گروه گزارش/
پس از ارائه لایحه بودجه 98 توسط رئیس جمهور به مجلس شورای اسلامی و مشخص شدن ارقام قطعی بودجه توسط دولت و نیز مشخص شدن سهم آموزش و پرورش ، « منصور مجاوری » مشاور اقتصادی وزیر آموزش و پرورش دیشب ساعت 19 از مقام خود عزل و کارشناس بودجه شد .
مجاوری در توئیت خود در واکنش به سخنان رئیس جمهور نوشته بود :
واقعاً جای تاسف است که هنوز به این درک نرسیدند تنها راه نجات کشور از این همه بی نظمی و آسیب ها و گرفتاری های متعدد، از آموزش و پرورش شروع می شود!
چه زمانی به این فهم مشترک می رسند... که رئیس جمهور ما بگوید پول از جیب بیت المال برای آموزش و پرورش خرج .... می شود. آقای رئیس جمهور مگر بیت المال مربوط به همین ۱۵ میلیون دانش آموز و خانواده آنان نیست ....
آیا فکر کردید با این برنامه ریزی چه بلایی داریم به سر کشور و نظام آموزش و توسعه و سرمایه انسانی می آوریم ....
آیا اصل ۳۰ قانون اساسی را فراموش کردند که برنامه ریزی این گونه می کنند و تازه از آموزش و پرورش طلبکارند.
آیا منابع این کشور نباید صرف آموزش و توسعه فرزندان این کشور شود....
آقای رئیس جمهور محترم ؛ باور کنید این گونه برنامه ریزی برای بودجه آموزش و پرورش جفا به کشور است و در آینده باید پاسخگو باشیم.... "
بند " ج " از « منشور حقوق شهروندی »بر " حق آزادی اندیشه و بیان " تاکید دارد .
ماده 26 اشعار می دارد :
" هر شهروندی از حق آزادی بیان برخوردار است. این حق باید در چارچوب حدود مقرر در قانون اعمال شود. شهروندان حق دارند نظرات و اطلاعات راجع به موضوعات مختلف را با استفاده از وسایل ارتباطی، آزادانه جست و جو، دریافت و منتشر کنند. دولت باید آزادی بیان را بهطور خاص در عرصههای ارتباطات گروهی و اجتماعی و فضای مجازی ازجمله روزنامه، مجله، کتاب، سینما، رادیو، تلویزیون و شبکههای اجتماعی و مانند اینها طبق قوانین تضمین کند. "
ماده 28 می گوید :
" شهروندان از حق نقد، ابراز نارضایتی، دعوت به خیر، نصیحت در مورد عملکرد حکومت و نهادهای عمومی برخوردارند. دولت موظف به ترویج و گسترش فرهنگ انتقادپذیری، تحمل و مداراست. "
آیا این حرکت متناسب با این منشور و حقوق مصرح در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران است ؟
آیا توئیت یک مقام اداری که در جهت دفاع از منافع آموزش و پرورش و جایگاه معلمان صورت گرفته است مطابق با رضایت فرهنگیان است ؟
پیش از این نیز « نجات بهرامی » به دلیل برخی توئیت ها بازداشت و به مرخصی اجباری فرستاده شد .
« صدای معلم » خواهان توضیح افراد مسئول و تصمیم گیرنده در این مورد است .
پایان گزارش /
به نام کمک ،دارند توی مملکت حکومت می کنند. در هیئت کمک درسی،کمک آموزشی، آمادگی کنکور و همه جور جلو آمده اند. خودشان بهتر از همه می دانند که در آن طرف کوی کنکور خبری نیست.
می دانند که قبولی در کنکور یعنی اضافه کردن به آمار بیکاران تحصیل کرده.
می دانند که بچه ها اگر علاقه و حوصله درس خواندن داشته باشند، همان کتاب های مدرسه برایشان کافیست.
می دانند که بچه های محروم مرز نشین که کلاس اضافی و کتاب تست را نمی بینند، چه بسا موفق تر از بچه های لوس و تنبل مراکز استانها هستند . می دانند که ...
با این حال و به برکت نظام آموزشی حافظه محور و طوطی پرور، چهارده برنامه هفتگی در هفت شبکه تلویزیونی راه انداخته اند و با چرب زبانی ، اسرار تست زنی را هویدا می سازند. تیراژ کتاب هایشان میلیونی و میزان فروششان میلیاردی. خدا می داند چقدر درآمد دارند که سالانه فقط چند صد میلیارد تومان بابت هزینه آگهی به تلویزیون می دهند. این اختاپوس هزار پا چندان در شبکه های سیما چنبره زده است که مردم بینوا گاه گاهی امکان می یابند بین این همه تبلیغات ، فیلمی را هم تماشا کنند.
