* کلمه «زرنگ» در فرهنگها و لغتنامههای معتبری چون لغت نامه دهخدا و فرهنگ نفیسی، از جمله به معنای «چست و چابک و جلدکار و تیز فهم و زیرک» آمده و علامه دهخدا در حاشیه صفحه مذکور نوشته: «گمان میکنم اصل این کلمه «زیرک» است و به ترکی رفته و «زِرک» شده و سپس از ترکی به فارسی بازگشته و به آن، صورت جدیدی از فارسی داده زرنگ گفتهاند.» روشن است که زرنگ به این معنا، مثبت است و از این نظر همه ترجیح میدهند که هم زرنگ باشند و هم از دید بقیه نیز زرنگ تلقی شوند. اما در ادبیات کوچه و خیابان روزگار ما تعبیر «زرنگ» و ترکیب برساخته «زرنگ بازی»، یک معنای منفی هم دارد و آن صفت یا ویژگی یا خلق و خوی آدمی است که خودش خیال میکند چست و چابک و زیرک است و بنابراین یواشکی سر دیگران را کلاه میگذارد.
در این معنا، آدم زرنگ، فردی است که برای بالارفتن از پلههای «ترقی»، پا بر شانه دیگران میگذارد تا اهداف و غایات خودش را پیش برد. آنچه آدم زرنگ به این معنا را از نظر دیگران آزاردهنده و در عین حال مضحک میسازد، این تصور احمقانه اوست که خیال میکند دیگران متوجه کردار و رفتار ناپسند و غیراخلاقی او نیستند و نمیفهمند که او حقوق آنها را پایمال میکند یا این تصور ابلهانه که انگار تنها اوست که بلد است یا دریافته که میتواند برای رسیدن به مقصود، میانبر بزند و بقیه اندازه او فهم و شعور ندارند و نمیدانند یا متوجه نیستند که میتوان مثل او حق دیگران را خورد و پلهها را دو تا یکی بالا رفت.
مصداق یا مصادیق آدمهای زرنگ، به این معنا که گفتیم در اطرافمان زیاد است، رانندهای که در بزرگراه شلوغ به آمبولانس یا ماشین آتشنشانی میچسبد یا فردی که در صف خرید نان یا بانک، آشنایی یا عجله داشتن را بهانه میکند یا کارمندی که به همکارانش دروغ میگوید و به هزار و یک بهانه از زیر کار در میرود یا فروشندهای که کمفروشی میکند یا صاحب خودرویی که در پیادهرو پارک میکند یا موتورسواری که در پیادهرو حرکت میکند، ... ویژگی مشترک عموم این افراد زرنگ آن است که اولا خودشان را زیرک و باهوش فرض میکنند و ثانیا دیگران را احمق و نادان.
بنابراین میتوان دو خطای معرفتی و اخلاقی فرد زرنگ به معنای منفی آن را از یکدیگر متمایز ساخت. اشتباه معرفتی او آن است که دیگران را فاقد عقل و شعور میپندارد، یعنی مثل کبک سرش را زیر برف کرده و متوجه نیست که بقیه زشتی عمل او را درک میکنند. اما اشتباه اخلاقی او تضییع حقوق دیگران و نادیده گرفتن ایشان است. ترکیب این دو میتواند پیامدهای ناپسندی به همراه داشته باشد. مثلا یک پیامد آن است که گاهی آدم زرنگ دچار این توهم میشود که انگار فیالواقع اجحافی در حق دیگران نمیکند و آنچه به دست آورده، حق اوست یا واقعا او توانایی و استعدادی خاص دارد.
در این گونه موارد، فرد زرنگ، بدون ذرهای احساس شرمساری، با افتخار زرنگ بازیهایش را برای دیگران حکایت میکند، حتی به خیال خام خودش میخواهد به دیگران یاد بدهد که مثل او باشند. این توهم، باعث میشود وجدان اخلاقی فرد آسیب ببیند و تمییز میان خیر و شر برای او ناممکن شود. تعارفات دیگران با فرد زرنگ و تشویق ظاهری او، معمولا به توهم مذکور دامن میزند و فرد زرنگ را در اصرار و تکرار زرنگ بازیهایش راسختر میسازد.
بسیاری از ما به دلیل رودربایستی به شخصی که با غرور زرنگ بازیهایش را تعریف میکند نمیگوییم که کردارش ناپسند است و همه متوجه آن میشوند. در حالی که بهترین راه جلوگیری از بیاخلاقیهای فرد زرنگ آن است که او را متوجه خطاکار بودنش به هر دو معنای اخلاقی و معرفتی مذکور ساخت. در این صورت او حتی اگر به جنبه اخلاقی و وجدانی عملش هم توجه نکند، دستکم درمییابد که دیگران احمق و نادان نیستند و در نتیجه شاید برای حفظ وجهه عمومی و آبرو هم که شده، از تکرار زرنگ بازیهایش دست بردارد.
کانال یادداشت ها
نظرات بینندگان
قال امیرالمؤمنین(ع): نادان چون تو را بیند سعی کند تا کار خویش را برایت بیاراید و تو را چون خویش نماید
نتیجه: ...
من چند سالی در حوزه ستادی کار کرده ام و شاید به جرات بتوانمبگویم فضای حاکم بر ستاد آموزش و پرورش به شدت مسموم غبارآلود و سمی آست . صداقت اصلا معنا ندارد و اگر بخواهی صادقانه رفتار کنی و دنبال تزویر و زد و بند نباشی دیگران تو را احمق و یاده تلقی می کنند و هرچه صادق تر باشی بیشتر در معرض آسیب قرار می گیری . تازه که به حوزه ستادی رفته بودم می دیدم یکی از ملازمان اداری مدید کل دائم از وی تعریف می کرد و مدیر قبلی را تخطئه می کرد و من در درون این رفتارش را تقبیح می کردم که چرا چنین می کند و می دیدم که همین رفتار باعث توجه بیشتر مدیر به او شده بود . وقتی مدیر رفت همان شخص پیش مدیر بعدی از او بدگویی می کرد و به بدترین تعابیر از وی یاد
می کرد و مدیر جدید را با الفاظ اغراق گونه ستایش می کرد و همین رفتار را من در چند مدیر از او می دیدم و جالب این بود که پیش همه مدیران عزیز بود