مدیریت بحران کارکنان دولت هستند، اگر همراهی و همکاری کارکنان را نداشته باشیم به یقین در پیشبرد برنامه های دولت در شرایط ویژه با مشکل مواجه می شویم.
معاون رئیس جمهوری ادامه داد: با کم کردن فاصله حقوق ها و ایجاد عدالت در پرداخت ها می توان همدلی بین مردم و کارکنان دستگاه های مختلف ایجاد کرد که در این راستا باید نظام پرداخت نیروهای کارمعین و پیمانی یکسان شود و میزان اضافه کاری بالا برای افزایش حقوق بدون انجام کار اضافه اقدامی نادرست است.
انصاری با اشاره به پرداخت برخی رفاهیات کارکنان گفت: برخی کارکنان تقاضا دارند به جای این گونه رفاهیات در احکام کارگزینی آنها در دوران بازنشستگی لحاظ شود که می توان همین کار را در راستای رضایت مندی و همدلی بیشتر با کارکنان انجام داد تا بتوان در شرایط بحرانی کنونی به منابع مالی کمک کرد.
معاون رییس جمهوری و رییس سازمان اداری و استخدامی کشور بیان کرد: در راستای کم کردن هزینه می توان از هزینه های اضافی کاست و یا استفاده از خودرو را کاهش داد و منابع حاصل از این صرفه جویی ها را صرف ماموریت های اصلی کرد.
معاون رئیس جمهور تاکید کرد: شرایط ویژه را نمی توان مانند گذشته مدیریت کرد و مدیران در حوزه مدیریت خود ابتکار عمل داشته باشند تا با پشتیبانی مردم و هدایت رهبر معظم انقلاب از این شرایط عبور کنیم.
انصاری افزود: مدیران دستگاه های اجرایی مختلف به دنبال کسری هزینه ها نباشند بلکه باید راهکارهایی در دستور کار قرار دهند تا بتوان به کاهش هزینه ها رسید.
اکنون هشت میلیون دانش آموخته دانشگاهی در کشور وجود دارد که دو میلیون نفر آنها در نظام اداری مشغول به کار هستند و ۶ میلیون باقی مانده باید در بخش خصوصی و سایر حوزه ها جذب شوند.
انصاری با بیان اینکه بخش قابل توجهی از دانش آموختگان امکان جذب در دولت ندارند، گفت: دولت در نهایت می تواند سه میلیون نیرو جذب کند و با توجه به اینکه سالانه ۱۰۰ هزار خروجی داریم طبق قانون یک سوم آنها یعنی معادل ۳۰ تا ۴۰ هزار نفر را می توان جذب کرد.
وی با بیان اینکه دولت دو میلیون و ۶۷۲ هزار نیروی انسانی دارد، افزود: کل نیروهای کار کشور ۲۳ میلیون نفر است که به این ترتیب ۱۵ درصد نیروی کار در بخش دولتی مشغول به کار است. سالانه ۱۰۰ هزار نفر در کشور بازنشسته می شوند و این در حالی است که هر سال ۸۰۰ هزار نیروی کار از دانشگاه ها دانش آموخته می شوند. آمار نیروی انسانی دولت ٢٢۶٧٠٠٠ و مجموع شاغلان بخش عمومی سه میلیون نفر است.
وی افزود: در بسیاری از موارد نظام اداری وظایف اصلی خود را فدای موضوعیت خود کرده است و به عبارتی آن قدر به اهداف موضوعی پرداخته که هدف ها و مسئولیت های اصلی خود را فراموش کرده است.
در دنیا ۲۵ درصد کارکنان آموزش و پرورش در مشاغل پشتیبانی و ۷۵ درصد در بخش اصلی آموزش قرار دارند ولی این نسبت در کشور ما ۳۷ به ۶۳ است که آموزش و پرورش باید پاسخگو باشد.
وی اظهار داشت: ایران بعد از سوئیس بالاترین نسبت دانش آموز به کارکنان را دارد که باید این تفاوت نسبت و مازاد نیرو را تعیین تکلیف کرد.
انصاری با اشاره به تقاضای برخی مدیران در خصوص افزایش بودجه از محل عمومی گفت: چرا از درآمدهای اختصاصی از محل ارایه خدمات به مردم بهره گرفته نمی شود و چرا توقع دارید همه نیازها از محل بودجه عمومی تامین شود.
