گروه گزارش/
جمعی از معلمان شاغل در سازمان آموزش و پرورش استثنایی کشور در نامه ای که خطاب به دکتر دانش آشتیانی نوشته و برای صدای معلم ارسال کرده اند خواهان توجه به مطالبات خود گردیده اند .
گروه استان ها و شهرستان ها/
مراسم دومين سالگرد زنده ياد « محسن خشخاشى» از ساعت هشت و نيم شب يکشنبه سى ام آبان ماه و همزمان با اربعين حضرت سيدالشهدا ( ع ) با حضور هيات عزادارى در منزل پدرى ايشان ( بروجرد ) برگزار مى شود.
از فرهنگیان و معلمان برای حضور در این مراسم دعوت به عمل می آید .
پایان پیام/
شاید اگر عنوان آموزش و پرورش در یک کلمه "تربیت" خلاصه می شد ما این همه مشکل و از هم گسیختگی مسائل فرهنگی،هنری، ورزشی، از آموزش های علمی را نداشتیم/ مظلومیت فرهنگ در جامعه ای که از کم ترین سرانه مطالعه برخوردار است،اکثر دانش آموزانش بعد از طی ساعت ها آموزش قرآن و دروس معارف اسلامی و فعالیت متعدد قرآنی از مهارت روان خوانی قرآن ناتوانند و این باور متداول شده است که دانش آموز برای فراگیری هر مهارتی باید از کلاس های آموزشگاه های خصوصی استفاده کند/ این عادی شدن موجب شده است از شأن و ارزش حرفه معلمی کاسته شود و پایین بودن حقوق و دستمزد فرهنگیان نیز به یک امر عادی تبدیل شود/ خشی از نتیجه نامطلوب تلاش فرهنگیان در مدارس نیز ناشی از سیاست گذاری های اشتباهی است که ناشی از رویکرد غیر کارشناسی در معاونت "پرورشی و فرهنگی" وزارتخانه دارد/ گویی وزارت آموزش و پرورش در حوزه پرورشی و فرهنگی ماموریتی برای از بین بردن فعالیت های فرهنگی و هنر و حتی قرآنی و دینی در کشور دارد/ یکی دیگر از موارد مهم مربوط به حوزه پرورشی و فرهنگی تلاش نادرست این قسمت در اجرای ماموریت های فرهنگی است/ انگار این ماموریت برای دفع دانش آموزان از امور فرهنگی طراحی شده است/ آموزش و پرورش اگر می خواهد متحول شود ابتدای امر باید نگاه نظام باید یه این مهم متحول شود و از سوی دیگر واژه آموزش و پرورش به خوبی تبیین و تعریف گردد...
سلام
نمی خواهم قصه بنویسم؛ آن چه می خوانید یک ماجرای واقعی است !
آن روز هوا آلوده و برای گروه های حساس خطرناک بود. مدارس ابتدایی تعطیل بودند ولی دبیرستان تعطیل نبود. زنگ سوم بود و باید به کلاس می رفتیم . من به عنوان نماینده معلمین مشغول گفت و گو با مدیر بودم. پس از اتمام صحبت ها با چند دقیقه تأخیر راهی کلاس که در طبقه دوم بود شدم. برای جبران چند دقیقه تأخیر پله ها را با شتاب طی کردم. وقتی وارد کلاس شدم احساس کردم که حال عادی ندارم گویا ظاهراً هم تغییری در چهره ام مشاهده می شد ، چند دقیقه نشستم.
یکی از دانش آموزان لیوان آبی آورد اما فایده نداشت. هر لحظه که می گذشت شرایط بدتر می شد. از نماینده کلاس خواستم کمک کند که به دفتر بروم. با هر سختی بود به دفتر رسیدم. پس از آن را به طور دقیق نمی دانم گویا خانم مدیر فشار من را اندازه گیری کرده و به دنبال آن اورژانس را خبرکرد.
در میان دلواپسی های دانش آموزان و همکاران به بیمارستان منتقل شدم.
پس از یک هفته مرخصی استعلاجی و انجام بررسی های پزشکی اعلام شد که مشکل، به علت کمبود اکسیژن و ایجاد اختلال لحظه ای در کار مغز به وجود آمده که اگر هم لخته ای ایجاد شده به لطف خدا قلب و مغز آن را رد کرده اند.
حدود چهار ماه پس از آن حادثه روزی به شکل ناگهانی احساس کردم چشمم دید کمی دارد و هرلحظه کمتر می شود. به سرعت به اورژانس بیمارستان چشم مراجعه کردم. فوراً مرا به اتاق عمل بردند. چشم من دچار خونریزی شبکیه شده بود.
بررسی های پزشکی حاکی از این بود که لخته بسیار جزئی موجب پارگی مویرگ ها شده است ، اما من سابقه هیچ گونه بیماری نداشتم. تمام آزمایشات نشان از سلامت کامل داشت. پیگیری پزشک داخلی برای یافتن علت لازم بود، تا بتوانند از تکرار فاجعه جلوگیری کنند. شرایط جسمی و نتایج مطلوب آزمایشات توجه پزشکان را به اتفاقات ماه های اخیر معطوف کرد. همگی به اتفاق معتقد بودند که در حادثه آن روز هوای آلوده، لخته کوچکی در خون ایجاد شده که به مرور زمان به شبکیه رسیده است.