وقتی هم وزیر با طرح حذف مشق شب، درصدد تیشه زدن به یکی از ریشه های آنها بر می آید، در خانه مراجع قم بست می نشینند و فریاد واویلای آنها به هوا می شود که ای علمای مسلمین به داد نسل کودک و نوجوان برسید که اگر در خانه مشق ننویسند در فضای مجازی حرف های جفنگ می نویسند. فقهای همیشه در صحنه نیز که معمولا در باب بسیاری از محال اندیشی ها می توانند اندیشه کنند و حکمی رو کنند،در این زمینه نیز که گویی به سان پیاژه و دیویی ، سالها در حوزه سنجش و ارزشیابی آموزشی و علوم تربیتی تحقیق و تفحص کردهباشند، امر فرمودند: «آری! بی مشق شب ،بچه نُنر می شود!» .
اگرچه نقد و نظر پیرامون تکلیف در منزل از حوصله این نوشتار خارج است اما همین قدر می توان گفت که نظام آموزشی ما نه فقط در حمایت از معلم که در عنایت به علم نیز هنوز هم از درون و هم از برون ،دچار تنگناست.
چه بسیار طرح هایی که در قالب حرفهای قشنگی عنوان شدند و بالافاصله نابود شدند؛ مبارزه با مافیای کنکور، منحل کردن مدارس تیز هوشان، شاداب سازی مدارس، ارزشیابی توصیفی،کاربست فناوری و نظائر آنها ، از آن هزاران حرفی بود کاندر عبارت آمد اما به عمل نیامد.
انگار همه چیز ما به هم مشروط و مربوط است؛ معلم اگر بخواهد با روش های خلاقیت محور، بچه ها را آموزش دهد، مدیرمدرسه شاکی می شود. مدیر مدرسه اگربخواهد مدرسه را به محلی برای زندگی کردن بدل کند، اولیا شاکی می شوند، وزارتخانه اگر بخواهد نظارت و مدیریتی متفاوت بکند، نظام شاکی می شود و ... نقطه، سرخط!
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گروه گزارش/
همان گونه که پیش تر آمد ؛ بسیج دانشجویی پردیس شهدای مکه ( این جا ) نشست مناظره ای را بین « ابراهیم سحرخیز » و « علی الهیار ترکمن با موضوع " معلم تمام وقت " اعلام کرد .
همان گونه که انتظار می رفت معاون توسعه مدیریت و پشتیبانی وزارت آموزش و پرورش در این نشست حضور پیدا نکرد .
در این قسمت ؛ بخش پایانی سخنان ابراهیم سحر خیز معاون آموزش متوسطه در وزارت حاجی بابایی به صورت کامل منتشر می گردد .
در این نشست دانشجو معلمی تنها رسانه ی « صدای معلم » حضور داشت .
گروه استان ها و شهرستان ها/
نامه ی زیر توسط ولی یک دانش آموز در انتقاد از عملکرد آموزش و پرورش تبریز ( بدون اشاره به ناحیه ) به همراه پیوست برای صدای معلم ارسال گردیده است .
این رسانه آمادگی خود را برای انتشار پاسخ مسئولان اعلام می کند .
گروه تشکل ها/
چهارشنبه 28 آذرماه « نمایندگان شورای هماهنگی فرهنگیان کشور » با تعدادی از نمایندگان مجلس دیدار و گفت و گو کردند .
با وجود آن که این کنش ها در قالب گفت و گو مهم و راه گشا است اما پرسش این است که چرا این گونه فعالیت ها در آخرین سال فعالیت مجلس دهم اتفاق می افتد ؟
چرا 160 نماینده مجلس پس از 2 سال تاخیر نامه ای در خصوص اجرای نظام رتبه بندی معلمان خطاب به رئیس جمهور می نویسند ؟ ( این جا )
کسی در این نشست از نمایندگان نمی پرسد که چگونه استیضاح وزیر آموزش و پرورش از حد نصاب می افتد و چرا رسانه ها در این گونه نشست ها حضور ندارند و هر نماینده ای فقط اطلاعات و اخبار مطلوب خود را به اطلاع افکار عمومی می رساند ؟
کسی در مورد سرنوشت " میثاق نامه ی معلمی " که قبل از انتخابات حداقل توسط « فاطمه سعیدی » ، « فریده اولاد قباد » و » داود محمدی » امضا شد نمی پرسد؟ ( این جا ) .
« صدای معلم » در سال 96 از فاطمه سعیدی درخواست نشست با کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس را کرد که تاکنون پاسخی به آن داده نشده است .
گزارش این گفت و گو را به نقل از کانال این شورا می خوانیم در حالی که این نشست در خبرگزاری خانه ملت انعکاسی نداشته است .
در چند روز اخیر و پس از حادثه تأسفبار موسسه آموزشی اسوه حسنه زاهدان که متأسفانه تنی چند از نوباوگان عزیز را پرپر نمود، و خانوادههای بسیاری را داغدار و قلب ملتی را جریحهدار کرد انتقادات فراوانی از همه سو به وزارت آموزش و پرورش وارد میشود .
اینکه حادثه شینآباد دیروز و حادثه زاهدان امروز نتیجه اهمال ، کمکاری ، کم برخورداری یا قصور و تقصیری بوده است جای هیچ شک و شبههای نیست و در بسیاری موارد انتقادات از سوی شهروندان عادی و غیرمسئول بi جا و پذیرفته است. اما انتقاد نمایندگان به وضعیت موجود در آموزش و پرورش که بخش بزرگی از معلولیتهای این وزارتخانه، نتیجه رویکردهای آنان است بههیچوجه قابل پذیرش نیست. چراکه اساس بیشتر مشکلات بحرانزا در این وزارت نبود اعتبار مناسب است.
در این میان، بر کسی پوشیده نیست ؛ مرجع اختصاص بودجه به نهادها، مجلس شورای اسلامی است که در اینجا بهعنوان منتقد ظاهر شدهاند. مجلسی که در بسیاری از مواقع چشم شان را بر تخصیص بودجه به نهادهای خاص و نه چندان مسئول میبندند!
مجلس نشینان معزز اگر معلم در معیشت خود درمانده باشد و نتواند تمام ذهن خود را درگیر آموزش و پرورش دانش آموزان نماید ، اگر امکان تأمین نیروی انسانی کافی به هر دلیلی ،نظیر گزینشهای آنچنانی و یا کمبود اعتبار میسر نباشد و کلاسها خالی از معلم کارآمد باشند، اگر سازه و تأسیسات مدارس استاندارد نیست و دیوار بر سر دانشآموز خراب میشود، اگر امکانات سرمایشی و گرمایشی مدارس خطرآفرین است ؛ قطعاً نبود اعتبار کافی برای رفع مشکلات اولین و مهمترین عامل و علت بازدارنده است که مشخصاً مرجع تصمیمگیری برای تخصیص آن خانه ملت است .
این نوشته نمیخواهد سهم مدیران و مسئولین آموزش و پرورش را در خصوص این مسائل انکار کرده و یا کمرنگ جلوه دهد،اما وقتی مشاهده میشود نمایندگان دلسوز! در مواقع بروز مشکلات توپ را در زمین اهالی نهاد اجرایی انداخته و با لحنی کاملاً حق به جانب فقط در مقام سرزنش کننده ، خانواده آموزش و پرورش ( از معلم و مدیر مدرسه گرفته تا وزیر) را به خاطر کم توجهی مورد عتاب و خطاب قرار می دهند و ایشان را به باد سرزنش گرفته و مورد سؤال قرار میدهند در ذهن ملت این پرسش ایجاد میشود :
واقعاً در چنین مواقعی سهم نمایندگان ملت در قصور و تقصیر چه اندازه است ؟
اگر مجلس نشینان درک و نگاه درستی نسبت به اهمیت حوزه تعلیم و تربیت در توسعه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی داشته و در زمان تقسیم و تخصیص اعتبار با نیازسنجی درست، بودجه مناسب و درخوری به این وزارت اختصاص دهند آیا شاهد مشکلاتی با این دامنه خواهیم بود؟
پاسخ این است ؛ یقیناً خیر . به عقیده نگارنده در شرایط کنونی نمایندگان محترم باید قبل از هر کاری سهم خود را در این وقایع ارزیابی اگر مجلس نشینان درک و نگاه درستی نسبت به اهمیت حوزه تعلیم و تربیت در توسعه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی داشته و در زمان تقسیم و تخصیص اعتبار با نیازسنجی درست، بودجه مناسب و درخوری به این وزارت اختصاص دهند آیا شاهد مشکلاتی با این دامنه خواهیم بود؟نموده و خود را بهواسطه این تنگنظریها و کمکاریها مورد بازخواست قرار دهند و به ملت قول دهند در آینده وظیفه خود را در این خصوص تمام و کمال انجام خواهند داد، چرا که در این صورت یعنی تغییر زاویه دیدشان است ، که با وقوع این گونه حوادث نظیر آتشسوزی ، مشکل زیانبار کمبود نیروی انسانی کارآمد، فروریختن دیوار اماکن آموزشی بر سر کودکان این مرز و بوم این حق را خواهند داشت که معلم و مدیر و وزیر را زیر سؤال برده و از ایشان بپرسند که چرا علیرغم تخصیص امکانات در بهکارگیری آنها کوتاهی کردند.
سر آخر، واقعاً در خانواده زحمتکش آموزش و پرورش چه کسی را پیدا میکنید که نخواهد دیوار مدرسهاش محکم باشد یا سیستم گرمایشی استاندارد داشته باشد و کیفیت آموزشی و تربیتی حداکثر حاصل شود و بسیاری مسائل دیگر.....
مگر نه آنکه مدیران ستادی، مدیران مدارس و معلمان با چنگ و دندان توانستهاند مراکز آموزشی را اداره کرده و در اکثر مواقع اگر از خود گذشتی ایشان نبود حوادث و عواقب تلخ بیشتری مورد انتظار بوده است.
آموزش و پرورش در دههها و سالهای گذشته با مشكلات متعدد از جمله كمبود نيروي انساني و بودجه مواجه بوده است و بسياري از مشكلات در آن به دليل همين دو مشكل به وجود آمده است و جا دارد تا از نمايندگان بهجای انتقادات مداوم شان از آنها پرسيده شود؛ چه اندازه از مشکلات و وقایع تلخ آموزش و پرورش بر عهده نمايندگان مجلس و قوه مجريه است؟
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
سیستم آموزشی ما به بچه ها می گوید وکیل، مهندس و دکتر شوید . درخانه همه دنبال هستیم که بچه هایمان درس بخوانند و تحصیل کرده شوند و...
کجای این آموزش و تربیت به بچه ها یاد می دهد کارآفرین باشند؟
برای خودشان کسب و کار داشته باشند؟
شرکت تاسیس کنند و صاحب کار باشند؟
تجارت کنند و تاجر باشند؟
تقریبا"هیچ جا...
کلا" در حال آموزش به بچه هایمان هستیم که در زندگی اصلا" ریسک نکنند و همیشه در عافیت زندگی کنند.
کارمند جاهای خوبی باشند و حقوق بگیر مفت باشند!
پول تو جیبی دادن به بچه ها عادتی است که ذاتا" بچه ها را غیر مستقل و حقوق بگیر بار میارد.
بچه ها را منتظر پرداخت منظم به بار می آورد.
مواجب بگیر و این دقیقا" مخالف روحیه کارآفرینی است!
راه حل مناسب به نظر می رسد این باشد که :
پول تو جیبی بچه ها مشروط باشد به کمکی که به خانواده می کنند و ارزشی که برای خانواده ایجاد می نمایند.
یاد بگیرند که در صورت کمک به خانواده و انجام یک کار خلاقانه و خوب میتوانند پول توجیبی های متغیر بگیرند.
هم خلاقیت شان پرورش پیدا می کند و هم حقوق بگیر و مواجب بگیر نمی شوند.
هر شب برایشان قصه نخوانید. ۴ شب شما قصه بخوانید و ۳ شب بخوابید آنها برای شما قصه بگویند.
کارآفرین باید بتواند سناریو ایجاد کند و دیگران را تحت تاثیر قرار بدهد.
* بچه ها را منتقد و پرسشگر کنید.
*یک زبان بین المللی و سبک رهبری را به آنها یاد بدهید.
*بچه ها را مطیع و تقلیدی به بار نیاورید .
*هنر شاد زيستن را به بچه ها بياموزيد و افكار آنها را بين المللي بار آوريد.
کانال سواد تربیتی
در هفتهای که گذشت، فضای مجازی و حقیقی آکنده بود از گفتارها و نوشتارها پیرامون مشق شب و فرصتجویی و غنیمتگیری برخی بانیان و ناشران کتب کمکدرسی.
هریک از گفتهها و نوشتهها از زاویهی خاصی نظر کرده بود و برآیند همهی آنها تقریباً واکنشی معترضانه به این ماجرا بود؛ اما این ماجرا دو وجههی میمون و نامیمون داشت:وجه مبارکش آن بود که مشخص شد، هنوز و همچنان، چشم و گوش مردمان و بلکه نخبگان به اظهارات و بیانات بزرگان دین و مراجع است و این گونه نیست که در میان مردم التفاتی به مواضع این بزرگان نباشد.