هم رده
مقدمه
کلاس اولی ها در دوره ابتدایی از سر و کول معلم بالا می روند. تا می خواهی پاسخ یکی را با صبر و حوصله و دقت بدهی ، نفر دوم می آید . بعد همین طور نفرات بعدی . فقط دو سه نفر بر روی صندلی می نشینند و مابقی سر پایند. تذکر معلم با نواختن آهنگ ناخوشایند خودکار و گاه خط کش بر روی میز نیز دانش آموزان را بر روی صندلی خود نمی نشاند و آنان همچنان بی نظم اند؟ اما چرا ؟ آنان چون کودک هستند به جز حرکت در کلاس نمی توانند خود را نشان دهند یا چنین تصور می کنند اما دانش آموزان پایه های بالاتر از ابزارها و رفتارهای روانشناسانه یا اجتماعی دیگری برای خود نشانی عمل می نمایند چون زدن لبخندی ملیح برای معلم خود یا خوب درس خواندن ،
دیده شدن ، مطرح شدن ، حسادت و..... این ها رفتارهای ذاتی است که افراد با حرکات ظاهری خود قصد رسیدن بدانها را دارند. سرشت آدمی به نحوی است که رفتار یا رفلکس او درارتباط با دیگران به سوی جذب شدن حرکت می کند . کودکان 5 تا 7 سال در کلاس درس آرام و قرار ندارند (در پیش دبستانی هم همین طور است) چون می خواهند دیده شوند، مورد توجه قرار بگیرند، تمجید شوند، تأیید شوند ، تشویق شوند و.....
من شخصا عقلم هم نمی رسید که روزی خطاب به وزیر انتقاد کنم یا خرده بگیرم چون مرتبتی دست نیافتنی داشتند یا حداقل در رژیم گذشته چنین بود و ما چنان فکر می کردیم ، ما این جسارت را در سایۀ همین سایت صدای معلم و مدیریت آن به دست آورده ایم
دردمندی معلمان
دل ما معلم ها از آموزش و پرورش خیلی پُر هست. عمر و جوانی خود را سپری ساخته ایم اما تاکنون شرایط مساعد زندگی و شغلی برایمان فراهم نشده است. خیلی ها با حداقل برخورداری از حقوق از این دنیا رخت بر بسته اند و هرگز روی آسایش را ندیده اند. از تحقیر اجتماعی شغل مان به ستوه آمده ایم. از نامکفی بودن سطح زندگی مان برای تأمین خوراک و پوشاک و رفاه اعضای خانواده و یا پذیرایی از خویشان خود در زیر چرخ های ناعادلانه اقتصاد له گشته ایم. امروز دیگر دانش آموز نیز ما را باور ندارد،اعتماد او نیز همانند اعتماد جامعه از ما سلب گردیده است. دیگر جوانان برای پیوستن به دانشگاه فرهنگیان سرو دست نمی شکنند چون تردیدهایی دارند ، به جای پیش به سوی سعادت و رضایت مندی ، روز به روز سیر قهقرایی می پیمائیم و متأسفانه ارزش و منزلت تعلیم و تربیت نیز با ما در باتلاق بی خردی فرو می رود.
در گذشته اگر ترک تحصیل دانش آموزان به دلیل عصبیت های فرهنگی یا جهل و بیسوادی و فقر بود امروز بر اساس دلزدگی متزایدی از سرنوشت علم و آموزش و موقعیت دانش آموز و معلم در جامعه نشأت می گیرد. فقط یک فاکتور مطلوب و خوشایند برای شغل معلمی در این جامعه باقی نمانده است و بدتر آن که نه یک مسئول پاسخگوی توانمند برایمان وجود دارد و نه حمایتی از سوی قانون. نه زیاد بودن تعدادمان دلیل بر توجه مسئول و قانون است و نه رسالت شغلی مان. برعکس برای به گوشه کشاندنمان گاه زیاد بودنمان را زیادی می بینند ، گاه تعطیلات تابستان و گاه کل تعطیلات سال به بهانه های مختلف از جمله آلودگی هوا را نیز به پایمان می نویسند تا زبان در کام فرو بریم و مدعی عدالت نباشیم. اما دریغ . زندگی به توجه و ترمیم شرایط نیازمند است . زندگی به همترازی موقعیت شغلی و رفاهی نیازمند است تا دو کفه عدالت و برابری در آن خدشه نخورد. خبرنگاران در سازمانهای دیگر هر ساله مورد امتنان قرار می گرفتند اما خبرنگارانِ آموزش و پرورش در خود این سازمان برای اولین بار دیده شده اند
این همه و یقین خیلی بیشتر از این ها، دردهای ما فرهنگیان است. اما همه این موارد چنان خشم و نفرت و بیزاری را در وجودمان نهادینه ساخته است که به پیچش مو یا نوازش فرد یا گروهی نیز حساس گشته ایم . آستانه تحمل ما برای یک مراسم تقدیر و تشکر نیز ، سرریز شده است.
