در بسیاری از جوامع، آموزش و تعلیم و تربیت مهمترین عنصر توسعه و تعالی جامعه محسوب می شود زیرا موضوع آن تربیت انسان می باشد و این انسان گرانبهاترین عنصر جامعه می باشد. از دیدگاه آنان این سوال مطرح می باشد که آیا می توان عنصری مهمتر از انسان در یک جامعه پیدا کرد که مقدم برانسان و سرنوشت انسان باشد؟
بنابراین با این پیش فرض همه عناصر یک جامعه منطقا بایستی در خدمت تعلیم و تربیت این انسان باشد و این انسان است که متعاقبا عناصر دیگر را منطقا شکل می دهد و باعث ترقی و تعالی یک جامعه می شود. البته در همه کشورها ادعا می شود که طرفدار تعلیم و تربیت هستند و از بزرگان خود نقل و قول و شواهد می آورند تا ثابت کنند آنها هم طرفدار تعلیم و تربیت هستند و اما از این غافلند که تعلیم و تربیت یک علم است نه داستان و افسانه...
در افسانه افراد دنبال نتیجه و پاسخ منطقی نیستند و آن را جدی نمی گیرند اما در مبحث علم هر چیزی که ادعا و یا اینکه فرض می شوند بایستی در یک چهارچوب علمی روند خود را طی کند و به نتیجه برسد و چه آن نتیجه منفی باشد چه مثبت ؛ مهم رسیدن به نتیجه است یعنی اینکه ابتدا فرضیه مطرح می شود سپس آن فرضیه به آزمایش گذاشته می شود و صحت و یا عدم صحت آن در یک فرآیند منطقی و شفاف به اثبات می رسد.
در علم تعلیم و تربیت برای فرار از پاسخ زمین وزمان را به هم نمی دوزند بلکه عین واقعیت را به طور شفاف برای عموم روشن می کنند به عبارتی قول سر خرمن به کسی نمی دهند.
اگر سسیستم آموزشی کشور را مانند یک کارخانه فرض کنیم که ورودی این کارخانه مواد اولیه و خروجی آن محصول تولید شده باشد و درداخل کارخانه طبق سطح فناوری اش این مواد خام تبدیل به محصول می شود اگر چنانچه مواد خام این کارخانه درجه 1 باشد طبیعتا محصول بهتری خواهیم
داشت ولی اگر چنان چه مواد اولیه این کارخانه درجه 3 باشد محصول این کارخانه از مطلوبیت لازم برخوردار نخواهد بود .
سوال این است که مواد اولیه ای که به سیستم آموزشی کشور ما تزریق می شود از چه درجه مطلوبیتی برخوردار است که خود شامل سطح امکانات آموزشی ، سطح فضای آموزشی ، سطح دستمزد معلم ، سطح ایمنی مدارس و همچنین سطح رضایت مندی اصحاب آموزش می باشد.
چنان چه جبرا بر خود بقبولانیم که دارای سیستم آموزشی متعالی و در خور توجه حکومت دینی می باشیم و شان شغل انبیا در این کشور حفظ می شود پس چرا محصول این سیستم آموزشی که افراد جامعه ما را تشکیل می دهند از کیفیت لازم چه در دانش چه در کردار و رفتار و دیدگاه و روش کاری برخوردار نیستند؟
هیچ کس نباید انتظار داشته باشد که این جامعه با چنین کیفیت آموزشی آینده روشنی داشته باشد .همه ما نیاز داریم در جامعه ای دارای هنجارهای فرهنگی زندگی کنیم ما انتظار داریم همه دارای اخلاق و رفتار درست و معقول باشند اما هنگامی که پای امضای تصویب بودجه آموزش وپرورش و آموزش عالی می رسیم این اهمیت را احساس نمی کنیم و حتی کاپیتالسیون های فرهنگی را نیز بر دوش خسته معلم تحمیل می کنیم .
همه ما می توانیم با امکانات مادی کمتر ولی با فرهنگ والاتر راحت زندگی کنیم اما هرگز نمی توانیم با امکانات مادی بیشتر ولی با امکانات فرهنگی کمتر در جامعه زندگی راحتی داشته باشیم و احساس عزت و آسایش و انسان بودن به ما دست بدهد در حقیقت این فرهنگ است که در کلیه جوامع معنویت را هم به ارمغان می آورد زیرا که بر پایه علم و منطق استوار می باشد .
بنابراین تقویت سیستم آموزشی تقویت معنویت جامعه می باشد نه اینکه تقویت معنویت تقویت سیستم آموزشی می باشد که اگر چنین باشد پاسخ خلاف نیت مان دریافت خواهیم کرد.
سوال این است با این روش و نگرش های تحمیلی نسبت به تعلیم و تربیت آینده شغل معلمی به کجا ختم خواهد شد ؟
آیا سیستم آموزشی کشور نخبگان را در این عرصه جمع خواهد کرد یا از این سیستم گریزان خواهد کرد؟
آیا با پیاده شدن طرح های جدید عناصر جدیدی جای معلمان را خواهند گرفت؟
این سوالاتی است که جامعه فرهنگی کشور بایستی امروز پاسخگوی آن باشد و مسئولیت و عواقب آینده آن را بپذیرد ...
نظرات بینندگان
آن بودجه اندک هم در راه همان اندیشه ها و هدفهای فرهنگی صرف می شود .با این مطلق گرایی،فرهنگ به جایی نمی رسد !
....یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد !
پشیمانم به خدا