۱۳ آبان روز بزرگی در تاریخ انقلاب اسلامی است روزی که از یک سو استعمارستیزی جوانان ایرانی را به یاد میآورد و از از طرفی دیگر به نام دانشآموز نام گذاری شده است.
شاید به جرات بتوان دانشآموزان را در ردیف مظلومترین اقشار این کشور قرار داد. جمعیتی چند میلیون نفری که نه شنیده میشود و نه خواستههایش مورد توجه قرار میگیرد. تشکیلات قوی و منسجمی نیز ندارد که آنچه از نظام آموزشی میخواهد را منتقل کند.
تصمیمسازان و مجریان تصمیم نیز در اتاقهای در بسته تصمیماتی میگیرند که هر کدامش میتواند آینده چند میلیون نفر را متاثر از خود کند.
دانش آموزان ما امروز باید مهارتهای زندگی را بیاموزند اما در مدارسمان اثری از این آموزشها نیست. باید با نشاط و شادابی تحصیل کنند اما بیشتر شاهد خمودگی و روزمرگی هستیم.
لازم است تا همه کسانی که در امر آموزش دخیل هستند برای تغییرات و اصلاحات بنیادین در نظام آموزشی متحد شوند. سنگ بنای فرهنگ و دانش یک جامعه مدرسه است و اگر نتوانیم انسانهای با اخلاق، ماهر و اجتماعی را از مدرسه به جامعه معرفی کنیم آنوقت هیچ نسخه توسعهای برای جامعه شفابخش نخواهد بود.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
دانش آموزان برای خود مجلسی دارند که در آن بازی نقش سیاسی را تمرین می کنند تا فردا جایگزین شما
گردند. ما معلمان چی داریم ؟ مظلومیت دانش آموز را
در عدم توانایی ابراز وجود می بینید اما مظلومیت معلم
را در نداری و بی هویتی و گم گشتگی ارزش های والای انسانی خیر.
سرکار خانم سعیدی ، من معلم و دبیر چه چیزی دارم تا بدان ببالم؟
اگر حساب دیدن است کودکان کار را ببینید ، ترک تحصیل کنندگان را ببینید ، ترک تحصیل به دلیل ازدواج دختران زیر 18 سال را ببینید، فقر خانواده ها و عدم امکان ادامۀ تحصیل دانش آموزان فقیر با استعداد را ببینید،کودکانی که زیرپوشش بهزیستی است را ببینید،کودکان خیابانی را ببینید، افزایش 100 درصدی مدارس غیردولتی را ببینید که پیکر آموزش و اخلاقیات را خشکانده است و.....
آنقدر زخم است که ترمیم آنها با فراموشی نمایندگان مجلس و مسئولین محال به نظر می رسد.
زنده یاد حسین پناهی به کودک کار ( چسب زخم فروش سرِ چهار راه ):
« اگر تمام چسب زخم هایت را یک جا بخرم، نه زخم های من خوب می شود و نه زخم های تو! »
پیروز باشید.
جناب آقای صادقی،
این که با استفاده از منابع گوناگون
مطالب ارزنده ای به ما یاد می دهید
و یا نظرات ارزشمندی از گفته های
شخصیت ها بیان می دارید، نشانه
مطالعه زیاد شماست و جای تحسین دارد، اما من شخصا ترجیح می دهم
با استفاده از معلومات و دانش خویش
نقد کنید، نظر دهید تا مجال گفتگو
پیش آید. سپاس
از مقالات شمس تبریزی:
« آن خطّاط سه گونه خط نوشتی: یکی او خواندی، لا غیر ... یکی را هم او خواندی هم غیر او ... یکی نه او خواندی نه غیر او. آن خطّ سوم منم که سخن گویم. نه من دانم، نه غیر من. »
همین اندازه قلم بزنم که هم حرفم را زده باشم و هم به کسی بر نخورد بهتر است.
پیروز و سربلند باشید.