آری به گزارش اردوگاه منظریه اشاره می کنم که عنوان گزارش عبارتست از : "برای نخستین بار روز خبرنگار در آموزش و پرورش ارج گذاری شد، شبی به یاد ماندنی برای خبرنگاران آموزش و پرورش. "
عده ای با شادی مدیر این سایت خوشحال شدند و کریمانه با شادی ایشان سهیم شدند اما عده ای به تأسی از همۀ دردهای شمرده و ناشمرده شده ، فوری تذکر دادند که :
" جناب آقای پورسلیمان مراقب باشید که جهت قلم خودتان و سایت عوض نشود یا به مدیحه گویی وزارت منشینید و یا نمک گیر نشوید که مجبور به این کارها شوید! "
گویی ما به رفتارهای چرک آمیز عادت کرده ایم ، اگر در روز خبرنگار چند تن از آنها زندانی می شد بهتر بود ؟ آن وقت ماجرا اکشن می شد و ما راحت با پنهان شدن در پشت اسامی مستعار به جنگ با کار انجام شده می رفتیم یعنی در واقع ما به بی قاعدگی در یک نظام اجتماعی بیشتر خو گرفته ایم تا انجام رفتار مناسب و خوشایند.
شاید حق دارید مگر ما چند تا از چنین شب های به یاد ماندنی سپاس و تقدیر از زحمات معلمان داشته ایم ؟ خود گزارش می گوید : نخستین بار روز خبرنگار در آموزش و پرورش ارج گذاری شد ! یعنی خبرنگاران در سازمانهای دیگر هر ساله مورد امتنان قرار می گرفتند اما خبرنگارانِ آموزش و پرورش در خود این سازمان برای اولین بار دیده شده اند.
همانند دانش آموزان دوره پیش دبستانی و ابتدایی ، آنان نیز انتظار دارند تا دیده شوند ، تقدیر شوند ، خبرنگاران دور هم وفاقی تازه کنند هم با یکدیگر و هم با وزیر و مسئولان دیگر. این یعنی همدلی ، یعنی حق شناسی ، یعنی تولد انگیزش های جدید . اما به معنای نمک گیر شدن نیست. وزیر و .... دشمن ما نیستند که قصد محاربه با آنان را داشته باشیم ، آنان فقط در جایگاه مورد انتظار ما فرهنگیان نیستند که اتفاقا با چنین گردهمایی هایی می توان ارتباطی بیشتر و چهره به چهره برای تبادل افکار داشت.
در پاسخ به چند تن از همکاران بر ذیل یادداشت " اردوگاه منظریه ، شبی به یادماندنی برای خبرنگاران آموزش و پرورش " چنین نوشتم :
شما تقصیر ندارید ؛ آنقدر ساز نارضایتی در جای جای نهادها و سازمانهای وابسته به وزارت آموزش و پرورش هر روز کوک و نواخته می شود که ما معلمان با کوچک ترین حرکت همدلی دچار تردید می شویم. این از ابعاد کاملا غلط و غیر قابل تحمل باورهای فرهنگی ما ایرانیان است یعنی عدم اعتماد . ما چون چنین نوازش های مهربانانه را در بین خود کم داریم پس با کوچک ترین وزش نسیم ، تخم بدبینی به فریادمان می آید و فوری می گوئیم در پس معرکه ماجراهایی است.
خبرنگاران مقام یا سمتی نگرفته اند که نمک گیر شوند و مسیر قلم خویش را در مدح گویی برند ، آنان در برابر زحمات سخت کسب اخبار، فقط از سوی وزیر و روابط عمومی به نوازش انسانی در آمده اند . چیزی که هر شاغلی برای تداوم انگیزه و ادامه فعالیت خود بدان نیازمند است. همانند تشویق فرزندتان در کارهای کوچکی که انجام می دهد برای رشد بیشتر و ایجاد خود باوری. دو خط ایجاد شدۀ فرزند شما بر روی کاغذ سفید ، شبیه هیچ چیز نیست اما با تشویق شما شاید او لئوناردو داوینچی شود.
