صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش
دوشنبه, 19 آبان 1393 21:30

ارسال يادداشت

تهران

منتشرشده در نامه های دریافتی

   گروه استان ها و شهرستان ها/

پس از درج مطلبی با عنوان " لغو ابلاغ معاون پرکار و حامی دولت اداره آموزش وپرورش شهرستان بروجرد! " ( این جا ) اداره کل آموزش و پرورش استان لرستان جوابیه ای را برای صدای معلم ارسال کرده است .

متن کامل این جوابیه به شرح زیر است

دوشنبه, 19 آبان 1393 21:30

حقوق

اردبیل

منتشرشده در نامه های دریافتی

دل نوشته ای برای مادر باید درخت باشی تا بفهمی وقتی شاخه های خمیده ات زیر بار تنهایی کم می آورد  ؛ تن خشکیده ات از غم نان در غروب غم زده ی پاییز چنین می خواند:
جدایی از مام  آسمان و هبوط به خواب زمین برای تکه ای نان!
آن وقت است که خورشید مدادش را برمی دارد؛ تا روی رگان کمرنگ زمین قرص نان نقاشی کند. گرچه  دلت  نقش پررنگ روزگار تنهایی ست  ؛
و چهره  ات با تیغ کشیده ی آفتاب ارغوانی ست !
گر چه خوب می دانی این  بساط رنگ به رنگ پاییزی لابه لای  هجوم  چشمان سفید برف محو می شود.
 سد معبر ،
برای قرصی نان
 سوز شبهای تنهایی!
راستی را زندگی  تعطیل است؟
 برف  می آید
با چکمه های سردش در بساط تو می پیچد
بوران تلخ نامرادی ، رنج نامه تو را می نویسد.
چه غربت آشنایی داری نان آور پاییزی! بساط می کنی تا گره  فقر از فرق  بگشایی؟
 اما دریغ گشایشی نیست.
دستان زمخت خالی از مرد ، بساط بی بساطی تو  را در هم می نورد.
راستی در این حضور خالی از مهر!
چقدر جای پای مردان بی ادعا  خالی بود!


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت

این حادثه به نظر من آن قدر تلخ، مهم و بی سابقه بود که همیشه باید آن را برای وجدان جمعی خود زنده نگه داشت و عبرت مندانه در آن نگریست و از آن درس ها گرفت/ بی تفاوتی مسئولان فرهنگی و آموزشی نسبت به این رویداد و عدم چاره جویی و ریشه یابی آنها، خاموشی و دل مُردگی فضای فعالیت های کانونی و صنفی و از همه مهم تر و غم انگیزتر حُکم غیر منتظره و نا عادلانه قاضی پرونده برای قاتل مرحوم خشخاشی، انگیزه و توانی برای سخن گفتن در این باره برایم نگذاشته بود/ از آن همه وعده های ریز و درشت  داده شده در روزهای اول شهادت محسن خشخاشی ، حتی یک مورد هم اجراء نشده است/ معلمان خسته، دانش آموزان عاصی، خانواده ها نگران، نظام آموزشی ناتوان و بیمار، صاحب نظران خاموش، مسئولان دچار روزمرگی، آموزش و فرهنگ اسیر سیاست و سیاست در بند قدرت/ می خواستم شمع مُرده را از یاد ببرم و زبان بریده به کُنجی صُمٌ بُکم بنشینم و سرِ خویش گیرم. اما غم و اندوه همسر و خانواده ی آن عزیز، در مجلس خصوصی که برای دومین سالگرد آن مرحوم برگزار کرده بودند، به قدری شدید و جگرسوز بود که گویی ساعت اولی است که خبر مرگ همسر و فرزند و برادرشان را شنیده اند/ بگویم رسانه ملی ما که ریزترین اخبار جرم وجنایت را در اروپا و آمریکا با آب و تاب منعکس می کند، نسبت به این جنایت هولناک بی تفاوت نبوده است و سعی در ریشه یابی وقوع آن داشته است/ بگویم مرگ کسب و کار ما نشده است و پوستمان برای حس کردن درد و رنج هم نوعانمان کلفت نیست؟ بگویم . . .                

