صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

مدرسه شاد در آموزش و پرورش ایران و سلامت روانی دانش آموزان

 معاون پرورشی و فرهنگی وزارت آموزش و پرورش اعلام کرد: «۳۰درصد از دانش‌آموزان تمامی مقاطع تحصیلی در حوزه‌ی سلامت روان از استانداردهای لازم برخوردار نیستند و یک‌درصد آن‌ها، نیاز به خدمات اورژانسی در حوزه‌ی آسیب‌های روانی دارند.»

مدرسه شاد در آموزش و پرورش ایران و سلامت روانی دانش آموزان


هر چند، استانداردهای "ما" که در "رؤیای زندگی" زندگی کرده‌ایم با "آن‌ها" که زندگی رؤیایی دارند، متفاوت است و آنچه در تمام این سال‌ها از ماشین روان‌شناسی مثبت‌نگر بیرون ریخته، بازتولید منافعی برای سیستم حاکم است؛ استانداردهایی که وضع‌موجود را روتوش کند، تا این بدنه‌ی ریخته سرپا شود، اما در این بین، واقعیتی در کلاس‌ها سال‌به‌سال، سر و گردن بیش‌تری نشان می‌دهد؛ مفهوم "آینده" در بچه‌ها رنگ باخته است!

 اگر نسل ما -دهه‌ی شصت- در مقابل موضوعاتی چون "علم یا ثروت؟"، "می‌خواهی چه‌کاره شوی؟" یک‌جور حاضرجوابی داشت، اکثر دانش‌آموزانِ امروز، چشم‌انداز ندارند. آن‌ها برنامه‌ریزی را نمی‌فهمند و کمتر می‌توانند به "فردا" فکر کنند. مسئله، "نگاه مصرفی" به وزارت‌خانه‌ است كه وظيفه‌ی آموزش‌ و پرورش را توليد سوژه‌ی تابع و قابل پيش‌بينی می‌داند؛ توابع مرکزی که به اصول بنیادین چسبیده و مهره‌های پاسدار ارزش‌های آن باشند.
نظام توتالیتر در تمام این سال‌ها، در کارِ تولید سوژه‌ی بی‌تخیل و نومید بوده است؛ سوژه‌ای که "حق" را نشناسد، "مطالبه" نداشته و در خط قصه‌ای که برایش نوشته شده، سربه‌زیر و رام پیش رود.
اگر روان‌شناسی می‌خواهد از منجلاب نهاد قدرت که آن را مسئول رواج خوش‌باشی و بی‌مسئله‌بودن کرده، رها شود؛ باید از استانداردهای سیستمی‌شده تن بزند، بایستی به این مسئله بیندیشد که چطور سوژه‌ی دست‌سازِ بی‌آینده را به‌عنوان "محصول تمامیت‌خواهی" بفهمد و راه‌های بیرون‌زدن از پیشنهاده‌ها مسئله‌اش شود.

 مسئله‌اش این باشد که مدام محتوای لاغر ادبیات در کتاب‌های درسی، مورد هجمه‌ی گفتمان رسمی قرار می‌گیرد و شاخه‌های برکشیده‌ی تخیل در انشاها، در موضوع‌نویسی‌های سفارشی اخته می‌شود.
مسئله‌اش این باشد که مسابقات کتاب‌خوانی حتی در طرح‌های جدیدی مانند "خوانش خلاق" به کتاب‌های مذهبی یا آشنایی با زندگی‌نامه‌ی شخصیت‌های علمی معطوف است؛ مسئله‌اش هَرَس شاخه‌های "شادی به‌مثابه‌ی امر اجتماعی" باشد؛ جریانی که آن‌چه باقی می‌گذارد، تنه‌ای در مراسم‌های تقویم محزون ماست؛ بدنه‌ای که چون دار، میانه‌ی میدان سرپا می‌شود و اندک‌نشاطِ مانده را آویزان می‌کند!

 اگر روان‌شناسی قصد دارد از دانش‌آموزانِ امروز بگوید، پیش از آن بایستی سازوکار ایدئولوگ آموزشی را افشا کند؛ فرآیندی که در تمام دوران ابتدایی؛ موسیقی و رقص، روزهای جهانی، جشن‌های ملی، آیین‌های جمعی، کار عملی و فعالیت‌های گروهی را از نفس انداخته است.

مدرسه شاد در آموزش و پرورش ایران و سلامت روانی دانش آموزان

اگر از "بچه‌های گل‌خانه‌ای" و "شادی آپارتمانی" دل‌نگران شده‌اید، فقط برای یک‌بار محتوای آموزشی را ورق بزنید و دانش‌آموز را در میانه‌ی میدان خون و جنگ فهم کنید!
ارزش‌هایی که در طول دوران ابتدایی برای دانش‌آموز ایرانی ساخته می‌شود، جز در درک یک فضای ترسناک و تاریک که مدام باید در آن حالت دفاعی و پاسداری از چیزی را داشت، چگونه قابل ارزش‌گذاری‌ست؟

 گفتمان رسمی که همواره تلاش می‌کند حضور تک‌گویانه‌ای داشته باشد، به بچه‌ها جز ابزاری در خدمت اهداف تعریف‌شده نگاه نمی‌کند.
اگر روان‌شناسی درصدد كنش‌گری‌ست، بايستی خود از اين گفتمان و بازتوليد آن در مدارس رهايی يابد.
مسأله‌ی اصلی این است که ساختارهای زیربنایی در مدارس، شادی را بیش از همه به‌عنوان مقوله‌ای سیاسی تعریف می‌کند و دانش‌آموزان باید با دلالت‌های ایدئولوژیک بخندند!

مدرسه شاد در آموزش و پرورش ایران و سلامت روانی دانش آموزان

 مسئله، "نگاه مصرفی" به وزارت‌خانه‌ است كه وظيفه‌ی آموزش‌ و پرورش را توليد سوژه‌ی تابع و قابل پيش‌بينی می‌داند؛ توابع مرکزی که به اصول بنیادین چسبیده و مهره‌های پاسدار ارزش‌های آن باشند. در عریان‌کردن همین واقعیت است که دل‌نگرانی برای سلامت روانی دانش‌آموزان مفهوم می‌گیرد.
در غیاب این نگاه، روان‌شناسی مثبت‌نگر جز حافظ وضع‌موجود نخواهد بود؛ بلندگوی نهاد قدرت که واقعیت را تحریف می‌کند و محتوای اخته و بی‌دردسری برای گفت‌وگو می‌خواهد.

صور ما


مدرسه شاد در آموزش و پرورش ایران و سلامت روانی دانش آموزان

منتشرشده در دانش آموز

نقش تربيتی معلم از ديدگاه مكاتب فلسفی و آموزش و پرورش ایران

مقدمه
این بحث ، به بررسی نکات مهم از نظر مکاتب مختلف نسبت به معلم و تربیت و کارکرد او مربوط می شود . چون جریان زندگی عادی موجب فراموشی بدیهیات می شود و تکرار و یادآوری برخی از این موارد ، تذکری است برای ما ، تا زمان و عمر خود را به طور سطحی از دست ندهیم. نوع رشته تحصیلی و تربیت فردی و اجتماعی افراد نسبت به هر موضوع و مبحث و نظریه ای ، برداشت و عملکرد و نتیجه ای متفاوت از خود نشان می دهد. قدرمسلم برداشت یک تحصیل کرده رشته علوم تربیتی و یا علوم اجتماعی با برداشت دیگران در رشته های فیزیک و ریاضی و زبان خارجی و.... از چنین مفاهیمی ، یکسان نیست. البته تفاوت های فردی نیز بر نوع برداشت و پنداشت ما اثر می گذارد.