آری !
برای رسیدن به خودباوری باید اعتماد ورزید ، دست ها را فشرد ، همدیگر را دید ، این دیده شدن خیلی مهم است ، هیچ کودکی برای دل خود نقاشی نمی کند بلافاصله پیش والدین یا خاله و عمو و..... رفته و هیجان خود را با آنان سهیم می شود. خبرنگاران آموزش و پرورش برای دیده شدن در آن شب همه خندان و خوشحال بودند چون فشار و درد عضلانی یک عمر فعالیت خبرنگاری بر تن آنان مانده بود.
در این سایت بارها مرا متهم به حمایت از آقای پورسلیمان کرده اید ، بلی حمایت می کنم ، دفاع می کنم ، تقدیر و تشکر می کنم اما برای چه ؟ برای این که در آن فرصت نوشتن برایم فراهم شده ، فرصت برقراری ارتباط با هزاران همکار از گوشه و کنار کشورم.
در آن جسارت گفت و گو یا نقد وزیر و مسئول را به دست آورده ام ، شما تصور می کنید نویسندگان این سایت شجاعت مؤاخذه یا افشای کرده ها و گفته های مسئولان را از کجا به دست می آورند ؟
من شخصا عقلم هم نمی رسید که روزی خطاب به وزیر انتقاد کنم یا خرده بگیرم چون مرتبتی دست نیافتنی داشتند یا حداقل در رژیم گذشته چنین بود و ما چنان فکر می کردیم ، ما این جسارت را در سایۀ همین سایت صدای معلم و مدیریت آن به دست آورده ایم.
بنده مطمئن هستم که مدیر سایت راضی به خطر انداختن موقعیت خویش ندارند لذا اگر متن یادداشتم خطری داشته باشد درج نمی نمایند ، پس خیالم آسوده هست. ما هم ترس هایی داریم همین طور بی محابا به قول برخی برای خوشایند شما همکاران نمی نویسیم .
یا شما سرورانی که نظرات خطری خود را پشت نامی مستعار ارسال می دارید روی چه اصلی احساس خطر نمی کنید و زهر وجودتان را بی محابا خالی می کنید و حداقل قدری آرامش می یابید؟ آیا به دلیل اطمینان به مدیر سایت نیست ؟ چون تا حال نه اسمی از ایشان برای پیگیری پرسیده شده است و نه ایشان کسی هستند که بخواهند چنین کاری بکنند.
آری ؛ من و شما در سایت صدای معلم آسوده درد دل می کنیم ، فریاد می زنیم ، حق خواهی می کنیم تا شاید فرجی حاصل شود که بزرگ ترین نفع این کار از لحاظ روانشناسی ریزش خشم درون به بیرون هست. که صد البته مسئولین وزارت ارشاد و آموزش و پرورش این مهم را کاملا کارشناسانه انجام داده اند که جای تبریک دارد. و گرنه خدا می داند که چه حوادثی در انتظار آموزش و پرورش کشور بود!
دوستان همکار ، سروران گرامی من و شما باید قدر عافیت بدانیم تا به مصیبتی گرفتار نیاییم. در این سایت بارها مرا متهم به حمایت از آقای پورسلیمان کرده اید ، بلی حمایت می کنم ، دفاع می کنم ، تقدیر و تشکر می کنم اما برای چه ؟ برای این که در آن فرصت نوشتن برایم فراهم شده ، فرصت برقراری ارتباط با هزاران همکار از گوشه و کنار کشورم
آقای پورسلیمان حق دارند که در این شب به یاد ماندنی بخندند ، شادی کنند ، چون خسته اند ، چون بیشتر از آن که مورد تقدیر قرار گیرند در همین سایت مورد بی مهری قرار می گیرند. چون جراحت خاطرۀ تلخ اخراج از مجلس دانش آموزی را بدون انجام جرمی همچنان در تار و پود خود دارند. از آن جراحت هایی که چینی بند زن هم نمی تواند بر آن بند ماندگاری زند. متغیر زمان همیشه ترمیم دهنده و اصلاح گر بوده است امید که این تلخی نیز به شیرینی مبدل گردد.
اجازه دهیم هر چیز جای خود شیرین و گوارا باشد و همانند تلخی کیسه صفرا ، دهانمان را تلخ و غیرقابل تحمل نکنیم. بیایید سخاوتمند و دگر خواه باشیم. شادی دیگران را شادی خود بدانیم ، مطمئن باشید آنگاه ما نیز دلشاد خواهیم بود.
