گروه اخبار/
من معلم هستم
شاید هم هیچم
که بعد از سی سال
یک عالمه حسرت
مثل همیشه
بازبه خانه ام آوردم
همسر و فرزندم
بی گناهند به خدا
جمله از دست من
یا که از دست تقدیر
و خدا می داند
ناراحتند ،افسردند
به که گویم که چرا ؟
درد ،مرا همراه هست
غم همیشه این جاست
در کنارم دم دست
و یکی نیست که مرا درک کند،
هستم بی کس!
من نمی دانستم
که برای معلم افسوس
بازنشستگی هست کابوس
این خود دردی است
دردی افسونگر
که سراسیمه همه
درپی آن می پویند
راهی سی ساله
چون من بیچاره
من رسیدم اما...
نرسید ازمقامات
برگی کاغذ ،لوحی تقدیر
یا تشکر به زبانی ساده
سنگ مفت گنجشگ مفت
خانواده خریدند برایم
جوراب یک جفت
و شدم بازنشسته
آن زمانی که مرا جانی بود
جای گوهر به دستم گچ بود
چشم اندازم تخته سیاه
و نگاه های غریب
من با آن لوح تاریک
نور دانش به دلها دادم
باعلاقه به سر و روی خود
گردی سفید پاشیدم
هیچ از کرده خود رنجم نیست
رنج من درد دلی هست
که چرا آن همه چشم
سوی من می نگرند
و نمی بینند هیچ
شاید من هیچم
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
رئیس جمهور فرمودند چهار اولویت در برنامه و بودجه سال بعد داریم و آموزش و پرورش هیچ یک از آنها نبود/ ما باید نیر وی انسانی متخصص و تفکر کننده (عمدا از متفکر استفاده نکرده ام) بسازیم و تربیت کنیم ولی شاید اقتصاد نفتی مهلت نمی دهد/ چرا باید این افراد تولید فکر و نطریه کنند/ ما حتی مقایسه و مطالعه نیز نمی کنیم/ تفکر محیط زیست هنوز جنبه تزئینی و روشنفکرانه و نه عمومی دارد/ ما در برخوردهای اجتماعی خودمان با یکدیگر مشکل داریم/ ما انسان های لایق و نیازمند به آن را تربیت نکرده ایم/ این انسان پروریدنی است ، نه خریدنی و نه یافتنی بلکه ساختنی است و ما آن را نمی سازیم/ ما معلمان سوختگان این تفکریم ...
کانون صنفی معلمان در زمان کنونی باید چه نقش هایی را در ساختار آموزش و پرورش ایفا کند/ اگر کانون صنفی بتواند حالت ارتباطی مناسبی را بین خود با دو عنصر دیگر برقرار سازد، در این صورت توانسته نقش خود را به خوبی ایفا کرده و موفق گردد، در غیر این صورت با شکست مواجه خواهد شد/ شیوه تقابل نباید به عنوان اولین راه حل بلکه باید به عنوان آخرین راه حل مورد استفاده قرار گیرد/ فرق مشخصی بین وابسته بودن با تعامل داشتن وجود دارد، زیرا در تعامل برای رسیدن به هدف مطلوب از راه تعامل و گفت و گوی دوطرفه تلاش می شود، در حالی که در وابسته بودن خود هدف معامله می گردد/ .در حالت ارتباطی نامناسب، نیروهای ستادی به کانون صنفی معلمان معمولا با نوعی بی اعتمادی و به چشم یک تهدید می نگرند. چرا که بر این باورند کانون صنفی تنها کارکردش ترتیب دادن اعتصابات، اعتراضات و تحصن هاست/ بی اعتمادی موجب می شود برنامه ها و بخش نامه های صادره از سوی مدیران از طرف معلمان با بی تفاوتی و یا عدم اعتنا مواجه شده، در نتیجه سازمان در رسیدن به اهداف خود با شکست مواجه شود. چرا که در نهایت، معلمان، بازوی اجرایی برنامه ها بوده و امر خطیر آموزش و پرورش به دست آنان انجام می گیرد/ در اینجاست که کانون به عنوان حلقه واسط بین جامعه معلمان و نیروهای ستادی می تواند وارد عرصه شده و حالت ارتباطی