هر چند افراط و تفریط هایی در هر مکتب و یا دیدگاه اندیشمندان ، ممکن است وجود داشته باشد که مورد تأیید و یا قبول عده ای نباشد ، اما تا زمانی که تعهدات اخلاق و مذهب ، متوجه خطری نیست ، می توان آنها را به نسبت معلومات و منطق خود ، سنجید و نکات مفید آنها را به کار بست.

* مکتب ایده آلیسم ( آرمان گرا )
نکاتی که در دیدگاه افلاطون وجود دارد :
" افلاطون مهمترین عنصر مدرسه را معلم ذکر کرده است.
معلم از نظر او نقش راهنما ، هدايتگر و تسهيل كننده يادگيری دارد.
او انتقال دهنده ميراث فرهنگی است.
معلم از نظر اخلاقی و عقل سرمشق دانش آموزان و برتر از آنهاست.
وظيفه او گرفتن دست كودك و رساندن او به عالی ترين درجه كمال است. " (1)

یکی از دلایلی که معلم جامعه ما در جایگاه واقعی و اصلی خود قرار ندارد و نظام آموزشی و سیاست گذاران او را تبدیل به مهره ای نالان ، ناتوان ، مستأصل و محصور در دور باطل ، ساخته است ، بی اطلاعی آنان از رسالت و تکلیف حرفه معلمی است. آنان معلم را مهمترین عنصر مدرسه نمی دانند. آنان نقش راهنما و هدایتگر معلم را به دبیران پرورشی و نقش تسهيل كننده يادگيری را به مافیای کتب آموزشی و مؤسسات آموزش خصوصی ، داده اند. لذا اعتماد و یقین دانش آموزان نسبت به معلمان که روزگاری آنان را دانای دانایان و پاسخ دهنده هر سئوالی می دانستند سلب شده است.

امروز محتوای کتب درسی کمتر از مجموع مفاهیم فرهنگی تبعیت می کند و بسیار ضعیف به انتقال میراث فرهنگی ، اهتمام می ورزد. ما روز به روز در این کتب از خزاین غنی نظم و نثر زبان و ادبیات فارسی ، بیشتر از گذشته فاصله گرفته ایم و برای دانش آموز امروز ، این که حافظ و سعدی و نظامی و ملک الشعرای بهار و رودکی و جلال آل احمد ، یمینی شریف و...... چه کسانی بوده اند و چه میراثی برای ما به ارمغان گذاشته اند ، نیشخندی را سبب می شود که تلخ تر از زهر است. البته آنها هم مقصر نیستند ، چون ما تسلسل ارتباط میراث فرهنگی را با افراط در آموزش کتابی تحت عنوان تاریخ ادبیات 1 و 2 برای رشته علوم انسانی و با تفریط در استفاده از چنین آثاری در کتب فارسی تمامی رشته ها ، دلزدگی و نفرت را در وجود دانش آموزان تعبیه کردیم . این روال حدود دو دهه و تا قبل از برقراری سیستم آموزشی 3 - 3- 6 ، آموزش وجود داشت. او به جای یادگیری لذت بخشِ متون ادبی ، مجبور به حفظ نمودن تاریخ تولد و مرگ و زندگینامه مشاهیر ادبی کشور گردید. او کمترین نمره را برای این درس می گرفت. اما دلایل افت تحصیلی شدید در این ماده درسی ارزیابی نشد و به دنبال رفع این بار سنگین از دوش دانش آموزان برنیامدند.

روزگاری ، معلمان ما از نظر اخلاقی و عقلی سرمشق دانش آموزان و برتر از آنها بودند. اما معامله نادرست با مراتب حرفه ای این شغل ، باعث گردید تا باور قداست معلم از منظر دانش آموزان و خانواده ها رخت بر کَند. عمده دلیل این تفکر مسموم ، خصوصی سازی آموزشی بود که رشد سریع آن همچنان ادامه دارد. آنان در مدارس غیردولتی ، معلم را کارکنی تصور کردند که با پول تو جیب شان ، اداره می گردد و باور کردند که بدون این پول اندک ، معلم کاره ای نیست. پس دیگر کسی معلم را سرمشق خود ندانست و برترِ واقعی ، پول توی جیب پدر دانش آموز بود.
معلم وظیفه رساندن کودک به عالی ترین درجه کمال را نیز از دست داده بود. او فقط آموزش می داد . آن هم در بستری که مدارس خاص ، اهمیت معلم را کم رنگ می ساخت و دبیران پرورشی ، مدعی پرورش روح و اندیشه معنوی دانش آموزان در هر سنی گردیدند . لذا ایجاد و تربیت تا درجه کمال دانش آموز و کودک از سیطره قدرت معلم خارج شد.

با توجه به ماهیت آنچه که بر معلمان این جامعه گذشته است و می گذرد ، می توان چنین نتیجه گرفت که نقش تربیتی معلم از دیدگاه مکتب ایده آلیسم ، در کشور ما مردود است.

* مكتب رئاليسم ( واقع گرا )
" این مکتب برای معلم مقام ارجمندی قائل است .
او را مسئول می داند كه دانش آموزان را به فعاليت شخصی وادارد .
امكان بحث و انتقاد را به دانش آموز بدهد .
و كنجكاوی آنان را برانگيزاند." (همان منبع)

آنچه که در تمامی مکاتب و دیدگاه ها حائز اهمیت است ، ارزش قائل شدن به نقش معلم است . که حداقل ما نیز می بایست این نکته را دربابیم که از آن غافلیم. نوع آموزش در این مکتب ، دانش آموز محور است. تربیت دانش آموزانی منتقد و توانمند برای انجام بحث های گوناگون در حیطه های گوناگون که با تحریک حس کنجکاوی برای یافتن و جستن و کنکاش هر پدیده و امری ، ممکن می گردد.
اتحادیه اروپا با اجرای زنگ گفت و گو در مدارس ، به نظر می رسد از این مکتب تبعیت می نماید و واقع گرایی را به عنوان اصلی برتر و اصلح پذیرفته است.

* مکتب طبيعت گرايی ( ناتورالیسم )
" در اين مكتب ، طبيعت ، بهترين معلم كودك است .
ساير عناصر واسطه های تحقق پرورش طبيعی هستند.
معلم فقط نقش راهنمای كودك را برعهده دارد كه كودك را به خودآموزی برمی انگيزاند.
و معلم بايد از هر نوع تلقين افكار و نظريه ها و داوری های اخلاقی به دانش آموزان اجتناب كند." (همان منبع)

مهمترین وجه تمایز این مکتب با سایر مکاتب ، در این اصل مهم نهفته است که : بهترین معلم طبیعت است و سایر عناصر از جمله معلم ، واسطه ای برای تحقق پرورش طبیعی کودکان هستند. معلم فقط نقش راهنما را دارد که بدون هر نوع تلقین افکار و نظریه ها و داوری های اخلاقی ، کودکان را هدایت و راهنمایی می نماید.
دقیقا نقطه مقابل برداشت ما از معلم و آموزش است. ما معتقدیم که آموزش دروس حتما و باید در چارچوب کلاس درس انجام شود و معلم اختیار و اراده ای برای تدریس در هوای آزاد مدرسه و یا مکانی مناسب با محتوای آموزشی در اماکن طبیعی ، ندارد. و گرنه طبق ضوابط ، برخورد قانونی می شود و به دلیل ترک محل خدمت ، تذکری کتبی دریافت می کند!
ما معتقدیم که کودک قدرت درک و فهم درستی از مسایل ندارد و امکان انحراف او حتمی است ، لذا وظیفه معلم تلقین اصول اخلاقی و یا ارزش گذاری نسبت به مفاهیمی است که از نظر نظام آموزشی صحیح است . آموزش ما بیشتر القایی و تلقینی از مجموع ارزش ها و واقعیت هاست که به نبش قبر علم می پردازد.