امید که آموزش و پرورش در حرکت هایی دیگر ، سایر فعالان و کوشاوران عرصه تعلیم و تربیت را نیز مورد دلنوازی قرار دهند.
رباعی زیر از دیوان اشعار عبید زاکانی به همه همکاران بزرگوار تقدیم می گردد:
ای لعل لبت به دلنوازی مشهور
وی روی خوشت به ترکتازی مشهور
با زلف تو قصه ایست ما را مشکل
همچون شب یلدا به درازی مشهور
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
به کَندوانِ عسل خرس اگر بکار شود.
تعجّبی نبُوَد هر چه تار و مار شود .
صدایِ بلبلِ خوش نغمه گر شود خاموش.
کلاغ رُتبه بگیرد خبر نگار شود .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
صدای معلم - گروه رسانه/
چندی پیش یادداشتی با عنوان : "
170 نماینده مجلس در تله مافیای کنکور ؟!
شورای سنجش با تصویب تأثیر قطعی 60 درصدی سابقه تحصیلی، نمایندگان را از دام مافیا نجات دهد ! به قلم " احمد حج فروش " منتشر گردید . ( این جا )
ضمن تشکر ؛ « شایان محمدی » نقدی بر این مطلب نگاشته است .
صدای معلم - گروه گزارش/
همان گونه که پیش آمد ( این جا ) ؛ سه شنبه شانزدهم مرداد ماه نشست هم اندیشی : بررسی نیازها ، چالش ها و فرصت های پیش روی دختران دهه هشتاد با رویکرد " دوستی و گفت و گو " در محل " باشگاه فرهنگیان تهران " به همت دفتر امور زنان وزارت آموزش و پرورش برگزار شد .
در این نشست که نماینده مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری ، معاون آموزش متوسطه وزارت آموزش و پرورش ، مشاور حقوق شهروندی وزیر آموزش و پرورش ، نمایندگانی از آموزش متوسطه مناطق شهر تهران ، مشاور امور زنان مناطق ، آیسسکو ، یونیسف ، مشاور امور زنان وزیر آموزش و پرورش ، نماینده سازمان پژوهش و برنامه ریزی درسی ، معاون مرکز امور بین الملل ، مدیر کل پیش دبستانی و دبستان معاون آموزش ابتدایی ، مدیر آموزش و پرورش منطقه 10 تهران و نمایندگانی از مدرسه حنان حضور داشتند حول موضوع " گفت و گو " و آسیب های آن به طرح موضوع و گفت و گو پرداختند .
در این بخش ، سخنان « فرحنار مینایی پور » به صورت مشروح منتشر می گردد .
مدیران آموزش و پرورش و مخصوصا وزرا از حاجی بابایی تا بطحایی آمده اند یک جنبه تقدس به سند تحول داده اند و سند برای آنها یک تابو شده است که جرات نقد آن را ندارند بطحایی وزیر آموزش و پرورش روز پنجشنبه 18 مرداد در "گردهمایی مشترک اعضای شورای معاونان، مدیران کل ستادی و اعضای کارگروه های سند تحول بنیادین" تاکید کرد: "نیاز است تا برنامه جامعی تا پایان سال تدوین شود و چنین نشست هایی برگزار شود و هماهنگی های لازم برای اجرا و استقرار سند صورت گیرد. "
از دل این نشست ها چیزی برای اجرا و استقرار سند در نمی آید. اینها تعارف است. این سند آشفته و مغشوش است. هر کس اندکی آشنایی با متن های حقوقی داشته باشد می داند این سند نه حالا و نه فردا و پس فردا قابل اجرا نیست.
از سال 90 وزرای آموزش و پرورش قول اجرای سند را می دهند اما خودشان هم می دانند که سند به عنوان یک مجموعه اصولا نه متن حقوقی است و نه متن اجرایی.