با توانی که دارید چرا نباید به تولید
تفکر بپردازید؟ عرض کردم نظر بنویسید نه مطلب. البته قصدم جسارت
نیست، تفاوتها باید دیده شود تا
ارزشها ایجاد شده و محک خورد. سپاس
ولی من به هیچ عنوان شخص محافظه کاری نبوده و نیستم.
بدرود
چنین گفت بامداد خسته!
جناب آقای صادقی ،اگر قرار باشد نگران بر خوردن به
کسی باشیم باید قلم ها را غلاف کنیم. صاحب اختیارید.
هر چند نظر بنده خیرخواهانه بود اما رنجوری در پی
داشت. عزت زیاد
برگرفته از نظر شما:
« سرکار خانم سعیدی، من معلم و دبیر چه چیزی دارم تا بدان ببالم؟
اگر حساب دیدن است کودکان کار را ببینید....
آنقدر زخم است که ترمیم آنها با فراموشی نمایندگان مجلس و مسئولین محال به نظر می رسد. »
نظر یا به قول شما مطلب اینجانب:
زنده یاد حسین پناهی به کودک کار ( چسب زخم فروش سرِ چهار راه ):
« اگر تمام چسب زخم هایت را یک جا بخرم، نه زخم های من خوب می شود و نه زخم های تو! »
من از افراد محافظه کار متنفّرم.
جناب آقای صادقی،
مجبور شدم تا نظر قبلی خود را دوباره تکرار کنم. بنده عرض نکردم دور از موضوع می نویسید اتفاقا دقیقا با متن پیش می روید ، لطفا یک بار دیگر نظر زیر را که ابتدا نوشته ام ، بخوانید:
"این که با استفاده از منابع گوناگون مطالب ارزنده ای به ما یاد می دهید و یا نظرات ارزشمندی از گفته های
شخصیت ها بیان می دارید، نشانه مطالعۀ زیاد شماست و جای تحسین دارد، اما من شخصا ترجیح می دهم با استفاده از معلومات و دانش خویش
نقد کنید، نظر دهید تا مجال گفتگو پیش آید."
امیدوارم متوجه شدید.سپاس
آقای محسن
این که در مورد مطالبات و نیز سخنان دیگران به ویژه مسئولان حساس و پی گیر باشیم خوب است اما مهم این است که همه مطالبات معلمان فقط 20 درصد نیست !
یکی از فیلم های خوبی که در آذربایجان شوروی سال ها پیش ساخته شد فیلم " مشدی عباد " بود .
فیلم مقابله سنت و مدرنیته را در قالبی ساده توضیح می دهد .
یک سکانس جالب و به یاد ماندنی این فیلم جایی است که یک " حمال " را برای دید زدن به خانه همسایه و رویت حرکات و رفتار نامزد قبلی مشدی عباد انتخاب می کنند ...
کار به درگیری و نزاع می کشد ....
در تمام این صحنه ها که مردم قبلا از " حمال " برای بالا رفتن استفاده می کردند آن حمال دائما این جمله را تکرار می کرد :
" منیم بیر ماناتیم نولدی ؟ "
( یک مانات من چه شد )
آخر سر هم کسی نه کسی به او توجهی کرد و نه پولش را دادند !
پایدار باشید .
مگر غیر این است که تمام وجود معلم شده فقط رهایی از فقر؟ افزایش حقوق و مزایا؟ و رسالت اصلی خود را فراموش نموده است ؟ از دوران ارباب - رعیتی 56 سال گذشته است. شما ظاهرا از زمان و احوال روزگار عقب مانده اید!!!!
بایدکاری کنید باحرف مشکلی حل نمی شود اگرکاسه ای زیر نیم کاسه است بیان کنید وگرنه مخاطب این سخنان شما هم هستید وکوتاهی های بسیارکرده اید نگویید که یک نفرید وکاری ازشما برنمی آید چون درصورت وجود مانع می توان راهکارهایی رابه کارگرفت