ما معتقدیم آموزش باید فقط بر اساس محتوای متون درسی انجام بگیرد و معلم بودجه بندی مورد نظر را در تدریس فصول و بخش های گوناگون کتاب مربوطه رعایت نماید.از نظر نظام آموزشی ما ، نشان دادن کرم خاکی در اعماق زمین و یا گشتن به دنبال پروانه ها و حشرات ، نوعی وقت تلف کردن و بازی و تفریح کردن است و چیزی یادگرفته نمی شود.
تمامی کشورهای پیشرفته و یا کشورهایی که آموزش برتر دارند از اصول این مکتب تبعیت می کنند و یادگرفته های کودکان یک عمر فراموش نمی شود چون آموزش عملی توأم با عشق و شور و لذت باعث تعمیق یادگیری می شود. در ضمن به نظر می رسد ایوان ایلیچ نیز در کتاب " مدرسه زدایی از جامعه " خود از این مکتب ، تبعیت نموده است.

* مکتب پراگماتيسم ( عمل گرا )
" معلم در اين مكتب ، يك منبع ايجاد محيط يادگيری مناسب برای دانش آموزان است.
اگر چه اين مكتب به طور كلی دانش آموز محور است ، ليكن تأكيد زيادی روی نقش حساس معلم دارد.
و معلم را اسوه اخلاقی و فرهنگی می داند." (همان منبع)

مکتب پراگماتیسم یا عمل گرا ، اگر از لحاظ فلسفی به اصالت عمل توجه دارد از لحاظ سیاسی به مصلحت گرایی و واقع گرایی ، معتقد است.
شاید انتظار خیلی از ما معلمان نیز چنین دیدی نسبت به معلم است اما معلمان در جامعه ما نه منبع یادگیری دانش آموزانند ، نه معلمان ما اسوه اخلاق و فرهنگ اند و نه نظام آموزشی ما دانش آموز محور است . راستی پس من معلم در این جامعه کیستم ؟ چیستم ؟ آیا واقعیت ها بر اساس انتظارات و توقعات ساخته می شود و یا بر اساس روال جاری و ساری ؟ در نظام آموزشی برخاسته از مکتب پراگماتیسم ، به نفس عمل و مصلحت ، بیشتر اهمیت داده می شود.

* مکتب تحليلی
" معلم در اين مكتب بايد دانش آموزان را به داشتن گرايش علمی و ذهنی باز و عينی تشويق كند و فعاليت های آموزشی خود را بر پايه تجربه های شخصی يادگيرنده و حل مسئله به وسيله خود آنها انجام دهد.
چون فهم و تحليل زبان در كلاس درس و كاربرد صحيح كلمات و روشن سازی مفاهيم ، اهميت فراوانی دارد. معلم در اين زمينه نقش حساس و مهمی برعهده دارد. " (همان منبع)

کشورهای برتر آموزشی جهان ، با استناد به چنین نگرشی ، توانسته اند سیستم دانش آموز محور پویا و فعالی را در نظام آموزشی خود بوجود آورند که به توانمندی و مهارت دانش آموزان در فرآیند یادگیری منجر شده است. مرزی که نظام آموزشی ما با آن فاصله زیادی دارد.

* تفکر پست مدرنيسم
" اين جريان فكری معلم را انديشمندی رهايی بخش و روشنفكری تحول آفرين به شمار می آورد كه مشخصه هايش شجاعت اخلاقی و نقادی است.
او فراهم آورنده شرايطی است كه خود و دانش آموزان تجربيات شان را باز انديشی كنند.
روابط ظالمانه را بشناسند، بيان كنند و راههايی نيز برای رفع آن ارائه دهند.
در پست مدرنيسم ، معلمان ، پيشكسوتان و راهنمايانی هستند كه نقش هماهنگ كننده تجارب يادگيری را بر عهده دارند.
نقش آنها بيشتر آموزش "چگونه ياد گرفتن" به دانش آموزان است.
آنها در انگيزه دهی ، تسهيل جريان يادگيری و تسهيل خلاقيت دانش آموزان نقش اساسی دارند.
در پست مدرنيسم دانش آموزان و معلم با هم ياد می گيرند. " (همان منبع)

پست مدرنیسم ها ، نگرشی خاص و متفاوتی به معلم دارند و شاید ماهیت چنین تفکری است که به وقوع تحول در تمامی ابعاد زندگی منتهی می گردد. معلم فردی است رهایی بخش و روشنفکر و تحول آفرین و اساس هر نوع تغییر از همین نگرش بوجود می آید . ما با نادیده گرفتن اهمیت نقش معلم در امر آموزش ، امکان ایجاد هر نوع تحول و تغییر لازم را مسدود می سازیم . باید باور کنیم که محرک اصلی ایجاد تغییرات مثبت در عادات رفتاری افراد و جامعه ، دو عنصر مهم " آموزش و معلم " هست.
در این دیدگاه ، معلمان هماهنگ کنندگان تجارب یادگیری هستند و چگونه یاد گرفتن را به دانش آموزان ، آموزش می دهند. نکته مهم دیگر این که معلم را تسهیل گر جریان یادگیری و خلاقیت دانش آموزان می دانند و هر دو یعنی معلم و دانش آموز با هم یاد می گیرند.