با کشف علت، پزشکان داخلی، قلب و چشم اکیداً توصیه کردند که در شرایط آلودگی هوا قرار نگیرم و در زمان اخطار به هیچ وجه از خانه خارج نشوم. گواهی پزشکان را گرفتم و خوشحال از این که علت مشخص شده و دیگر نگران تکرار حادثه در آینده نخواهم بود.
سال تحصیلی بعد با رسیدن روزهایی که آلودگی هوا شدت گرفت به مدیر اطلاع دادم در شرایط آلودگی نمی توانم به مدرسه بیایم و گواهی پزشک هم دارم. مدیر در پاسخ گفت که کلاس بدون معلم نمی تواند باشد. به همین راحتی حتی با داشتن گواهی پزشکان متخصص، به علت این که کلاس نمی¬تواند بدون دبیر باشد، ملزم به آمدن شدم.
راستش را بخواهید با خودم هم می گفتم وقتی بچه ها باید به مدرسه بروند این دیگر ظلم مضاعف است که کلاسشان به خاطر نیامدن معلم تشکیل نشود. الان چند سال از آن روز می گذرد. دیگر در روزهای آلودگی هوا به مدیرها نگفتم که من گواهی پزشک دارم و نباید از خانه بیرون بیایم. در اوج آلودگی هوا به مدرسه می روم.
امسال در این روزهای آبان که هوا به شدت آلوده بود و دبستان و پیش دبستانی ها و مهدهای کودک تعطیل بودند ، ما در مدرسه بودیم. چون معلم بودیم و معلم مرخصی ساعتی یا روزانه ندارد. همکاران دیگر هم که در ردیف میان سال بودند یا شرایط خاص داشتند در مدرسه بودند. هشت ساعت کامل به کلاس رفتیم و درس دادیم در حالی که دانش آموزان شرایط مطلوب نداشتند. بعضی سردرد و حال تهوع و . . .
اما ما معلمیم !
ما نباید به روی خودمان بیاوریم ، ما سر کلاس تمام مدت زنگ را باید استفاده می کردیم. صحبت می کردیم، درس می دادیم، پرسش ها را جواب می¬دادیم و . . .
زنگ تفریح که می شد اغلب همکاران به دنبال مسکّنی بودند که بتواند با خوردن آن زنگ دیگری را هم به انجام برسانند.
آری ما معلمیم، از آسمان سنگ هم ببارد به مدرسه می رویم. چون کلاس نباید بدون معلم باشد. واقعاً هم همین طور است ؛ اما سؤال من این است:
چه کسی پاسخ گوی جان از دست رفته معلمینی است که در هوای ناسالم ملزم به حضور در محل کار شدند؟
چه کسی پاسخ گوی سلامتی از دست رفته معلمین است؟
چه کسی پاسخ گوی چشم از دست رفته من و امثال من است؟
به راستی چه خوب است که قیامتی هست.
با تقدیم احترام ـ دبیر منطقه 3
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
گمانه زنی ها حاکی از این بود که قاتل پس از آن که سنش به حد نصاب قانونی برای تعزیر برسد، با توجه به اقرار خودش و دلایل محکم از جمله ایجاد رعب و وحشت در مکان عمومی به اعدام و یا دست کم ابد، محکوم می شود/ موج تحریک احساسات فرهنگیان، فروکش کرد/ قاتل فرهنگ واندیشه به سه سال حبس و پرداخت دیه محکوم شده است/ در جنایت مشابه دیگری در همین شهر یک مامور آگاهی درخیابان به دست یک تبهکار ، به شهادت رسید و در مدت زمانی کمتر از یک سال قاتل ایشان را اعدام کردند/ چرا باید با وجود دلایل زیادبرای قصاص این معلم شهید، نظیر ایجاد رعب و وحشت، گستردگی و فراگیری خبری، تحریک احساسات ضد خشونت،جریحه دار شدن عواطف فرهنگیان و...این پرونده این گونه مختومه شود ...
توانایی و قدرت تولید هر کشوری به کیفیت نیروی کار آن بستگی دارد/ افسوس وزیر اسبق آموزش و پرورش مطرح می کند نیروی انسانی کارآمد را کم کردم و بر تعداد دانش آموزان در کلاس اضافه کردم/ آموزش و پرورش چه دارد که بخواهیم صرفه جویی کنیم؟ تعداد معلمان زیاد است یعنی چه؟!پس چرا تعداد شاگردان در کلاس هم زیاد است/ انسان ها با آموزش به سرمایه مبدل می شوند، و جامعه می تواند از توان تولیدی آن ها به صورت بهتری بهره مند گردد/ به عنوان یک فرهنگی دلسوز از شما تقاضا دارم نوع نگاه و نگرش مصرفی به آموزش و پرورش را هم از طریق رسانه ها و هم در بدنه دولت ، مجلس و عامه جامعه تغییر دهید و به جای شعار صرفه جویی وزرای سابق ؛ موارد ذیل را به جد پیگیر باشید ...