دل نوشته ای برای محسن خشخاشی معلم بروجرد

  دو سال از شهادت مظلومانه محسن خشخاشی  گذشت. من در دو سال گذشته حدود ده مقاله و نامه در این باره نوشته و  منتشر کرده ام. این حادثه به نظر من آن قدر تلخ، مهم و بی سابقه بود که همیشه باید آن را برای وجدان جمعی خود زنده نگه داشت و عبرت مندانه در آن نگریست و از آن درس ها گرفت. اما امسال بعد از دو سال از وقوع آن حادثه، قصد نداشتم در این باره چیزی بگویم. بی تفاوتی مسئولان فرهنگی و آموزشی نسبت به این رویداد و عدم چاره جویی و ریشه یابی آنها، خاموشی و دل مُردگی فضای فعالیت های کانونی و صنفی و از همه مهم تر و غم انگیزتر حُکم غیر منتظره و نا عادلانه قاضی پرونده برای قاتل مرحوم خشخاشی، انگیزه و توانی برای سخن گفتن در این باره برایم نگذاشته بود.

گویی بر دریا مشت می زدیم و سر به دیوار می کوبیدیم. امیدمان به عدالت رنگ باخته بود و گوشمان از پر حرفی مقامات ریز و درشت پُر. گوشمان می شنید و چشممان نمی دید. از آن همه وعده های ریز و درشت  داده شده در روزهای اول شهادت محسن خشخاشی ، حتی یک مورد هم اجراء نشده است. دریغ از نام گذاری مدرسه ای یا عکسی بر دیواری. در بر همان پاشنه می چرخد. معلمان خسته، دانش آموزان عاصی، خانواده ها نگران، نظام آموزشی ناتوان و بیمار، صاحب نظران خاموش، مسئولان دچار روزمرگی، آموزش و فرهنگ اسیر سیاست و سیاست در بند قدرت.  هر چند روز یک بار خبر از وقوع اتفاقات ناخوشایند برای معلمان و دانش آموزان به گوش می رسد که البته رسانه ملی به صورت میلی برخی را بزرگ نمایی می کند و بعضی را اصلا منعکس نمی کند که معمولاً سهم معلمان هم، همان قِسم دوم است. گویا همه به جان هم افتاده اند و دیگری را دشمن خود می پندارند. همه بر سر شاخه نشسته ایم و بُن می بریم.

آری !

می خواستم شمع مُرده را از یاد ببرم و زبان بریده به کُنجی صُمٌ بُکم بنشینم و سرِ خویش گیرم. اما غم و اندوه همسر و خانواده ی آن عزیز، در مجلس خصوصی که برای دومین سالگرد آن مرحوم برگزار کرده بودند، به قدری شدید و جگرسوز بود که گویی ساعت اولی است که خبر مرگ همسر و فرزند و برادرشان را شنیده اند. در گریه و شیون آنها چیزی بیشتر و تلخ تر و هولناک تر از غم و اندوه حس می شد: نا امیدی و یاس. نا امیدی از عدالت  قاضیان و بی تفاوتی همکاران و دوستان،  حتی نا امیدی از امید. چه می توانستم و می توانم برای دلداری آنها بگویم. بگویم در کشوری که مجازات یک دزدی معمولی یا داشتن و فروش وسایل و مواد غیر مجاز چند سال زندان  و زورگیری خشن اعدام است، مجازات کسی که در روز روشن، جلوی چشم ده ها دانش آموز و در کمال خونسردی و مهارت معلم شریفی را در حین تدریس در کلاس درس به قتل می رساند و بعد تا چهل روز فراری می شود، سه سال زندان نیست؟