اگر فردی مورد اقبال و سندیّت مردم نباشد، سخنانش، چه مقبول و چه نامقبول، مورد توجه قرار نمیگیرد؛ که حرف زیاد است و گوینده و نویسنده فراوان؛ اما کلامالملوک است که مُلک و ملّتی را متوجه خود میکند و این وجههی مثبت و مبارکِ این واقعه بود.
اما رویهی نامیمون این ماجرا، آن بود که کسانی هم از آب گلآلود ماهی ستاندند و عقده گشودند و تیغ زبان به بیمهری آختند، بلکه غیظ تاریخی خود را عیان کنند و شأن مرجعیت را به چالش کشند. اینگروه چه بسا همان کسانیاند که عوامانه هر سخنی را از هر «یاردانقلیبیگی» در فضای مجازی بازنشر میدهند و حکمتها(!) را منسوب و غیرمنسوب، زبان به زبان میپراکنند که مثلا فلان صوفی قونیهنشین یا نوعارفی ظهورکرده در برزیل و آرژانتین، ببینید چه گفته و چهها سروده! پای میکوبند و دست میافشانند که:
آی آدمیان! شنیدید که چه گفت؟ آری:
اگر باران به کوهستان نبارد
به کوهستان نباریدهست باران!
و جلّالخالق از اینهمه کلمهی حکمت!
باری؛ این قلم نیز در وقت خود و به هنگام، در جایی و شاید زودتر از همگان بر این ماجرا واکنش نشان داد و سهل است، که صاحب این قلم در یک دههی گذشته جزء اولین نفراتی بود که هشدارهایش را بر چنین روزی با گفتار و نوشتار به دفعات عیان کرد و البته اصلاً خوشحال نیست که پیشبینیهای ناخوشایندش امروز نمایان شده است.
غیرمستقیم از سوی بزرگ این جماعت، یعنی ناشران کمکدرسی، به این حقیر پیامی رسید بدین مضمون که در زمانی که در بسیاری از شهرهای نابرخوردار، معلم و کتاب درسی درست و درمانی وجود ندارد، کتب کمکدرسی، جبرانی است بر این نقیصه، تا بچههای محروم و نابرخوردار در مناطق بیبهره از عدالت آموزشی از حضور در دانشگاه وانمانند و عزیزان ناشر به رسالت عدالتگستری آموزشی خود عمل کرده باشند.
مرا نمیرسد که در مورد نیّت کسان قضاوتی آورم و یا ذهن آدمیان را بخوانم یا از موج جنجالهای ژورنالیستی سواری بگیرم. نیّت بانیان بین خودشان و خدایشان و وجدانشان؛ قضاوت در مورد شخص ایشان نیز با هرکه باشد، قطعاً در عهدهی من نیست. آنچه رسالت معلمی کوچک اما تجربهاندوخته همچو من است، دیدن و ارزیابی نتایج آن نیّتهاست؛ که نیّت -گیرم خیر بوده- نتایجش نه تنها خیر نبوده، که شرورش به وضوح غالب بوده است.
محرومیت دانشآموز سراوانی و بشاگردی و برازجانی، هرچند ناگوار است، اما چارهاش در استخوانگذاری لای زخم نیست. دانشآموزی که معلم ندارد و از کتاب درسی رسمی نمیتواند استفاده کند، به طریق اولی از کمکدرسی نیز طرفی نمیبندد؛ جز آنکه در فشار روانی و استرسزایی، کتاب را میخرد و بهرهاش را هم نمیبرد. وانگهی، انصاف دهند:
چه تیراژی از این کتب به دست آن سراوانیان و برازجانیان میرسد؟ و چه تیراژی در پایتخت و استانهای برخوردار، توزیع و فروخته میشود؟
تازه، استدلال فوق (پرکردن خلأ معلم با کتب کمکآموزشی) زمانی میتواند مسموع افتد، که اصل رویکرد «حلالمسائلگرایی» در آموزش را بپذیریم و بر این روش به لحاظ پژوهشی و تخصصی صحّه بگذاریم.
القصّه، جریان دمِ خروس تجارت آموزشی در دو دههی اخیر، عیانتر از آن است که بتوان قَسمهای حضرت عباس را بهراحتی هضم و باور کرد؛ هرچند -تأکید میکنم- بیش از آنکه دلمشغول نیّت بانیان این ماجرا باشم، جدّاً نگران نتایج این روند هستم که از قضا این نتایج، هم در صحنهی مدارس و هم ساحت دانشگاهها عیان است و بیش، حاجت به بیان نیست.
کانال مکتوب هفته