نقش تربيتی معلم از ديدگاه مكاتب فلسفی و آموزش و پرورش ایران

سخن آخر
برخی از ما معلمان به تبعیت از قداست معلمان پیشین ، تصور می کنیم همه چیز را می دانیم و بر اساس همین باور ، یادگیری حتی یک جمله را از دیگران ولو هم شغل و یا غیر ، همسن و یا کوچک تر و بزرگ تر از خود رد می کنیم . انسان قادر است هر لحظه از هر کس ولو یک عقب مانده ذهنی و یا کودک ، چیزی یاد بگیرد ، فقط باید مسیر ذهن خود را باز بگذاریم !
به جای حکم راندن به دانش آموزان ، بیایید آنها را از نو احیا سازیم . مهربانی ، اولین الفبای یادگیری است. اول مفهوم محبت و دوست داشتن را به آنان بچشانیم تا مسیر یادگیری با انگیزه ای شوق برانگیز ، برای آنان هموار گردد . دانش آموزی که به معلم خود عشق می ورزد بیشتر یاد می گیرد. اجازه ندهیم آنان از ما متنفر باشند و یا از ما بترسند.
تصور می کنم ، نظام آموزشی ما برای دوری و پرهیز از دیدگاه های این مکاتب :
دانش آموز محور نیست ، به معلم قدر و منزلت متعالی قائل نمی شود ، حقوق معلم را به بهانه تعطیلات بیشتر ، روزمزد می دهد ، کتب درسی را تغییر محتوا نمی دهد ، حجم و تعداد کتب درسی را کاهش نمی دهد، دبیران پرورشی را علیرغم حذف کارکرد معنوی معلم ، حذف نمی نماید، مفاهیم و رفتارهای ایدئوژیک گونه ای را در مدارس ترویج می دهد که بیشتر القایی و تلقینی است و.... همه این نقصان ها و پرهیزها بدان دلیل است که به مفاد سند تحول بنیادین وفادار بماند و آموزش سنتی را پاس بدارد تا احتمال ایجاد هر گونه تحول و یا تغییر خوشایند در نظام آموزشی ، منتفی بماند. اما آیا در مابقی سال های باقیمانده از قرن بیست و یکم ، ما با چنین روالی ، ایرانی سربلند و مستقل باقی خواهیم ماند و یا خواهیم شد ؟!

1) نقش معلم در نظام آموزشی - علیم - blogfa


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

نقش تربيتی معلم از ديدگاه مكاتب فلسفی و آموزش و پرورش ایران

منتشرشده در یادداشت

گروه گزارش/

گزارش صدای معلم در مورد انتصاب رئیس مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی در وزارت آموزش و پرورش

" جناب آقای حاجی میرزایی

شما در ابتدای وزارت و پس از رای اعتماد فرمودید :

" ‏از معلمان در تمام سطوح می خواهم چنانچه در مدت وزارتم انحرافات از این برنامه ها مشاهده کردند، تذکر دهند . "

پرسش این است که رسانه ها این انحرافات را دقیقا و به طور مشخص باید به کدام نهاد و یا واحد مسئول ، دلسوز ، کارآمد و پی گیر ارائه دهند ؟ "

پرسش فوق نخستین سوالی بود که توسط مدیر صدای معلم در دومین نشست رسانه « محسن حاجی میرزایی » وزیر آموزش و پرورس بیان شد . ( این جا )

گزارش صدای معلم در مورد انتصاب رئیس مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی در وزارت آموزش و پرورش

پاسخ حاجی میرزایی چنین بود :

" در مدتی که کارم را شروع کردم رصد رسانه ای داریم . موارد و نقدهایی که در رسانه ها متوجه آموزش و پرورش می شود و هم نشست های متعددی با مدیران مناطق در استان ها ی مختلف و کارشناسان درون وزارت آموزش و پرورش و بیرون وزارتخانه درباره شرایط کنونی داشتیم و قطعا کسانی که علاقه مند به مشارکت باشند مسیری را معین می کنیم که به صورت آزاد خواستند به ما کمک فکری کنند این کار را انجام دهم . "

4 روز پس از این اتفاق ؛ وزیر آموزش و پرورش ، « فریبرز حمیدی » را  به سمت رئیس مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش منصوب کرد .

یکی از مهم ترین نقاط ضعف که به نظر می رسد پایه های وزارت « محمد بطحایی » را لرزان کرد تضعیف روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش به بهانه سبک سازی و یا چابک سازی ساختار بود .

پرتال وزارت آموزش و پرورش نوشت :

" وزیر ‌‌آموزش‌ و پرورش در آئین معارفه رئیس مرکز اطلاع‌رسانی و روابط عمومی، با اشاره اینکه ارتباط سازمان با سایر بخش‌های جامعه باید از طریق روابط عمومی برقرار شود، گفت : همه مسئولان آموزش‌وپرورش باید با هماهنگی روابط عمومی به ارائه برنامه‌ها، عملکردها یا پرسش‌ها بپردازند.

اگر آموزش‌ و پرورش  دو بال داشته باشد یک بال آن روابط عمومی و بال دیگر سایر قسمت‌ها است.

 وی روابط عمومی را یکی از راهبردی‌ترین  جایگاه‌ها در وزارتخانه دانست و تصریح کرد: انتظارات از روابط عمومی زیاد است و  نزدیک‌ترین بخش به وزیر روابط عمومی است.

حاجی میرزایی خاطرنشان کرد: کارکرد اصلی روابط عمومی برقراری ارتباط مؤثر بین مردم و دستگاه است برخی از دستگاه‌ها به‌تدریج از مسئولیت خود دور می‌شوند و این روابط عمومی است که می‌تواند با  برقراری ارتباط بخش‌های مختلف را در مسیر اهداف اصلی قرار دهد. آیا رئیس مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی به همراه مقام مافوقش « علی باقرزاده » خواهند توانست از دخالت نهادهای غیرتخصصی و خارج از آموزش و پرورش جلوگیری و " استقلال " این نهاد تخصصی را تثبیت و یا احیا نمایند ؟

وی ادامه داد: یکی از وظایف اصلی و آشکار  روابط عمومی  رصد نظرات جامعه در خصوص دستگاه مربوطه است و بخش دیگر از وظایف روابط عمومی رصد حرفه‌ای‌تر اخبار در همه بخش‌های دستگاه است.

وزیر آموزش‌ و پرورش  اظهار کرد: روابط عمومی باید درک روشنی ازآنچه در جامعه می‌گذرد داشته باشد لذا  باید بداند چه جریانی در جامعه می‌گذرد.

وی  اذعان کرد: روابط عمومی  باید تلاش کند تا ارتباطات مناسب برقرار شود و از این طریق نبض جامعه را بگیرد و بداند خانواده‌ها، دانش آموزان، مدیران، معلمان، جامعه و سایر دستگاه‌ها در مورد ما چگونه فکر می‌کنند.

  عضو کابینه تدبیر و امید بر فهم مشترک از موضوعات تأکید و عنوان کرد: روابط عمومی باید با اقشار مختلف جامعه رابطه برقرار کند و سعی کند با طیف‌های مختلف برخورد مناسب  داشته باشد، لذا نمی‌شود با همه به شکل یکسان برخورد کرد.

 وی گفت: روابط عمومی باید ذهنیت  جامعه را رصد کند و به‌صورت هماهنگ در قبال آن عمل کند و علاوه بر جامعه، ذهنیت سایر دستگاه‌ها  ازجمله مجلس را رصد کند و نظرات آن‌ها در خصوص آموزش‌ و پرورش  را استخراج کند.

 حاجی میرزایی معرفی آموزش‌ و پرورش به جامعه را از مهم‌ترین موضوعات کار روابط عمومی دانست و افزود:  باید خود را به جامعه مناسب و مطابق واقعیت‌ها معرفی کنیم و این نکته، معمولاً خوب انجام نمی‌شود و معضلی است که در اغلب دستگاه‌ها وجود دارد.

گزارش صدای معلم در مورد انتصاب رئیس مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی در وزارت آموزش و پرورش

وی یکی از مهم‌ترین مهارت‌ها را مهارت معرفی خود و یا دستگاه برشمرد و افزود: روابط عمومی باید این معرفی را به‌خوبی انجام دهد و به سایر قسمت‌ها یاد بدهد که چگونه خود را معرفی  کنند.

وزیر آموزش‌ و پرورش اظهار کرد: روابط عمومی به تعداد اقشار مختلف جامعه باید بیان متفاوت داشته باشد، همچنین وجه دیگر روابط عمومی سرعت عمل و کیفت مناسب در انتقال اخبار است.