بگویم مسئولان شهری و وزارتی و کشوری ما دل سوزانه پیگیر احقاق حق عزیز از دست رفته شان هستند و هرچند وقت یک بار از خانواده اش دل جویی می کنند؟

بگویم جامعه فرهنگی، محسن خشخاشی را آینه خود دیده است و  بیشتر و پیش تر از آن که به فکر احقاق حقوق معیشتی شان باشند در تلاش برای بازسازی پایگاه و حرمت اجتماعی شان و شرافت لگدمال شدنشان هستند؟

بگویم رسانه ملی ما که ریزترین اخبار جرم وجنایت را در اروپا و آمریکا با آب و تاب منعکس می کند، نسبت به این جنایت هولناک بی تفاوت نبوده است و سعی در ریشه یابی وقوع آن داشته است؟  

بگویم مرگ کسب و کار ما نشده است و پوستمان برای حس کردن درد و رنج هم نوعانمان کلفت نیست؟ بگویم . . .؟ " به کجای این شب تیره / بیاوزیم قبای ژنده خود را؟" این بار یوسف آنها در چاه انداخته نشده بود که امیدی به در آمدنش باشد. به راستی که این یوسف را گرگ دریده بود. " یاَسَفَی عَلَی یُوسُف " روی برگرداندم و لختی نومیدانه و تلخ و با آنها و نه فقط برای آنها، که بر حال خود نیز گریستم، و با خود به نجوا گفتم: " قَالَ اِنَّمَآ اَشکُوا بَثّیِ وَ حُزنیِ الَی اللَّهِ وَ اَعلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعلَمُون " " [ و یعقوب ] گفت: من شکایتِ غم و اندوه خود را پیش خدا می برم و از عنایت خدا چیزی می دانم که شما نمی دانید."

  • مصرعی از زنده یاد حسین منزوی :

" من راه تو را بسته، تو راه مرا بسته        امید رهایی نیست وقتی همه دیواریم "


ارسال مطلب برای صدای معلم

این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

منتشرشده در یادداشت

رسانه ملی با تهیه گزارش هایی که فاقد ارزش و پایه علمی و عقلانی است سعی دارد با مصاحبه هایی احساسی و هیجانی با مردم خود را مدعی العموم نشان دهد/ بخش قابل توجهی از مردم عادت کردند که هنجار شکنی کنند و نسبت به خیر و شر خود و دیگران بی تفاوت شده اند/ رسانه ملی آن چیزی را پخش می کنند که مردم به آن رفتار غلط عادت کرده اند و خود را مبرا از آن می دانند و این همان رواج فرهنگ هرج و مرج گرایی است/ درگیر نوعی خودشیفتگی شده ایم/ فرهنگ استفاده از خودرو در باور مردم تبدیل به یک مد و شو و خودنمایی شده است/ اگر کمی به عقب بر گردیم در چند دهه گذشته تعداد دانش آموزانی که از سرویس مدارس و یا از وسائط شخصی ( خانواده ) استفاده می کردند در حداقل بودند/ وجود کاذب گونه و انواع مدارس ملون ؛ خانواده ها را درگیر ایاب و ذهاب و رفت و آمد بیهوده نموده است/ برنامه ریزی و مدیریت غلط و بخشنامه هایی که ناظر بر کسب در آمد و گرفتن پول از مردم است عامل دیگری برای کشاندن اولیاء به مدارس و کلاس های کنکور در ساعات و روزهایی که باعث تشدید آلودگی هوا و تردد و ترافیک می شود ...

منتشرشده در یادداشت

نظرسنجی

انتصابات علیرضا کاظمی تا چه میزان با تعهدات و قول های مسعود پزشکیان هم خوانی داشته و توانسته رضایت معلمان را جلب کند ؟

خیلی زیاد - 1.9%
زیاد - 0.9%
متوسط - 2.3%
کم - 2.5%
خیلی کم - 92.4%

مجموع آرا: 1986

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور