" ای کاش یاد بگیریم برای خالی کردن خود ، کسی را لبریز نکنیم . " (خسرو شکیبایی )
در جامعه ای که افراد دردمند بسیاری دارد و برنامه و دلخوشی خاصی برای گذران اوقات فراغت و یا لحظه های زندگی آنان وجود ندارد ، طبیعی است که یکی از مهم ترین هنر آنان دردِ دل کردن باشد. عده ای سر ناچاری و برخی برای پاسخگویی به عطش کنجکاوی فضول مآبانه خود ، گوش های خود را به شنیدن این دردهای حزن آلود ، عادت داده اند.
بیکاری و بی برنامگی و عدم توان برنامه ریزی برای انجام سفر و یا نداشتن قدرت خرید و رفتن به سینما و تئاتر و یا عدم اختصاص وقت برای مطالعه ، هر دو را به این قصه خوانی پر غصه دعوت می نماید. در کل شده ایم سرمنشا عجز و ناتوانی و ناله و ذلیلی . تصور می کنیم همه باید ناله های ما را بشنوند . دیگر حریم خصوصی برای خانواده ها کمتر حرمت دارد. یاد زنان چادری بن بست های محلات شهرهای خود افتادم . آنان تا مردشان به خانه بیاید و شام بخواهد مشغول گفت و گویی بی حاصل و بی پایانی بودند. یک غیبت مرسوم .
اما آیا هر یک از ما حق داریم دیگران را از درد پایان ناپذیر خود ، لبریز سازیم ؟
اصلا ما حق داریم تا دیگران را به افسردگی و دردمندی خود محکوم سازیم ؟ البته کسانی هم که به هر دلیلی شرایط این خالی شدن عده ای را جهت لبریزی خود تحمل می کنند مقصرند.
« دیدگاه ها و نظرات افراد و گروه ها لزوما نظر صدای معلم نیست ؛ این رسانه آماده انتشار پاسخ مسئولان و افراد مخاطب می باشد »
« آخرین اخبار و تحلیل ها در حوزه آموزش و پرورش ایران و جهان در صدای معلم »
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.