وی اضافه کرد: مهم است که اطلاعات را خودمان در اختیار رسانه‌ها قرار دهیم و اطلاعات با دقت و سرعت زیاد در اختیار خبرگزاری‌ها قرار گیرد.

عضو کابینه تدبیر و امید تصویرسازی مناسب از آموزش‌ و پرورش را یکی از مهم‌ترین کارکردهای روابط عمومی دانست و خاطرنشان کرد: روابط عمومی باید تصویر مناسبی از آموزش‌ و پرورش  به جامعه منتقل کند، نباید تصویری مورد ترحم از آموزش‌ و پرورش  به جامعه منتقل شود و این نیازمند کار فوق‌العاده و داشتن  اندیشه است و این موضوع نیازمند استفاده از همه افکار و اندیشه‌هایی است که وجود دارد و به همین دلیل باید از افراد و نیروهای خارج از روابط عمومی در این موارد استفاده شود.

وی افزود: برای تصویرسازی مناسب؛ عزت، استقلال و توانمندی سه اصلی است که باید در ارتباط و تصویرسازی رعایت شود.

حاجی میرزایی خاطرنشان کرد: هماهنگی بین بخش‌های مختلف بسیار مهم است و نمی‌توان افراد مختلف در مورد موضوعی واحد نظرات متضاد داشته باشند لذا روابط عمومی در ایجاد این هماهنگی باید نقش مؤثری داشته باشد.

وی ادامه داد: هر دستگاهی داشته‌ها و نداشته‌هایی دارد لذا نباید تنها به مشکلات پرداخت بلکه باید توانایی‌ها و داشته‌ها را  نیز معرفی کرد.

وزیر آموزش‌ و پرورش بر نزدیکی چارچوب‌های ذهنی در آموزش‌وپرورش تأکید و عنوان کرد: ارتباط با رسانه بسیار مهم است باید پیوند صمیمانه و عزتمندانه با همه رسانه‌ها داشته باشیم.

حاجی میرزایی با اشاره اینکه ارتباط سازمان با سایر بخش‌های جامعه باید از طریق روابط عمومی برقرار شود، تأکید کرد: همه مسئولان آموزش‌ و پرورش باید با هماهنگی روابط عمومی به ارائه برنامه‌ها، عملکردها یا پرسش‌های مخاطبان سازمان بپردازند. "

« صدای معلم » تاکنون انتقادات متعددی را به لحاظ کارشناسی بر کارکرد و رویکرد روابط عمومی در آموزش و پرورش بیان کرده است .

نخستین انتقاد این رسانه همواره این بوده است که روابط عمومی در آموزش و پرورش حرفه ای نیست و به ندرت فردی متخصص ، کارشناس و کاربلد در این جایگاه قرار گرفته است .

مهم ترین نقطه ضعف  روابط عمومی آن است که دوایر و واحدهای ستادی الزامی برای پاسخ گویی در مورد عملکرد خویش به افکار عمومی و رسانه ها ندارند .

در واقع در آموزش و پرورش بین مدیر پاسخ گو غیرپاسخ گو تفاوتی وجود ندارد و مدیران غیرپاسخ گو هم خیلی به این خاطر مواخذه نمی شوند !

به نظر می رسد بسیاری از مدیران مستقر در وزارت آموزش و پرورش از ماهیت و کارکرد " رسانه " آگاهی لازم نداشته و فاقد " سواد رسانه ای " در رویکرد و کارکردهای مدیریت سازمان هستند .

« مرتضی نظری » رئیس پیشین مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش در سومین رخداد ملی بررسی مسایل و چالش های روابط عمومی ایران گفت: ( این جا )

" در شرایطی که رسانه و فضای مجازی تمام ماهیت و ماموریت سازمان ها و نهادها را احاطه کرده، مرکز روابط عمومی بزرگترین دستگاه اجرایی کشور ادغام و حذف شد.

وی با ابراز تأسف از کاهش حضور وزارت آموزش و پرورش در پهنه رسانه ای و ارتباطی کشور افزود:

نزدیک به دو سال برای ارتقاء جایگاه و مفهوم روابط عمومی در خانواده بزرگ آموزش و پرورش تلاش شد و به تدریج و با کمک رسانه های آموزش و پرورش داشتیم رفتار حرفه ای در عرصه رسانه و ارتباطات را تجربه می کردیم که متاسفانه شاهد تصمیمی دفعی برای ادغام روابط عمومی در دفتر وزارتی بودیم.

نظری ضمن درخواست کمک از همه رسانه ها برای انعکاس مسایل دانش آموز، معلم و مدرسه گفت: من دو پرسش دارم و آن اینکه آیا می شود بزرگترین سازمان اجتماعی کشور که نزدیک به نیمی از نیروی انسانی قوه مجریه را تشکیل می دهد، فاقد حسگرهای ارتباطی و روابط عمومی باشد؟

و پرسش دوم اینکه آیا جامعه میلیونی دانش آموزان و معلمان برای واکنش به مسأله ها، تحولات جدید جهانی در حوزه یادگیری می تواند در جهانِ رسانه ای امروز بی رسانه و بی روابط عمومی باشد؟

مرتضی نظری در پایان اظهار داشت: آنچه در حال ساخت آن بودیم و نشد، روابط عمومی تحلیلگر، اجتماعی و فراگیر بود که از وزیرستایی و مجیز گویی و از دخالت افراد غیر متخصص در تعلیم و تربیت عبور می کرد و منافع خانواده، معلم و دانش آموز را ارجحیت می داد.

گزارش صدای معلم در مورد انتصاب رئیس مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی در وزارت آموزش و پرورش

جای یک روابط عمومی پاسخگو و کنشگر در آموزش و پرورش خالی است و امیدوارم در بی خبری ناشی از نبود حذف عنوان روابط عمومی از ساختار وزارت آموزش و پرورش منافع و مسایل جامعه میلیونی ذینفعان آن به فراموشی سپرده نشود. "

وضعیت وخیم روابط عمومی در این وزارتخانه تا آن جا پیش رفت که بهرام پارسایی سخنگوی کمیسیون اصل نود قانون اساسی مجلس در خصوص انتخابات صندوق ذخیره فرهنگیان  تاکید کرد : ( این جا )

" ظاهرا مدیران و مسئولان در وزارت آموزش و پرورش، چگونگی سلسله مراتب پاسخگویی به مجلس را نمی‌دانند؛ وقتی از تریبون رسمی مجلس نسبت به عملکرد وزیری تذکر داده می‌شود، باید بدانند نحوه پاسخگویی چگونه است. "

یکی از آسیب های مهم که در دوران وزارت بطحایی شکل گرفت ؛ " تشکیل روابط عمومی غیررسمی و موازی " بود . ( این جا )

همچنین در وزارت بطحایی برخی نشست ها با برخی رسانه ها برگزار می گردید هر چند حاجی میرزایی در سخنان خود اصل را بر " عدالت " نهاده است .

نکته مهم و قابل تامل آن است که 3 وزیر پیشین آموزش و پرورش دعوت رسمی صدای معلم برای گفت و گو را " بی پاسخ " گذاشتند .

فریبرز حمیدی رئیس جدید مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش با وجود آن پیشینه ی قابل دفاعی چه در حوزه " تئوری " و چه در عرصه " عمل " در حوزه روابط عمومی ندارد در مراسم معارفه به نکاتی اشاره کرده است :

" * صداقت با مجموعه نظام تعلیم و تربیت، کیفیت، پاسخگویی، مسئولیت‌پذیری، قابلیت محاسبه و مخاطب محوری از اصول کار در روابط عمومی خواهد بود.

* برای تغییر رفتار جمعی و اتمسفر موجود، باید کف جامعه را تغییر داد که شامل دانش، نگرش و مهارت آن جامعه است . " آنچه در حال ساخت آن بودیم و نشد، روابط عمومی تحلیلگر، اجتماعی و فراگیر بود که از وزیرستایی و مجیز گویی و از دخالت افراد غیر متخصص در تعلیم و تربیت عبور می کرد و منافع خانواده، معلم و دانش آموز را ارجحیت می داد. "

* روابط عمومی با جریان سازی و فرهنگ‌سازی باید گفتمان آموزش‌ و پرورش را بسازد، برای گفتمان سازی سه شرط وجود دارد؛ در موضوع نگرش کار روابط عمومی منحصر به این مجموعه نیست چراکه باید همه ظرفیت‌ها باهم هماهنگ شوند .

* اطلاع‌رسانی، تحلیل، پژوهش، اقناع، فهم مشترک و توسعه مشارکت از وظایف روابط عمومی است لذا تمام عوامل برون و درون سازمان باید کمک کنند تا سازمان بتواند به طور مطلوب کار کند.

* شرط دوم این است که کار در روابط عمومی کار کلیشه‌ای نیست و نیاز به ایجاد رغبت در نظام تعلیم و تربیت دارد و اگر ایجاد انگیزه و شادابی نکنیم عملاً کاری انجام نداده‌ایم.

شرط سوم این است که کار روابط عمومی کار تیمی است و روابط عمومی باید متناسب با مقتضیات روز عمل کند، چه‌بسا معلمانی که منتظر انگیزه دادن از طرف ما هستند و این اتفاق در جهت عکس می‌افتد.

* در روابط عمومی باید تلاش و کوشش آگاهانه، برنامه‌ریزی‌شده، مستمر و منسجم وجود داشته باشد تا بتواند بین خود و سازمان تفاهم ایجاد کند .

* روابط عمومی آینه تختی است که محدب و مقعر نیست و باید عملکردی با رویکرد امید، نشاط و ایجاد انگیزه داشته باشد.

الگوی کار در روابط عمومی تفکر محور است و باید بتواند تعامل خوبی برقرار کند. "

باید دید که حمیدی تا چه حد به این شعارها و سخنان پای بند خواهد بود و تا چه میزان خواهد توانست خلا " اعتماد " را که در حال حاضر بزرگ ترین تهدید سیستم است تا حدی ترمیم کند .

آیا رئیس مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی به همراه مقام مافوقش « علی باقرزاده » خواهند توانست از دخالت نهادهای غیرتخصصی و خارج از آموزش و پرورش جلوگیری و " استقلال " این نهاد تخصصی را تثبیت و یا احیا نمایند ؟

با این حال ؛ « صدای معلم » در  نخستین گام و در جهت راستی آزمایی از رئیس مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش می خواهد تا در مورد گزارش این رسانه با عنوان : " پس گسترش شفافیت در امور و پرهیز از تعارض منافع چه شد ؟!

ایمنی و امنیت در مدرسه با طعم مدیران ستادی و وزارتی ؟! " شفاف سازی نماید . ( این جا )

پایان گزارش/


گزارش صدای معلم در مورد انتصاب رئیس مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی در وزارت آموزش و پرورش

منتشرشده در گفت و شنود
پنج شنبه, 14 آذر 1398 10:08

کوشش اقناعی؛ استدلال و خطابه

تعریف کوشش های اقناعی واستدلال و خطابه و مغالطه

 تلویزیون را روشن می‌کنید؛ آگهی بازرگانی پخش می‌کند. رادیو را باز می‌کنید؛ کارشناسی دارد درباره‌ی فایده‌های ورزش صحبت می‌کند. لای روزنامه را باز می‌کنید؛ نویسنده‌ای مطلبی نوشته درباره‌ی کامیابی یا ناکامی دولت در حل مشکلات اقتصادی. یک مقاله‌ی تخصصی مربوط به رشته‌ی خودتان را می‌خوانید.

 همه‌ی اینها کوشش اقناعی‌اند. کوشش اقناعی به کوششی گفته می‌شود که انسان‌ها برای ایجاد یک باور در دیگران انجام می‌دهند.

 کسی که درباره‌ی فایده‌های ورزش صحبت می‌کند می‌خواهد این باور را در ما ایجاد کند که «ورزش مفید است» یا «باید ورزش کرد». کسی که در روزنامه درباره‌ی کامیابی یا ناکامی دولت مطلب نوشته می‌خواهد این باور را در ما ایجاد کند که «دولت در حل مشکلات اقتصادی موفق بوده است» یا «دولت در حل مشکلات اقتصادی ناموفق بوده است» یا «باید در انتخابات بعدی به رئیس‌جمهور فعلی رأی داد» یا «نباید در انتخابات بعدی به رئیس‌جمهور فعلی رأی داد» و ... . حتی اگر آن باور صادق باشد، بهتر است خطابه را کنار بگذاریم و برایش به دنبال دلیل بگردیم.

 آگهی تبلیغاتی هم نوعی کوشش اقناعی ست که می‌خواهد این باور را در ما ایجاد کند که «باید فلان کالا را بخرم» یا «بهتر است فلان کالا را بخرم» یا «اگر از فلان کالای آرایشی استفاده کنم جذاب‌تر می‌شوم» یا «اگر از فلان کالای غذایی استفاده کنم سالم‌تر خواهم ماند» و ... .

 کوشش اقناعی، به خودی خود، کاری طبیعی است که همه‌ی ما انجام می‌دهیم. اما مهم این است که در برابر هر کوشش اقناعی‌ای تسلیم نشویم؛ اجازه ندهیم که هر کسی هر باوری را در ما ایجاد کند.

کوشش‌های اقناعی به دو دسته‌ی اصلی تقسیم می‌شوند:

«استدلال» و «خطابه».

 کسی که استدلال می‌کند بیشتر به سراغ عقل ما می‌رود و سعی می‌کند عقل ما را قانع کند که فلان باور صادق (درست) یا موجه است. اما کسی که خطابه می‌کند بیشتر به سراغ احساسات ما می‌رود و سعی می‌کند با تحریک احساسات ما باورهایی را در ما ایجاد کند.

 یکی از مهم‌ترین گام‌ها در مسیر سنجشگرانه‌اندیش شدن این است که به‌ شدت به خطابه حساس باشیم و درست همان طور که از بدنمان در برابر میکروب‌ها و ویروس‌های کشنده محافظت می‌کنم از ذهنمان هم در برابر خطابه‌ها و ترفندهای خطابی دفاع کنیم و اجازه ندهیم دیگران با تحریک احساساتمان باورهای مطلوبِ خودشان را در ما ایجاد کنند.

 نمونه‌ی استدلال:
تا زمانی که فرهنگ یک جامعه اصلاح نشود وضعیت سیاسی و اقتصادی و امنیتی آن هم اصلاح نخواهد شد. مهم‌ترین بخش از فرهنگ جامعه باورهای رایج در آن جامعه است. بنابراین، برای هر گونه اصلاحی، ضروری ست که باورهای رایج در جامعه اصلاح شود.

تعریف کوشش های اقناعی واستدلال و خطابه و مغالطه

 نمونه‌ی خطابه:
واقعاً عجیب است که بعضی‌ها می‌خواهند در انتخابات بعدی هم به دولت کنونی رأی بدهند. این دولت همه‌ی کشور را به تباهی کشانده و عزت و شرف ما را لکه‌دار کرده است. این دولت استقلال ما را به کشورهای خارجی فروخته است. فقط کسانی که از عرق ملی برخوردار نباشند یا به ناآگاهی عمیق دچار باشند می‌توانند دوباره به این دولت رأی دهند.

 آیا همه‌ی خطابه‌ها می‌خواهند باور غلط در ذهن ما ایجاد کنند؟ خیر. اما حتی اگر آن باور صادق باشد، بهتر است خطابه را کنار بگذاریم و برایش به دنبال دلیل بگردیم.

 همه‌ی استدلال‌ها هم صحیح نیستند. به استدلال‌های ناصحیح «مغالطه» گفته می‌شود. باید توجه داشت که هر کوشش اقناعی ممکن است ترکیبی از مغالطه، خطابه، و استدلال صحیح باشد و اگر بخواهیم یک کوشش اقناعی را ارزیابی کنیم باید خطابه و استدلال صحیح و مغالطه را از هم تفکیک کنیم.

 کانال سنجشگرانه‌اندیشی


تعریف کوشش های اقناعی واستدلال و خطابه و مغالطه

منتشرشده در آموزش نوین
پنج شنبه, 14 آذر 1398 09:30

موانع تغییر یا اصلاح آموزشی

موانع تغییر یا اصلاح آموزشی کدام ها هستند

تغییر و اصلاح در آموزش و پرورش خواه تغییر خود نظام آموزشی یا یکی از حوزه ها یا زیر نظام های آموزشی، نظیر برنامه درسی، ارزشیابی، تربیت معلم و کتاب های درسی باشد امری محتوم و گریزناپذیر است. با این همه، دست یازیدن به امر تغییر و گردن نهادن به فرمان آن نیازمند پرهیزها و زنهارهایی است. روشن تر آن که برای تغییری شایسته در نظام آموزشی باید در دو جبهه به جنگاوری و دلاوری آماده بود.

یکی از جبهه ها اندیشه ورزی برای انتخاب هدف، جهت و روش و ملزومات کارآمد است و دیگری کوشش برای نیفتادن در دام های بدکامیاب ساز تغییر است.

در این یادداشت به شش دامی که می تواند هر برنامه تغییری را جوانمرگ کند اشاره می شود.

1- تکیه بر خنجر یا استوار کردن برنامه تغییر بر پایه شعار. برای مثال، برنامه ای برای تقویت یادگیری دانش آموزان می تواند این شعار دل انگیز را انتخاب کند: "همه دانش آموزان می توانند بیاموزند"!  این که همه دانش آموزان می توانند بیاموزند، نظریه ای است درست ولی تا زمانی که از چگونگی یادگیری دانش آموزان اطلاعی در دست نیست و تا زمانی که امکانات تدارک برنامه درسی مبتنی بر سبک های یادگیری فراهم نیست سخن از یادگیری همه دانش آموزان یاوه است.

2- هراس از شواهد و چنگ زدن بر زلف آموزه های مطلق. یکی دیگر از عمده ترین منابع ناکام کننده تغییر در نظام های آموزشی گریز از برنامه ریزی و مدد گرفتن از شواهد به جای دکترین ها و القائات است. برای مثال، گفته می شود که آموزش ارزش ها در دوره ابتدایی برای دانش آموزان امکان پذیر نیست در صورتی که با تحلیلی که شواهد پژوهشی نشان می دهد که دانش آموزان توانایی فهم ارزش ها را دارند.

3— سیاست بازی در تغییر یا استوار کردن تغییر بر اساس برنامه های سیاسی. بزرگ ترین خطر برای تغییرات آموزشی بنا گذاشتن تغییر آموزش و نظام های به دلیل تغییر تفکر سیاسی است . تغییرات آموزشی باید بر پایه اهداف آموزشی و تربیتی انجام پذیرد.

موانع تغییر یا اصلاح آموزشی کدام ها هستند

4- شکست در کارزار عملِ پژوهش محورانه. فقدان پژوهش های کارآمد، پژوهش ناباوری، حلقه زدن بر یک گونه از پژوهش و یک سطح از پژوهش همگی تغییر دهندگان را دچار آسیب می کند. تصمیم  سازی و تصمیم گیری محفلی و انفرادی آسان و سریع است ولی دقیق و مبتنی بر نیازهای واقعی و حرکت با چراغ نیست. از سویی دیگر بهره گیری از پژوهش هایی که از روش شناسی های معتبر سود نمی جویند به تمامی ضرر است.

5- چشم پوشیدن بر نظریه های پشتیبان. دوری از نظریه، فرصت اختراع دوباره چرخ را برای انسان فراهم می سازد. نتیجه بهره نبردن از نظریه، بازآزمودن آزموده شده است. برای مثال، شواهد و نظریه ها به اتفاق نشان می دهند که هر برنامه درسی باید متناسب با توان یادگیری یادگیرنده همسو بوده و  در فرصت یادگیری مناسبی اتفاق افتد، عدول از این قاعده و افزدون بر بار برنامه درسی خطاست.

6- گریز از متر و شاخص. از عوارض بنیادی برنامه ها در کل و برنامه ­های تغییر، تدوین نکردن اهداف قابل اندازه ­گیری است. برنامه های تغییر باید از منطق سنجش پذیری تبعیت کنند. برنامه هایی که فاقد اهداف سنجش پذیر هستند راه را برای تفسیر به رأیی، گریز از مسئولیت و عدم شفافیت باز می کند.

عوامل ششگانه بیان شده برای قضاوت درباره برنامه های تغییر است دارای وجه عام است. بدین معنا که از آن ها هم می توان در زندگی روزمره یا تغییر در برنامه های شخصی سود جست و هم در برنامه دیگر از سطح کلاس درس گرفته تا کل نظام آموزشی حتی نظام های تولیدی.

برای ارزشیابی نظام­ های آموزشی عوامل شش گانه را می­توان به صورت مؤلفه­ های تحلیل محتوایی تغییر، تحلیل فرایند برنامه تغییر و تحلیل بازده تغییر به کار بست. زمینه و سطح مورد استفاده از عوامل ارایه شده بسته به نیاز قابل بهره برداری است.

وبلاگ یاددهی و یادگیری


موانع تغییر یا اصلاح آموزشی کدام ها هستند

منتشرشده در یادداشت

گروه گزارش/

معافیت مالیاتی موسسات کنکور و انتقاد صدای معلم از سازمان برنامه و بودجه

تسنیم نوشت :

 در روزهای اخیر  بحث مالیات از فعالیت های فرهنگی و هنری چالش ساز شده است. یکی از مهمترین این بحث مالیات ستانی از هنرمندان با درآمدهای نجومی، ناشران کتاب های کنکوری و حراج های هنری است.