سند بخشی دارد به نام راهکارهای اجرایی . در آن راهکارهایی هست که واقعا اجرایی است مثل "متناسبسازی حجم و محتوی کتب درسی و ساعات و روزهای آموزشی با توانمندیها و ویژگیهای دانشآموزان" اما در میان همین راهکارهایی اجرایی،برخی ایده های آرمانی مانند "ایجاد سازوکارهای ترویج و نهادینهسازی فرهنگ ولایتمداری تولی و تبرّی، امر به معروف و نهی از منکر، روحیه جهادی و انتظار زمینهسازی برای استقرار دولت عدل مهدوی (عج)" و یا "تعمیق تقوای الهی و مهارت خویشتنداری، انتخابگری درست و تعالیبخش مستمر دانشآموزان" را گنجانده اند. این یک سند مونتاژ شده است. تیمی به رهبری محمود مهرمحمدی اصلاح طلب سندرا تهیه کرد و بعد در شورای عالی آموزش و پرورش و شورای عالی انقلاب فرهنگی جراحی شد.
بطحایی گفت : "امروز زیرنظامهای سند تحول آماده شده است و منظور از استقرار و اجرای سند تحول، اجرای برنامههای زیرنظامها است." آقای بطحایی حتما خبر دارد که زیرنظام ها سال 94 در شورای عالی آموزش و پرورش تهیه و تصویب شده و در همان دوره ای که آقای بطحایی معاون پشتیبانی وزارتخانه بود آقای فانی در مرداد 94 در گردهمایی مدیران گفت: خوشبختانه موفق به ترسیم نقشه راه اجرای سند تحول بنیادین شده ایم و به زودی از این نقشه رونمایی خواهد شد... زیر نظام های سند تحول بنیادین به مثابه اجزای جدایی ناپذیر این سند حتما و باید با دقت اجرا و به روز رسانی شوند." شاید بتوان برخی راهکارهای سند تحول را اجرا کرد اما اجرای سند بی معنا است. حتی به نظرم اگر بخواهی برمبنای همین سند یک متن اجرایی تهیه کنیم حتما باید بخش هایی از سند را نادیده بگیریم.
آقای بطحایی می گوید : "اولین ثمره اجرای سند تحول ایجاد برداشت مشترک از سند است؛ ... باید بتوانیم جامعه، مجلس و دولت را به برداشت و فهم مشترکی از این سند برسانیم و همه ما یک هدف را ببینیم و تصویر درست و یکپارچهای از سند در جامعه ایجاد کنیم."
فهم مشترک از سند امکان پذیر نیست. اصولگرایان بخش های آرمانی سند را می بینند و عده دیگر بخش های تکنیکی سند را . از دل این نشست ها چیزی برای اجرا و استقرار سند در نمی آید. اینها تعارف است. این سند آشفته و مغشوش است
نکته اینجاست که آقای بطحایی هنوز سند را اجرا نکرده از ثمره اجرای سند حرف می زند . آخر سر هم سنگ بزرگ را بر می دارد و می گوید : "استقرار سند تحول مستلزم امکانات، قوانین، مصوبات و بودجه است و اگر مجلس، دولت و جامعه ایمان دارد که این سند میتواند مشکلات آموزش و پرورش را حل کند، باید امکانات لازم را به ما بدهد و اگر این امکانات فراهم نشود اجرای سند تحول با مشکل روبه رو خواهد شد."
مدیران آموزش و پرورش و مخصوصا وزرا از حاجی بابایی تا بطحایی آمده اند یک جنبه تقدس به سند تحول داده اند و سند برای آنها یک تابو شده است که جرات نقد آن را ندارند. در آموزش و پرورش نقد سند عبور از خط قرمز است. این سند که از آن به عنوان قانون اساسی آموزش و پرورش یاد می شود را به دانشجوی سال اول حقوق نشان دهیم می گوید فاقد مبانی حقوقی است. اصلا زبان این سند در کلیت خود زبان احساسی و آرمانی و مذهبی است و ربطی به قانون و حقوق ندارد.
به طریق اولی این سند ربطی به مبانی آموزش و پرورش مدرن و امروزی هم ندارد. هرکس می تواند دوسه بند از سند را برجسته کند و مثل فیل مولانا بگوید سند این است. اما سند انسجام ندارد و مبتنی بر اصول تعلیم و تربیت نیست و مهم تر از همه اینکه اصلا قابل اجرا نیست. با این حال وزرای آموزش و پرورش در باره اجرای سند و اهمیت آن ریاکارانه لفاظی می کنند.
کانال تلگرامی
گروه اخبار/ نائب رئیس مجلس شورای اسلامی در سی و ششمین جشنواره فرهنگی و هنری دانش آموزان برگزیده با اشاره به فعال تر شدن معاونت تربیتی نسبت به ادوار گذشته گفت: تلاش می کنیم بودجه خوبی برای امور پرورشی و تربیتی در نظر گرفته شود.