مناسبی را بین آن دو ایجاد کند/ مدیران به دلیل قرار داشتن در سلسله مراتب بالای سازمانی صرفا انتظاری وظیفهمحور از معلمان دارند. یعنی معلمان را در برابر خودشان صرفا موظف می دانند نه محق. در نتیجه حقوق چندانی برای آنان در برابر خودشان قایل نیستند./ آنان در اغلب مواردحق خاصی مبنی بر اعتراض از سوی معلمان نسبت به محتوای برنامه یا بخش نامه را برنمیتابند و آن را نوعی کارشکنی و اخلال در روند کار تصور می کنند. چرا که مدیران معمولا بر این تصورند که معلمان در زمینه های مذکور از تخصص کافی برخوردار نیستند و در نتیجه نظرشان واجد اعتبار خاصی نیست/ در نهایت مجری همه بخش نامه ها و دستورالعمل ها، معلمان هستند و تا زمانی که آنها قانع و یا مجاب نشوند، اتفاق مثبتی به وقوع نخواهد پیوست/ در چنین وضعیتی کانون صنفی می تواند بین نیروهای ستادی با جامعه معلمان رابطه ای مناسب برقرار سازد. به این ترتیب که در کنار وظایف معلمان از حقوق آنان در برابر مدیران سخن به میان آورند و این نکته را جا بیندازند که در ارتباط بین نقش های سازمانی، حق و وظیفه متقابل وجود دارد و همچنین اگر فردی در یک نقش سازمانی صاحب حقی است همان حق برای نقش مقابل او وظیفه محسوب می شود/ در ارتباط نامناسب،جامعه معلمان معمولا از کانون صنفی این انتظار را دارد که اعضای هیئت مدیره کانون در برابر هر نوع تقصیر، قصور یا بی عدالتی که از سوی دولت درباره معلمان رخ می دهد با اتخاذ شیوه ای قاطع و محکم، واکنش سریع نشان دهد/ کانون صنفی بر اساس همین تصور نه در فکر تبلیغ و القای عقیده خود به توده معلمان و محدود کردن آنها در قالب فکری واحد، بلکه به دنبال استفاده از نظرات متکثر آنان در ساخت حقیقتی باشد که از حداقل خطا و بیشترین ضریب درستی برخوردار باشد...
داشتن ارتباط با دیگران از جمله نیازهای مهم انسان در عرصه حیات اوست. در این میان ارتباط بین دو جنس و حدود و قواعد آن از مقولات پر حرف و حدیثی است که هر جامعه ای بسته به مقتضیات و چهارچوب های فرهنگی خود برای آن شرایطی معین نموده است/ بلوغ زودرس برای دختران اضطراب زاست/ برای پسران، در نوع خود عامل تشخص طلبی و افتخار است/ فردی که قبل از ازدواج روابطی به هم زده، در زندگی مشترک خود پس از ازدواج مشکلات بسیاری را پیش رو دارد که یکی از آنها حفظ روابط خود با دوستان غیر همجنس قبلی است که نوعی خیانت به همسرش به حساب می آید و گاه این نوع ازدواج ها را به ورطه اختلاف و طلاق می افکند/ دوستی با جنس مخالف که گاه به دلیل احساس تنهایی و ناایمنی پدیدار می شود چه آسیب هایی را به دنبال دارد/ ما در مقوله روابط دختر و پسر با چالش های جدی مواجهیم/ برخی عقیده دارند که این نوع رابطه به هیچ وجه مجاز نیست و دختر و پسر را مانند آتش و پنبه می پندارند که مجاورت آنها پر مخاطره است. برخی نیز با اثرگیری از فرهنگ غرب چنین رابطه ای را حتی در شکل جنسی آن عادی و حتی لازم می پندارند و لازمۀ رشد شناخت دو جنس از همدیگر و توسعه مهارت های ارتباطی آنها می پندارند/ در این میانه اشخاصی هم برای چنین روابطی مرزهایی ترسیم می کنند که روابط در حریم آن قابل پذیرش است و در خارج از آن مجاز نمی باشد ...