بررسی ها نشان می‌دهند با توجه به  اینکه معافیت فعالیت های فرهنگی در قانون فعلی مالیات های مستقیم وجود دارد امکان تغییر آن در لایحه بودجه وجود ندارد و بایستی قانون مربوطه در لایحه جدید دولت تغییر کند. بر این اساس عملا اتفاقات و جنجال های  روزهای اخیر به نوعی جنبه هیجانی داشته و به نظر می‌رسد نمایندگان نیز از طریق قانون بودجه امکان تغییر قانون پایه را نداشته باشند.

بر این اساس بهترین راه اصلاح قانون پایه از طریق ارسال لایحه جدید به مجلس است.

معافیت مالیاتی موسسات کنکور و انتقاد صدای معلم از سازمان برنامه و بودجه

 نکته جالب توجه اینکه در پیش نویس لایحه سازمان مالیاتی این فعالیت های فرهنگی از یک دیگر تفکیک نشده‌اند.

به عبارت صریح تر بایستی فعالیت های فرهنگی که به حمایت  نیاز دارند همچنان معاف از مالیات باشند اما فعالیت های با درآمد نجومی مثل دستمزدهای سلبریتی ها، موسسات کنکوری و حراجی ها بایستی طبق درآمدی که دارند مالیات بپردازند. " آیا این پذیرفتنی است که دولت به تعهدات قانونی خود در مورد حقوق معلمان عمل نکند و با ابزارهای قانونی از ادای آن طفره رود اما این چنین دست و دلبازانه موسسات کنکور را که امان نظام آموزشی را بریده و جریان عادی تعلیم و تربیت را مختل کرده اند از پرداخت مالیات معاف کند ؟

سید محمد بطحائی 10 آبان 1397 در حاشیه کلنگ‌زنی پروژه‌های عمرانی آموزش و پرورش در گلپایگان گفت : " برای کشوری که نیاز دانش‌آموزانش تمرین مهارت‌های زندگی است، خیلی بد است که گردش مالی مؤسسات آن گاهی تا ۱۵ هزار میلیارد تومان گزارش شود و این رقم به طور غیررسمی تا ۴۰ هزار میلیارد تومان نیز برآورد شده است."( این جا )

در واقع اگر این موسسات  سالیانه حتی 15 درصد هم مالیات پرداخت کنند رقم غیرسمی آن در حدود 000 / 000 / 000 / 000/ 6 تومان خواهد بود .

حال شما در نظر بگیرید که دولت یا همان سازمان برنامه و بودجه پس از مدت ها منت کشی و تبلیغات یک سوم این مبلغ را برای " رتبه بندی معلمان " اختصاص داده است .

نخستین پرسش « صدای معلم » آن است که این موسسات کنکور چه آورده ای برای سیستم آموزشی داشته و دارند ؟

این موسسات کدامین " ارزش افزوده ای " برای نظام تعلیم و تربیت برای رسیدن به یک مدرسه پویا و جامعه توسعه گرا ایجاد کرده اند ؟

این ها چه سهمی در ارتقای فرهنگ عمومی جامعه و باروری آن داشته اند ؟

معافیت مالیاتی موسسات کنکور و انتقاد صدای معلم از سازمان برنامه و بودجه

چرا در حالی که " معلمان " در فیش حقوقی شان و علی رغم آن که در شرایط فعلی اقتصادی همه ی آن زیر " خط فقر " به سر می برند ؛ باید قبل از دریافت حقوق شان مالیات آن را پرداخت کنند اما این موسسات از پرداخت مالیات معاف باشند ؟

مبنای کارشناسی و منطقی برای این تصمیمات چیست و چه کسی باید پاسخ گو باشد ؟

و یا نمونه ای دیگر ؛ « صدای معلم » بارها و در گزارش های متعدد نسبت به عملکرد سازمان برنامه و بودجه در قبال " صندوق ذخیره فرهنگیان " انتقاد کرده است .

این رسانه ی معلمی در آخرین گزارش نوشت : ( این جا )

" پرسش « صدای معلم » از مسئولان سازمان برنامه و بودجه آن است که چرا دولت  تنظيم کننده ي لايحه برنامه پنجم توسعه تبصره 63 قانون برنامه دوم را در اين لايحه ناديده گرفته است ؟

چرا سازمان برنامه و بودجه که به طور منطقی باید پیرو و بسط دهنده سیاست های دولت باشد به رأي ۱۵ دی ۹۷ از دیوان عدالت اداري اعتراض کرده است ؟ مگر نه آن که دیوان عدالت اداری به  نفع معلمان عضو صندوق ذخیره فرهنگیان و اجرای قانون رای داده است ؟

حال پرسش ما این است که صحبت های آقای جهانگیری در مورد صندوق ذخیره فرهنگیان را باید پذیرفت و یا عملکرد سازمان برنامه و بودجه را ؟

رئیس جمهور لایحه "شفافیت" مصوبه هیات وزیران به تاریخ 25 / 2 / 1398  را در تاریخ  1 / 4 / 1398  به مجلس تقدیم کرده است.

در این لایحه واژه شفافیت به صورت زیر تعریف گردیده است:

" وضعیتی که در آن اطلاعات، صلاحیت ها، رفتارها و عملکرد های موسسات مشمول در زمان مناسب و با کیفیت مناسب در معرض دسترسی و استفاده اشخاص ذینفع یا عموم مردم یا مراجع نظارتی قرار می گیرد."

لایحه شفافیت در دو سطح تکالیف عام و اختصاصی مهمترین حوزه‏‌های شفافیت را مورد توجه قرار داده که در سه دسته «شفافیت وظایف، اختیارات، مأموریت‏‌ها و صلاحیت‌‏ها»، «شفافیت فرآیند‌های سازمانی» و «شفافیت اطلاعات سازمانی» تقسیم‌بندی شده است. "

انتظار می رود مسئولان سازمان برنامه و بودجه و نیز وزیر آموزش و پرورش و شورای معاونین اش  به ویژه معاون برنامه ریزی و توسعه منابع در این مورد مواضع شفاف خود را اعلام کنند ."

شنیده ها حاکی است که شعبه تجدید نظر دیوان عدالت اداری رای بدوی را نقض و حتی به نفع سازمان برنامه و بودجه رای داده است ! "

آیا این پذیرفتنی است که دولت به تعهدات قانونی خود در مورد حقوق معلمان عمل نکند و با ابزارهای قانونی از ادای آن طفره رود اما این چنین دست و دلبازانه موسسات کنکور را که امان نظام آموزشی را بریده و جریان عادی تعلیم و تربیت را مختل کرده اند از پرداخت مالیات معاف کند ؟

معافیت مالیاتی موسسات کنکور و انتقاد صدای معلم از سازمان برنامه و بودجه

پایان گزارش/


معافیت مالیاتی موسسات کنکور و انتقاد صدای معلم از سازمان برنامه و بودجه

منتشرشده در گفت و شنود

نظرسنجی

انتصابات علیرضا کاظمی تا چه میزان با تعهدات و قول های مسعود پزشکیان هم خوانی داشته و توانسته رضایت معلمان را جلب کند ؟

خیلی زیاد - 1.9%
زیاد - 0.9%
متوسط - 2.3%
کم - 2.5%
خیلی کم - 92.4%

مجموع آرا: 1986

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور